راننده جاده هاي پر دست انداز شود

جاده هاي خوب ابدي نيستند و هيمشه مقابل تو سبز نمي شوند.اگر مي خواهي رانندگي کني و به سمت مقصد آرماني ات بروي پس بايد رانندگي در جاده هاي پر فراز و نشيب را ياد بگيري و حداقل وقتي پشت رل مي نشيني خود را براي چنين جاده هايي آماده کني !
شنبه، 6 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
راننده جاده هاي پر دست انداز شود

راننده جاده هاي پر دست انداز شود
راننده جاده هاي پر دست انداز شود


 






 
جاده هاي خوب ابدي نيستند و هيمشه مقابل تو سبز نمي شوند.اگر مي خواهي رانندگي کني و به سمت مقصد آرماني ات بروي پس بايد رانندگي در جاده هاي پر فراز و نشيب را ياد بگيري و حداقل وقتي پشت رل مي نشيني خود را براي چنين جاده هايي آماده کني !
همه کساني که در استخرهاي سرپوشيده شنا ياد مي گيرند حتي اگر مهارت زيادي هم کسب کنند هرگز خود را با يک شناگر بومي درياهاي آزاد يکسان نمي دانند . درياها و سواحل اقيانوس امواج واقعي دارند و حتي گاهي اوقات ارتفاع اين امواج آنقدر زياد است که مي شود روي آن موج سواري کرد.اما هرگز روي آب استخر نمي توان موج سواري کرد.پس اگر مي خواهي واقعا شنا ياد بگيري پس خود را براي درياي واقعي آماده کن!"اجازه دهيد با مثال مطلب را بيشتر توضيح دهم.
حتما در اطراف خود آدم هايي را ديده ايد که سال هاست آرزوي دست زدن به يک کار بزرگ و پر خطر را در سر مي پرورانند.مثلا مي خواهند يک شرکت بزرگ و مستقل تاسيس کنند و يا يک مزرعه بزرگ و مجهز بخرند و يا خانه و ويلايي شخصي بسازند و يک زبان خارجي جديد ياد بگيرند و يا در يک رشته ورزشي خاص مهارت يابند و صدها آرزوي ديگر.اما همين آدم هاي بلندپرواز با وجودي که حداقل چيزهاي مورد نياز براي شروع کار را دارند،اما با وجود اين سال هاست که شروع نمي کنند چرا که به نظر آنها هنوز شرايط و اوضاع براي شروع کار مساعد نيست!وقتي بيشتر پاي صحبت اين افراد مي نشيني و از آنها مي پرسي شرايط مساعد چه شرايطي است مي بيني عصاره و خلاصه چيزي که مي گويند اين است که بايد همه چيز کامل و بي نقص باشد تا آنها وارد گود شوند.براي اين افراد حتي يک نقص و کمبود کوچک هم دليلي است براي دست به کار نشدن و دست روي دست گذاشتن .
آدم هايي که در شهر رانندگي مي کنند را ديده ايد.خيلي از اين افراد در جاده هاي خارج شهر نمي توانند رانندگي کنند ، چرا که سرعت ماشين ها در جاده هاي برون شهري خيلي زياد است.آنها خود را براي رانندگي در خيابان هاي شهر مساعد مي بينند.درست مثل بچه هايي که وقتي براي اولين بار با کامپويتر بازي مي کنند و مي کوشند سطح فوق العاده ساده آن را انتخاب کنند.اين افراد هم هميشه جاده هايي را براي رانندگي ترجيح مي دهند که تعداد ماشني ها بسيار کم و سرعت تردد نيز پايين باشد.
اما رانندگي فقط راندن در جاده هاي آسفالت و خلوت نيست ، فرض کنيد مجبوريد همين امشب به دليلي عده اي را به منزل دوستي در يکي از روستاهاي شهرستاني دور برسانيد و شما کسي هستيد که قرار است رانندگي ماشين را به عهده بگيريد.الان هم شب است و بخش اعظم جاده تاريک است.قسمتي از جاده آسفالت است.اما در طول مسير جاده هاي شني و خاکي و پر دست انداز هم وجود دارد . همه از شما انتظار دارند توانايي رانندگي در تمام مسير و در همه شرايط را داشته باشيد.در واقع بعد از طي اين مسير و سالم رساندن مسافران به مقصد است که همه مي توانند به شما لقب راننده را بدهند و گرنه صرف داشتن گواهينامه دليل نمي شود شخصي توانايي راندن ماشين در همه شرايط را داشته باشد.خيلي ها هستند که در اول جواني گواهينامه گرفته اند اما بعد از آن هرگز پشت رل هيچ ماشيني ننشسته اند.پس صرف ادعا و يا ارائه مدرک دليل تسلط نمي شود و بايد در عمل هم توانايي و مهارت شخص براي آن کار اثبات شود .
قبل از اين در مورد موج سواري روي امواج دريا اشاره اي کرديم.يک موج سوار حرفه اي معمولا در فاصله اي نزديک به ساحل يک درياي آزاد يا اقيانوس پرموج داخل آب منتظر مي ماند تا موجي بلند از راه برسد.به محض اينکه موج خيز برداشت ، موج سوار خود را روي آن قرار مي دهد و سپس همراه موج به سمت ساحل حرکت مي کند.حال فرض کنيم يک موج سوار محتاط شرط موج سواري را کم بودن ارتفاع موج و بي خطر بودن دريا قرار دهد.بديهي است که اين فرد هرگز سوار هيچ موجي نخواهد شد چرا که درياي بدون موج نيازي به موج سوار ندارد.
راه سوم اين شماره هم دقيقا به همين نکته اشاره مي کند:اگر مي خواهيد در زندگي به کاري دست بزنيد و منتظريد که همه شرايط به طور کامل و بي نقص فراهم شود و در مسيري که مي خواهيد در آن گام برداريد هيچ مانع و دست اندازي وجود نداشته باشد ، بدانيد و مطمئن باشيد که اين شرايط هرگز برايتان فراهم نخواهد شد و هر روز که مي گذرد کار سخت تر و پر پيچ و خم تر مي شود.همه آنهايي که در سن پايين ازدواج کرده اند صرف نظر از اينکه طرف مقابل چقدر با شخص ايده آل و آرماني آنها مطابقت داشته يا خير ، بعد از گذشت چند سال به همديگر عادت مي کنند.اما وقتي سن بالا مي رود و فرد مي خواهد براي خود همسري انتخاب کند ، احساس مي کند که ديگر مثل ايام جواني نمي تواند بيگدار به آب بزند و وسواس و حساسيت بيشتري گريبانش را گرفته است.جزئياتي که در ايام پر شور جواني اهميت زيادي نداشتند براي جوانان مسن تر مهم تر جلوه مي کند و شرايط همسر مطلوب آنها سخت تر مي شود .
زندگي تلخي ها و شيريني هاي فراواني دارد و در مسير زندگي مشترک ، هم مرد و هم زن بايد انتظار بروز مشکلات و ناسازگاري و اختلاف ها و سختي هاي متنوع و رنگارنگ را داشته باشند.اينکه گمان کنيم قبل از ازدواج همه چيز بايد حاضر و آماده باشد و تمام ايده آل هاي زندگي مشترک مثل خانه شخصي و اتومبيل مدل بالا و وسايل و لوازم لوکس و گرانبها يکجا فراهم شده باشند و ما بدون دردسر تا آخر عمر يک زندگي بدون غم و غصه را سپري کنيم ، اين گمان به هيچ وجه با واقعيت زندگي مطابقت ندارد و دير يا زود به جدايي و تنهايي منجر مي وشد .
شخصي را در نظر بگيريد که براي مدت مشخصي مثلا دو سال به عنوان مدير يک بنگاه يا شرکت انتخاب مي شود.اگر اين مدير کارمندان را به صورت ايده آل ذهني هم راستا با نظريات خودش تصور کند و برنامه هايي که تعريف مي کند با دانش و توانايي و حتي سليقه کارمندان همخواني نداشته باشد ، بديهي است که کل دو سال خدمت اين مدير بايد صرف درگيري و جدل و مشاجره با کارمندان رده هاي مختلف گردد.بعد از دو سال اين شخص وقتي مجبور مي شود ميز مديريت را ترک کند ، در کمال تعجب مي بيند که همه عمر خدمتي خود را بي دليل صرف تغيير کارمندان و تحميل نظرات خود هدر داده است .در حالي که اگر از همان ابتدا اعضاي شرکت را همان طوري که بودند مي پذيرفت و بر اساس وضعيت فعلي و همين که هست برنامه هاي خود را تعريف و اجرا مي کرد ، مي توانست در طول اين دو سال گام هاي بلندي بردارد و حتي اگر نظراتش مفيد و سودمند هم باشد بعد از مدتي کارمندان هم او را به عنوان يک مدير و راهبر بپذيرند و خود را به سبک مورد نظر او تغيير دهند.اگر خوب به رفتار مديرهاي ناموفق نگاه کنيد متوجه خواهيد شد که بخش اعظم وقت و انرژي مدير صرف تغيير و جا به جايي کارمندان قديمي و جايگزيني آنها با کارمندان آشناي تازه کار مي شود و بعد از همه اين تغيير و تحولات ، جناب مدير آرمان گرا تازه متوجه مي شود که وقت زيادي را از دست داده است و مجبور است ميدان را براي رقباي سخت کوش و جدي واگذار کند .
اگر موفق شده اي گواهينامه رانندگي بگيري و اتومبيل هم در اختيار داري ، ديگر معطل نشو و همين الان در همين جاده اي که مقابلت هست با احتياط شروع به رانندگي کن.شايد مجبور شوي در هر ده متر ده بار ترمز بزني و يا چندين بار پشت ترافيک ماشين را خاموش کني و يا در سر بالايي ها با ترس و لرز ماشين را بالا بکشي.اما همه اينها بخشي از جاده هاي زندگي اند و جاده زندگي امکان ندارد که هميشه برايت صاف و بي دست انداز باشد.چاله و دست انداز بخشي از جاده است که بايد آن را بپذيري و هميشه منتظر ديدن آنها باشي.راه سوم اين شماره مي گويد :"زندگي بدون دست انداز و فراز و نشيب يک زندگي ذهني است و در واقعيت هرگز نمي تواني آن را پيدا کني.پس بي دليل منتظر فراهم شدن بهترين شرايط نباش.همين که حداقل هاي شروع به کار برايت فراهم شد بدان که وقت حرکت فرا رسيده است و الباقي کمبودها و کاستي ها در طي مسير به تدريج برطرف مي شود."
حتي بسياري از اهل معرفت معتقدند وقتي انسان به کاري که دلش گواهي مي دهد درست است ، دست مي زند و به جلو مي رود کم کم در طول مسير دچار يک جور پوست کلفتي مي شود.به اين شکل که خيلي از دست اندازها و موانع کوچک را نمي بيند و به راحتي از آنها عبور مي کند.بعضي ديگر مي گويند انسان ها وقتي وارد کاري مي شوند به تدريج بي آنکه بدانند در آن کار بزرگ مي شوند و ضريب تحملشان بالاتر مي رود.به عبارتي موانع و دست اندازهايي که براي تازه کارها بزرگ و غير قابل تحمل جلوه مي کند ، در نظر کساني که در آن جا تجربه يافته اند ، چيزهاي عادي و ناديني ديده مي شوند که هرگز نبايد اهميتي بيش از اندازه براي آنها قايل شد.درست مثل ماشين هاي بزرگ که دست اندازهاي معمولي را به راحتي رد مي کنند اما همين دست اندازها و چاله هاي کوچک براي ماشين هاي کوچکتر اسباب زحمت مي شود.
فراهم شدن صد در صد امکانات و برآورده شدن همه الزامات و شرايط قابل تصور براي شروع يک کار بزرگ يک فريب و در واقع يک نوع تله است که هرگز نبايد در دام آن گرفتار شد.بايد هميني را که هست به عنوان شروع کار پذيرفت و مبنا و اساس کار را همين چيزهايي که در اختيار است قرار داد.اگر پاي صحبت خيلي از آدم هاي موفق بنشينيد اولين جمله اي که از آنها مي شنويد اين است:"اول با دست خالي شروع کردم!"
بيل گيتس صاحب شرکت بزرگ مايکروسافت که سال ها به عنوان ثروتمندترين مرد دنيا شناخته مي شد اولين کامپويتر شخصي را در گاراژ خانه اش سر هم کرد.نقطه آغاز بزرگترين اختراعات قرن هم چيزي شبيه همين اولين کامپيوتر شخصي است و با حداقل امکانات و تحت کمبودها و کاستي هاي فراوان استارت خورده اند.اينکه سرمايه اوليه کافي نيست و يا هنوز براي شروع زود است و يا رقيب ها زيادند و امکان رقابت براي ضعيف ها وجود ندارد و بقيه توجيهات اين چنيني فقط بهانه هايي هستند براي آنها که از اقدام مي ترسند و فقط مي خواهند دليلي براي متوقف شدن و ايستادن داشته باشند.اگر مي خواهيد آشپزي ياد بگيريد همين الان با همين چيزهايي که دور و برتان است يک غذاي خوردني براي خودتان درست کنيد.لازم نيست کتاب آشپزي باز کنيد و يک نوع غذا انتخاب کنيد و تک تک مواد لازم آن را از دورترين مغازه بخريد و با وسواس سعي کنيد همه چيز را به اندازه دقيق مخلوط کنيد.کمي در احوال مادربزرگ هاي قديمي دقيق شويد.آنها در يخچال و کمدها را باز مي کنند و از مواد موجود در منزل مطلع مي شوند و با همان موجودي ها يک غذاي ساده و شکم سير کن فراهم مي کنند.منتظر بهترين شرايط نباشيد.به خاطر داشته باشيد که بهترين شرايط هميشه جلوتر از ما هستند و منتظرند تا ما به آنها برسيم . اين تصور که بهترين امکانات و شرايط خودشان را به ما مي رسانند و منتظر مي مانند تا ما به راه بيفتيم و به کمک آنها جلو برويم تصور باطلي است.اگر در مجموعه اي مشغول به کار هستيد و با خود مي گوييد که صاحب اين مجموعه کار زيادي انجام نمي دهد و اگر شما هم همين امکانات و لوازم را داشتيد مي توانستيد مانند او درآمد کسب کنيد ، به اين نکته ظريف توجه داشته باشيد که اين مجموعه اي که شما الان مشغول به کار هستيد روزي روزگاري وجود نداشته است و يک نفر از هيچ آن را برپا ساخته است.آن هم زماني که هيچ کدام از اين امکانات و لوازم وجود نداشته اند.در واقع آنچه در اطراف خود مي بينيد ، از جمله خود شما ، بخشي از همان جاده اي هستيد که صاحب مجموعه ، روزي از آن گذشته است . البته در اينکه شما هم مي توانيد صاحب و مالک مجموعه اي مشابه يا صد مرتبه بهتر شويد جاي هيچ شک و ترديدي نيست.اما بايد اين نکته را هم در نظر داشته باشيد که هميشه اوضاع به همين راحتي که مي بينيد نبوده و نيست و نخواهد بود و شما بايد روحيه مقاومت و پايداري و پايمردي و تحمل ذهني و رواني کافي براي رو به رو شدن با انواع سختي ها و مشکلات قابل پيش بيني و بسياري اوقات جديد و غير قابل پيش بيني را نيز در خود ايجاد کنيد و طوري نباشد که با وزيدن کوچکترين نسيم مخالف همه چيز را روي زمين بگذاريد و فرار کنيد و ميدان را خالي نماييد.نسيم هاي نامساعد و حتي توفان هاي مخالف و امواج بزرگ و مزاحم بر سر راه ناخداي هر کشتي اي سبز مي شود و دريا فقط آغوشش را براي کساني باز مي کند که دل به دريا بزنند و دريايي شوند.اينکه شبانه روز در کنار ساحل قدم بزنيم و منتظر باشيم تا بزرگ ترين و مجهزترين کشتي عالم براي ما ساخته شود و مقابل ما لنگر اندازد و از ما دعوت کنند تا آن را به صورت آماده و بي دردسر در اختيار بگيريم و به راه اندازيم ، اين تصوري خام و ساده لوحانه است که همه دريانوردان عالم به آن مي خندند.
منبع:هفته نامه ي موفقيت،شماره ي 171



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط