از حرف تا عمل: اخلاق در سایه ولایت امام حسن عسکری علیه‌السّلام

ایمان زنده: درس‌های اخلاقی از امام حسن عسکری علیه‌السّلام

در این مقاله می‌خواهیم به بررسی آموزه‌های اخلاقی امام حسن عسکری علیه‌السّلام بپردازیم و نشان دهیم چگونه ایمانی زنده و پویا می‌تواند از طریق عمل، ولایت واقعی، و تجدید معنویت در قلب مؤمنان حفظ شود.
شنبه، 8 شهريور 1404
تخمین زمان مطالعه:
پدیدآورنده: قربان منتظمی
موارد بیشتر برای شما
ایمان زنده: درس‌های اخلاقی از امام حسن عسکری علیه‌السّلام

مقدمه:

ایمان، تنها یک ادعا یا عبادت منظم نیست، بلکه نوعی زندگی است که در هر لحظه، رگ‌های وجود انسان را نشان‌دهنده حضور خدا و وفاداری به اهل بیت علیهم‌السّلام می‌کند.
 
امام حسن عسکری علیه‌السّلام، در شرایطی از سرکوب، زندان و محدودیت شدید، نه تنها ایمان خود را حفظ کردند، بلکه به دیگران نیز آموختند که چگونه ایمانی زنده و پویا داشته باشند.
 
این مقاله به بررسی آموزه‌های اخلاقی ایشان می‌پردازد؛ آموزه‌هایی که در آن، گناهان کوچک، زیرکی مؤمنانه، تکرار ذکر خدا، یاد مرگ، تلاوت قرآن، صلوات، و وفاداری به ولایت، همگی به عنوان ابزاری برای تجدید ایمان معرفی می‌شوند.
 
در این میان، تأکید ویژه‌ای بر فاصله بین سخن و عمل است، زیرا بسیاری از افراد در زبان محبّت می‌ورزند، اما در رفتار، از دستورات اهل بیت علیهم‌السّلام سرپیچی می‌کنند.
 
امام علیه‌السّلام با روایاتی عمیق، تمایز بین «شیعه» و «محبّ» را برمی‌آورد و نشان می‌دهد که شیعه کسی است که در تمام امور زندگی، پیرو امامش باشد.
 
این مقاله با عنوان اصلی «ایمان زنده»، به دنبال آن است که نشان دهد ایمان، اگر مراقبت نشود، می‌سوزد و می‌میرد، اما با ذکر، تقیّه، ولایت واقعی و اجتناب از گناه، دوباره روشن می‌شود. این درس‌ها، نه تنها برای زمان ایشان، بلکه برای ما امروز، در دنیایی از غفلت و وسوسه، ضروری‌تر از همیشه است.
 

ایمان زنده: درس‌های اخلاقی از امام حسن عسکری علیه‌السّلام

گناهان کوچک؛ تله‌های شیطان

وقتی از گناه سخن می‌گوییم، ذهن بسیاری از ما به سوی گناهان بزرگ و آشکار مانند قتل، زنا، رشوه، یا کفر می‌رود؛ اما در عمق زندگی معنوی انسان، گناهانی وجود دارند که به ظاهر کوچک و ناچیز به نظر می‌رسند، اما تأثیری عمیق و مخرب بر روح و قلب او دارند.
 
این گناهان، همان «ذنوب صغیره» هستند که انسان در دنیای مادی و اجتماعی ممکن است آنها را بی‌اهمیت بداند و از آنها چشم‌پوشی کند. با این حال، در متون مذهبی و روایات اهل بیت علیهم‌السّلام، هشدارهای جدی و شدیدی دربارهٔ این نوع گناهان داده شده است.
 
امام حسن عسکری علیه‌السّلام در روایتی بسیار چشم‌گیر می‌فرمایند: «از گناهان نا بخشودنی این است که گفته شود: ای کاش مرا به غیر از این گناه مؤاخذه نکنند» {1}. این گفتار، نشانه‌ای از تحقیر گناه و بی‌اعتنایی به امر الهی است، که خود می‌تواند به گناهی بزرگتر تبدیل شود.
 
در این میان، نکته مهم این است که خطر اصلی گناهان صغیره، در خود گناه نیست، بلکه در نادیده گرفتن آن، تکرارش، و اصرار بر آن است. وقتی انسان گناهی را کوچک بشمارد و بگوید: «ای کاش مرا فقط به این گناه مؤاخذه نکنند»، در واقع در حال تحقیر امری است که خداوند به آن توجه ویژه‌ای داشته است.
 
این رویکرد، نشانه‌ای از غفلت از عظمت امر الهی و بی‌تفاوتی نسبت به حکم خداوند است. بنابراین، گناهان کوچک، نه به خودی خود، بلکه به دلیل تأثیر تدریجی و مخربشان بر ساختار معنوی انسان، بسیار خطرناک هستند.
 
این آموزه اخلاقی، نشان می‌دهد که امام حسن عسکری علیه‌السّلام، به عنوان یکی از ائمه معصومین، به ظرایف نفسی و معنوی انسان توجه ویژه‌ای داشته‌اند و از این طریق، راه را بر شیطان می‌بندند.
 
دام‌های کوچک شیطان: ترفندی برای فرو ریختن تقوا
شیطان، دشمن آشکار انسان است، اما تاکتیک‌های او همیشه آشکار نیست. او بیشتر از اینکه با گناهان بزرگ و فاحشه به انسان حمله کند، از راه گناهان کوچک و به ظاهر بی‌ضرر، او را به تدریج از دین و تقوا دور می‌کند. این گناهان، مانند تله‌های ریزی هستند که در مسیر حرکت معنوی انسان پنهان شده‌اند.
 
انسان در ابتدا آنها را نمی‌بیند، یا اگر ببیند، آنها را بی‌اهمیت می‌داند و از آنها عبور می‌کند. اما هر بار که از چنین تله‌ای عبور می‌کند، قدمی به سوی تاریکی بیشتر و فاصله بیشتر از نور الهی برمی‌دارد. این تله‌ها شامل گناهانی مانند نگاه حرام، گفتار بی‌هوده، غیبت، تأخیر در نماز، کم‌بود خشوع، یا حتی نادیده گرفتن احترام به دیگران است.
 
این رویکرد شیطان، نشان‌دهنده هوشمندی دشمنانه‌ای است که امام حسن عسکری علیه‌السّلام به آن اشاره می‌کنند. این امام معصوم، با بیان این روایت، به ما یادآوری می‌کند که دشمن انسان، از طریق کوچک‌ترین فرصت‌ها نیز می‌تواند به قلب ما حمله کند.
 
بنابراین، باید همیشه یقظ و هوشیار بود و هر گناهی، چه بزرگ و چه کوچک، را جدی گرفت. این آموزه اخلاقی، بیانگر این است که تقوا فقط در پرهیز از گناهان بزرگ نیست، بلکه در حفظ جزئیات و ظرایف رفتاری نیز نهفته است. انسان مؤمن باید مانند سربازی باشد که در خط مقدم مقاومت، حتی از کوچک‌ترین نفوذ دشمن نیز جان خود را می‌رهاند.
 
تکرار گناه کوچک، تبدیل آن به گناه بزرگ
یکی از مهم‌ترین مفاهیمی که در متون اسلامی درباره گناهان صغیره بیان شده، این است که «لا صغیرة مع الاصرار»؛ یعنی هیچ گناهی کوچک نیست، اگر بر آن اصرار ورزیده شود. این عبارت، کلید فهم خطر گناهان کوچک است.
 
شهید مرتضی مطهری در تبیین این مفهوم می‌فرماید: «در اثر تکرار یک گناه صغیره، حکم یک گناه کبیره را پیدا می‌کند» {2}. این بیان، تحلیلی عمیق از تأثیر روانی و معنوی گناه است.
 
هر گناه، چه بزرگ و چه کوچک، یک ذره تاریکی بر قلب انسان می‌گذارد. یک ذره ممکن است بی‌ضرر باشد، اما صد بار تکرار آن، یک لایه ضخیم از تاریکی ایجاد می‌کند که قلب را از نور الهی منزوی می‌سازد.
 
قرآن کریم نیز در توصیف صفات پرهیزکاران می‌فرماید: «وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلَى ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُون»؛ یعنی آنان آگاهانه بر گناهانشان اصرار نمی‌ورزند {3}.
 
این آیه، مرز مشخصی بین انسان گناهکار و انسان فاسق می‌گذارد. گناهکار کسی است که گناه می‌کند، اما به محض آگاهی، توبه می‌کند و از آن باز می‌گردد. اما فاسق کسی است که بر گناه اصرار می‌ورزد، یعنی نه تنها گناه می‌کند، بلکه قصد تکرار آن را دارد و در فکر توبه نیست.
 
امام باقر علیه‌السّلام در شرح این آیه می‌فرمایند: «اصرار، عبارت از این است که کسی گناهی کند و از خدا آمرزش نخواهد و در فکر توبه نباشد» {4}. این تعریف، نشان می‌دهد که اصرار، نه فقط عملی است، بلکه یک حالت قلبی و روحی است که نشان‌دهنده بی‌تفاوتی نسبت به خدا و امر اوست.
 
کوچک شمردن گناه، بزرگ‌ترین گناه
نکته‌ای که بسیاری از انسان‌ها از آن غافلند، این است که خودِ «کوچک شمردن گناه»، یک گناه بزرگ است. امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام می‌فرمایند: «بدترین گناهان آن است که صاحبش آن را کوچک بشمارد» {5}.
 
این روایت، یک واقعیت معنوی بسیار عمیق را بیان می‌کند. وقتی انسان گناهی را کوچک می‌شمارد، در واقع در حال تحقیر امر الهی است. چه چیزی را خدا حرام کرده، چه کوچک به نظر برسد، بزرگ است، زیرا امر خدا بزرگ است. بنابراین، تحقیر گناه، تحقیر حکم خداست. این نگرش، ریشه‌ای از سرکشی و تکبر است که در برابر امر الهی جای می‌گیرد.
 
در روایت دیگری از امام صادق علیه‌السّلام، وقتی پرسیده می‌شود: «گناهان حقیر چیست؟»، فرمودند: «آن است که کسی گناه کند و بگوید: خوشا به حال من اگر غیر از این گناه نداشتم» {6}.
 
این جمله، نشانه‌ای از رضایت از گناه و بی‌تفاوتی نسبت به آن است. وقتی انسان به جای پشیمانی و توبه، از گناه خود دلخوش باشد و آن را بهانهٔ تبریک خود قرار دهد، در واقع در حال نفی مسئولیت معنوی خود است.
 
این رفتار، نشانه‌ای از فساد قلب و سفت‌دلی است که می‌تواند به عذاب الهی منجر شود. این آموزه، با بیان امام حسن عسکری علیه‌السّلام هماهنگ است و نشان می‌دهد که اهل بیت علیهم‌السّلام در تربیت اخلاقی، به نگرش و نیت انسان توجه ویژه‌ای دارند.
 
عذاب شدید برای کسی که با خنده گناه می‌کند
یکی از تصویرهای تکان‌دهنده‌ای که در روایات آمده، تصویر کسی است که با خنده و شادی گناه می‌کند. رسول اکرم صلّى الله علیه وآله فرمودند: «کسی که گناه کند و در آن حال خندان باشد، وارد آتش دوزخ می‌شود در حالی که گریان است» {7}.
 
این روایت، ترکیبی از طنز و ترسناکی است که بسیار عمیق است. انسان در دنیا با شادی و بی‌گناهی گناه می‌کند، اما در آخرت، در مقابل عظمت عذاب الهی، گریه می‌کند و پشیمان می‌شود. اما توبه در آن روز نفی است. این روایت، هشداری است به همه کسانی که گناه را بازی یا سرگرمی می‌دانند. خنده بر گناه، نشانه‌ای از بی‌احترامی به خدا و بی‌تفاوتی نسبت به آخرت است.
 
این روایت، همچنین نشان می‌دهد که نگرش به گناه، گاهی اوقات مهم‌تر از خود گناه است. کسی که با اشک و پشیمانی گناه می‌کند و فوراً توبه می‌کند، شانس رحمت دارد.
 
اما کسی که با خنده و تحقیر گناه می‌کند، در معرض عذاب شدید قرار دارد. این، بازتابی از این واقعیت است که معصیت، تنها یک عمل نیست، بلکه یک رابطه با خدا است. اگر این رابطه با بی‌احترامی و تحقیر همراه باشد، گناه بسیار سنگین‌تر می‌شود. این آموزه اخلاقی، از طریق بیان این روایت، به ما یادآوری می‌شود که گناه، مسأله‌ای جدی است و هرگز نباید به آن با سبکی نگریست.
 
پناه بردن به خدا از اصرار و کوچک شمردن گناه
در نهایت، تنها راه نجات از این دام‌های معنوی، پناه بردن به خداست. سید ساجدان، امام زین‌العابدین علیه‌السّلام، در دعای هشتم صحیفه سجادیه، دعایی بسیار زیبا و معنادار می‌فرماید: «اللهم اعوذ بک من الإصرار على الماثم و استصغار المعصیة»؛ یعنی «پروردگارا! به تو پناه می‌برم از اصرار بر گناهان و کوچک شمردن گناه» {8}. این دعا، خلاصه‌ای از تمام آموزه‌هایی است که در این مقاله بیان شد. انسان باید نه تنها از گناه بپرهیزد، بلکه از دو خطر بزرگ‌تر نیز پناه بگیرد: یکی اصرار بر گناه، و دیگری کوچک شمردن آن.
 
این دعا، نشان می‌دهد که حتی بزرگان دین، از این دو خطر بزرگ می‌ترسند. پس انسان عادی چه قدر باید از آنها بترسد؟ این دو، ریشه‌های فساد معنوی هستند.
 
وقتی انسان از اصرار و کوچک شمردن گناه پناه بگیرد، در واقع در حال محافظت از قلب خود در برابر تاریکی و سفت‌دلی است. این دعا، باید همیشه بر زبان و در دل هر مؤمنی باشد، تا از دام‌های ریز و درشت شیطان، سالم بماند. این آموزه، هماهنگ با روایات امام حسن عسکری علیه‌السّلام است و نشان می‌دهد که اهل بیت علیهم‌السّلام، نه تنها به گناهان بزرگ، بلکه به نگرش و نیت انسان نسبت به گناه نیز توجه دارند.
 
جمع‌بندی: گناه کوچک نیست، اگر قلب را بزرگ کند
گناهان کوچک، در واقع، بزرگ‌ترین تهدیدهای معنوی انسان هستند، نه به خودی خود، بلکه به دلیل تأثیر تدریجی و مخربشان. شیطان از این راه، انسان را به تدریج از نور الهی دور می‌کند. کوچک شمردن گناه، اصرار بر آن، و خندیدن بر آن، همگی نشانه‌هایی از فساد قلب و بی‌تفاوتی نسبت به خدا هستند.
 
قرآن و روایات، هشدارهای شدیدی در این باره داده‌اند و تأکید کرده‌اند که هیچ گناهی کوچک نیست، اگر بر آن اصرار شود یا آن را بی‌اهمیت بدانیم. راه نجات، توبه فوری، استغفار، و پناه بردن به خدا از این دو خطر بزرگ است. تنها با هوشیاری، غیرت معنوی، و احترام به امر الهی، می‌توان از این تله‌های ریز و خطرناک سالم ماند.
 

زیرکی مؤمنانه: هوشیاری در مسیر تقوا

در مسیر تکامل معنوی و ایمانی، مؤمن تنها به تقوا و عبادت محدود نمی‌شود، بلکه باید از هوش، فطانت و زیرکی نیز بهره‌مند باشد تا بتواند در شرایط دشوار، ایمان خود را حفظ کند و از مصائب و مهلکه‌های معنوی و جسمی نیز سالم بگذرد.
 
این زیرکی، نوعی هوش معنوی است که در آن، فرد نه تنها به قوانین الهی وفادار است، بلکه با دقت و احتیاط، از هر گونه تهدید علیه دین، نفس و جان خود دوری می‌کند. پیامبر اکرم صلّى الله علیه وآله فرمودند: «الْمُؤْمِنُ کَیّسٌ فَطِنَّ حَذِرٌ»؛ یعنی «انسان مؤمن، زیرک، عاقل و هشیار است» {9}.
 
این فرمایش، تصویری کامل از شخصیت مؤمن می‌سازد: کسی که نه تنها از نماز و روزه غافل نیست، بلکه از خطرات اجتماعی و سیاسی نیز آگاه است و در مقابل آنها، با عقل و حکمت، دفاع می‌کند.
 
حضرت علی علیه‌السّلام نیز در دیگری از روایات بیان می‌فرمایند: «حَبَّذَا نَوْمُ الْأکْیاسِ وَ إِفْطَارُهُمْ»؛ یعنی «خوشا به حال خواب زیرکان و خوشا به حال افطار آنان» {10}.
 
این دعای زیبا، نشان می‌دهد که زیرکی، فقط در هوشیاری و فعالیت نیست، بلکه حتی در استراحت و آرامش نیز می‌تواند نشانه‌ای از تقوا و ایمان باشد. زیرا زیرکان، در هر لحظه، با آگاهی از مسئولیت‌های خود، هم در کار و هم در استراحت، به گونه‌ای عمل می‌کنند که از گناه دور بمانند و به خدا نزدیک شوند. بنابراین، زیرکی در اسلام، تنها به معنای هوش سیاسی یا مکاری نیست، بلکه نوعی هوش معنوی و اخلاقی است که در خدمت تقوا و ایمان قرار می‌گیرد.
 
تقیّه، ابزار زیرکی مؤمن در خطر
یکی از نمودهای بارز زیرکی مؤمنانه، تقیّه است؛ عملی که در شرایط خطر و تهدید، انسان را از افشاگری ایمانش نجات می‌دهد و در عین حفظ ایمان در باطن، از از دست دادن جان و عزت جلوگیری می‌کند. در روایتی که از مجلس امام حسن عسکری علیه‌السّلام نقل شده، داستانی بسیار نمادین بیان می‌شود.
 
مردی از شاگردان آن امام معصوم عرضه می‌دارد که یکی از شیعیان مظلوم به او آمده و شکایت می‌کند که در معرض آزمون و تهدید قرار گرفته است. مخالفان شیعه، از او می‌پرسند: «آیا معتقدی فلانی پس از رسول خدا صلی الله علیه وآله امام است؟» و در صورت عدم پاسخ مثبت، او را تهدید به کتک و کشته شدن می‌کنند.
 
این شیعه، در شرایطی بسیار دشوار، مجبور به پاسخ مثبت می‌شود، اما در باطن، قصد دیگری دارد. او می‌گوید: «نَعَم»، اما قصدش از «نعم»، «نعماً» است که در زبان عربی به معنای نعمت‌های مادی مانند شتر، گاو و گوسفند است.
 
بنابراین، ظاهراً پاسخ مثبت داده، اما باطن او از ایمان به امامت حقیقی، خالی نیست. این نوع پاسخ، نمونه‌ای از زیرکی زبانی و معنوی است که در آن، فرد نه تنها جان خود را نجات می‌دهد، بلکه از گناه تکذیب نیز دور می‌ماند.
 
این داستان، نشان می‌دهد که امام حسن عسکری علیه‌السّلام، نه تنها به مسائل کلان اخلاقی توجه دارند، بلکه به جزئیات عملی زندگی مؤمن در محیط دشمن نیز دقت فراوانی دارند.
 
زبان، ابزاری برای نجات در شرایط سخت
در ادامه داستان، شیعه می‌پرسد: اگر از من خواستند که به صراحت بگویم «وَ الله»، یعنی به خدا سوگند بخورم، چه کنم؟ شاگرد امام حسن عسکری علیه‌السّلام به او می‌گوید:
 
«اگر گفتند بگو وَ الله، تو بگو وَ لی»؛ یعنی «وَ لِی» که به معنای «از منصرف شد» است. مثلاً بگویی: «وَ لِی عَنْ هَذَا الأَمْرِ»؛ یعنی «من از این کار منصرف شدم».
 
این طرز گفتار، از نظر دستور زبان عربی، با «وَ الله» تفاوت دارد و سوگند محسوب نمی‌شود. بنابراین، فرد ظاهراً کلمه‌ای شبیه سوگند می‌گوید، اما در واقع، از انجام سوگند باطل جلوگیری می‌کند.
 
این روش، نشان‌دهنده تسلط عمیق بر زبان و دستور زبان عربی است و نیز نشان می‌دهد که در شرایط خطر، می‌توان از ظرافت‌های زبانی برای حفظ ایمان و جان استفاده کرد.
 
سپس شیعه می‌پرسد: اگر اصرار کردند و گفتند «وَ اللهُ» را به صورت کامل بگو و «ها» را نیز آشکار کن، چه کنم؟ شاگرد پاسخ می‌دهد: «بگو: وَ اللهُ» و «ها» را رفع بده؛ یعنی آن را مرفوع بخوان، نه منصوب. چون در صورت رفع، کلمه «اللهُ» به عنوان فاعل در جمله محسوب می‌شود و سوگند محسوب نمی‌شود.
 
این نکته، تنها برای کسانی قابل درک است که دانش عمیقی از دستور زبان عربی داشته باشند. این داستان، نه تنها به ما یادآوری می‌کند که زبان ابزاری قدرتمند است، بلکه نشان می‌دهد که ایمان و تقوا، با زیرکی و عقل همراه است و مؤمن نباید در معرض خطر قرار گیرد، مگر اینکه اجتناب از آن ممکن نباشد.
 
پاداش الهی برای زیرکی و راهنمایی مؤمنانه
در پایان این داستان، شاگرد می‌گوید که آن شیعه پس از مدتی بازگشت و گفت: «همان مطالب را از من خواستند و من همان‌طور که گفتی عمل کردم.» آنگاه امام حسن عسکری علیه‌السّلام به شاگرد فرمودند:
 
«تو مشمول همان فرمایش رسول خدا صلی الله علیه و آله هستی که فرمود: راهنمای به خیر هم چون انجام دهنده آن است. خداوند برای رفیق تو به سبب تقیّه‌ای که کرد، به شمار افرادی از شیعیان و موالیان و دوستداران ما که تقیّه را به کار بسته‌اند، حسنه عطا کرده و به تعداد افرادی که تقیّه را ترک گفته‌اند نیز حسنه نوشته است.
 
کمترین آن حسنه آن است که اگر با گناهان صد سال رو به رو شود، همه آمرزیده شود و برای تو به سبب این راهنمایی و ارشاد، همانند او حسنه خواهد بود» {11}. 
 
این بیان، بسیار شگفت‌انگیز است. خداوند، تنها به خاطر یک عمل تقیّه، برای آن شیعه، به اندازه تعداد تمام شیعیانی که تا به حال تقیّه کرده‌اند، حسنه می‌نویسد. نه تنها این، بلکه به اندازه کسانی که تقیّه نکرده‌اند نیز حسنه می‌نویسد!
 
این نشان می‌دهد که خداوند، به نیت و شرایط انسان توجه دارد و هرگز او را به چیزی واجب نمی‌کند که بر او توانایی نباشد. این روایت، تأکید می‌کند که تقیّه، فقط یک ابزار بقا نیست، بلکه عملی عبادی و اخلاقی است که پاداش بزرگی دارد.
 
همچنین، راهنمایی به دیگران در چنین شرایطی، ارزشی برابر با خود عمل دارد. این، نشانه‌ای از عظمت اخلاقی امام معصوم است که نه تنها به مشکلات فردی توجه می‌کند، بلکه راه‌حل‌های عملی و معنوی ارائه می‌دهد.
 
جمع‌بندی: زیرکی، جزئی از ایمان است
زیرکی در اسلام، تنها به معنای مکاری یا فریب نیست، بلکه نوعی هوش معنوی و تقواهای عملی است که مؤمن را در برابر خطرات محافظت می‌کند.
 
امام حسن عسکری علیه‌السّلام، در این روایت، نه تنها به مسئله تقیّه اشاره می‌کنند، بلکه به ظرافت‌های زبانی، نیت، و پاداش الهی نیز توجه می‌ورزند.
 
این آموزه اخلاقی، نشان می‌دهد که ایمان، فقط در قلب نیست، بلکه در گفتار، حرکت، و تصمیم‌گیری نیز باید نمود پیدا کند. مؤمن باید همچون شمشیر تیز، در برابر دشمنان دین، با عقل و حکمت عمل کند و از هر گونه بی‌احتیاطی و تکبر دوری کند.
 
زیرکی مؤمنانه، نه تنها مانع از از دست دادن جان است، بلکه در عین حال، درجه‌ای از ایمان و تقوا را نیز حفظ می‌کند. این آموزه، یادآوری می‌کند که اهل بیت علیهم‌السّلام، نه تنها به ما امر به تقوا می‌کنند، بلکه به ما راه‌های عملی برای رسیدن به آن نیز یاد می‌دهند.
 

از حرف تا عمل: فاصلهٔ بین ادّعا و واقعیت

همیشه فاصله‌ای بزرگ و عمیق بین سخن و عمل وجود دارد؛ فاصله‌ای که تنها در معصومین علیهم‌السّلام و کسانی که به درجات عرفانی و معنوی بالا رسیده‌اند، از بین می‌رود.
 
اکثر انسان‌ها در سخن، بزرگ‌ترین وعاظ و زاهدان را تقلید می‌کنند، اما در عمل، گاهی دورترین فاصله را از آن سخنان دارند. این دوگانگی، ریشهٔ بسیاری از بیماری‌های معنوی و اجتماعی در جامعه مؤمنانه است.
 
ادعای شیعه‌بودن، محبّت به اهل بیت علیهم‌السّلام، یا تبعیت از امامان معصوم، برای بسیاری تنها یک شعار زبانی است که در عمل هیچ نشانه‌ای از آن دیده نمی‌شود.
 
در این رابطه، امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام به فردی که از ایشان موعظه خواست، فرمودند: «هم چون کسی مباش که بی‌عمل آرزوی آخرت کند و با آرزوی دراز امید، توبه را به تأخیر اندازد.
 
در دنیا چون پارسایان سخن گوید ولی بسان دنیاپرستان عمل کند» {12}. این سخن، ضربه‌ای محکم به دوگانگی انسان‌هایی است که در زبان خود را مؤمن و شیعه می‌نامند، اما در رفتار، از دستورات دین و امامانشان سرپیچی می‌کنند.
 
این دوگانگی، نه تنها فردی، بلکه اجتماعی است. وقتی کسی می‌گوید: «من از شیعیان علی علیه‌السّلام هستم»، اما در عمل، از فرامین ایشان سرپیچی می‌کند، در واقع در حال تحقیر این عنوان بزرگ است.
 
امام حسن عسکری علیه‌السّلام در روایتی بسیار نمادین بیان می‌کنند: گروهی به امام رضا علیه‌السّلام رسیدند و گفتند: «ما از شیعیان علی علیه‌السّلام هستیم.» امام چند روز اجازه ورود به حضورشان نداد. سپس وقتی وارد شدند، فرمود:
 
«وای بر شما! شیعه امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام، امام حسن و امام حسین و سلمان و ابوذر و مقداد و عمار و محمد بن ابی‌بکر هستند؛ کسانی که هیچ‌یک از فرامین ایشان را نقض نکردند» {13}.
 
این روایت، تعریفی روشن و بی‌امیغ از «شیعه» ارائه می‌دهد: شیعه کسی نیست که فقط در زبان محبّت کند، بلکه کسی است که در تمام جنبه‌های زندگی، فرمان‌های امامش را دنبال کند و از مخالفت با او بپرهیزد. بنابراین، شیعه‌بودن، یک عنوان اجتماعی یا قومی نیست، بلکه یک وضعیت معنوی و عملی است.
 
شیعه یا محبّ؟ تمایزی بنیادین
در روایت دیگری که از امام حسن عسکری علیه‌السّلام نقل شده، تمایزی بسیار عمیق بین «شیعه» و «محبّ» بیان می‌شود. داستان این است که مردی متهم به دزدی از دکّان صراف دستگیر شده و ادعا می‌کند که از شیعیان امام علی علیه‌السّلام و از پیروان امام حسن عسکری علیه‌السّلام است.
 
والی شهر، به دلیل احترام به اهل بیت، از تعزیر او خودداری کرده و او را به حضور امام می‌آورد تا تکلیفش روشن شود. امام علیه‌السّلام بلافاصله فرمودند:
 
«به خداوند پناه می‌برم، او شیعه علی علیه‌السّلام نیست، بلکه برای نجات خود چنین ادعایی کرده است» {14}. سپس والی دستور داد تا او را بزند، اما معجزه‌ای رخ می‌دهد: شلاق‌ها بر زمین می‌افتند و به بدنش نمی‌رسند. والی با تعجب می‌گوید: «اگر از شیعیان شما نیست، پس از شیعیان شیطان است و باید بسوزد، اما معجزه‌ای در او دیده‌ام.»
 
آنگاه امام علیه‌السّلام توضیح می‌دهند: «او از شیعیان ما نیست، بلکه از محبّین و دوستان ما است» {14}. این پاسخ، تمایزی بنیادین را آشکار می‌سازد.
 
شیعه کسی است که در تمام مسائل زندگی، مطیع و فرمان‌بر دستورات اهل بیت باشد و از مخالفت با آنها بپرهیزد. اما کسی که فقط محبّت دارد، اما در عمل پیرو آنها نیست، تنها یک دوست یا محبّ است، نه شیعه.
 
این تمایز، بسیار مهم است، زیرا بسیاری از افراد فکر می‌کنند که فقط با گفتن «من دوست اهل بیت هستم»، حق‌الامتیاز معنوی دارند، در حالی که این محبّت، بدون عمل، بی‌ثمر است.
 
امام علیه‌السّلام تأکید می‌کنند که شیعه بودن، مسئولیتی سنگین است که نیازمند پیروی کامل و تسلیم بی‌قید و شرط در برابر دستورات معصومین است.
 
معجزه، خاصّهٔ معصومین، نه امتیاز گناهکاران
در ادامه این داستان، والی از امام می‌پرسد: چگونه ممکن است کسی که از شیعیان شما نیست، چنین معجزه‌ای داشته باشد؟ امام علیه‌السّلام به او می‌فرمایند: «تو نیز دروغ بزرگی گفتی که گفتی معجزه دیده‌ای. معجزه مخصوص انبیاء و اهل بیت عصمت و طهارت است، نه برای گناهکاران» {14}.
 
این بیان، بسیار شفاف است: معجزه، نشانهٔ ولایت الهی و عصمت است، نه امتیازی برای کسانی که در گناه غوطه‌ورند. آنچه در این داستان رخ داده، از نوع معجزه نیست، بلکه ممکن است کرامتی باشد که خداوند به دلیل نیتی پنهان یا امید به اصلاح، به فردی بخشد. اما این کرامت، هرگز نباید مبنای قضاوت بر شایستگی معنوی او قرار گیرد.
 
این بخش از داستان، نشان می‌دهد که امام حسن عسکری علیه‌السّلام، نه تنها به مسائل اخلاقی و عملی توجه دارند، بلکه به اصول کلامی و عرفانی نیز دقت فراوانی دارند.
 
ایشان اجازه نمی‌دهند که یک رویداد غیرعادی، مبناى توجیه گناه یا ادعای شیعه‌بودن قرار گیرد. این رویکرد، جلوی سوءتفاهمات معنوی و تحریف مفاهیم دینی را می‌گیرد. امام علیه‌السّلام در پایان به آن مرد می‌فرمایند:
 
«شیعه علی علیه‌السّلام کسی است که در تمام امور زندگی، پیرو او باشد، او را تصدیق کند، و از هر گونه تخلف با او بپرهیزد» {14}. این تعریف، سخن را به عمل می‌کشاند و نشان می‌دهد که ایمان، فقط در قلب و زبان نیست، بلکه در رفتار، اخلاق، و تعامل با دیگران نیز باید نمود پیدا کند.
 

شیوه برخورد امام: احترام به سادات، راهی به سوی اصلاح

در نمونه‌ای دیگر، داستانی نمادین از امام حسن عسکری علیه‌السّلام نقل می‌شود که در آن، نواده‌ای از امام صادق علیه‌السّلام به نام حسین، ساکن قم، به شراب‌خواری مبتلا بوده است.
 
یک روز برای حاجتی به خانه احمد بن اسحاق، وکیل اوقاف قم، می‌رود، اما احمد به دلیل گناهش، اجازه ورود به او نمی‌دهد.
 
حسین با اندوه به خانه برمی‌گردد. سال بعد، احمد به حج می‌رود و در سامراء، از امام حسن عسکری علیه‌السّلام اجازه ملاقات می‌خواهد، اما امام به او اجازه نمی‌دهد.
 
پس از تضرع و گریه طولانی، اجازه می‌یابد و می‌پرسد: «ای پسر رسول خدا! من از شیعیان و موالیان تو هستم، چرا مرا از زیارت خود منع کردی؟» امام فرمودند: «چون تو پسر عموی ما را از در خانه‌ات راندی» {15}.
 
احمد می‌گوید: «من او را نراندم، فقط می‌خواستم از گناهش توبه کند.» امام می‌فرمایند: «راست گفتی، اما چاره‌ای نیست جز آن که به سادات احترام بگذاری و در هر حالی آنها را حقیر نشماری، زیرا آنها منتسب به ما هستند» {16}. 
 
این روایت، آموزه‌ای بسیار عمیق درباره احترام به نسب و ولایت است. امام علیه‌السّلام، با اینکه می‌داند حسین گناهکار است، اما احترام به نسب او را مهم‌تر از قضاوت بر گناهش می‌داند. این برخورد، نه به معنای تأیید گناه است، بلکه راهی هوشمندانه برای اصلاح فرد است.
 
وقتی احمد به قم بازمی‌گردد و حسین را می‌بیند، بلافاصله از جای بلند می‌شود، او را در آغوش می‌گیرد و به بالای مجلس می‌نشاند.
 
حسین از این رفتار شگفت‌زده می‌شود و وقتی داستان را می‌شنود، از گناه خود پشیمان می‌شود. از آن روز به بعد، تمام آثار گناه را از خانه‌اش بیرون می‌کند، ورع و پرهیزکاری را پیشه می‌کند، و تا پایان عمرش در مساجد معتکف می‌ماند و در نزدیکی قبر حضرت فاطمه معصومه سلام‌الله‌علیها به خاک سپرده می‌شود {17}.
 
جمع‌بندی: ایمان، عمل است، نه فقط سخن
این روایات، نشان می‌دهند که امام حسن عسکری علیه‌السّلام، به موضوعات اخلاقی با دقت و عمق بی‌نظیری می‌نگرند. ایشان نه تنها به گناهان بزرگ یا کوچک توجه دارند، بلکه به نگرش، نیت، و روابط اجتماعی نیز دقت می‌ورزند.
 
ایمان، در نظر ایشان، فقط سخن نیست، بلکه عمل است. شیعه بودن، فقط عنوان نیست، بلکه مسئولیت است. محبّت به اهل بیت، بدون پیروی عملی، بی‌ثمر است. اما در عین حال، امام علیه‌السّلام، راه‌های اصلاح را نیز می‌شناسند و گاهی با احترام و مهربانی، قلب یک گناهکار را نرم می‌کنند تا به سوی توبه بازگردد.
 
این، تلفیقی از تقوا و حکمت، دانش و مهربانی است که فقط در اهل بیت علیهم‌السّلام دیده می‌شود. آموزه‌های اخلاقی ایشان، نه تنها برای زمان خود، بلکه برای تمام اعصار، الگویی از زندگی معنوی واقعی است.
 

طراوت ایمان: تجدید جان بخش معنویت

ایمان، همچون نوری زنده و متحرک در قلب انسان است که اگر مراقبت نشود، به تدریج کمرنگ و کهنه می‌شود. این کهنه‌شدن ایمان، نه به معنای از بین رفتن آن است، بلکه نشانه‌ای از خُلوق (فرسودگی) است — همان‌گونه که لباسی پس از مدتی ساییده و کهنه می‌شود.
 
رسول اکرم صلّى الله علیه وآله در روایتی بسیار گویا می‌فرمایند: «ایمان در درون شما کهنه و فرسوده می‌شود؛ همان‌گونه که لباس در تن شما کهنه می‌شود. پس از خدای متعال بخواهید که ایمان را در قلب‌های شما تازه و نو گرداند» {18}.
 
این فرمایش، تصویری زیبا و دقیق از وضعیت معنوی انسان ارائه می‌دهد: ایمان، مانند گیاهی است که اگر آبیاری و مراقبت نشود، زبانه می‌زند و خشک می‌شود. بنابراین، طراوت ایمان، نه یک حالت ذاتی و دائمی، بلکه نیازمند تلاش، مراقبت و تجدید پیوسته است.
 
در این راستا، آموزه‌های اهل بیت علیهم‌السّلام، به ویژه امام حسن عسکری علیه‌السّلام، راهکارهای عملی و معنوی متعددی را برای تازه‌سازی ایمان و حفظ تقوا ارائه می‌دهند.
 
این راهکارها، تنها برای دوران خود ایشان نیست، بلکه برای تمام زمان‌ها، الگویی از زندگی مؤمنانه است. این امام معصوم، با وجود زندگی در شرایط سخت و محدودیت‌های شدید، نه تنها خود شاهد این طراوت معنوی بود، بلکه به دیگران نیز راه نمایی می‌کرد تا در برابر فرسودگی ایمان، مقاومت کنند.
 
در ادامه، به چند راهکار کلیدی از کلام ایشان می‌پردازیم که همگی به تجدید ایمان و زنده‌نگه داشتن روحیه تقوا منجر می‌شوند.
 
ذکر خدا: نخستین راه تجدید ایمان
نخستین و مهم‌ترین راهکاری که امام حسن عسکری علیه‌السّلام برای تازه‌سازی ایمان بیان می‌کنند، تکثیر ذکر خداوند است. ایشان فرمودند: «اکثروا ذکر الله» {19}.
 
این دستور مختصر، حاوی جهانی از معناست. ذکر خدا، تنها گفتن کلمات نیست، بلکه یک حرکت قلبی و معنوی است که انسان را از غفلت بیرون می‌کشد و او را به حضور دائمی در برابر خدا دعوت می‌کند. این ذکر، شامل اذکار زبانی مانند «لا إله إلا الله»، «استغفرالله»، یا «حوقله» است که هر یک دارای برکات و آثار معنوی فراوانی هستند.
 
اما مهم‌تر از آن، ذکر قلبی است؛ یعنی آنکه قلب انسان در هر لحظه، مشغول یاد خدا باشد، نه تنها در نماز، بلکه در کار، گفتار، و سکوت.
 
ذکر خدا، در واقع، نوری است که قلب را روشن می‌کند. هرچه ذکر تکرار شود، لکه‌های گناه از قلب پاک می‌شود و ایمان دوباره طراوت پیدا می‌کند. در اینجا، نماز به عنوان ذکر عملی شناخته می‌شود. خداوند متعال می‌فرماید:
 
«أَقِمِ الصَّلَاةَ لِذِکْرِی»؛ یعنی «نماز را برای یاد من برپا دار» {20}. این آیه، نشان می‌دهد که نماز، تنها یک عبادت نیست، بلکه وسیله‌ای برای تداوم یاد خدا در تمام لحظات زندگی است.
 
وقتی مؤمن نماز می‌خواند، در واقع با خدا گفتگو می‌کند، و این گفتگو، ایمانش را تجدید می‌کند. این، همان «انس با پروردگار» است که تنها در قلب کسانی رخ می‌دهد که ذکر خدا را زبان و جان خود می‌گیرند.
 
یاد مرگ: آینه‌ای برای اصلاح نفس
راهکار دومی که امام علیه‌السّلام بیان می‌کنند، تکرار یاد مرگ است. ایشان فرمودند: «و ذِکرَ المَوتِ»؛ یعنی «مرگ را فراوان یاد کنید» {21}.
 
این یادآوری، یکی از قوی‌ترین ابزارهای اصلاح نفس است. وقتی انسان به مرگ فکر می‌کند، از دنیا و زینت‌هایش بی‌نیاز می‌شود، و به سوی کارهایی که برای آخرت او ارزش دارد، گرایش پیدا می‌کند. یاد مرگ، نه برای ترساندن، بلکه برای هوشیاری و بیداری معنوی است.
 
انسان در دنیا، مسافری است که به سوی خدا حرکت می‌کند. قرآن کریم می‌فرماید: «یَا أَیُّهَا الْإِنسَانُ إِنَّکَ کَادِحٌ إِلَىٰ رَبِّکَ کَدْحًا فَمُلَاقِیهِ»؛ یعنی «ای انسان! تو پیوسته با تلاش و رنج به سوی پروردگارت ره‌سپاری و سرانجام او را ملاقات خواهی کرد» {22}.
 
این آیه، واقعیتی تلخ و زیبا را بیان می‌کند: همه ما به سوی خدا حرکت می‌کنیم. تفاوت مؤمن و کافر در این است که مؤمن با امید و عشق به خدا می‌رود، اما کافر با ترس و پشیمانی. یاد مرگ، این حرکت را آشکار می‌سازد و انسان را از غفلت بیرون می‌کشد.
 
وقتی کسی هر روز به مرگ فکر کند، دیگر به گناهان کوچک و بزرگ دست نمی‌زند، زیرا می‌داند که هر عملش ثبت شده و در روز قیامت به روی او خواهد آمد. بنابراین، یاد مرگ، نه تنها ایمان را تازه می‌کند، بلکه انگیزه‌ای قوی برای انجام خیر و پرهیز از شر ایجاد می‌کند.
 
انس با قرآن: گفتگوی زنده با خالق
راه سوم برای تجدید ایمان، تلاوت قرآن کریم است. امام حسن عسکری علیه‌السّلام فرمودند: «و تِلاوَة القُرآنِ»؛ یعنی «بسیار قرآن بخوانید» {23}.
 
قرآن، کلام خدا است، و خواندن آن، گفتگویی زنده با خالق هستی است. این کتاب، نه یک متن تاریخی، بلکه راهنمایی زنده و پویا برای تمام اعصار است. رسول اکرم صلّى الله علیه وآله درباره فضیلت تلاوت قرآن فرمودند: «هر کس در شب ده آیه بخواند، از غافلان به حساب نیاید.
 
هر کس پنجاه آیه بخواند، از ذاکران، و هر کس دویست آیه بخواند، از خاشعان به حساب آید» {24}. این فرمایش، اهمیت خواندن قرآن را نشان می‌دهد: هر آیه، نوری است که به قلب انسان می‌تابد و ایمانش را تقویت می‌کند.
 
اما مهم این است که قرآن نه تنها باید خوانده شود، بلکه باید درک شود، تأمل شود، و عمل شود. وقتی انسان با قرآن انس پیدا می‌کند، دیگر از غافلان و بی‌خبران نیست.
 
او با معارف دین آشنا می‌شود، از موعظه‌ها پند می‌گیرد، و در برابر وسوسه‌های شیطان مقاومت می‌کند. قرآن، همانند دارویی است که قلب را از بیماری‌های معنوی شفا می‌دهد. بنابراین، تلاوت قرآن، نه یک عبادت فرمی، بلکه حرکتی زنده و پویا به سوی تکامل معنوی است.
 
صلوات: پلی به سوی نور الهی
چهارمین راهکار، زیاد فرستادن صلوات بر پیامبر اکرم و آل او است. امام علیه‌السّلام فرمودند: «وَ الصَّلاةَ عَلَى النَّبِیِّ، فَإِنَّ الصَّلاةَ عَلَى رَسُولِ اللهِ عَشْرَ حَسَناتٍ»؛ یعنی «فراوان بر پیامبر صلوات فرستید، زیرا صلوات بر رسول خدا ده ثواب دارد» {25}.
 
صلوات، تنها یک دعا نیست، بلکه نشانه‌ای از محبت، احترام، و وابستگی معنوی به پیامبر و خاندان اوست. این عمل، انسان را به نور الهی نزدیک می‌کند، چون خود پیامبر صلّى الله علیه وآله فرمودند: «أنا أولى الناس بالله، وأهل بیتی أولى الناس بی»؛ یعنی «من به خدا نزدیک‌ترم، و خاندان من به من نزدیک‌ترند».
 
صلوات، علاوه بر ثواب فراوان، باعث گشایش مشکلات دنیوی و ارتقاء درجات معنوی می‌شود. وقتی مؤمن صلوات می‌فرستد، در واقع دل خود را به اهل بیت علیهم‌السّلام متصل می‌کند و از برکات معنوی آنها بهره‌مند می‌شود.
 
این عمل، ساده است، اما اثری بسیار عمیق دارد. هر بار که «اللهم صل علی محمد و آل محمد» می‌گوییم، یک لایه از غبار قلب پاک می‌شود و ایمان دوباره طراوت پیدا می‌کند.
 
سیره امام: الگوی عملی طراوت ایمان
همه این آموزه‌ها، نه فقط در کلام، بلکه در زندگی امام حسن عسکری علیه‌السّلام نیز به وضوح دیده می‌شود. تاریخ نقل می‌کند که وقتی ایشان را به زندانی به نام «تحریر» سپردند، این زندانبان خشن و قسی القلب،
 
دستور یافت که از ایشان بسیار سخت بگیرد. اما همسر تحریر، با یادآوری تقوا و عبادت امام، شوهرش را از اذیت ایشان بازداشت و به او گفت که عاقبت شومی در انتظارش است. اما تحریر، نه تنها گوش نداد، بلکه تصمیم گرفت امام را بکشد. او ایشان را در «برکه السباع» — محل حیوانات درنده — رها کرد و انتظار کشته شدن ایشان را داشت.
 
اما چه رخ داد؟ بعد از لحظاتی، تحریر و همکارانش دیدند که امام علیه‌السّلام در گوشه‌ای ایستاده و در نماز مشغول است، و حیوانات وحشی، با کمال خضوع و احترام، دور ایشان ایستاده‌اند و سر به زمین انداخته‌اند {26}.
 
این منظره، آنقدر بر او تأثیر گذاشت که فوراً امام را از آنجا بیرون آورد و به خانه‌اش بازگرداند. این واقعه، نه تنها یک معجزه بود، بلکه نمادی از طراوت ایمان و عبادت امام علیه‌السّلام بود. در شرایط سخت، ایشان نماز خواندند، به خدا یاد کردند، و حتی حیوانات وحشی تحت تأثیر این ایمان زنده قرار گرفتند.
 
جمع‌بندی: ایمان زنده، ایمان تجدیدشده
ایمان، مانند نور شمعی است که اگر مراقبت نشود، خاموش می‌شود. اما با ذکر خدا، یاد مرگ، تلاوت قرآن، و صلوات، این نور دوباره روشن می‌شود. امام حسن عسکری علیه‌السّلام، با کلام و عمل، به ما یاد داد که چگونه ایمان خود را تازه نگه داریم.
 
ایشان نه تنها معلم بودند، بلکه الگوی عملی این آموزه‌ها بودند. در زندگی ما امروز، با انبوهی از غفلت و وسوسه، نیاز به این راهکارها بیش از همیشه احساس می‌شود. تنها با تجدید پیوسته ایمان، می‌توانیم از فرسودگی معنوی جلوگیری کنیم و در مسیر تقوا، قدم‌هایی استوار برداریم.
 

دو اصل ایمان: ولایت و بیزاری

در فطرت شیعیان، نه تنها عقل و دین، بلکه قلب و عشق نیز جایگاه ویژه‌ای دارند. خداوند متعال، در کنار عقلانیت و اجتناب از گناه، نعمتی بزرگ را در وجود انسان نهاده است: حس دوستی و محبت معنوی.
 
این محبت، به خصوص نسبت به اهل بیت علیهم‌السّلام، نه یک احساس عادی، بلکه پیوندی الهی و فطری است که از درون وجود شیعه سرچشمه می‌گیرد. این عشق، تنها یک عاطفه نیست، بلکه ریشه در ولایت الهی دارد و جزء اصلی ایمان به حساب می‌آید.
 
امام صادق علیه‌السّلام در این باره فرمودند: «خداوند شیعیان ما را رحمت کند که از زیادی سرشت ما آفریده شده‌اند و با آب ولایت ما عجین گشته‌اند. آنان به خاطر اندوه ما غمگین می‌شوند و با شادی ما شاد می‌گردند» {27}.
 
این روایت، تصویری عمیق و زیبا از وحدت جانی شیعه و اهل بیت ارائه می‌دهد: شیعه، نه فقط از روی تقلید، بلکه از درون فطرت خود، با ایشان یکی است.
 
این محبت، در عمل نیز باید نمود پیدا کند. شیعه نباید فقط در زبان محبّت کند، بلکه باید در غم و شادی اهل بیت شریک باشد، با دشمنان ایشان بیزاری ورزد و از دوستان ایشان دوستی نماید. این، همان دو اصل تولی و تبری است که از ستون‌های ایمان در تشیع به شمار می‌رود.
 
امام حسن عسکری علیه‌السّلام به این دو اصل توجه ویژه‌ای داشتند و در مناسبت‌های مختلف، شیعیان را به تقویت این ولایت معنوی تشویق می‌کردند. این دو اصل، نه تنها در زمان ایشان، بلکه برای تمام اعصار، معیاری برای سنجش ایمان و وفاداری به اهل بیت علیهم‌السّلام هستند.
 
لعن در خلوت: نشانه واقعی ولایت
در روایتی بسیار گویا، مردی نابینا به نام علی بن عاصم کوفی به حضور امام حسن عسکری علیه‌السّلام رسید و با احساسی صادقانه از دل خود گفت: «من از یاری عملی شما ناتوانم و به غیر از ولایت و محبت شما و بیزاری از دشمنان‌تان و لعن به آنان در خلوت‌ها، سرمایه‌ای ندارم.
 
وضعیت من چگونه خواهد بود؟» {28}. این سؤال، نشان‌دهنده اضطراب و نگرانی بسیاری از شیعیان است که در شرایط سخت، نمی‌توانند به صورت عملی از اهل بیت علیهم‌السّلام دفاع کنند. اما پاسخ امام، آرامش‌بخش و امیدوارکننده است.
 
ایشان فرمودند: «پدرم از جدم، رسول خدا صلّى الله علیه وآله، روایت کرد که هرکس توانایی یاری ما اهل بیت را نداشته باشد و در خلوت‌هایش به دشمنان ما لعنت بفرستد، خداوند صدای او را به همه فرشتگان می‌رساند. هنگامی که صدای او به فرشتگان برسد، آنان برای وی طلب آمرزش می‌کنند و او را می‌ستایند» {29}.
 
این روایت، ارزش لعن در خلوت را به شدت برجسته می‌کند. لعن، در اینجا، نه یک کلام تحقیرآمیز، بلکه نشانه‌ای از بیزاری معنوی از کسانی است که به اهل بیت علیهم‌السّلام ظلم کرده‌اند. این عمل، حتی در شرایط ناتوانی جسمی یا اجتماعی، می‌تواند سبب نزدیکی به خدا و دریافت رحمت فرشتگان شود. بنابراین، ولایت، تنها به معنای دفاع فیزیکی نیست، بلکه شامل اعتقاد، احساس، و عمل در قلب و زبان نیز می‌شود.
 
تعامل با گروه‌های انحرافی: مرزهای ولایت
در نمونه دیگری از تأکید امام علیه‌السّلام بر اصل تبری، داستانی نقل می‌شود از احمدبن مطهر که در آن، شیعه‌ای از ایشان درباره رابطه با گروهی به نام «واقفیه» سؤال می‌کند.
 
واقفیه، کسانی بودند که تا امام هفتم (امام موسی کاظم علیه‌السّلام) را می‌پذیرفتند، اما امامت امام رضا علیه‌السّلام و امامان بعدی را انکار می‌کردند.
 
امام حسن عسکری علیه‌السّلام در پاسخ می‌فرمایند: «آن‌ها را دوست نداشته باشید، به عیادت مریضانشان نروید، در تشییع جنازه‌هایشان شرکت نکنید، بر مردگانشان نماز نخوانید» {30}. این فرمایش، نشان می‌دهد که ولایت، تنها یک احساس نیست، بلکه محدوده‌های اجتماعی و عبادی نیز دارد.
 
سپس امام توضیح می‌دهند: «فرقی نمی‌کند که کسی امامت یکی از امامان معصوم را انکار کند یا فردی را که امامت ندارد، جزو امامان بداند، یا مثل مسیحیان، قائل به تثلیث باشد. منکر آخرین امامان معصوم، مثل منکر امامان قبلی است، و هرکس به تعداد امامان بیفزاید، مثل کسی است که از امامان معصوم کم کند» {31}.
 
این بیان، بسیار دقیق و کلامی است. ایشان نه تنها انکار امامت را نفی می‌کنند، بلکه افزودن به امامت را نیز هم‌ارز با کفر می‌دانند. این نشان می‌دهد که ولایت، یک سلسله‌الامامه معین و محدود است که نه می‌توان از آن کاست، و نه به آن افزود. این، اصلی بنیادین در تشیع است که امام علیه‌السّلام با دقت تمام، آن را تبیین می‌کنند.
 

ارادتی این گونه: محبت عملی به اهل بیت

محبت به اهل بیت علیهم‌السّلام، تنها در زبان و دل نباید باقی بماند، بلکه باید در عمل نیز نمود پیدا کند. خداوند متعال در قرآن می‌فرماید: «بگو من بر رسالت خود مزد و پاداش نمی‌خواهم، مگر کسی که بخواهد به سوی پروردگار خود راهی پیدا کند» {32}.
 
این آیه، نشان می‌دهد که راه خدا، همان راه ولایت و محبت به اهل بیت است. این راه، تنها با زبان گفتن «من شیعه‌ام» طی نمی‌شود، بلکه نیازمند تلاش، عمل، و تغییر در سیره زندگی است.
 
حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها نیز در فرمایشی بسیار گویا می‌فرمایند: «ما اهل بیت، وسیله ارتباط خدا با مخلوقاتیم، ما برگزیدگان او، جایگاه پاکی‌ها، دلیل‌های او در غیبت، و وارث پیامبران الهی هستیم» {33}. این سخن، جایگاه اهل بیت را به عنوان وسیله تقرب به خدا تأکید می‌کند.
 
شهید مرتضی مطهری رحمه‌الله در این باره می‌نویسد: «چرا به انسان‌ها توصیه می‌شود که به اهل بیت ارادت بورزند؟ چون این دستور، مبنی بر حکمت و فلسفه است. محبت به اهل بیت، مقدمه‌ای است برای استفاده از سیره، تعلیمات، و اخلاق ایشان. عشق به پاکان، عاملی ارزشمند برای تربیت و به حرکت درآوردن روح است» {34}.
 
این بیان، نشان می‌دهد که محبت، تنها یک احساس نیست، بلکه وسیله‌ای برای تحول معنوی است. وقتی انسان به اهل بیت عشق می‌ورزد، به طور طبیعی به سوی اخلاق، عبادت، و تقوا گرایش پیدا می‌کند.
 
عمل، معیار واقعی محبت
در نهایت، محبت باید به عمل منجر شود. امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام می‌فرمایند: «هر که ما را دوست دارد، باید مثل ما عمل کند و لباس پرهیزگاری را جامه خود قرار دهد» {35}.
 
این فرمایش، معیاری روشن از محبت واقعی ارائه می‌دهد: اگر کسی ادعا می‌کند که به اهل بیت عشق دارد، باید سیره ایشان را دنبال کند. امام حسن عسکری علیه‌السّلام نیز در این باره فرمودند:
 
«پارساترین مردم کسی است که در موارد شبهه توقف کند، عابدترین مردم کسی است که در برپایی واجبات استوار باشد، زاهدترین مردم کسی است که حرام را ترک کند، کوشاترین مردم شخصی است که گناهان را رها کند» {36}. این تعریف، تصویری واقعی از شیعه واقعی ارائه می‌دهد: کسی که نه تنها در زبان، بلکه در پرهیز، عبادت، و اجتناب از گناه، نشانه‌های ولایت را دارد.
 
جمع‌بندی: ایمان، مجموعه‌ای از احساس، اعتقاد، و عمل
دو اصل ایمان — ولایت و بیزاری — تنها اصول کلامی نیستند، بلکه ستون‌هایی از ایمان عملی هستند. محبت به اهل بیت علیهم‌السّلام، باید در قلب، زبان، و عمل نمود پیدا کند. بیزاری از دشمنان ایشان نیز باید واقعی و معنوی باشد، نه صرفاً نمایشی. امام حسن عسکری علیه‌السّلام، با کلام و عمل، به ما یاد داد که ایمان، فقط ادعا نیست، بلکه تحول در سیره، اخلاق، و روابط اجتماعی است. لعن در خلوت، عدم شرکت در مراسم گروه‌های انحرافی، و توقف در شبهات، همگی نشانه‌هایی از ایمانی زنده و واقعی هستند. این آموزه‌ها، نه تنها برای زمان ایشان، بلکه برای تمام مؤمنان، الگویی از زندگی شیعه‌وار است.
 
نتیجه‌گیری:
ایمان زنده، ایمانی است که در عمل نمود پیدا کند، نه فقط در زبان و دل. امام حسن عسکری علیه‌السّلام با کلام و سیره خود، به ما یاد داد که ایمان، مجموعه‌ای از احساس، اعتقاد، و عمل است.
 
از گناهان کوچک تا زیرکی مؤمنانه، از یاد مرگ تا تلاوت قرآن، از صلوات تا ولایت واقعی، همه این‌ها راهکارهایی هستند برای جلوگیری از فرسودگی ایمان.
 
مهم‌ترین پیام ایشان این است که فاصله بین «حرف» و «عمل» باید برداشته شود، زیرا مؤمن واقعی کسی است که نه تنها می‌گوید، بلکه می‌کند.
 
ولایت اهل بیت علیهم‌السّلام، تنها یک شعار نیست، بلکه تعهدی است به تقلید، تبعیت، و بیزاری از دشمنان ایشان. این مقاله با عنوان «از حرف تا عمل»، یادآوری می‌کند که راه نجات، در ادعا نیست، بلکه در تغییر سیره زندگی است. ایمان زنده، تنها با مراقبت، ذکر، و وفاداری به ولایت، می‌تواند پابرجا بماند.
 

ارجاعات:

1- تحف العقول، ص 487
2- انسان کامل، ص 3031
3- (آل عمران / 135)
4- مشکاة الانوار، ص 394؛ وسائل الشیعه، ج 11 ص 168
5- نهج البلاغه، حکمت 348
6- کافی، ج 2 ص 287
7- مستدرک الوسائل، ج 11، ص 368
8- صحیفه سجادیه، دعای هشتم
1- تحف العقول، ص 487
5- نهج البلاغه، حکمت 348
6- کافی، ج 2 ص 287
8- صحیفه سجادیه، دعای هشتم  
9- بحار الانوار، ج 64، ص 307
10- نهج البلاغه، حکمت 145
11- الإحتجاج على أهل اللجاج ، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403، ج 2، ص 460
9- بحار الانوار، ج 64، ص 307
10- نهج البلاغه، حکمت 145
11- الإحتجاج على أهل اللجاج ، احمد بن علی طبرسی، نشر مرتضی، مشهد، 1403، ج 2، ص 460  
12- نهج البلاغه، حکمت 142
13- سفینه البحار، ج 4، ص 551
14- تفسیر الامام العسکرى، ص 316، ح 161؛ الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 684، ح 3
15- بحار الانوار، ج 50، ص 323
16- بحار الانوار، ج 50، ص 323
17- بحار الانوار، ج 50، ص 323
12- نهج البلاغه، حکمت 142
13- سفینه البحار، ج 4، ص 551
14- تفسیر الامام العسکرى، ص 316، ح 161؛ الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 684، ح 3
15- بحار الانوار، ج 50، ص 323
16- بحار الانوار، ج 50، ص 323
17- بحار الانوار، ج 50، ص 323  
18- کنز العمال، ج 1، ص 262؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج 1، ص 52
19- تحف العقول، ص 488
20- طه / 14
21- تحف العقول، ص 488
22- سوره انشقاق، آیه 6
23- تحف العقول، ص 488
24- فضل القرآن، ح 5
25- بحار الانوار، ج 75، ص 372؛ تحف العقول، ص 488
26- الارشاد، ج 2، ص 334
18- کنز العمال، ج 1، ص 262؛ مجمع الزوائد هیثمی، ج 1، ص 52
19- تحف العقول، ص 488
20- طه / 14
21- تحف العقول، ص 488
22- سوره انشقاق، آیه 6
23- تحف العقول، ص 488
24- فضل القرآن، ح 5
25- بحار الانوار، ج 75، ص 372؛ تحف العقول، ص 488
26- الارشاد، ج 2، ص 334  
27- شجره طوبی شیخ محمد مهدی حائری، ج 1، ص 3
28- بحار الانوار، ج 50، ص 316 و 317
29- بحار الانوار، ج 50، ص 316 و 317
30- الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 685
31- الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 685
32- سوره فرقان، آیه 57
33- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 211
34- ولاء ها و ولایت ها، شهید مطهری، ص 48 و 49
35- کافی، ج 6، ص 389
36- بحار الانوار، ج 78، ص 373، ح 18
27- شجره طوبی شیخ محمد مهدی حائری، ج 1، ص 3
28- بحار الانوار، ج 50، ص 316 و 317
29- بحار الانوار، ج 50، ص 316 و 317
30- الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 685
31- الخرائج و الجرائح، ج 2، ص 685
32- سوره فرقان، آیه 57
33- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحدید، ج 16، ص 211
34- ولاء ها و ولایت ها، شهید مطهری، ص 48 و 49
35- کافی، ج 6، ص 389
36- بحار الانوار، ج 78، ص 373، ح 18
 

منبع:

تحریریه راسخون


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما
انار خوب چه خصوصیاتی دارد؟
انار خوب چه خصوصیاتی دارد؟
برای نیت روزه چه بگوییم
برای نیت روزه چه بگوییم
در جستجوی حیات طیبه: نقشه راه قرآن برای زندگی بهتر
در جستجوی حیات طیبه: نقشه راه قرآن برای زندگی بهتر
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا؛ فصل 5 - ماده 51: طبقه‌بندی مدل‌های هوش مصنوعی کاربری عمومی به عنوان مدل‌های هوش مصنوعی کاربری عمومی با ریسک سیستماتیک
قانون هوش مصنوعی اتحادیه اروپا؛ فصل 5 - ماده 51: طبقه‌بندی مدل‌های هوش مصنوعی کاربری عمومی به عنوان مدل‌های هوش مصنوعی کاربری عمومی با ریسک سیستماتیک
قانون هوش مصنوعی اروپا؛ فصل 4 - ماده ۵۰: الزام شفافیت برای ارائه‌دهندگان و بهره برداران برخی سامانه‌های هوش مصنوعی
قانون هوش مصنوعی اروپا؛ فصل 4 - ماده ۵۰: الزام شفافیت برای ارائه‌دهندگان و بهره برداران برخی سامانه‌های هوش مصنوعی
الگوی زن تراز اسلام؛ بازخوانی و تبیین راهبردی بیانات رهبر انقلاب درباره سیره فاطمی
الگوی زن تراز اسلام؛ بازخوانی و تبیین راهبردی بیانات رهبر انقلاب درباره سیره فاطمی
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در قرآن
شهادت حضرت زهرا سلام الله علیها در قرآن
گلهای مهاجم تیم ملی نیوزیلند در لیگ برتر
play_arrow
گلهای مهاجم تیم ملی نیوزیلند در لیگ برتر
گلزنی علی قلی‌زاده در بازی لخ‌پوزنان مقابل کراکوویا
play_arrow
گلزنی علی قلی‌زاده در بازی لخ‌پوزنان مقابل کراکوویا
گزارش رزمایش نیروهای مسلح ایران در شبکه های خارجی
play_arrow
گزارش رزمایش نیروهای مسلح ایران در شبکه های خارجی
کشف پیکر مطهر شهیدی با قمقمه ای پر از آب
play_arrow
کشف پیکر مطهر شهیدی با قمقمه ای پر از آب
فرمانده کل سپاه: پاسخ ما در هیچ روزی از جنگ متوقف نشد
play_arrow
فرمانده کل سپاه: پاسخ ما در هیچ روزی از جنگ متوقف نشد
روایت فرمانده کل سپاه از رشادت‌های جنگ ۱۲ روزه
play_arrow
روایت فرمانده کل سپاه از رشادت‌های جنگ ۱۲ روزه
پاسخ رئیس عدلیه به فرآیند محاکمه دو وزیر دولت شهید رئیسی
play_arrow
پاسخ رئیس عدلیه به فرآیند محاکمه دو وزیر دولت شهید رئیسی
سوال‌های راهبردی رئیس قوه قضاییه از دانشجویان
play_arrow
سوال‌های راهبردی رئیس قوه قضاییه از دانشجویان