طرح مسأله و ضروت بحث
در باب حضور قلب در نماز و ثمرات آن، دیگران بسیار سخن گفته اند و در کتابها نوشته اند، اما توصیه ها و نوشته هاى حضرت امام خمینی (رحمه الله) در این زمینه ـ مانند تمام موارد دیگر ـ شنیدنى، دلنشین و راهگشا است.آنچه در این نوشتار به بیان آن مى پردازیم ثمرات و نتایج حضور قلب در عبادات و در رأس آنها نماز است که قبولى تمام عبادات تابع قبولى آن است و حضرت امام (قدس سره الشریف) آن را «کلید گنجینه اعمال و باب الابواب همه سعادات»1 مى دانند
و چنین مى نویسند:
«قبولى نماز به اقبال قلب است که اگر اقبال قلب در نماز نباشد از درجه اعتبار ساقط و لایق محضر حضرت حق نیست و مورد قبول نمى شود... و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مى شود»2ثمرات حضور قلب در نماز
1. فناى اراده نفس و قواى آن در اراده حق
مهمترین ثمره حضور قلب در نماز، شکست جنود ابلیس و تقویت اراده نفس در مُلک و ملکوت هستى است به گونه اى که خداى سبحان، اراده انسان را در عوالم غیب نافذ فرماید و او را مَثَلِ اعلاى خود قرار دهد.عبادات و مناسک و اذکار و اوراد، در وقتى نتیجه کامله دارد که صورت باطنه قلب شود [بر باطن قلب اثر بگذارد و قلب را شکل و شمائل معنوى دهد] و باطن ذات انسان به آن مخمّر [سرشته شود] گردد و دل انسان صورت عبودیت به خود گیرد و از خودسرى و سرکشى بیرون آید...
از اسرار و فوائد عبادات یکى آن است که اراده نفس قوى شود و نفس بر طبیعت چیره شود و قواى طبیعت مسخّر، تحت قدرت و سلطنت نفس گردد و اراده نفسِ ملکوتى، در مُلک بدن نافذ گردد، بطورى که قوا چون ملائکة الله نسبت به حق تعالى شوند که «عصیان [نافرمانى] آن نکنند لمحه اى [لحظه اى]، و عمل کنند به آنچه فرمان براى آنها صادر مى شود.3
فنای قوا در ارادت به اراده حق
و اکنون گوئیم که یکى از اسرار عبادات و فوائد مهمّه، که همه مقدّمه آن است، آن است که جمیع مملکت باطن و ظاهر، مسخّر در تحت اراده الله و متحرّک بتحریک الله شود و قواى ملکوتیه و ملکیه4 نفس از جنود الله شوند و همگى نسبت به حق تعالى سِمَت ملائکة الله را پیدا کنند.و این خود یکى از مراتب نازله [پایین] فناى قوا و ارادات است در اراده حق. و کم کم نتایج بزرگ بر این مترتّب شود و انسان طبیعى، الهى گردد و نفس، ارتیاض بعبادت الله پیدا کند و جنود ابلیس یکسره شکست خورده، منقرض شوند و قلب و قواى آن تسلیم حق شوند و اسلام [تسلیم در برابر فرامین حق] به بعض مراتب باطنه در آن بروز کند.
نامه ورود به بهشت که به دست مومنان میرسد
و نتیجه این تسلیم اراده به حق، در دار آخرت آن شود که حق تعالى اراده او را در عوالم غیب نافذ فرماید و او را مَثَلِ اعلاى خود قرار دهد، و چنانچه خودِ ذات مقدّس هر چه را بخواهد ایجاد کند به مجرّد اراده موجود شود، اراده این بنده را هم آن طور قرار دهد، چنانچه بعضى از اهل معرفت روایت نمودند از رسول اکرم صلى الله علیه و آله راجع به اهل بهشتکه ملکى مى آید پیش آنها، پس از آن که اذن ورود مى طلبد وارد مى شود و نامه اى از جناب ربوبیت به آنها مى دهد بعد از آن که از خداى تعالى به آنها سلام ابلاغ نماید. و در آن نامه است براى هر انسانى که مخاطب به آن است:
مِنَ الْحَىِّ الْقَیومِ الَّذى لا یموُتُ إِلَى الْحَىِّ الْقَیومِ الَّذى لا یموُت. اَمّا بَعْد، فَاِنّىِ اَقوُلُ لِلشَّیءِ کنْ فَیکون، وَ قَدْ جَعَلْتُک تَقُولُ لِلشَّیءِ کنْ فَیکوُن. فقالَ صَلّى الله علیه و آله: فَلا یقُولُ اَحَدٌ مِن اَهْلِ الْجَنَّةِ لِلشَّیءِ کنْ اِلاّ وَ یکوُن6.5
و این سلطنت الهیه اى است که به بنده دهند از براى ترک اراده خود و ترک سلطنت هواهاى نفسانیه و [ترک] اطاعت ابلیس و جنود او. و هیچیک از این نتایج که ذکر شد حاصل نمى شود مگر با حضور قلب کامل.
تاثیر حضور قلب در عبادت و درجه کیفیت عبادت
و اگر قلب در وقت عبادت، غافل و ساهى [فراموشکار] باشد، عبادت او حقیقت پیدا نکند و شبه لهو و بازى است. و البته چنین عبادتى را در نفس به هیچ وجه تأثیرى نیست و عبادت از صورت و ظاهر به باطن و [در] ملکوت بالا نرود - چنانچه به این معنى در اخبار اشاره شده7 - و قواى نفس با چنین عبادتى تسلیم نفس نشوند و سلطنت نفس بر آنها بروز نکند و همینطور قواى ظاهره و باطنه تسلیم اراده الله نگردد و مملکت در تحت کبریاى حق منقهر [تسلیم ]نشود، چنانچه پر واضح است.و از این جهت است که مى بینید در ما پس از چهل - پنجاه سال عبادت اثرى حاصل نشده، بلکه روز به روز بر ظلمت قلب و تعصّى [نافرمانى] قوا افزوده مى شود و آن به آن اشتیاق ما به طبیعت و اطاعت ما از هواهاى نفسانیه و وساوس شیطانیه افزون گردد.
این ها نیست جز آن که عبادات ما بى مغز و شرایط باطنه و آداب قلبیه آن به عمل نمى آید، و الا به نصّ [صریح] آیه مبارکه کتاب الهى: «نماز نهى از فحشاء و منکر مى نماید.»8 و البته این نهى صورى، ظاهرى نیست، لا بدّ [ناچار، حتما] باید در دل چراغى روشن شود و در باطن نورى فروزان شود که انسان را هدایت به عالم غیب کند و زاجر [منع کننده، قدرت بازدارنده] الهى پیدا شود که انسان را از عصیان و نافرمانى باز دارد.
و ما خود را در زمره نمازگزارها محسوب مى داریم و سالهاى سال است اشتغال به این عبادت بزرگ داریم و در خود چنین نورى ندیدیم و در باطن چنین زاجر و مانعى براى ما پیدا نشده، پس واى به حال ما آن روزى که صور اعمال ما و صحیفه افعال ما را در آن عالم به دست ما دهند و گویند خود حساب خود را بکش.9
سوالاتی که پرسیدن و دانستن آن جزو اساسات است، همچون نگاه اول
ببین آیا چنین اعمالى قابل قبول درگاه است و آیا چنین نمازى با این صورت مشوّه ظلمانى، مقرِّب بساط حضرت کبریائى است؟ و آیا با این امانت بزرگ الهى و وصیت انبیاء و اوصیاء باید اینطور سلوک کرد و اینطور دست خیانت شیطان رجیم را، که عدوّ الله است، به آن راه داد؟و آیا نمازى که معراج مؤمن است و قربان متّقین است10 چرا باید شما را از ساحت مقدّس تبعید و از درگاه قرب الهى دور کند؟ آن روز آیا جز حسرت و ندامت و بیچارگى و بدبختى و خجلت و شرمسارى چیزى نصیب ما مى شود؟
حسرت و ندامتى که در این عالم شبیه ندارد، خجلت و شرمسارى که نظیرش را تصوّر نمى توانیم کرد. حسرتهاى این عالم هر چه باشد مشوب [آلوده، همراه] به هزار طور امیدها است، و شرمسارى هاى اینجا سریع الزّوال است، بخلاف آنجا که روز بروز حسرت و ندامت است، چنانچه حق فرماید: «وَ انْذِرْهُمْ یوْمَ الْحَسْرَةِ اذْ قُضِىَ الامْر»11 امر گذشته را نتوان جبران نمود و عمر تلف شده را نتوان برگرداند - «یا حَسْرَتا عَلى ما فَرَّطْتُ فِى جَنْبِ الله»13.12
2. اقبال حضرت حق و رفع حجاب ها
حضرت امام در کتاب چهل حدیث، ضمن شرح اهمیت حضور قلب در نماز، این گونه خواننده را از ثمرات و برکات حضور قلب در نماز آگاه مى سازند و او را به تحصیل آن دعوت مى کنند:«فرمود حضرت صادق علیه السلام:
همانا من دوست مى دارم از شماها مرد مؤمنی را که وقتى در نماز واجبى ایستاد، اقبال و توجه کند به قلبش به سوى خداى تعالى، و مشغول نکند قلبش را به کار دنیا. نیست بنده اى که در نمازش توجه کند به سوى خدا به قلبش، مگر آنکه اقبال کند خداوند به سوى او به وجهش، و قلوب مؤمنان را متوجه کند به سوى او بمحبت بعد از دوستدارى خداوند او را.
اکنون ببین این چه بشارتى است که صادق آل محمد، علیهم السلام، به مؤمنین مى دهد. افسوس که ما بیچاره هاى محجوب از معرفت از توجه حق تعالى بى بهره ایم و از دوستى ذات مقدس او اطلاعى نداریم و دوستى حق را قیاس مى کنیم به دوستى بندگان.
اهل معرفت مى گویند حق تعالى براى محبوب خود رفع حُجُب مى کند. و خدا مى داند در این رفع حجب چه کرامتهایى است. غایت آمال اولیا و نهایت مقصد آنها همین رفع حجب بوده. جناب امیر المؤمنین علیه السلام، و اولاد معصومین آن بزرگوار در مناجات «شعبانیه» عرض مى کنند: «إِلَهِی هَبْ لِی کمَالَ الانْقِطَاعِ إِلَیک وَ أَنِرْ أَبْصَارَ قُلُوبِنَا بِضِیاءِ نَظَرِهَا إِلَیک حَتَّى تَخْرِقَ أَبْصَارُ الْقُلُوبِ حُجُبَ النُّورِ فَتَصِلَ إِلَى مَعْدِنِ الْعَظَمَةِ وَ تَصِیرَ أَرْوَاحُنَا مُعَلَّقَةً بِعِزِّ قُدْسِک»14
خداوندا! این نورانیت بصیرت قلوب که اولیا از تو خواستند و خواهش نمودند به نورانیت آن واصل به تو شوند چه بصیرتى است؟
بار الها! این حجب نور که در لسان ائمه معصومین ما متداول است چیست؟
این معدن عظمت و جلال و عزّ قدس و کمال چه چیزى است که غایت مقصد آن بزرگواران است، و ما تا آخر از فهم علمى آن هم محرومیم تا چه رسد به ذوق [چشیدن] آن و شهود آن؟
خداوندا! ما که بندگان سیه روى سیه روزگاریم، جز خور و خواب و بغض و شهوت از چیز دیگر اطلاع نداریم و در فکر اطلاع هم نیستیم، تو خود نظر لطفى به ما کن و ما را از این خواب، بیدار و از این مستى، هشیار فرما».15
3. قبولى تمام عبادات
«قبولى نماز شرط قبولى سایر اعمال است، و اگر نماز قبول نشود، به اعمال دیگر اصلا نظر نکنند. و قبولى نماز به اقبال قلب است که اگر اقبال قلب در نماز نباشد، از درجه اعتبار ساقط و لایق محضر حضرت حق نیست و مورد قبول نمى شود، چنانچه در احادیث سابقه معلوم شد.پس، کلید گنجینه اعمال و باب الأبواب همه سعادات حضور قلب است که با آن فتح باب سعادت بر انسان مى شود و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مى شود».16
روایات و اهمیت حضور قلب در نماز
درباره اهمیت حضور قلب در نماز روایات متعددى از اهلبیت علیهم السلام بیان گردیده که به ذکر چند نمونه از زبان حضرت امام این صفحات را متبرک مى کنیم:1. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمودند:
دو نفر از امت من به نماز مى ایستند، در حالى که رکوع و سجودشان یکى است و حال آن که تفاوت نماز آنها [از نظر ارزش معنوى و باطنى مثل ]فاصله بین زمین و آسمان است.17
2. و آن حضرت فرمودند:
[مَن صَلّى رَکعَتَینِ وَ لَمْ یحَدِّثْ فیهِما نَفْسَهُ بِشَىْ ءٍ مِنْ اُمُورِ الدُّنیا غَفَرَالله لَهُ ذُنُوبَهُ]
کسى که دو رکعت نماز بجا آورد و در آن به چیزى از دنیا، متوجه نشود [حضور قلب داشته باشد] خداى تعالى گناهان او را مى آمرزد!18
3. و باز آن حضرت فرمودند:
بعضى نمازها قبول مى شود نصفش یا ثلثش یا ربعش یاخمسش - تا عشرش و بعضى از نمازها چون جامه کهنه درهم پیچیده مى شود و به روى صاحبش زده مى شود. و از نماز تو مال تو نیست مگر آن که به قلبت اقبال به آن کنى.19
4. پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله به ابوذر فرمودند:
یا اَباذر! رَکعَتانِ مُقْتَصِدانِ فى تَفَکرٍ خَیرٌ مِنْ قِیامِ لَیلَةٍ و الْقَلْبُ لاهٍ (ساهٍ).20
اى ابوذر! دورکعت نماز همراه با اندیشه و تفکر [همراه با حضور قلب] بهتر است از زنده نگه داشتن یک شب در حالى که قلب بازى گر و غافل است.
5. امام صادق علیه السلام فرمودند:
جمع نمى شود اشتیاق و خوف در دلى مگر آن که بهشت بر او واجب شود، پس وقتى نماز مى خوانى، اقبال کن؛ به قلب خود به خداى عزوجل زیرا که نیست بنده مؤمنى که اقبال کند به قلبش به خداى تعالى در نماز و دعا مگر آن که قلوب مؤمنین را خداى تعالى متوجه او سازد و با دوستى آنها، او را تأیید کند و او را به بهشت برد.21
6. امام صادق علیه السلام فرمود:
«مَنْ صَلّى رَکعَتَینِ یعْلَمُ ما یقُولُ فیهما اِنْصَرَفَ وَ لَیسَ بَینَهُ و بَینَ الله ذَنْبٌ اِلاّ غَفَرَ لَهُ.»22
کسى که دو رکعت نماز بخواند، در صورتى که بداند چه مى گوید، نمازش تمام شود و حال آنکه بین او و خداوند گناهى نیست مگر آن که آن را آمرزیده است.
دعوت به تحصیل حضور قلب
حضرت امام قدس سره پس از ذکر روایات و نکاتى در اهمیت حضور قلب در نماز، با قلبى آکنده از مهر و رحمت و با قلمى شیوا ـ که از ویژگى هاى منحصر به فرد ایشان در جاى جاى کتاب چهل حدیث و آداب الصلوة و... استمخاطبان خویش را اینگونه به اهمیت تحصیل حضور قلب در نماز دعوت مى کنند:
«اکنون که فضیلت و خواصّ حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترک آن را فهمیدى، علم تنها کفایت نکند بلکه حجّت را تمام تر نماید، دامن همّت به کمر زن و آنچه را دانستى در صدد تحصیل آن باش و علم خود را عملى کن تا استفاده از آن برى و برخوردار از آن شوى.»
قدرى تفکر کن که به حسب روایات اهل بیت عصمت علیهم السلام، که معادن وحى و تمام فرمایشاتشان و علومشان از وحى الهى و کشف محمّدى صلى الله علیه و آله است، قبولى نماز شرط قبولى سایر اعمال است، و اگر نماز قبول نشود، به اعمال دیگر اصلا نظر نکنند23.
و قبولى نماز به اقبال قلب است که اگر اقبال قلب در نماز نباشد، از درجه اعتبار ساقط و لایق محضر حضرت حق نیست و مورد قبول نمى شود... پس، کلید گنجینه اعمال و باب الأبواب همه سعادات حضور قلب است که با آن فتح باب سعادت بر انسان مى شود و بدون آن جمیع عبادات از درجه اعتبار ساقط مى شود.
کلید درهای مفتوح بهشت و جهنم در دستان خودت
الحال قدرى با نظر اعتبار اندیشه کن و اهمّیت مقام و بزرگى موقف را با دیده بصیرت بنگر و با جدّیت تمام قیام به امر کن. کلید در سعادت و درهاى بهشت و کلید در شقاوت و درهاى جهنّم در این دنیا در جیب خود تو است، مى توانى درهاى بهشت و سعادت را به روى خود مفتوح کنى و مى توانى بخلاف آن باشى.زمام امر در دست تو است، خداى تبارک و تعالى حجّت را تمام و راههاى سعادت و شقاوت را نموده و توفیقات24 ظاهرى و باطنى را عطا فرموده، آنچه از جانب او و اولیاى او است تمام است، اکنون نوبت اقدام ما است، آنها راهنمایند و ما راهرو.
آنها عمل خود را انجام دادند به وجه احسن و عذرى باقى نگذاشتند و لمحه اى کوتاهى نکردند، تو نیز از خواب غفلت برخیز و راه سعادت خود را طى کن و از عمر و توانایى خود استفاده نما که اگر وقت بگذرد و این نقد عمر و جوانى و گنج قوّت و توانائى از دستت برود جبران ندارد.
اگر جوانى، مگذار به پیرى رسى که در پیرى مصیبتهایى دارى که پیرها مى دانند و تو غافلى. اصلاح در حال پیرى و ضعف از امور بسیار مشکل است. و اگر پیرى، مگذار بقیه عمر از دستت برود که باز هر چه باشد تا در این عالم هستى راهى به سعادت دارى و درى از سعادت به رویت باز است، خدا نکند که این در بسته شود و این راه منسدّ گردد که آن وقت اختیار از دستت برود و جز حسرت و ندامت و افسوس از گذشتن امر، نصیبى ندارى».25
جمع بندی و نتیجه گیری
در این نوشتار، به تبیین ثمرات و نتایج حضور قلب در عبادات که در رأس آنها نماز است از دیدگاه حضرت امام خمینی (رحمه الله) پرداختیم. ایشان مهمترین ثمره حضور قلب در نماز را شکست جنود ابلیس و تقویت اراده نفس در مُلک و ملکوت هستى برمی شمارند به گونه اى که خداى سبحان، اراده انسان را در عوالم غیب نافذ فرماید و او را مَثَلِ اعلاى خود قرار دهد.به بیان امام راحل، حضور قلب در نماز، اقبال حضرت حق و رفع حجاب ها را در پی دارد و سبب قبولى تمام عبادات می گردد.
حضرت امام (قدس سره الشریف) پس از ذکر روایات و نکاتى در اهمیت حضور قلب در نماز، با قلبى آکنده از مهر و رحمت و با قلمى شیوا ـ که از ویژگى هاى منحصر به فرد ایشان در جاى جاى کتاب چهل حدیث و آداب الصلوة و... است
مخاطبان خویش را اینگونه به اهمیت تحصیل حضور قلب در نماز دعوت مى کنند:
«اکنون که فضیلت و خواصّ حضور قلب را عقلا و نقلا دانستى و ضررهاى ترک آن را فهمیدى، علم تنها کفایت نکند بلکه حجّت را تمام تر نماید، دامن همّت به کمر زن و آنچه را دانستى در صدد تحصیل آن باش و علم خود را عملى کن تا استفاده از آن برى و برخوردار از آن شوى.»پینوشتها:
1. آداب الصلوة، ص 41.2. همان.
3. اشاره است به آیه شریفه قرآن که درباره ملائکه مى فرماید: «لا یعْصُونَ الله ما أَمَرَهُمْ وَ یفْعَلُونَ ما یو مَرُونَ»، سوره تحریم: آیه 6.
4. قواى ملکى یا ظاهرى نفس عبارتند از: دست و پا، گوش و چشم و زبان، شکم و فرج و قواى ملکوتى یا باطنى نفس عبارتند از غضب و شهوت و خیال.
5. از حىّ قیومى که نمى میرد به حىّ قیومى که نمى میرد. اما بعد، من چون به هر چیز گویم «باش»، پس موجود مى شود، تو را (نیز) چنان قرار دادم که به (هر) چیز بگویى «باش» موجود شود. آن گاه رسول الله صلى الله علیه و آله فرمود: احدى از اهل بهشت به چیزى نمى گوید «باش» مگر آنکه (موجود) شود.» علم الیقین، ج 2، ص 1061. (با اندکى اختلاف)
6. البته این مقام فقط ویژه راه یافتگان به بهشت اخلاق و عقاید است و آن ها که وارد بهشت اعمال شده اند نصیبى از آن ندارند. براى آگاهى بیشتر در مورد بهشت هاى سه گانه: اعمال، اخلاق و عقاید، به کتاب جهاد با نفس از مجموعه «در محضر روح الله» مراجعه گردد.
7. در این مورد دو روایت تقدیم مى گردد:
«رسول الله صلى الله علیه و آله: إنّ العَبدَ لَیصَلِّی الصَّلاةَ لا یکتَبُ لَهُ سُدسُها و لا عُشرُها، و إنّما یکتَبُ للعَبدِ مِن صلاتِهِ ما عَقَلَ مِنها»؛ پیامبر خدا صلى الله علیه و آله گاه بنده نماز مى خواند اما یک ششم و یک دهم آن هم برایش نوشته نمى شود؛ تنها آن مقدار از نماز بنده به حساب مى آید که با شناخت و توجه همراه باشد. (میزان الحکمه، محمد محمدى رى شهرى، ترجمه حمیدرضا شیخى، انتشارات دارالحدیث قم، چاپ اول، حدیث 10639.)
«الإمامُ الصّادقُ علیه السلام: إنّی لاُحِبُّ للرجُلِ مِنکم المؤمنِ إذا قامَ فی صلاةٍ فَریضَةٍ أن یقبِلَ بقَلبِهِ إلى الله و لا یشغَلَ قلبَهُ بأمرِ الدنیا، فلیسَ مِن مؤمِنٍ یقبِلُ بِقَلبِهِ فی صلاتِهِ إلى الله إلاّ أقبَلَ الله إلَیهِ بوَجهِهِ، و أقبَلَ بقُلوبِ المؤمنینَ إلَیهِ بالمَحبَّةِ لَهُ بعدَ حُبِّ الله عَزَّوجلَّ إیاهُ»؛ امام صادق علیه السلام: دوست دارم که مرد مؤمن شما هر گاه به نماز واجب مى ایستد، با دل خویش به خداوند رو کند و دلش را مشغول امور دنیا نگرداند؛ زیرا هیچ مؤمنى نیست که در نمازش روى دل به خدا کند مگر این که خداوند نیز به او توجه کند و خداوند عزوجل او را دوست بدارد و محبت دلهاى مؤمنان را نیز متوجه او گرداند. (میزان الحکمه، حدیث 10641.)
8. «إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکرِ»، سوره عنکبوت: آیه 45.
9. اشاره است به آیه شریفه «اقْرَأْ کتابَک کفى بِنَفْسِک الْیوْمَ عَلَیک حَسِیباً» (سوره اسراء: آیه 14.)
10. اشاره است به حدیث «الصَّلوة مِعْراجُ الْمؤمِن»؛ اعتقادات، مرحوم مجلسى، ص 29 و حدیث «الَصَّلوة قُربانُ کلِّ تَقِىٍّ» (فروع کافى، ج 3، ص 265.)
11. بیمشان ده از روز حسرت، روزى که کار به آخر رسد. سوره مریم: آیه 39.
12. دریغا که در نزدیک شدن به خدا یا در طاعت او کوتاهى نمودم. سوره زمر: آیه 56.
13. آداب الصلوة، ص 34ـ32.
14. خداوندا، گسستگى کامل از جهان و توجه به سوى خودت را ارزانیم فرما، و دیدگان دل ما را با پرتو دیدار خودت روشن گردان، تا دیده دلها حجابهاى نور را بدرد و به معدن بزرگى و جلال رسد، و جانهایمان به درگاه عزّ قدس تو درآویزد.» قسمتى از «مناجات شعبانیه»، بحار الأنوار، ج 91 ، ص 99-97 ، «کتاب الذکر و الدعاء»، باب 32، حدیث 12. إقبال الأعمال، «اعمال ماه شعبان. مصباح المتهجّد و سلاح المتعبّد، ص 374.
15. چهل حدیث، امام خمینى، ص 431ـ432.
16. آداب الصلوة، ص 41.
17. آداب الصلوة، ص 38، به نقل از بحارالانوار، ج 81، ص 249.
18. آداب الصلوة، ص 39، به نقل از مستدرک الوسائل، کتاب الصلوة، ابواب افعال الصلوة، باب 2، حدیث 13.
19. آداب الصلوة، ص 39. به نقل از بحارالانوار، ج 81، ص 260.
[رسوُل الله صلى الله علیه و آله: إنَّ مِنَ الصلاةِ لَما یقبَلُ نِصفُها و ثُلثُها و رُبعُها و خُمسُها إلى العُشرِ، و إنّ مِنها لَما یلَفُّ کما یلَفُّ الثَّوبُ الخَلَقُ فیضرَبُ بها وَجهُ صاحِبِها، و إنّما لک مِن صلاتِک ما أقبَلتَ علَیهِ بقَلبِک. پیامبر خدا صلى الله علیه و آله: بعضى از نمازها هست که نصف و یک سوم و یک چهارم و یک پنجم تا یک دهم آنها پذیرفته مى شود و بعضى از نمازها هست که مانند کهنه اى مچاله مى شود و به صورت صاحبش پرت مى گردد. تنها آن قسمت از نمازت بهره توست که با دل خود بدان رو کنى. (میزان الحکمه، ح 10654.)
20. آداب الصلوة، ص 30، به نقل از بحارالانوار، ج 74، ص 82.
21. آداب الصلوة، ص 39، به نقل از وسائل الشیعه، ج 4، ص 687.
22. چهل حدیث، ص 432، به نقل از وسائل الشیعه، ج 4، ص 686.
23. روایات متعددى در این زمینه در منابع روایى وجود دارد که به ذکر دو روایت بسنده مى کنیم:
الف. رسول الله صلى الله علیه و آله: أوَّلُ ما ینظَرُ فی عَمَلِ العَبدِ فی یومِ القِیامَةِ فی صَلاتِهِ، فإن قُبِلَت نُظِرَ فی غَیرِها، و إن لَم تُقبَلْ لَم ینظَرْ فی عَمَلِهِ بشیءٍ. در روز قیامت نخستین عمل بنده که به آن رسیدگى مى شود، نماز است؛ اگر پذیرفته شد به سایر اعمال رسیدگى مى شود و اگر پذیرفته نشد به هیچ یک از اعمال دیگر او رسیدگى نمى شود. (میزان الحکمه، حدیث 10568.)
ب. الامامُ الباقر علیه السلام: إن أوَّلَ ما یحاسَبُ بهِ العَبدُ الصَّلاةُ، فإن قُبِلَت قُبِلَ ما سِواها. نخستین چیزى که بنده براى آن حسابرسى مى شود نماز است؛ اگر پذیرفته شد سایر اعمالش هم پذیرفته مى شود. (میزان الحکمه، حدیث 10570.)
24. در فرهنگ قرآن کریم، توفیق به معناى «آسان کردن» است؛ یعنى خداى سبحان، پیمودن راه را براى انسان آسانتر مى کند؛ چه از طرف مثبت که همان صراط مستقیم است و چه از جانب منفى که کج راهه است. آن جایى که خداوند به کسى توفیق مى دهد، به این معناست که گرایش قلبى او به سمت امور خداپسند، آسانتر مى شود و اسباب و علل حرکت در این مسیرها، برایش فراهم تر مى گردد و بهتر معارف را درک مى کند و راحت تر عمل مى کند؛ البته این به معناى آن نیست که راه گناه براى او بسته است - و الا جبر به وجود مى آید - بلکه گناه کردن براى وى سخت است.
عکس توفیق، حالت بى توفیقى است؛ یعنى به واسطه گناه پى در پى، گرایش قلبى انسان به سمت امور ناپسند، آسان مى شود. چنین فردى، راحت دروغ مى گوید؛ راحت به نامحرم نگاه مى کند و با سختى، معارف الهى را مى فهمد و عمل مى کند؛ نسبت به مسائل معنوى، بى میل است؛ ترک گناه براى او سخت مى شود و اذعان دارد که دلم مى خواهد گناه نکنم؛ ولى نمى توانم!
پس توفیق در هر دو مسیر، به معناى سهولت است. قرآن کریم درباره گروه اول مى فرماید: «فَأَمّا مَنْ أَعْطى وَ اتَّقى وَ صَدَّقَ بِالْحُسْنى فَسَنُیسِّرُهُ لِلْیسْرى» سوره لیل: آیه 7-5؛ و اما آن کس که براى رضاى خدا از مال خویش بخشید و تقوا پیشه کرد و نیکوترین وعده خدا را در مورد انفاق کنندگان راست شمرد، به زودى او را براى ورود به بهشت، آماده خواهیم ساخت و به آسایش و زندگى آسوده مى رسانیم».
قرآن درباره گروه دوم نیز مى فرماید: «وَ أَمّا مَنْ بَخِلَ وَ اسْتَغْنى وَ کذَّبَ بِالْحُسْنى * فَسَنُیسِّرُهُ لِلْعُسْرى»(سوره لیل: آیات 10-8) و اما آن کس که بخل ورزید و با گردآورى ثروت، در پى توانگرى بود و نیکوترین وعده خدا را دروغ شمرد، به زودى او را براى دشوارى و عذاب، آماده خواهیم ساخت».
بنابراین، راه براى هر دو گروه باز است. گروه اول به راحتى کار خیر انجام مى دهند و در عین حالى که مى توانند گناه کنند، گناه کردن برایشان سخت است و گروه دوم به راحتى گناه انجام مى دهند و در عین حالى که مى توانند توبه کنند، توبه کردن برایشان سخت است. پس هر دو گروه با اختیار خود، مسیر حرکت خود را انتخاب مى کنند؛ هم گروه اول، توان گناه کردن دارند، ولى با اختیار خود گناه نمى کنند و هم گروه دوم توان توبه دارند، ولى با اختیار خود و به سختى، توبه مى کنند یا موفق به توبه نمى شوند. (تقریرات درس تفسیر حضرت آیت الله جوادى آملى، سوره یونس: آیه 88).
حضرت امام قدس سره در مورد ارتباط اعمالى که انسان انجام مى دهد و توفیق یا سلب توفیقى که نصیب او مى شود، مى فرمایند: «ممکن است انسان را یک نظر به نامحرمان یا یک لغزش کوچک لسانى، مدتها انسان را از سرایر و حقایق توحید باز دارد و از حصول جلوات محبوب و خلوات مطلوب که قره العین [نور چشم] اهل معرفت است، باز دارد». شرح حدیث جنود عقل و جهل، ص 69.
25. آداب الصلوة، ص 42 ـ 40.
منبع: حضور قلب در نماز (برگرفته از آثار امام خمینى رحمه الله)، حسن قدوسى زاده، دفتر نشر معارف، چاپ پنجم، زمستان 1389.