بر اساس قانون ,وراثت ، اوصاف ، خصال ، طبیعیات و واقعیات پدران و مادران به وسیلة یک سلسلة عوامل و ابزار ، به فرزندان آن ها منتقل می شود.
و هیچ انسانی هم از این قانون وراثت مستثنی نیست ؛ نسل به نسل ، همة انسان ها تحت تأثیر قانون وراثت هستند .
دانشمندان امروز جهان ، این عقیده را دارند که این خصال و اوصاف به وسیلة عنصر بسیار پیچیده ای به نام «ژن» ، به فرزندان منتقل می شود .
قانون وراثت بیان میکند که ویژگیها و خصوصیاتی که از طریق ژنتیک از پدر و مادر به فرزندان منتقل میشود،.
میتواند تأثیر بسیاری بر روی طبیعت و ویژگیهای فرزندان داشته باشد. این یعنی فرزندان ممکن است برخی از صفات و خصوصیات پدر و مادر خود را به ارث ببرند و در طول رشد خود آنها را نشان دهند.
این صفات میتواند شامل ویژگیهای فیزیکی مانند رنگ چشم، رنگ مو، قد و ساختار بدن، و همچنین ویژگیهای روانی مانند شخصیت، تمایلات، استعدادها و تواناییها باشد.
این وراثت ژنتیکی از طریق سلولهای تخمک و اسپرمی که حاوی ژنهای پدر و مادر هستند، صورت میگیرد.
اما البته باید توجه داشت که وراثت ژنتیکی تنها یک عامل است و عوامل محیطی نیز میتوانند نقش مهمی در تکوین صفات و خصوصیات فرزندان داشته باشند.
علاوه بر وراثت ژنتیکی، محیط اطراف فرزندان نیز تأثیر فراوانی بر آنها دارد. محیط خانوادگی، جامعه، مدرسه و دوستان میتوانند از جمله عوامل محیطی باشند که نقش مهمی در شکلگیری شخصیت، ارزشها و رفتارهای فرزندان دارند.
برخوردهای والدین، نوع تربیت، مدلهای نقش، تعاملات اجتماعی، تجربهها و آموزشهایی که در این محیطها دریافت میکنند، همه به تکوین و شکلگیری صفات و خصوصیات آنها کمک میکنند
در این مطلب به ارث معنوی و مقم های الهی حضرت زینب (س) که از خاندانش یعنی پیامبر اکرم (ص) و امیرالمومنین (ع) و حضرت زهرا(س) در کنار برادرانش امام حسن و امام حسین ( علیهما السلام ) به ارث برده بود اشاره خواهیم کرد.
فرزند سیاه پوست متعلق به سفید پوست
از شگفتی ها است که پیغمبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در چهارده قرن قبل ، در ضمن یک حادثة جالب ، به این حقیقت اشاره فرموده اند .
زن و شوهر جوان سفید پوستی وقتی که خداوند مهربان به آن ها فرزندی عنایت می کند ، شوهر می بیند این فرزند ، سیاه پوست است .
با اعتماد و اطمینانی که او به همسرش داشت و او را زنی پاکدامن ، با عفت و باتقوا می دانست ، خیلی برایش شگفت آور بود که چرا فرزند آن ها سیاه چهره به دنیا آمده است .
این شد که او فرزندش را به بغل گرفته و به مسجد می رود و به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم مشرف شده و به ایشان عرض می کند ، من سفید پوستم و همسرم هم سفید پوست است ،
ولی بچة مان سیاة حبشی به دنیا آمده است . رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به او اطمینان صددرصد می دهد که این طفل از تو و از همسر تو است ،
اما در نطفة همة انسان ها یک عنصری هست به نام «عرق» ، و بعد فرمودند : «هذَا نَزِعَةُ عِرْقٍ» (این از جا برکندن ریشه و اصلی است) . ای مرد ! بدان یقیناً این «عرق» انتقال دهندة اوصاف ، خصایل
و روحیات گذشتگان است به آیندگان ، و قطعاً در پدران گذشتة تو ، یا در پدران گذشتة همسرت ، یک مرد و یا یک زن ، سیاه پوست بوده و این «عرق» ، این سیاهی را از آن ها منتقل کرده است .
و از بچة تو این رنگ ظهور یافته و آشکار شده است . بنابراین ، نگران نباش و مطمئن باش و یقین داشته باش که این طفل ، طفل شماست .(1)
نگاهی به مقام حضرت زینب سلام الله علیها
قانون وراثت در قرآن و روایات
این قانون وراثت می باشد که برای دانشمندان هم ثابت شده است . البته ، اگر آنها هم در این زمینه کشفی نداشتند ، برای ما مسلمان ها این مسأله ، مسألة ثابت شده ای بود ؛چون علاوه بر روایات ما ، در آیات قرآن مجید هم اشاره به این معنا را داریم ؛ خداوند متعال دربارة ذریة انبیای خود همین مطلب را تلویحاً بیان فرموده است :
«ذُرِّیَّةً بَعْضُهَا مِن بَعْضٍ»(2) : آنان در کرامت ، و در شرافت ، و در آقایی ، و در اخلاق ، و در اوصاف ، و در صفات ،وصل به یکدیگر و از یکدیگر بوده و یک حقیقت هستند .
از ابراهیم سلام الله علیها اوصافش به اسماعیل سلام الله علیها منتقل شده و از اسماعیل سلام الله علیها نیز این اوصاف به نسلش انتقال یافته است ، و از نسلش ، به پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمة طاهرین : منتقل شده است .
در کتاب های لغت هم نوشتند ، عرقی که پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله وسلم فرموده : «فَاِنّ الْعِرْقَ دَسَّاسٌ» :
ریشه و اصل ، در پنهانی و به نازکی و باریکی بسیار دخالت کننده است ، معنای آن این است که پدران و مادران ، اوصاف خود را به اولادشان انتقال می دهند .
نتیجة سخن تا این جا ، این است که در یک مرحله ، باید از نظر قانون وراثت ، دربارة وجود مبارک زینب کبری سلام الله علیها بحث کرد و گفت
زینب کبری سلام الله علیها وارث چهار خزانۀ
زینب کبری سلام الله علیها بر اساس این قانون ، جلوة ذخیره های عظیم معنوی چهار شخصیت است ؛یعنی وجود مقدس او ، خورشیدی است که از افق دگنجینه های شخصیتی چهار خزانۀ ارزش های پروردگار مهربان عالم ، طالع شده است .
خزینة اول : وجود مبارک امیرمؤمنان علیه السلام است.
خزینة دوم : وجود مبارک فاطمه سلام الله علیها است که بنا بر تأویل ائمه طاهرین : که راسخان در علم هستند.
و تأویل قرآن پیش آن هاست : «وَ مَا یَعْلَمُ تَأْوِیلَهُ إِلَّا اللَّهُ وَ الرَّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنَّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِندِ رَبِّنَا وَ مَا یَذَّکَّرُ إِلَّا أُولُوا الْأَلْبَابِ»(3)،
پروردگار عالم ، از وجود مبارک امیرمؤمنان سلام الله علیها و حضرت زهرا سلام الله علیها ، به دو دریا تعبیر کرده است که لؤلؤ و مرجان از این دو دریا ظهور می کند :
«مرَجَ الْبَحْرَیْنِ یَلتَقیِانِ . بَیْنَهُمَا بَرْزَخٌ لاَیَبْغِیَانِ . فَبِأَیِّ آلاَءِ رَبِّکُمَا تُکَذِّبَانِ . یَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَالْمَرْجَانُ » (4) .
امیرمؤمنان سلام الله علیها از دیدگاة خدا یک دریا است ، ولی دریایی است که اول دارد ، ولیآخر ندارد .
فرق ایشان با خدا همین است که خدا اول ندارد و آخر هم ندارد . امیرمؤمنان سلام الله علیها اول دارد ، ولی پایان ندارد .
در ارزش ها ، حضرت زهرا سلام الله علیها هم اول دارد ، ولی پایان ندارد . در ارزش ها ، مجموعة عناصر شخصیتی امیرمؤمنان و حضرت زهرا سلام الله علیها ، شخصیت زینب کبری سلام الله علیها را تشکیل داده است ،
خزانۀ سوم : وجود مقدّس حضرت زینب سلام الله علیها هم یکی وجود مبارک رسول خداست که پدرِ مادر زینب کبری سلام الله علیها می باشد ،
خزانه چهارم: خدیجة کبری سلام الله علیها است که مادر مادر زینب کبری سلام الله علیها می باشد .
از سخن حضرت علی سلام الله علیها درخطبة 192 نهج البلاغه برمی آید که حضرت خدیجه سلام الله علیها اولین زنی است که اسلام آورده ،
و در روایات چنین بیان شده که آن حضرت اولین زن در عالم است که در قیامت ، قدمش به بهشت می رسد(5).
خدیجه کبری سلام الله علیها کسی است که پیغمبر اکرم سلام الله علیها تا آخر عمرشان نسبت به یاد او بی توجّه نبودند و همیشه که صحبت از خدیجه کبری سلام الله علیها می شد ،
پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم از او تعریف می کردند (1) و در روایات ما آمده که هنگام مرگ خدیجه سلام الله علیها ، جبرئیل سلام الله علیها نازل شد.
و رضایت خدا را از خدیجه کبری سلام الله علیها به پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم اعلام کرد .
طلوع چهار خزانه در حضرت زینب سلام علیها
این مجموعة ارزش های وجود پیغمبر ، خدیجه ، امیرمؤمنان و فاطمه زهرا : ، یکجا در زینب کبری سلام الله علیها طلوع کرده است .بر اساس قانون وراثت ، وقتی زینب به دنیا آمد ، قنداق مبارکش را که به دست رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم دادند ،
در اولین باری که پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم به او نظر انداخت ، فرمودند : هر چشمی در این دنیا
برای این دختر گریه کند ، ارزش گریة او ، مساوی با گریه بر حسن و حسین سلام الله علیها است ؛ یعنی یک قطرة اشک برای زینب کبری سلام الله علیها ، مساوی است.
با گریه کردن بر دو امام معصوم سلام الله علیها . نفرمودند ، ثواب گریه بر این دختر ،مساوی گریه بر ابا عبدالله سلام الله علیها است ،
بلکه فرمودند گریه بر او ، مساوی است با گریه بر دو امام معصوم سلام الله علیها ؛
یعنی اگر در قیامت ، گریه بر حضرت مجتبی سلام الله علیها که دربارة آن پیغمبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود :
هر کس برای حسن من گریه کند ، قیامت که همۀ چشم ها گریان است ، چشم او گریان نخواهد بود ، و گریه بر ابا عبدالله سلام الله علیها که سبب شفاعت ، رحمت و مغفرت است ،
این دو گریه را اگر در یک کفۀ ترازو بگذارند و گریه بر زینب کبری سلام الله علیها را در یک کفۀ دیگر ، با هم مساوی می شود .
دانش زینب کبری سلام الله علیها
اما دربارة دانش زینب کبری سلام الله علیها ، امام سلام الله علیها دربارة حضرت زهرا سلام الله علیها و دانش آن حضرت یک نظر دارند ،و وجود مبارک زین العابدین سلام الله علیها هم دربارة عمة شان حضرت زینب کبری سلام الله علیها ، از نظر دانش و بینش ، یک نظر دارند .
امام باقر سلام الله علیها می فرماید : این که اسم مادر ما را «فاطمه» گذاشتند ، بی علت ،بی جهت ، بی سبب و بی دلیل نبوده است .
علت آن این است که پروردگار عالم در دنیای معنا به مادر ما خطاب کرده : «فَطَمْتُکَ بِالْعِلْمِ»(7) . «فطم» ؛ یعنی قطع کردن ، جدا کردن . لغت «فطم» ، به معنای بریدن است .
معنای حدیث چنین می شود : فاطمه سلام الله علیها را فاطمه می گویند ، به علت این که خدا به او فرمود : من با پرکردن تو از علم خودم ، تو را و قلبت را از علوم همۀ زمینیان بریدم و نگذاشتم تو در دانش و بینش ، نیازمند علوم بشری بشوی .
و دانش زهرا سلام الله علیها دانشی الهی است . کنار بازار کوفه ، وقتی زینب کبری سلام الله علیها خطبه خواندند و حادثة کربلا را تحلیل کردند و مردم را به آن گناه بی نظیرشان آگاه کردند ،
زین العابدین سلام الله علیها کنار محمل عمة خود ، خدا را شکر کردند و فرمودند : عمه جان ! من پروردگار عالم را شکر می کنم و سپاسش را می گویم که الحمدلله تو تعلیم دیدة بدون
معلّم بشری هستی ،(8) و این دریای دانشی که در وجود تو موج می زند ، مستقیماً الهی و خدایی است ،
همان طوری که خداوند از دانش بیکرانش در قلب مادرش زهرا سلام الله علیها قرار داد ، از دانش بیکرانش در قلب مطهّر زینب کبری سلام الله علیها قرار داد و این سابقه هم داشت ،
نه این که اولین بار بوده است . این که عنایت خدا بر یک انسان ، کامل جلوه کند ، ما در قرآن مجید دربارة دو نفر صریحاً می بینیم که خداوند متعال در ایام کودکی آن ها ،
دانش خود را در ظرف قلب آنان ریخته است : یکی مسیح که در متن قرآن است که در گهواره ، در روز اول تولّد ، به یهودیانی که به مادرش مریم سلام الله علیها گفتند :
«مَا کَانَ أَبُوکِ امْرأَ سَوْءٍ وَ مَا کَانَتْ أُمُّکِ بَغِیّاً» (9): مریم ! پدرت که آدم بدی نبود و مادرت که زن پاکدامنی بود ، شما هم که شوهر نکردید ، پس این بچه را از کجا آوردی ؟
مریم سلام الله علیها اشاره به گهواره کرد . آن جمع یهودی گفتند : «کَیْفَ نُکَلِّمُ مَن کَانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیّا»(1)
: شما اشاره به گهواره می کنید ، بچه یکروزه که حرف نمی زند که از میان گهواره صدا بلند شد : «إِنِّی عَبْدُ اللَّهِ
آتَانِیَ الْکِتَابَ وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً» (2) . خود کتاب ، علم است . پروردگارعالم کراراً در قرآن مجید از تورات ، انجیل و قرآن تعبیر به علم کرده است :
«مِن بَعْدِ مَا جَاءَهُمُ الْعِلْمُ »(3) . همة تورات را قرآن می گوید ، علم . همة انجیل را می گوید ، علم : «آتَانِیَ الْکِتَابَ » : خدا علم به من داده ، «وَ جَعَلَنِی نَبِیّاً» : و مقام نبوت را به من داده است .
مقام نبوت که همراه با تاریکی ، ظلمت و جهل که نیست ؛ علم است ؛ علم خدایی که بچة یکروزه در گهواره را ؛ چنان که قرآن می گوید ، خزانة علم قرار می دهد .
همان خدا بدون معلّم بشری ، زینب کبری سلام الله علیها را خزانۀ علم بشری قرار می دهد . چنان که گفتیم ،
بنا به نقل قرآن کریم ، این کار یک بار برای حضرت مسیح سلام الله علیها اتفاق افتاده است . یا دربارة یحیی سلام الله علیها می فرماید : «وَ آتَیْنَاهُ الْحُکْمَ صَبِیّاً»(1): ما مقام نبوت و حکمت را
در حالی که یحیی سلام الله علیها بچة سه و چهار ساله بود ، به او عنایت کردیم . این متن قرآن است . پس این بار دوم است که این اتفاق به وسیلة خدا افتاده است .
چه مانعی دارد که همین اتفاق برای حضرت زهرا سلام الله علیها هم افتاده باشد ؟ چه مانعی دارد که همین ماجرا برای زینب کبری سلام الله علیها هم اتفاق افتاده باشد ؟
این اتفاق ، نشانگر کمال آن هاست ؛ نشانگر عظمت روحی آن هاست . نشانگر ارزش های انتقال یافته از امیرمؤمنان ، حضرت زهرا ، پیغمبر و خدیجه کبری :
در وجود مبارک اوست . قلب به پروردگار اتصال داشته و از طریق این اتصال ، علم خداوند در این خرانه
با عظمت سرازیر شده است . او این علم را حبس نکرد ؛ چرا که اهل بیت : طبق آیات قرآن ، در همة امور اهل انفاق بودند : «فَأَمَّا مَنْ أَعْطَی وَ اتَّقَی . وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنَی . فَسَنُیَسِّرُهُ لِلْیُسْرَی (14) .
«فَأَمَّا مَنْ أعْطَی» ، چه چیزی را بخشش کرد ؟ مال ، آبرو ، قدرت ، دانش ، شخصیت ، زبان ، قلم و قدم در تمام نعمت هایی که خداوند به اهل بیت :
عنایت کرده بود ، آن ها اهل انفاق بودند . در هیچ زمنیه ای در وجود اهل بیت : بخل وجود نداشت . زینب کبری سلام الله علیها در دورة عمرش سه کلاس تشکیل داد ،
ولی با کمال تأسّف از این سه کلاس ، چیزی باقی نمانده است . حیف از آن کلاس ها و حیف از بی توجّهی شاگردان آن کلاس ها . یکی از این کلاس ها که زینب کبری سلام الله علیها مخصوص خانم ها تشکیل دادند ،
کلاس تفسیر قرآن بود ، و ای کاش ! بخشی از تفسیری که زینب کبری سلام الله علیها فرموده بود ، به دستاین کتاب، کتابی واقعاً با ارزش است که اخیرا توسط انتشارات اسوه در سه جلد به طبع رسیده است.
ما رسیده بود تا به وسیلة زینب کبری سلام الله علیها ما با عمق آیات قرآن آشنا می شدیم . لغت «تفسیر» ، به معنای پرده برداری است .
زینب کبری سلام الله علیها به عنوان تفسیر قرآن ، پرده از آیات قرآن برداشتند و عمق آن ها را برای مردم بیان کردند . این انسان عالم ، این انسان بصیر ، این انسان با بینش ،
شاید نزدیک چهل سال برای زنان مدینه و کوفه قرآن گفت ؛ حقایق قرآن را بیان کرد ؛ تفسیر آیات را بیان نمود ، ولی آن ها را ننوشت . چیزی از این تفسیر باقی نمانده است .
این توصیف یک کلاس او بود . قرآن در خانه آن ها نازل شده و کسی مانند آن ها ، عمق قرآن مجید را نمی داند .
او فرزند پدری بود که اهل تسنن در کتاب بسیار با ارزش ینابیع المودة خودشان* ، نقل می کنند که ابن عباس می فرماید ، من پیش امیرمؤمنان سلام الله علیها تفسیر قرآن می خواندم ،
امیرالمؤمنین سلام الله علیها به من فرمود : پسر عباس ! اگر من آنچه در هفت آیة سوره حمد است ، از «ب» «بِسْمِ اللَّهِ» تا «وَلاَ الضَّآلِّینَ» را برای شما بگویم و شما هم گفته های من را بنویسید ، و بعد از این که من پایان کلاس را اعلام بکنم ، هفتاد شتر جوان را باید بیاورید تا این نوشته ها را بار کنید تا بتوانید آن ها را با خود ببرید . (16)
زینب کبری سلام الله علیها دختر یک چنین مفسر قرآنی است . بنابراین ، معلوم است از قرآن چه چیزی پیش زینب کبری سلام الله علیها بود .
این توصیف یک کلاس زینب کبری سلام الله علیها است . کلاس دیگری که وجود مقدس زینب کبری سلام الله علیها داشتند ، کلاس فقه بود .
فقه دریای وسیعی است . یک طلبة ما در قم ، وقتی فقیه کامل و مدرّس فقه می شود که هشتاد و چهار باب فقهی را در هشتاد و چهارعنوان کتاب فقهی به صورت اجتهادی در سی سال شب و روز بخواند ، ولی همة این دریای فقه ، پیش زینب کبری سلام الله علیها بود.
که اگر گفته های ایشان را در این کلاس ثبت کرده بودند ، باور کنید در مسایل فقهی ، هشتاد درصد کار مراجع ما ، با گفته های زینب کبری سلام الله علیها آسان شده بود ؛
چرا که او خودش چشمة صافی برای فقه بود ، اما مراجع ما الآن کنار چشمة گل آلود هستند . اگر این بزرگوران بخواهند در مسایلی از فقه در روایات غور و بررسی کنند و فتوا بدهند ،
ممکن است ده تا روایت ساختگی در آن روایات باشد ، و وجود چنین امکانی ، بخش روایات را گل آلود کرده است .
حالا مراجع ما باید بنشینند و این روایات را ارزیابی کنند و بر اساس روایت صحیح ، به میلیون ها نفر شیعه فتوا بدهند ؛
برای همین برای به دست آوردن روایت صحیح در این چشمة گل آلود ، گروهی آمدند و روایات را تقسیم بندی کردند ؛ اخبار و احادیث را تقسیم بندی کردند ؛
خبر متواتر ، خبر صحیحه ، خبر حسن ، خبر مسلسل ، خبر مسند ، خبر مرسل ، خبر ضعیف ، خبر موثّق ، خبر مجهول . در مجموعة این اخبار ، این تقسیم بندی نیزوجود دارد :
خبر عامی ، خبر خاصی (امامی) ، خبر مطلق ، خبر مقیّد ، خبر مخصّص ، خبر ناسخ . یک مرجع چقدر باید زحمت بکشد که از میان این چشمه ، یا به یک خبر متواتر ، یا به یک صحیحه ، دست پیدا کند و بعد ، بر اساس آن فتوا بدهد .
روشنفکرها خیال می کنند ، فتوا دادن کار خیلی ساده ای است ، می گویند ، خودمان می بینیم و می گوییم . من می گویم : شما چه چیزی را می بینید و می گویید .
دیدن شما دیدنی علمی نبوده و گفتنتان هم گفتن حق نیست . آخر شما چه چیزی را می بینید و چه چیزی را می گویید ؟ اگر به شما یک کتاب حدیث بدهند ، هیچ تخصّصی در شناخت احادیث آن ندارید .
شما چه شناختی دارید ؟ برای شناخت یک روایت ، حداقل مانند آیت الله العظمی بروجردی (ره) باید دربارة چهارده هزار راوی شناخت داشته باشید .
شما دربارة دو نفر از آن ها هم شناخت ندارید . این مرد در هشتاد و هشت سالگی ، چهارده هزار راوی حدیث را که در کتاب ها دسته بندی کرده بود ، در ذهن داشت و همة این راویان را
می شناخت که روایت کدام ها قابل قبول است ، و کدام ها مورد اعتماد هستند و کدام ها قابل رد هستند ، و کدام ها مجهولند . کدام ها غیرثقه هستند . کدام ها ثقه هستند .
کدام ها مطمئن هستند . شما چه می دانید این حرف ها را و این که چگونه باید در مورد یک راوی ارزیابی بشود . دین را باید عالم ربانی به مردم بدهد ،
نه یک روشنفکری که از فرهنگ اروپایی ارتزاق کرده ، نه روشنفکری که در آمریکا تربیت شده است . دین را باید تربیت شدة قم ، مشهد و نجف به مردم بدهد .
چنان که گفته شد ، حضرت زینب سلام الله علیها فقه می گفت و خودش چشمة زلال این علم بود .
کلاس دیگرشان هم کلاس اخلاق بود ؛ کلاس تربیت نفوس ، کلاس تزکیة نفوس ، به تعبیری کلاس آدم سازی . با توجّه به این که وجود مقدّس خودشان ، مجسّمة کامل اخلاق بودند .
برایم خیلی مهم بود که در سوریه ، در یکی از کتابخانه های آن جا ، این قسمت از زندگی ایشان را در کتابی که در شرح حال زینب کبری سلام الله علیها بود ،
دیدم . در تحلیلی که در یک بخش این کتاب آمده بود ، راجع به دانش ، بصیرت و علم زینب کبری سلام الله علیها بحث می کرد که به نظر من مطالب مهم و ارزنده ای داشت .
حماسة زینب کبری سلام الله علیها
امّا در بارة برخورد ایشان با حادثة کربلا ، خیلی ساده و آسان می گویم که برخورد زینب کبری سلام الله علیها در این رابطه ، برخوردی صابرانه بوده است .اما این صبر در زینب کبری سلام الله علیها چگونه بوده ؟ او سخت ترین ، سنگین ترین ، دردناک ترین و رنج آورترین حادثة تاریخ را دیده است .
آن هفتاد و دو نفر که از دنیا بریده و شهید شدند و به خدا پیوستند ، تمام سنگینی بار این حادثه روی دوش زینب کبری سلام الله علیها آمد ، به انضمام این که از طرف برادر مأمور شد ، هشتاد و چهار داغدیده را از کربلا تا شام و از شام تا مدینه سرپرستی کند ، این همه
مصیبتها را زینب سلام الله علیها تحمل کرد ، و با مدیریت مدبرانه اش پیام شهدای کربلا را به گوش همگان رسانید .
آن حضرت سلام الله علیها با این حادثه ، برخوردی الهی کرد و از زمان وقوع این حادثه تا روز وفاتش ، برای یک بار ، به خاطر حادثۀ کربلا نفسی که بوی گلایه و شکایت از خدا را بدهد ،
از دل نکشید ؛ بلکه کنار حادثة تلخی به این وسعت ، شاکر بود . چه کسی این تحمّل را داشت کنار چنین حادثه ای بندة شاکر پروردگار باشد .
ابن زیاد وقتی دربارگاهش به مسخره به زینب کبری سلام الله علیها گفت ، رفتار خداوند را نسبت به اهل بیتت چگونه دیدی ؟ یعنی دیدی که خداوند ما را پیروز کرد و شما قطعه قطعه و متلاشی شدید . جواب داد : «وَ مَا رَایْتُ اِلَّا جَمِیلاً . »(16) :
جز رفتاری زیبا و نیک از خداوند ندیدم ؛ یعنی خداوند امامت را با شهادت در هم آمیخت و بالاترین زیبایی را درست کرد ؛
چنان که ا این آمیزش ، برای ما چهره ای زیباتر از یوسف سلام الله علیها را به وجود آورد
. در روز یازدهم با چه تحمّل مثبتی و با چه صبر ملکوتی و عرشی آمد و دو دست مبارکش را زیر بدن قطعه قطعه شدة ابا عبدالله سلام الله علیها برد.
و با یک دنیا ادب به سمت آسمان برگشت و به پروردگار گفت :
«اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ الْقُرْبَانَ . » : خدایا ! این اندک را به عنوان قربانی که اصلاً تناسبی با عظمت خدایی تو ندارد ، از ما قبول کن . (17)
ما یک چیزی می گوییم و یک چیزی را می شنویم که اگر یک میلیونیوم آن بر سر خودمان بیاید ، آن وقتباید ببینیم چه کاره هستیم ؟
در این موقعیت ، عبادت و صبر در ایشان جمع شده بود . امام صادق سلام الله علیها این موقعیت را چنین توصیف می کند :
عمه جان ! عصر عاشورا تمام فرشتگان خدا از مقاومت ، صبر و ایستادگی تو شگفت زده شدند ؛
یعنی نتوانستند هضم بکنند که انسان هم این قدر عظیم است . به خدا قسم ! راحت می توانم بگویم آن زمانی که خدا به ملائکه خبر داد : «إِنِّی جَاعِلٌ فِی الأَرْضِ خَلِیفَةً . » (18)
ملائکه برگشتند و گفتند : «أتَجْعَلُ فِیهَا مَنْ یُفْسِدُ فِیهَا وَیَسْفِکُ الدِّمَاءَ» (19). خدا به آنها فرمود : «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ»(20) :
من از آفرینش این انسان چیزی می دانم که شما نمی دانید ، و آنان نمی دانستند .تا عصر عاشورا که خدا برگشت به ملائکه گفت : زینب سلام الله علیها را ببینید ،
من این را می خواستم خلق کنم : «إِنِّی أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ» (21). چند میلیون سال قبل هم حالا برای شما روشن شد که خلیفه یعنی چی ؟ انسان یعنی چی ؟ که یک خانمی که دنیای
عاطفه و رأفت قلب است ، در یک نصف روز ، هفتاد و دو نفر را جلوی چشمان او سر ببرند و قطعه قطعه کنند و بعد بیاید کنار این بدن های پاره پاره بنشیند و بگوید :
«اللّهُمَ تَقَبَّلْ مِنَّا هَذَا الْقَلِیلَ . » این است ، «أَعْلَمُ مَا لاَتَعْلَمُونَ» . به خدا قسم ! شب یازدهم ، برای آن حضرت ، یک ذره از کیفیت عبادتش با شب های مدینه فرق نکرد .
این شب هم سکینة کبری سلام الله علیها می گوید ، عمه ام کنار آن خاک های بیابان ، سحر مشغول نماز شب و مناجات بود ؛ یعنی با بودن این حادثه ، از پروردگار کمال رضایت را داشت .
حکومت الهی زینب کبری سلام الله علیها
امّا راجع به سرپرستی او باید گفت ، شما می دانید که اهل بیت : را از چه مسیری به شام بردند . آن دژخیمان اهل بیت : را از مسیر طبیعی عراق به شام نبردند ؛ بلکه آنان اهل بیت : را در حالی که جلوی محمل ها 18 سر بریده را بر بالای نیزه ها زده بودند ،.از منطقة موصل و حدود کرکوک ، مرز روم شرقی ،ترکیة آن زمان ، به دمشق بردند ؛ یعنی از مناطق کردنشین و ترک نشین که آن وقت این ترک ها و کردها اغلب مسیحی بودند .
بعد در این شهرها اعلام می کردند و به خاطر یزید ، این اکراد و این اتراک مسیحی بیرون می ریختند و سرود می خواندند ؛ پایکوبی می کردند ؛ به زن و بچه داغدیده سنگ می زدند چوب پرت می کردند .
این ها را تا دمشق این گونه بردند . هر جایی هم که آن ها را پیاده می کردند ، خود لشکر یزید آشپزخانة مفصّلی بر پا می نمود .
امّا اهل بیت : به یک ذره نان خشک قناعت می کردند و سختی را تحمّل می نمودند . تا این که به شام رسیدند . یزید سؤال می کند ، این ها از کربلا تا این جا چه عکس العملی داشتند ؟
در پاسخش گفتند : دو عکس العمل داشتند . یکی این بود که به ما جز آقایی و کرامت نشان ندادند و از کربلا تا شام ،
نه بچه دو و سه ساله آنها ، و نه زن شصت و هفتاد سالة آنان ، و نه این جوان بیمار آن ها ، یک تقاضا هم از ما نکردند و ما را از سگ کمتر حسابکردند .
این یک عکس العمل . عکس العمل دوم آنها هم این بود که با این سختی راه ، گرسنگی و تشنگی هر جا آن ها را پیاده کردیم ، یا مشغول به خواندن قرآن شدند ، یا عبادت کردند ،
یا صورت روی خاک گذاشتند و به مناجات برخاستند . این حکومت زینب کبری سلام الله علیها ، در یک ملت هشتاد و چهار نفر است .
اگر حکومت ، حکومتی الهی باشد ، از حکمرانانش ، چیزی جز آقا منشی و بندگی خدا ، برای مردم ظهور نمی کند .
اگر حکومت ، این حکومت نباشد . البته ، باید این همه فساد رواج سیل وار پیدا کند .اما چنان زیبا زینب کبری سلام الله علیها بر این ملت الهی هشتاد و چهار نفره حکومت کرد.
که این ملت دشمن را از سگ ، کم تر حساب کردند و لحظه ای هم از عبادت خدا غافل نشدند .
ما زمان شاه وقتی می خواستیم به حکومت انتقاد کنیم ، اسم شاه را که نمی بردیم و به جای اسم شاه ، اسم معاویه ، یزید ، ابوبکر ، عثمان و این ها را می بردیم . ساواکی ها پای منبر می فهمیدند ما چه داریم می گوییم .
ما که کنایه می زدیم ، روز بعد به در خانه ما می آمدند که ساواک شما را خواسته است ، یا چهار روز بعد می آمدند در خانة ما چشممان را می بستند و می بردند و به زندان می انداختند .
در طول عمرمان خود شاه را هم ندیدیم ، و اگر رو در رو او را می دیدیم ، معلوم نبود بتوانیم از او انتقاد کنیم . قدرت یزید هزار برابر قدرت شاه بود .
وسعت کشورش هم بیست برابر وسعت ایران امروز ، پهناوری داشت . حالا در بارگاة یزید ، خانمی داغدیده و اسیر را آوردند و با این قدرت عظیم آن روز رو به رو کردند .
زینب کبری سلام الله علیها از جا بلند شد و به شاه گفت ، به شاهی که صد برابر شاه کشور ما قدرت داشت : «یابن الطلقاء» (22):
ای فرزند بردگان و غلامان آزاد شده ! پسر مردمان پست ! پسر مردمان لعین ! پسر مردمانی که بچه هایتان انتساب درستی نداشتند و نمی شد.
گفت که مادرشان این است و پدرشان این ! تو از چنین خانواده ای هستی . ای نسل نامعلوم ! «یابن الطلقاء ! » :
فرزند غلامان آزاد شده ! پسر مردمان پست ! آنچه نقشه داری به کار بگیر و هر اسبی داری بتازان ، اما من اسیر ، مطلبی را از آیندة عالم به تو بگویم . یزید !
هرچند هفتاد و دو نفر ما را در کربلا قطعه قطعه کردی و نگذاشتی بدن هایشان را دفن کنیم ، در آینده ، این بیابان تبدیل به یک شهری به نام کربلا می شود .
برای برادرم گنبد و بارگاه و حرم برپا می گردد . دل های مردم از همه عالم متوجّة حرم حسین سلام الله علیها ما می شود و به آن جا می آیند.
و از خاک قبر حسین سلام الله علیها من ، برای شفای بیماران و ساختن مهر نماز بر می دارند . در آینده ، لعنت مردم دنیا متوجّه شما می شود ؛
یعنی زینب کبری سلام الله علیها یزید را از غیب خبر داد . یزید مات زده بود و نمی توانست به میرغضب بگوید ، گردن این زن را بزن .
چون حرف هایی که زینب کبری سلام الله علیها زد ، برای خودش هم ایجاد مصونیت کرد . اصلاً شام را به هم می ریخت .
یزید دیدنمی تواند زینب کبری سلام الله علیها را اعدام بکند . این شرابخورِ سگ بازِ میمون بازِ متکبّر که از برخورد زینب کبری سلام الله علیها سخت شکست خورده بود ،
می دانید چگونه تلافی کرد ؟ جلوی چشم خواهر ، دست برد و چوب خیزران خود را برداشت و به لب و دندان سر بریده حمله کرد .
این بچه های کوچک دامن عمه را گرفتند و همه فریاد زدند : وامحمداً واعلیاً . کاری زینب کبری سلام الله علیها کرد که در تمام حادثه کربلا نکرد .
وقتی دید یزید با چوب به لب و دندانِ سربریده حمله می کند ، زیر چادر عصمت دست برد و گریبانش را پاره کرد . خیزرانی که یزید بر آن لب می زد ، بر دل زینب سلام الله علیها ، نیشتر فرو می کرد .
نتیجه:
شیرزن هاشمی: یکی از فضائل و القاب برجسته بانوی کربلا، شجاعت است. خدا در نظر پروا پیشگان بزرگ و غیر او در نظرشان کوچک، حقیر و فاقد اثر مـیباشد.
ایثار و گذشت: رها کردن همه زندگی و شوهر خود در مدینه؛ تقدیم کردن دو فرزند برای شهادت در رکاب برادر؛ تحمل قتل و غارت و به اسیری رفتن و هتک حرمت در جریان اسارت و بسیاری دشواریهای دیگر، همه نشانه ی ایثار و از خود گذشتگی حضرت زینب (سلاماللهعلیها) است. اوج ایثار و فداکاری و گذشت دختر علی (علیهالسّلام) در روز عاشورا به نمایش گذاشته میشود.
صبر بر مصائب:زینب (علیهاالسّلام) نمونه و تجسم عالیِ صبر و پایداری است. مقاومت و شکیبایی در برابر مصایب و مشکلات، به ویژه در نهضت عاشورا، در راه پاسداری از حریم دین و کرامت انسانیت از خصیصههای بارز این بانوی بزرگ میباشد. صبر و ثبات شگفتانگیز زینب، همگان را به اعجاب واداشته است؛
فصاحت و بلاغت:از دیگر القاب حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) فصیحة بلیغة میباشد. بانوی قهرمان کربلا، فصاحت و بلاغت را از پدر و مادر گرامیاش به ارث برده است، که کلامش «دون کلام خالق و فوق کلام مخلوق» است.
هنگامی که سخن میگفت، گویی از زبان پدر ایراد سخن میکرد. سخنانش در بازار کوفه و مجلس یزید و نیز گفتوگوهای وی با عبداللّه بن زیاد، بی شباهت به خطبههای امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) و خطبه فدکیّه مادرش زهرا (علیهاالسّلام) نیست. این خطبهها در حالی ایراد میشد که زینب داغهای فراوانی در سینه داشت؛ گذشته از آنکه تشنه، گرسنه و بیخواب بود، سختی سرپرستی کودکان و راه را نیز به دوش میکشید.
عفت و حجاب: زینب (علیهاالسّلام) درس عفت را به خوبی در مکتب پدر آموخت، آن جا که فرمود: «مـَا الْمُجاهِدُ الشَّهیدُ فی سَبیلِ اللّهِ بِاَعْظَمَ اَجْرا مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ یَکادُ الْعَفیفُ اَنْ یَکوُنَ مَلَکا مِنَ الْمَلائِکَةِ؛ مجاهد شهید در راه خدا، اجرش بیشتر از کسی نیست که قدرت دارد امّا عفت میورزد، نزدیک اسـت کـه انسان عفیف فرشتهای از فرشتگان باشد.»
عقیله بنیهاشم، در حجاب و عفت، مانند مادرش فاطمه زهرا (علیهاالسّلام) بود و به این مهم بسیار اهمیت میداد. تا پیش از عاشورا و جریان اسارت، مردی نامحرم چهره زینب را ندیده بود،
عصمت صغری: مرتبه عالی آن مخصوص اهل بیت (علیهمالسّلام) است که دارنده مقام امامت بودند. «انما یرید الله لیذهب عنکم الرجس اهل البیت و یطهّرکم تطهیرا»[۱۵۱] اما حضرت زینب (علیهاالسّلام) نیز به دلیل برخورداری از طینت محمدی و مجاهده نفس، توانست به مرتبهای از عصمت دست یابد
عبادت و خضوع:یکی از القاب حضرت زینب (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عابده است، در سایه عبادت و مجاهده نفسانی به مقامی رسید که حضرت سیدالشهدا (علیهالسّلام) در وداع آخر در روز عاشورا به او فرمودند: «یا اختاه لا تنسینی فی نافله الیل».
شرافت در نسب: حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) دختر امیرالمؤمنین، علی بن ابیطالب (علیهالسّلام) بـن عبدالمطلب، قریشیة و هاشمیة است. مادرش فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) جدش رسـول خـدا حضرت محمد مصطفی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و جـدهاش خدیجه کبری (سلاماللهعلیها) است.
نامگذاری الهی: رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از سفر مراجعت نمود . به منزل حضرت زهرا (علیها سلام) وارد گشتند. امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) به محضرشان شرفیاب شد و از ایشان در خواست کرد که برای دخترش نامی انتخاب بکند. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمودند: من هم از پروردگارم پیشی نمیگیرم. در این هنگام جبرئیل نازل شد و درود پروردگار را ابلاغ فرمود و گفت: نام این مولود را «زینب» بگذار، چرا که این را در لوح محفوظ نوشتهایم.
مقام ولیةُ الله:هر لقب و فضیلتی که برای حضرت زینب کبری (سلاماللهعلیها) ذکر شده است همه فروعات همین مقام ولایت زینب کبری میباشد. ولایت از ماده ولی است و ولی به معنی شدت قرب میباشد به نحوی که بین دو شی فاصله و حجابی وجود نداشته باشد از ریشه ولی هم وِلایت به کسر واو ساخته میشود و هم وَلایت به فتح واو ساخته میشود.
لقب ولیة الله در باره حضرت زینب (سلاماللهعلیها) کبری آمده است و هر دو معنی درباره شخصیت عظیم زینب کبری (سلاماللهعلیها) صدق میکند و این یعنی زینب (سلاماللهعلیها) کسی است که میتواند سرپرستی کند و در حوادث و مشکلات و مصائب خویشتندار باشد و تسلط بر نفس داشته باشد و اداره امور را بدست گیرد
عالمه غیر معلمه:زینب (سلاماللهعلیها) به شهادت امام سجاد (علیهالسّلام) داری علم لدنی است، آن جا که بعد از خواندن خطبه در شهر کوفه توسط حضرت زینب (سلاماللهعلیها) به عمهاش خطاب کرد و فرمود: «انت عالمة غیر معلَّمة وفهمة غیر مفهَّمة؛ تو بی آنکه آموزگاری داشته باشی؛ عالم و دانشمند هستی.»
پی نوشت:
1.صحیح بخاری، ج8، ص31.2.آل عمران:34.
3.آل عمران:7.
4.رحمن: 19 _ 22.
5. قندوزی، ینابیع المودة ذوی القربی، ج1، ص469.
6.علامة مجلسی، بحار الانوار، ج16، ص13.
7. شیخ کلینی، کافی، ج1، ص460.
8.طبرسی، احتجاج، ج2، ص31.
9.مریم: 28.
10.مریم: 29.
11. مریم: 30 .
12.آل عمران:19.
13.مریم:12.
14.لیل:5 _ 7.
15.ینابیع المودة، ج1، ص205.
16.ابن نما حلی، مثیرالاحزان، ص71.1
17.شیخ محمّد مهدی حائری، شجرة طوبی، ج2، ص294.
18.بقره:30
19.بقره:30
20.بقره:30
21.بقره:30
22.ابن طیفور، بلاغات النساء، ص22.
منبع:
حسین انصاریان.: نگاهی به مقام حضرت زینب سلام الله علیها مشخصات نشر : قم: دارالعرفان، 1388.https://makarem.ir/maaref/fa/article/index/406266
https://fa.wikifeqh.ir/فضائل حضرت زینب