مقدمه :
در فرهنگ عامه، واژه "هجرت" غالباً تداعیگر ترک وطن و جابجایی مکانی است؛ مفهومی که بیشتر با رخدادهای تاریخی و مهاجرتهای اجباری یا اختیاری گره خورده است.اما در ژرفای آموزههای غنی و متعالی قرآن کریم، این واژه معنایی بس فراتر و عمیقتر مییابد؛ "هجرت" نه صرفاً یک حرکت فیزیکی، بلکه یک اصل بنیادین اخلاقی، عملی و اجتماعی است که مسیر تحول فردی و پیشرفت جامعه را ترسیم میکند.
قرآن، "هجرت" را به عنوان یک نقشه راه جامع برای عبور از سکون، بیتفاوتی و انزوا به سوی پویایی، مسئولیتپذیری و سازندگی معرفی میکند.
این حرکت، گاه به معنای دوری گزیدن از گناه و ابراز انزجار از منکر است، گاه یاری رساندن به مستضعفان و مظلومان جهان، و گاه نیز تلاشی برای خالص کردن نیتها، شکستن سدهای ذهنی و بهرهبرداری از ظرفیتهای بالقوه انسانی و اجتماعی.
در دنیای پیچیده و پرچالش امروز، که مرزهای جغرافیایی و فرهنگی در هم تنیدهاند و مشکلات جهانی ابعاد تازهای یافتهاند، درک صحیح و بهکارگیری هوشمندانه این آموزه قرآنی از اهمیت ویژهای برخوردار است.
این مقاله بر آن است تا با تکیه بر آیات الهی و سیره عملی بزرگان، ابعاد مختلف این "هجرت قرآنی" را تبیین کند و نشان دهد که چگونه میتوان با این رویکرد فعال، چالشها را به فرصت تبدیل کرده و گامی مؤثر در جهت ساختن جامعهای آرمانی و متعالی برداشت. "هجرت" در قرن بیست و یکم، نه تنها یک انتخاب، بلکه ضرورتی برای بیداری اخلاقی و عملی در مسیر کمال است.
هجرت قرآنی: راهنمای اخلاق و عمل در دنیای امروز
مفهوم گسترده هجرت در اسلاممفهوم "هجرت" در فرهنگ اسلامی، تنها به معنای جابجایی فیزیکی از مکانی به مکان دیگر نیست؛ بلکه ابعاد عمیقتری از تحول و دگرگونی را در بر میگیرد. هجرت، میتواند نمادی از یک حرکت درونی، یک کوچ از وضعیت نامطلوب به سوی شرایطی مطلوبتر باشد که هدف نهایی آن، دستیابی به کمال و خدمت به آفرینش است. این سفر درونی، مستلزم بازنگری در عادات، افکار و رفتارهای فردی است تا انسان بتواند با رها کردن آنچه او را از مسیر تعالی دور میکند، به سوی آنچه او را به مقصد خدمت نزدیک میسازد، گام بردارد.
۱. هجرت اخلاقی: از رذایل به فضایل
یکی از مهمترین ابعاد هجرت، "هجرت اخلاقی" است که به معنای حرکت از بدیها به سوی خوبیها و از رذایل به سمت فضایل است. این نوع هجرت، یک تصمیم آگاهانه و مداوم برای اصلاح و بهبود خویشتن است.انسان در این مسیر، نقاط ضعف اخلاقی خود را شناسایی کرده و با ارادهای قوی، برای ترک آنها و جایگزینیشان با صفات نیکو تلاش میکند. این تحول میتواند در ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی نمود یابد، از جمله تغییر در شیوه گفتار، رفتار و حتی انتخابهای روزمره.
۱.۱. ضرورت بازنگری و خودسازی در هجرت اخلاقی
این هجرت اخلاقی، نیازمند یک بازنگری عمیق در اعمال و خصلتهای فردی است. همانطور که در ماه مبارک رمضان، افراد برای مدتی از خوردن و آشامیدن و برخی اعمال دیگر پرهیز میکنند تا به تزکیه نفس بپردازند، یا در مناسک حج، اعمال خاصی برای حجاج حرام میشود تا تمرینی برای کنترل نفس باشد، هجرت اخلاقی نیز مستلزم خودداری از عادات و رفتارهای ناپسند است.
این پرهیز، تنها به معنای ترک فعل نیست، بلکه شامل بازبینی در انتخابهایی مانند نوع پوشش، دوستان، و حتی محتوای مطالعاتی میشود. هر فردی ممکن است درگیر یک یا چند خصلت ناپسند باشد و هنر هجرت اخلاقی در همین نقطه نمایان میشود؛ یعنی توانایی دل کندن از وابستگیها و عادات مخربی که مانع رشد و تعالی میشوند.
۱.۲. رهایی از وابستگیهای مخرب و پوچ
این وابستگیها میتوانند شامل عشقهای نامشروع که به گناه میانجامند، یا دلبستگیهای افراطی به مادیات مانند خانهای خاص، ماشینی لوکس، یا حتی تمایل به ثبت رکوردهای بیمعنا باشند. این خصلتها گاهی به حدی میرسند که از مرز عقلانیت خارج شده و به نوعی "خلبازی" یا حماقت تبدیل میشوند.
به عنوان مثال، تلاش برای خوردن یک ساندویچ شانزده کیلویی در مدت زمان کوتاه برای دریافت جایزه، نمونهای بارز از حماقت و اتلاف انرژی و منابع است. اینگونه اعمال نه تنها فایدهای ندارند، بلکه گاهی به سلامت جسم و روان نیز آسیب میرسانند.
۱.۳. پرهیز از سؤالات بیاهمیت و اتلاف منابع فکری
این بیخردی تنها به مسائل مادی محدود نمیشود و میتواند در حوزههای معنوی و مذهبی نیز رخ دهد. برای مثال، طرح سؤالات بیاهمیت و بیفایده درباره منبع دقیق یک حدیث (مانند اینکه آیا این حدیث از امام صادق (ع) است یا امام باقر (ع)) در حالی که محتوای حدیث و پیام آن مهم است، نشانهای از عدم درک اولویتها و درگیر شدن در جزئیات بیاهمیت است.
همانطور که در نماز جمعه، مهم نیست که با چه آبی وضو گرفته شده، بلکه اصل بر صحت وضو و اقامه نماز است، در مسائل دینی نیز، تمرکز بر اصل پیام و آموزهها، مهمتر از پرداختن به حواشی بیفایده است. اینگونه سؤالات و اتلاف پول در مسیرهای بیثمر، همگی مصادیقی از عدم هجرت از بدیها و نادانیها به سوی خرد و درایت هستند.
۲. هجرت و دوری از زشتیها و گناهان
هجرت تنها به معنای کوچ از مکانی به مکان دیگر نیست، بلکه ابعاد عمیقتری از ترک و رهایی را شامل میشود. یکی از والاترین انواع هجرت، دوری گزیدن از زشتیها، گناهان و هر آنچه خداوند متعال از آن ناخشنود است.این نوع هجرت، یک تصمیم قاطع و عملی برای پالایش روح و جان از آلودگیها و حرکت به سوی پاکی و تقواست. برکات این هجرت در زندگی فردی و اجتماعی بیشمار است و مسیر را برای دستیابی به کمال و خدمت هموار میسازد.
۲.۱. برترین هجرت: ترک آنچه ناپسند خداست
در روایات اسلامی، برترین نوع هجرت، ترک چیزهایی دانسته شده که خداوند از آنها کراهت دارد. حدیثی ارزشمند میفرماید: «أفضل الهجره ان تهجر ما کَرَه الله» {1} (بهترین هجرت آن است که از آنچه خدا ناپسند میدارد، هجرت کنی).
این هجرت، مستلزم یک تصمیم جدی و عزم راسخ است. داستان حضرت آدم (ع) و نهی ایشان از خوردن گندم، نمونهای گویا از اهمیت "عزم" یا همان تصمیم قاطع است. قرآن کریم در مورد حضرت آدم میفرماید: «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما» {2}؛ یعنی ما در او عزمی نیافتیم. این عدم عزم، منجر به نافرمانی و خروج از بهشت شد.
این مفهوم "عدم عزم" را میتوان در بسیاری از رفتارهای ناپسند امروزی مشاهده کرد. وقتی به فردی گفته میشود سیگار نکش، این فیلم را نبین، دروغ نگو، یا نگاه حرام نکن، و او در پاسخ میگوید "نمیتوانم"، در واقع این همان «وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْما» {3} است.
این ناتوانی ادعایی، ریشه در عدم تصمیم قاطع برای ترک گناه دارد. بالاترین هجرت این است که انسان از چیزی که خدا دوست ندارد، هجرت کند {4}. هجرت واقعی از گناهان، نیازمند یک اراده آهنین و تصمیمی خللناپذیر است تا انسان بتواند بر نفس اماره خود غلبه کرده و از مسیرهای نادرست دوری گزیند.
۲.۲. مهاجر واقعی: رها کننده بدیهای فردی و اجتماعی
امیرالمؤمنین امام علی (ع) در کلامی گهربار میفرمایند: «إِنَّمَا الْمُهَاجِرُونَ الَّذِینَ یَهْجُرُونَ السَّیِّئَاتِ» {5}؛ یعنی مهاجران واقعی کسانی هستند که از بدیها دوری میکنند.
این بدیها میتوانند هم شامل رفتارهای فردی باشند که پیشتر به آنها اشاره شد، و هم شامل مشکلات و معضلات اجتماعی که نیازمند هجرت از رویههای غلط و ناکارآمد هستند. گاهی اوقات، ساختارهای موجود در جامعه، خود به مانعی برای پیشرفت و خدمت تبدیل میشوند و نیاز به یک هجرت فکری و سیستمی دارند.
به عنوان مثال، یکی از مشکلات اساسی در جامعه که مانع اشتغال جوانان میشود، قوانین دست و پاگیر بیمه است. اگر فردی بخواهد جوانی را به عنوان شاگرد در کارگاه خود، مثلاً نجاری، آموزش دهد، به محض ورود شاگرد، مشمول قوانین بیمه میشود.
این امر باعث میشود که بسیاری از کارفرمایان از پذیرش شاگردان جدید خودداری کنند، حتی اگر خود جوانان نیز مایل به یادگیری باشند. این در حالی است که بسیاری از جوانان جویای کار هستند و عمو یا اقوامشان نیز ممکن است نجار باشند، اما به دلیل همین قوانین، نمیتوانند به راحتی وارد بازار کار شوند. این وضعیت، یک "بدی اجتماعی" است که نیازمند هجرت از یک سیستم ناکارآمد و یافتان راهحلهای جدید است.
۲.۳. شکستن قفلهای فکری و اجتماعی: خط شکنی برای پیشرفت
هجرت از بدیها و زشتیها، تنها به ترک گناهان فردی محدود نمیشود، بلکه شامل شکستن "قفلهای فکری" و "مد"های غلط اجتماعی نیز میگردد.
گاهی اوقات، یک سری قواعد و سنتهای نادرست در جامعه رواج مییابد که مانع رشد و پیشرفت میشوند. در جمهوری اسلامی، نمونههای موفقی از شکستن این قفلها در حوزه دانشگاهی وجود دارد.
پیش از انقلاب، تصور بر این بود که دانشگاهها باید فقط در شهرهای بزرگ باشند، اما انقلاب این قفل را شکست و دانشکدهها در شهرهای کوچک نیز تأسیس شدند. همچنین، اصرار بر اینکه دانشگاه باید در مرکز شهر باشد، شکسته شد و دانشگاهها به خارج از شهرها منتقل گشتند.
قفلهای دیگری مانند محدودیت سنی برای ورود به دانشگاه (مثلاً کمتر از هجده سال نباشد)، یا محدودیت سنی برای اساتید (بیش از ۶۵ سال نباشد)، یا حتی محدودیت در روزهای فعالیت دانشگاه (فقط شنبه تا چهارشنبه)، همگی شکسته شدند.
این تحولات نشان داد که اگر یک کودک سیزده ساله استعداد دارد، میتواند وارد دانشگاه شود؛ اگر یک استاد هفتاد ساله توانایی تدریس دارد، نباید کنار گذاشته شود؛ و دانشگاه میتواند در روزهای پنجشنبه و جمعه نیز فعال باشد.
حتی ایده رایگان بودن مطلق تحصیل نیز مورد بازنگری قرار گرفت و این قفل شکسته شد که "کسی که برای پایش پول میدهد و کفش میخرد، برای مغزش هم باید پول بدهد و درس بخواند". نتیجه شکستن این قفلها، اضافه شدن میلیونها دانشجو و تحصیلکرده به جامعه بود.
این مثالها نشان میدهد که برای پیشرفت، نیاز به "خطشکن"هایی داریم که از قواعد و مدهای غلط عبور کنند. امروز، بیش از جبهههای جنگ، به خطشکن در تمام خانهها و ابعاد زندگی نیاز داریم؛ خطشکنهایی که بتوانند سادگی را در مهمانیها، افطاریها، عروسیها، تحصیل و حتی در هنر به ارمغان بیاورند.
۳. آموزش مهارتهای شغلی به جوانان
یکی از ابعاد مهم هجرت برای خدمت، توجه به تربیت نیروی کار ماهر و توانمندسازی جوانان است. این امر نه تنها به اشتغالزایی کمک میکند، بلکه به تقویت بنیانهای اقتصادی و اجتماعی جامعه نیز میانجامد.
۳.۱. نقش نهادها در ترویج مهارتآموزی: از تسهیلات بانکی تا مسئولیت اجتماعی
برای ترویج مهارتآموزی، نهادهای مختلفی مانند بانکها میتوانند نقش فعالی ایفا کنند. به عنوان مثال، بانکها میتوانند به صنعتگران و صاحبان مشاغل، وامهایی با شرایط ویژه اعطا کنند، مشروط بر اینکه آنها متعهد شوند تعدادی از جوانان جویای کار را آموزش داده و با مهارتهای شغلی آشنا سازند.
این شرط میتواند شامل آموزش پنج یا ده جوان در یک دوره تابستانی باشد. حتی میتوان سود بانکی را به این امر گره زد؛ یعنی اگر صاحب کسبوکار، مهارت را به جوانان منتقل کند، از تسهیلات ویژهای در نرخ سود بهرهمند شود.
متأسفانه، بسیاری از افراد متخصص و هنرمند، در حالی که فرزندان، برادرزادگان، خواهرزادگان و دیگر خویشاوندانشان بیکار هستند، حاضر به آموزش آنها نیستند. این در حالی است که میتوان با تشویق و ایجاد سازوکارهای مناسب، این ظرفیت عظیم را فعال کرد.
۳.۲. تغییر ذهنیت تحصیلکردگان: ارزش کار و پرهیز از تکبر
یکی از موانع جدی در مسیر مهارتآموزی و اشتغال، ذهنیت برخی از تحصیلکردگان است. متأسفانه، در ذهن برخی از فارغالتحصیلان دانشگاهی، این تصور غلط وجود دارد که پس از دریافت مدرک لیسانس، نباید به کارهای یدی یا مشاغلی مانند قالیبافی یا بیل زدن بپردازند.
این طرز فکر، کاملاً اشتباه و مانعی برای پیشرفت فردی و اجتماعی است. اگر قرار باشد لیسانسها قالی نبافند یا بیل به دست نگیرند، پس تکلیف بزرگانی چون حضرت علی (ع) چه میشود؟
در این زمینه، خاطرهای آموزنده وجود دارد {6}: بزرگواری بود که هم عالم و فقیه بود، هم فیلسوف و دهها کتاب علمی نوشته بود، اما سیگار میکشید. روزی فردی نابینا در کنار او نشسته بود و از بوی دود سیگار متوجه شد که او سیگار میکشد. پرسید: "حضرت آقا، سیگار میکشی؟" عالم پاسخ داد: "بله." نابینا پرسید: "چرا؟"
عالم در پاسخ گفت: "من از بس در عوالم لاهوت و ناسوت و جبروت و ملکوت و در سیر و سلوک و عرفان و فلسفه و فقه غرق میشوم و مغزم دائم در هستیشناسی و مسائل عمیق فکر میکند، به مغزم فشار میآید و سیگار میکشم."
فرد نابینا با کلامی کوبنده پاسخ داد: "آقا، پس باید حضرت علی (ع) هروئین میکشید!" این پاسخ، عالم را در جای خود میخکوب کرد. این داستان نشان میدهد که هیچگاه نباید علم و دانش، مانع از درک واقعیتها و پرهیز از تکبر شود.
اگر یک دختر لیسانس نباید کار کند، پس حضرت زهرا (س) که الگوی پاکی و کار و تلاش بودند، چه باید میکردند؟ چگونه امام باقر (ع) و حضرت امیر (ع) خود بیل به دست میگرفتند و کار میکردند؟ این تصور که "چون من لیسانس گرفتهام، نباید کار کنم" یک "گیر مخی" است که باید از آن هجرت کرد. چه کسی گفته است که نباید کار کنیم؟
۳.۳. کار، فراتر از نیاز مادی: ابعاد اجتماعی و معنوی اشتغال
اهمیت کار تنها به تأمین نیازهای مادی محدود نمیشود. حتی افرادی که نیاز مالی ندارند نیز باید کار کنند. در روایتی آمده است {7} که روزی امامی فردی را دید و از او پرسید: "چه میکنی؟" آن شخص پاسخ داد: "آقا، من پیر شدهام و از کار افتادهام.
در خانه نشستهام و از سرمایهام میخورم. آنقدر هم سرمایه داریم که تا آخر عمر بخوریم و نیازی به کار نداریم." امام فرمودند: "مگر همه کاسبیها برای نیاز است؟
همین که من میروم و در مغازه را باز میکنم و آدمها را میبینم، معاشرتم تقویت میشود، به جوانها مشورت میدهم، از پیرترها، باتجربهترها و مهارتدارترها، مشورت میگیرم و مشورت میدهم. تجارت که فقط برای این نیست که زن و بچه فقیر هستند.
شما اگر شکمت هم سیر است و زن و بچهات هم نیاز ندارند، باز هم مغازهات را باز کن و در آن بنشین. تجربهات را به بازاریهای دیگر منتقل کن. چرا چنین نمیکنی؟" این کلام نشان میدهد که کار، علاوه بر بعد اقتصادی، ابعاد اجتماعی، روانی و معنوی مهمی نیز دارد که به رشد فرد و جامعه کمک میکند.
۴. حضور پزشکان در روستاها و مناطق محروم: هجرتی برای خدمت و تعالی
در آخر عمر، خداوند تمام گناهان را برای قیامت قرار داده است. اما کسانی که توانایی هجرت (برای خدمت) را دارند و هجرت نمیکنند، وضعیت متفاوتی خواهند داشت.۴.۱. اهمیت هجرت برای خدمت و عواقب عدم آن
شما میدانید که اگر پزشکان ما هجرت کنند (به مناطق محروم)، چه تحولی ایجاد میشود. نمونههایی را در تلویزیون میبینیم که جمعی از پزشکان با بیمارستان سیار در یک منطقه محروم حضور مییابند. چشمپزشک، دندانپزشک و سایر متخصصان، همگی به خدمت میپردازند.
۴.۲. برکات هجرت و خدمت برای خود فرد
این کار چقدر برای خود پزشک هم خوب است. اینکه گفتهاند "پیش فقیر بنشین"، یعنی برای خودت خوب است. اینطور نیست که فقط بچه نیاز به پدر و مادر دارد، پدر و مادر هم نیاز به بچه دارند. بسیاری از انبیای ما چوپان بودند. این چوپانی برای خود انبیا هم درس داشت.
معلم کلاس اول درست است که کارش سخت است، اما ضمن اینکه استاد هست، این شاگرد... همین تلویزیون! تلویزیون خیلی به گردن من حق دارد.
چون به خاطر اینکه میخواهم یک حدیث بخوانم، مطالعه میکنم. وقتی مطالعه میکنم، خودم هم باسواد میشوم. مثل آدمی که میرود لباس بشوید، هدفش این است که لباس بشوید، ولی دستهای خودش هم پاک میشود، عرقش هم درمیآید، غذایش هم هضم میشود، ایام فراغتش هم پر میشود. درست است که هدفش لباسشویی است، ولی برکات دیگری هم دارد. بنابراین هجرت!
۴.۳. سؤال فرشتگان در لحظه مرگ و توبیخ عدم هجرت
لحظه مرگ که فرشتهها میآیند جان را بگیرند، میگویند: «فِیمَ کُنْتُمْ…» (شما چه کاره بودید؟). میگویند: ما طبقه مستضعف بودیم. به یک کسی گفتند: حالت چطور است؟ گفت: الحمدلله! نه پول داریم که دزد ببرد، نه دین داریم که شیطان ببرد.
حالا میگوید: «فِیمَ کُنْتُمْ» (شما چه کارهاید؟). میگوید ما مستضعف بودیم. میگوید: خوب مستضعف بودید، نمیتوانستید هجرت کنید؟ «أَلَمْ تَکُنْ أَرْضُ اللَّهِ واسِعَهً فَتُهاجِرُوا فِیها» {8} (آیا زمین خدا وسیع نبود که در آن هجرت کنید؟ از اینجا جای دیگر بروید.
۴.۴. هجرت به عنوان راه حل و شکستن قفلها
امام بنیانگذار جمهوری اسلامی، اگر از خمین هجرت نمیکرد، همینطور یک طلبه بود، در خمین هم پیشنماز بود و پیر هم که میشد، یک عالمی و پیرمردی، در یکی از مسجدهای خمین نماز میخواند. میتوانست خمینی بشود؟
مراجع ما اگر هجرت نمیکردند، میتوانستند در شهر خودشان هجرت کنند؟ نه فقط هجرت به بیرون، هجرت از بیرون به ایران! اگر پزشکهای متخصصی که ایرانی هستند در اروپا و آمریکا، همهی اینها هجرت کنند و به ایران بیایند، کمر آمریکا میشکند.
ما خیلی از دکترهای درجهی یک، درجهی یک، درجهی یک، داریم که مقیم کانادا و اروپا و اینطور جاها هستند. همینها اگر به ایران هجرت کنند، هم ایران مشکلش حل میشود و هم کمر آنها میشکند. ما میتوانیم آنها را تحریم کنیم. چرا آنها ما را تحریم کنند؟ مسألهی هجرت خیلی گرهگشا است.
۴.۵. توبیخ قرآنی بر عدم هجرت و ترک گناه
اصلاً قرآن راجع به فقیه شدن میگوید: «فَلَوْ لا نَفَرَ» {9} (چرا هجرت نمیکنید؟). بلند نمیشوید و بروید و در منطقهای فقیه بشوید؟ منتها فقیه شوید و به وطن برگردید. عدم هجرت مورد توبیخ است. همهی گناهان را در قیامت میپرسند که چرا کردی؟ چرا نکردی؟
ولی هجرت را لحظهی مرگ و وقت جان دادن فرشتهها میگویند: «فِیمَ کُنْتُمْ» (در چه حالی بودی؟). میگوید: مستضعف بودم. میگویند: خوب چرا ماندی؟ بلند میشدی و جای دیگر میرفتی. در این شرکت گناه میکنی، یک شرکت دیگر برو. با این رفیق من به گناه کشیده میشوم، یک رفیق دیگر! کسی نگفته است که…
۵. هجرت پیامبر اکرم از مکه به مدینه و ابعاد مختلف هجرت
هجرت، تنها یک جابجایی فیزیکی نیست، بلکه میتواند اهداف و ابعاد گوناگونی داشته باشد که هر یک به نوعی به تعالی و خدمت منجر میشوند. خروج از محل گناه و آلودگی، در بسیاری از موارد، یک واجب شرعی در مسیر هجرت است. قرآن کریم به اهداف متنوعی برای هجرت اشاره میکند که فراتر از ترک گناه فردی است.۵.۱. هجرت برای تشکیل حکومت و رهایی از ستم
یکی از اهداف والای هجرت، تشکیل حکومت و بسط عدالت است. نمونه بارز آن، هجرت پیامبر اکرم (ص) از مکه به مدینه بود. این هجرت، تنها برای نجات جان نبود، بلکه با هدف پایهگذاری یک جامعه اسلامی و تشکیل حکومتی عادلانه صورت گرفت.
همچنین، گاهی هجرت برای رهایی از فشار و ستم طاغوت صورت میگیرد، مانند هجرت مسلمانان صدر اسلام به حبشه، زمانی که مشرکین مکه آنان را مورد آزار و اذیت قرار میدادند. این هجرت، برای حفظ دین و جان و یافتن پناهگاهی امن انجام شد.
۵.۲. هجرت برای تجارت و کسب روزی حلال
قرآن کریم به هجرت برای تجارت نیز اشاره دارد. سوره قریش میفرماید: «لِإِیلافِ قُرَیْشٍ * إِیلافِهِمْ رِحْلَهَ الشِّتاءِ وَ الصَّیْف» {10} ؛ یعنی قریش در زمستان و تابستان برای تجارت هجرت میکردند. این نشان میدهد که کسب و کار و تأمین معاش حلال، میتواند یکی از اهداف مشروع و مورد تأیید هجرت باشد.
۵.۳. هجرت برای کمکرسانی و خدمت به خلق
یکی دیگر از ابعاد مهم هجرت، سفر برای کمکرسانی و خدمت به نیازمندان است. داستان ذوالقرنین در قرآن، نمونهای برجسته از این نوع هجرت است.
ذوالقرنین، با وجود اینکه از نظر مادی در رفاه کامل بود و «إِنَّا مَکَّنَّا لَهُ فِی الْأَرْضِ وَ آتَیْناهُ مِنْ کُلِّ شَیْءٍ سَبَبا» {11}؛ یعنی تمام امکانات در اختیارش بود، اما به فکر گرسنگان و نیازمندان بود. او به جای لذت بردن از ثروت خود، سفری را آغاز کرد.
قرآن میفرماید او یک سفر شرقی رفت: «مَطْلِعَ الشَّمْسِ» {12} و یک سفر غربی: «مَغْرِبَ الشَّمْس» {13}. در این سفرها، به گروهی از مردم رسید که از نظر فرهنگی و تمدنی بسیار عقبمانده بودند و از حملات قوم یأجوج و مأجوج در رنج بودند.
ذوالقرنین با مهندسی و دانش خود، با استفاده از آهن گداخته و مس گداخته، سدی عظیم و نفوذناپذیر ساخت که «نَقْبا» {14} ؛ یعنی قابل سوراخ کردن نبود. این اقدام، نمونهای از هجرت برای خدمت و کمکرسانی به مردمی است که حتی توانایی بیان مشکل خود را نداشتند. امروزه نیز گروههای دانشجویی، سپاه و بسیج و دانشگاهی که در قالب اردوهای جهادی به مناطق محروم میروند، مصداق بارز این نوع هجرت برای خدمت هستند.
۵.۴. هجرت برای معاش و تلاش برای روزی حلال
قرآن کریم حتی پس از اقامه نماز جمعه، مسلمانان را به هجرت برای کسب روزی حلال تشویق میکند. میفرماید: «فَإِذا قُضِیَتِ الصَّلاهُ فَانْتَشِرُوا فِی الْأَرْضِ وَ ابْتَغُوا مِنْ فَضْلِ اللَّهِ» {15} ؛ یعنی هرگاه نماز به پایان رسید، در زمین پراکنده شوید و از فضل خدا طلب کنید.
این آیه به صراحت بیان میکند که پس از ادای فریضه دینی، باید برای تأمین معاش و خرجی خانواده تلاش کرد و این تلاش، خود نوعی هجرت و پراکندگی در زمین برای کسب روزی حلال است.
۶. هجرت برای نهی از منکرهای اجتماعی
گاهی اوقات هجرت، نه برای کسب معاش، نه برای خدمت مستقیم و نه برای رهایی از ستم، بلکه برای نهی از منکر و ابراز انزجار از گناه و فساد است. این نوع هجرت، یک واکنش عملی و نمادین در برابر ناهنجاریهای اجتماعی محسوب میشود.۶.۱. ترک محل گناه و ابراز انزجار
شما گاهی در محفلی حضور دارید که در آن گناه و معصیت صورت میگیرد. در چنین شرایطی، اگر بلند شوید و آن مکان را ترک کنید، ممکن است برخی بپرسند: "چرا رفت؟" پاسخ این است که "جلسه معصیت بود، بلند شد و رفت." این اقدام، خود یک اثر و عکسالعمل است که میتواند توجه دیگران را جلب کند و پیامی را منتقل سازد.
حدیث داریم که: "آدمی که فساد میبیند و خم به ابرویش نمیآید، این مرده است، منتها مردهی عمودی! مردههای در قبرستان افقی هستند، خوابیدهاند.
مردهی عمودی یعنی سیخکی راه میرود، غذا هم میخورد، باد هم در ریهاش میرود، اما هیچ خاصیتی ندارد. «فَهُوَ مَیِّتٌ بَیْنَ الْأَحْیَاء» {16} ؛ این مرده است، منتهی بین زندهها، مردهای است که راه میرود، مرده متحرک است." انسان بالاخره باید یک عکسالعملی از خودش نشان بدهد.
۶.۲. تأثیر عبوس کردن و روی برگرداندن
گاهی اوقات، حتی یک تغییر حالت چهره یا روی برگرداندن نیز میتواند مؤثر باشد. در حدیث داریم که وقتی گناه دیدی، عبوس کن {17}. لااقل گناه دیدی عبوس کن. وقتی عبوس کردی، ممکن است فرد گناهکار با خود بگوید: "خوب پس برای چه کسی؟ من هر چه نمایش میدهم، کسی به من نگاه نمیکند." و دست از کارش بردارد. بلند شدن و رفتن، از این منطقه به آن منطقه، نیز نوعی هجرت است که میتواند در نهی از منکر مؤثر باشد.
۷. هجرت برای خدمت به مستضعفان جهان: مسئولیتی فراتر از مرزها
هجرت، در یکی از والاترین اشکال خود، تجلیگاه مسئولیتپذیری جهانی در قبال مستضعفان است. این نوع هجرت، نه محدود به جابجایی فیزیکی، بلکه حرکتی عمیق در وجدان بشری برای یاری رساندن به مظلومان، فارغ از هرگونه تعلقات جغرافیایی، نژادی یا مذهبی است. قرآن کریم این بعد از هجرت را به صراحت مورد تأکید قرار داده و آن را وظیفهای الهی برای مؤمنان میداند.۷.۱. تکلیف الهی: جهاد در راه خدا و مستضعفین
قرآن کریم با لحنی سرزنشآمیز، مسلمانان را به دلیل بیتفاوتی نسبت به رنج مستضعفان مورد خطاب قرار میدهد. آیه شریفه میفرماید: «وَ ما لَکُمْ لا تُقاتِلُونَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ الْمُسْتَضْعَفِین» {18}؛ "شما را چه شده است که در راه خدا و برای نجات مردان و زنان و کودکان مستضعفی که (از ستم ستمگران) فریاد برمیآورند و میگویند:
پروردگارا! ما را از این شهری که مردمش ستمکارند، بیرون ببر و از جانب خود برای ما سرپرستی قرار ده و از سوی خود یاوری برای ما بفرست، پیکار نمیکنید؟" این آیه، نه تنها یک فرمان به نبرد فیزیکی، بلکه دعوتی است به هرگونه جهاد و تلاش در راه رهایی مستضعفین. "مستضعف" در اینجا تنها به معنای ضعف جسمانی یا اقتصادی نیست، بلکه شامل هر کسی میشود که تحت ستم سیاسی، فرهنگی، اجتماعی یا اقتصادی قرار گرفته و از حقوق اولیه خود محروم مانده است.
این تکلیف، فراتر از مرزهای جغرافیایی یک کشور یا ملت است و خطاب به "همه بلاد اسلامی" است. بیتفاوتی در برابر ناله و فریاد مظلومان، حتی اگر از سوی کسانی باشد که خود را مسلمان میدانند، نشانهای از "بیغیرتی" و عدم درک صحیح از آموزههای قرآنی و انسانی است. شنیدن ناله مظلوم و عدم واکنش، به منزله نادیده گرفتن فرمان الهی و از دست دادن فرصت هجرت در مسیر خدمت به خلق است.
۷.۲. ایثار فردی و مسئولیت جمعی در قبال مستضعفان
نمونههای ایثار فردی در راه یاری مستضعفان، جلوهای از این هجرت معنوی است. داستان مردی از ورامین که با مشاهده رنج مردم یمن از نداشتن کفش، تصمیم به فروش زمین خود برای تهیه کفش برای آنان گرفت، مصداق بارز این مسئولیتپذیری است.
این اقدام، در تضاد آشکار با رویکرد برخی دولتها و قدرتهای ثروتمند است که نه تنها از کمک به مستضعفان دریغ میکنند، بلکه گاهی خود در رنج و کشتار آنان نقش دارند.
این تفاوت، عمق شکاف میان ارزشهای انسانی و اسلامی با منافع مادی و سیاسی را نشان میدهد. در حالی که فردی حاضر است از دارایی خود بگذرد، برخی کشورها با ثروتهای قارونی، نه تنها خم به ابرو نمیآورند، بلکه به ظلم و ستم دامن میزنند.
۷.۳. حمایت از مظلوم: اصلی جهانشمول و فرادینی
یکی از مهمترین درسهای هجرت برای خدمت به مستضعفان، جهانشمولی این اصل است. حمایت از مظلوم، فارغ از مذهب، نژاد، یا هرگونه تعلق دیگری است. این اصل به صراحت در قرآن کریم و سیره اهل بیت (ع) مورد تأکید قرار گرفته است. مهم نیست که یمنیها مسلمان هستند یا نه، شیعهاند یا سنی؛ مهم مظلومیت آنهاست. حتی اگر مستضعف، یهودی باشد، باید نجاتش داد.
قرآن کریم، حتی برای کودکانی که در جاهلیت توسط پدران مشرک خود زنده به گور میشدند، روضه میخواند و از آنان دفاع میکند. آیات سوره تکویر، با توصیف صحنههای هولناک قیامت، به این ظلم بزرگ اشاره دارد: «إِذَا الشَّمْسُ کُوِّرَت» {19}
؛ "آن گاه که خورشید در هم پیچیده شود،" «وَ إِذَا النُّجُومُ انْکَدَرَت» {20} ؛ "و آن گاه که ستارگان تیره و بیفروغ شوند،" «وَ إِذَا الْجِبالُ سُیِّرَت» {21} ؛ "و آن گاه که کوهها به حرکت درآیند،" «وَ إِذَا الْبِحارُ سُجِّرَت» {22} ؛ "و آن گاه که دریاها شعلهور شوند." و سپس میپرسد: «وَ إِذَا الْمَوْؤُدَهُ سُئِلَتْ بِأَیِّ ذَنْبٍ قُتِلَتْ» {23} (تکویر/8-9)؛ "و آن گاه که از دختر زنده به گور شده پرسیده شود:
به چه گناهی کشته شد؟" این آیات نشان میدهد که خداوند برای مظلوم، حتی اگر مسلمان نباشد و پدرش نیز مشرک باشد، عدالت را اجرا میکند و از او دفاع مینماید. دختر، افتخار است، نه ننگ. این رویکرد قرآنی، مبنای اصلی حمایت از همه مظلومان عالم است.
۷.۴. کمک به نیازمند: بدون قید و شرط و بازجویی
اصل دیگر در هجرت برای خدمت به مستضعفان، کمک به نیازمند بدون قید و شرط و بازجویی از اوست. قرآن کریم میفرماید: «وَ أَمَّا السَّائِلَ فَلا تَنْهَرْ» {24} (؛ "و اما سائل (نیازمند) را از خود مران." این آیه به صورت مطلق بیان شده و هیچ قیدی مانند "مؤمن" یا "صالح" برای سائل نیاورده است. این یعنی کمک به نیازمند، فارغ از قضاوت ما درباره شخصیت یا گذشته اوست.
داستان مردی که به فردی که به او گفته شد "تریاکی است"، پول بیشتری داد، نمونهای از درک عمیق این اصل است. او با این کار نشان داد که نیاز فرد، به خصوص اگر به دلیل مشکلات و بیماریهای اجتماعی (مانند اعتیاد) بیشتر باشد، مسئولیت ما را برای کمک افزایش میدهد.
این رویکرد، بر شفقت و دلسوزی مقدم بر قضاوت و بازجویی تأکید دارد. نباید به بهانه گناهکار بودن یا داشتن مشکلات، از کمک به نیازمند خودداری کرد و او را مورد بازجویی قرار داد.
۷.۵. توازن میان مشکلات داخلی و مسئولیت جهانی
برخی ممکن است این پرسش را مطرح کنند که "ما خودمان هزاران مشکل داریم، چرا باید به فلسطین یا لبنان و غزه کمک کنیم؟" پاسخ این است که اسلام، رویکردی جامع و متعادل دارد. قرآن کریم میآموزد که در کنار توجه به مشکلات داخلی و تلاش برای رفع آنها، نباید از چشمانداز جهانی و مسئولیت در قبال مستضعفان عالم غافل شد.
این دو بعد، نه تنها متضاد نیستند، بلکه مکمل یکدیگرند. رفع مشکلات داخلی، به جامعه توانایی بیشتری برای کمک به دیگران میدهد و توجه به مسائل جهانی، دیدگاه و افق فکری جامعه را گسترش داده و آن را از انزوا خارج میسازد.
هجرت واقعی، شامل هر دو بعد است: هجرت از مشکلات و کاستیهای درونی به سوی کمال، و هجرت از بیتفاوتی به سوی مسئولیتپذیری جهانی برای یاری رساندن به تمامی مظلومان.
۸. هجرت برای جذب دلها و شکستن سدها: رویکردی جامع به خدمت و پیشرفت
هجرت، تنها به معنای جابجایی فیزیکی نیست؛ بلکه میتواند حرکتی عمیق در جهت جذب دلها، شکستن سدهای ذهنی و عملی، و بهرهبرداری از ظرفیتهای پنهان باشد. این بعد از هجرت، به ویژه در نگاه قرآنی، شامل رویکردهایی است که حتی غیرمسلمانان را نیز در بر میگیرد و بر اهمیت تلاش و حضور فعال در جامعه تأکید میکند.۸.۱. جذب دلها از طریق احسان: فلسفه زکات به "مؤلفة قلوبهم"
یکی از مصادیق هجرت برای جذب دلها، رویکرد اسلام به مسئله زکات و صدقات است. قرآن کریم در آیه ۶۰ سوره توبه، هشت گروه را مستحق زکات میداند: «إِنَّمَا الصَّدَقاتُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساکِینِ وَ الْعامِلِینَ عَلَیْها وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ وَ فِی الرِّقابِ وَ الْغارِمِینَ وَ فِی سَبِیلِ اللَّهِ وَ ابْنِ السَّبِیلِ» {25}.
از این هشت گروه، هفت مورد مربوط به مؤمنین و مسلمانان است، اما یک گروه خاص وجود دارد که «وَ الْمُؤَلَّفَهِ قُلُوبُهُمْ» (کسانی که دلهایشان به دست آورده میشود) نامیده میشوند. این گروه شامل غیرمسلمانانی است که با دریافت کمک مالی از زکات، دلشان به اسلام متمایل شده و به حقانیت آن پی میبرند.
این حکم قرآنی، نشاندهنده یک استراتژی حکیمانه برای جذب افراد به اسلام است. وقتی شکم افراد سیر میشود و نیازهای اولیه آنها برطرف میگردد، آمادگی بیشتری برای پذیرش حقایق معنوی پیدا میکنند.
این اصل در سوره قریش نیز مورد تأکید قرار گرفته است: «فَلْیَعْبُدُوا رَبَّ هذَا الْبَیْتِ * الَّذِی أَطْعَمَهُمْ مِنْ جُوعٍ وَ آمَنَهُمْ مِنْ خَوْفٍ» {26} ؛ "پس پروردگار این خانه را بپرستند؛ همان که آنان را از گرسنگی نجات داد و از ترس ایمن ساخت." این آیه به وضوح بیان میکند که خداوند ابتدا نیازهای مادی (غذا و امنیت) را برطرف میکند و سپس دعوت به عبادت مینماید. به عبارتی دیگر، سیر کردن شکم و تأمین امنیت، مقدمهای برای هدایت و پرستش است.
همچنین، آیه ۵۱ سوره مؤمنون میفرماید: «کُلُوا مِنَ الطَّیِّباتِ وَ اعْمَلُوا صالِحاً» {27}؛ "از چیزهای پاکیزه بخورید و عمل صالح انجام دهید." این ترتیب نیز نشان میدهد که رفاه مادی و تغذیه مناسب، میتواند زمینهساز انجام اعمال نیک و صالح باشد.
بنابراین، هجرت در این معنا، حرکتی است از بیتفاوتی به سوی دلسوزی و از تنگنظری به سوی گشادهدستی، با هدف جذب دلها و گسترش پیام حق. این رویکرد شامل اقداماتی عملی مانند اطعام، هدیه دادن کتاب و فیلمهای آموزنده، برگزاری جلسات دوستانه و ایجاد رابطه صمیمی با غیرمسلمانان برای جذب آنها به اسلام است.
۸.۲. هجرت از بیعملی به سوی بهرهبرداری از ظرفیتها: ندای «یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ»
جامعه ما دارای ظرفیتهای عظیمی است که بسیاری از آنها به دلیل بیعملی و عدم برنامهریزی، بلااستفاده ماندهاند. به عنوان مثال، میلیونها دانشآموز و دانشجو در ایام تعطیلات تابستان، و همچنین معلمان، با وجود پتانسیلهای فراوان، بدون برنامهریزی هدفمند اوقات خود را سپری میکنند. این وضعیت، یک فرصت از دست رفته است که نیازمند "هجرت" از حالت سکون و بیتفاوتی به سوی حرکت و بهرهبرداری است.
قرآن کریم درباره انبیاء میفرماید: «وَ یَمْشُونَ فِی الْأَسْواقِ» {28} ؛ "و در بازارها راه میرفتند." این تعبیر «یَمْشُونَ» که به معنای استمرار و عادت است، نشان میدهد که پیامبران الهی، افرادی فعال و حاضر در اجتماع بودند.
آنها تنها در معابد و مکانهای عبادی منزوی نبودند، بلکه در میان مردم، در بازارهایشان، حضور فعال داشتند و با زندگی روزمره آنان عجین بودند. این "هجرت" از انزوا به اجتماع، از تئوری به عمل، و از گفتار به رفتار، الگویی برای همه ماست.
در همین راستا، مسئولین و رهبران نیز باید از "هجرت" در معنای حضور میدانی و لمس مستقیم مشکلات استقبال کنند. همانطور که مقام معظم رهبری به رئیس جمهور محترم تذکر دادند که به گزارشهای تایپ شده اکتفا نکنند و خودشان نیز از نزدیک مشکلات را ببینند.
این یعنی "هجرت" از پشت میزنشینی به سوی میدان عمل. این هجرت، به ما کمک میکند تا واقعیتها را درک کنیم و راهحلهای عملی بیابیم. به عنوان مثال، دانشجویان میتوانند در ایام تعطیلات به دانشآموزان فامیل یا محله در درسهایشان کمک کنند و مانع تجدیدی آنها شوند. اینها نمونههایی از "هجرت" هدفمند برای حل مشکلات جامعه است که دولت به تنهایی قادر به انجام آن نیست و نیازمند مشارکت همگانی است.
۸.۳. هجرت برای اخلاص و وسعت دید: «إِنَ أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُون»
هجرت میتواند ابزاری برای رسیدن به اخلاص نیز باشد. قرآن کریم میفرماید: «إِنَ أَرْضِی واسِعَهٌ فَإِیَّایَ فَاعْبُدُون» {29} ؛ "همانا زمین من وسیع است، پس تنها مرا پرستش کنید."
این آیه را میتوان اینگونه تفسیر کرد که وقتی فضا تنگ و رقابت زیاد است (مانند وجود چندین واعظ در یک خیابان)، ممکن است انگیزه انسان از عمل، تحت تأثیر رقابت و جلب توجه قرار گیرد و اخلاص کاهش یابد. اما وقتی "زمین وسیع" باشد و رقابت کمتر، انسان میتواند با فراغ بال و بدون دغدغه از دست دادن "مشتری"، تنها برای خدا کار کند.
هجرت در این معنا، حرکتی است از فضای تنگ رقابت و خودنمایی به سوی وسعت عمل و اخلاص در بندگی. این وسعت دید، به انسان کمک میکند تا در هر شرایطی، نیت خود را خالص کرده و تنها رضایت الهی را مد نظر قرار دهد.
۸.۴. هجرت به عنوان موتور محرکه پیشرفت و گسترش فرهنگ و دین
تاریخ ایرانزمین، مملو از نمونههای درخشان هجرتهایی است که منجر به تحولات بزرگ شدهاند. عالم قزوینی که هشتصد سال پیش به چین هجرت کرد، بنیانگذار اسلام در چین شد.
تجار شیرازی که به آفریقا، از جمله تانزانیا و زنگبار، هجرت کردند، نقش مهمی در گسترش اسلام در آن مناطق ایفا کردند. این هجرتها، تنها جابجایی جغرافیایی نبودند، بلکه انتقال فرهنگ، دانش، و دین بودند. هجرت امام خمینی (ره) از خمین به قم، نیز نمونه بارزی از یک هجرت هدفمند بود که به یک نهضت عظیم و انقلاب اسلامی منجر شد.
این هجرتها نشان میدهند که برای شکستن "قفلها" و حل مشکلات جامعه (مانند مشکلات ازدواج، تجارت، اخلاق، و حتی ورزش)، باید "خطشکن" بود.
نباید به بهانههای واهی (مانند نیاز به امکانات گرانقیمت برای ورزش) از فعالیت و حرکت باز ایستاد. گاهی یک پیادهروی ساده، خود بهترین ورزش است که بودجهای هم نمیخواهد.
جامعه امروز نیازمند افرادی است که با هجرت از تفکر سنتی و بیعملی، راهحلهای خلاقانه و عملی برای مشکلات ارائه دهند. این "خطشکنان" میتوانند با اقدامات کوچک اما مؤثر، مانند آموزش خیاطی به افراد یا کمک درسی به دانشآموزان، تغییرات بزرگی ایجاد کنند. رسانهها نیز باید این خدمات و نمونههای "هجرت عملی" را به جامعه نشان دهند.
نتیجه:
همانطور که در این مقاله به تفصیل بیان شد، "هجرت" در نگاه قرآن، مفهومی پویا و چندوجهی است که از مرزهای جغرافیایی فراتر میرود و ابعاد اخلاقی، اجتماعی، اقتصادی و حتی معنوی زندگی انسان را در بر میگیرد.این اصل بنیادین، نه تنها ما را به ترک گناه و بیتفاوتی فرامیخواند، بلکه مسئولیتی جهانی در قبال مستضعفان عالم بر دوشمان مینهد و راه را برای جذب دلها و شکستن سدهای ذهنی و عملی هموار میسازد.
"هجرت قرآنی" در واقع یک نقشه راه جامع برای خروج از انزوا و سکون به سوی عملگرایی، اخلاص و بهرهبرداری حداکثری از ظرفیتهای فردی و جمعی است.
در دنیایی که چالشها و مشکلات هر روز پیچیدهتر میشوند، این آموزه الهی به ما میآموزد که با حرکت و پویایی، میتوان هر تهدیدی را به فرصتی برای رشد و بالندگی تبدیل کرد.
بیایید با الهام از این حکمت قرآنی، خود را از مهاجرین مخلص و فداکار بدانیم، تا هم مشکلات دنیایمان حل شود و هم ذخیرهای گرانبها برای آخرتمان باشد. هجرت، کلید تحول، پیشرفت و رسیدن به کمال است.
ارجاعات:
{1} حدیثی از پیامبر اکرم (ص) یا امامان معصوم (ع) که مفهوم آن در منابع حدیثی شیعه و سنی یافت میشود.{2} قرآن کریم، سوره طه، آیه 115.
{3} قرآن کریم، سوره طه، آیه 115.
{4} حدیثی از پیامبر اکرم (ص) یا امامان معصوم (ع) که مفهوم آن در منابع حدیثی شیعه و سنی یافت میشود.
{5} الغارات، جلد 2، صفحه 342.
{6} خاطرهای از بزرگان دینی و علمی (محتوای این خاطره در متون اخلاقی و عرفانی شیعه رواج دارد).
{7} روایتی از ائمه معصومین (ع) درباره اهمیت کار و معاشرت (محتوای این روایت در متون حدیثی و اخلاقی شیعه یافت میشود).
{8} قرآن کریم، سوره نساء، آیه 97.
{9} قرآن کریم، (محتوای این آیه در مورد هجرت برای تفقه در دین و بازگشت به وطن در برخی تفاسیر مرتبط با سوره توبه، آیه 122 است).
{10} قرآن کریم، سوره قریش، آیات 1-2.
{11} قرآن کریم، سوره کهف، آیه 84.
{12} قرآن کریم، سوره کهف، آیه 90.
{13} قرآن کریم، سوره کهف، آیه 86.
{14} قرآن کریم, سوره کهف, آیه 97.
{15} قرآن کریم، سوره جمعه، آیه 10.
{16} وسائل الشیعه، جلد 16، صفحه 133.
{17} کافی، جلد 5، صفحه 58. (محتوای این حدیث در مورد "بِوُجُوهٍ مُکْفَهِرَّهٍ" است که به معنای عبوس کردن و روی برگرداندن در مواجهه با منکر است).
{18} قرآن کریم، سوره نساء، آیه 75.
{19} قرآن کریم، سوره تکویر، آیه 1.
{20} قرآن کریم، سوره تکویر، آیه 2.
{21} قرآن کریم، سوره تکویر، آیه 3.
{22} قرآن کریم، سوره تکویر، آیه 6.
{23} قرآن کریم، سوره تکویر، آیات 8-9.
{24} قرآن کریم، سوره ضحی، آیه 10.
{25} قرآن کریم، سوره توبه، آیه 60.
{26} قرآن کریم، سوره قریش، آیات 3-4.
{27} قرآن کریم، سوره مؤمنون، آیه 51.
{28} قرآن کریم، سوره فرقان، آیه 20.
{29} قرآن کریم، سوره عنکبوت، آیه 56.
منبع:
تحریریه راسخون