هر پديده اجتماعي و سياسي داراي ابعاد فوقالعاده زيادي است كه شايد در بازههاي زماني اندك نتوان آن را كشف كرد. دوم خرداد 1376 بهعنوان يكي از نقاط اصلي تاريخ سياسي دوران پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي...
هر پديده اجتماعي و سياسي داراي ابعاد فوقالعاده زيادي است كه شايد در بازههاي زماني اندك نتوان آن را كشف كرد. دوم خرداد 1376 بهعنوان يكي از نقاط اصلي تاريخ سياسي دوران پس از پيروزي انقلاب شكوهمند اسلامي نيز داراي وجوه فراواني است كه پرداختن به آن در حوزههاي مختلف زندگي هموطنان، نيازمند زمان زيادي است. البته از اين نكته نبايد غافل بود كه دوم خرداد داراي وجوهي است كه شايد دههها زمان لازم باشد تا شناسايي پيامدهاي آن به صورت كامل امكانپذير شود. با اين حساب، اين مطلب قصد دارد سرخطهايي از چند پيامد، نقطه عطفي به نام دوم خرداد را در حوزه رسانهاي كشور بررسي كند.
تغيير لحن و روش گفتوگو
دوم خرداد، فصل تازهاي را در مناسبات رسانهاي مطرح كرد. تغيير بيان و لحني كه روزنامهنگاران پيش و پس از اين تاريخ، در رسانههاي خود بهكار گرفتهاند، بهخوبي هويداست. در روزنامههاي پس از انقلاب (البته اگر به مقتضاي جوش و خروش دو سه سال ابتداي انقلاب، از برخي نشريات صرفنظر كنيم) لحن و گفتوگوي بهكار گرفته شده، چندان با ادبيات خاص سياسي دوم خرداد، يكسان و مشابه نيست. دوم خردادي ها با ايجاد شانتاژ و هياهو در درج تيترهاي مهيج، عكسها و تصاوير نه چندان سازگار با فضاي جامعه و همچنين نفت ريختن بر آتش برخي اختلافات رايج دنياي سياست، سعي ميكردند براي خود مخاطباني را دست و پا كنند. البته نبايد از حق گذشت كه استفاده اين طيف از روزنامهها، از حربهها و شگردهاي تبليغاتي و رسانهاي شناخته شده دنياي مدرن، خامدستانه و تا اندازهاي تقليدي بوده است. با اين همه، در طي سالهايي كه از 1376 به زمان حال نزديك ميشويم، منش و روش رسانهنگاران دوم خردادي نيز بهروزتر شده و از آلاف و اولوف سابق خود، اندكي دست كشيدهاند. ولي بهنظر ميرسد شرايط بهگونهاي پيش ميرود كه رسانههاي موسوم به زنجيرهاي، در دوران شكوفايي خود، نگاه و توجه ويژهاي را به مهندسي احساسات مردم (و نه افكار عمومي) از طريق تيتر زدن و عكس اكشن چاپ كردن داشتهاند. در همين راستا، استفاده از برخي تكنيكهاي ژورناليسم بلواري كه در آن استفاده از مسايل اخلاقي سوژه، بدل به يكي از اصليترين حربهها براي تحت فشار گذاشتن سايرين ميشود، كاري بسيار معمول و رايج بود. صحنههاي مختلفي كه از مسئولان دولت در جلسات و گردهماييها در برخي حالات معمول روزمره مانند آب نوشيدن و پلك بر هم گذاشتن منتشر شد، حاكي از نگاه عوامگرايانه روزنامهنگاراني است كه رسالت و تعهد را به بوته فراموشي سپردهاند و به مهندسي احساسات عامه، جهت بهرهبرداري بيش از ساير موضوعات نظر دارند. تغيير لحن و گفتوگوي مخاطب و رسانه در اين دوران بهشدت احساسات محور و بهدور از خردورزي است. براي همين، برخي مسايل شبهه علمي با پرستيژ و ظاهر علمي و تكنيكي به خورد مخاطبان اكثرا جوان و دانشجو داده ميشود تا حركتهاي احساسي و كور را در سطح جامعه موجب شود.
بحرانزايي به قيمت از بين رفتن سرمايه ملي
در اصليترين چالش سياسي پس از دوم خرداد، رخدادهاي تلخ تيرماه 1378، مثالزدني است. رخدادهايي كه اولين جرقه آن را روزنامه سلام، يكي از اصليترين پايگاههاي دوم خرداديها به انبار باروت انداخت. تير 1378، با توقيف روزنامه سلام، آغازي بود تا رسانهنگاران طيف دوم خردادي، با عبور از مرزهاي مرسوم عرفي، قانوني و اساسي كشور، براي خالي كردن زيربناي دموكراتيك ديني حاكم بر جامعه، خوابهايي را معنا كنند. هرچند حركتهايي كه در آن روزگار در خيابانها انجام شد و دل عدهاي از دشمنان تابلودار كشور را شاد كرد، بهزودي كنترل شد و غائله فرو نشست، ولي روشي كه منجر به بروز چنين هيجانات آني در قشري از جامعه جوان شد، نصبالعين عدهاي از روزنامهنگاران ايراني قرار گرفت تا بحرانزايي را در ليست اهداف خود همچنان جاودانه سازند. بحرانهايي كه ميتواند منجر به از بين رفتن سرمايه ملي، كه همان اعتماد و احترام متقابل بخشهاي مختلف مملكت، از جمله مردم و حاكميت است، شود. بحرانزايي در رفتار بلواري اين روزنامهنگاران در خردادماه سال گذشته نيز نمود آشنايي داشت. استفاده از تيترهايي كه همراستا با غلبهسازي ادبيات خاص چاله ميداني در حوزه رسانه بود، بسيار مطرح و معمول شد. بهگونهاي كه اگر يك روز رسانههاي دوم خردادي از اينگونه ادبيات هتاك و احساسات محور استفاده نميكردند، جامعه مخاطبان خود را در آستانه بحران و از دست دادن ميديدند. براي همين هر چه بيشتر و تندتر از ادبيات غيراخلاقي در مطالب و تيترهاي خود استفاده ميكردند.
ايجاد فضاي تقابل بهجاي تعامل
اينكه يكي از طرفين معركه، طرف ديگر را به جد مورد انتقاد قرار دهد، چيز بدي بهنظر نميرسد، ولي اينكه از هر حربهاي براي به انزوا كشيدن حريف استفاده شود و روزنامهنگار در كسوت توپخانه كاغذي جناحي درآيد، نكتهاي است كه در خرداد 1376 پا به ادبيات روزنامهنگاري پس از انقلاب نهاد. توپخانههاي كاغذي دوم خردادي ها، با ريختن آتش تهيه به اردوگاه مقابل، سعي كردند پيش از آنكه فضا را براي تعامل و تبادل نظرات آماده و مهيا سازند، موضوع را بهشدت شخصي كرده و با استفاده از روشهاي ترور شخصيت و جنگ رواني، جامعه را قطبي سازند. قطبيسازي اين طيف چنان تغليظ شد كه در اواخر كار تعدادي از اين روزنامهها، مواضع يكديگر را نيز زير آتش قرار ميدادند. طعنه زدن به برخي چهرههاي درون طيف موسوم به دوم خرداد و كشاندن بازي به زمين خودي، حركتي بود كه بيترديد تبعات گريزناپذير نگاه حادثه محور و حسمدار اين روزنامهها شمرده ميشد. استفاده از جوكها و لطيفههايي كه براي برخي سردمداران سياسي جناح اصلاحطلب توسط اين روزنامهنگاران ساخته ميشد، بسيار بيش از نكات انتقادآميزي بود كه احيانا توسط حريف به اردوگاه اصلاحطلبان وارد ميشد. براي همين، فضاي تقابل و تخريب، از ميان دو جبهه اصولگرا - اصلاحطلب به درون طيف اصلاحطلب رفته و اندك اندك، چشاندن ضربه قلم به همرزمان، زير ذائقه عدهاي از دوم خردادي ها فرونشست. با اين همه، نبايد از اين نكته غافل بود كه دوم خرداد، فرصت را براي گونهاي از روزنامه سياسي در اين كشور مهيا كرد كه پيش از آن، اثر چنداني از اين طرز نگاه به رسانه مشاهده نميشد، به بيان ديگر روزنامهنگار، پيادهنظام سياستمداراني شد كه خود را مهرههاي سوخته ميديدند و ميخواستند با حربه قلم و كلمه، خود را نبش قبر كنند. منبع:http://panjerehweekly.ir /ج
نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.