حضرت امام سجاد (علیه السلام) در راز و نیازهای خود با خداوند، دعاهای فراوانی برای نجات و هدایت خود و دیگران مطرح کرده است که به چند فراز آنها در دعای پنجم صحیفه سجادیه در این نوشتار اشاره میشود.
در پناه حق
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنَا حَدَّ نَوائِبِ الزَّمَانِ، وَ شَرَّ مَصَائِدِ الشَّیطَانِ، وَمَرَارَه صَوْلَه السُّلْطَانِ»؛«خداوندا! بر محمد و خاندانش درود فرست و سر سخنی ناگوارهای زمان و گزند دام های شیطان و تلخناکی قهر سلطان را از ما بردار».
تبیین و شرح:
دنیای پیرامون ما آکنده از حوادث و رخدادهای کوچک و بزرگ و برخوردهای سهمگین و غیرقابل تصور در پهنه هستی است. از این حوادث و رویدادها و تلاقی ها آنچه به اختیار ما باشد که بتوانیم آنها را پیشبینی کنیم و در مقابلشان مانعی به وجود آوریم، بسیار بسیار اندک و ناچیز است؛ در حدّ صفر و هیچ.با این وصف، برای به سلامت ماندن در هجوم نابرابر این همه حوادث و جریانات شکننده، و در عین حال خارج از اختیار، چه باید کرد؟ خود را رها کنیم تا هر چه پیش آید، خوش آید و هست و نیست ما را با خود ببرد و به نابودی کشاند، یا نه می توان دستاویز و پناهگاه مطمئنی یافت و بدان پناهنده شد؟
آری خداوند که ناچیزترین حرکت و جنبش در عالم به خواست و اراده اوست، می تواند ما را نگه داری کند و به حکمت و مصلحت خویش، از گزند آفات و ناملایمات در امان بدارد. پس چاره آن است که مدام از خداوند بطلبیم که مأموران نظام هستی، شرور و بدی های عالم را از ما دور کنند و خود به یمن رحمت و مغفرت خویش، ما را عافیت و سلامت ببخشد.
دو نمونه از مشکلات زندگی انسان که امام (علیه السلام) یاد می کند، یکی دام های متعدد شیطان و دیگری خشم و سلطه گری قدرت های ظالم و زورگوست. بسته به موقعیت و شرایط هر کس، شیطان برای به دام افکندن او، وسیله و ابزار خاصی به کار می برد و از همه سو تیرهای زهرآلود خویش را به سویش رها می سازد، بلکه یکی به هدف خورد و کارگر افتد. بیچاره انسان که نمی داند کدام یک از دام های شیطان را بپاید و در بارش تیرهای گناه و معصیت به کجا بگریزد.
همچنان که مصون ماندن از سوء نیت ها و خوی قدرت طلبی نظام های سلطه که با جنگ و خون ریزی و بی خانمانی توأم است، در توان هر مردم و جامعه ای نیست و جز با استمداد از پروردگار متعال ممکن نخواهد بود.
مدیریت الهی
«اللَّهُمَّ إِنَّکَ مَنْ و الَیتَ لَمْ یضْرُرْهُ خِذْلَانُ الْخَاذِلِینَ، وَ مَنْ أَعْطَیتَ لَمْ ینْقُصْهُ مَنْعُ الْمَانِعِینَ، وَ مَنْ هَدَیتَ لَمْ یغْوِهِ إِضْلَالُ الْمُضِلِّینَ، فَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنَا بِعِزِّکَ مِنْ عِبَادِکَ، وَ أَغْنِنَا عَنْ غَیرِکَ بِإِرْفَادِکَ، وَ اسْلُکْ بِنَا سَبِیلَ الْحَقِّ بِإِرْشَادِکَ»؛«خدایا! هر که را تو یاری کنی، یاری نکردن دیگران ضرر نرساند، هر که را تو عطایی دهی، تنگ چشمی دیگرانش نکاهد، و هر کس را تو به راه راست بری، بیراه کردن گمراهان منحرف نسازد. پس بر محمد و خاندانش درورد فرست و به عزّت خویش از ما در برابر بندگان [بد خواهت] حمایت کن، و با بخشش خود، از غیر خویش بی نیازمان گردان، و به هدایتت ما را به راه حق و راستی انداز».
تبیین و شرح:
در تعالیم ناب دینی ما، هیچ کس جز خداوند، و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) و جانشینان او، به خودی خود حق ولایت و امر و نهی دیگران را ندارد. اما باید دانست که ولایت دو گونه است:1. سرپرستی و مدیریت اجتماعی که خداوند بر عهده پیامبران و امامان (علیهم السلام) نهاده تا با دریافت وحی الهی و رساندن آن به مردم، عملاً امور اجتماعی جامعه را در عرصه های مختلف سرپرستی کنند. این وظیفه، به نص خود ایشان، پس از آنان به عالمان متقی و صالح و عادل سپرده شده تا با تبلیغ و اجرای دستورات خداوند، خیمه دین را پیوسته سرپا نگاه بدارند و تا همیشه پاسدار مرزهای آیین محمدی باشند.
2. سرپرستی و مدیریت آفرینش که مختص خدای تعالی است. بدین معنا که تنها خداوند، روزی دهنده و برآوردن نیازهای آفریده هاست و کسی در این امر، شریک او نیست. البته خداوند می تواند جلوه هایی از این ولایت را به بعضی بندگان خاص خود عطا فرماید. جدای از این اعطا، هیچ کس در این باره استقلالی ندارد و همگی محکوم ناتوانی و ضعف و سلسله حوادث عالم هستیم. با وجود ولایت و سرپرستی خداوند، بی شک هیچ ناکامی و محرومیتی باقی نمی ماند و در برابر هدایت و بخشش و حمایت و غنا بخشی او، هیچ معارض و مانعی تاب مقاومت ندارد.
راه کار سلامت
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اجْعَلْ سَلَامَه قُلُوبِنَا فِی ذِکْرِ عَظَمَتِکَ، وَ فَرَاغَ أَبْدَانِنَا فِی شُکْرِ نِعْمَتِکَ، وَ انْطِلَاقَ أَلْسِنَتِنَا فِی وَصْفِ مِنَّتِکَ»؛«خداوندا! بر محمد و خاندانش درود فرست و سلامت قلوب ما را در یاد کرد عظمت خود، و آمادگی بدن هامان را در سپاس گزاری از نعمت هایت، و زبان آوری مان را در توصیف لطف و منت هایت قرار ده».
تبیین و شرح:
«سلامت» معنایی است در مقابل انحراف از یک امر فطری یا طبیعی که در زبان مردم، به آن«مرض» یا «بیماری» گفته می شود. سلامت و بیماری هر چیزی، در نسبت با همان چیز معنای خاصی می یابد. بیماری تن وقتی است که حرارت بیش از حدّ، از بدن بیرون رود و بیماری روح به دور شدن از فطرت نخستین و رویگردانی از توحید و گرایش به عبودیت در مقابل خدایان دروغین درونی و بیرونی است.آدمی پیوسته در معرض این خطر است که فطرت یگانه پرست خود را به فراموشی سپرده، طوق بندگی خدایان خود ساخته یا دیگر پرداخته را بر گردن اندازد. برای ایمنی از این خطر، راه کاری که امام سجاد (علیه السلام) نشان می دهد عبارت است از یاد عظمت پروردگار، همیشه مشغول بودن به شکر و سپاس، و توصیف و تمجید نعمت های الهی. این اعمال، بهترین راه برای زدودن غبار غفلت از آیینه زلال روح و بازگشت به فطرت اولیه، و تضمین کننده سلامت قلب و دل است.
همچنین امام سجاد (علیه السلام) در دعای بیستم، راهکارها و هشدارهای فراوانی برای رشد و هدایت انسان بیان فرموده است که به چند نمونه آن اشاره میشود:
فراغت معنوی
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ اکْفِنِی مَا یشْغَلُنِی الاهْتَمامُ بِهِ، وَ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تَسْأَلُنِی غَداً عَنْهُ، وَ اسْتَفْرِغْ أَیامِی فِیمَا خَلَقْتَنِی لَهُ»؛«خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا از هر چه پرداختن به آن از تو بازم میدارد، کفایت کن و به کاری وادار که فردا درباره آن از من خواهی پرسید و روزهای عمرم را در آنچه برای آن آفریدهای مرا به کار بند».
تبیین و شرح:
همواره در مسیر رشد و تعالی انسان موانع و باز دارندههایی وجود دارند که شخص را در ادامه راه با مشکلات و دغدغههای مختلف روبهرو میسازند این موانع گاه درونی و منشأ گرفته از خصوصیات و ویژ گی های فردیاند و گاه از بیرون وجود آدمی بر او تحمیل میشوند و تمام همت و توان شخص را به خود مشغول میدارند.کارهای روزمره، و حوادثی که در اطراف انسان واقع میشود، فراغتی باقی نمیگذارد که بنده مقداری از وقت خود را به ضرورتهای حیات معنوی و الهی خود صرف نماید و به اموری بپردازد که فردای قیامت درباره آنها مورد بازخواست قرار میگیرد.
بی شک در این دنیای پر آشوب، و هجمه بی امان اخبار و رویدادهای مهم و غیرمهم، درخواست اوقات فراغت که ذهن و زبان آدمی آسوده خاطر به اصیلترین مسئله حیات یعنی ارتباط و توجه به خداوند متعال مشغول گردد، یک درخواست لازم و فوری است. وگرنه با اینهمه وسوسهها و فریبندگی های بیرونی و عوامل بازدارنده درونی همچون طمع و خودخواهی و لذت جویی و زیاده طلبی و آرزوهای طولانی دیری نخواهد گذشت که خدا و معنویت و ارزشهای اخلاق را جز در پستوی تاریک روح آدمی سراغ نتوان گرفت و بر ظاهر و باطن زندگی، جز دنیاپرستی و کام جویی هرچه بیشتر از مواهب مادی اثری باقی نماند.
چراگاه شیطان
«وَ عَمِّرْنِی مَا کَانَ عُمْرِی بِذْلَه فِی طَاعَتِکَ، فَإِذَا کَانَ عُمْرِی مَرْتَعَاً لِلشَّیطَانِ فَاقْبِضْنِی إِلَیکَ قَبْلَ أَنْ یسْبِقَ مَقْتُکَ إِلَی، أَوْ یسْتَحْکِمَ غَضَبُکَ عَلَی»؛«و تا زمانی زندهام بدار که عمرم در اطاعت از تو به کار آید. پس هر گاه زندگیام چراگاه شیطان شود، جانم را بستان، پیش از آنکه بیزاریات بر میتازد و خشمت مرا به خاک اندازد».
تبیین و شرح:
صحنه زندگی یکایک ما، عرصه چالش و درگیری مداوم نیروهای خیر و شر و ارزشها و ضد ارزشهاست. آنچه در نهایت از درون این مواجهه سر برمیآورد، یکی از این سه امر است: غلبه نیروهای خیر، غلبه نیروهای شرّ، چالش مستمر، همراه با غلبه نسبی و گاه به گاه یکی از دو طرف، و همان که قرآن فرمود:«خَلَطُواْ عَمَلًا صَالِحًا وَآخَرَ سَیئً»1؛
«کارهای شایسته و ناشایسته را به هم میآمیزند».
بدترین حالت برای انسان و حیات روحی او آن است که در این رویارویی، نیروهای شر، یکسره بر جان و دل او حاکم شوند و با عقب راندن نیروهای خیر، عمر و زندگیاش را دستخوش بی ثباتی و در جهت عکس رشد و کمال مطلوب، به قهقرا و نابودی بکشانند؛ چندان که دیگر هیچ امیدی به بهبودی حال وی و بازگشت به سوی زندگی خوب و سالم در او نباشد.
در این حالت، هر چه بر عمر آدمی بگذرد و هر چه فرصتهای بیشتری از زندگی و برخورداری از امکانات و نعمتهای مادی در اختیار وی قرار گیرد، جز بر انحراف و کج روی و دور شدن شخص از خداوند افزوده نمیشود؛ در واقع صحنه چنین زندگیای تبدیل میشود به چراگاهی امن و امان برای شیطان که هر چه بخواهد در آن میچرد و روز به روز فربهتر و توانمندتر میگردد.
زندگی افراد شرور، تبهکاران و جنایت پیشگامان نمونههایی از همین دست حیات نامطلوب است که باقی بودنشان به معنای تباهی و فساد روز افزون برای خود و جامعه بشری است.
پس چه خوب که اگر عمر طولانی از خداوند میطلبیم با این نگاه باشد که آن را به اطاعت و بندگی پروردگار سپری نماییم. در غیر این صورت، روزگاری که با معصیت و سرسپردن به فراخوان وسوسه انگیز شیطانهای جنی و انسانی بگذرد، همان بهتر که پیش از فرود آمدن خشم و عذاب الهی، به سر آید و دامنش برچیده شود.
همرنگ جماعت
«اللَّهُمَّ لَاتَدَعْ خَصْلَه تُعَابُ مِنِّی إِلَّا أَصْلَحْتَهَا، وَ لَاعَائِبَه أُؤَنَّبُ بِهَا إِلَّا حَسَّنْتَهَا، وَ لَاأُکْرُومَه فِی نَاقِصَه إِلَّا أَتْمَمْتَهَا»؛«خدایا! هر خوبی ناپسند مرا که بر من عیب گیرند، اصلاح کن و هر کاستی مرا که بدان سرزنشم کنند، نیکو گردان و هر فضیلت که در من ناقص است به کمال رسان».
تبیین و شرح:
زندگی جمعی از ضرورتهای اولین برای هر انسان است. این ضرورت به نوبه خود بایسته های دیگری را در زمینههای مختلف در پی دارد. از جمله، ضرورت رعایت آداب و فرهنگ مقبول اجتماعی. این آداب هر چند به خودی خود ارزش و امتیازی ندارند، اما به لحاظ نگاه جامعه و مردم لازم است رعایت شود تا شخص در میان مردم انگشت نما نگردد و موقعیت و اعتبارش دستخوش بدبینی و بی توجهی دیگران قرار نگیرد. آدابی همچون شیوه احترام گذاشتن، مهمانی دادن، غذا خوردن، لباس پوشیدن و موارد دیگری از این دست، که از این جهت باید به چشم حرمت و رعایت نگریسته شود.البته این مراعاتها تا آنجاست که به مخالفت با حکم عقل و آموزههای مسلم دینی منجر نشود، که در این صورت نه تنها کار پسندیدهای نخواهد بود که باید از آن پرهیز کرد هر چند این پرهیز دارای پیامدهای بد و به زیان شخص باشد.
ناگفته نماند که این موضوع غیر از پدیده ناهنجار «مد» و «مدگرایی» است که در میان قشر خاصی از جامع رواج دارد و از آنجا به دیگر لایههای اجتماعی نیز سرایت میکند. منشأ این مسئله، بی شک سیاسی است و نظریه پردازان نظام سلطه در جهت تنظیم برنامههای استعماری خود، و تشخیص میزان تأثیرپذیری و انفعال ملتها از آن به فراوانی کمک میگیرند و به خصوص در کشورهای اسلامی، بر ترویج آن سعی و اصرار بیشتری دارند.
در دو فراز آخر، امام سجاد (علیه السلام) پس از اینکه از خداوند میخواهد زشتی ها و ضد ارزش را که مایه سرزنش و ملامت است در او به ارزشها و زیبایی ها دگرگون سازد، ما را به نکتهای بسیار مهم و عالی در باب فضایل رهنمون میشوند. در نگاه آن حضرت صرف وجود فضایل در شخص، مطلوب و کافی نیست، بلکه هر کس باید بکوشد ارزشهای وجودی خود را هم از جهت تعداد و هم به لحاظ کیفیت تکمیل نماید. سیر رشد و کمال انسانی را ایستایی و حد یقف نیست و هرگونه توقف و در جا زدن به منزله عقب گرد کردن و تن داده به زیان جبرانناپذیر است.
آثار ایثار
«اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ سَدِّدْنِی لِأَنْ أُعَارِضَ مَنْ غَشَّنِی بِالنُّصْحِ، وَ أَجْزِی مَنْ هَجَرَنِی بِالْبِرِّ، وَ أُثِیبَ مَنْ حَرَمَنِی بِالْبَذْلِ، وَ أُکَافِی مَنْ قَطَعَنِی بِالصِّلَه، وَ أُخَالِفَ مَنِ اغْتَابَنِی إِلَى حُسْنِ الذِّکْرِ، وَ أَنْ أشْکُرَ الْحَسَنَه وَ أُغْضِی عَنِ السَّیئَه»؛«خدایا بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا بر آن دار که با آن که بدخواهی میکند، با خیر خواهی روبهرو گردم و در حق آن که از من کناره گیرد، نکویی کنم و به کسی که مرا محروم میدارد، بخشش نمایم و آن را که از من ببُرد، به پیوند آشتی جزا دهم و با آن که غیبت میکنم، به یاد کرد نیک مواجه شوم و خوبی را سپاس گویم و از بدی چشم بپوشم».
تبیین و شرح:
گذشت اخلاقی در نظام تربیتی، در نوع خود از تعالیم ویژه مکتب تربیتی اسلام به شمار میآید. انتقام در مقابل بدی کردن دیگران، جز فرونشاندن آتش خشم و فربه کردن قوه غضبیه اثر مستقیم دیگری بر فرد نمیگذارد. بلکه گاهی روح خود محوری و دیگر گریزی را دامن میزند. اما گذشت اخلاقی همچون یک روش تربیتی، افزون بر جنبه درمانی برای طرف مقابل، او را عمیقاً متأثر میسازد و به او میفهماند که چشم پوشی از خطای دیگران امری است ممکن و قرار گرفتن در مسیر هدایت را آسانتر میکند و تعالی اخلاقی را در پی می آورد.از دیگر سو، نادیده گرفتن خطاهای دیگران و بالاتر، خوبی کردن به آنها، چنان تأثیرات ژرف و عظیمی دارد که در حالت عادی، برای رسیدن به آنها، سالها ریاضت و مراقبت و رنجهای روحی نیاز است. سرگذشت شماری از اولیاء خدا شاهدی است بر این مطلب که گذشت و نادیدن خود و توجه نکردن به احساس و خواست شخصی در قبال ظلم و بدی دیگران، بابهای بزرگی از سیر و سلوک را به روی فرد میگشاید و او را به مراتب بلند دوستی و محبت الهی بالا میبرد.2
پیامد اسراف
«اللَّهُمّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ امْنَعْنِی مِنَ السَّرَفِ، وَ حَصِّنْ رِزْقِی مِنَ التَّلَفِ، وَ وَفِّرْ مَلَکَتِی بِالْبَرَکَه فِیه، وَ أَصِبْ بِی سَبِیلَ الْهِدَایه لِلْبِرِّ فِیمَا أُنْفِقُ مِنْهُ»؛«خدایا! بر محمد و خاندانش درود فرست و مرا از اسراف بر حذر دار و روزیام را از تباهی ایمن گردان و داراییام را به برکت بیفزای، و در آن خیر و نیکی که در حق دیگران کنم، راه درست را به من بنمای».
تبیین و شرح:
افراط و تفریط در خرج کردن مال و نیز تلاش بیش از حد نیاز در امر معاش، از ضد ارزشهای معمول زندگی امروز ماست. هم بیش از اندازه هزینه میکنیم و در نتیجه، بیش از توان و فرصت زندگی خود به کار مشغول میشویم و مجالی برای بسیاری مسائل حیات فردی و اجتماعی باقی نمیگذاریم.اسراف یک پدیده نامطلوب و از عوامل اساسی فقر و بیچارگی به شمار می آید.
در تعالیم دینی ما نه اسراف امر پسندیدهای است و نه خِسّت و حتی هزینه عادی زندگی را معطل گذاردن. تعادل و میانه روی در دخل و خرج بهترین راه کار برای تنظیم برنامه مالی و علاج دو خصلت ناروای اسراف کاری و بخل ورزیدن تواند بود تا از این رهگذر، به پرداختهای واجب و مستحب مالی توفیق یابیم و زندگیای بدون بدهکاری و فقر و کمبود داشته باشیم.
سه درخواست نگه داری مال و برکت یافتن دارایی و انفاق بجا و مناسب، گویای این حقیقت است که پرهیز از اسراف دژ مستحکمی است که دارایی مشخص را از هرگونه تلف و نابودی در امان میدارد و باعث برکت یافتن آن میشود. و آخر اینکه انفاق مال اگر در مسیر درست خود به جریان نیفتد و در مواردی که سزاوار نیست، هزینه شود و به افراد و مؤسسات غیرمستحق تعلق گیرد، نمونه آشکار اسراف است.
در تندباد شبهات
«وَ وَفِّقْنِی إِذَا اشْتَکَلَتْ عَلَی الامُورُ لِأَهْدَاهَا، وَ إِذَا تَشَابَهَتِ الاعْمَالُ لازْکَاهَا، وَ إِذَا تَنَاقَضَتِ الْمِلَلُ لِأَرْضَاهَا»؛«و چون امور بر من پوشیده و مشکل شود، به درستترین امر و چون کارها به یکدیگر در علم آمیزد، به پاکترین آنها و چون مذاهب به ناسازگاری افتند، مرا به بهترین و پسندیدهترین مذهب موفق بدار».
تبیین و شرح:
این بخش از دعای مکارم الاخلاق وصف حال روشن و گویای روزگار امروز ماست. روزگاری از همیشه ابهام آمیزتر و غبار آلودهتر با آیینهای و مسلکهای گوناگون که هر یک دیگری را نفی میکند و به دروغ، خود را مناسبترین راه حل مشکلات زندگی روحی و مادی بشر مینمایاند.آنگاه که امور مبهم خود نمایی کنند و راهها با غبار دسیسهها و نفاقها به تیرگی گراید، معیار درست و آشکار هدایت، تنها وسیلهای است که میتواند انسان را از کژراههها در امان بدارد به راستی آن معیار حق که هیچ کجی نمیپذیرد و هر ناراستی را به راستی میآورد، کدام است؟
با نگاهی گذرا به تاریخ، به راحتی میتوان دریافت که چگونه امواج شبهات و تردیدها، یکباره متوجه جامعه اسلامی شده، چنان طوفانی سهمگین، هربار گروهی بزرگ از مردم نادان و سستی ایمان را در کام خود فرو برده با سست کردن بنیانهای اعتقادی و تحقیر مقدسات، آنها را به صورت وجودهایی پوچ و بیهدف و موانعی بر سر راه تعالی و رشد دیگر افراد در آورده است.
چاره کار جز آنچه بزرگان و راه رفتگان توصیه کردهاند، چیز دیگری نیست. تمسک به ریسمان هدایت اهل بیت، محکم کردن مبانی اعتقادی و استمداد و یاری طلبیدن از لطف و عنایت خدای سبحان، ما را در برابر سختترین تند بادهای شبهه و ابهام و تردید حفظ میکند و به درستترین و پاکترین و پسندیدهترین امور و اعمال و روشها راه مینماید.
پینوشتها:
1. سوره توبه (9)، آیه 102.2. دو نمونه از این تحول روحی را بنگرید به شهود و شناخت، ج 1، ص 233.
منبع:
تاریخ و سیره امام سجاد علیه السلام، گروه مولفان، قم؛ دفتر نشر معارف، چاپ اول، بهار 1395ش.