نقدی بر فیزیک معاصر

تاریخ علم نشان می‌دهد که نظریات زیادی وجود داشته‌اند که برای مدت‌های مدیدی دارای مقبولیت عام بوده و بر همین اساس پیرایه‌های فراوانی بر آنها بسته می‌شد تا سرانجام تحقیقی یا تدقیقی عدمِ اعتبار آنها را نشان داده و علیرغم همه‌ی پیرایه‌ها و اقبال‌های عام به‌راحتی آنها را به بایگانی تاریخ فرستاده است و آنچه باقی مانده است
شنبه، 27 شهريور 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
نقدی بر فیزیک معاصر

نقدی بر فیزیک معاصر
نقدی بر فیزیک معاصر


 

نویسنده : حميد وثيق زاده انصاري
منبع : راسخون




 
تاریخ علم نشان می‌دهد که نظریات زیادی وجود داشته‌اند که برای مدت‌های مدیدی دارای مقبولیت عام بوده و بر همین اساس پیرایه‌های فراوانی بر آنها بسته می‌شد تا سرانجام تحقیقی یا تدقیقی عدمِ اعتبار آنها را نشان داده و علیرغم همه‌ی پیرایه‌ها و اقبال‌های عام به‌راحتی آنها را به بایگانی تاریخ فرستاده است و آنچه باقی مانده است نظریاتِ مُتقن‌تر و علمی‌ترِ جایگزین، یا آنها که لااقل به‌نظر می‌آمده چنین بوده‌اند، بوده است. بیایید از خود بپرسیم چه عاملی باعث می‌شده که محققی علیرغمِ تمامِ اعتبارِ ظاهری و مقبولیت و پیرایه‌های نظریه‌ای به‌خود جرأتِ مخالفت با آن‌را داده تا در بنیان‌های آن دقیق شود و از این راه به دگرگونی نظریه توفیق یابد. پاسخ روشن است: محقق، اول با دیده‌ی قبول به نظریه می‌نگرد. دوم، سعی می‌نماید به تمام جرئیاتِ نظریه احاطه و اِشرافِ کامل پیدا نماید. سوم، درصورتِ ضعفِ نظریه، نقاط ضعف در ذهن محقق همچون گره‌های ناگشوده‌ای حالتِ آزاردهنده پیدا می‌کنند و او تمامِ ذهن و وقت خود را جهتِ رفعِ آنها مصروف می‌نماید. چهارم، کم‌کم گره‌ها گشوده شده و مشکلات حل می‌شوند و جایگزین‌های منطقی خودنمایی می‌کنند.

نقدی بر فیزیک معاصر

آنچه در موردِ فیزیکدان‌های نظریِ معاصر می‌توان گفت این است که گروه زیادی عملاً تنها به مرحله‌ی اول بسنده می‌کنند؛ بسیاری از نظریات رایج را به صِرفِ مقبولیتِ عام و جهانیِ آنها می‌پذیرند و مرتباً بر آنها پیرایه می‌بندند بدونِ اینگه واقعاً جزئیاتِ آنها را موشکافی نمایند تا به اعتبار یا عدمِ اعتبارِ آنها پی‌برند. گروه گوچک‌تری از فیزیکدانان بدین موشکافی‌ها می‌پردازند اما به گره‌های ذهنی‌ای که برای آنها به‌وجود می‌آید اهمیتی نمی‌دهند و آنها را به‌حسابِ ضعفِ خود می‌گذارند و حتی با اشتباهی مکرر به‌حسابِ ضعفِ درکِ بشر و ضعف منطقِ ریاضی.
فیزیکِ معاصر، یعنی فیزیکی که عمدتاً مربوط است به قرن بیستم به‌نحو بسیار گسترده‌ای با دو موضوع که درحالِ حاضر عناوینِ بسیار آشنای فیزیکِ کوانتمی و فیزیک نسبیتی را یدک می‌کشند آمیخته است. این فیزیک‌ها هنوز هم پس از سالیانِ دراز از تولد آنها تحت عنوان فیزیک نوین مطرح می‌شوند؛ و به‌نظر می‌رسد نوبودنِ آنها نه به‌دلیلِ مؤخر بودنِ آنها که به‌دلیلِ عدمِ سنخیتی است که با منطق فیزیک کلاسیک دارند. تأکید می‌شود که برای درک این فیزیک‌ها باید از چارچوبِ منطق کلاسیکی خارج شد. اِشکالی در این امر نیست درصورتی که چارچوبِ جایگزین اولاً وجود داشته باشد، ثانیاً منطقی باشد، و ثالثاً اصولاً لزومی به این کار باشد یعنی واقعاً پدیده‌هایی وجود داشته باشند که نتوان آنها را در منطق فیزیک کلاسیک توجیه کرد و ثابت شده باشد که چنین توجیهی ممکن نیست. منطقی نیست که به‌محض اینکه با پدیده‌ای برخورد کردیم که خود فعلاً قادر به توجیه آن با فیزیکِ کلاسیک نیستیم بلافاصله به خلقِ چارچوب‌های جدیدِ منطق بپردازیم و یا سعی نماییم جایی برای آن در چارچوب‌های فراوانِ رایجِ غیرِ منطقِ کلاسیکی بیابیم و حتی به خود زحمت ندهیم بیندیشیم که آیا واقعاً در خودِ چارچوبِ منطقِ کلاسیک جایی دارد یا نه. به‌عبارتِ دیگر این درست نیست که فیزیکدان ضعفِ خود در توجیهِ پدیده‌ای را با سعی در توجیهِ آن به هر طریقِ احتمالاً ممکن و با سعی در دستکاریِ منطق‌هایی که با عدمِ ثبات آنها هیچ مبنایی برای هیچ کارِ اصیلی باقی نمی‌مانَد بپوشانَد. چه اِشکالی دارد که بگوییم ما اکنون نمی‌دانیم یا کم می‌دانیم اما سعی می‌کنیم بدانیم، اما عجول نباشیم و همه‌چیز را به‌هم نریزیم.
لازم است این را درک کرد که می‌توان به چارچوب منطق کلاسیک اعتماد کرد و مجهولات را سعی نمود در این چارچوب توجیه کرد. هجومِ نتایج تجربیِ فراوانِ فیزیکِ قرن بیستم نمی‌تواند توجیه‌گرِ تخریبِ چارچوبِ بنای خانه باشد بلکه باید به‌دنبالِ جایِ اشیای موجود در خانه گشت و اگر فعلاً قادر به یافتنِ جایِ پدیده‌ای نیستیم باید این‌کار را به آیندگان واگذاریم.
درحالِ‌حاضر بسیاری از مقاله‌های پیشنهادیِ محققین کلاسیک-فکر که در آنها بویی از مخالفت با فیزیکِ نوین به مشام می‌رسد از سوی داورانِ محافظه‌کارِ ژورنال‌های فیزیکیِ بین‌المللی بلافاصله رد می‌شود بدون اینکه دلیلی علمی و منطقی برای آن ارائه شود. این محققین از خود می‌پرسند آیا نویسندگانِ تاریخِ علم حق دارند که مهجور بودنِ علم را تنها به دوران‌های گذشته محدود بدانند. در تاریخِ علم می‌خوانیم که فرِنِل که سرسختانه از نظریه‌ی موجیِ نور دفاع می‌کرد در مقابلِ پواسون، مدافعِ نظریه‌ی ذره‌ای نور، که به او گفته بود تئوریِ شما با معادلات من نمی‌خواند پاسخ داد چاره‌ی کار این است که شما معادلاتتان را تغییر دهید. حال اگر محققی بتواند ثابت کند که به این راحتی‌ها هم نمی‌توان منطق فیزیک کلاسیک را نادیده گرفت آیا می‌توان گفت پس این همه حجمِ وسیعِ مطالبِ منتشر شده در حمایت از فیزیک نوین چه می‌شود. منطق، و تنها منطق، باید یگانه راهنما باشد. آنچه به‌عنوانِ منطقِ غیرِکلاسیکی مطرح می‌شود تنها درصورتی قابلِ قبول خواهد بود که واقعاً منطق باشد و منطبق با واقعیات.

نقدی بر فیزیک معاصر



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط