طرح مسأله و ضروت بحث
جنگ نرم واژه اى نو در ادبیات سیاسى کشور است که اگر به درستى تعریف نشود و راه کارهاى مقابله با آن شناسایى نگردد باز هم به سرنوشت سخن پیشین مقام معظم رهبرى (مدظله العالی) دچار مى شود که رهنمود ایشان براى نهضت تولید علم و جنبش نرم افزارى حتى گاهى توسط نخبگان خود ما به تولید نرم افزار تبدیل محتواهاى مکتوب به دیجیتال تعبیر شد.غرب در بررسى هاى خود به این نتیجه رسید که با محاصره اقتصادى، تحریم هاى سیاسى، جنگ 8 ساله، ترور شخصیت ها و ترورهاى کور مردمى چیزى جز تحکیم اعتقادات و پافشارى بیشتر مردم ایران بر ارزش هاى انقلابى به دست نیاورده است نظریات فرانسیس فوکویاما در کتاب پایان تاریخ این بار جدى تر گرفته شد و دشمن با حفظ پروندههاى تحریم و تهدید و ترور پرونده جنگ نرم را پیش روى خود نهاده است.
آنچه از نظریه فوکویاما در استراتژى غرب جهت مقابله با رشد فزاینده جمهورى اسلامى در ارائه الگوى موفق اسلام انقلابى جهت مدیریت یک کشور و رساندن آن به مرزهاى دانش و حتى عبور از آن و الگو شدن براى دیگر کشورهاى اسلامى حاصل شده است این است که حال که تیرهاى غرب به پرنده دور پرواز جمهورى اسلامى نمى رسد باید کارى کنند تا افق پرواز پرنده پایین تر بیاید تا راه کارهاى تحریم و تهدید و ترور مؤثر واقع شود.
در این نوشتار ضمن تعریف مفاهیم جنگ نرم، به مصادیق آشکار جنگ نرم دشمنان علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی می پردازیم.
تعریف مفاهیم جنگ نرم
اصطلاح جنگ نرم Soft Warfare که در مقابل جنگ سخت Hard Warfare مورد استفاده واقع مى شود یکى از مفاهیم متداول در مکاتبات و مذاکرات استراتژیست ها، نظریه پردازان و کارشناسان علوم اجتماعى ـ سیاسى است. اما با وجود آنکه از این واژه در سطح گسترده و مقیاس وسیعى بهره بردارى مى شود، اتفاق نظرى پیرامون آن وجود ندارد؛ تا حدى که تلقى افراد، گروه ها و دولت هاى مختلف از مفهوم جنگ روانى بسیار متفاوت است.ارتش آمریکا در مارس 1955 در آیین نامه رزمى خود تعریف ویژه اى از جنگ نرم در عرصه بین المللى ارائه کرد. جنگ نرم در آیین نامه یاد شده این گونه تعریف شده است: استفاده دقیق و طراحى شده از تبلیغات و دیگر اعمالى است که منظور اصلى آن تأثیرگذارى بر عقاید، احساسات، تمایلات و رفتار دشمن، (گروه بى طرف و یا گروه دوست) است به نحوى که پشتیبانى براى برآوردن مقاصد و اهداف ملى باشد.
به اعتقاد ویلیام داوتى جنگ نرم عبارت است از مجموع اقداماتى که از طرف یک کشور به منظور اثر گذارى و نفوذ بر عقاید و رفتار دولت ها و ملت هاى دیگر در جهت مطلوب و با ابزارهایى غیر از ابزار نظامى سیاسى و اقتصادى انجام مى شود. اما به طور کلى مى توان گفت جنگ نرم عبارت است از طراحى و بهره گیرى هدفمند از تبلیغات و سایر اقدامات که هدف اصلى طراحان آن تأثیرگذارى و نفوذ در باورها، اعتقادات، عواطف و احساسات، تمایلات و رفتار ملت ها و دولت هاى متخاصم، بى طرف و هم پیمان به منظور دستیابى به اهداف ایدئولوژیک و ملى مى باشد.
عملیات روانى داراى دو بعد مى باشد:
اول: ماهیت و منطق درونى که عبارت است از تلاش براى تاثیرگذارى بر افکار، احساسات، تمایلات و نهایتاً رفتار با استفاده از ارتباط اقناعى.دوم: منظور و کاربرد این تاثیر گذارى و تغییر رفتار با توجه به هر دسته از مخاطبان مى باشد.
با عنایت به تعاریف فوق، معروفترین تعریف را به جوزف ناى، پژوهشگر برجسته آمریکایى در حوزه «قدرت نرم» نسبت مى دهند.
وى در سال 1990 میلادى در مجله «سیاست خارجى» شماره 80، قدرت نرم را «توانایى شکل دهى ترجیحات دیگران» تعریف کرد. تعریفى که قبل از وى پروفسور حمید مولانا در سال 1986 در کتاب «اطلاعات و ارتباطات جهانى؛ مرزهاى نو در روابط بین الملل» به آن اشاره کرده بود. با این وجود مهمترین کتاب در حوزه جنگ نرم را جوزف ناى در سال 2004، تحت عنوان «قدرت نرم؛ ابزارى براى موفقیت در سیاست جهانى» منتشر نمود.
براندازى
براندازى (subversion) در اصل یک اصطلاح نظامى است که در فرهنگ واژه هاى نظامى، چنین تعریف شده است: کلیه اعمال و فعالیت هاى غیر قانونى که بر ضد مصالح یک کشور انجام مى شود و هدف نهایى از آن واژگون کردن حکومت وقت مى باشد. به عبارت دیگر، عملیاتى است که به منظور کاهش قدرت یک دولت انجام مى شود تا به تدریج یک رژیم براى سرنگون شدن آماده شود. براندازى یکى از شاخه هاى جنگ هاى نامنظم است.1
تعریف اصطلاحى دیگرى از براندازى عبارت است از:
تغییر سیستم سیاسى یک کشور و یا ایجاد تغییر و تحول اساسى در ارزش هاى اساسى یک نظام. این تغییر گاهى از طریق رفتارهاى خشونت آمیز مثل کودتا، ترور، تحمیل جنگ و ... صورت مى گیرد و گاهى از طریق مسالمت آمیز و با اجراى برنامه اى حساب شده و دراز مدت براى نفوذ در ارکان سیاسى یک نظام قابل اجراست. نتیجه هر دو اقدام منجر به تغییر سیستم و در نهایت براندازى خواهد شد.2جست وجو در منابع مختلف، تعریفى از براندازى نرم به دست نداد. این مفهوم را با وام گیرى از تعریف بالا مى توان چنین تعریف کرد:
براندازى نرم در اصطلاح به معناى اجراى برنامه اى حساب شده، مسالمت آمیز و دراز مدت براى نفوذ در ارکان سیاسى یک نظام به منظور تغییر سیستم سیاسى یک کشور و یا ایجاد تغییر و تحول اساسى در باورهاى اصلى آن مى باشد.
امروزه از براندازى نرم، تعابیر مختلفى به عمل مى آید که هر چند ممکن است تفاوت هاى ظریفى داشته باشند اما باید دانست که در نهایت، ماهیت و محتوا یکى است. این موارد عبارت اند از:
براندازى در سکوت، براندازى خاموش، براندازى قانونى، فروپاشى از درون، انقلاب نارنجى، انقلاب گل سرخ، انقلاب رنگى، انقلاب مخملى، و... هدف مشترک همه این ها، تغییر ارزش ها و در صورت لزوم افراد نظام حاکم با روش هاى بیش تر مسالمت آمیز و با بهره گیرى از ظرفیت هاى قانونى موجود در قوانین نظام حاکم است.
مفهوم NONVIOLENT ACTION یا اقدام بدون خشونت، مبارزه بدون خشونت، توسعه دموکراسى، براندازى دیکتاتورى، مفاهیم مردم پسند و نوسازى شده جنگ نرم و براندازى محسوب مى گردد.
تعریف جنگ روانى3
جنگ روانى و ارتباطات تخریبى عبارت است از کوشش سازمان یافته براى تحمیل اراده به یک کشور با استفاده از روش هاى ارتباطى به منظور کاستن از روحیه و قدرت اندیشه و تفکر منطقى در کشور رقیب و حریف.در تعریف جنگ روانى، آمده است:
«استفاده طراحى شده از تبلیغات و ابزارهاى مربوط به آن براى نفوذ در خصوصیات فکرى دشمن، با توسل به شیوه هایى که موجب پیشرفت مقاصد امنیت ملى شود».4شاخص هاى تخریبى در جنگ روانى5
مهم ترین ساز و کارهاى تخریبى در جنگ روانى به شرح زیر است:1. شناخت الگوهاى ذهنى، عادات، آداب و رسوم و شیوه هاى مشترک فکر کردن و باور کردن به منظور برنامه ریزى در جهت تضعیف مقاومت روانى و افزایش تضادها و بحران هاى اجتماعى در کشور مورد هدف.
2. استفاده از عوامل مناسب عینى و محیطى یا بعضا، ایجاد این عوامل (مانند اختلافات، قومى، نژادى، طبقاتى، جغرافیایى، مذهبى، زبانى، شهرى و روستایى و...) که به این اعتبار مى توان عوامل مناسب عینى یا محیطى را به دو دسته طبیعى و مصنوعى تقسیم نمود.
کارشناسان جنگ روانى منتظر نمى مانند تا نقاط ضعفى پیدا شود و شرایط جدیدى را به وجود آورند بلکه آنان خود این نقاط ضعف را با تبلیغ درباره آنها توسعه مى دهند.
3. موفقیت در جنگ روانى با بهره گیرى از سطح تکنولوژى ارتباطى، تناسب مستقیم دارد. از این رو استفاده از ارتباطات ماهواره اى، تلویزیون جهانى، تکنیک هاى پیشرفته برنامه سازى سینمایى و تلویزیونى، مى تواند به کمک نظریه پردازى هاى القایى و اغوایى، زمینه را براى کارشناسان جنگ روانى مساعد سازد تا برنامه خود را با سرعت و دقت بیشترى به اجرا درآورند.
4. براى تضعیف مقاومت روانى فرد یا جامعه، مى توان از القاى غم و یاس و ارعاب استفاده کرد. القاى غم و یاس، عمدتا، از طریق وسایل ارتباطى صورت مى گیرد در حالى که براى ارعاب، از وسایل ارتباطى در کنار عوامل دیگرى نظیر جنگ و محاصره اقتصادى استفاده مى شود.
5. همچنین به وسیله شایعات، اکاذیب، تحریف واقعیات و اغراق و مبالغه، در اطلاعات جامعه اى که هدف جنگ روانى قرار مى گیرد، نسبت به شرایط محیطى، تغییرات مطلوبى ایجاد مى شود و بدین وسیله جامعه مورد نظر، به سوى برداشتى از محیط هدایت مى شود که به یکى از شرایط بحرانى که مناسب با جنگ روانى است منجر گردد.
6. به وسیله فشارهاى اقتصادى و اجتماعى نسبت به جامعه اى که هدف جنگ روانى قرار گرفته است مى توان کشش هاى غریزى و گرایش هاى آرمانى آن جامعه را در تناقض و تضاد نسبت به یکدیگر قرار داد و بدین وسیله، مقاومت روحى افراد آن جامعه را در هم شکست. همچنین فشارهاى اقتصادى و اجتماعى مى توانند در باور فرد و جامعه نسبت به کارایى و توانایى هاى خود، تردیدهاى جدى ایجاد کنند و در مجموع، سبب کاهش قدرت مقاومت روانى و گسستن روند تفکر منطقى و عادى گردند.
7. افزایش ضریب ناامنى در زمینه هاى مختلف سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى زمینه ساز بحران هاى سیاسى، اقتصادى، اجتماعى و فرهنگى است.
تهدید نرم
تهدید نرم مجموعه اقداماتى است که باعث دگرگونى هویت فرهنگى و الگوهاى رفتارى مورد قبول یک نظام سیاسى شود. «تهدید نرم» نوعى سلطه در ابعاد سه گانه حکومت، اقتصاد و فرهنگ است، که از طریق استحاله الگوهاى رفتارى در این حوزه ها، ایجاد شده و نمادها و الگوهاى نظام سلطه جایگزین آنها مى گردد. با این نگرش، تمامى تحولاتى که موجب شود تا اهداف و ارزش هاى حیاتى یک نظام سیاسى به خطر افتد، یا باعث ایجاد تغییر و دگرگونى اساسى در عوامل تعیین کننده هویت ملى و دینى یک کشور شود «تهدید نرم» به شمار مى آید.در تهدید نرم، بدون منازعه و لشکرکشى فیزیکى، کشور مهاجم اراده خود را بر یک ملت تحمیل و آن را در ابعاد گوناگون با روش هاى نرم افزارى اجرا مى کند. تغییرات حاصل از تهدید نرم، درونى، آرام، ذهنى و تدریجى است. این تهدید همراه با آرامش و خالى از روش هاى فیزیکى و با استفاده از ابزارهاى تبلیغات، رسانه، احزاب، تشکل هاى صنعتى و قشرى و شیوه القا و اقناع انجام مى پذیرد. در حال حاضر مفهوم جهانى سازى فرهنگ مترادف با مفهوم تهدید نرم تلقى مى شود.
تهدید نرم پیچیده و محصول پردازش ذهنى نخبگان و اندازه گیرى آن مشکل است. در تهدید نرم از روش القاء و اقناع سازى بهره گیرى مى شود. اصولاً دو ویژگى را به عنوان ویژگى تهدید نرم در نظر مى گیرند؛ یکى اعتبارى بودن تهدید نرم است، یعنى در زمان و مکان متغیر است. مثلاً ممکن است متغیرى امروزه و در زمان حال، تهدید به حساب بیاید ولى فردا یک عنصر معمولى در جامعه باشد. یا تهدیدى در یک جامعه در درجه قرمز امنیتى باشد ولى در کشور دیگر یک مسأله ساده اجتماعى باشد. ویژگى دوم این است که بحث تهدید، یک امر نسبى است. هر کشورى به فراخور موقعیت سیاسى، تاریخى، اجتماعى، جغرافیایى و عقیدتى ممکن است درجاتى از تهدید را داشته باشد.
معمولاً کشورهایى که در منطقه خاورمیانه قرار دارند از درجه تهدید بالایى برخوردارند؛ چون هم داراى موقعیت جغرافیایى مهم هستند، هم به لحاظ تاریخى، مکتبى و عقیدتى موقعیت بالایى در جهان دارند.
تهدید داراى دو مرحله است؛ مرحله ذهنى و مرحله عملیاتى.
در مرحله ذهنى، دشمن یا کشور تهدیدکننده ابتدا نقاط آسیب پذیر جامعه هدف را شناسایى مى کند، ابزارهایش را مى شناسد و سپس هدف گذارى و سرمایه گذارى مى کند و نهایتا آن را عملیاتى مى نماید.
هدف تهدید نرم
عمده ترین هدف در تهدید نرم، تأثیرگذارى بر انتخاب ها و کنترل فرایند تصمیم گیرى و شیوه اطلاع رسانى و تغییر در نظام ارزش ها است که منجر به استیلاى سیاسى، فرهنگى و اقتصادى آنها مى شود. بدین ترتیب «مهاجم فرهنگى» سعى مى کند با استفاده از برترى اقتصادى، سیاسى، نظامى، اجتماعى و فن آورى، به مبانى اندیشه و رفتار یک ملت هجوم آورد و با تغییر الگوهاى رفتارى حریف و تضعیف، تحریف و احیانا نفى و طرد آنها، زمینه حاکمیت اندیشه، ارزش ها و رفتارهاى مطلوب خویش را فراهم آورد.عرصه هاى تهدید نرم
عرصه هاى «تهدید نرم» عرصه فرهنگى، سیاسى و اجتماعى است. تهدیدهاى فرهنگى که از آن به عنوان تهاجم فرهنگى و یا تهدید نرم یاد مى شود، به دنبال ایجاد انواع بحران هاى فرهنگى ـ سیاسى در جامعه براى دستیابى به اهداف و اغراض سیاسى است. هدف اصلى از این نوع تهدید، حذف باورمندى جامعه، سلب اراده و روحیه مقاومت و در مجموع استحاله فرهنگى و سیاسى است. در این نوع تهدید تلاش مى شود، ملتى داراى آرمان به ملت بى آرمان تبدیل شود و آن هم به دست خود، الگوهاى رفتارى خود را در عرصه هاى فرهنگى، سیاسى و اقتصادى به چالش کشاند، امروزه تهدید نرم، مؤثرترین، کارآمدترین و کم هزینه ترین و در عین حال خطرناک ترین و پیچیده ترین نوع تهدید علیه امنیت ملى یک کشور است، چون مى توان با کمترین هزینه با حذف لشکرکشى و از بین بردن مقاومت هاى فیزیکى به هدف رسید، زیرا با عواطف، احساسات، فکر و اندیشه و باور و ارزش ها و آرمان هاى یک ملت و نظام سیاسى ارتباط دارد. ابعاد این جنگ و تهدید، گسترده تر و مخرب تر است، زیرا دین، فکر و آرمان ملت ها را آماج تهاجم خود قرار مى دهد.تهدید نرم به روحیه و روان یک ملت، به عنوان یکى از عوامل قدرت ملى خدشه وارد مى کند، عزم و اراده ملت را از بین برد، مقاومت و دفاع از آرمان و سیاست هاى نظام را تضعیف مى کند. فروپاشى روانى یک ملت مى تواند، مقدمه اى براى فروپاشى سیاسى ـ امنیتى و ساختارى آن باشد. جوزف ناى قدرت نرم را شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب، بدون تهدید یا پاداش ملموس مى داند. بر این پایه یک کشور مى تواند به مقاصد مورد نظر خود در سیاست جهانى نایل آید، چون کشورهاى دیگر، ارزش هاى آن را مى پذیرند، از آن تبعیت مى کنند، تحت تاثیر پیشرفت و آزاد اندیشى آن قرار مى گیرند.
بنابراین قدرت نرم، توانایى کسب آنچه مى خواهید از طریق جذب کردن نه از طریق اجبار و یا پاداش باشد. این شیوه غیرمستقیم رسیدن به نتایج مطلوب چهره دوم قدرت است. به تعبیر دیگر، قدرت نرم به برنامه هایى گفته مى شود که هدف آنها اطلاع رسانى یا نفوذ در افکار عمومى سایر کشورها است. ابزارهاى عمده در این رابطه عبارتند از: رسانه هاى مکتوب، فیلم هاى سینمایى و تلویزیونى و مبادلات فرهنگى.
نمونه هاى فراوانى از کاربرد تهدید نرم در صفحات تاریخ وجود دارد. در حال حاضر، همه کشورها به نوعى دیگر در معرض این نوع تهدید هستند. قدرت هاى استکبارى، امکانات و نیروى انسانى و ابزارهاى پیشرفته و پیچیده و مراکز علمى و پژوهشى خود را به صورت گسترده در اختیار این جنگ قرار داده اند. با ظهور وسایل ارتباط جمعى و رسانه هاى متنوع نوین، ابعاد تهدید نرم، گسترده تر و پیچیده تر شده است.
در حال حاضر کشورهاى اسلامى به شکل اعم و جمهورى اسلامى ایران به نحو خاص آماج حملات و تهاجمات دشمنان اسلام با روش تهدید نرم هستند. در این راستا هوشیارى و بیدارى ملت ها به ویژه زمامداران و رهبران سیاسى و فرهنگى آنها نقش کلیدى و اساسى در جهت مقابله با این تهدید خطرناک و حفظ هویت و آرمان هاى خود دارد.
تاریخچه جنگ روانى6
جنگ روانى از دیرباز در عرصه اندیشه و عمل انسان وجود داشته و با پیشرفت تکنولوژى، به ویژه در قلمرو ارتباطات، و پیدایش تحقیقات کاربردى در رشته علمى جدید مانند روان شناسى، جامعه شناسى و مردم شناسى از یک طرف، و با پیدایش قدرت هاى بزرگ بین المللى و استعمار نو از طرف دیگر، به ویژه همزمان با بحران هاى بزرگ بین المللى نظیر جنگ هاى اول و دوم جهانى، به صورت یک رشته علمى و به طور سیستماتیک مورد استفاده قرار گرفته است. در گذشته عمر و عاص ها از روش جنگ روانى علیه خصم خود استفاده کرده اند. ولى جنگ روانى در دوران جدید، تکامل شگفت انگیزى پیدا کرده به گونه اى که امروز، از روش هاى جنگ روانى براى براندازى نظام سیاسى که مطلوب قدرتهاى فائقه جهانى نیستند، استفاده شایان توجهى مى شود و بدین وسیله، مردم برخى از کشورها تشویق مى شوند که علیه منافع ملى خود اقدام کنند.در گذشته دور، استفاده از روش هاى ارتباطى تخریبى متکى به استعداد و ابتکار فرماندهان نظامى و مسئولان سیاسى بود، ولى امروزه، پژوهش گسترده علمى در زمینه روان شناسى اجتماعى، مردم شناسى و جامعه شناسى، به قدرت هاى بزرگ بین المللى، این امکان را داده است که با استفاده از تکنولوژى ارتباطى، تغییرات مورد نظر خود را در افکار عمومى جهانیان به وجود آورند و انگارهاى ذهنى مشخصى را در جهان ترویج نمایند، که با منافع جهانى آنان سازگارى داشته باشد.
تاریخچه جنگ روانى در اسلام7
با ظهور اسلام در مکه که مرکز جاهلیت عرب محسوب مى شد، تقابلى نو در تاریخ شکل گرفت. تا زمانى که دعوت پیامبر صلى الله علیه و آلهعلنى انجام نگرفته بود، جبهه کفر و شرک چندان توجهى به برنامه هاى ایشان نداشتند؛ ولى پس از دعوت آشکار، جنگ روانى نظام زر و زور نیز آغاز شد.جبهه شرک و کفر از همه ابزارها و شیوه هاى ممکن استفاده کرد تا شاید بتواند مانع پیشرفت اسلام شود. در این نوشتار، به اختصار برخى از شیوه هاى جنگ روانى در صدر اسلام را بیان مى کنیم.
1. سحر بودن8
مشرکان براى بازداشتن مردم از روى آوردن به کتاب خدا، آیات قرآن را سحر مى نامیدند.2. افسانه دانستن قرآن9
یکى دیگر از شیوه هاى جنگ روانى جبهه کفر در مبارزه با جبهه حق، افسانه دانستن قرآن است.دیگر شیوه هاى جنگ روانى دشمنان اسلام عبارتند از:
سخن بشر دانستن قرآن، طرح جایگزینى براى قرآن، تلاش براى انزواى پیامبر صلى الله علیه و آله، استهزاى ایشان، آزار و اذیت پیامبر صلى الله علیه و آله، تهدید کردن یاران رسول خدا صلى الله علیه و آله ایجاد محیط رعب و وحشت، فحاشى و هتک حرمت، تطمیع پیامبر صلى الله علیه و آله، محاصره و تحریم اقتصادى و اجتماعى.در قرآن کریم، آیات زیادى وجود دارد که بیش تر آن ها ناظر به جنگ هاى صدر اسلام در عصر پیامبر اکرم صلى الله علیه و آلهمى باشد. بخشى از این آیات در مقام پاسخ گویى به جنگ روانى دشمن بوده و در صدد است که آن ها را خنثى کند، بخش دیگرى از آیات، که جنبه تعرضى دارد، مى خواهد روحیه طرف مقابل را تحت تاثیر قرار داده، به تسلیم وادارد؛ بخشى دیگر از آیات نیز در زمانى که مسلمانان احساس ضعف و شکست مى کنند، درصدد تقویت روحیه آنان است.
با مطالعه سنت نیز مى توان روایات متعددى را در این زمینه ذکر کرد.
از مهم ترین روایات در این باب، روایاتى است که حاکى از جواز به کار بردن خدعه در جنگ است: «الحرب خدعة».10
جنگ روانى از مصادیق بارز «خدعه» به معناى «مکر، حیله و فریب» است.11
در فقه اسلامى، خدعه در جنگ جایز است. علامه حلى رحمهم الله در کتاب هاى تذکره و منتهى بر این مطلب، ادعاى اجماع نموده است.12
روایاتى که علماى اسلام براى جواز خدعه در جنگ بدان استدلال نموده اند، گویاى جواز جنگ روانى است.
پیامبراکرم صلى الله علیه و آله با نقشى همه جانبه، که در جنگ ها به کار گرفته بود، دگرگونى بزرگى در آیین نبردهاى جدید به وجود آورد. وى جنگ را به تمام جبهه ها کشاند و از هر سلاحى که مى توانست بهره گرفت؛ هم چنان که نبرد همه جانبه در تمام جبهه ها جریان داشت، «جنگ روانى» نیز با شدت مورد استفاده قرار مى گرفت. جنگ هاى مسلحانه نتیجه عوامل نظامى، اقتصادى و روانى است و به همین دلیل به «نبرد همه جانبه» تعبیر مى شود.13
قرآن کریم به مسلمانان ماموریت داده است تا کلیه نیروها و امکاناتى را که مى توان در راه جنگ و دفاع و رسیدن به قدرتى بازدارنده به خدمت درآورد، فراهم کنند: «و شما بر (مقابله) با آن ها، هر چه در توان دارید، از آلات جنگى و اسبان تازه نفس و آماده، براى تهدید و ترساندن دشمنان خدا و دشمنان خودتان فراهم آورید. و بر دیگران که شما بر دشمنى آنان مطلع نیستید و خدا به آن ها آگاه است نیز مهیا باشید و...»14.
مرحوم طبرسى در این باره مى نویسد: اطلاق آیه «مِنْ قُوَّةٍ» شامل انواع سلاح ها، افراد آموزش دیده، تاسیسات و آموزشگاه هاى نظامى، استحکامات، وحدت صفوف و نیروها، تلاش و تکاپوى ملى، رشد و قدرت و استقلال اقتصادى، موضع برتر سیاسى، استحکام باورهاى ایدئولوژیک و بالاخره، هر آنچه از پشتوانه مادى و معنوى که مى توان به خدمت جنگ درآورد، مى گردد.15
در مقابل، پیامبر گرامى صلى الله علیه و آله نیز به بهره گیرى از ابزار و شیوه هاى جنگ روانى با هدف هدایت انسان ها به سوى سعادت پرداخت که به چند مورد اشاره مى شود:
استفاده از صداى دل نشین و صوت زیباى قرآن، به کار بردن اخلاق نیکو در برابر نامهربانى هاى مشرکان و کفار، بشارت هاى قرآنى براى مؤمنان و زندگى سعادتمند آخرت، تحریک و تشجیع مؤمنان، تظاهر به قدرت سپاه اسلام به وسیله آتش روشن کردن در فتح مکه، تقویت روحیه مؤمنان با سخنرانى، تضعیف روحیه دشمنان، دعوت به مباهله، پست خواندن اقدامات دشمنان، کوچک شمردن بت ها، تحقیر دشمنان پیش گویى هاى قرآن، وعده عذاب براى دشمن، رجزخوانى در جنگ، استفاده از اشعار حماسى، به کارگیرى پرچم، تشکیل یگان هاى نظامى، رنگ کردن ریش مؤمنان براى فریب دشمن، اختلاف انداختن در صف دشمنان، فرستادن نامه به سران قبیله ها و کشورها، اعزام مبلّغ و قارى و...
پیدایش جنگ نرم16
به نظر مى رسد جنگ نرم و مفاهیم همسان از قبیل عملیات روانى، جنگ روانى، قدرت نرم، جنگ سفید و... قدمتى به اندازه حیات بشرى دارد. نوع نگاه، زاویه دید، ارتباطات چهره به چهره و غیر کلامى، ساده ترین و البته قدیمى ترین روش عملیات روانى و جنگ نرم است. برخى، قدیمى ترین روایت پیرامون جنگ نرم را به نبرد کیدئون با ماد نسبت مى دهند که در این جنگ، کیدئون بر خلاف رسوم نظامى زمان خود که هر دسته 100 نفره یک مشعل داشتند، به هر یک از سپاهیان مشعلى داد و این توهم و ترس را در ذهن دشمن ایجاد کرد که شمار افرادش، 100 برابر میزان واقعى است، در نتیجه توانست با فریب دادن آنها بدون هیچ درگیرى به پیروزى دست یابد.کمیته خطر جارى عنوان کمیته اى است که در دهه 1970 و در اوج جنگ سرد، توسط گروهى از سناتورهاى ارشد وزارت خارجه، اساتید برجسته علوم سیاسى، مؤسسه مطالعاتى «امریکن اینترپرایز» و گروهى از مدیران باسابقه سیا و پنتاگون تأسیس شد.
هدف از تأسیس این کمیته، خروج از بن بستى بود که در دوران جنگ سرد میان دو ابرقدرت آن زمان یعنى ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروى در توازن هسته اى به وجود آمده بود. به گونه اى که کارشناسان ارشد نظامى به صراحت اعلام کرده بودند، در صورت وقوع جنگ هسته اى میان دو ابرقدرت، هر دو طرف جنگ بازنده نهایى خواهند بود، چرا که تسلیحات اتمى در اختیار دو قطب بلوک شرق و غرب براى نابودى کامل موجودات زنده کره زمین براى 250 بار کفایت مى کند.
در میان اعضاى این کمیته در دهه 70 میلادى، اسامى افرادى چون «نییوت گینگریچ» رییس سابق مجلس نمایندگان، «جورج شولتز» وزیر خارجه دولت ریگان، «جان لیبرمن» سناتور دموکرات، «جان کیل» سناتور جمهورى خواه «جوزف شولتز» از سناتورهاى برجسته آمریکایى، «جیمز وولوسى» رییس اسبق سازمان جاسوسى آمریکا، «جرج تنت» از مدیران برجسته سازمان سیا و مسئول بخش خاورمیانه، «جوزف بایدن» و «مایکل لدین» از عناصر افراطى یهودیان آمریکا، «مادلین آلبرایت» وزیر خارجه قبلى آمریکا، «کنت پولاک» مدیر تحقیقات مرکز سیاست خاورمیانه اى سابان در مؤسسه «بروکینگز» و همچنین مدیر مؤسسه مطالعه خاور نزدیک وابسته به یهودیان هوادار اسرائیل، «مارک پالمر» از استراتژیست هاى آمریکایى که در کاخ سفید از وى به عنوان یکى از نوآوران سیاست خارجى آمریکا نام مى برند، و «کاندولیزا رایس» وزیر خارجه دولت بوش که در آن زمان قائم مقام پنتاگون در حوزه آسیاى قفقاز و اتحاد جماهیر شوروى بود، دیده مى شود.
اعضاى این کمیته با منتفى دانستن «جنگ سخت» بین دو ابرقدرت، تنها راه به زانو درآوردن رقیب را در «جنگ نرم» و «فروپاشى از درون» طراحى و به مرحله اجرا درآوردند. بر اساس این طرح «جنگ نرم» با اتخاذ راه کارهاى «دکترین مهار»، «نبرد رسانه اى» و «ساماندهى نافرمانى مدنى» همراه گردید که این استراتژى زودتر از آنچه که تصور مى شد، به ثمر نشست. پس از فروپاشى اتحاد جماهیر شوروى و پایان جنگ سرد، فعالیت این کمیته براى یک دهه به حالت تعلیق درآمد و پس از وقایع 11 سپتامبر بار دیگر عناصرى چون مارک پالمر، کنت پولاکف، مارتین ایندیک، ریچارد پرل، داگلاس فیث، کاندولیزا رایس و مارگ گرچت در این کمیته گرد هم آمدند تا به تجزیه و تحلیل فرصت ها و تهدیدهاى فراروى دولت ایالات متحده آمریکا بپردازند.
مارک پالمر از استراتژیست هاى معروف آمریکایى است که در دستگاه دیپلماسى آمریکا از وى به عنوان یکى از نوآوران سیاست خارجى ایالات متحده نام مى برند. پالمر که امروزه رسانه ها از وى به عنوان چهره خبرساز یاد مى کنند، در دولت نیکسون، فورد، کارتر، ریگان و بوش پدر در وزارت خارجه مشغول به کار بود و در دولت کلینتون و دوره اول بوش پدر در خارج از مجموعه دولت به طراحى ابتکارات جدید سیاست خارجى مشغول بود.
وى 11 سال در شوروى، یوگسلاوى و مجارستان به عنوان دانشجو و دیپلمات زندگى کرده و در زمره متخصصین ایران و آسیاى قفقاز محسوب گردید. پالمر سال ها براى رؤساى جمهور و وزراى خارجه آمریکا نطق نوشته که معروف ترین آنها نطق «هنرى کسینجر» مى باشد.
مدیریت مؤسسه تحقیقاتى مرکز سیاست خاورمیانه سابان در مؤسسه بروکینگز و نگارش ده ها مقاله و همچنین کتاب پیرامون وضعیت خاورمیانه از جمله نگارش کتاب طوفان تهدیدزا که تأثیر انکارناپذیرى در جلب حمایت عده قابل توجهى از سیاست گذاران دموکرات آمریکا در تهاجم نظامى به عراق، ایفا نمود، از دیگر بخش هاى عملکرد وى در دستگاه سیاست خارجى آمریکا است.
مبانى نظرى انقلاب رنگى17
انتشار مقاله مشهور جوزف ناى نظریه پرداز آمریکایى تحت عنوان «قدرت نرم Power Soft» در فصلنامه آمریکایى foreign policy در سال 1990 دیدگاه جدیدى را به مخاطبان ارائه کرد که بر اساس آن ایالات متحده به جاى آن که از طریق به کارگیرى آنچه که قدرت سخت مى نامند به انجام کودتاى نظامى در کشورهاى رقیب اقدام کند؛ تلاش خود را بر ایجاد تغییرات در کشورهاى هدف از طریق تأثیرگذارى بر نخبگان جامعه متمرکز مى کند.بر این اساس آمریکا مى توانست به جاى سرمایه گذارى میلیارد دلارى بر تئورى جنگ ستارگان به منظور مقابله با آنچه تهدید شوروى خوانده مى شد، به سرمایه گذارى بر نخبگان جامعه شوروى از طرق مختلف اقدام کند. پس از فروپاشى شوروى جوزف ناى مقاله دیگرى تحت عنوان «کاربرد قدرت نرم» در فصل نامه فارن پالسى در سال 2004 منتشر ساخت که تکمیل کننده نظرات قبلى او متناسب با تغییرات جهان در سال هاى پس از فروپاشى شوروى و به ویژه تحولات ناشى از واقعه یازده سپتامبر در روابط بین الملل بود.
در مقاله مذکور جوزف ناى دیدگاه خود را درباره ایجاد تغییرات از طریق به کارگیرى دیپلماسى عمومى در کنار به کارگیرى قدرت نرم در میان نخبگان جامعه هدف مطرح کرد. بعدها نظرات او تکمیل تر شد و به عنوان دستورالعمل سیاست خارجى آمریکا تحت عنوان به کارگیرى «قدرت هوشمند» Smart powerبه مورد اجرا گذارده شد.
بر اساس این نظریه آمریکا با استفاده از دیپلماسى عمومى و قدرت هوشمند به برقرارى نفوذ در بدنه جامعه هدف کمک مى کند.
این دیدگاه با دستورالعمل هاى اجرایى که توسط کارشناسان اطلاعاتى آمریکا نظیر دکتر «جین شارپ» تهیه شد، در سطح رسانه هاى گروهى به مفهوم «انقلاب نرم» معروف شد. در واژه پردازى هاى ژورنالیستى معمول در جهان حتى حرکت هایى نظیر آنچه در میان «بودایان تبتى» یا «برمه اى» انجام گرفت نیز انقلاب رنگى خوانده شد. چرا که آنها هم از نمادهاى رنگى در مبارزاتشان سود جستند اگر چه به جایى نرسیدند.
مصادیق18
در سال هاى پایانى جنگ سرد، اولین پروژه براندازى نرم در لهستان و با رهبرى لخ والسا در جنبش کارگرى این کشور در سال 1984 تحقق یافت و با فروپاشى شوروى و یوگسلاوى و چند کشور دیگر اروپاى شرقى، براندازى نرم به پارادایم جدیدى در حوزه قدرت و امنیت تبدیل شد.در این سال ها، مفاهیمى در گفتمان امنیت ملى کشورها وارد گردید که تفاوت ماهوى و شکلى عمیقى با گفتمان هاى پیشین داشت. زیرا آنچه قدرت حفاظتى یا تهدیدزدایى براى امنیت ملى کشورها محسوب مى شد، بیشتر از مفهوم قدرت سخت و ساز و کارهاى آن مانند، قدرت نظامى، قدرت تهاجمى، قدرت تخریبى، و کیفیت جنگ افزارهاى نظامى، نوع جنگ افزارها، قدرت برد و... ناشى مى گردید. امّا تحولات فوق الذکر نشان داد که قدرت تنها از مؤلفه هاى سخت ناشى نشده است و آنچه موجب سرنگونى این دولت ها شد بعد دیگرى از قدرت یعنى قدرت نرم بود.
پیروزى انقلاب اسلامى به عنوان بزرگترین و مهمترین انقلاب نرم و براندازى نرم، آمریکا را بر آن داشت تا با مطالعه و شاخص سازى از انقلاب اسلامى، مدل ضد آن را طراحى نماید. به همین دلیل با وجود لفاظى ها و اقدامات تخریبى سخت و خشن علیه جمهورى اسلامى ایران، مطالعه جنگ نرم را با شدت ادامه دادند و مؤسسات تخصصى تأسیس نمودند. از معتبرترین مؤسسات تخصصى در موضوع براندازى نرم، مى توان از مؤسسه آلبرت انیشتین با مدیریت دکتر جین شارپ و معاونت رابرت هلوى و مرکز بین المللى مبارزات نرم و بنیاد بین المللى جورج سوروس نام برد.
با وجود این، دشمن در نظریه پردازى ها و مکتوبات خود سعى در انکار و پنهان سازى این انقلاب بزرگ را دارد و بیشترین منابع و مصداق هاى جنگ نرم و براندازى نرم را به موارد زیر محدود مى نماید:
1) جنگ هاى نرم گاندى در هند.
2) جنگ هاى اندونزى، شیلى، فیلیپین.
3) نبردهاى جنبش کارگرى لهستان (1984).
و از براندازى حکومت ها در یوگسلاوى، گرجستان، اوکراین، قرقیزستان و امثال آن با عنوان انقلاب هاى رنگى (عنوان جذاب براندازى نرم) یاد مى نماید.
این مفهوم از جنگ نرم در سه دهه گذشته با گردآورى تجارب گوناگون و انجام مطالعات بین رشته اى توسط دهها موسسه دولتى، حزبى و دانشگاهى در آمریکا تئوریزه شده و پس از عملیاتى شدن در کشورهاى مختلف، بازخور آن را وارد پروژه نموده و اصلاحات جدید را اعمال مى کنند.
انقلاب مشروطه
در تاریخ معاصر جهان، نمونه هاى مختلفى از براندازى نرم رخ داده است. تلاش انگلیس و عوامل وابسته آن براى ایجاد انحراف در نهضت مشروطیت ایران از جمله این نمونه هاست. در جریان این نهضت تلاش شد تا به کمک فعالیت هایى مانند نفوذ در سطوح بالاى نهضت، ایجاد بدبینى و دو دستگى، تحریک مشروطیت از مسیر واقعى خود که ایجاد عدالت براى مردم بود، دور افتد و در مسیرى قرار گیرد که بر اثر شدت گرانى ها، قحطى ها و هرج و مرج، زمینه براى کودتاى دیکتاتورى به نام رضاخان فراهم گردد.در نهضت ملى شدن صنعت نفت نیز شاهدیم که برخى سازمان هاى جاسوسى غربى، مستقیم یا غیرمستقیم با برخى روزنامه ها تماس برقرار مى کنند و آن ها را در مسیر اهداف براندازانه خود ضد دولت مصدق هدایت مى کنند و سرانجام با کودتایى مشابه براندازى نرم آن را ساقط مى کنند. در این باره، مقام معظم رهبرى چنین مى فرماید:
اخیرا سازمان سیا، اسناد خود را درباره نقش سیا در مطبوعات ایران، قبل از کودتاى 28 مرداد، منتشر کرده است که این نشان مى دهد برخى روزنامه ها با پول، هدایت و تغذیه سیا، زمینه ساز کودتاى 28 مرداد [1332] بوده اند.19
یادآور مى شود کودتاى فوق از نوع کودتاهاى رایج جهان نبود که توسط عده اى از نظامیان انجام شود، بلکه نمونه بارزى از براندازى نرم بود که با تظاهرات افرادى انجام شد که عده اى از آنان، از اشرار و اوباش به حساب مى آمدند. نمونه تازه ترى از براندازى نرم را در اتحاد جماهیر شوروى سوسیالیستى سابق مى توان دید.
دشمن این براندازى را با موفقیت انجام داد و به همین علت، هیچ دلیلى ندارد آن شگردها را در باره ما تکرار نکند.
در این باره، گفتنى است دولت آمریکا در دهه 1970 براى مقابله با خطر شوروى «کمیته خطر جارى» را تأسیس کرد.
گروهى از سناتورهاى آمریکایى، مسئولان ارشد وزارت خارجه، اساتید برجسته علوم سیاسى، مؤسسه مطالعاتى «امریکن اینترپرایز» و گروهى از مدیران باسابقه سیا و پنتاگون اعضاى این کمیته را تشکیل مى دهند.
کمیته خطر جارى براى مقابله با شوروى سابق، طرح براندازى نرم و فروپاشى از درون را پیشنهاد دادند که به دلیل فقدان معنویت و غفلت از خداى بزرگ در شوروى سابق نتیجه داد و منجر به فروپاشى این ابرقدرت شد. طرح اینان سه راهکار عمده داشت:
«دکترین مهار»، «نبرد رسانه اى» و «ساماندهى نافرمانى».
مقام معظم رهبرى با ارائه یک تحلیل جامع و علمى از روند حوادثى که منجر به فروپاشى شوروى سابق شد، شگردهاى آمریکا و غرب را چنین برشمردند:
ـ تعریف فراوان از گورباچف که نداى اصلاحات را سر داده بود براى جذب و اغفال او که مؤ ثر واقع شد و او فریب خورد؛
ـ حمایت غرب از دگر اندیشان و منتقدان به وضع موجود؛
ـ ورود تدریجى نمادهاى فرهنگ غرب مانند ساندویچ مک دونالد؛
ـ ورود یک عنصر تندرو به نام یلتسین که مرتب مى گفت سرعت اصلاحات را باید بالا برد و حمایت شدید غربى ها از او؛
ـ موافقت گورباچف با برگزارى انتخابات در روسیه و برنده شدن یلتسین؛
ـ شروع به کار یلتسین در 24/3/1370 و فروپاشى اتحاد شوروى در اوایل دى ماه همان سال؛
ـ ترتیب یک کودتاى مشکوک که طى آن یلتسین با شجاعت نمایشى در برابر دوربین هاى تلویزیونى، این کودتا را خنثى کرد؛
ـ درخواست استقلال پیاپى جمهورى هاى اتحاد شوروى که با موافقت یلتسین و مخالفت گورباچف رو به رو مى شد اما در نهایت، یلتسین حرف خود را به کرسى مى نشاند؛
ـ زمزمه تدریجى کناره گیرى گورباچف، انحلال حزب کمونیست و اعلام شکست مارکسیسم.
مقام معظم رهبرى در ادامه تحلیل خود، چنین نتیجه مى گیرند:
این طرح موفق امریکا در شوروى بود، یعنى یک ابرقدرت را با یک طرح کاملاً هوشمندانه، با صرف مقدارى پول، با خریدن برخى اشخاص و با به کار گرفتن رسانه هاى تبلیغى، توانستند طى یک طراحى سه، چهار ساله و یک نتیجه گیرى شش، هفت ماهه به کلى منهدم کنند و از بین ببرند!20
جنگ روانى امریکا بر ضد ایران در دوران جنگ تحمیلى21
وقوع انقلاب اسلامى ایران در فوریه 1979 مبانى فلسفى و بنیادین جدیدى را در فضایى که منبعث از تعارضات ایدئولوژیک و متصلب دو ارودگاه سوسیالیزم و کاپیتالیسم بود، پدید آورد. در واقع آنچه که موجب نگرانى عمیق قدرت هاى برتر جهان مى شد، تسرى الگوى الهام بخش انقلاب ایران در سپهر همگانى (خصوصا کشورهاى منطقه خاورمیانه) بود.منطقه خاورمیانه در حقیقت آوردگاه اصلى شرق و غرب جهت سیطره بلا منازع بر آن بود و ظهور انقلاب ایران تهدیدى جدى براى مشروعیت حضور آنان محسوب مى شد تا جایى که دیوید اوئن وزیر خارجه اسبق انگلیس در همین راستا مى گوید: «ما امیدواریم با وارد کردن ایران در جنگى فرسایشى و تبلیغاتى پردامنه بر ضد آن، انرژى ساطع شده از انقلاب ایران مصرف، و از بین برود».
بدین سان انقلاب نوپاى ایران با تحمیل جنگى وسیع و پر دامنه از سوى قدرت هاى بزرگ وارد مرحله اى جدید شد. آنچه این جنگ را از سایر جنگ هاى قرن بیستم متمایز مى کرد همکارى راهبردى قدرت هاى متخاصم شرق و غرب در مهار و کنترل انقلاب ایران بود. از این منظر نوع و میزان همکارى ایالات متحده امریکا و شوروى سابق با دولت متجاوز عراق از دو بعد سخت افزارى (حمایت همه جانبه تسلیحاتى و لجستیک، اعطاى وام هاى بلا عوض و کم بهره) و نرم افزارى (تبلیغات وسیع و پردامنه در قالب جنگ روانى بر ضد جمهورى اسلامى ایران) قابل بررسى و تجزیه و تحلیل است.
جنگ روانى برخلاف جنگ هاى دیگر که از قدرت نظامى استفاده مى کند از قدرت شرطى امتناع کننده یا نامرئى براى تحت تأثیر قرار دادن مخاطبان استفاده مى کند. در این جنگ، ابزارهاى نظامى بیشتر جنبه صورى و ظاهرى در تکمیل جنگ روانى دارند و قدرت اصلى در فعالیت هاى تبلیغاتى نهفته است.
«تدى روزولت» سیاستمدار کهنه کار امریکا مى گوید: «رهبران امریکا همیشه باید با لبخند سخن بگویند ولى یک چماق بزرگ هم به همراه داشته باشند» با این بسترسازى مفهومى اولین موضع گیرى ها و تبلیغات روانى بر ضد جمهورى اسلامى ایران از فرداى شکل گیرى انقلاب آغاز شد. هنرى کسینجر، نظریه پرداز معروف امریکایى در همان اوایل انقلاب و با هدف ترساندن کشورهاى عرب منطقه از بازتاب هاى انقلاب ایران مى گوید:
«کشورهاى عرب منطقه به خوبى به یاد داشته باشند که خطر انقلاب اسلامى ایران به مراتب جدى تر و مهم تر از تهدید شوروى است. بنابراین رهبران عرب نباید از رساندن هر گونه کمکى به صدام دریغ کنند.» در همین راستا تشکیل شوراى همکارى خلیج فارس موسوم به G.C.C در سال 1981 با هدف حمایت همه جانبه از عراق در جنگ تحمیلى به خوبى قابل تبیین و بررسى است.
از سوى دیگر تأثیر فشارهاى روانى امریکا و متحدانش بر سازمان ها و نهادهاى بین المللى است. ایالات متحده به رغم گذشت 22 ماه از تجاوز عراق به خاک ایران با انواع کارشکنى ها، از صدور هر گونه قطعنامه اى در شوراى امنیت بر ضد عراق خوددارى کرد این وضعیت با آشکار شدن علائم پیروزى ایران و شکست احتمالى عراق پس از عملیات هاى فتح المبین و فتح خرمشهر تغییر کرد، و این بار با فشار آمریکا قطعنامه هایى براى توقف جنگ و آتش بس میان ایران و عراق صادر گردید.
«مارتین ایندیک» سفیر سابق امریکا در اسراییل درباره سیاست هاى کشورش در حمایت از صدام مى گوید:
«زمانى که ایرانى ها به او حمله ور شدند، دچار نگرانى شدیم، بنابراین ضمن کمک به صدام با فشار بر شوراى امنیت، قطعنامه هایى را براى توقف جنگ و بازسازى ارتش عراق صادر کردیم.»
دیوید نیوتن سفیر سابق آمریکا در عراق نیز مى گوید: «آمریکا بسیار مشتاق بود که صدام در جنگ با ایران شکست نخورد. ما بیشترین تلاش را کردیم تا از سقوط نیروهاى عراقى جلوگیرى کنیم؛ بزرگ ترین کمک ما به بغداد، فشار سیاسى و تبلیغاتى بر ایران بود تا این کشور را مجبور کنیم که قطعنامه شوراى امنیت سازمان ملل را براى پایان دادن به جنگ بپذیرد.»
در واقع ایالات متحده پس از شکست هاى پى در پى عراق در جنگ و عقب نشینى نیروهاى این کشور از خاک ایران سعى کرد چهره متجاوز صدام را به صلح طلب تغییر دهد و از این رهگذر علت اصلى ادامه جنگ در منطقه را مواضع ایران معرفى نماید.
نکته ظریفى را که مى توان در مقایسه تطبیقى تجاوز عراق به ایران و نیز عراق به کویت مورد توجه قرار داد این مسئله است که تجاوز عراق به ایران پس از گذشت 10 سال از جنگ یعنى در سال 1370 توسط دبیرکل سازمان ملل اعلام شد در حالى که در همان روز اول حمله عراق به کویت، شوراى امنیت با صدور قطعنامه اى عراق را متجاوز دانست و جالب این که درست 40 روز بعد طى قطعنامه اى مجوز حمله نظامى به نیروهاى اشغالگر عراق را صادر کرد.
«مایکل گنون» حقوقدان برجسته در جمله اى تأمل برانگیز مى گوید: «در جنگ عراق بر ضد ایران کلکسیونى از نقض ماهوى قواعد آمره حقوق بین الملل که تخطى از آنها اجتناب ناپذیر است رخ داد.»
در یک جمع بندى از مباحث فوق مى توان نتیجه گرفت که: در خلال 25 سال گذشته ایالات متحده با انواع ترفندها و راهبردهاى مختلف سعى داشته است تا چهره انقلاب ایران را مخدوش جلوه دهد ولى نکته جالب توجه این است که از سال 1979 تاکنون هر 6 رییس جمهور امریکا از کارتر گرفته تا باراک حسین اوباما، مهم ترین اولویت سیاست خارجى خود را مهار و کنترل انقلاب اسلامى و الگوى الهام بخشى آن قرار دادند لیکن تاکنون هر 6 رییس جمهور که داعیه قدرت مسلط و هژمونیک بر جهان دارند در برخورد با ایران شکست خورده اند.
در واقع پیش از آن که جنگ روانى بر ضد ایران منجر به اضمحلال و فروپاشى جمهورى اسلامى شود منجر به آشفتگى روانى و راهبردى دولت مردان امریکایى شده است. به تعبیرى پاشنه آشیل هر 6 رییس جمهور، چگونگى برخورد با ایران بوده است.
رؤساى جمهور آمریکا یکى پس از دیگرى با این ادعا که دولت قبلى در مهار ایران ناتوان است به قدرت رسیده اند، اما این دور باطل همچنان ادامه دارد و ملت ایران با تجربیاتى ارزنده از نحوه دفع ترفندها و شیوه هاى تبلیغاتى، همواره عرصه را به تصمیم گیران کاخ سفید تنگ کرده است.
برخى از نمونه هاى جنگ روانى علیه ایران22
در طول سال 1385، برخى از مهمترین سناریوهایى که به طور همزمان و به منظور اعمال جنگ روانى علیه ایران صورت گرفت عبارت بودند از:ـ سناریوى تهدیدآمیزبودن ایران براى ملل جهان و این که دستیابى ایران به انرژى هسته اى تهدیدى براى همه کشورهاى جهان است.
ـ سناریوى ارعاب و تهدید ایران با انتشار محتواى بالاى رسانه اى در خصوص امکان حمله آمریکا و یا اسرائیل به ایران.
ـ سناریوى تشویق ایران به مذاکره مستقیم با آمریکا.
ـ سناریوى دشمن سازى از ایران براى اعراب و ترغیب ملل عرب و مسلمانان براى مقابله با ایران.
ـ محک زدن ایران به شیوه هاى مختلف، به منظور دریافت این نکته که آیا ایران به خواست 1+5 در مورد برنامه هسته اى اش تن مى دهد یا خیر؟
ـ سناریوى هولوکاست و پیگیرى سناریوى تهدیدآمیز بودن اندیشه دولت ایران براى ملل جهان حتى فارغ از دستیابى این کشور به انرژى هسته اى.
ـ سناریوى اتصال برنامه هسته اى ایران به کره شمالى و بهره گیرى ایران از عملکرد هسته اى کره شمالى به نفع پرونده هسته اى خود.
ـ سناریوى هلال شیعى.
ـ سناریوى تهدید سنى ها با گسترش تعداد و نفوذ شیعیان در منطقه تحت حمایت ایران.
ـ مرور برخى سناریوهاى جنگ لبنان.
ـ انتخاب تیتر واحد «بحران خاورمیانه» به «جاى بحران لبنان»، به عنوان تیتر کلى و هدایت گر مجموعه گزارشها، اخبار و تحلیل هاى مرتبط با جنگ در لبنان و اسرائیل و تکرار آن به صورت زیرنویس هنگامى که خبر مرتبط با آن منتشر مى شد، خود نشانى از طراحى و ساخت سناریویى با عنوان مورد نظر و گسترش بحران به کل منطقه را داشت.
ـ سناریوى دیگرى که آمریکایى ها در راستاى طرح خاورمیانه بزرگ با بهره گیرى از بحران لبنان توسط رسانه هاى خود دنبال کردند، این بود که غرب از حفظ خاورمیانه به عنوان جایگاهى براى اعراب و نه یک امپراطورى مذهبى براى ایران حمایت مى کند. زمینه سازى براى این سناریو نیز با طرح تیترهاى عمده و بزرگ در رسانه هاى مطرح با عنوان «ایران به دنبال کسب قدرت برتر در خاورمیانه» دنبال مى شود.
ایجاد ارتباط مستقیم بین پرونده هسته اى ایران و بحران لبنان
اغلب تحلیل هاى رسانه اى آمریکا و اسرائیل حول این مطلب ارائه مى شدند که جمهورى اسلامى ایران براى منحرف کردن توجه سران هشت کشور صنعتى جهان از برنامه هسته اى خود، حزب الله لبنان را براى آغاز جنگ با اسراییل تحریک کرده است.ـ رسانه هاى آمریکا و اسرائیل، حزب الله لبنان را به عنوان نمونه کوچکى از تهدید ایران براى صلح جهانى ترسیم مى کردند و چنین تحلیل مى کردند که در صورت مجهز شدن ایران به بمب هسته اى، حمایت هسته اى این کشور از تروریسم جهانى چه فجایعى که به بار نخواهد آورد. تازه تر از این موارد، انقلاب هاى رنگینى بود که توسط آمریکا و اغلب با پشتیبانى بنیاد جامعه باز جرج سوروس23 ثروتمند مشهور و صهیونیست آمریکایى انجام شد. او روى کاندیداى خاصى براى انتخابات ریاست جمهورى سرمایه گذارى کرد و عده اى از متخصصان تبلیغات انتخاباتى از غرب هم اجیر مى شدند تا به کاندیداى مورد نظر او کمک کنند. کاندیداهاى رقیبى که ممکن بود با حرف یا پول کنار روند، کنار گذاشته مى شدند و براى تحمیق مردم آن کشور، از کاندیداى مطلوب غرب مى خواستند در صورت لزوم ضد آمریکا هم حرف بزند و با تمام وجود کارى کند تا رأى بیاورد. از سوى دیگر، عده اى از جوانان محلى را سازماندهى مى کردند و به واسطه اروپایى ها برایشان آموزش و حقوق هم قرار دادند تا بر صحت انتخابات نظارت کنند.
به این ترتیب کاندیداى مورد نظر با سرمایه هاى کلان غرب و با تبلیغات فراوان در برخى کشورها موفق مى شد رأى بیاورد و اگر نظام حاکم نتیجه انتخابات را زیر سؤال مى برد با یک تظاهرات گسترده مردمى! و حمایت رسانه اى غرب قدرت را در دست مى گرفت.
بعد از دوم خرداد 1376 و حاکمیت تدریجى اصلاح طلبان بر بخش هاى عظیم دستگاه هاى اجرایى و تقنینى، پروژه نرم افزارى همان گونه که توصیه شده بود، مورد توجه عناصر ضد انقلاب و اصلاح طلبان افراطى قرار گرفت و در حد امکان تلاش شده بود که با توجه به شرایط و موقعیت هاى خاص ملى، سیاسى و ایدئولوژیکى ملت ما، همان گونه که مورد تأکید و توصیه «شارپ» بود، این روش ها گزینش شده و به مرحله اجرا درآید. شارپ در یکى از مصاحبه هاى خود ضمن تاکید بر این که، دولت ایالات متحده آمریکا بایستى بودجه اى را براى حمایت از چنین اقداماتى در ایران اختصاص دهد، در خصوص میزان تأثیرگذارى این کتاب در فرآیند تحولات سال هاى اخیر مى گوید:
«کار ما اثر بسیار مهمى در ایران داشته است. البته متأسفانه هنوز حرکتى کاملاً موفقیت آمیز نداشته است... این کار خطرناکى است. ولى مردم به اندازه کافى شجاع بودند که این امور را انجام دهند.»
دولت مردان و سیاستمداران آمریکا نیز در راستاى این سیاست، حمایت مالى از عاملین این نوع اقدامات را اجتناب ناپذیر مى دانستند.
«جوزف بایدن»، سناتور و رییس کمیته روابط خارجى مجلس سناى آمریکا، در یکى از سخنرانى هاى خود مى گوید: «دولت بوش باید به تمامى سازمان هاى غیر دولتى آمریکایى اجازه دهد که به گروه هاى ایرانى مرتبط با جامعه مدنى، حقوق بشر، فرهنگى و خواهان دموکراسى کمک مالى کنند».
متعاقب این اظهارات، در بیست و پنجم دى ماه 1381 (15 ژانویه 2003) کمیسیون بودجه سناى آمریکا مبلغ 10 میلیون دلار را به این امر اختصاص مى دهد. در سخنان «میچ مک کانال» سناتور جمهورى خواه آمریکا نیز، دکترین «جنگ نرم و مبارزه بدون خشونت»، یکى از دلایل اختصاص این بودجه ذکر مى شود. وى در یکى از سخنان خود خطاب به رییس مجلس سنا مى گوید: «آقاى رییس، هم اکنون زمینه هاى تغییر سیاسى و اقتصادى در ایران وجود دارد. وظیفه ما این است که بفهمیم چگونه از این موقعیت استفاده کنیم. به نظر من حمایت مالى از فعالیت هاى مفید زیر بجاست. حمایت مالى از برنامه رادیو تلویزیونى ایرانى، حمایت مالى از چاپ نشریات سیاسى ایرانى، حمایت مالى از ایجاد سایت هاى اینترنتى، حمایت مالى از اشاعه اطلاعاتى درباره دمکراسى، روش هاى مبارزه بدون خشونت و سکولاریزم».
پروژه دلتا24
سیاست جنگ نرم، هر روز که مى گذرد، در آمریکا طرفداران بیشترى پیدا مى کند. سیاستمداران و دولت مردان آمریکا نیز در جدیدترین بررسى ها و مطالعات خود، رویکرد جدى به جنگ نرم را در مواجهه با نظام جمهورى اسلامى مورد توجه قرار داده اند.«کمیته خطر جارى» The committee on the present danger که اعضاى آن را برجسته ترین عناصر سیاسى و نظامى آمریکا تشکیل مى دهند، در جدیدترین تصمیم خود در مهرماه 1384 با توجه به استحکام نظام جمهورى اسلامى و شکست دهها استراتژى در مقابل ملت ایران در طول سال هاى گذشته، جنگ سخت را بى فایده دانسته و خواستار توجه بیشتر دولت ایالات متحده به پروژه نرم افزارى «براندازى از درون» شدند.
«مارک پالمر»، از اعضاى برجسته این کمیته و چهره بانفوذ دستگاه سیاست خارجى آمریکا، اخیرا در گفتگویى با «دبوراه سولومود»، خبرنگار روزنامه آمریکایى نیویورک تایمز، صراحتا با ایده تهاجم نظامى علیه جمهورى اسلامى ایران مخالفت کرده و اعلام نموده است:
«ایران به لحاظ وسعت سرزمینى، کمیت جمعیت، کیفیت نیروى انسانى، امکانات نظامى، منابع طبیعى سرشار و موقعیت جغرافیایى ممتاز در منطقه خاورمیانه و هارتلند نظام بین الملل به قدرتى کم بدیل تبدیل گردیده که دیگر نمى توان با یورش نظامى آن را سرنگون کرد».
در گزارش کمیته خطر جارى که توسط مارک پالمر جمع بندى و تدوین شد، براندازى نظام جمهورى اسلامى با تمرکز فعالیت ها بر روى سه محور دکترین مهار، نبرد رسانه اى و ساماندهى نافرمانى مدنى، مورد تاکید و توصیه قرار گرفت.
کارشناسان مسائل سیاسى با توجه به تجارب تدوین کنندگان این گزارش و تاثیر تصمیمات این کمیته بر سیاست هاى دولت آمریکا معتقدند که این گزارش حتى اگر به دستورالعمل اجرایى تبدیل نشود، یقینا سیاست خارجى آمریکا در آینده از روح کلى آن، الهام خواهد گرفت.
گزارش کمیته خطر جارى25
این گزارش که با عنوان «ایران و آمریکا، رهیافت جدید» تنظیم شده است، داراى پانزده محور کلى به ترتیب زیر است:1. این کشور علاوه بر برنامه هسته اى اش، با حمایت گروه هایى چون حزب الله، حماس و جهاد اسلامى و گروه هایى در عراق، مانع تحقق منافع آمریکا در منطقه مى شود. از سویى دیگر ثروت رو به رشد نفت ایران، توانایى و ظرفیت آن را در داخل کشور و منطقه افزایش مى دهد. فرصتى که در این میان وجود دارد، استفاده از ضعف سیاست هاى اقتصادى و اختلافات درونى ایران است.
2. ایران باید در صدر برنامه سیاست خارجى آمریکا در چهار سال آینده برود. واشنگتن اکنون به رویکرد جدیدى نیاز دارد. باید همه نیروها براى این استراتژى بسیج شوند. باید درس هاى گذشته مورد بازبینى قرار گیرد، درس هایى که از فروپاشى بلوک شرق به یادگار مانده است و همچنین درس هایى که در تغییر حکومت ها در کشورهایى مثل شیلى یا اندونزى گرفته شد.
3. دامن زدن به نافرمانى مدنى در تشکل هاى دانشجویى و نهادهاى غیردولتى و صنفى از ابزارهاى مهم فشار بر ایران است.
4. باید براى بازگشایى سفارت ایالات متحده در تهران ابراز تمایل کنیم. همزمان باید یکى از بلند پایه ترین مقامات خود را به عنوان فرد شماره یک، در این سیاست جدید در مقابل ایران انتخاب و معرفى کنیم.
این فرد مى تواند یک فرد از کنسول وزارت خارجه باشد و باید به طور مرتب حمایت خود را از حقوق بشر و دموکراسى در ایران مورد تاکید قرار داد. از این طریق مى توانیم ارتباط خود را با مردم ایران تقویت کنیم.
5. باید شبکه هاى متعدد رادیو تلویزیونى را براى ایرانیان تدارک دید و پیام هاى خود را با پیشرفته ترین تکنولوژى هاى روز، به دست مردم ایران برسانیم.
6. اگر قرار است گفتگو و تعامل با ایران صورت گیرد، باید با مقامات با نفوذ ایرانى و آنها که قدرت واقعى و کافى براى تصمیم گیرى ها دارند، انجام شود، همچون مقامات مورد وثوق و تأیید رهبرى ایران. باید دانست در این باره دیگران در ایران چنین قدرتى ندارند.
7. درباره فعالیت هسته اى ایران، باید با احتیاط و دوراندیشى و چند جانبه عمل کرد. باید فشارها را بر ایران بیشتر کرد و در صورت استنکاف ایران، پرونده این کشور را به شوراى امنیت فرستاد. اگر چه اولویت اول، اعمال فشار دیپلماسى از طریق متحدان به گونه اى است که ایران داوطلبانه از فعالیت ها و برنامه هسته اى خود چشم پوشى کند.
8. حمایت از اپوزیسیون هم مى تواند از عوامل موثر بر تغییر رژیم ایران باشد. سفر فعالان جوان خارجى از کشورهاى متحد ایالات متحده به ایران، راه دیگرى در این رویکرد است. این افراد مى توانند به عنوان جهانگرد وارد ایران شوند و در صورت نیاز به جنبش هاى مدنى و نافرمانى ها بپیوندند.
9. باید فعالیت NGOهاى آمریکایى را در ایران تسهیل کنیم و به صدور ویزا همت گماریم. دعوت فعالان جوان ایرانى به خارج، براى شرکت در سمینارهاى کوچک هم، اقدام مهمى است. این کار در صربستان، فیلیپین، اندونزى و شیلى و کشورهاى دیگر جواب داده است. این افراد باید از سوى مقامات آمریکایى انتخاب شوند، نه نهادهاى ایرانى.
10. سفارتخانه هاى کشورهاى دیگر هم مى توانند در تهران براى ما مؤثر باشند. حضور در جلسات محاکمه، درخواست مشترک براى آزادى زندانیان سیاسى، کمک مالى به خانواده هاى زندانیان و گروه هاى مخالف حکومت و حتى نظارت یا مشارکت در اعتراض ها، از جمله این راه هاى تأثیرگذار است.
کنگره باید تصویب قانونى به نام «آزادى ایران» را بررسى کند تا از طریق آن حمایت کافى از آن را به عمل آورد.
11. تضعیف ستون هاى حمایتى حکومت ایران که همانا سرویس هاى امنیتى و نظامى این کشور مى باشند، باید در دستور کار قرار گیرند.
12. سرویس هاى امنیتى و قضایى آمریکا و متحدانش باید در همکارى با سازمان هاى حقوق بشر به جمعآورى مدارک و شواهدى در متهم کردن مسئولین ایرانى به موارد شبیه میکونوس اقدام کنند.
13. گفتگو با دولت ایران هم باید در دستور کار باشد. ما باید تعامل خود را براى دیدار با مقامات ایرانى و بحث و گفتگو درباره موضوعات مورد علاقه و نگرانى دو طرف نشان دهیم.
14. باید رهبران روحانى ایران را که در راس قدرت هستند، وادار کرد از قدرت سیاسى به صورت مسالمت آمیز کناره بگیرند.
15. باید قدرت بسیج و سپاه را از میان برد و در وزارت اطلاعات تغییرات اساسى و یا به طور کلى آن را حذف کرد.
جمع بندی و نتیجه گیری
در این نوشتار، ضمن تعریف مفاهیم جنگ نرم، به مصادیق آشکار جنگ نرم دشمنان علیه نظام مقدس جمهوری اسلامی پرداختیم.جنگ نرم واژه اى نو در ادبیات سیاسى کشور است که اگر به درستى تعریف نشود و راه کارهاى مقابله با آن شناسایى نگردد باز هم به سرنوشت سخن پیشین مقام معظم رهبرى (مدظله العالی) دچار مى شود که رهنمود ایشان براى نهضت تولید علم و جنبش نرم افزارى حتى گاهى توسط نخبگان خود ما به تولید نرم افزار تبدیل محتواهاى مکتوب به دیجیتال تعبیر شد.
غرب در بررسى هاى خود به این نتیجه رسید که با محاصره اقتصادى، تحریم هاى سیاسى، جنگ 8 ساله، ترور شخصیت ها و ترورهاى کور مردمى چیزى جز تحکیم اعتقادات و پافشارى بیشتر مردم ایران بر ارزش هاى انقلابى به دست نیاورده است نظریات فرانسیس فوکویاما در کتاب پایان تاریخ این بار جدى تر گرفته شد و دشمن با حفظ پروندههاى تحریم و تهدید و ترور پرونده جنگ نرم را پیش روى خود نهاده است.
با توجه به تلاش و هجمه فراوان استکبار جهانی در قالب جنگ نرم برای مقابله با نظام مقدس جمهوری اسلامی، رسالت مسوولین فرهنگی و نخبگان سیاسی جهت اتخاذ راهکارهای مقابله با این تهدید نرم و تبیین اهداف شوم دشمن در این راستا برای نسل جوان چند برابر می گردد که امید است در این زمینه همت و تلاش شایسته ای داشته باشند.
پینوشتها:
1. فرهنگ واژه هاى نظامى، محمود رستمى، ستاد مشترک ارتش جمهورى اسلامى ایران، 1378 ص 154 ـ 155.2. جریان برانداز و استراتژى براندازى خاموش در دهه سوم انقلاب اسلامى اداره سیاسى سپاه تهران، معاونت آموزش نیروى مقاومت بسیج، 1381، ص 45.
3. روزنامه کیهان، شماره 19130.
4. جان ام کالینز، استراتژى بزرگ، کورش بابندى، تهران، دفتر مطالعات وزارت خارجه، 1370، ص 478.
5. روزنامه کیهان، شماره 19130.
6. روزنامه کیهان، شماره 19162.
7. عملیات روانى و جنگ نامتقارن، ص 29.
8. سوره انبیاء، آیه 3؛ ترجمه المیزان، ج 14، ص 352.
9. سوره انعام، آیه 25؛ تفسیر نمونه، ج 5، ص 192.
10. محمدباقر مجلسى، بحارالانوار، ج 32، ص 617، روایت 483، باب 12.
11. قاموس المنجد، ماده خدع.
12. محمدحسن نجفى، جواهراللام، چاپ 3، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، 1362، ج 21، ص 80.
13. مصطفى طلاس، پیامبر و آئین نبرد، ترجمه حسن اکبرى مرزناک، مؤسسه انتشارات بعثت، بى تا، ص 515 و 516.
14. سوره انفال، آیه، 60.
15. فضل بن حسن طبرسى، مجمع البیان، به تصحیح رسولى محلاتى و یزدى طباطبایى، چاپ دوم،بیروت، دارالمعرفه، 1988، ج 4، ص 853 -852 و نیز طباطبایى، ج 9، ص 1175 -1149.
16. نشریه مکتب اسلام، شماره 3، 1384.
17. به نقل از وبلاگ شخصى دکتر حسن بهشتى پور مدیر شبکه پرس تى وى، دوشنبه 19/5/1388؛ نکته: مابقى خبرگزارى ها از این منبع ذکر کرده اند.( www.beheshtipour.blogfa.com)
18. روزنامه کیهان، شماره 92411.
19. بیانات مقام معظم رهبرى در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه صنعتى امیر کبیر در تاریخ 9/12/1379.
20. بیانات مقام معظم رهبرى در دیدار مسئولان و کارگزاران نظام جمهورى اسلامى ایران 19/4/1379.
21. ماهنامه همشهرى دیپلماتیک، شماره 22، 8/7/83.
22. به نقل از وبلاگ شخصى دکتر محمد سلطانى فر، استاد رشته ارتباطات دانشگاه آزاد واحد علوم و تحقیقات.
23. سوروس در اصل یک یهودى مجارستانى است که در سال 1930 در بوداپست به دنیا آمد. او در سال 1947 به غرب گریخت و در دانشگاه لندن درس اقتصاد خواند و بسیار تحت تأثیر اندیشه هاى کارل پوپر قرار گرفت. وى در سال 1956 به آمریکا رفت و از طریق معاملات ارز ثروت هنگفتى اندوخت.
24. نشریه مکتب اسلام، شماره 3، 1384.
25. نشریه مکتب اسلام، شماره 3، 1384.