زبالنسا یا زیبالنسا مخفی(۱۵ فوریه ۱۶۳۸–۲۶ مه ۱۷۰۲) یک شاهدخت گورکانی و فرزند ارشد امپراتور اورنگزیب و همسر ارشد وی دلرس بانو بیگم بود.
او یکی از خوشنویسان هند و از شاعران سبک هندی و تصوف بود و با تخلص «مخفی» شعر میسرود و از تبار ازبک بود.
زیبالنسا در ۲۰ سال آخر عمر خود در قلعه سلیمگر دهلی توسط پدرش زندانی شد. نوشتههای او پس از مرگ در عنوان دیوان مخفی جمعآوری شد.
اوایل زندگی
زیبالنسا فرزند ارشد شاهزاده محیالدین (امپراتور اورنگزیب آینده)، در ۱۵ فوریه ۱۶۳۸، دقیقاً نه ماه پس از ازدواج پدر و مادرش، در دولتآباد دکن زاده شد. مادر وی، دلرس بانو بیگم، زیبالنسا دختر مورد علاقه پدرش بود و همواره درخواستهایش مورد قبول پدر قرار میگرفت، به اندازهای که او میتوانست افراد را عفو کند.
او در سال ۱۶۵۷ مادرش را در پی زایمان کوچکترین برادرش، شاهنشاه محمد اکبر، از دست داد و سرپرستی محمد اکبر و دیگر برادرش محمد اعظم و همچنین دو خواهر کوچکش زینتالنسا بیگم و زبدهالنسا بیگم به زیبالنسا داده شد. زیبالنسا در اینجا به محمد اکبر بسیار دل بست.
تحصیلات و دستاوردها
اورنگزیب، حافظه مریم، یکی از زنان دربار را به آموزش زیبالنسا واداشت. به نظر میرسد او ذوق و سلیقه ادبی پدرش را به ارث بردهاست زیرا زیبالنسا در مدت سه سال قرآن را حفظ کرد و در هفت سالگی به حافظ تبدیل شد.
این دستاورد توسط پدرش با یک جشن بزرگ و تعطیلی عمومی گرامی داشته شد. پدر خوشحالش همچنین به شاهزاده خانم ۳۰٬۰۰۰ قطعه طلا جایزه داد. اورنگزیب به دلیل این موفقیت مبلغ ۳۰٬۰۰۰ قطعه طلای دیگر را به استاد دخترش پرداخت کرد.
سپس زیبالنسا علوم آن زمان را نزد محمد سعید اشرف مازندرانی که وی نیز شاعر بزرگ فارسی بود، فرا گرفت. او فلسفه، ریاضیات، نجوم و ادبیات را آموخت و دستی در فارسی، عربی و اردو داشت. وی در خوشنویسی نیز شهرت خوبی داشت.
کتابخانه او از تمام مجموعههای خصوصی دیگر پیشی گرفت و او پژوهشگران بسیاری را با حقوق آزاد برای تولید آثار ادبی با نظارت خود یا رونوشتبرداری از نسخههای خطی استخدام کرد. کتابخانه وی همچنین آثار ادبی دربارهٔ هر موضوع مانند حقوق، ادبیات، تاریخ و الهیات را ارائه میداد.
زیبالنسا فردی مهربان بود و همیشه به افراد نیازمند، از جمله زنان بیوه و یتیمها، کمک میکرد. وی نه تنها به مردم کمک میکرد بلکه هر ساله زائران حج را به مکه و مدینه میفرستاد.
او همچنین به موسیقی علاقه داشت و گفته شده که او بهترین خواننده در میان زنان زمان خود بودهاست. با مردم بسیار مهربان بوده است.
تاجگذاری اورنگزیب
هنگامی که اورنگزیب پس از شاه جهان به حکومت رسید، زیبالنسا ۲۱ ساله بود. اورنگزیب از استعداد و ظرفیت دخترش مطلع شد و با گوش سپردن به نظرات وی، با او در مورد امور سیاسی امپراتوری خود بحث و گفتگو کرد، هرچند او نتوانست از نفوذ مخرب عمه تازه قدرتمندش، روشنآرا روی پدرش جلوگیری کند و حتی زمان سلطنت پدرش روشنآرا بجای جهانآرا به عنوان مسئول خانواده و کاخ سلطنتی و پادشاه بیگم انجام وظیفه می کرد و در امورات مملکتی مشاوره اورنگزیب بود.
در این هنگام زیبالنسا بیشتر به کارهای شخصی خود می پرداخت و درگیر قدرت و دسیسه دربار نبود. در بعضی از کتابها ذکر شدهاست که اورنگزیب هربار با ورود زیبالنسا به دربار، شاهزادگان سلطنتی را برای استقبال از او میفرستاد. زیبالنسا چهار خواهر کوچکتر دیگر به نام زینتالنسا، زبدهالنسا، بدرالنسا و مهرالنسا نیز داشت.
در مورد ظاهرش، «او بلند و باریک، دارای صورت گرد و روشن، با دو خال یا لکه زیبا روی گونه چپ توصیف شدهاست. چشمان و موهای فراوانش بسیار سیاه بود و او لبهای نازک و دندانهای کوچکی داشت. در موزه لاهور یک نگاره معاصر وجود دارد که با این توصیف مطابقت دارد … او در لباس سادهپوش و سیاهپوش بود؛ هرچند او در اواخر زندگی همیشه سفید میپوشید و تنها زیورآلات او یک رشته مروارید در گردن بود.»
در بحث در مورد شیوه لباس پوشیدن او، ذکر یک اختراع از او نیز خالی از لطف نیست. «زیبالنسا یک لباس زنانه را اختراع کرد که به آنگیا کورتی معروف است. این لباس، شکل اصلاحشده لباس زنان ترکستان بود. اصلاحات متناسب با شرایط هند بودند».
زیبالنسا در دورهای زندگی کرد که بسیاری از شاعران «بزرگ» در اوج شهرت خود بودند؛ برای نمونه مولانا عبدالقادر بیدل، کلیم کاشانی، صائب تبریزی و غنی کشمیری. تأثیر قابل ملاحظهای از سبک حافظ شیرازی در شعر زیبالنسا دیده میشود. با این حال، وی به عنوان یکی از شاعران مکتب هندی زبان فارسی در نظر گرفته شدهاست.
«زیبالنسا آموزههای دینی و مسائل ایمانی را بهطور جدی آموزش دیده بود و او به عنوان یک دانشمند عالی در چندین رشته دانشگاهی و به عنوان یک شخصیت ادبی و مشهور شناخته میشد. او خوب آواز میخواند و آهنگ مینواخت و بسیاری از باغهای روزگار خود را آباد کرد.»
زیبالنسا «مخفی» را به عنوان تخلص خود در شعر انتخاب کرد. وی افزون بر کتاب شعر یا مجموعه اشعار خود به نام دیوان، که تقریباً ۵٬۰۰۰ بیت را در بر میگیرد، کتابهای مونسالروح، زیبالمنشعات و زیبالتفاسیر، نخستین و تنها تفسیر نوشته شده توسط یک زن، را نوشتهاست.
نویسندهٔ مخزنالغیب مینویسد که کتاب شعر زیبالنسا دارای ۱۵٬۰۰۰ بیت است. زیبالنسا همچنین گردآوری و ترجمه آثار مختلف را تشویق میکرد. این بیت را از او میدانند:
درسخن مخفی شدم مانند بو در برگ گل میل دیدن هرکه دارد در سخن بیند مرا
سالهای آخر، زندان و مرگ
چندین گزارش متناقض وجود دارد که توضیحاتی را دربارهٔ شرایطی که در نهایت منجر به زندانی شدن وی در قلعه سلیمگر دهلی در کنار شاه جهانآباد (دهلی قدیم فعلی) شدهاست، ارائه میدهد.
هنگامی که اورنگزیب در سال ۱۶۶۲ بیمار شد و پزشکان به وی تغییر محیط را پیشنهاد کردند، وی همراه با خانواده و دربار به لاهور رفت. در آن زمان عقیلخان، پسر وزیر وی، فرماندار آن شهر بود.
پس از آن ادعا شد که عقیلخان و زیبالنسا رابطهای کوتاه و در عین حال ناموفق داشتند. پس از آن اورنگزیب به زیبالنسا بیاعتماد شد و سپس او را زندانی کرد. نظریههای دیگر حاکی از آن است که وی به دلیل شاعری و موسیقیدان بودن به زندان افتاد چرا که هر دو کار با شیوه زندگی و تفکر سختگیرانه، مذهبی و بنیادگرایانه اورنگزیب در تضاد بودند.
توضیح دیگری به نامهنگاری وی با برادر کوچکترش، محمد اکبر اشاره دارد. زیبالنسا از آن شاهزاده جوان در ستیز اجتنابناپذیر ادامهدار جانشینی حمایت کرد و مشخص شد که وی در طی شورشی در سال ۱۶۸۱ میلادی با او نامهنگاری و در آن علناً اورنگزیب را به تخلف از قوانین اسلامی متهم کرده بود. مجازات وی این بود که ثروت اندوخته شدهاش مصادره، حقوق بازنشستگی سالیانه ۴ لک او باطل و تا زمان مرگ در سلیمگر زندانی شود.
زیبالنسا در آنجا پس از تحمل ۲۰ سال حبس، بیمار شد و پس از هفت روز بیماری در حالی که اورنگزیب در سفری به دکن بود، در شاه جهانآباددرگذشت. منابع متعارض تاریخ درگذشت وی را به تناوب ۱۷۰۱ میلادی و ۱۷۰۲ میلادی بیان میکنند.
مقبره او در باغ «سیهزار درخت»، در خارج از دروازه کشمیر، دروازه شمالی شهر، قرار داشت. وقتی که خط راهآهن در دهلی کشیده شد، مقبره او با سنگ قبرش به مقبره اکبر در سیکندرای آگره منتقل شد. یک مقبره منتسب به او در نوانکوت لاهور در پاکستان وجود دارد، اما دربارهٔ درستی آن تردید وجود دارد.
در سال ۱۷۲۴، سالها پس از مرگ او، نوشتههای پراکنده و موجود او در کتابی به نام دیوان مخفی جمعآوری شد. این کتاب حاوی چهارصد و بیست و یک غزل و چندین رباعی بود. سپس در سال ۱۷۳۰ غزلهای دیگری به نسخه خطی اضافه شد.
زندگی شخصی
زیبالنسا علیرغم اینکه خواستگارهای زیادی داشت، ازدواج نکرد و در تمام زندگی مجرد ماند. این امر همچنین باعث اوج گرفتن شایعات سوداگرانه دربارهٔ عاشقان پنهان و قرارهای مخفی کاخ به وجود آمد. زیبالنسا چهار خواهر کوچکتر دیگر به نام زینتالنسا، زبدهالنسا، بدرالنسا و مهرالنسا داشت.
پدربزرگ او، امپراتور شاه جهان، او را با پسر عموی اول خود، شاهزاده سلیمان شیکوه، پسر بزرگ عموی او، ولیعهد داراشکوه نامزد کرده بود. شاه جهان قصد داشت که وی به عنوان ملکه آینده گورکانی تبدیل شود زیرا سلیمان وارث داراشکوه بود، که بعد از شاه جهان در صف جانشینی تاجوتخت قرار داشت.
این ازدواج به دلیل عدم تمایل اورنگزیب انجام نشد و او با این کار برادر بزرگترش را تحقیر کرد. فرخ میرزا، پسر شاه عباس دوم، پادشاه ایران، نیز میخواست با او ازدواج کند. پیشنهادهای بسیار دیگری نیز به او داده شد، اما او خواستار آن شد که پیش از عقد ازدواج، شاهزادگان را ببیند.
در بعضی از کتابها نوشته شدهاست که یک عشق مخفی مخفی میان زیبالنسا و عقیلخان رازی، شاعر و فرماندار لاهور، وجود داشتهاست. با این حال، دیگران با نظریه قبلی مخالف هستند. به عنوان مثال، در کتاب شاعرانه او (دیوان)، برخی معتقدند که نمیتوان یک غزل پیدا کرد که این نکته را تأیید کند و همه شعرهای او بر اساس مفهوم صوفیانه عشق خدا هستند.
بر اساس منابع خاصی، رسواییهای «غیرانسانی» (ایجاد شده و/یا نوشته شده توسط برخی از خارجیها) در مورد زندگی بانوان گورکانی (در دوران پس از رنسانس) امری غیرمعمول نبود.
برای نمونه ادعای «داستان عشق نفسانی او [زیبالنسا] با عقیلخان رازی و مرگ او در یک دیگ داغ با آتش زیر آن، رواج گستردهای به دست آورد و توسط مردم مشتاقانه پخش شد». با این حال، منابع دیگر اظهار داشتند که رازی (به عنوان یک مقام دولتی) عمر طولانی داشت و بهطور طبیعی درگذشت.
میراث
زیبالنسا علیرغم اینکه خواستگارهای زیادی داشت، ازدواج نکرد و در تمام زندگی مجرد ماند. این امر همچنین باعث اوج گرفتن شایعات سوداگرانه دربارهٔ عاشقان پنهان و قرارهای مخفی کاخ به وجود آمد. زیبالنسا چهار خواهر کوچکتر دیگر به نام زینتالنسا، زبدهالنسا، بدرالنسا و مهرالنسا داشت.
پدربزرگ او، امپراتور شاه جهان، او را با پسر عموی اول خود، شاهزاده سلیمان شیکوه، پسر بزرگ عموی او، ولیعهد داراشکوه نامزد کرده بود. شاه جهان قصد داشت که وی به عنوان ملکه آینده گورکانی تبدیل شود زیرا سلیمان وارث داراشکوه بود، که بعد از شاه جهان در صف جانشینی تاجوتخت قرار داشت. این ازدواج به دلیل عدم تمایل اورنگزیب انجام نشد و او با این کار برادر بزرگترش را تحقیر کرد.
فرخ میرزا، پسر شاه عباس دوم، پادشاه ایران، نیز میخواست با او ازدواج کند. پیشنهادهای بسیار دیگری نیز به او داده شد، اما او خواستار آن شد که پیش از عقد ازدواج، شاهزادگان را ببیند.
در بعضی از کتابها نوشته شدهاست که یک عشق مخفی میان زیبالنسا و عقیلخان رازی، شاعر و فرماندار لاهور، وجود داشتهاست. با این حال، دیگران با نظریه قبلی مخالف هستند. به عنوان مثال، در کتاب شاعرانه او (دیوان)، برخی معتقدند که نمیتوان یک غزل پیدا کرد که این نکته را تأیید کند و همه شعرهای او بر اساس مفهوم صوفیانه عشق خدا هستند.
بر اساس منابع خاصی، رسواییهای «غیرانسانی» (ایجاد شده و/یا نوشته شده توسط برخی از خارجیها) در مورد زندگی بانوان گورکانی (در دوران پس از رنسانس) امری غیرمعمول نبود. برای نمونه ادعای «داستان عشق نفسانی او [زیبالنسا] با عقیلخان رازی و مرگ او در یک دیگ داغ با آتش زیر آن، رواج گستردهای به دست آورد و توسط مردم مشتاقانه پخش شد». با این حال، منابع دیگر اظهار داشتند که رازی (به عنوان یک مقام دولتی) عمر طولانی داشت و بهطور طبیعی درگذشت.
منابع:
Magan Lal; Jessie Duncan Westbrook (1913). The Diwan of Zeb-un-Nissa.
B. S. Chandrababu; L. Thilagavathi (2009)
Chopra, R. M. , "Eminent Poetesses of Persian"
در پایان:
جا دارد که از دلسوزی، همراهی و توجه اساتید معظم، متعهد، متدین و مجاهدِ خود در کسوت شاگردی، از زحمات ارزشمند استاد مسعود نجابتی و عبدالرسول یاقوتی، سید حسن موسی زاده، ناصر طاووسی و ابوالفضل خزائی تقدیر و تشکر نمایم.
شاگرد شما، ابوالفضل رنجبران
© کلیه حقوق متعلق به صاحب اثر و پرتال فرهنگی راسخون است. استفاده از مطالب و آثار فقط با ذکر منبع بلامانع است.