تكذيب ملاقات با امام زمان (ع)
مى پرسند:
با اينكه طبق روايات كسانى را كه مدعى ديدار امام زمان (علیه السلام) هستند بايد تكذيب كرد پس چرا به ذكر نمونه هائى از ديدار كنندگان ، در اين كتاب يا در كتابهائى مانند: بحارالاءنوار، اثباة الهداة و كشف الغمه و... پرداخته شده است ؟
نظر به اينكه : مدعيان در بسيارى از مواقع ، مى خواهند با اين ادعا سوء استفاده كنند، چنانكه در تاريخ مكرر ديده شده است .
و نظر به اينكه در بعضى از موارد در زمانهاى معاصر امامان عليهم السلام و نزديك به آن ، براى حفظ جان ، تقيه واجب بوده است و اگر كسى چنين ادعائى مى كرد در مخاطره قرار مى گرفت .
و امور ديگر كه بر ما پنهان است موجب آن شده كه ائمه عليهم السلام دستور داده اند كه هر كس گفت : من امام زمان عليه السلام را ديده ام ، او را تكذيب كنيد و يا اينكه تكذيب مربوط به احكام است ، يعنى كسى كه حكمى از اسلام را از امام زمان عليه السلام نقل كند او را قبول نكنيد.
وانگهى داستان ديدار كنندگان نوعا بعد از مرگشان آشكار شده است ، به هر حال اگر سوء استفاده و تقيه و آثار سوء و يا عوامل مهمترى در كتمان نباشد ، اظهار آن ظاهرا بى مانع خواهد بود (واللّه اعلم ).
زندگى شخصى امام عصر(علیه السلام) چگونه است ؟
پاسخ :
زندگى او همچون زندگى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و امامان معصوم عليهم السلام است او در دوران حكومتش همچون طاغوتيان و مستكبران زندگى نمى كند و در كاخهاى آسمان خراش نمى نشيند ، لباس و غذا و برخوردش با مردم بسيار ساده است .
حضرت رضا عليه السلام فرمود :
“ و ما لباس القائم (علیه السلام) الا الغليظ و لا طعامه الا الخشب ؛”
“لباس قائم (علیه السلام) جز پارچه زبر و خشن ، و غذاى او جز غذاى ساده نيست .” (222)
او در برخورد با مستضعفان آنچنان است كه به فرموده پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم هنگام حكومت مهدى (علیه السلام) نيازمندانى به حضورش مى آيند و درخواست نيازمنديهاى خود مى كنند، آن حضرت مقدارى كه درخواست كنندگان بتوانند حمل كنند بدون شماره به آنها مى دهد. (223)
آرى اين همان روش پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و امام على عليه السلام و ساير امامان معصوم عليهم السلام است .
امام على عليه السلام مى فرمايد:
“پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم هنگام غذا خوردن روى زمين مى نشست و با دست خود كفشهايش را مى دوخت و لباسش را وصله مى كرد.” (224)
و حضرت على عليه السلام در مورد خودش هنگام حكومت فرمود:
“امام شما با اين قدرت و مكنت از دنيا به دو لباس كهنه و عادى ، و از غذا به دو قرض نان اكتفا كرده است .” (225)
اين عمل انقلابى پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و امامان عليهم السلام بايد سرمشق همه باشد، چرا كه انسان تا خود را از اسارتهاى مادى نرهاند، نمى تواند خيزش كند و در فضاى معنويت به پرواز در آيد، از طرفى مفاسد تجمل پرستى و ولخرجى اسراف و اتراف بر كسى پوشيده نيست ، بنابراين بيائيم در زندگى به پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم و آلش عليهم السلام اقتداء كنيم .
همين معنى در حديثى از امام صادق عليه السلام براى يار و شاگرد با وفايش مفضل (رحمة اللّه ) بيان شده است ، به مفضل (رحمة اللّه ) فرمود:
كار امام قائم سياست شب و سياحت روز و غذاى ساده است همچون زندگى اميرالمؤمنين عليه السلام . (226)
علامه مجلسى (رحمة اللّه ) گويد: منظور از سياست شب ، رتق و فتق امور و اتخاذ روشهاى سياسى در پيشبرد هدفهاى سياسى و طرح ريزى در اين باره است .
و منظور از سياحت روز، تلاش و حضور در صحنه اجتماع براى مبارزه و جهاد با دشمن و تاءمين نيازهاى مردم و رسيدگى به درد دل آنها است .
و منظور از خوراك ساده هم معلوم است ، خلاصه اينكه روش زندگى اش همچون روش حضرت على عليه السلام مى باشد. (227)
البته بايد توجه داشت كه آن حضرت هنگام قيام و حضور در جبهه جنگ با دشمن ، غرق در اسلحه است ، زره رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم در تن شمشير ذوالفقار آن حضرت در دست و كلاهخود آن حضرت را بر سر دارد. (228)
و از امام صادق عليه السلام نقل شده كه فرمود:
“تراث رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم به امام قائم (علیه السلام) مى رسد، يكى از ياران پرسيد تراث چيست ؟
فرمود: شمشير، زره ، عمامه ، لباس برد، شلاق و اسب و زين و آلات جنگى رسول خدا صلى اللّه عليه و آله و سلم است .” (229)
آرامش با جنگ نمى سازد؟
مى پرسند:
اگر سراسر زمين تحت يك حكومت قرار مى گيرد و همه تحت پرچم توحيد بسر مى برند و امنيت و آرامش و صفا، در همه جا حاكم است ، پس جنگ مهدى (علیه السلام) با مخالفان براى چيست ؟ اگر جنگ هست امنيت نيست وانگهى چرا اين همه از شمشير سخن به ميان آمده ، مگر حكومت زور است ؟
به نظر مى رسد اين ناآراميها و جنگها در مراحل اول ظهور باشد، چنانكه نوعا دوره اول انقلابها تواءم با درگيريها و جنگها است ، وانگهى آنانكه منافع ماديشان در خطر است و مانع عدالت اجتماعى مى شوند، به مخالفت برمى خيزند، كه اولا در اقليتند و ثانيا نارضايتى آنها دليل بى عدالتى و ناآرامى نيست و حاكى از نقص حكومت نمى باشد.
اينكه در روايات آمده : امام عصر(علیه السلام) پنج يا هفت سال و يا 9 سال و يا 20 سال (230) و يا چهل سال و يا 309 سال (231) به مقدار خواب اول اصحاب كهف در آن غار، حكومت مى كند، شايد اشاره به مراحل كهف در آن غار، حكومت مى كند، شايد اشاره به مراحل حكومت باشد، به اين بيان كه تشكل و پايه ريزى حكومت در پنج و هفت و نه سال اول صورت مى گيرد و پس از گذشت چهل سال به حد كمال مى رسد و بيش از 300 سال ادامه مى يابد. بنابراين ممكن است اين درگيريها و يا توطئه ها و كارشكنى عناصر كافر و سودجو، در آن سالهاى اول حكومت باشد، اما پس از چهل سال ، عدل و داد همه جا را فرا مى گيرد و ديگر هيچ مانع و مزاحم و توطئه گر و ضد انقلابى باقى نمى ماند.
چنين فرضى از نظر عقل و جامعه شناسى ، صحيح به نظر مى رسد زيرا طبيعى است كه بعضى از برنامه ها (اگر از طريق اعجاز نباشد) نياز به انقلاب فرهنگى دراز مدت دارد، و نمى توان يك شبه ره صد ساله را طى كرد.
و اگر در روايات ، مكرر از شمشير امام قائم (علیه السلام) سخن به ميان آمده حتى مانع زكات ، اعدام مى شود، اين به آن معنى نيست كه حكومت ، زورى است بلكه اين شمشير به عنوان قصاص و مقابله به مثل با مخالفان و خائنان و زورگويان و توطئه گران و توطئه گران است ، همان گونه كه در قرآن كريم آمده است :
“و آهن (شمشير و اسلحه عدالت ) را فرستاديم كه در آن نيروى شديد و منافعى براى مردم است .” (232)
و يا در جاى ديگر مى فرمايد:
“براى شما در قصاص ، زندگى است اى انديشمندان .” (233)
بنابراين ، اين شمشير براى امنيت و آسايش و صفاى مردم و قصاص و مقابله به مثل است كه در تمام دنيا به عنوان يك اصل پذيرفته شده است . تا مبادا عده اى سود جو و خائن ، به امنيت و آسايش مردم ضربه بزنند، و هرج و مرج ايجاد كنند، به اين ترتيب مى توانيم بدست بياوريم كه انقلاب مهدى (علیه السلام) در بعضى از امور تدريجى و در برخى از امور فورى و انقلابى است.
آيا امام مهدى (علیه السلام) برقراركننده اسلام است ؟
مى پرسند:
طبق بعضى از روايات مانند: روايت امام صادق عليه السلام كه فرمود:
“ اذا خرج القائم ياءتى بامر جديد و كتاب جديد و سنة جديدة و قضاء جديد؛”
“هنگامى كه قائم (علیه السلام) نهضت مى كند، فرمان نو و كتاب نو و روش نو و دادگاه نو مى آورد.” (234)
آيا با توجه به اين روايت ، آئين و دينى كه امام قائم (علیه السلام) برقرار مى كند دين ديگر (جديد) غير از اسلام نيست ؟!
تعبير به نو و جديد، اشاره به اين است كه انقلاب مهدى (علیه السلام) يك دگرگونى اساسى است نه روبنائى ، از اين رو جامعه خيال مى كند چيز جديدى غير از اسلام است .
به عبارت ديگر: پيرايه هائى كه در طول تاريخ اسلام توسط زمامداران نالايق و ديگران به اسلام بسته اند، اسلام را طورى كرده ، كه اگر امام عليه السلام آنها را از اسلام دور كند و حقيقت اسلام را آشكار سازد مردم عوام خواهند گفت : اين يك چيز جديدى است نه اسلام ، در صورتى كه اسلام واقعى همين است .
آرى در طول تاريخ اسلام نفوذ انديشه هاى بيگانه در اسلام و تجددگرائى افراطى مسلمين و رخنه فرصت طلبان و داخل كردن طرحهاى مبهم به عنوان طرح اسلامى در ميان اسلام و تحريفات گوناگون و... اسلام را مسخ خواهد كرد در اين صورت اگر امام قائم (علیه السلام) حقيقت اسلام را آشكار مى سازد، مردم خيال مى كنند مكتب جديد و روش جديد و دادگاه جديدى غير از اسلام به ميان آمده است .
در اينجا براى تكميل اين موضوع به روايت زير توجه فرمائيد:
يكى از ياران امام صادق عليه السلام گويد: از آن حضرت پرسيدم روش حضرت مهدى (علیه السلام) چگونه است ؟
“ يصنع ما صنع رسول اللّه ، يهدم ما كان قبله كما هدم رسول اللّه امر الجاهلية و يستاءنف الاسلام جديدا؛”
“همان روش پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم را انجام مى دهد، روشهاى باطل قبل را ويران مى كند چنانكه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم چنين كرد و اسلام را نوسازى و تكميل مى نمايد.” (235)
بنابراين ، انقلاب حضرت مهدى (علیه السلام) همان انقلاب اسلامى است ، منتهى در سطح وسيعتر و عميقتر.
ابوبصير رحمه اللّه يكى از ياران امام صادق عليه السلام گويد: از آن حضرت پرسيدم مرا از سخن اميرمؤمنان عليه السلام خبر بده كه فرمود:
“ ان الاسلام بدء غريبا و سيعود كما بدء فطوبى للغرباء؛”
“اسلام در آغاز غريب بود و بزودى همچون آغاز غريب خواهد شد، خوشا به سعادت غريبان .”
امام صادق عليه السلام در پاسخ فرمود:
“وقتى كه امام قائم (علیه السلام) قيام كند دعوت به اسلام را از نو شروع مى كند، چنانكه پيامبر صلى اللّه عليه و آله و سلم دعوت را شروع كرد.” (236)
مطلب ديگر اينكه : حضرت قائم (علیه السلام) خودش نور و منطق گويا براى جهانيان است .
امام صادق عليه السلام فرمود:
“وقتى كه قائم ما قيام كند، سراسر زمين به نور پروردگارش روشن مى گردد:”
“ واستتغنى العباد عن ضوء الشمس و القمر؛”
“و مردم از نور خورشيد و ماه بى نياز مى شوند و تاريكى بطور كلى از بين مى رود.” (237)
مرحوم ملا محسن فيض رحمه اللّه در حاشيه تفسير خود گويد: گويا منظور از بى نيازى سراسر زمين به نور خورشيد و ماه ، بى نياز شدن از برهان و دليل ساطع است چرا كه خود وجود امام كافى است و دلها و مغزهاى همه را نورانى و قبضه مى كند با توجه به اينكه تمام علوم در زمان غيبت در محور برهان و دليل است .
و مطابق روايات : امام قائم (علیه السلام) با معتقدان به اديان مختلف مناظره و احتجاج مى كند و با توراتيان به تورات ، با انجيليان به انجيل و با صحفيان به صحف و با قرآنيان به قرآن و ... همه آنها به حقانيت امام عليه السلام پى مى برند و سوگند مى خورند كه تورات و انجيل و صحف و قرآن حقيقى همانست كه امام عليه السلام به آنان نشان مى دهد سرانجام آنها به اسلام حقيقى مى گروند. (238)
در عين حال ، با كمال قاطعيت به كتاب خدا قرآن ، عمل مى كند و هر گونه منكرات را نابود مى سازد. (239)
و براى برقرارى حكومت جهانى قيام به شمشير (نهضت نظامى ) مى كند، در حدى كه بفرموده امام صادق عليه السلام .
“ اذا قام بالسيف فقتل من كل الف تسعماءة و تسعة و تسعين ؛”
“وقتى كه امام زمان عليه السلام قيام به شمشير مى كند (از منحرفان و طاغوتيان و توطئه گران ) از هر هزار نفر، 999 نفر آنها را به هلاكت مى رساند.” (240)
پی نوشت ها :
222- منتخب الاثر، ص 307، اثباة الهداة ، ج 7، ص 97.
223- اثباة الهداة ك ج 7، ص 199.
224- نهج البلاغه ، خطبه 159.
225- نهج البلاغه ، نامه 45.
226- بحار، 52، ص 395.
227- بحار، ج 52، ص 359.
228- اثباة الهداة ، ج 7، صفحه 89.
229- بحار، ج 52، ص 242.
230- اثباة الهداة ، ج 7، ص 179 المجالس السنيه ، ج 5، ص 699 و 702.
231- بحار، ج 52، ص 390
232- و اءنزلنا الحديد فيه باءس شديد و منافع للناس (سوره حديد، آيه 25).
233- و لكم فى القصاص حياة يا اولى الاءلباب (سوره بقره آيه 179).
234- اثباة الهداة ، ج 7، ص 83، و در كتاب كشف الغمه ، ج 3، ص 365 آمده : امام صادق عليه السلام فرمود: اذا قام القائم جاء بامر جديد كما دعا رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله فى بدو الاسلام .
235- بحار، ج 52، ص 352، و اثباة الهداة ، ج 7، ص 77.
236- بحار، ج 52، ص 367.
237- تفسير صافى ، ص 469 ذيل آيه 67 سوره زمره اعلام الورى ص 436.
238- بحار، ج 53 ، ص 9 ك و ج 52، ص 351.
239- اثباة الهداد، ج 7، ص 177 به نقل از امام باقر عليه السلام .
240- اثباة الهداة ، ج 7، ص 177 به نقل از امام باقر عليه السلام .
ارسال مقاله توسط کاربر محترم سایت : sm1372
/ن