آیا پیکر امام حسن(ع) را تیرباران کرده اند؟

چرا پیکر امام حسن(ع) را تیرباران کرده اند؟ و اجازه ندادند که بدن مبارک آن حضرت بعد از شهادت کنار مرقد پیامبر(ص) دفن شود؟
چهارشنبه، 6 ارديبهشت 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
آیا پیکر امام حسن(ع) را تیرباران کرده اند؟
 مقدمه:
هنگام آوردن جنازه آن حضرت برای دفن در کنار قبر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌اله‌وسلّم)، جمعیت به قدری زیاد بوده که جای سوزن انداختن نبوده است.عایشه از دفن امام حسن (علیه‌السّلام) در کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ممانعت کرد

شاید بتوان یکی از دلایل اصلی ممانعت عایشه از دفن پیکر مطهر امام حسن (علیه‌السّلام) در کنار پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به نقش آن حضرت در پایان دادن به جنگ جمل به نفع سپاه امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) دانست
 
حرکت عائشه موجب شد تا بنی‌امیه و مروانیان خصوصا مروان به همراه یارانش در پس نقاب حمایت از عائشه، بغض و کینه خود را نسبت به امام (علیه‌السّلام) علنی کرده و دست به اسلحه بردند
 
عایشه و مروان بن حکم اموی، در راس این کار بودند و از روی مخالفت و روابط تیره ای که داشتند این کار را کردند. عایشه به این بهانه که محل دفن رسول خدا (ص) حجره من است و من اجازه نمی دهم او را در آن جا دفن کنند؛ هرچنداستدلال عایشه درست نبوده است.  مروان هم جلو افتاده بود و بنی امیه را بسیج کرد و تیرباران نیز توسط آن ها صورت گرفته بود.

در این مبحث به چرایی این مطلب که آیا پیکر امام حسن(ع) را تیرباران کرده اند؟ می پردازیم.
 
تیرباران کردن پیکر امام حسن(ع) در منابع مختلف
تیرباران کردن پیکر امام حسن(ع) از منظر ابن شهر آشوب مازندرانی
داستان جان گداز تیرباران کردن جنازه ‏ی امام حسن(ع) در میان شیعه  معروف است و بسیاری از بزرگان آن را ذکر کرده اند. برای اولین بار ابن شهر آشوب مازندرانی به نقل ازکتاب ربیع الابرار زمخشری که از اهل سنت بوده، روایت کرده است.
وی می ‏نویسد:«و رموا بالنبال جنازته حتی سل منها سبعون نبلا»؛(1) جنازه ‏ی آن  حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبه ‏ی تیر به تابوت آویخته شد.
 
 البته ما در ربیع الابرار چاپ جدید آن را نیافتیم در حالی که در روض الجنان که خلاصه آن کتاب است این عبارت موجود می باشد.
 
 پس احتمالا در چاپ های بعدی آن را حذف کرده اند- این عبارت را ابن شهر آشوب به دنبال عبارتی که دیگران، از جمله شیخ مفید در باره وصیت آن حضرت ذکر کرده اند، آورده است، ولی خود مفید آن را ذکر نکرده است.
 
تیرباران کردن پیکر امام حسن(ع) از منظر شیخ عبّاس قمی
شیخ عبّاس قمی نیز از صاحب مناقب(ابن شهر آشوب) نقل می کند که: جنازه امام حسن(ع) را تیرباران کردند و هنگام دفن هفتاد چوبه تیر از آن بیرون آوردند. (2)
 
تیرباران کردن پیکر امام حسن(ع) از منظر علامه مجلسی
علامه مجلسی نیز به دنبال نقل کلام شیخ مفید آن را از قول ابن شهر آشوب بیان کرده، ولی در باره آن اظهار نظری نکرده است. (3)
 
وصیت امام حسن(ع)  
اکنون برای روشن شدن این موضوع به وصیت امام حسن(ع) مبنی بر دفن آن حضرت کنار رسول خدا(ص) که آن را اساس و بهانه این جسارت دانسته اند می پردازیم.
در تاریخ نقل شده است، امام حسن مجتبی(ع) در وصیت خود به امام حسین(ع) فرمودند؛ جنازه مرا کنار قبر پیامبر دفن کنید؛ چون من سزاوارتر هستم از کسانی که بدون اجازه وارد شدند...،
 
 ولی اگر مشکلی پیش آمد، راضی به خون ریزی نیستم، بلکه جنازه مرا به بقیع ببرید و کنار مادر بزرگم(فاطمه بنت اسد) دفن نمایید.
 
وصیت امام حسن(ع)  به امام حسین(ع) در منابع سنی
این  مطلب در بیشتر منابع اهل سنت آمده است از آن جمله؛ الاستیعاب، (4) انساب الاشراف، (5) تاریخ یعقوبی،(6) و ابن اعثم کوفی در الفتوح(7)
 
بلاذری می‌گوید: که معاویه به دختر سهیل بن عمرو گفت: صد هزار دینار به تو می‌دهم که به امام سم بخورانی، و در پایان معاویه توسط دختر اشعث (جُعْده) نقشه قتل امام را به وسیله سم اجرا کرد.
 
 همچنین ابن خلدون می‌نویسد: یزید با وعده ازدواج به جعده سبب شهادت امام(ع) شد. سرانجام امام مجتبی(ع) در 28 صفر سال 50 و به نقلی 51 هجری به دست جعده همسرش به شهادت رسید.
 
امام(ع) وصیت کرده بود که او را نزدیک قبر پیامبر گرامی دفن کنند و اگر ممانعت کردند در کنار قبر مادرش دفن کنند.
 
ابن عساکر به سندش از جابر بن عبدالله نقل کرده که گفت: ما شاهد بودیم هنگامى که حسن بن على از دنیا رحلت نمود، نزدیک بود فتنه اى بین حسین بن على و مروان بن حکم واقع شود.
 
حسن(علیه السلام) به برادرش وصیت کرده بود تا در کنار رسول خدا(صلى الله علیه وآله) دفن شود، و اگر در این امر خوف جنگ بود باید در بقیع دفن گردد. مروان از این کار جلوگیرى کرد.
 
 و هدف او از این کار این بود که رضایت معاویه را نسبت به خود جلب کند; زیرا از طرف معاویه عزل شده بود. مروان تا زنده بود دشمن بنى هاشم به حساب مى آمد.(8)
 
همچنین در تاریخ آمده که عایشه از دفن امام حسن(علیه السلام) در کنار پیامبر(صلى الله علیه وآله) ممانعت کرد.
 
عبداللّه بن زبیر روایت کرده که شنیدم عایشه در روز دفن حسن بن على مى گفت: چنین چیزى (دفن آن حضرت در کنار پیامبر(صلى الله علیه وآله)) هرگز اتفاق نخواهد افتاد. باید در بقیع دفن شود و نباید در کنار آن سه نفر باشد.(9)
 
و نیز داوود بن سنان از ثعلبه نقل کرده که گفت ما در روز وفات حسن بن على حضور داشتیم و او را در بقیع دفن کردیم. همانا بقیع را دیدم که از کثرت جمعیت جاى سوزن انداختن نداشت.
 
ابن سماک مى گوید حسین بن على در کنار قبر برادرش فرمود: خدا ترا رحمت کند اى ابا محمد چرا که... تو پسر سلاله نبوت هستى و از شیر حکمت نوشیدى و به سوى روح و ریحان و بهشت نعیم پرکشیدى.
 
خداوند اجر ما و شما را در این مصیبت زیاد کند، و به ما و شما در این مصیبت تسلى دهد(10).
 
« عایشه درحالی که سوار بر قاطر خاکستری رنگی شده بود، گفت: این خانه من است، به هیچ وجه اجازه دفن نمی دهم. قاسم بن محمد بن ابی بکر جلو آمد و گفت:
 
ای عمه! ما هنوز سرهای خود را بعد از «روز شتر سرخ» نشسته ایم. تو می خواهی که مردم بگویند: «روز قاطر خاکستری»؟! عایشه بازگشت.». ابوالفرج اصفهانی هم در کتاب خود می گوید:
 
«چون خواستند امام حسن(ع) را دفن کنند، عایشه بر استری سوار شده، از بنی امیه و مروان بن حکم و طرفداران یاری خواست…»(11)
 
وصیت امام حسن(ع)  به امام حسین(ع) در منابع شیعی
وصیت امام حسن ـ علیه‌السلام  در امالی شیخ طوسی
 در کتب شیعه هم برای اولین بار در امالی شیخ طوسی، نقل شده است که: آن حضرت به امام حسین(ع) در ضمن وصیت خود فرمود:«...وَ أَنْ تَدْفِنَنِی‏ مَعَ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَیهِ وَ آلِهِ) فَإِنِّی أَحَقُّ بِهِ وَ بِبَیتِهِ مِمَّنْ أُدْخِلَ بَیتَهُ بِغَیرِ إِذْنِهِ»؛(12)
 
مرا کنار جدم رسول خدا به خاک بسپارید؛ زیرا من به او خانه اش سزاوارترم از کسانی که بدون اجازه او وارد خانه اش شدند.
 
وصیت امام حسن ـ علیه‌السلام  در بشارة المصطفی
پس از شیخ طوسی دیگر کتب شیعه مثل بشارة المصطفی(13) و ... به نقل از وی آن را ذکر کرده اند، ولی در کتبی مثل ارشاد مفید بیانی از این قسمت از وصیت نیامده است
 
وصیت امام حسن ـ علیه‌السلام در کافی کلینی
و حتی در کافی از قول امام باقر(ع) نقل شده است که:امام حسن(ع) وصیت کرده بود که فقط برای تجدید عهد با پیامبر اکرم(ص) جنازه اش را کنار مرقد پیامبر ببرند نه برای دفن، و در دنباله روایت کافی آمده است که امام حسین(ع) در جواب عائشه فرمود:
 
 تو هتک حرمت خانه پیامبر کردی و پدرت و کسی را که پیامبر او را دوست نداشت آن جا وارد کردی و باید در پیشگاه خداوند جواب گو باشی ... و بدان که برادرم به من امر کرده که برای تجدید عهد او را پیش رسول خدا ببرم و او آگاه تر از همه به کتاب خدا است که فرمود:
 
«لا تَدْخُلُوا بُیوتَ‏ النَّبِی إِلاَّ أَنْ یؤْذَنَ لَکُم»؛(14) بدون اجازه وارد اطاق های پیامبر نشوید. ‏... و ای عائشه تو کنار پیامبر (برای دفن پدرت و عمر) صدای کلنگ را بلند کردی در صورتی که خداوند از بلند کردن صدا کنار پیامبر نهی کرده بود. ... و اگر دفن جایز بود دفن می کردیم تا بدانی که چیزی نیستی ... (15)
  
وصیت امام حسن ـ علیه‌السلام در مرآة العقول
مجلسی در مرآة العقول،(15) در بیان این روایت می فرماید: شاید این کلام بنابر مصلحت گفته شده باشد و بیان بدی کار دفن آن دو بدون اذن پیامبر را بیان نماید.
 
و گرنه امام حسن(ع) در حال حیات پیامبر مأذون در دخول بود و بعد  از آن نیز... وی در تأیید کلام خود روایت امالی طوسی را که دلالت بر وصیت بر دفن می کرد، ذکر می کند.
 
وصیت امام حسن ـ علیه‌السلام در ارشاد مفید
همچنین در ارشاد مفید در بیان وصیت آن حضرت آمده است: «هر گاه من از دنیا رفتم چشم مرا بپوشان، مرا غسل ده، کفن نما و بر تختخه ای (تابوتی) گذارده، کنار مزار جدم رسول خدا(ص) ببر، تا تجدید عهدى کنم.
 
 سپس مرا به سوی قبر جده‏ ام فاطمه بنت اسد(مادر امیرالمؤمنین) منتقل کن و در آن جا به خاک بسپار.
 
سپس آن حضرت فرمود: به زودى خواهى دید جمعى به این گمان که مى ‏خواهى مرا در کنار قبر جدم به خاک بسپاری، براى جلوگیرى گرد هم مى ‏آیند و مقابلتان می ایستند. اکنون به تو سفارش مى‏ کنم برای خدا سعى کن در پاى جنازه من، خونی ریخته نشود. ...
 
بستن راه بر کاروان و مشایعت کنندگان عزادار
مروان و سایر بنی امیه که جزو دار و دسته او بودند یقین کردند که مردم مشایعت کننده قصد دارند بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپارند؛ از این رو خود را مجهز به تجهیزات نبرد کردند و با اجتماع خود راه را بر کاروان عزادار بستند.
 
 همین که امام حسین بدن مبارک را به سوی مزار شریف پیامبر حرکت دادند تا تجدید عهدی با جدش رسول خدا کرده باشد؛ طرف مقابل (پیروان سقیفه) در قالب جماعتی در مقابلشان صف آرایی کردند و مانع آنها شدند.
 
 عائشه هم سوار بر قاطری به جمع آنها ملحق شد؛ در حالی که می گفت: ما را با شما چه کار؟! می خواهید کسی را وارد خانه من کنید که  من محبت و ارادتی نسبت به او ندارم؟
 
مروان نوکر معاویه که زمینه را برای عقده گشایی مناسب دید دهان باز کرد و گفت: عثمان در دورترین نقطه مدینه دفن شود و حسن در کنار پیامبر؟!
 
چنین چیزی نشدنی است. و بعد با جمله «وَ أَنَا أَحْمِلُ السَّیْفَ» تشیع کنندگان را تهدید به جنگ و برخورد شدید کرد.
 
بدن امام حسن (ع ) جهت تبرک و تجدید عهد کنار قبر پیامبر(ص) برده شد.
نزدیک بود فتنه ای به پا شود که ابن عباس جلو رفت و خطاب به مروان گفت:« ارْجِعْ یَا مَرْوَانُ مِنْ حَیْثُ جِئْتَ » برگرد به همان جایی که بودی؛ ما قصد نداریم این بدن مطهر را در کنار رسول خدا به خاک بسپاریم؛
 
 تنها قصدمان این است که با زیارت دادن این بدن مبارک، تجدید عهدی با رسول خدا شده باشد و بعد از آن به سمت بقیع رفته و او را بنابر وصیت حضرتش در کنار قبر مادربزرگش فاطمه [بنت اسد] به خاک می سپاریم.
 
 
مطمئن باش اگر وصیت کرده بود که بدن مطهرش را کنار رسول خدا دفن کنیم تو کوچک تر از آن بودی که بتوانی مانع ما شوی، و لکن آن حضرت به خدا و رسولش و نیز حرمت قبر شریفش بیش از دیگران عالم است.
 
 و می دانست که نباید خرابى در آن پدید آید، چنانچه این کار را دیگران کردند و بدون اذن آن حضرت(ص) به خانه اش وارد شدند ... .
 
و باز در ارشاد آمد است: ابن عباس پیش آمد و خطاب به عائشه گفت: این چه رسوائى است؟ عایشه! روزى بر استر و روزى بر شتر! (اشاره به جنگ جمل) می خواهى نور خدا را خاموش کنى و با دوستان خدا بجنگى؟ بازگرد!
 
و از آنچه می ترسیدى خیالت راحت باشد که ما طبق وصیت، بدن مطهر را این جا دفن نمی کنیم خوشحال باش که تو به هدفت رسیدى، ولی خدا هر گاه که باشد انتقام اهل بیت عصمت را از دشمنان شان خواهد گرفت.
 
امام حسین(ع) : برادرم وصیت حتمی به دفن در کنار مرقد جدش نکرده بود.
«وَ قَالَ الْحُسَیْنُ وَ اللَّهِ لَوْ لَا عَهْدُ الْحَسَنِ إِلَیَّ بِحَقْنِ الدِّمَاءِ وَ أَنْ لَا أُهَرِیقَ فِی أَمْرِهِ مِحْجَمَةَ دَمٍ لَعَلِمْتُمْ کَیْفَ تَأْخُذُ سُیُوفُ اللَّهِ مِنْکُمْ مَأْخَذَهَا وَ قَدْ نَقَضْتُمُ الْعَهْدَ بَیْنَنَا وَ بَیْنَکُمْ وَ أَبْطَلْتُمْ مَا اشْتَرَطْنَا عَلَیْکُمْ لِأَنْفُسِنَا»؛
 
 و امام حسین(ع) فرمود به خدا سوگند! اگر برادرم با من پیمان نبسته بود که خونی ریخته نشود، می دیدید که چگونه شمشیرها جان شما را می ستاند، شما همان روسیاهانی هستید که عهد میان ما و خودتان را شکستید و شرایط آن را باطل ساختید.
 
 آن گاه جنازه امام حسن مظلوم (ع) را به طرف بقیع برده و در کنار قبر جده ‏اش فاطمه بنت اسد به خاک سپردند(16)
 
این عبارت شیخ مفید بود که استاد این فن است، ولی در آن بحث از وصیت بر دفن نیامده بود، به هر جهت، امام حسین(ع) بنابر وصیت برادر، جنازه را به سمت بقیع برد و در آن جا دفن نمود. در این زمینه کتب اهل سنت مثل تاریخ ابن عساکر(17)
 
 نیز این موضوع را بیان کرده اند، همچنین نقل شده است که هر دو طرف لباس جنگ پوشیده و میان آنان تیر اندازی شد. (18)
 
ماجرای شهادت امام حسن مجتبی (ع) در زیارت جامعه
در قسمت‌هایی از زیارت جامعه، خطاب به امام حسن  ماجرای شهادت آن حضرت را از زبان امام باقر  چنین نقل می‌کند:یا موالیّ …. وشهید فوق الجنازه قد شکّت بالمهام الکفانه (19)

ای سروران من…! بعضی از شما شهیدی هستید که دشمنان اسلام بر جنازة شما تیراندازی کردند، به طوری که کفنتان سوراخ سوراخ گردید….

ابن شهر آشوب می‌گوید: به هنگام بردن جنازة امام حسن مجتبی  به سوی بقیع، افراد شرور و پست به پشتیبانی امویان به جنازة آن حضرت تیراندازی کردند، (20)

به طوری که هنگام دفن هفتاد تیر از بدن آن حضرت جدا نمودند، (21) «وَرَموا بِالنبال جنازته حتی سَلَّ منها سبعون نَبلاً (22)» جنازة آن حضرت را تیرباران کردند، تا جایی که هفتاد چوبة تیر به تابوت آویخته شد.
  
لحظه ی خاکسپاری امام حسن ـ علیه‌السلام در بیان صاحب مناقب
محدث قمی، «حاج شیخ عباس» (رضوان الله تعالی علیه)، از صاحب مناقب، نقل می کند که: جنازه ی مطهر امام حسنعلیه‌السلام را، تیرباران کردند و (هنگام دفن پیکر مطهر آن حضرت) هفتاد چوبه ی تیر را، از آن جنازه ی مطهر، بیرون آوردند(23) .
 
حضرت امام حسین علیه‌ السلام و یاران آن حضرت، جنازه ی مطهر امام حسن مجتبی علیه‌السلام را به قبرستان بقیع برده و در آنجا، در کنار جده ی بزرگوارش فاطمه بنت اسدعلیهم‌السلام ، به خاکش سپردند.
 
وقتی که امام حسینعلیه ‌السلام جنازه ی مطهر برادر بزرگوارش، امام حسن علیه‌السلام را در لحد قبر نهاد، این ابیات را در سوگ آن حضرت خواند:
 
«أ أدهن رأسی أم أطیب محاسنی
و رأسک معفور، و أنت سلیب»
 
یعنی: «آیا من، موی سرم را روغن بزنم و یا موی محاسنم را با عطر خوشبو کنم، با اینکه سر تو روی خاک است و تو همچون درخت شاخ و برگ ریخته، شده ای».
 
«فلازلت أبکی، ما تغنت حمامة
علیک و ما هبت صبا و جنوب»
 
یعنی: «من، همواره برای تو گریه می کنم، تا زمانی که کبوتر آواز می خواند و باد شمال و جنوب، می وزد.
 
«بکائی طویل و الدموع غزیرة
و أنت بعید و المزار قریب»
 
یعنی: «گریه ی من، طولانی است و اشک هایم روان است، تو از ما دور شده ای، ولی قبرت به ما نزدیک است».
 
« فلیس حریبا من أصیب بماله
و لکن من واری أخاه، حریب»(24)
 
یعنی: «آن کس که مالش ربوده شده، غارت شده نیست، بلکه غارت شده، کسی است که برادرش را در دل خاک، بپوشاند»(25) .
 
کسا نیکه در شهادت و تیر اندازی به پیکر امام حسن (ع) دست داشتند.
1- یکی از افرادی که در آزار و اذیت امام حسن ـ علیه السلام ـ ، چه در حال حیات و چه بعد از شهادت آن حضرت نقش مؤثری داشت، معاویه پسر ابی سفیان است. او از طرف امام حسن برای آینده ی بنی امیه  احساس خطر می‌کرد و سرانجام بادروغ و تزویر  جَعده- که همسر امام حسن بود- را وادار کرد که  آن حضرت را به شهادت برساند. (26)
 
2- فرد دیگری که عداوت بسیاری با امام حسن داشت و حتی در جلوگیری از دفن جنازه ی ایشان در کنار مرقد پیامبر نقش مؤثری داشت؛ مروان پسر حکم بود. همان کسی که پیامبر او و پدرش را به خاطر کارهای خلاف و دشمنی‌هایشان نسبت به اسلام از مدینه بیرون کرده بود
 
3-فرد دیگری که در جلوگیری از دفن امام در کنار مرقد پیامبر نقش داشت عایشه دختر ابی بکر و همسر پیامبر بود که به تحریک مروان(27) و همچنین به خاطر عداوتی که از امام علی ـ علیه السلام ـ و فرزندان آن حضرت داشت از دفن امام در روضه ی پیامبر جلوگیری کرد
 
نتیجه گیری:
اکنون با توجه به آنجه از این دو کتاب معتبر شیعه نقل کردیم در چند بند به نتیجه گیری و جواب از سؤال مربوط  می پردازیم:

1. اصل وصیت آن حضرت مبنی بر دفن کنار پیامبر اکرم(ص)، دلیل محکمی ندارد، حتی بنابر روایت کافی شخص دیگری هم چنین قصدی را نداشته است، و کار ناصوابی محسوب می شده است.

2. پس از آگاه شدن از عدم قصد، همان طور که خود امام مجتبی(ع) پیش بینی کرده بود بهانه ای بر چنین قصد شومی نبود، گرچه از بنی امیه و کینه های آنان هر آنچه بگوئی بر می آمد.

 3. عملی کردن چنین تهدیدی برای عائشه که در جنگ جمل بی آبرو شده بود، هم پیامد خوبی نداشت با توجه به آنچه مردم مدینه از امام مجتبی(ع)سراغ داشتند جوری که مروان با آن همه خباثت در تشیع جنازه شرکت کرد و از حلم و بزرگواری آن حضرت صحبت نمود.

4. بنابر این، اصل تهدید مسلّم است، ولی عملی شدن آن قطعی نیست، و گرنه بنی هاشم هم آرام نمی نشستند و لا اقل در اشعار و یا صحبت های آنها بعدها، بیش از این بیان می شد.

۵. کشیدن تیر از تابوت قطعا ملازم با برخورد با جنازه و خونی شدن کفن نیست، چون چه بسا به چوبه تابوت برخورد کرده و به جنازه شریف نرسیده باشد؛ لذا ذکری از تعویض کفن در تاریخ نیامده است.

۶. در منابع اهل سنت راجع به تیراندازی غیر از آنچه ابن شهر آشوب از زمخشری نقل کرده و الآن در کتاب او نیافتیم چیزی بیان نشده است. بله وصیت به دفن را بسیاری از آنها نقل نموده بودند.

7- عائشه از دفن امام مجتبی (علیه‌السّلام) در خانه پیامبر جلوگیری کرده است، بنابراین، سؤالات ذیل پیش می‌آید:چرا عائشه از دفن امام مجتبی (علیه‌السّلام) در کنار جدش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ممانعت کرد؟

آیا مالکیت این خانه در اختیار عائشه بود؟ چه کسی این خانه را به او داده بود؟ اگر او از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ارث برده بود، چرا دختر پیامبر از این ارث محروم شد؟ اگر مال عموم مسلمانان و جزء بیت‌المال بود، چرا اجازه دفن نداد؟ چرا به ابوبکر و عمر اجازه دفن داد؟و....علما و دانشمندان سنی به آن پاسخ دهند.
 
پی نوشت:
1. ابن شهر آشوب مازندرانی، مناقب آل أبی طالب علیهم السلام، ج 4، ص 44، علامه، قم، چاپ اول، 1379ق.
2. محدث قمّی، شیخ عباس، منتهی الآمال، ج 1، ص 440، هجرت، قم، چاپ یازدهم، بی تا.
3. مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 44، ص 157، مؤسسة الطبع و النشر، بیروت، چاپ اول، 1410ق.
4.. ابن عبد البر ،یوسف بن عبد الله، الاستیعاب فی معرفه الاصحاب، ج 1، ص 391، دار الجیل، بیروت، 1412ق.
5. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج 3 ص 55، دار الفکر، بیروت، 1417ق.
6. یعقوبی، احمد بن أبی یعقوب‏، تاریخ الیعقوبی، ج 2، ص 225، دار صادر، بیروت، چاپ اول، بی  تا.
7. ابن اعثم کوفی، محمد بن علی،  الفتوح، ج 4، ص 319، دار الاضواء، بیروت، 1411ق.
8.. ترجمه امام حسن(علیه السلام) از تاریخ دمشق، ص 216، رقم 349.
9. تاریخ دمشق، ذیل ترجمه امام حسن(علیه السلام); تاریخ یعقوبى، ج 2 ص 214.
11. تاریخ دمشق، ذیل ترجمه امام حسن(علیه السلام).
12. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج اصفهانی، جلد 1، ص
13. شیخ طوسی، الأمالی، ص 160، مجلس ششم، دار الثقافة، قم، چاپ اول، 1414ق.
14. طبری آملی، عماد الدین محمد، بشارة المصطفی لشیعة المرتضی، ص 272، المکتبة الحیدریة، نجف، چاپ دوم، 1383ق.
15. احزاب ،53.
16. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، محقق و مصحح: غفاری، علی اکبر، آخوندی، محمد، ج 1، ص 300- 302، دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ چهارم، 1407ق.
17. مجلسی، محمد باقر، مرآة العقول فی شرح أخبار آل الرسول، محقق و مصحح: رسولی، سید هاشم، ج 3، ص 314،  دار الکتب الإسلامیة، تهران، چاپ دوم، 1404ق.
18.. شیخ مفید، الارشاد فی معرفة حجج الله علی العباد، ج 2،ص 16، کنگره شیخ مفید، قم، چاپ اول، 1413ق. «فَإِذَا قَضَیْتُ فَغَمِّضْنِی وَ غَسِّلْنِی وَ کَفِّنِّی وَ احْمِلْنِی عَلَى سَرِیرِی إِلَى قَبْرِ جَدِّی رَسُولِ اللَّهِ ص لِأُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً ثُمَّ رُدَّنِی إِلَى قَبْرِ جَدَّتِی فَاطِمَةَ بِنْتِ أَسَدٍ رَحْمَةُ اللَّهِ عَلَیْهَا فَادْفِنِّی هُنَاکَ فَلَمَّا تَوَجَّهَ بِهِ الْحُسَیْنُ بْنُ عَلِیٍّ إِلَى قَبْرِ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ ص لِیُجَدِّدَ بِهِ عَهْداً أَقْبَلُوا إِلَیْهِمْ فِی جَمْعِهِمْ وَ لَحِقَتْهُمْ عَائِشَةُ عَلَى بَغْلٍ وَ هِیَ تَقُولُ مَا لِی وَ لَکُمْ تُرِیدُونَ أَنْ تُدْخِلُوا بَیْتِی مَنْ لَا أُحِبُّ...».
19. بحارالانوار، ج 99، ص 166.
20. احمد زمانی، حقایق پنهان، چاپ اول (قم: دفتر تبلیغات اسلامی، 1375) ص 306.
21. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 50.
22.. مناقب ابن شهر آشوب، ج 4، ص 44.
23. الأنوار البهیة، ص ۸۳.
24. مناقب، ابن شهرآشوب، ج ۴، ص ۴۵.
25. سوگ نامه ی آل محمدصلى‌الله‌علیه‌وآله و سلم، صص ۶۳ - ۶۴.
26. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، تهران، کتابفروشی صدوق، ۱۳۴۹، ص ۶۵.
27. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، مؤسسه وفاء، بیروت، چاپ دوم، ۱۴۰۳ هـ ، ج۴۴، ص۱۵۷.
  
منابع:
https://makarem.ir/main.aspx?lid=0&mid=249031&typeinfo=23&catid=24087
https://www.islamquest.net/fa/archive/fa26904
https://pasokh.org/fa/Article/view/11000234
https://fa.shafaqna.com/news/1029997
https://www.balagh.ir/content/5360
https://beitezohoor.ir
https://fa.wikifeqh.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.