جستاری کوتاه بر شخصیت و سیره حضرت عباس علیه السلام

در این نوشتار، جستاری کوتاه بر شخصیت و سیره حضرت اباالفضل عباس (علیه السلام) خواهیم داشت.
سه‌شنبه، 9 ارديبهشت 1404
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
جستاری کوتاه بر شخصیت و سیره حضرت عباس علیه السلام
تربیت در خانه نور
حضرت عباس (علیه السلام) علاوه بر این که عالی‌ترین ارزش‌ها را از پدر ارجمند و مادر بافضیلتش به ارث برده بود، در محضر مربی بزرگی که یار و برادر رسول ‌خدا (صلّی الله علیه و آله) بود و در ایمان و تقوا و شجاعت همتایی نداشت، تربیت شد و در دامان مادری همچون ام‌ البنین (علیها السلام) که در ایمان و معرفت و دلاوری سرآمد بود پرورش یافت. 

او در کنار فرزندان گران‌قدر حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)، از عالی‌ترین برنامه‌های تربیتی بهره‌مند شد. به‌ویژه در شجاعت و دلاوری در میدان‌های نبرد به چنان رشدی دست یافت که دوست و دشمن لب به تحسین وی گشودند. کربلا عرصه ظهور و تجلّی کامل این عصاره شجاعت و دلاوری بود.

خاستگاه تربیتی
حضرت عباس (علیه السلام) در گستره‌ای چشم به جهان گشود که رایحه دل‌انگیز وحی، فضای آن‌ را آکنده بود و در دامان مردی سترگ پرورش یافت که بر کرانه‌های تاریخ ایستاده بود. در خانه‌ای رشد کرد که از زیور و زینت‌های دنیایی تهی بود، ولی نور خدایی بر در چوبی و دیوارهای گلی آن موج می‌زد؛ خانه‌ای که حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) در آن زیسته و رسول خدا (صلّی الله علیه و آله) درباره آن فرموده بود: «خداوندا! در خانه و زندگی کسانی که بیشتر ظروفشان سفالین است، برکت قرار ده!»1

حضرت عباس (علیه السلام) در در خانه‌ای می‌زیست که نیازمندان شهر نیز در غذای اندک آن سهیم بودند و همواره دستان پربرکت ساکنان آن، مستمندان را خرسند می‌ساخت؛ دست‌های پربرکت حضرت امام علی (علیه السلام)، حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) و حضرت امام حسن (علیه السلام) و حضرت امام حسین (علیه السلام). 

در این خانه، پدر خانواده، دسترنج 25 سال خانه‌نشینی خود را میان نیازمندان تقسیم می‌کرد، نخلستان‌ها را به ثمر می‌نشاند و قنات‌ها را جاری می‌ساخت. زمین‌های خشکیده و بی‌حاصل را طراوت می‌بخشید، برای بستگان بی‌پناه خود در محله بنی‌رزیق خانه می‌ساخت و سالانه چهل ‌هزار دینار طلا را که درآمد نخلستان‌هایش بود، به نیازمندان می‌بخشید.2 همچنین روزی، در رکوع، انگشتری خود را صدقه داد و افزون بر آن، هزاران افتخار دیگر را در پرونده بزرگواری خویش ثبت کرد.

حضرت عباس (علیه السلام) در محضر پدری پرورش یافت که پدرِ یتیمان شهر و غم‌خوار و هم‌زبان غریبان بود؛ پدری مهربان که یتیمان شهر را بر فرزندان خویش مقدم می‌دانست و لقمه‌های اشک‌آلود را با دست خود در دهان آنان می‌نهاد تا گرد یتیمی بر چهره‌شان ننشیند. عباس (علیه السلام) در مکتب پدری درس خواند که استاد باطل‌ستیزی و خداباوری بود؛ هم او که در گلستان وحی شکوفا شده بود و بهترین پشتیبان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) در عرصه‌های نبرد با باطل و بهترین جانشین او در میان امّت بود. 

حضرت عباس (علیه السلام) در محضر پدری، زندگی آموخت که دروازه شهر دانایی بود؛ پدری که افسار دنیا را رها کرده، از هر تعلّق، وارسته و از هر کاستی، پیراسته بود. مردی که هماوردی بی‌بدیل و پیکارگری بی‌همتا در میدان جنگ بود و خیبرهای الحاد را به دست خود، فتح کرده بود. عباس (علیه السلام)، فرزند علی (علیه السلام) است؛ یادگار حیدر و احیاگر نام خیبرشکن.

همچنین حضرت عباس (علیه السلام) در دامان مادری فرهیخته، ادب‌دوست و علاقه‌مند به خاندان وحی تربیت یافت. مادری که خود و فرزندان خود را خدمتگزار فرزندان فاطمه (علیها السلام) می‌دانست و چون چراغی فروزان، فرا‌راه پسران دلیر خویش، مسیر ارادتمندی به خاندان وحی را روشن می‌ساخت و خود نیز مانند پروانه، گرد فرزندان حضرت علی (علیه السلام) می‌سوخت. هنگامی که به ازدواج علی (علیه السلام) درآمد، حسنین (علیهما السلام) بیمار بودند. او مانند فرزند خود از آن دو پرستاری می‌کرد. فرزندان او نیز که فداکاری مادر را دیده بودند، به پیروی از او در این فضای سرشار از عاطفه، رشد می‌کردند.

حضرت عباس (علیه السلام) در دامان مادری پرورش یافت که از آغازین روز تولّد نوزادش، خود را برای شهادت فرزندش در راه ولایت، آماده ساخته بود و با این اندیشه، نوزاد خود را بزرگ می‌کرد و منتظر لحظه موعود بود.

روزی حضرت امام علی (علیه السلام)، حضرت عباس (علیه السلام) را که نوزاد بود، در آغوش کشید و نوازش کرد. سپس اشک او جاری شد و دستان عباس (علیه السلام) را بوسید و او را در آغوش خود فشرد. ام‌ البنین (علیها السلام) با دیدن این منظره، از او پرسید: «چرا دستان او را می‌بوسی؟ مگر عیبی در آن هست که این‌گونه به آن خیره شده‌ای؟»

حضرت علی (علیه السلام) فرمود: «اگر قول بدهی که خویشتن‌دار باشی، خواهم گفت. این دست‌ها در پی یاری فرزندم حسین (علیه السلام) در کربلا قطع می‌شوند.»3 اشک در چشمان مادر حلقه زد، ولی فرو نچکید؛ زیرا عشق و علاقه او به این خانواده به‌گونه‌ای بود که از خود و فرزندانش در گذشته بود و به جای زاری، عزم خود را جزم کرد تا ثمره زندگی‌اش را برای آن روز بزرگ آماده سازد. از آن‌ روز بود که در پرورش فرزندش برای این مهم، کمر همت بست.

گفتنی است حضرت عباس (علیه السلام) افزون بر پدر بزرگوار خویش، محضر سه امام دیگر را درک کرد و از فیض حضور در مکتب آنان نیز برخوردار شد.

تاج شهیدانِ همه عالمی
دست علی، ماه بنی‌هاشمی
چار امامی که تو را دیده‌اند
دست علم‌گیر تو بوسیده‌اند4

مثلث شخصیت حضرت عباس علیه السلام
به گفته بسیاری از دانشمندان علم روان‌شناسی، سه موضوع وراثت، تربیت و محیط در پیدایش شخصیت انسان نقش بسزایی دارد. این سه عامل درباره شخصیت حضرت عباس (علیه السلام) در بالاترین و بهترین حدّ خود وجود داشت؛ زیرا ایشان عالی‌ترین ارزش‌ها را از پدر ارجمند و مادر پرفضیلتش به ارث برد و در محضر این دو بزرگوار تربیت یافت و در خانه حضرت علی (علیه السلام) در کنار فرزندان حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام)، از عالی‌ترین برنامه‌های تربیتی برخوردار بود. 

در مورد عامل محیط نیز، عباس در محیطی رشد یافت که فرزندان حضرت فاطمه زهرا (علیها السلام) به‌وجود‌آورنده آن بودند؛ محیطی که سراسر نور و صفا و اسلام ناب بود و در آن محیط، جز اخلاق نیک اسلامی و شیوه‌های ارجمند و ارزش‌های والای انسانی، چیز دیگری مطرح نبود.5

دوران کودکی حضرت عباس علیه السلام
باید در لحظه لحظه دوران کودکی حضرت عباس (علیه السلام)، به دقت اندیشید؛ زیرا در همه این دوران شیرین و حساس، زیر نظر و عنایت کانون عصمت و طهارت بوده است. او در دوران کودکی از دانش و زهد و تقوا و ایثار و عبادت و شجاعت پدر ـ که آیت بی‌همتای همه کمال بشری است ـ الهام می‌گیرد و می‌کوشد خود را آن‌گونه بپروراند که مطلوب پدری بزرگوار چون علی است.

روزهای کودکی حضرت عباس (علیه السلام) در حالی آغاز شد که پدر گران‌قدرش چون آینه معرفت، دانایی و کمال در مقابل او قرار داشت. گفتار الهی و رفتار آسمانی حضرت امام علی (علیه السلام)، تأثیری ژرف بر وی نهاد. 

حضرت عباس (علیه السلام) خود را بر ساحل دریای علوم و معارف پدر می‌دید و در کنار جهاد و تقوا حس می‌کرد. او در خانه‌ای که بر خاک قرار داشت، ولی از افلاک برتری یافته بود، خانه‌ای که فرشتگان با فروتنی در آن فرود می‌آمدند و محل نزول اسرار هدایت بود، پرورش یافت. 

حضرت عباس (علیه السلام) در دوران کودکی، خوشه‌چین حقایق ولایت بود و از بلندای بینش حضرت امام علی (علیه السلام) بهره‌های بسیار برد. امیرمؤمنان علی (علیه السلام)، پرورش و تکامل فرزندش را چنین توصیف می‌کند: «همانا فرزندم عباس، در کودکی دانش آموخت و چونان نوزاد کبوتر که از مادرش آب و غذا می‌گیرد، از من معارف فراگرفت».6

نوجوانی و جوانی حضرت عباس علیه السلام
حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام) چهارده سال از زندگانی خویش را در کنار پدر بزرگوارش حضرت علی (علیه السلام) گذرانید و پس از آن نیز در سایه لطف و مرحمت امام حسن (علیه السلام) و امام حسین (علیه السلام) زندگی کرد و همچون بنده‌ای فرمانبردار، در خدمت این دو بزرگوار بود.7 

بی‌شک همراهی حضرت اباالفضل (علیه السلام) با پدر، فرصتی طلایی در بهره‌گیری از صفات و فضیلت‌های حضرت امام علی (علیه السلام) برای او پدید آورد تا در حوادث آینده، یکایک این اندوخته‌های ارزشمند را به‌کار گیرد.8

جستاری کوتاه بر شخصیت و سیره حضرت عباس علیه السلام

مقام عباس (علیه السلام) و اخلاص ام‌ البنین (علیها السلام)
نقل می‌کنند پس از این که‌ ام‌ البنین (علیها السلام) از مصائب اهل‌بیت (علیهم السلام) در کربلا آگاهی یافت، سخت گریست. سپس خود را آرام کرد و از این که فرزندش فدای حسین فاطمه (علیها السلام) می‌شود خدا را شکر کرد و سپاس گفت. حضرت علی (علیه السلام) به ام‌ البنین (علیها السلام) فرمود: 
«فرزندت عباس، نزد خداوند متعال منزلتی عظیم دارد و خداوند به‌جای دو دست او که در کربلا برای دفاع از دین قطع خواهد شد، دو بال به او عنایت خواهد کرد که با آن دو بال همراه فرشتگان در فضای بهشت پرواز کند؛ همان‌ گونه که به جعفر ‌بن ابی‌طالب (علیه السلام) عنایت کرده است». 

حضرت ام‌ البنین (علیها السلام) با شنیدن این بشارت، آرامش یافت و خشنود شد.9 آری، ام‌ البنین (علیها السلام) چنان مخلص و مطیع ولایت بود که از فداشدن فرزندش در راه یاری دین ‌خدا و امام حسین (علیه السلام) خشنود بود و خدا را سپاس می‌گفت.

دانش و بینش حضرت عباس علیه السلام
حضرت عباس (علیه السلام) در عرصه دانایی و معرفت، شخصیت برجسته‌ای است. درباره دانش او گفته شده‌ است: «وَ قَدْ کانَ مِن فُقَهاءِ اَوْلادِ الائمه؛ عباس (علیه السلام)، فقیه فرزندان امامان (علیه السلام) است».10

او وجودی سرشار از درک عمیق و پاکی است که از منشأ علم الهی حضرت علی (علیه السلام) سرچشمه گرفته و جریان یافته است.

در روایتی، یکی از پیشوایان معصوم، شخصیت علمی و جایگاه معرفتی اهل‌‌بیت (علیهم السلام) را این‌گونه بیان می‌فرماید: «زُقّ العِلم زقّا؛ دانش را از سرچشمه نوشیده‌اند.»11 در این سخن ارزشمند، همانندسازی لطیفی در واژه زُقَّ نهفته است. عرب، این فعل را درباره کبوتر به‌کار می‌برد. آن‌هنگام که غذا را خود برچیده و نرم می‌سازد تا به جوجه‌اش بخوراند. 

این همانندسازی در حدیث، گویای دانش‌اندوزی ایشان از آموزگار توانای دانش‌ها و چشمه‌سار حقیقت و معرفت، حضرت علی (علیه السلام) است. حضرت عباس (علیه السلام) نیز توشه دانش خود را از والاگهرترین گنجینه آن؛ یعنی علی (علیه السلام) برچیده است.

این تعبیر زیبا در جایی دیگر نیز درباره این خاندان به‌کار می‌رود، ولی نه از زبان دوست، بلکه از زبان دشمن زبون! وقتی حضرت امام سجاد (علیه السلام) در بند اسارت، به سبب خواهش مردم از یزید برای دادن اجازه سخنرانی به ایشان، بر بالای منبر مسجد اموی رفت، یزید از فرط ناراحتی، سخن امام را قطع کرد و گفت: «اِنَّهُ من اهل‌بیت قَد زَقُّوا العِلْمَ زَقَّا؛ آخر او از خانواده‌ای است که از دانش بسیار سیراب‌اند.»12 

حضرت عباس (علیه السلام) زلال معرفت را جرعه‌ جرعه از دست ساقی کوثر، حضرت علی (علیه السلام) نوشیده و به بینشی ژرف رسیده بود. هنگامی که هنوز بیشتر از پنج بهار را ندیده بود، روزی بر زانوی پدر نشسته، درس معرفت می‌گرفت. پدر به او شمردن را می‌آموخت و می‌گفت: «فرزندم! بگو یک». عباس (علیه السلام) می‌شمارد. پدر می‌گفت: «بگو دو!» پاسخ عباس (علیه السلام) از مفهوم شمارش بسیار عمیق‌تر است. در پاسخ می‌گوید: «پدر خجالت می‌کشم با زبانی که یکتایی پروردگارم را ستوده‌ام و او را یکتا شمرده‌ام، بگویم دو!» پدر دست تحسین بر سر کودک خود می‌کشد و چشمان او را می‌بوسد.13

این‌گونه است که حضرت امام صادق (علیه السلام) فرمود: «کانَ عَمُّنا العَبّاسُ نافِذَ البَصیرَة؛ عموی ما عباس (علیه السلام) بینشی ژرف داشته‌ است».14

دانش و معرفت حضرت عباس علیه السلام
حضرت اباالفضل (علیه السلام)، زورق‌نشین دریای بی‌کرانه معرفت بود. به‌سان ماه تابان از خورشید وجود پدر، نور می‌گرفت و با فراستی چشمگیر و دقتی فراوان، خوشه‌چین خرمن حقایق ولایت بود. حضرت امام علی (علیه السلام) درباره دانش‌اندوزی فرزند خود چنین می‌فرماید: «همانا فرزندم عباس، در کودکی علم آموخت و به‌سان فرزند کبوتر که از مادرش، آب و غذا می‌گیرد، معارف را از من فراگرفت».15

حضرت اباالفضل (علیه السلام) که برخوردار از استعدادی شگرف و قابلیتی عظیم برای گرفتن معارف الهی بود، نزد استادی درس آموخت که منبع علم الهی، وارث علوم حضرت ختمی مرتبت صلی الله علیه و آله و نیز یگانه روزگار در نشر معارف ربانی و تعلیم اخلاق نیکو و احکام اسلام بود. 

بعد از امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) نیز به امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) که بنگریم، آنان را منبع علوم الهی و معلّمان الهی جامعه اسلامی در نشر معارف دین می‌یابیم، عبّاس بعد از پدر، لحظه‌ای از این دو برادر جدا نبود. حضرت اباالفضل (علیه السلام) زورق‌نشین دریای علم این دو امام هُمام بوده و از بی‌کرانه معارف الهی آنان، بسا دُرّهای شاهوار برچیده بود.16

ادب و فروتنی حضرت عباس علیه السلام
یکی از ارزش‌های والای انسانی و اسلامی، رعایت ادب و فروتنی به افرادی است که در مقایسه با انسان، برتری دارند.

امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) به این ارزش والا، بسیار سفارش می‌کرد و می‌فرمود: «لا مِیراثَ کالْأَدَبِ؛ هیچ میراثی گران‌بهاتر از ادب نیست.»17 آن بزرگوار همواره پاسداری از این میراث گران‌بها و ارزشمند را به فرزندان خویش وصیت می‌کرد و می‌فرمود: «فرزندم! هیچ‌گاه در برخوردهایت کسی را تحقیر مکن؛ زیرا او یا بزرگ‌تر از تو است که جای پدرت به‌شمار می‌رود یا همانند توست که جای برادرت است یا کوچک‌تر از توست که جای فرزندت خواهد بود.»18 

همچنین در زمینه رفتارهای درست اجتماعی و برخورد با افرادی که آنان را نمی‌شناسیم، به فرزند خود حسین (علیه السلام) این‌گونه سفارش فرموده است: «حسین‌جان! هرگاه در شهری غریب و ناآشنا بودی، با آداب و رسوم آن مردم زندگی کن. عقل خود را به‌کار گیر و در میان آنان خودبزرگ‌بینی به خویش راه مده؛ زیرا هر جامعه‌ای خردمندانی دارد که آداب و رسوم خود را محترم می‌شمارند».19

آن بزرگان، تربیت اسلامی به‌ویژه ادب را در این می‌دیدند که همواره انسان به هم‌نوع خویش احترام گذارد. این‌گونه رفتار سبب می‌شود انسان برای کسی که برتری دارد، احترامی دوچندان قائل شود و در برابر او بیشتر فروتن باشد. حضرت عباس (علیه السلام) که پرورش‌یافته این مکتب درخشان است، سفارش‌های پدر بزرگوار خود را به بهترین صورت، عملی می‌کرد و تا آنجا پیش رفت که نام او در دیباچه دفتر ادب و فروتنی نقش شد. 

هم‌اکنون نام گرامی او، یادآور این ارزش گران‌قدر اسلامی است. در تاریخ، نمونه‌های گویایی از این ویژگی ایشان به چشم می‌خورد که به بیان برخی بسنده می‌کنیم.

وی هرگز بدون اجازه در محضر حضرت امام حسین (علیه السلام) نمی‌نشست و پس از اجازه‌گرفتن نیز بسیار فروتنانه ـ به‌صورت دو زانو ـ در گوشه‌ای می‌نشست.20 

همچنین روایت شده که در طول 34 سال عمر پربرکت خویش، هرگز امام حسین (علیه السلام) را برادر خطاب نکرد، بلکه با تعبیراتی مانند «سیدی»، «مولای» و «یابن رسول‌اللّه صلی الله علیه و آله » آن حضرت را صدا می‌زد.21

آن بزرگوار در طول عمر خود، هرگز برادرانش را به اسم یا کنیه صدا نمی‌زد، بلکه با تعبیرهای مؤدبانه مانند فرزند پیامبر خدا، مولای من و سرور من، جایگاه بلند ایشان را پاس می‌داشت و مانند دیگر دوستداران، بدون در نظرگرفتن برادری خویش، آنان را خطاب می‌کرد. این مسئله نیز به بینش وصف‌ناپذیر آن حضرت بازمی‌گردد. 

او می‌دانست که آنان نخست، اهل‌بیت پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله)، معصومان و امامان اویند و در مرحله بعد، برادران و خانواده او هستند. او باور داشت که در برادری، نباید جایگاه امامت فراموش شود و این، همان سفارش فراوان پیامبر خدا (صلّی الله علیه و آله) بود که عباس (علیه السلام) باید از آن پیروی می‌کرد. 

او سفارش‌های پدر را درباره برادران معصوم خویش همواره در خاطر داشت. برای نمونه، در جنگ جمل، محمد حنفیه که از پیکار به ستوه آمده بود، به پدر خویش اعتراض کرد که چرا حسن (علیه السلام) و حسین (علیه السلام) در نبرد شرکت نمی‌کنند؟ حضرت علی (علیه السلام) در پاسخ فرمود: «اینان به منزله سر هستند و تو مانند دستی و باید از سر محافظت کنی. ای محمد!» حسن و حسین، فرزندان پیامبرند، ولی تو پسر منی و میل دارم آن‌گونه که دستور می‌دهم، رفتار کنی».22

این مسئله ادب و تواضع عباس (علیه السلام) را بیشتر می‌کرد و اخلاق مادر وی، ام‌ البنین (علیها السلام) نیز در آن بی‌تأثیر نبود.

حضرت عباس (علیه السلام) فرزند آن امامی است که به فرزندش امام حسن (علیه السلام) می‌فرماید: «پسرم، ادب مایه بارورشدن عقل و بیداری قلب و سرلوحه فضل و بزرگواری است».23

حضرت عباس (علیه السلام) از مکتب درخشان اسلام، درس ادب آموخته بود و از این ویژگی در تمام مراحل زندگی خویش بهره می‌برد. او شاگرد همین مکتب بود و در همه دوران‌های عمر مبارک خویش، از کودکی تا هنگام شهادت، ادب را سرلوحه زندگی خویش قرار داده بود.

جستاری کوتاه بر شخصیت و سیره حضرت عباس علیه السلام

عبادت حضرت عباس علیه السلام
حقیقت پرستش، فروتنی روح و جسم انسان در برابر پروردگار است و از ایمان او سرچشمه می‌گیرد. هرچه درجه ایمان و شناخت بیشتر باشد، بندگی عمیق‌تر می‌شود.

پرستش‌گران راستین در دنیا وآخرت به‌خوبی شناخته می‌شوند. اینان در آخرت با رویی درخشان و تابناک محشور می‌شوند و در دنیا نیز آثار بندگی و پرستش در سیمایشان پدیدار است: «سیماهُم فی وُجُوهِهِم مِنْ اَثَرِ السُّجُودِ؛ علامتِ آنان، اثر سجده در چهره‌هایشان است». (فتح: 29)

حضرت عباس (علیه السلام) نیز پرستش‌گر راستین آفریدگار خویش بود و نشانه‌های عبادت در سیمای معصوم او آشکار بود. اثر سجده‌های طولانی بر پیشانی‌اش نقش بسته بود تا آنجا که قاتل او می‌گوید: «وی نیکوچهره و رشید بود که در پیشانی‌اش اثر سجده می‌درخشید».24

او در آخرین شب زندگانی خویش، به همراه دیگر یاران باوفای حضرت امام حسین (علیه السلام)، سرگرم راز و نیاز می‌شود و با توسن نیایش به سمت کرانه‌های روشن بندگی می‌شتابد. آن شب، خیمه‌ها در روشنی فرو می‌رود و جاده‌های سبز قنوت در امتداد دست‌ها به آسمان کشیده می‌شود. زمزمه‌های عاشقانه در نسیم گرم کربلا می‌پیچد و فضا را دل‌نشین می‌سازد تا آن‌جا که دشمنان در همان شب از نیایش آنان دگرگون می‌شوند و سی و دو نفر از آنان به خیل عاشوراییان می‌پیوندند.25
فضایل حضرت عباس علیه السلام
پرچم‌دار کربلا و پاسدار حرم اهل‌بیت مصطفی صلی الله علیه و آله حضرت عباس (علیه السلام) ویژگی‌ها و فضایل فراوانی دارد که القاب و کنیه‌های آن حضرت، نشانگر برخی از آن‌هاست. 

ماه بنی‌هاشم، از جمال او حکایت دارد. سقای کربلا، از فداکاری عباس (علیه السلام) در رساندن آب به اهل‌بیت (علیهم السلام) حکایت می‌کند. قهرمان علقمه و پرچم‌دار کربلا، شجاعتش را بازگو می‌گوید. پاسدار حرم، گواه جانبازی او در راه اهل‌بیت (علیهم السلام) است. باب‌الحوائج، شکوه او را نزد خداوند، نشان می‌دهد و سرانجام، عبد صالح، از عظمت معنوی عباس‌بن علی (علیه السلام) حکایت دارد.
 
تسلیم در برابر حق
حضرت عباس‌ (علیه السلام)، اسلام خود را در تسلیم خلاصه کرده بود؛ تسلیم در برابر خدا، و در برابر ولی امر مسلمانان. او با صدق و خلوص و آگاهی در راه تسلیم، گام نهاد و هرچه در توان داشت در طَبَق اخلاص، تقدیم راه امام خود کرد و سرافرازانه جان باخت. آری، نتیجه آگاهی کامل و ایمان خالص، همین است.26
 
مطیع و پشتیبان ولایت
حضرت عباس (علیه السلام) الگوی بسیار گویای اطاعت از ولایت و امانت به‌شمار می‌رود. قهرمانی او و دیگر برادران مادری‌اش را نباید تنها در محدوده تنگ اطاعت و حمایت از برادر محدود کنیم. 

جانبازی و فداکاری حضرت عباس (علیه السلام)، به پاس حمایت از ولایت و امام ‌زمان خویش صورت گرفته است. به همین دلیل، وی را «ظَهْرُالولایة (پشتیبان ولایت)» لقب داده بودند. او پشت و پناه ولایت ‌امر بود و تا آخرین حدّ توان از او و آرمان‌هایش پشتیبانی کرد؛ ازاین‌رو وقتی حضرت امام حسین (علیه السلام) در آخرین لحظات عمر بر بالین او آمد، فرمود: «به خدا قسم اکنون کمرم شکست...».27
 
باب ولایت
حضرت قمر بنی‌هاشم (علیه السلام) از مقربان درگاه خداوند متعال است و بلکه به مضمون روایت «انا مدینة العلم و علی بابها»، همان‌گونه‌که امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) باب نبوت است، 

حضرت اباالفضل العباس (علیه السلام)، باب ولایت است و هرکه بخواهد به شهر ولایت علی (علیه السلام) و آل علی (علیه السلام) وارد شود، باید از در دوستی اباالفضل (علیه السلام) درآید و بدون دوستی آن بزرگوار، او را به دوستی و محبت آل محمد صلی الله علیه و آله راهی نیست.28
 
ایمان سالار عشق
ایمان و خدامحوری، رمز پیروزی بزرگ‌مردان جهان در رویارویی با دشمنان خدا به‌شمار می‌رود و حضرت عباس (علیه السلام)، آن رادمرد تاریخ، به این صفت الهی آراسته بود. بهترین دلیل بر این امر این است که امام صادق (علیه السلام) در آغاز زیارتنامه حضرت عباس (علیه السلام)، او را با صفت ایمان خوانده و در پایان، بر ایمان و بصیرت والای ایشان گواهی داده و فرموده است: «شهادت می‌دهم که تو لحظه‌ای از خود سستی نشان ندادی و برنگشتی، بلکه روش تو بر ایمان و بصیرت در دین رقم خورده بود».29
 
اخلاص سپهسالار کربلا
سخنان پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) و گفتار حضرت امام علی (علیه السلام)، دگرگونی چشمگیری در اندیشه عباس (علیه السلام) به‌وجود می‌آورد. او از فرهیختگان بسیاری، واژه‌های بصیرت‌بخشی پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) را آموخته بود، آنجا که حضرت می‌فرماید: 
«ای مردم! همانا کسی که خداوند عزّوجّل را ملاقات کند، در حالی که شهادت به یگانگی خدا و یکتایی او بدهد و مخلصانه، هیچ معبود دیگری همراه او نپذیرد، پروردگار او را داخل بهشت می‌کند... . اگر کسی هیچ‌یک از صفات والا را نداشته باشد، ولی با اخلاص، خداوند را بخواند، برای او بهشت است».30 

عصاره اخلاص و خداباوری در وجود حضرت عباس (علیه السلام) نمایان بود. او در کلاس اخلاص بدانجا رسید که چشمه‌های حکمت از قلبش جوشیدن گرفت و امامان و حجت‌های خداوند، زبان به ستایش اخلاص و اعمال او گشودند و او را انسانی وارسته دانستند. 
 
شجاعت حضرت عباس (علیه السلام)
واژه عباس، صیغه مبالغه از ماده «عبس» است که به معنی گرفتگی چهره می‌باشد. حضرت اباالفضل (علیه السلام) از مصادیق بارز «أشدّاءُ عَلَی الکفّار» (فتح: 29) است. وی بر دشمنان ‌حق عبوس و خشن و در جنگ با آنان غیور و دلاور بود. این نام از همان دوران، نشانگر شهامت و صلابت اباالفضل (علیه السلام) بود. 

مرحوم علامه حائری در کتاب معالی ‌السِبطین می‌نویسد: «امیرمؤمنان، علی (علیه السلام) او را از این ‌رو عبّاس نامید که به شجاعت، شکوه، صولت و خشم او در پیکار با دشمنان آگاهی داشت. دشمنان در برابر او لرزه بر اندامشان می‌افتاد و صورت‌هایشان از ترس او رنگ می‌باخت. او قهرمانی بود که شجاعت را از پدرش به ارث برده بود و بینی گمراهان در برابر او به خاک مالیده می‌شد».31

ویژگی‌های جسمی حضرت عباس (علیه السلام)
حضرت عباس (علیه السلام) دارای زیبایی خاص و جذابی بود و چهره دلربایش، هر بیننده‌ای را به تحسین وامی‌داشت. او چون ماه تمام در میان هاشمیان می‌درخشید. جدّ او، عبد مناف را ماه مکه و عبداللّه، پدر پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) را ماه حرم می‌خواندند. حضرت عباس (علیه السلام) نیز ماه بنی‌هاشم لقب گرفت تا لقب گویایی برای چهره رعنا و دلکش او باشد.

همچنین ورزیدگی اندام و تناسب اعضای حضرت عباس (علیه السلام)، بیانگر توان جسمی بالای او بود که از پدر به ارث برده بود.

مهم‌ترین دلیل این قدرت جسمی، افزون بر فرایند ارثی این بود که حضرت عباس (علیه السلام) از کودکی با ورزش و چالاکی انس داشت و پدر بزرگوارش، در همان سنین کودکی، فنون رزمی مانند: کشتی، شمشیرزنی، تیراندازی و سوارکاری را به او می‌آموخت و گاه خود با او ورزش می‌کرد.

از جمله بازی‌های دوران کودکی حضرت عباس (علیه السلام)، بازی مداحی32 بود که تا اندازه‌ای شبیه به ورزش گُلْف است و در ایران‌زمین، به چوگان معروف بود. در این بازی دو طرف می‌کوشند گوی را با کمک دسته‌ای چوبی به چاله‌ای بیندازند که متعلق به طرف مقابل است. این‌گونه سرگرمی‌ها، به ورزیدگی روزافزون کودکان می‌انجامید.

افزون بر آن، حضرت عباس (علیه السلام) همواره در کنار پدر بزرگوار خویش به کندن چاه و قنات، آبیاری نخلستان‌ها و کار در مزرعه می‌پرداخت و در نوجوانی همراه با برادران خود، در رکاب پدر برای جنگ با دشمنان حاضر می‌شد. این مسائل دست‌به‌دست هم داد و از حضرت عباس (علیه السلام)، جوانی نیرومند و شجاع ساخت.

ابروانی به هم گره خورده سایه‌بان دو چشم همت او
آفتاب، ایستاده شاهد رزم حالیا گاه، گاهِ غیرت او33

جستاری کوتاه بر شخصیت و سیره حضرت عباس علیه السلام

جنگ‌آوری و شجاعت حضرت عباس (علیه السلام)
همان‌گونه که گذشت، حضرت عباس (علیه السلام) مردی درشت‌اندام و تنومند بود و از کودکی با ورزش و کارهای سخت و طاقت‌فرسا انس داشت. آستین بالا می‌زد و با کودکان بزرگ‌تر از خود کشتی می‌گرفت و آنان را بر زمین می‌زد. در جوانی، بازوی هرکس را می‌فشرد، نَفَسش به شماره می‌افتاد. هنگام شمشیرزدن، سوار و مرکب را به هم می‌دوخت و ضربه شمشیرش، سپر حریف را می‌شکافت. او، این روحیه را در کودکی به‌دست آورده بود.

روزی امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) در مسجد پیامبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) نشسته بود و مردم را پند می‌داد. مردی اعرابی وارد مسجد شد. سلام کرد و صندوقی را که همراه داشت، بر زمین گذاشت و به حضرت گفت: «ای پیشوای من! پیش‌کشی برای شما آورده‌ام». آن‌گاه در صندوقچه را گشود و شمشیری آب دیده و منحصر به ‌فرد را از آن بیرون آورد و به حضرت تقدیم کرد. 

در همین هنگام، حضرت عباس (علیه السلام) که نوجوانی رشید بود، وارد شد و پس از سلام، با ادب در گوشه‌ای ایستاد. نگاهش در برق شمشیر گره خورد. حضرت علی (علیه السلام) متوجه علاقه و شگفت‌زدگی حضرت عباس (علیه السلام) شد و از او پرسید: «پسرم دوست داری این شمشیر برای تو باشد؟» عباس (علیه السلام) با شادی پاسخ داد: «آری، پدر!»

حضرت برخاست و با دست خود، شمشیر را بر بلندای قامت استوار او، حمایل کرد. سپس به برازندگی شمشیر بر اندام رشید و تناور فرزندش نگریست و اشک بر محاسن سفیدش جاری شد. حاضران پرسیدند: «یا امیرالمؤمنین! چرا گریه می‌کنید؟» حضرت فرمود: «روزی را می‌بینم که با این شمشیر، نفس دشمن را در سینه حبس می‌کند و بی‌امان بر آنان می‌تازد و سرانجام به شهادت می‌رسد».34

آری، حضرت عباس (علیه السلام) شمشیر و شجاعت را از پدر به ارث می‌برد و مثنوی بلند مقاومت و ایثار را در شعر شانه و شمشیر می‌سراید و دشمن را از بیم برق شمشیرش، هراسان می‌سازد. در کربلا، دشمنان دست به نیرنگ می‌آلایند و امان‌نامه می‌فرستند. ولی ناامید می‌شوند. با گروهی به او حمله می‌کنند و پشیمان می‌شوند. باز به دسیسه‌ای دیگر روی می‌آورند و ناجوانمردانه در خونش می‌کشانند. 

حضرت امام حسین (علیه السلام) نیز با دیدن بدن غرقه به خون او، شجاعتش را با جمله‌ای کوتاه، تفسیری بلند می‌کند: «چشم‌هایی که دیشب از ترس تو نخوابیدند، امشب به خواب خواهند رفت».35

درخشش او در جنگ‌های گوناگون به‌ویژه کربلا، یادآور نبردهای پیروزمندانه حضرت امام علی (علیه السلام) است. او با سه تن از شجاعانِ دشمن، قهرمانانه می‌جنگد و هر سه را به هلاکت می‌رساند.

نخستین آنان، مارد ‌بن صدیف بود. او دو زره نفوذناپذیر پوشیده، کلاه‌خودی بزرگ بر سر نهاده و نیزه‌ای بلند در دست گرفته بود. وقتی به میدان آمد، نیزه‌اش را حمایل سینه حضرت کرد. حضرت عباس (علیه السلام) سر نیزه او را گرفت و پیچاند و از دستش بیرون آورد و او را با نیزه خودش هلاک کرد.36

نفر دوم، صنوان ‌بن ابطح بود که در پرتاب سنگ و نیزه مهارت فراوان داشت و پس از چند لحظه رویارویی، مجروح شد، ولی بخشش عباس (علیه السلام)، زندگی دوباره به او بخشید.

سومین رزم‌آور نیز عبداللّه ‌بن عقبه غَنَوی بود که حضرت، پدر او را می‌شناخت و برای این که کشته نشود، مهرورزانه به او گفت: «تو نمی‌دانستی که در این جنگ با من روبه‌رو می‌شوی. به سبب احسانی که پدرم به پدرت کرده ‌است، از جنگ با من دست بردار و برگرد». خیرخواهی حضرت عباس (علیه السلام) در او اثر نکرد و به جنگ با حضرت پرداخت. ساعتی نگذشته بود که شکست خورد و مفتضحانه از میدان نبرد گریخت.37

رزم‌آوری حضرت عباس (علیه السلام)
حضرت اباالفضل (علیه السلام) سواری خوش‌سیما و تنومند است که در زیبارویی، «ماه بنی‌هاشم» خوانده می‌شد و در تنومندی به‌گونه‌ای بود که چون بر قوی هیکل‌ترین اسبان می‌نشست، پاهایش بر زمین کشیده می‌شد. در قدرت و رزم‌آوری چونان شیر خشمگین بر لشکر کفر و الحاد می‌تاخت؛ به‌قدری تارومارشان کرده بود که دیدن او، دل دشمن را به لرزه می‌انداخت. گروه‌ گروه افراد با چهره‌هایی وحشت‌زده از پیش او می‌گریختند و دلاوران لشکر آن گروه نامسلمان، به تیغ شمشیرش، رو به جانب دوزخ می‌نهادند.

سلام بر اباالفضل‌ (علیه السلام)؛ بزرگ‌مردی که به یمن نام بلندش، پرواز را می‌آموزیم و یادش هماره در مینای عشق می‌درخشد. سلام بر اباالفضل (علیه السلام)، که سرو بلند آزادگی را بر بام تاریخ ما می‌کارد، آینه‌های طور و تجلی را در برابر جوانان ما می‌افرازد و پرچم صلابت و سادگی، صبر و ایستادگی، شهادت و مردانگی را بر ایوان آیین زندگی جانبازان عزیز ما به اهتزاز درمی‌آورد. سلامی ویژه، از هر سپیده‌دمان، تا هر شام‌گاهان، هزاران بار!

حضرت عباس (علیه السلام)، اسوه وفا
«حضرت عباس (علیه السلام) اسوه فرماندهان و الگوی پرچمداران است؛ در وفا و اخلاص، در ایمان و جهاد، در استقامت و پایمردی، در فتوّت و جوانمردی، در اطاعت از امام خویش، و در هر خصلت نیک و صفت ارزشمندی که کرامت یک انسان به آن بسته است. آموزگار عشق و وفاست، و الهام‌بخش صبوری و ایثارگری و بزرگواری. نمونه بارز روح بلند و خدایی، یک جان برکف عاشورایی است، که نگاه علی بر نگاهش گِره خورده و روح علوی و شور حسینی در جان و سر و سینه اوست».38

پی‌نوشت‌ها:
1. کشف الغمه، ج1، ص359.
2. سفینة ‌البحار، ج1، ص413.
3. العباس، ص75.
4. سید محمدعلی ریاضی.
5. پرچمدار نینوا، صص 6ـ33.
6. سپهسالار عشق، ص22.
7. اعیان الشیعه، ج7، ص479.
8. «نگاهی به شخصیت و عملکرد حضرت عباس (علیه السلام) پیش از واقعه کربلا»، ماهنامه مبلغان، ش 58، ص11.
9. سردار کربلا، ص164.
10. تنقیح المقال، ج2، ص128.
11. بحارالانوار، ج45، ص137؛ شرح نهج ‌البلاغه، ابن ابی‌الحدید، ج19، ص393.
12. بحارالانوار، ج45، ص138.
13. مستدرک الوسائل، ج15، ص215.
14. اعیان الشیعه، ج7، ص430.
15. ثمرات الاعواد، ج10، ص105.
16. سردار کربلا، ص192.
17. نهج‌ البلاغه، حکمت 51.
18. کنزالعُمال، ج16، ص217.
19. همان، ص45.
20. معالی السبطین، ج1، ص443.
21. پرچمدار نینوا، ص43.
22. ابوالقربه، ص68.
23. دیلمی، ارشاد القلوب، ص160.
24. مقاتل ‌الطالبیین، ص32.
25. نفس المهموم، ص118؛ بحارالانوار، ج44، ص394.
26. قهرمان علقمه، ص71.
27. نفس ‌المهموم، ص179.
28. خصائص العباسیه، ص133.
29. کامل الزیارات، ص786.
30. بحارالانوار، ج76، ص360.
31. معالی ‌السبطین، ج1، ص437.
32. نگرشی تحلیلی به زندگانی امام حسین (علیه السلام)، ص57.
33. حسین اسرافیلی.
34. ابوالقربه، ص34.
35. همان، ص114.
36. کبریت ‌الاحمر، ص387.
37. بحارالانوار، ج45، ص36.
38. جواد محدثی، قطعات، ص113.

منبع:
علمدار عشق (رهیافتی بر شخصیت‌شناسی حضرت اباالفضل عباس علیه السلام)، تهیه‌‎کننده و ناشر: اداره کل پژوهش‌های اسلامی رسانه صدا و سیما، 1398ش.


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط