چرا امام صادق (ع) بنیان‌گذار فقه شیعه کتابی ندارد؟

چرا امام صادق (ع) بنیان‌گذار فقه شیعه کتابی ندارد؟ آیا داشتن کتاب شرط امام بودن است ؟ پاسخ را در این مطلب راسخون جویا شوید.
شنبه، 17 تير 1402
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
چرا امام صادق (ع) بنیان‌گذار فقه شیعه کتابی ندارد؟

مقدمه:

یکی از شبهاتی که دربارۀ امام صادق (علیه السلام)وارد شده، عدم علم حضرت، به جهت عدم نگارش کتاب است و همین امر، عاملی برای زیر سؤال بردن تمام روایات صادره از سوی این امام(علیه السلام) شده است.

 البته یکی از راه‌های کسب معرفت، استفاده از نقل و روایات در معارف دینی است که به میزان اعتبار آن، دارای ارزش معرفتی است.
 
 لذا از یک سو، انکار مطلق روایات، باعث نابودی علوم متعددی مانند تاریخ، علوم قرآن، تفسیر و حدیث می‌گردد و از سوی دیگر، با دلایل متقن و برهانی علم الهی و لدنی امام(علیه السلام) به اثبات رسیده است.
 
 از این رو بافرض قبول عدم نگارش کتاب، توسط امام صادق(علیه السلام)، این امر لزوماً به معنای عدم علم حضرت(علیه السلام) نیست، علاوه بر آنکه باید علل این عدم نگارش واکاوی شود.

 
یکی از عوامل مهم در عدم نگارش کتاب توسط امام صادق(علیه السلام)، وجود خفقان و فشار سیاسی در زمان ایشان است. نگارش کتاب، بهانه و سندی زنده برای حکام جائر، برای آزار و اذیت مضاعف به شیعیان ‌بود.
 
وجود شاگردان بی‌شمار، که هر یک دارای کتاب یا کتاب‌های متعدد علمی هستند، بهترین سند برای اثبات علم استاد به شمار می‌رود.

 
بیشترین تلاش امام باقر(ع) و امام صادق(ع) برای تبیین اصول دینی در زمان ضعف حکومت اموی و انتقال قدرت به عباسیان انجام پذیرفت.
 
نهضت علمی و اقدامات امام
[عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. لذا خلأ بزرگی در جامعه آن‌روز که تشنه هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به‌چشم می‌خورد.
 
امام صادق (علیه‌السّلام) باتوجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به‌وجود آورد و در رشته‌های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد.
 
. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه‌های گوناگون انجام پذیرفت که طی آن‌ها با استدلال‌های متین و استوار، پوچی عقاید آن‌ها و برتری اسلام ثابت می‌شد.
 
همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به‌صورتی که شاه‌راه‌های جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است.
 
علم و دانـش امام صادق علیه السلام.
سید مؤمن شافعی نیز می‌نویسد‌: مناقب آن حضرت بسیار است تا آن‌جا که شمارش‌گر حساب ناتوان است از آن. [1]
 
ابوحنیفه می‌گفت: من هرگز فقیه‌تر از جعفر بن محمد ندیده‌ام و او حتما دانـاترین‌ امت اسلامی اسـت. [2]
 
ویژگی‌های عصر نهضت علمی
عصر امام صادق (علیه‌السّلام) هم‌زمان با دو حکومت‌ مروانی و عباسی بود که‌ انواع تضییق‌ها و فشارها بر آن حضرت‌ وارد‌ می‌شد‌، بارها او را بدون آن که جرمی مرتکب شود‌، به‌ تبعید می‌بردند.
 
 از جمله یک‌بار به‌همراه پدرش به شام و بار دیـگر در عصر عباسی به عراق رفت. یک‌بار در زمان سفاح‌ به‌ حیره‌ و چند بار در زمان منصور به حیره، کوفه و بغداد رفت‌.
 
با این بیان، این تحلیل که حکومت‌گران به دلیل نزاع‌های خود، فـرصت آزار‌ امـام را نداشتند و حضرت در‌ یک‌ فضای‌ آرام به تاسیس‌ نهضت علمی پرداخت، به صورت مطلق پذیرفتنی نیست
 
آری‌ این همه نشان از اختناق و فشاری دارد که مـانع از هـر نوع‌ اقدام علیه حکومت وقت می‌شد، لذا امام بـه‌سـوی تـنها راه ممکن که‌ همان ادامه مسیر پدر بزرگوارش امام باقر‌ (علیه‌السّلام) بـود‌، روی آورد و از در دانش و علم وارد شد.
 
اولویت‌ها در نهضت علمی
حـقیقت این اسـت‌ کـه‌ جـریان نفاق، خطرناک‌ترین انحرافی است که از زمـان پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شروع شده و در آیات مختلفی بدان اشاره شده‌ است، مانند آیات‌۷ و ۸ سوره منافقین. [3]
 
‌ایـن حـرکت هرچند‌ در‌ زمان‌ پیامبر نتوانست در صحنه اجتماعی‌ بـروز‌ یابد، اما از اولین لحـظات‌ رحلت، تـمام هجمه‌های منافقان به یک‌باره بـر سـر اهل‌بیت ‌(علیهم‌السّلام) فرو ریخت.
لذا مرحوم علامه طباطبایی می‌نویسد:
هنگامی که خلافت‌ از‌ اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) گرفته‌ شد‌، مردم روی این‌جریان از آنها روی‌گـردان شـدند و اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) در ردیـف‌ اشخاص عادی بلکه به خـاطر سـیاست دولت وقت، مطرود از جامعه‌ شناخته شدند .
 
و در نتیجه مسلمان‌ها از اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) دور افتادند و از تربیت علمی و عملی آنـان مـحروم شدند. البته امویان‌ به این هم بـسنده نـکردند و با نـصب عـلمای سـفارشی خود، کوشیدند از مطرح شـدن ائمه‌اطهار (علیهم‌السّلام) از این طریق نیز جلوگیری‌ کنند‌.
 
شیوه‌ها و اهداف
شیوه‌ها و اهداف امام در نهضت علمی و فرهنگی در چند بعد مورد توجه است:
1.تربیت راویان
از گذر ممنوعیت نـقل احـادیث در مدت زمان طولانی توسط‌ حکام‌ اموی، احساس نیاز شدید به نقل روایات و سخن پیامبر  ی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امیرمومنان (علیه‌السّلام)، امام (علیه‌السّلام) را وا می‌داشت‌ به تربیت راویان در ابعاد مختلف آن روی آورد. لذا اینک از آن امام در هـر زمینه‌ای روایت‌ وجود دارد‌ و این‌ است راز نامیده شـدن مـذهب به «جعفری‌».
 
آری، راویان با فراگرفتن هزاران حدیث در علومی چون تفسیر، فقه، تاریخ، مواعظ، اخلاق، کلام، طب، شیمی و ... سدی در برابر انحرافات‌ ایجاد کردند. امام‌ صادق‌ (علیه‌السّلام) مـی‌فرمود: ابان بن تغلب سی هـزار حـدیث‌ از من روایت کرده است. پس آن‌ها را از من روایت کنید. [4]
 
محمد بن مسلم هم شانزده هزار حدیث از حضرت فرا‌ گرفت‌. [5] و حسن‌ بن علی‌ وشا می‌گفت: من در‌ مسجد‌ کوفه‌ نهصد شیخ را دیدم که همه‌ می‌گفتند: جـعفر بن مـحمد برایم چنین گفت. [6]
 
این حجم گسترده از راویان در واقع، کمبود‌ روایت‌ از‌ منبع‌ بی‌پایان امامت را در طی دوره‌های مختلف توانست‌ جبران‌ کند و از این حیث امام به موفقیت لازم دست‌ یافت. آری، روایت از این امام منحصر به شـیعه نـشد و اهل‌سـنت‌ نیز روایات‌ فراوانی‌ در کتب خود آوردند
 

2.تربیت مبلغان و مناظره‌کنندگان

علاوه بر ایجاد خزائن اطلاعات (راویان) که‌ منابع‌ خبری‌ موثق تلقی‌ می‌شدند، حضرت بـه‌ ایـجاد شـبکه‌ای از شاگردان ویژه همت گمارد تا‌ به‌ دومین‌ هدف‌ خود یعنی زدودن اختلاط و التقاط همت گمارند و شبهات‌ را از چـهره دین بزدایند. هشام بن‌ حکم‌، هشام‌ بن سالم، قیس، مؤمن‌ الطاق، محمد بن نعمان، حمران بن اعین و ... از این‌دسـت‌ شاگردان‌ مبلغ هـستند
 

3.برخورد‌ با انحرافات ویژه

مـبارزه بـا‌ بـرداشت‌های‌ جاهلانه و قرائت‌های سلیقه‌ای از دین نیز‌ در مکتب‌ امام‌ جایگاه‌ ویژه‌ای‌ داشت و حـضرت عـلاوه‌ بر‌ حرکت کلی و مسیر اصلی، به صورت موردی با این انحرافات مبارزه می‌کرد. از جمله آن‌ها حکایت مـعروفی‌ اسـت‌ کـه‌ باهم می‌خوانیم:
هرکس یـک کـار نـیک انجام دهد، برایش ده برابر ثواب‌ هست» و من چون آن چهار چیز (دو نان و دو‌ انار‌) را به فقیر دادم، پس چهل‌ حـسنه‌ دارم کـه اگر چهار گناه از آن کم کنم، ۳۶حسنه برایم می‌ماند!
 
امام در برابر این بـرداشت و قـرائت نـاصواب که بر عدم درک و احاطه‌ کامل‌ به مبانی فهم آیات‌ بنا‌ شده بود، پاسخ داد که «انـما یتقبل الله مـن المـتقین؛ [7]خداوند کار نیک را از متقین قبول‌ دارد» یعنی اگر اصل عمل نامشروع شد، ثـوابی بـر آن نمی‌تواند مترتب باشد.
 
آری، دوری از‌ منبع‌ وحی و اخبار اهل‌بیت رسالت، سبب شد مردانی‌ پای به عرصه گذارند و ادعای فضل کـنند کـه هرگز مبانی فکری قرآن‌ و دین را به‌خوبی نفهمیده‌اند و از این روی همواره، خود و پیـروانشان را‌ بـه‌ راه خطا‌ رهنمون می‌شوند. [8]
 

عوامل‌ به‌وجود آمدن نهضت علمی

امام صـادق (علیه‌السّلام) هم عمر طولانی (حدود ۷۰ سال) داشتند و هم محیط و زمان برای ایشان مساعد بود‌. [9]
 
 در زمان امام جعفر صادق (علیه‌السّلام) در جامعه اسـلامی شـور و نـشاط فوق‌العاده‌ای‌ پیدا‌ شد که منشا جنگ عقاید گردید. به‌طور خلاصه‌ مـی‌توان‌ عوامل‌ مؤثر‌ در این نشاط را در چهار مورد‌ بررسی‌ کرد:
 
الف: محیط آن دوره، محیط کاملا مذهبی و اسلامی بود و مردم تحت‌ انگیزه‌های مذهبی‌، زندگی‌ مـی‌کردند. تـشویق‌های پیـامبر به علم‌ و دانش‌ و تشویق و دعوت‌های‌ قرآن‌ کریم‌ به علم و تعلم و تفکر و تـعقل، عامل‌ اساسی‌ این نهضت و شور و نشاط بود.
 
ب: نژادهای مختلفی که سابقه فکری و علمی داشتند‌، در‌ دنیای‌ اسلام وارد شـدند و تـحولاتی را در‌ جـامعه ایجاد کردند.
ج: «جهان‌ وطنی‌ اسلامی‌» [10]عامل سومی بود‌ که‌ زمینه را مساعد می‌کرد. اسـلام بـا وطـن‌های آب و خاکی مبارزه کرده بود و وطن را‌ «وطن‌ اسلامی‌» تعبیر می‌کرد که هرجا‌ اسلام‌ هست‌، آنـجا وطـن اسـت‌ و در‌ نتیجه تعصبات نژادی تا‌ حدود‌ بسیار زیادی از میان رفته بودکت‌ می‌کردند.)
 
د: عامل دیگری که زمینه‌ی این جهش‌ و جنبش‌ را فراهم‌ می‌کرد‌، «تـسامح‌ و تـساهل دیـنی‌» بود. یعنی مسلمانان به‌خاطر هم‌زیستی‌ با اهل کتاب، آنها را تحمل می‌کردند.
 
 و آن را برخلاف اصول دینی‌ خود‌ نـمی‌پنداشتند‌. در آن زمـان اهل کتاب، اهل‌ علم‌ و دانش‌ بودندکه‌ وارد‌ جامعه اسلامی شده‌ بودند‌ و مسلمین نیز مـقدم آنها را گـرامی می‌شمردند. در نتیجه در همان عصر اول، معلومات آن‌ها را گرفتند و در عصر‌ بعدی‌، خود‌ در راس جامعه اسلامی قرار گرفتند. [11]
 

چرا امام صادق (ع) بنیان‌گذار فقه شیعه کتابی ندارد؟

این مطلب که اگر کسی کتابی ننوشته باشد، دلیل بر عدم علم وی است، مطلبی نادرست و غیر برهانی است، بلکه باید در عدم نگارش او تأمل نمود که به چه جهت با وجود علم فراوان، اقدامی برای نگارش نداشته است. در این زمینه نکاتی ارائه می‌گردد:
 

1- پاسخگویی مختصر امام صادق (ع) به شبهات و سوالات

 با وجود اینکه در این دوره زمانی، موقعیت مناسبی برای این دو امام بزرگوار پدید آمده بود تا به نشر معارف و تربیت هزاران شاگرد مبرز بپردازند، و هرچند بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز از محضر ایشان بهره‌مند شدند.
 
 اما به هر حال، موقعیتی همانند جایگاه امام علی(ع) برایشان به وجود نیامده بود و آنها می‌بایست در رفتار و گفتار خود به شیوه‌ای محتاطانه عمل نمایند، تا هم جان خود و شیعیان آنها به خطر نیفتد و هم موجب سوء استفاده یکی از طرفین درگیر نشود!
 
 بر این اساس، کمتر به ایراد خطبه‌های طولانی؛ همانند خطبه‌های امام علی(ع)؛ پرداخته و در بیشتر موارد، به پرسش‌های مردم پاسخ می‌فرمودند.
 
 جالب است بدانید که امام باقر در موارد بسیاری، روایات خود را حتی با واسطه قراردادن راویانی همانند جابر، مستند به فرموده پیامبر اکرم(ص) یا امیرالمؤمنین(ع) می‌نمودند، تا دیگر فرقه‌های اسلامی نیز، به آسانی آنها را بپذیرند[12]
 

2- آموزه های هیچ امامی در آن زمان در یک کتاب معین جمع آوری نشده است.

لازم به ذکر است که بیانات این بزرگواران، چه امام علی(ع) و چه امام باقر و امام صادق علیهما السلام و چه دیگر امامان، در زمان حیاتشان، به صورت مجموعه‌ای متمرکز، در یک کتاب مشخص، تدوین و تألیف نشده بود.
 
 بلکه هر راوی و هر مؤلف، قسمتی از این سخنان را منعکس می‌نمود.برخی از راویان، تنها روایت‌های خود را در کتابی به نام “اصل” گردآوری نموده و آنها را در اختیار دیگران قرار می‌دادند که تحت عنوان “اصول اربعمائه” جمع آوری شده است.
 
 که علامه مجلسی(ره)، اسامی برخی از این اصول را در ابتدای کتاب بحار الانوار ذکر نموده است. از این کتاب ها و اصول با عنوان مجامیع اولیه روایی یاد می‌شود که بعداً تحت عنوان “کتب اربعه” جمع آوری شده است که احادیث این کتاب ها به این دو امام بزرگوار اختصاص ندارد.
 
 بلکه شامل احادیث همه امامان نیز می شود البته همان گونه که در پرسش شما نیز به آن اشاره شده، بیشتر روایات مندرج در این اصول، از امام پنجم و ششم(ع) بوده و دلیل آن نیز آزادی نسبی این دو امام بزرگوار می‌باشد.
 

3- بنای امام علیه السلام بر کتاب نبوده است.

حضرت که نیازی به فکر و ویرایش نداشتند، اگر یک روز یا دو روز یا سه روز می‌نوشتند به یک جلد کتاب تبدیل می‌شد، اگر حضرت ده پانزده هفته وقت می‌گذاشتند حداقل پانزده جلد کتاب نوشته بودند.
 
 اینطور می‌توانستند کتاب‌ها را در اختیار بگذارند، چرا حضرت این کار را نکرده‌اند؟ چرا بنای اهل بیت علیهم السلام بر مکتوب کردن نبود؟
 
نامه‌هایی از حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابیطالب صلوات الله علیه و برخی از اهل بیت علیهم السلام هست، ولی به نسبتِ معارفی که از آن بزرگواران نقل شده است حتّی به اندازه‌ی یک دهم هم نیست،
 
یعنی با اینکه شاگردانِ ایشان می‌نوشتند بنای آن بزرگواران بر کتابت نبوده است، و بلکه بنای آن بزرگواران بر نقلِ سینه به سینه بوده است، نبوده است که قرنِ اول و نیمه‌ی قرنِ اول بنا بر نوشتن نبوده است،
 
 اتّفاقاً در دوره‌ی حضرت صادق صلوات الله علیه عمده‌ی شاگردانِ ایشان که نامِ آن‌ها در منابعِ رجالی ما ثبت است اتّفاقاً همه «نویسنده» هستند
 

4- با وجود حضور امام نوشتن و جمع آوری آموزه ها مور دنیاز نبوده است.

تا زمانی که امامان معصوم(ع) حضور داشتند، به کتاب های جامع و گسترده‌ای که شامل تمام روایات و از همه راویان باشد، نیاز چندانی احساس نمی‌شد.
 
 و تنها زمانی این نیاز جلوه‌گر شد که با فرا رسیدن عصر غیبت، دسترسی مستقیم به امام معصوم تقریباً غیر ممکن شد و در پی آن بود که دانشمندان شیعه در صدد جمع‌آوری این سخنان برآمدند.
 
 بر این اساس، مشاهده می‌نماییم که بیشتر چنین مجموعه‌هایی در قرن‌های سوم تا پنجم تألیف شده که کتاب هایی همانند کتب اربعه و تحف العقول و …
 
و نیز نهج البلاغه را می‌توان در همین راستا ارزیابی نمود که بیشتر آنان حاوی سخنان تمام معصومان بوده و برخی از آنها همانند نهج البلاغه و غرر الحکم، اختصاص به بیانات یک امام داشتند.
 

5- کتاب های دست بندی شده نیاز زمان حاضر است

آن چه که امروزه فقهاء و محققین در علوم اسلامی به آن نیاز دارند تبویب و موضوع بندی احادیث و بیانات معصومین (ع) است نه قرار دادن فرمایش هر معصومی در مجموعه ای خاص به نام کتاب هر چند که این نیز خالی از لطف نیست.
 
 ولی با توجه به این که فرمایشات همه معصومین (ع) از حیث اعتبار در یک رتبه عالی قرار دارند و فرقی از این جهت وجود ندارد.
 
 از طرف دیگر نیز غالباً (اگر نگوییم همیشه) علماء ما برای رفع ابهامات و مشکلات فقهی و کلامی و … در ابواب و موضوعات مشخصی از روایات و احادیث بهره می گیرند از این رو آن چه که امروز در دسترس ماست ضروری تر به نظر می رسد.
 
  خلفای عباسی که در این قرون، قدرت را کاملاً قبضه نموده بودند؛ همانند سایر اهل سنت؛ به امیر المؤمنین(ع) حساسیت چندانی نداشتند، بلکه در ظاهر برای ایشان احترام خاصی را نیز قائل بودند.
 

6- آموزه های امامان به شیوه های متعدد جمع آوری و بیان شده است

 به همین دلیل، تلاش سید رضی(ره) در ارتباط با جمع‌آوری و تدوین سخنان ایشان در کتابی به نام “نهج البلاغه”؛ آن هم در مرکز خلافت عباسی یعنی بغداد؛ با مخالفتی روبرو نشد،
 
 زیرا بسیاری از این کلمات شیوا؛ از قبل؛ در کتب اهل سنت نیز وجود داشت[13]. اما تدوین کتاب هایی که سخنان هر یک از امامان دیگر؛ به خصوص امام پنجم و ششم که بیشترین روایات از آنها نقل شده است؛
 
به صورت مستقل و جداگانه، ممکن بود حساسیت خلفای عباسی را برانگیزاند، به ویژه اینکه؛ به عنوان نمونه؛ امام ششم(ع)، از بدو تأسیس خلافت عباسی، مخالفت هایی را ابراز نموده[14]
 
 و سایر امامان بعدی نیز به نحوی با آنان درگیر بودند و انتشار مجموعه‌های مدوّنی از هر امام؛ غیر از امام اول(ع) و حتی امامانی که قبل از دوره عباسیان می‌زیستند؛ .
 
می‌توانست تأییدکننده نظریه منحصر بودن خلافت در آل علی(ع) باشد که چنین امری به مذاق عباسیان خوش نمی‌آمد. به همین دلیل، دانشمندان شیعه ترجیح دادند.
 
 که روایات مأثور از این امامان را به همراه روایات نبوی و علوی در کتاب هایی همانند کافی و تهذیب و فقیه و … درج نموده تا از ایجاد حساسیت جلوگیری شود.
 

7- نیازی به استحراج جداگانه احادیث نبوده است

  چنین روشی در مجموعه‌هایی که در قرون بعد گردآوری شد؛ همانند بحار الانوار و وسائل الشیعه و …؛ نیز دنبال شد و هر چند، درصد بسیاری از روایات موجود در این مجامع روایی مرتبط با امام پنجم و ششم بود،
 
 اما به هر دلیل، نیازی در جداسازی آنها از سایر روایات مشاهده نمی‌شد، تا این که در سال های اخیر، تلاش هایی برای استخراج جداگانه احادیث هر معصوم(ع) و قرار دادن آن در کتابی مستقل انجام شده است.
 
 که می‌توان به کتاب های مسند الامام الباقر(ع) و مسند الامام الصادق(ع) تألیف آقای عزیز الله عطاردی در مورد این دو امام بزرگوار اشاره نمود که هر کدام از آنها در چندین مجلد گردآوری شده‌است[15].
 
 همچنین، تلاش هایی در حال اجراست که با تکمیل آن، می‌توان احادیث مرتبط با هر معصومی را به صورت جداگانه، در نرم‌افزارهای حدیثی مشاهده نمود.
 
مطمئنا با مراجعه به کتاب های روایی مرجع و نیز مسندات اشاره‌شده، شما هم به این نتیجه خواهید رسید که بیشترین حجم روایات، از این دو امام معصوم(ع) نقل شده است.
 

8- عدم تدوین کتاب در آن زمان امری موجه به حساب می آید.

با توجه به شرایط و موقعیت زمانی و مکانی که امام باقر(ع) و امام صادق (ع) در آن زندگی می کردند عدم تدوین کتاب در آن زمان امری موجه به حساب می آید.
 
 اما این احادیث تحت عنوان “اصول اربعمائه” سپس تحت عوان “کتب اربعه” جمع آوری شده است که اخیراً محدث بزرگوار جناب حر عاملی فی کتاب وسائل الشیعه در ۳۰ جلد به صورت مبوّب بر اساس عناوین فقهیشان جمع آوری نموده است.
 
 ولی قابل توجه است که احادیث این کتاب ها به این دو امام بزرگوار اختصاص ندارد بلکه شامل احادیث همه امامان نیز می شود اگر چه این دو امام سهم بیشتری از بقیه امامان در این کتاب ها دارند.
 
اما امروزه چنین کتاب هایی وجود دارد که به عنوان نمونه می‌توان به کتاب مسند الامام الباقر(ع) و مسند الامام الصادق(ع) تألیف آقای عزیز الله عطاردی در مورد این دو امام بزرگوار اشاره نمود.
 

9- چهارصد کتاب شاگردان امام، آموزه های امام صادق (ع) بوده است

ممکن است دانش‌آموختگان در مکتب اهل بیت علیهم السلام، کتاب‌هایی در رشته‌های گوناگون (اصول، احکام، تاریخ، حکمت، اخلاق و ...) نوشته باشند که همان آموزه‌های آنان باشد.
 
 و نیازی نماند که خود آنان دست قلم ببرند و با آن همه مشغله، برای نوشتن کتاب، آن هم در آن شرایط وقت بگذارند. چنان که شاگردان دانشمند امام صادق علیه السلام، چهارصد کتاب [آن هم در آن عصر، نه امروز] نوشته‌اند که همه باقیست.
 
- در عین حال، بسیاری از ایشان کتاب نیز نوشته‌اند که برخی از آنها در جنگ‌ها، کتاب‌سوزی‌ها، حوادث و ... از بین رفته، اما نام‌شان در کتب دیگر باقیست [که این خود در کتاب‌شناسی منبع تحقیقی و سند می‌باشد]؛ اما در عین حال کتب بسیاری نیز باقی مانده است.
 
10- شرط پیامبر یا امام  بودن کتاب نیست.
 اگر این اشکال وارد باشد، باید نسبت به پیامبراکرم(ص) نیز وارد باشد؛ زیرا وی نیز کتابی ننوشتند. بنابراین استدلال، باید او نیز دارای علم نباشد، این در حالی است که علم لدنی او قطعی است و قرآنکریم تصریح به این مطلب دارد.[16]
 
 و این که گفته شده است امام علی(علیه السلام)، کتاب نهج البلاغه را نوشته‌اند، از عدم اطلاع کافی شبهه‌گر ناشی می‌شود، زیرا آن کتاب مجموع سخنان و نامه‌های امام علی(علیه السلام) است که توسط سیدرضی سه قرن بعد جمع آوری شده است و نوشتۀ خود حضرت نیست.
 

11-  وظیفه امام تبیین قرآنکریم و معارف الهی است

وظیفه ائمۀ اطهار(علیهم السلام)، تبیین قرآنکریم و معارف الهی بود و این امر را تا حد توان و با توجه به مخالفت‌‌های حکام و خلفای موجود انجام دادند.
 
 امام صادق و سایر امامان (علیهم السلام)مانند سایر دانشمندان جهان علم کسبی نداشته‌اند که آن را به روی کاغذ درآورد تا از ذهن و خاطرشان بیرون نرود، بلکه آنان دارای علوم لدنی بودند که به اراده خداوند، هرگاه که چیزی می‌خواستند بدانند، می‌دانستند.
 
 آنان وظیفه داشتند که بشریت را ارشاد و هدایت کنند و به ساحل نجات برسانند و این کار را با تمام موانعی که در برابر آنان قرار داشت، انجام دادند.
 

12- نگارش و داشتن کتاب به شرایط اجتماعی وسیاسی جامعه بستگی دارد.

 درست است که نگارش کتاب، یکی از راه‌‌های هدایت بشریت است؛ اما باید شرائط سیاسی و اجتماعی و جو حاکم بر زمان امام صادق(علیه السلام) را بررسی نمود.
 
نگارش کتاب خود سندی زنده و بهانه‌ای خوب برای حکام جائر جهت آزار و اذیت مذهب شیعه است.
 
 تاریخ گواه این امر است که امام صادق(علیه السلام) در خفقان شدید زندگی می‌کردند. کافی است برای آگاهی از این موضوع، به تاریخ مراجعه و شدت خفقان آن زمان روشن شود.
 
هارون ‌بن‌ خارجه می‌گوید: یکی از شیعیان می‌خواست در مورد صحت سه طلاق در یک مجلس، از امام صادق(علیه السلام) سئوال کند.
 
به محلی که امام در آنجا بود رفت؛ ولی خلیفه عباسی ملاقات با آن حضرت را ممنوع کرده بود. در فکر این بود که چگونه خود را به امام برساند، در این هنگام فروشندۀ دوره گردی را دید که لباس ژولیده‌ای بر تن و خیار می‌فروشد.
 
 نزد او رفت و خیارها را یکجا از او خرید و لباس او را نیز به عاریه گرفت و با تظاهر به خیارفروشی به منزل امام نزدیک شد.
 
خدمتکاری از منزل امام او را صدا کرد که خیار بخرد و بدین ترتیب به بهانۀ فروش خیار به منزل وارد شد و خدمت امام شرفیاب گشت، امام فرمود:
 
 «حیله خوبی به کار بردی! مسئلهات چیست؟ مسئله را به عرض رساند، امام فرمود: «آن طلاق باطل است»[17]
 
بیشترین روایات تقیه از امام صادق(علیه السلام) است و اگر شرائط عادی بوده و خفقانی درکار نبوده است، معنا ندارد که امام صادق(علیه السلام) پیروان خویش را به تقیه توصیه نماید.
 
«وَ یلزمک التّقیّة الّتی هی قوام دینک بها؛ لازم است تقیّه‌ای که قوام دین به آن است را رعایت کنی»[18]
امام صادق(علیه السلام) در عرصه‌‌های گوناگون سیاسی، اجتماعی، فقهی و کلامی تقیه نموده است. مهم‌ترین عوامل صدور روایات تقیه‌ای مواردی مانند:
 
 تقیه از حکومت در دوران هشام و منصور، پراکندگی اصحاب آن حضرت از جهت مذهب که در مواردی ایشان طبق مذهب فقهی پرسشگران جواب می‌داد، حفظ جان اصحاب خود و شکاک بودن بعضی از اصحاب که از باب نمونه به یک مورد اشاره می‌شود:
 
پوشیدن لباس سیاه در فقه شیعه، مکروه است، اما این لباس در زمان قیام عباسیان و پس از آن، به صورت شعار آنان درآمد و در تاریخ با عنوان «مسودة» (سیاه جامگان) معروف شدند.
 
 در روایتی آمده است هنگامی که امام صادق(علیه السلام) در «حیره» به سر می‌برد، فرستاده ابوالعبّاس سفّاح، برای او لباس بارانی فرستاد که یک طرف آن سفید و طرف دیگر آن سیاه بود.
 
 امام‌(علیه السلام) آن را پوشید و فرمود: «أَمَا إِنِّی أَلْبَسُهُ وَ أَنَا أَعْلَمُ أَنَّهُ لِبَاسُ أَهْلِ النَّارِ.؛ [19]
 
من آن را می‌پوشم در حالی که می‌دانم لباس اهل آتش است». در روایت دیگری به همین مضمون چنین وارد شده است که امام(علیه السلام) حتی آستر و پنبه لباس‌‌های خود را سیاه کرده بود . [20]
 

13.کتاب داشتن نشانۀ عالم بودن کسی نیست

د) شبهه چنین القا شده است که نشانۀ عالم بودن انسان، داشتن کتاب و نگارش آن توسط وی است در حالی که دلیل اخص از مدعا است و تنها کتاب داشتن نشانۀ عالم بودن کسی نیست. بله!
 
 یکی از نشانه‌‌های عالم دانستن شخص، می‌تواند نگارش کتاب توسط وی باشد، نه اینکه تنها نشانه، همین است. تاریخ خود گواه روشنی است از عالمانی که به دلایل مختلف اقدامی برای نگارش مکتوبی از خویش نکرده‌اند.
 
 بنابراین در این استدلال که گفته شد «تمامى دانشمندان، بدون استثناء یافته‌‌هاى علمى خود را به صورت کتاب یا مقاله در اختیار شاگردان و یا افراد جامعه قرار می‌داده‌اند» مغالطه‌ای رخ داده که نادرست است.
 
در سال 1924 میلادی، دکتری به نام «دکترروسکا» آن را به زبان آلمانی ترجمه و تحت عنوان «جعفر صادق امام شیعیان، کیمیاگر عربی» در هایدبرگ به چاپ رسانده است.
 
 این انتساب چه صحیح باشد و چه غلط، تنها راه تشخیص علمیت یک شخص در نگارش کتاب نیست؛ بلکه از راه‌‌های دیگری نیز می‌توان این را اثبات نمود.
 

14. راه تشخیص علمیت امام صادق علیه السلام

 یکی از این راه‌‌ها، وجود شاگردان متعدد است. تعداد شاگردان امام صادق(علیه السلام) را تا 4000 هزار نفر نیز برشمرده‌اند. از بارزترین شاگردان امام صادق(علیه السلام) می‌توان به این افراد اشاره نمود:
 
 «ابان‌بن‌تغلب، حریز‌بن‌عبدالله سجستانی، زراره‌بن‌اعین، حمران‌بن‌اعین، هشام‌بن‌حکم، مفضل‌بن‌عمر کوفی جعفی، محمد‌بن‌مسلم ثقفی، هشام‌بن‌سالم، مؤمن طاق، جابر‌بن‌حیان و ...».
 
سیدمحمد صادق، استاد دانشکده ادبیات در قاهره می‌گویدبیت جعفر صادق(علیه السلام) مثل یک دانشگاه، همواره از بزرگان و علما در رشته‌‌های مختلف علوم، چون حدیث، تفسیر و حکمت پر بود.
 
 در مجلس درس ایشان، بیش از دو هزار نفر و گاهی چهار هزار نفر از علمای مشهور حاضر می‌شدند. شاگردانش تمام درس‌‌ها و احادیث او را در مجموعه‌ای از کتاب‌‌ها جمع آوری کرده که به مثابه دایرة المعارفی برای مذهب شیعه یا مذهب جعفری شمرده می‌شود» [21]
 
محمد‌بن‌مسلم از اصحاب خاص امام باقر و امام صادق(علیهم السلام) است و مدت چهار سال در مدینه از محضر امام باقر(علیه السلام) و بعد از آن از محضر امام صادق(علیه السلام) بهره برد.
 
 از وی روایت شده است که سی هزار حدیث از حضرت باقر(علیه السلام) و شانزده هزار روایت از امام صادق(علیه السلام) اخذ کردهام . [22]
 
راه دیگر، نگارش کتبی است که توسط شاگردان امام صادق(علیه السلام) محقق شده است. شاگردانی که هر چه از علوم آموخته‌اند به برکت شاگردی از امامشان بوده است.
 
حریز از معروفترین اصحاب حضرت صادق(علیه السلام) است و کتبی در عبادات نوشته است از جمله «کتاب صلوة» که مرجع اصحاب و معتمدعلیه و مشهور است[23]
 
ابان‌بن‌تغلب، سی هزار حدیث از امام صادق(علیه السلام) حفظ داشت و کتب و تصانیف زیادی دارد مانند «تفسیر غریب القرآن»، «کتاب فضائل» و «احوال صفین» [24]
 
مؤمن الطاق از متکلمان و دارای چند کتاب است مانند «کتاب افعل لا تفعل» [25]
جابر‌بن‌حیان از دیگر شاگردان امام صادق(علیه السلام) که برخی از محققان مانند کراوس در فهرست منسوب به جابر حدود سه هزار عنوان را ذکر کرده که از آن میان حدود 215 اثر موجود است و سزگین نیز سی عنوان دیگر به فهرست موجود افزوده است [26]
 

15.وظیفه ی امام آدم‌سازی" است، نه "کتاب نویسی"!

کارِ اصلی فرستادگان خدا برای هدایت مردم، "آدم‌سازی" است، نه "کتاب نویسی"! حال ممکن است که این آدم ساخته شده، یک عامی کشاورز باشد، یا یک فرمانده نظامی شود، و یا دانشمند و فقیه شود و آموخته‌های خود را نیز بنویسد.
 

16.کتاب های منسوب به امام صادق (ع)

 علاوه بر اینکه اصل استدلال وی نیز صحیح نمی‌باشد و اینکه گفته شد امام صادق(علیه السلام)، دارای آثار مکتوبی نیست، امر مسلمی نیست.
 
 بلکه برخی از پژوهشگران کتابی تحت عنوان««رسالة فی علم الصناعة و الحجر المکرم» را به امام صادق(علیه السلام) نسبت می‌دهند.
 
1-  توحید مفضل؛ امام صادق(ع) در مورد خداشناسی، املا نمود و مفضل بن عمر آن را به نگارش در آورد.
 
2-  کتاب اهلیلجه؛ از امام صادق(ع).
 
3-  کتاب مصباح الشریعه و مفتاح الحقیقه، منسوب به امام صادق(ع.
 
4- رساله امام ضادق علیه السلام به پیروان شیوه رای و قیاس.
 
5- رساله آن حضرت درباره غنایم و وجوب خمس در آنها. (در تحف العقول این قسمت و تا بخش شانزدهم از این رساله، نقل شده است).
 
6- سفارش امام صادق (ع) به عبد الله بن جندب.
 
8-  رساله‌ای که برخی از شیعیان آن را نثر الدرر نامیده‌اند.
 
9-  رساله آن حضرت در احتجاج بر صوفیه که آن حضرت را از طلب رزق و روزی نهی می‌نمودند.
 
10- تقسیم الرؤیا، در کشف الظنون است که تقسیم الرؤیا از تالیفات امام جعفر صادق (ع) است. در الذریعة آمده است که ما سندی مبنی بر این که این کتاب به کس دیگری جز امام صادق (ع) منسوب باشد پیدا نکردیم.
 
کتاب «توحید مفضل» که به املاء خود امام صادق(علیه السلام) به مفضل‌بن‌عمر است و نیز «طب الصادق» که مجموع سخنان امام صادق(علیه السلام) است.
 کتاب «مصباح الشریعه» نیز منسوب به امام صادق(علیه السلام) است.
 
 افزون بر اینها کتاب‌های روایی شیعه مثل کافی، من لایحضره الفقیه، استبصار، وسائل الشیعه و ... کتاب‌هایی هستند که احادیث امام صادق(علیه السلام) را در خود جمع کرده است.
 
راه دیگر نیز سخنرانی‌‌ها و خطبه‌‌ها و املائاتی است که برخی بزرگان دارند و بعدها توسط مخاطبان و شاگردان تنظیم و چاپ می‌شود.
 

چهار مانعِ جدّیِ امام صادق علیه السلام برای تبلیغ

مردم از دین هیچ چیزی نمی‌دانستند. حال حضرت می‌خواهند بیایند و مکتبِ اهل البیت علیهم السلام را معرّفی کنند و با چهار مانعِ جدّی روبرو هستند.
 

مانعِ اول «شاه» و حکومت بود. بود.

 ممکن است شما بگویید که همه‌ی اهل بیت علیهم السلام با شاه طرف بودند، نخیر! معاویه خیلی ادّعا داشت و مادرِ خود را نمادِ پاکدامنی معرّفی می‌کرد اما هیچ‌وقت نگفت من عالِم هستم،.

ولی منصورِ دوانیقی ملعون می‌گفت که اعلمِ امّت من هستم، معنای این حرف چیست؟ معنای این حرف این است که شما حق ندارید با او مخالفت کنید، اگر فتوای شما با فتوای او اختلاف پیدا کند به سراغِ تو می‌آیند.
 
شما نمی‌توانید این تجربه را به این راحتی درک کنید، راوی می‌گوید که نزدِ امام صادق علیه السلام رفتم تا ببینم که ایشان چکار می‌کنند، به محضرِ حضرت صادق صلوات الله علیه رفتم…
 
در کارگرهای خانه‌ی حضرت صادق صلوات الله علیه هم نفوذی هست، حضرت فرمودند سفره بیاورید و ما هم خوردیم، بعد از خوردنِ ما حضرت فرمودند: امروز روزِ سی‌ام ماه مبارک رمضان بود، در ادامه فرمودند: گردنِ این شیعیان در خطر است!
 
مانعِ اول این است که حاکمیّت می‌گوید من «اعلم» هستم و امام باید طوری بیان بفرمایند که معلوم نشود که حاکم را قبول ندارند.
 
شرایط خیلی پیچیده است، تریبونِ آزاد نیست که هر چه دوست دارید بگویید، اولاً امام به هیچ وجه نمی‌توانند با حاکمیت در بیفتند، اگر در بیفتند باید جنگ بشود و کار تمام بشود،.
 
 و امام دریا دریا کارِ فرهنگیِ عقب‌افتاده برای آن جامعه دارند که باید درست کنند، مکتبِ اهل البیت علیهم السلام باید شکل بگیرد،

اصلاً کسی نمی‌داند، قبل از این کسی نمی‌دانست که در مکتب اهل البیت علیهم السلام چطور نماز می‌خوانند و فکرِ آن‌ها چیست و ارکانِ اعتقادیِ آن‌ها چیست و باید چطور حج بروند و باید چطور روزه بگیرند، مردم هیچ چیزی نمی‌دانستند.

 
پس یک مانع حکومت و شاه است که می‌گوید اعلم من هستم. کمتر سلطانی از سلاطینِ بنی‌امیّه و بنی‌عبّاس اینقدر بلندپرواز بودند که بگویند اعلمِ امّت من هستم.اما شاه زمان امام صادق می گویدن اعلم هستم.
 

دومین مانع مدعیان امامت بودند.

دومین مانع این بود که درونِ خاندانِ بنی‌هاشم مدّعیانِ امامتی بودند که این‌ها برای اینکه جای خود را تثبیت کنند با حضرت درگیر بودند. لذا اگر به این‌ها خبر می‌رسید می‌گفتند که نستجیربالله امام صادق علیه السلام در حالِ دکّان‌داری هستند.
 
در این صورت هزاران خرف و حیث برای امام معصوم درست میکردند لذا امام ز درون اطرافیان خویش هم مانع تبلیغ داشت.
 

سومین مانع دینداران متعصب بودند.

گروه سوم که حضرت با این‌ها طرف هستند «عموم جامعه‌ی دیندارِ متعصّبِ به دین هستند که دین را از بنی‌امیّه گرفته‌اند»، «وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا»[27]، محکم هستند، چون خیال می‌کنند دین است.
 
آن کسی که زمانِ امام صادق صلوات الله علیه دین را از معاویه و یزید و ولید بن عبدالملک و اَمثالِ این‌ها گرفته بود آن مناسک و رفتار و عقاید را عینِ اسلام می‌دانست،
 
حال امام صادق صلوات الله علیه بیایند و بفرمایند که مسئله این نیست که دست را بالای ناف بگذارید یا پایینِ ناف، ما کلاً تکتّف نداریم! حال این شخص خیال می‌کند که یک شخصی آمده است که می‌خواهد نماز را ساقط کند.
 
 پس امام صادق صلوات الله علیه باید با این‌ها هم خیلی محتاط باشند، اینطور نیست که امام صادق صلوات الله علیه یک پُستی بگذارند و بگویند که نمازِ صحیح اینطور است، در اینصورت مردم می‌شورند و به نامِ بدعت با امام صادق علیه السلام می‌جنگند.
 
نتیجه
در پاسخ به سوالی که در عنوان بیان شد می گوییم که:چنین نیست که هر دانشمندی، الزاماً کتابی نوشته باشد و یا بنویسد.

بسیاری از اساتید دانشگاه‌ها و یا رؤسای مؤسسات علمی و پژوهشی بزرگ، حقوق‌دانان، مهندسان در رشته‌های گوناگون، پزشکان و جراحان، مؤسسات داروشناسی و داروساازی، مربیان در عرصه‌های متفاوت و ...، "دانشمند" هستند و چه بسا نخبۀ عصر خود نیز باشند، اما کتابی ننوشته‌اند.

ضمن اینکه بعضی از موانع هم وجود داشته است.
1- جو خفقان و فشار سیاسی زیاد در آن برهه از زمان بوده است.
 
2- علاوه بر این که نشانۀ علم و دانش منحصر در نگارش کتاب نیست.
 
3- وجود شاگردان متعدد از مذاهب مختلف که خود صاحب کتب متعدد در زمینه‌‌های مختلف هستند و علوم صادر شده از ایشان، نشانۀ بارزی از علم فراوان امام صادق(علیه السلام) است، چه توسط ایشان نگارش شده باشد و چه نشده باشد.
 
4- برخلاف گفته این افراد حضرت دارای کتاب بودند و گزارش‌های متعددی این مطلب را تأیید می‌کند؛
 
5- دیگر عالمان هم‌عصر با آن حضرت و بعدازآن بر عظمت شخصیت علمی امام صادق علیه‌السلام اقرار کرده‌اند و درنهایت سیره علمی حضرت در مدیریت دانش سبب گردید.
 
 که ما شاهد تحولات شگرف در پیشرفت علمی جهان اسلام و به‌صورت خاص در بین شیعیان آن حضرت باشیم که ثمرات این پیشرفت علمی اکنون در کتاب‌های عالمان و اندیشمندان شیعی و غیر شیعی بازتاب یافته است.
 

پی نوشت:

1.مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۷۹.   
2. قمی، عباس، منتهی الامال، ج۲، ص‌۱۳۹.
3.منافقون/سوره۶۳، آیه۷-۸.   
4.نجاشی، احمد بن علی، رجال نجاشی‌، ج۱، ص۱۲.   
5. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ج۱، ص‌۳۸۶.   
6. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ج۱، ص۱۳۸-۱۳۹.
7. مائده/سوره۵، آیه۲۷.   
8. حر عاملی، محمد بن حسن، وسایل الشیعه، ج۹، ص۴۶۷.   
9. مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار (علیه‌السّلام)، ص‌۱۵۷-۱۵۸.
10. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج۱۴، ص۶۸-۷۱.   
11.مطهری، مرتضی، سیری در سیره ائمه اطهار (علیهم‌السّلام)، ص‌۱۶۱-۱۵۹‌.   
12. رجال کشی، ص ۴۱، انتشارات دانشگاه مشهد، ۱۳۴۸ هـ ش.
13. ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج ۱، ص ۲۰۴، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، ۱۴۰۴ هـ ق.
14. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج ۴۷، ص ۱۶۲، باب ۶، مؤسسه الوفاء، بیروت، لبنان، ۱۴۰۴ هـ ق.
15. این مؤلف محترم در مورد سایر امامان معصوم(ع) نیز چنین استخراجی را انجام داده است.
16.سره جن آیه 27
17.مجلسى، 1403ق، ج‏47، ص171.
18..حرعاملى، 1409ق، ج‏14، ص527.
19.‌همان، ج‏4، ص384.
20.همان، ص‌385.
21.‌حیدر، 1390، ج1، ص‌62
22.‌قمی، 1366، ج2، ص‌324
23. ‌همان، ص‌311.
24.‌همان، ص‌307.
25.‌همان، ص‌323.
26.پیرلوری، خضرایی، 1393، ج9.
27. آیه 104 سوره کهف
 

منابع:

https://www.x-shobhe.com/EmamSadiq/11237.html
https://pasokh.org/fa/Book/View/47507/50838/
https://www.balagh.ir/content/15246
https://www.hkashani.com/?p=12760
https://www.pasokhgoo.ir/content/
https://www.pasokhgoo.ir/content
https://fa.wikifeqh.ir


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.