ارتجاع فجیع امت، عامل حادثه کربلا
مقدمه
رواج دنیا طلبی و دنیا دوستی خواص از برجسته ترین نکاتی ست که رهبر انقلاب در این بیانات برای شرح و توضیح به وجود آمدن واقعهی کربلا بدان میپردازد و قیاس آن اتفاقات در زمان و مکانش را با جامعهی امروز دنیا همچون کلاس درسی بینظیر در اختیار مومنین قرار میدهد .
لزوم بررسی دلایل تغییر ماهیت جامعه اسلامی در طول پنجاه سال پس از هجرت
بنده، در سال گذشته، به مناسبت یاد حسین بن علی (علیه السلام)، این را مطرح کردم که ماجرای امام حسین جدای از یک درس، یک عبرت است.درس آن است که به ما می گوید: این بزرگوار، آن طور عمل کرد. ما هم باید آن گونه عمل کنیم. امام حسین درس بزرگی به همه بشریت داده که خیلی با عظمت و در جای خود محفوظ است. اما غیر از درس، چیز دیگری وجود دارد و آن عبرت است.
عبرت آن است که انسان نگاه کند و ببیند چطور شد حسین بن علی (علیه السلام) - همان کودکی که جلو چشم مردم، آن همه موردِ تجلیل پیغمبر بود و پیغمبر درباره او فرموده بود: « سید شباب اهل الجنة »؛ سرور جوانان بهشت - بعد از گذشت نیم قرن از زمان پیغمبر، با آن وضعِ فجیع کشته شد؟! چطور شد که این امت، حسین بن علی را جلو چشم کسانی از همان نسلی که دیده بودند که او بر دوش پیغمبر سوار می شد و این حرف ها را از زبان پیغمبر درباره او شنیده بودند، با آن وضع فجیع کشتند؟! این، عبرت است.
مگر شوخی بود که دختران پیغمبر را مثل دختران سرزمین های فتح شده غیر اسلامی، بیاورند جلو چشم مردم کوچه و بازار بگردانند و به کسی مثل زینب (سلام الله علیها) اهانت کنند؟! چطور شد که کار به این جا رسید؟ این، همان عبرت است و از درس بالاتر است. این، نگاه به اعماق و ریزه کاری های تاریخ و حوادث است.
اشاره حضرت زینب (سلام الله علیها) به بیماری مردم آن روزگار و میکروب رجعت یا ارتجاع
حال به مناسبت بحث « ارتجاع » یا « ارتداد » یا « رجعت »، می خواهم عرض کنم که در همین جریان، زینب کبری (سلام الله علیها) اسم قضیه « ارتجاع » را آورد؛ یعنی به همین بیماری اشاره کرد و در کوفه فرمود: « انما مثلکم کمثل التی نقضت غزلها من بعد قوة انکاثا (1) »؛ « شما مثل کسانی هستید که پشمی یا پنبه ای را با زحمت به نخ تبدیل می کنند و بعد می نشینند با زحمت زیاد، این نخ ها را باز به پنبه یا پشم تبدیل می کنند! »این، یعنی ارتجاع و برگشت و زینب کبری به این معنا اشاره کرد. یعنی در امت پیغمبر خاتم، (صلی الله علیه و آله و سلم)، همان اندازه این خطر وجود دارد که در امت موسی.
بعد از گذشت زمان پیغمبر - با آن نفس گرم پیغمبر - این حوادث شوخی نیست! در زمان پیغمبر - این انسانی که به وحی الهی متصل بود - درباره تمام حوادث ریز و درشتی که اتفاق می افتاد، آیه قرآن نازل می شد و وحی الهی، صریح و روشن و بی ابهام، نازل می گردید؛ حالا بعد از آن سازندگی که پیغمبر داشت،
آن چنان رجعت فجیع، دردآور و فراموش نشدنی، در تاریخ اتفاق می افتد! پس این میکروب، میکروب « رجعت » یا « ارتجاع » یا « ارتداد » است. (بیانات مقام معظم رهبری (حفظه الله) در دیدار فرماندهان و اعضای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، به مناسبت روز پاسدار- 15/10/1373)
دنیادوستی خواص، زمینه ساز به مسلخ رفتن حسین بن علی ها در تاریخ
عزیزان من! خواص طرفدار حق، دو نوعند. یک نوع کسانی هستند که در مقابله با دنیا، زندگی، مقام، شهوت، پول، لذت، راحت، نام و همه ی متاع های خوب قرار دارند. اینهایی که ذکر کردیم، همه از متاع های خوب است. همه اش جزو زیبایی های زندگی است. «مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا.» متاع، یعنی بهره. اینها بهره های زندگی دنیوی است.در قرآن که می فرماید «مَتَاعُ الْحَیاةِ الدُّنْیا»، معنایش این نیست که این متاع، بد است؛ نه. متاع است و خدا برای شما آفریده است. منتها اگر در مقابل این متاع ها و بهره های زندگی، خدای ناخواسته آن قدر مجذوب شدید که وقتی پای تکلیف سخت به میان آمد، نتوانستید دست بردارید، واویلاست! اگر ضمن بهره بردن از متاع های دنیوی، آن جا که پای امتحان سخت پیش می آید، می توانید از آن متاع ها به راحتی دست بردارید، آن وقت حساب است.
دو گروه خواص طرفدار حق
می بینید که حتی خواصِ طرفدارِ حق هم به دو قسم تقسیم می شوند. این مسائل، دقت و مطالعه لازم دارد. برحسب اتفاق نمی شود جامعه، نظام و انقلاب را بیمه کرد. باید به مطالعه و دقت و فکر پرداخت.اگر در جامعه ای، آن نوع خوبِ خواصِ طرفدار حق؛ یعنی کسانی که می توانند در صورت لزوم از متاع دنیوی دست بردارند، در اکثریت باشند، هیچ وقت جامعه اسلامی به سرنوشت جامعه ی دوران امام حسین (علیه السلام) مبتلا نخواهد شد و مطمئناً تا ابد بیمه است. اما اگر قضیه به عکس شد و نوع دیگر خواصِ طرفدار حق - دل سپردگان به متاع دنیا. آنان که حق شناسند، ولی در عین حال مقابل متاع دنیا، پایشان می لرزد - در اکثریت بودند، وامصیبتاست!
اصلاً دنیا یعنی چه؟ یعنی پول، یعنی خانه، یعنی شهوت، یعنی مقام، یعنی اسم و شهرت، یعنی پست و مسؤولیت، و یعنی جان. اگر کسانی برای حفظ جانشان، راه خدا را ترک کنند و آن جا که باید حق بگویند، نگویند، چون جانشان به خطر می افتد، یا برای مقامشان یا برای شغلشان یا برای پولشان یا محبت به اولاد، خانواده و نزدیکان و دوستانشان، راه خدا را رها کنند، اگر عده ی این ها زیاد باشد آن وقت دیگر واویلاست.
آن وقت حسین بن علی ها به مسلخ کربلا خواهند رفت و به قتلگاه کشیده خواهند شد. آن وقت، یزیدها بر سر کار می آیند و بنی امیه، هزار ماه بر کشوری که پیغمبر به وجود آورده بود، حکومت خواهند کرد و امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد، امامت به سلطنت تبدیل خواهد شد! (بیانات مقام معظم رهبری (حفظه الله) در دیدار فرماندهان لشکر 27 محمد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) - 20/3/1375)
رواج دنیاطلبی، فساد و کاهش غیرت دینی عامل بروز فاجعه کربلا
عزیزان من! نام حسین بن علی (علیه الصلاة والسلام)، نام عجیبی است. وقتی از لحاظ عاطفی نگاه می کنید، می بینید خصوصیت اسم آن امام در بین مسلمین با معرفت، این است که دل ها را مثل مغناطیس و کهربا به خود جذب می کند.البته در بین مسلمین کسانی هستند که این حالت را ندارند و در حقیقت، از معرفت به امام حسین بی بهره اند. از طرفی کسانی هم هستند که جزو شیعیان این خانواده محسوب نمی شوند؛ اما در میان آنها بسیاری هستند که اسم حسین (علیه السلام)، اشکشان را جاری می سازد و دلشان را منقلب می کند.
خدای متعال، در نام امام حسین اثری قرار داده است که وقتی اسم او آورده شود، بر دل و جان ما ملت ایران و دیگر ملت های شیعه، یک حالت معنوی حاکم می شود. این، آن معنای عاطفی آن ذات و وجود مقدس است.
از اول هم در بین اصحاب بصیرت، همین طور بوده است. در خانه نبی اکرم (علیه و علی آله آلاف الصلاة والسلام) و امیرالمؤمنین (علیه الصلاة والسلام) و در محیط زندگی این بزرگواران هم - آن طوری که انسان از روایات و تاریخ و اخبار و آثار می فهمد - این وجود عزیز، خصوصیتی داشته و مورد محبت و عشق ورزیدن بوده است. امروز هم، همین گونه است.
وجود معارف عالی اسلامی در بیانات امام حسین (علیه السلام)
از جنبه معارف نیز، آن بزرگوار و این اسم شریف - که اشاره به آن مسمّای عظیم القدر است - همین گونه است. عزیزترین معارف و راقی ترین مطالب معرفتی، در کلمات این بزرگوار است. همین دعای امام حسین در روز عرفه را که شما نگاه کنید، خواهید دید حقیقتاً مثل زبور اهل بیت، پر از نغمه های شیوا و عشق و شور معرفتی است.حتی بعضی از دعاهای امام سجاد را که انسان می بیند و مقایسه می کند، گویا که دعای این پسر، شرح و توضیح و بیان متن دعای پدر است؛ یعنی آن اصل است و این فرع. دعای عجیب و شریف عرفه و کلمات این بزرگوار در حول و حوش عاشورا و خطبه هایش در غیر عاشورا، معنا و روح عجیبی دارد و بحر زخّاری از معارف عالی و رقیق و حقایق ملکوتی است که در آثار اهل بیت (علیهم السلام) کم نظیر است.
اهمیت شخصیت امام حسین (علیه السلام) از نظر تاریخی
از جنبه تاریخی هم، این نام و خصوصیت و شخصیت، یک مقطع تاریخی و یک کتاب تاریخ است. البته، به معنای تاریخ ساده و گزاره ماوقع نیست؛ بلکه به معنای تفسیر و تبیین تاریخ و درس حقایق تاریخی است.من، یک وقت درباره عبرت های ماجرای امام حسین صحبت هایی کردم و گفتم که ما از این حادثه، غیر از درس هایی که می آموزیم؛ عبرت هایی نیز می گیریم. «درس ها» به ما می گویند که چه باید بکنیم؛ ولی «عبرت ها» به ما می گویند که چه حادثهای اتفاق افتاده و چه واقعه ای ممکن است اتفاق بیفتد.
عبرت های عاشورا
عبرت ماجرای امام حسین این است که انسان فکر کند در تاریخ و جامعه اسلامی؛ آن هم جامعه ای که در رأس آن، شخصی مثل پیامبر خدا - نه یک بشر معمولی - قرار دارد و این پیامبر، ده سال با آن قدرت فوق تصور بشری و با اتصال به اقیانوس لایزال وحی الهی و با حکمت بی انتها و بی مثالی که از آن برخوردار بود،در جامعه حکومت کرده است و بعد باز در فاصلهای حکومت علی بن ابی طالب بر همین جامعه جریان داشته است و مدینه و کوفه، به نوبت پایگاه این حکومت عظیم قرار گرفته اند؛ چه حادثه ای اتفاق افتاده و چه میکروبی وارد کالبد این جامعه شده است که بعد از گذشت نیم قرن از وفات پیامبر و بیست سال از شهادت امیرالمؤمنین (علیهماالسلام)، در همین جامعه و بین همین مردم، کسی مثل حسین بن علی را با آن وضع به شهادت می رسانند؟!
چه اتفاقی افتاد و چطور چنین واقعه ای ممکن است رخ دهد؟ آن هم نه یک پسر بی نام و نشان؛ بل کودکی که پیامبر اکرم، او را در آغوش خود می گرفت، با او روی منبر می رفت و برای مردم صحبت می کرد. او پسری بود که پیامبر درباره اش فرمود: « حسین منی و انا من حسین ».
رابطه بین این پدر و پسر، این گونه مستحکم بوده است. آن پسری که در زمان حکومت امیرالمؤمنین، یکی از ارکان حکومت در جنگ و صلح بود و در سیاست مثل خورشیدی می درخشید.
آن وقت، کار آن جامعه به جایی برسد که همین انسان بارز و فرزند پیامبر، با آن عمل و تقوا و شخصیت فاخر و عزت و با آن حلقه درس در مدینه و آن همه اصحاب و یاران علاقه مند و ارداتمند و آن همه شیعیان در نقاط مختلف دنیای اسلام را با آن وضعیت فجیع محاصره کنند و تشنه نگه دارند و بکشند و نه فقط خودش، بلکه همه مردانش و حتی بچه شش ماهه را قتل عام کنند و بعد هم زن و بچه اینها را مثل اسرای جنگی اسیر کنند و شهر به شهر بگردانند. قضیه چیست و چه اتفاقی افتاده بود؟ این، آن عبرت است.
مقایسه جامعه امروزی ایران با صدر اسلام
شما جامعه ما را با آن جامعه مقایسه کنید تا تفاوت آن دو را دریابید. ما در این جا و در رأس جامعه، امام عظیم القدر را داشتم که بلاشک از انسان های زمان ما بزرگتر و برجسته تر بود؛ اما امام ما کجا، پیامبر کجا؟ یک چنین نیروی عظیمی، به وسیله پیامبر در آن جامعه پراکنده شد که بعد از وفات آن بزرگوار، تا ده ها سال ضربِ دست پیامبر جامعه را پیش می برد.شما خیال نکنید این فتوحاتی که انجام گرفت، از نفس رسول الله منقطع بود؛ این، ضرب دست آن بزرگوار بود که جامعه اسلامی را پیش می برد و پیش برد. بنابراین، پیامبر اکرم در فتوحات آن جامعه و جامعه ما حضور داشت و دارد، تا وضع به این جا رسید.
جلوگیری از تکرار حادثه عاشورا؛ دلیل تأکید مکرر بر مبارزه با منکرات
من، همیشه به جوانان و محصلین و طلاب و دیگران می گویم که تاریخ را جدّی بگیرید و با دقت نگاه کنید، ببینید چه اتفاقی افتاده است: «تِلْکَ أُمَّةٌ قَدْ خَلَتْ (2)». عبرت از گذشتگان، درس و آموزش قرآن است. اساس قضیه در چند نکته است که حالا من نمی خواهم آنها را در این جا تحلیل و بیان کنم. مقداری را گفتم و مقداری هم باب محافل بحث و تدقیق است که افراد اهل تحقیق بنشینند و روی کلمه کلمه این حرفها، دقت کنند.یکی از مسائلی که عامل اصلی چنین قضیه ای شد، این بود که رواج دنیا طلبی و فساد و فحشا، غیرت دینی و حساسیتِ مسؤولیت ایمانی را گرفت. این که ما روی مسأله فساد و فحشا و مبارزه و نهی از منکر و این چیزها تکیه می کنیم، یک علت عمده اش این است که جامعه را تخدیر می کند.
همان مدینه ای که اولین پایگاه تشکیل حکومت اسلامی بود، بعد از اندک مدتی به مرکز بهترین موسیقیدانان و آواز خوانان و معروفترین رقاصان تبدیل شد؛ تا جایی که وقتی در دربار شام می خواستند بهترین مغنّیان را خبر کنند، از مدینه آوازه خوان و نوازنده می آوردند!
این جسارت، پس از صد یا دویست سال بعد انجام نگرفت؛ بلکه در همان حول و حوش شهادت جگر گوشه فاطمه زهرا (سلام الله علیها) و نور چشم پیامبر و حتی قبل از آن، در زمان معاویه اتفاق افتاد! بنابراین، مدینه مرکز فساد و فحشا شد و آقازاده ها و بزرگزاده ها و حتی بعضی از جوانان وابسته به بیت بنی هاشم نیز، دچار فساد و فحشا شدند! بزرگان حکومت فاسد هم می دانستند چه کار بکنند و انگشت روی چه چیزی بگذارند و چه چیزی را ترویج کنند. این بلیه، مخصوص مدینه هم نبود؛ جاهای دیگر هم به این گونه فسادها مبتلا شدند.
(بیانات مقام معظم رهبری (حفظه الله) در جمع فرماندهان، مسؤولان و پرسنل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و نیروی انتظامی و جمعی از جانبازان انقلاب اسلامی به مناسبت روز پاسدار - 5/10/1374)
پی نوشت ها:
- با اشاره مستقیم به آیه: « وَلاَ تَکُونُوا کَالَّتِی نَقَضَتْ غَزْلَهَا مِن بَعْدِ قُوَّةٍ أَنکَاثاً... »؛ سوره نحل، آیه 92.
- . سوره بقره، آیه 134
منبع: 72 سخن عاشورایی (از بیانات مقام معظم رهبری)، علیرضا مختارپور قهرودی، تهران: انتشارات انقلاب اسلامی، چاپ دوم، 1390، صص 109-108.