دوران کودکي پيامبراکرم (ص)

نبي مکرم اسلام جداي از خصوصيات معنوي و نورانيت و اتصال به غيب و آن مراتب و درجاتي که امثال بنده از فهميدن آنها هم حتي قاصر هستيم، از لحاظ شخصيت انساني و بشري، يک انسان فوق العاده، طراز اول و بي نظير است. شما درباره ي اميرالمؤمنين مطالب زيادي شنيده ايد؛ همين قدر کافي است عرض شود که هنر بزرگ اميرالمؤمنين
پنجشنبه، 11 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
دوران کودکي پيامبراکرم (ص)

دوران کودکي پيامبراکرم (ص)
دوران کودکي پيامبراکرم (ص)


 






 

مقام معظم رهبری می فرمایند:
 

نبي مکرم اسلام جداي از خصوصيات معنوي و نورانيت و اتصال به غيب و آن مراتب و درجاتي که امثال بنده از فهميدن آنها هم حتي قاصر هستيم، از لحاظ شخصيت انساني و بشري، يک انسان فوق العاده، طراز اول و بي نظير است. شما درباره ي اميرالمؤمنين مطالب زيادي شنيده ايد؛ همين قدر کافي است عرض شود که هنر بزرگ اميرالمؤمنين اين بود که شاگرد و دنباله رو پيامبر بود. يک شخصيت عظيم، با ظرفيت بي نهايت و با خلق و رفتار و کردار بي نظير، در صدر سلسله ي انبيا و اوليا قرار گرفته است و ما مسلمانان موظف شده ايم که به آن بزرگوار اقتدا کنيم؛ که فرمود: «ولکم في رسول الله اسوه حسنه»1. ما بايد به پيامبر اقتدا و تأسي کنيم؛ نه فقط در چند رکعت نماز خواندن، در رفتارمان، در گفتارمان، در معاشرت و در معامله مان هم بايد به او اقتدا کنيم، پس بايد او را بشناسيم.
خداي متعال شخصيت روحي و اخلاقي آن بزرگوار را در ظرفي تربيت کرد و به وجود آورد که بتواند آن بار عظيم امانت را بر دوش حمل کند. يک نگاه اجمالي به زندگي پيامبر اکرم در دوران کودکي بيندازيم. آن بزرگوار ، بنابر روايتي قبل از ولادتش، و بنابر روايتي ديگر چند ماه بعد از ولادتش از دنيا مي رود و آن حضرت پدر را نمي بيند. به رسم خاندانهاي شريف و اصيل آن روز عربستان که فرزندان خودشان را به زنان پاکدامن و داراي اصالت و نجابت مي سپردند تا آنها را در صحرا و در ميان قبايل عربي پرورش بدهند، اين کودک عزيز چراغ خانواده را به يک زن اصيل نجيب به نام حليمه ي سعديه - که از قبيله ي بني سعد بود- سپردند؛ او هم پيامبر را در ميان قبيله ي خود برد و در حدود شش سال اين کودک عزيز و اين در گرانبها را نگهداشت و به او شير داد و او را تربيت کرد؛ لذا پيامبر در صحرا پرورش پيدا کرد. گاهي اين کودک را نزد مادرش - جناب آمنه - مي آورد و ايشان او را مي ديد و سپس باز برمي گرداند. بعد از شش سال که اين کودک از لحاظ جسمي و روحي پرورش بسيار ممتازي پيدا کرده بود- جسماً قوي، زيبا، چالاک، کار آمد؛ از لحاظ روحي هم متين، صبور، خوش اخلاق، خوش رفتار و با ديد باز، که لازمه ي زندگي در همان شرايط است - به مادر و به خانواده برگردانده شد. مادر اين کودک را برداشت و با خود به يثرب برد؛ براي اين که قبر جناب عبدالله را- که در آن جا از دنيا رفت و در همان جا هم دفن شد- زيارت کنند. بعدها که پيامبر به مدينه تشريف آوردند و از آن جا که عبور کردند؛ فرمودند قبر پدر من در اين خانه است و من يادم است که براي زيارت قبر پدرم، با مادرم به اين جا آمديم. در برگشتن، در محلي به نام ابواء ، مادر هم از دنيا رفت و اين کودک از پدر و مادر- هر دو - يتيم شد. به اين ترتيب، ظرفيت روحي اين کودک که در آينده بايد دنيايي را در ظرفيت وجودي و اخلاقي خود تربيت کند و پيش ببرد، روز به روز افزايش پيدا مي کند. ام ايمن او را به مدينه آورد و به دست عبدالمطلب داد. عبدالمطلب مثل جان شيرين از اين کودک پذيرايي و پرستاري مي کرد. در شعري عبدالمطلب مي گويد که من براي او مثل مادرم . اين پيرمرد حدود صد ساله- که رئيس قريش و بسيار شريف و عزيز بود- آن چنان اين کودک را مورد مهر و محبت قرار داد که عقده ي کم محبتي در اين کودک مطلقا به وجود نيايد و نيامد. شگفت آور اين است که اين نوجوان، سختيهاي دوري از پدر و مادر را تحمل مي کند، براي اين که ظرفيت و آمادگي او افزايش پيدا کند؛ اما يک سر سوزن حقارتي که احتمالاً ممکن است براي بعضي از کودکان اين طوري پيش بيايد، براي او به وجود نمي آيد. عبدالمطلب آن چنان او را عزيز و گرامي مي داشت که مايه ي تعجب همه مي شد. درکتابهاي تاريخ و حديث آمده است که درکنار کعبه براي عبدالمطلب فرش و مسندي پهن مي کردند و او آن جا مي نشست و پسران او وجوانان بني هاشم با عزت و احترام دور او جمع مي شدند. وقتي که عبدالمطلب نبود يا در داخل کعبه بود، اين کودک مي رفت روي اين مسند مي نشست؛ عبدالمطلب که مي آمد، جوانان بني هاشم به اين کودک مي گفتند که بلند شو، جاي پدر است، اما عبدالمطلب مي گفت نه، جاي او همان جاست و بايد آن جا بنشيند؛ خودش کنار مي نشست و 9اين کودک عزيز و شريف وگرامي را در آن محل نگاه مي داشت. هشت ساله بود که عبدالمطلب هم از دنيا رفت . روايت دارد که دم مرگ، عبدالمطلب از ابي طالب- پسر بسيار شريف و بزرگوار خودش- بيعت گرفت و گفت که اين کودک را به تو مي سپارم؛ بايد مثل من از او حمايت کني؛ ابوطالب هم قبول کرد و او را به خانه ي خودش برد و مثل جان گرامي او را مورد پذيرايي قرار داد. ابوطالب و همسرش ، شير زن عرب؛ يعني فاطمه ي بنت اسد؛ مادر اميرالمؤمنين- تقريباً چهل سال مثل پدر و مادر، اين انسان والا را مورد حمايت و کمک خود قرار دادند. نبي اکرم در چنين شرايطي دوران کودکي و نوجواني خود را گذراند.
خصال اخلاقي والا، شخصيت انساني عزيز، صبر و تحمل فراوان، آشنا با دردها و رنجهايي که ممکن است براي يک انسان در کودکي پيش بيايد، شخصيت درهم تنيده ي عظيم و عميقي را در اين کودک زمينه سازي کرد. در همان دوران کودکي، به اختيار و انتخاب خود او، در همان دوران کودکي با جناب ابي طالب به سفر تجارت رفت. بتدريج اين سفرهاي تجارت تکرار شد، تا به دوره ي جواني و دوره ي ازدواج با جناب خديجه و به دوران چهل سالگي- که دوران پيامبري است- رسيد.
تمام خصوصيات مثبت يک انسان والا در او جمع بود؛ که من حالا بخشي از خصوصيات اخلاقي آن بزرگوار را خيلي مختصر عرض مي کنم؛ اما واقعاً ساعتها وقت لازم است که انسان درباره ي خصوصيات اخلاقي پيامبر حرف بزند. من فقط براي عرض ارادت و براي اين که به گويندگان و نويسندگان، عملاً عرض کرده باشم که نسبت به شخصيت پيامبر قدري بيشتر کار بشود و ابعاد آن تبيين گردد- چون درياي عميقي است- اين چند دقيقه را به اين مطالب صرف مي کنم. البته در کتابهاي فراواني راجع به نبي اکرم و به طور متفرق راجع به اخلاق آن بزرگوار مطالبي هست. آنچه که من در اين جا ذکر کردم، از مقاله ي يکي از علماي جديد- مرحوم آيه الله حاج سيد ابوالفضل موسوي زنجاني - است که مقاله يي در همين خصوص نوشته اند و من از نوشته ي ايشان- که جمع بندي شده و مختصر و خوب است - استفاده کردم.

پی نوشت ها :
 

1. قرآن کريم، سوره احزاب ، آيه21
 

منبع:شخصیت و سیره معصومین (ع) در نگاه مقام معظم رهبری



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.