مشکلات مسأله ساز دروني و بيروني دانشجويان

مشکل اول دانشجو، ابتذال و بي تفاوتي و نفوذ پذيري در مقابل فرهنگ بيگانه يک مشکل، مشکل دچار شدن به ابتذال و بي تفاوتي و نفوذ پذيري در مقابل فرهنگ هاي بيگانه و مضر است. دانشجو در معرض اين فرهنگ ها قرار مي گيرد و اين مشکل دانشگاه هاست. من کراراً در اين اجتماعات دانشجويي و دانشگاهي گفته ام که چرا وقتي کسي وارد حوزه مي شود، قاعتدتاً متدين خارج مي گردد؛ اما وقتي داخل
سه‌شنبه، 11 خرداد 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مشکلات مسأله ساز دروني و بيروني دانشجويان
مشکلات مسأله ساز دروني و بيروني دانشجويان
مشکلات مسأله ساز دروني و بيروني دانشجويان






بیانات مقام معظم رهبری(مدظله العالی)

مشکل اول دانشجو، ابتذال و بي تفاوتي و نفوذ پذيري در مقابل فرهنگ بيگانه

يک مشکل، مشکل دچار شدن به ابتذال و بي تفاوتي و نفوذ پذيري در مقابل فرهنگ هاي بيگانه و مضر است. دانشجو در معرض اين فرهنگ ها قرار مي گيرد و اين مشکل دانشگاه هاست. من کراراً در اين اجتماعات دانشجويي و دانشگاهي گفته ام که چرا وقتي کسي وارد حوزه مي شود، قاعتدتاً متدين خارج مي گردد؛ اما وقتي داخل دانشگاه مي شود، قاعدتاً متدين خارج نمي گردد؟! چرا بايد اين طوري باشد؟ واقعاً هم توقع درستي است و بايد در نهايت اين باشد؛ اما واقعيت قضيه غير از اين است.
واقعيت قضيه اين است که دانشگاه محيطي است که به خاطر کثرت جوان در سنين خاص و وجود زن و مرد، در معرض انواع و اقسام انگيزه ها و گرايش هاي اخلاقي و فرهنگي ناسالم قرار گرفته است.
دانشجو، غير از آن جوان در بازار است که نه از مجله ي خارجي، نه از کتاب خارجي و نه از معارف بيرون اين مرز اصلاً مطلع نيست. دانشجو، قاعدتاً اطلاع پيدا مي کند و آگاه و هوشيار است و معارف دنيا برايش مطرح مي شود. پس اين فرد، در معرض نفوذ آسيب هاي فرهنگي و بي مبالاتي در مقابل دين و بي تفاوتي در مقابل ارزش هاي ديني و انقلابي است. اين، يکي از مشکلات محيط دانشجويي و دانشجوست.

مشکل دوم دانشجو، آسيب پذير در مقابل لغزش ها و انحرافات فکري

يکي از مشکلات ديگر- که نزديک به مشکل قبلي است- آسيب پذيري در مقابل لغزش ها و انحرافات فکري است. در گذشته که مارکسيزم خيلي فعال و پر نشط بود، هر کسي که با دانشگاه ارتباط داشت، واقعاً اين را به روشني مي يافت. اصلاً در دانشگاه، حتي آن دانشجوي مسلماني که سوهان تفکرات مارکسيزم به مغزش نخورده بود، خيلي بندرت مي شد پيدا کرد.
بعضي از اين عناصر روشنفکر نام و نشانداري که جزو مسلمانان هستند- زنده و مرده- و شما امروز به افکارشان اعتراض مي کنيد- که اعتراض هاي بجايي هم است- نقطه اي اشکال فکري اينها، همان چيزي است که خاصيت دوران دانشجويي و دانشگاهي آنها بود. تفکر مارکسيستي وارد مي شد، زيد مي ديد که مي خواهد مارکسيزم را رد بکند؛ براي رد آن، از معارف مارکسيزم استفاده مي کرد؛ يعني «يؤتي من حيث يفرمنه»!
اين، در تفکرات و بيانات کساني که در دو دهه ي قبل از انقلاب، بدون اطلاع و آگاهي هاي کامل اسلامي، در ميدان مارکسيزم وارد مي شدند، زياد ديده مي شد. اصلاً تفکرات مارکسيستي در آنها نفوذ کرده بود و در همه ي مغز و ذهنشان اشراب شده بود. در آن زمان، چنين چيزي محسوس بود؛ اما امروز نيست و يا لااقل به شکل مکتبيش وجود ندارد؛ اگر چه ته مانده هايش باز هم هستند و هنوز زايل نشده اند. در عين حال، امروز انحرافات جديدي وجود دارد.
دنيا که تنها با انحراف مارکسيزم، منحرف نشده است؛ قبل از مارسکيزم هم تفکرات غلط و انحرافي و ضد اسلام بوده، بعد از مارکسيزم هم وجود دارد و الان هم هست. همين تفکراتي که امروز به وسيله ي بعضي از فيلسوفان يا فيلسوف نمايان اروپاي در دنيا پخش مي شود- که البته نمي خواهم اسم بياورم، تا حرف کلي ما به جايي نزديک نشود- حماله الحطب دمکراسي به نوع سوسيال دمکراسي هاي غربي است.
الان در دنيا تفکراتي هست که جاده صاف کن تسلط استعماري نوع جديد امريکا و اروپا بر همه ي دنياست؛ يعني ايجاد جوامع دمکراتيک به سبک غربي و همين چيزي که شما مي بينيد دنيا رويش حساس است. اگر در جهت ايجاد حجاب، يک ذره نسبت به لباس افراد اين جوامع تعرض بشود، همه ي دنيا را غوغا بر مي دارد؛ ولي اگر در جهت کشف حجاب، به لباس کسي تعرض بشود، يک صدم آن در دنيا غوغا نمي شود! اين واقعيتي است. امروز يکي از نشانه هاي تمدن و نظام جديدي که دنياي استکبار مي خواهد بي سر و صدا بر همه ي عالم حاکم بکند، همين است.
البته زياد پيش رفتند، متعلق به امروز هم نيست؛ اما امروز به صورت يک تفکر و مکتب و ايده و مسلک در مي آيد. طرح «جامعه ي باز» (1)، از همين نمونه هاست. اصلاً جامعه ي باز يعني چه؟ چه چيزي جامعه را باز مي کند و چه چيزي اگر نباشد، جامعه ديگر جامعه ي باز نيست و فايده يي ندارد؛ ولو هزار نشانه ي دمکراسي هم وجود داشته باشد؟ اينها تفکرات انحرافي و غلطي است که امروز در دنيا وجود دارد. من فعلاً نمي خواهم وارد اين بحث بشوم که ما بايد در مقابل اينها چه کار کنيم. اجمالاً، جوان دانشجو، در معرض هجوم اين تفکرات- از انواع و اقسامش- است.

مشکل سوم دانشجو، مدرک گرايي و توجه وافر به زندگي مادي

مشکل سوم، همين مشکل مدرک گرايي و توجه وافر به زندگي مادي و اضغاث و احلام جواني است. در حوزه ها، به شکل سنتي چنين چيزي نيست- اگر چه گاهي به شکل عارضي هست- اما جوان دانشجو که کارش تحصيل علم است، به اين سمت کشانده ارنده شده که به فکر آينده و دکان آينده و کار آينده و پول و اين که کدام رشته، پر در آمدتر است و کدام رشته توانايي هاي بيشتري به آدم مي دهد، باشد. اين هم مشکل بزرگي است که بايستي به فکرش بود؛ چون به علم لطمه مي خورد.

مشکل چهارم دانشجو، آلت دست جريانات سياسي شدن

مشکل ديگر، آلت دست جريانات سياسي شدن و سياسيکاري در دانشگاه است. گاهي اوقات، دانشجو خودش هيچ ايده و انگيزه يي سياسي خاصي ندارد؛ اما آلت دست يک جريان و يک گروه سياسيکاري قرار مي گيرد که آنها از او، چماق مي کنند و به سر هر کسي که مي خواهند، مي زنند. اين هم يک مشکل بسيار بزرگ و حساس است.

مشکل پنجم دانشجو، ابهام در جريانات و عملکردها

مشکل ديگر، مشکل ابهام در جريانات و عملکردهاست. دانشجو، به طور طبيعي روشنفکر است؛ يعني جزو گروه هاي روشنفکر قهري است و نسبت به اوضاع جاري کشور، صاحب نظر و صاحب فکر و صاحب عقيده است و مي خواهد اظهار نظر بکند. دانشجو، به اين قانع نيست که بگويند ما اين طور تشخيص داده ايم و مي خواهيم عمل بکنيم. دانستن و اظهار نظر او، با تعبد هم منافات ندارد. تعبد هم مي کند، اما دلش مي خواهد وجه اين کاري را که به آن تعبد کرده است، بداند. اگر ندانست، تدريجاً دچار شبهه و ابهام مي شود. اين ابهام، او را حتي در نفس تعبد هم تضعيف مي کند و تعبدش رفته رفته ضعيف مي شود. پس، يکي از مشکلات دانشجو، اين است. دانشجويان، چون غالباً از جريانات هم بي خبرند و از بطون کارها اطلاع ندارند، چنان چه خبري در راديو يا در روزنامه پخش مي شود، ذهنشان شروع به کار مي کند. اين در صورتي است که مؤثر خارجي هم نباشد؛ اگر باشد، که ديگر واويلاست!

مشکل ششم دانشجو، بي هويتي و عدم درک رسالت واقعي خود

و بالاخره، آن مشکلي که به نظر بعضي ها، شايد مهمترين مشکل است، مشکل بي هويتي و عدم درک رسالت واقعي در قبال جامعه، در قبال خودش و در قبال تاريخ و آينده است. دانشجو، حقيقتاً نمي داند که چه کارهاست. او نمي داند که الان چه کاره است و در آينده چه نقشي خواهد داشت؛ مثل کاسبي که به دنبال نان و نام مي دود و زندگي مي کند. به عبارت ديگر، رسالت حقيقي دانشجو، براي خود او درست روشن نيست. اينها مشکلات دانشجوست.
بخشي از اين مشکلات را گفتيم؛ اما يقيناً بيش از اينهاست و مسايل و مشکلات ديگر و ريزه کاري هاي فراواني نيز وجود دارد: ارتباطات گوناگون استاد و دانشجو مدير و دانشجو، گروه ه اي گوناگون دانشجويي، تعارض بين دانشجوي بي دين و دانشجوي با دين، حتي تعارض بين خود ديندارها و انواع و اقسام مشکلات ديگري که وجود دارد.

پي نوشت :

1-جامعه ي باز، يک از دهها ره آورد مکتب فکري ليبراليسم به شمار مي آيد. ليبراليسم، با دعاوي فکري متعددي شکل گرفت و از جمله، ديدگاه هاي زير بود:
- حقيقت، نسبت ويژه يي با انسان هاي خاص ندارد؛ بلکه نسبتي يکسان با همه ي انسان ها دارد. از اين رو، هيچ گروه يا مجموعه يا طبقه يي نمي تواند دعوي انتساب نزديکتر به حقيقت را داشته بشد.
- نفي قداست از معارف و يا اشيا و اشخاصي که مقدس شمرده شده اند و مخالفت با هر گونه تجليل، و ادعاي مجاز بودن تحليل در همه چيز.
- و ...
اين گونه دعاوي در حوزه ي جامعه و مديريت اجتماعي، به تئوري «جامعه ي باز» انجاميد. در اين ديدگاه، جامعه ي باز- جامعه ي مطلوب ليبراليسم- جامعه يي است که از حوزه ي ولايت يک انديشه ي مقدس شناخته شده (حتي دين) و نيز يک جريان و طبقه (هر چند انبيا يا حکيمان و ...) به دور باشد؛ و الا در دام جامعه ي بسته فرو خواهد غلتيد.

منبع:حدیث ولایت




نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.