آزادي فردي و حدود آن در حكومت اسلامي

تاريخ بشريت آكنده از مبارزات و درگيريها وتصادمات گروههاي مختلف انساني است . انسان بحكم داشتن طبع اجتماعي ، از همان روزهاي نخستين خلفت ، زندگي فردي را رها كرده و زيستن با ديگر همنوعان را پيشه خويش ساخته است . در اين زندگي كه خود بخود براساس نياز متقابل و تعاون با يكديگر پديد آمده است همواره برخوردها و همكاريها وجود داشته است.
پنجشنبه، 11 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آزادي فردي و حدود آن در حكومت اسلامي

آزادي فردي و حدود آن در حكومت اسلامي
آزادي فردي و حدود آن در حكومت اسلامي


 

نويسنده:دكتر حسين مهرپور




 

مقدمه :
 

تاريخ بشريت آكنده از مبارزات و درگيريها وتصادمات گروههاي مختلف انساني است . انسان بحكم داشتن طبع اجتماعي ، از همان روزهاي نخستين خلفت ، زندگي فردي را رها كرده و زيستن با ديگر همنوعان را پيشه خويش ساخته است . در اين زندگي كه خود بخود براساس نياز متقابل و تعاون با يكديگر پديد آمده است همواره برخوردها و همكاريها وجود داشته است .
انسان ، به زودي ، احساس و امكان سلطه خود را بر موجودات طبيعت و حيوانات دريافت و در مقام دستيابي بر آنها و بهره گيري از آنها برآمد ، در راه تثبيت سلطه خود واستثمار آنها با مقاومت آگاهانه اي برخورد نكرد بلكه مي بايست رموز و فنون نفوذ و سلطه را با بكار انداخت استعداد خود و آگاهي يافتن از قوانين طبيعت و قواي غريزي نهفته در حيوانات كه هردو ثابت و تقريباً لايتغير هستند كشف كند . قرآن كريم در آيات زيادي بر اين حالت تفوق انسان و بودن همه موجودات طبيعت در استخدام او تصريح مي كند ، مخصوصاً در اين زمينه آيات 5 تا 16 سوره نحل بخوبي گوياي اين مطلب است .
در همين راستا، و بر اساس همين خلق وخوي بهره گيري از ديگران ، آدمي سعي كرده است همنوعان خود را نيز به استخدام خويش در آورد و با تحميل روش خود بر ديگران آنان را براي اهداف خويش به خدمت بگيرد ، ولي در اين راه بلحاظ اينكه نوع انسان از يك گوهر و در طبيعت انساني همه از يك پديده هستند ، طبعاً با مقاومت روبرو شده و درگيريها و برخوردها و جنگها از همين جا نشأت گرفته است ، صلاح انديشي ها و راهنمائي ها و دعوتهاي مردان الهي و مصلحين اجتماعي نيز تا حدود زيادي براي جلوگيري از طغيان اين خاصيت انساني و تعديل آن و توجه دادن او به حفظ حرمت ذاتي فرد فرد انسان است .
قطع نظر از بحثهاي پيچيده فلسفي كه در مورد اصل آزادي و اختيار انسان وجود دارد و مباحثات فراواني كه بين طرفداران جبر و تفويض و نيز ماديون معتقد به جبر ودترومينسيم ( Determinism ) مطرح است ، اجمالاً مي توان گفت انسان احساس مي كند در وجودش داراي قدرت گزينش است و در مورد اعمال و رفتار و كردار و گفتار مي تواند انتخاب كند و اختيار انجام يا عدم انجام كاري را دارد . و حتي بر گزينش كاري كه انجام داده و رويه اي را كه پيش گرفته است مورد مدح يا ذم قرار مي گيرد .
صرف نظر از عوامل مختلفي كه ممكن است در گزينش انسان دخالت داشتته باشند ، بطور ساده ، انسان ، اين احساس را دارد كه مي خواهد در مورد عقايد و اعمال و رفتار و گفتارش ، خود تصميم بگيرد و عمل كند و مجبور باطاعات از ديگري نباشد . نفس داشتن اين احساس واصل وجود چنين زمينه اي در انسان ، ارزش دارد و اقلا يكي از وجوه تمايز انسان ار موجودات ديگر مي باشد .
موضوع قابل توجه ، اين است كه انسان تا چه حد مي تواند از اين آزادي يعني از اين حق انتخاب و گزينشي كه دارد برخوردار گردد و درچه حدي استفاده از آن به نفع اوست و محدوده اين برخورداري از آزادي در رابطه با ديگران و در مقام تعارض با آنها چيست ؟ و ديدگاه اسلام و برخورد حكومت اسلامي با اين قضيه چگونه مي باشد ؟
در اين نوشته فشرده سعي بر اين است كه نظري اجمالي بر ديدگاه اسلامي و نوع برخورد حكومت اسلامي با آزادي فردي داشته باشيم .

مفهوم آزادي فردي
 

همان گونه كه در مقدمه يادآور شديم ، در مفهوم حقوقي و سياسي ، آزادي فردي يعني داشتن حق و اختيار و مستقل ومختاربودن شخص در گزينش اعمال و رفتار خود مي باشد آزادي سياسي دراين معني بطور ساده عبارت است از قلمروئي كه در داخل آن ، شخص مي تواند كاري را كه مي خواهد انجام دهد و ديگران نتوانند مانع كار او شوند. و محدوده اعمال اين حق نيز تا جائي است كه به آزادي ديگران صدمه نزند .
در قديم ترين اعلاميه منسجم حقوق بشر يعني اعلاميه حقوق بشر و شهروند 26 اوت 1789 فرانسه آمده است كه : « آزادي ، عبارت از قدرت انجام هرگونه عملي است كه به ديگري صدمه نزند ، لذا محدوده اعمال حقوق طبيعي هرانسان فقط تا آنجاست كه استفاده از همين حقوق طبيعي را براي ساير اعضاي جامعه تضمين كند اين محدوديتها فقط به وسيله قانون معين مي شوند ».
آزادي هاي فردي عمدتاً شامل حق زندگي ، آزادي رفت وآمد و اختيار مسكن ، مصونيت خانه ومسكن ، مصونيت و يا امنيت شخصي ، مصونيت مكاتبات ، مكالمات تلفني ، مخابرات تلگرافي واسرار سخصي ، آزادي در زندگي داخلي و خصوصي و آزادي فكر، عقيده ، مذهب و بيان مي باشد .
لزوم حفظ و رعايت اين آزاديها در مواد مختلف اعلاميه جهاني حقوق بشر مورد تأكيد وتصريح قرار گرفته است . ميثاقهاي بين المللي از جمله ميثاق بين المللي حقوق مدني و سياسي نيز دولتهاي عضو را به اجراي آنها متعهد نموده است .

آزادي انسان از ديدگاه اسلام
 

از ديدگاه اسلام ، تمام انسانها از نقطه نظر ذات انساني برابرند همه از شرافت و كرامت انساني برخوردارند انسان موجودي است شريف و برتر از ساير موجودات ودر اصل اين كرامت و فضيلت همه يكسانند ، بنابراين هيچ كس ذاتاً برده به دنيا نمي آيد ، قرآن با لحني عام ويكنواخت در مورد نوع بشر مي فرمايد : ولقد كرمنا بني آدم و حملنا هم في البر و البحر و رزقنا هم من الطيبات و فضلنا هم علي كثيرممن خلقنا تفضيلا ( اسراء آيه 70 ) .
بني آدم را كرامت داديم و آنها را بر خشكي و دريا مسلط نموديم و از چيزهاي پاكيزه روزي آنها داديم و بر بسياري از مخلوقات خود آنها را برتري داديم .
صرف ويژگي اختيار و داشتن حق گزينش را ، قرآن براي انسان به رسميت مي شناسد و همين را البته دليل مسئول بودن او مي داند . وقتي مي گويد : ما راه را به انسان نمايانديم يا سپاسگزار است و رهنمون مي شود و يا ناسپاس است و به بيراهه مي رود ( انا هديناه السبيل اما شاكراً و اما كفورا ( سوره انسان آيه 3 ) معنايش اين است كه در وجود انسان اين آزادي يعني حق گزينش وجود دارد و مي تواند بين دو چيز يكي را انتخاب كند .
محدوده آزادي فردي از ديد اسلام ، علاوه بر حفظ آزادي ديگران و مصالح جامعه ، مصلحت و سلامت و رستگاري خود شخص نيز هست . اسلام يك سلسله مفاهيم روشن و مشخص را براي سعادت افراد و جامعه بشري ترسيم نموده و مردم را به پذيرش و عمل كردن به آنها دعوت كرده است : توحيد و يكتا پرستي ، عدالت ، احسان ، راستگويي ، پاكدامني ، خودداري از شرك و ظلم ، نيرنگ وتجاوز به مال و جان مردم از جمله مفاهيم روشني هستند كه اسلام آنها را تبليغ نموده و مردم را به پذيرش و عمل به آنها دعوت مي نمايد و تخلف از آنها را مورد تقبيح قرار مي دهد .
انسان در ذات خود آزاد است يعني نسبت به موجودات ديگر اين امتياز را دارد كه مي تواند بين خوبيها و بديها يكي را انتخاب نمايد ولي همواره اين آزادي به سوي انتخاب خوبيها هدايت مي شود و انسان مسئول است كه از بديها دوري جويد و به خوبيها روي آورد ، حتي اگر ترك اين خوبي وبا ارتكاب آن بدي ، به كسي لطمه اي وارد نسازد و مخل آزادي ديگري نباشد. اسلام ، آزادي انسان را تنها محدود به عدم دخالت ديگران در كار او و گزينش او نميداند بلكه آزادي از اوهام و خرافات و هواهاي نفساني و عادات و رسوم غلط را نيز شرط استقرار آزادي مي داند . از آنها به عنوان قيد و بندهايي يادميكند كه آزادي را از انسان سلب مي كنند و بشر بايد در گسستن آنها و آزاد كردن خود بكوشد .
قرآن كريم در مورد دعوت پيامبر اسلام (ص) و فراخواندن او مردم را به توحيد و ايمان بخدا و متصف شدن به صفات نيك و دوري جستن از شرك و صفات رذيله و سنتهاي غلط ، بعنوان كسي كه مي خواهد بار سنگيني را از دوش انسان بردارد و بندهاي گران را از دست و پاي او بگسلد و او را آزاد كند ، نام مي برد : « … پيامبري كه مردم را به نيكي دعوت مي كند و از زشتي نهي مي كند، چيزهاي پاكيزه را بر آنها حلال و پليديها را بر آنها حرام مي كند ، بار گران آن را از دوش آنها به زمين مي نهد و بندها را از آنها مي گسلد ، پس آنان كه به او ايمان آوردند واو را بزرگ داشتند و ياريش كردند و چراغ هدايت او را فرا راه خود داشتند رستگارند . » ( … يا مرهم بالمعروف وينهيهم عن المنكر و يحل لهم الطيبات و يحرم عليهم الخبائث وبضع عنهم اصرهم والاغلال التي كانت عليهم فالذين آمنوا و عزروه و نصروه واتبعوا النور الذي انزل معه اولئك هم المفلحون - سوره اعراف آيه 157 ) .
در منطق اسلام ، انسان آزاده آن است كه از بردگي انسانهاي ديگر رها و از بندگي خواستها واميال حيواني خويش نيز آزاد باشد ، آنكه نمي تواند براميال و هواهاي نفساني خويش غالب آيد، او نيز آزاد نيست بلكه بنده و برده اي است كه با پيروي از هواي نفس به گمراهي و هلاكت كشيده مي شود : «افرأيت من اتخذ الهه هواه واضله الله علي علم وختم علي سمعه وقلبه و جعل علي بصره غشاوه فمن يهديه من بعدالله افلا تذكرون - سوره جاثيه آيه 23 ».
اسلام ، بندگي خدا را براي انسان موجب كمال او ميداند و در واقع آزادگي و آزادي او را از قيد بندگي ديگران مرهون بندگي خداوند مي داند ، به تعبير ديگر مي توان گفت از نظر اسلام ، انسان آزاد نيست كه خود را از قيد بندگي خدا رها سازد ، بلكه هدف از خلقت انسان را عبوديت خداوند مي شمارد ( وما خلقت الجن و الانس الاليعبدون - سوره والذاريات آيه 56 ).
ماده 11 اعلاميه اسلامي حقوق بشر ( اعلاميه قاهره ) مقرر مي دارد : « … انسان آزاده متولد مي شود وهيچ احدي حق به بردگي كشيدن يا ذليل كردن يا مقهور كردن يا بهره كشيدن يا به بندگي كشيدن او را ندارد مگر خداي متعال … » قرآن كريم با شيوه هاي گوناگون پند و اندرز و ترغيب و تشويق به تفكر وتدبر و رجوع به فطرت و تهديد به انواع عذابهاي اخروي واحياناً فرجام بد در زندگي دنيوي ، انسانها را به بندگي خدا و دوري جستن از شرك و بديها دعوت مي كند و در واقع از انسان آزاد مختار مي خواهد كه در گزينش خويش مسئولانه برخورد كند وعقيده صحيح ، رفتار صحيح و گفتار را برگزيند پس انسان ، آزاد است ولي اعمال اين آزادي علاوه بر اينكه نبايد با آزادي ديگران و مصالح آنها مغايرت داشته باشد با خط روشني كه خداوند براي خود فرد نيز ترسيم كرده و آن هم چيزي جز سعادت و كمال او نيست نبايد مغاير باشد ، پس انسان در انتخاب شرك و بت پرستي ، دروغ گويي ، شرب خمر، خودكشي وامثال اين اعمال و صفات رذيله آزاد نيست هرچند مخل حقوق ديگران و نظم جامعه نباشد .

آزادي فردي در حكومت اسلامي
 

حكومت اسلامي يعني ترتيب اداره و تدبير جامعه بر مبناي اصول و بينشهاي دين اسلام نيز طبعاً همين مفاهيمي را كه در بينش اسلامي در مورد آزادي انسان وجود دارد مبناي كار خود قرار مي دهد و براين روال سعي ميكند آزادي انتخاب فرد را به راه صحيح هدايت نمايد . ولي از بعد اعمال حكومت ، بايد توجه داشت كه آزادي فردي در يك حكومت اسلامي بطور چشمگيري رعايت مي شود و جز در مواردي كه اعمال آزادي فردي به آزادي ديگران يا مصالح و نظم جامعه خلل وارد نمايد ، حكومت ، حق مداخله در امور افراد و محدود كردن آزادي آنها ندارد .
در اين زمينه مي توان آزاديهاي فردي و حدود آن را در ارتباط با حكومت اسلامي به سه دسته تقسيم كرد :
1- آزادي اعمال و رفتار خصوصي افراد
2- آزادي اعمال و رفتار اجتماعي انسان
3- آزادي عقيده و مذهب - كه هرچند ميتواند داخل در يكي از دو شق اول باشد ولي بلحاظ اهميتي كه دارد آن را جداگانه ذكر كرديم .

1- آزادي اعمال و رفتار خصوصي افراد :
 

در مورد شق يك علي الاصول حكومت اسلامي دخالتي ندارد و شخص در اعمال اراده خود كاملاً آزاد و مستقل است هرچند عملي را كه انجام مي دهد قبيح و ناپسند باشد واسلام به عنوان دين آن را تقبيح نموده و براي مرتكب آن وعده عذاب وكيفر اخروي داده است ولي اسلام بعنوان حكومت ، كاري به او ندارد .
در مورد اينگونه اعمال و رفتار ، اسلام اجازه تفتيش و بازرسي و پيگيري را نمي دهد . انسان در داخل خانه خود و در اعمال شخصي خويش آزاد است امنيت دارد و مصون از بازرسي و تفتيش وتعقيب است .
قرآن كريم در سوره نور صريحاً از ورود درخانه ديگران بدون اجازه صاحب خانه منع مي كند ( يا ايها الذين آمنوا لا تدخلوا بيوتا غير بيوتكم حت تستانسوا و تسلموا علي اهلها ذالكم خير لكم لعلكم تذكرون ، فان لم تجدوا فيها احد افلا تدخلوها حتي يؤذن لكم و ان قيل لكم ارجعوا فارجعوا هواز كي لكم والله بما تعلمون عليم آيات 28 و 29 ) و در سوره حجرات از گمان بد بردن و تجسس وعيب جوئي ديگران نهي مي كند :
( يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا كثيرا من الظن ان بعض الظن اثم ولا تجسسوا و لا يغتب بعضكم بعضا ايحب احدكم ان ياكل لحم اخيه ميتافكر هتموه و اتقوا الله ان الله تواب رحيم – آيه 13 ) .
ماده 18 اعلاميه اسلامي حقوق بشر نيز مقرر مي دارد : « … ب- هرانساني حق دارد كه در امور زندگي خصوصي خود ( در مسكن و خانواده و مال و ارتباطات ) استقلال داشته باشد و جاسوسي يا نظارت براو يا مخدوش كردن حيثيت او جايز نيست و بايد از او در مقابل هرگونه دخالت زورگويانه در اين شئون حمايت شود .
ج- مسكن در هرحالي حرمت دارد و نبايد بدون اجازه ساكنين آن يا بصورت غير مشروع وارد آن شد ونبايد آن را خراب يا مصادره كرد يا ساكنينش را آواره نمود » .
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز كه دين اسلام و مقررات آن را بعنوان زير بناي اصول خود اعلام كرده است در اصل 22 به مصون بودن جان، مال، حقوق ، مسكن و شغل اشخاص از تعرض تصريح و در اصل 23 صريحاً تفتيش عقايد را ممنوع و در اصل 25 بازرسي نامه ها وضبط و فاش كردن مكالمات تلفني و افشاي مخابرات تلگرافي و استراق سمع و هرگونه تجسس را غير مجاز اعلام مينمايد .
در زمينه اعمال شخصي و خصوصي افراد تا جائيكه مربوط به خود شخص مي شود حتي اگر مرتكب عمل ممنوع گناهي شود تا انعكاس اجتماعي پيدا نكرده و جامعه در معرض آسيب ديدن از آن قرار نگرفته است ، حكومت وظيفه اي در افشاء واثبات آن ومجازات عامل آن را ندارد ، بلكه بايد از تجسس وكشف موضوع خودداري كند ، بنابراين اگر كسي در منزل خود اعمال شرك آميز انجام داد و واجبات ديني را ترك كرد و مرتكب محرمات شد از ديد حكومت اسلامي ، نبايد مورد تعقيبش قرار داد و در مقام تفتيش و جستجو براي اثبات آن برآمد .
يعني در اينجا اعمال مقررات كيفري دنيوي بر چنين شخصي مورد ندارد ، البته ارشاد و موعظه و يادآوري ثواب و عقاب الهي جاي خود دارد .
اسلام آن قدر براي حرمت اشخاص وعدم دخالت در اعمال خصوصي افراد اهميت مي دهد كه حتي در صورت ظن و گمان و بروز برخي قرائن بر ارتكاب عمل منافي عفت ، كساني كه نسبت انجام عمل خلافي را به كسي مي دهند سخت مورد نكوهش قرار ميدهد وخطاب به آنان مي گويد شما اين امر را آسان و سبك مي شمريد در حاليكه در نزد خداوند مطلب بسيار بزرگ و مهم است : ( اذ تلقونه بالسنتكم و تقولون بافواهكم ماليس لكم به علم وتحسبونه هينا وهوعندالله عظيم ولولا اذسمعتموه قلتم مايكنون لنا ان نتكلم بهذا سبحانك هذا بهتان عظيم . سوره نور و آيه 16 و 17 ).
سراسر آيات قرآن را كه بررسي كنيم با همه وعده هائي كه براي بدكاران به عذاب و نقمت الهي داده شده است ، مجازات دنيوي كه از سوي حكومت اسلامي بايد اعمال شود براي گناهان شخصي پيش بيني نشده است .

2- آزادي اعمال و رفتار اجتماعي انسان :
 

در مورد اينگونه اعمال و رفتار، اسلام نيز در بعد اعمال حكومت تقريباً همانند آنچه در اعلاميه هاي حقوق بشر آمده است عمل مي كند يعني معتقد به آزادي انسان هست و به او اختيار گزينش مي دهد ولي اين آزادي تا جايي است كه به حقوق ديگران ، آزادي ديگران، نظم عمومي و مصالح جامعه لطمه وارد نسازد، بنابراين انسان آزادي شغل و كسب وكار، رفت و آمد ، اقامت در محلي كه مي خواهد، آزادي قلم و بيان و تشكيل انجمن و اجتماعات را دارد ولي در اعمال اين حقوق بايد مراعات حقوق ديگران را بنمايد و هرجا خواست تجاوز به حقوق ديگران بكند آزادي محدود مي شود و براي تخلف از آن علاوه بر پيش بيني كيفر اخروي، مجازات و ضمانت اجراي دنيوي كه حكومت مباشر اعمال آن است پيش بيني شده است .
چنانچه براي قتل نفس، سرقت و ايجاد رعب و حراس و فتنه و فساد در بين مردم كه به محاربه با خدا و رسول تعبير شده است مجازات تعيين شده ، و در واقع حكومت اسلامي بايد با اين اعمال برخورد كند و جلوي تجاوز به حقوق مردم و جامعه از سوي افراد را بگيرد .
در مورد آزادي بيان و اظهار نظر ، اسلام ، بطور معقول و منطقي، به آن احترام مي گذارد و آماده پذيرش و شنيدن اظهار نظر و هرگونه انتقاد هست و مخصوصاً يكي از صفات خوب بندگان خود را اين مي داند كه حرفها را مي شنوند و بهترين آنها را انتخاب مي كنند ( فبشر عباد الذين يستمعون القول فيتبعون احسنه - سوره زمر آيه 20 ) لازمه اين امر اين است كه در جامعه آزادي بيان وجود داشته باشد و مردم بتوانند حرفهاي گوناگون بزنندتا بتوان از ميان آنها بهترين را انتخاب كرد . ولي وقتي اين آزادي بيان بگونه اي روشن همراه با غرض و براي لطمه زدن به كيان جامعه اسلامي و ايجاد بيم و ترس در ميان مردم باشد آزادي بيان محدود مي شود و حكومت اسلامي با آن برخورد مي كند ، بدين ترتيب است كه قرآن كريم در مورد منافقين شايعه ساز و دروغگو آنها را به برخورد شديد حكومت تهديد مي كنند . آيات 61 و 62 سوره احزاب را در اين خصوص بنگريد : « لئن لم نيئته المنافقون والذين في قلوبهم مرض والمرجفون في المدينه لنغرينك بهم ثم لا يجاورونك فيها الا قليلا معلونين اينما ثقفوا اخذو اوقتلوا تقتيلا .»
براساس همين برداشت در مورد آزادي و اعمال و رفتار اجتماعي انسان ماده 13 اعلاميه اسلامي حقوق بشر مي گويد :
« … هر انساني آزادي انتخاب كار شايسته را دارد بگونه اي كه هم مصلحت خود و هم مصلحت جامعه برآورده شود … » و ماده 14 مي گويد : « انسان حق دارد ، كسب مشروع بكند بدون احتكار و فريب يا زيان رساندن به خود يا ديگران … » و ماده 22 مقرر مي دارد : الف. « هرانساني حق دارد نظر خود را به هرشكلي كه مغاير با اصول شرعي نباشد آزادانه بيان دارد .
ب. هرانساني حق دارد براي خير و نهي از منكر برطبق ضوابط اسلامي دعوت كند .
ج. تبليغات يك ضرورت حياتي براي جامعه است و سوء استفاده و سوء استعمال آن و حمله به مقدسات و كرامت انبياء يا بكار گيري هرچيزي كه منجر به ايجاد اخلال در ارزشها يا متشتت شدن جامعه يا زيان يا متلاشي شدن اعتقاد شود ممنوع است .
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران نيز در اصول 24 ،27،28، 40 آزداي بيان و قلم وتشكيل اجتماعات و انجمنها و آزادي شغل را در حدي كه منافي حقوق جامعه و مباني اسلام و مخل آزادي و حقوق ديگران نباشد مورد تأييد قرار داده است.

3- آزادي عقيده و مذهب :
 

اسلام مكتب آزاد فكري و آزاد انديشي است آيات فراواني از قرآن كريم ، مردم را به تفكر وانديشه و گزينش عقيده صحيح مي خواند ، شايد بيش از 300 آيه در قرآن ، مردم را به تفكر ، تعقل و تذكر دعوت مي كند ويا به پيامبر (ص) تلقين مي كند كه براي اثبات حق يا ابطال باطل حجت و دليل بياورد ويا شيوه انبياء را در احتجاج و استدلال نقل مي كند ويا تعصب و تقليد كوركورانه و بي منطق بودن كفار را تقبيح مي كند ويا كساني را كه با تفكر و انديشه و دليل وبرهان ، حرف حق را پذيرفتند وايمان آوردند مي ستايند2.
اسلام ، عقيده صحيح را ، دين توحيد واعتقاد به مبدأ و معاد مي داند و انسان را به گزينش اين عقيده سوق مي دهد و هدايت مي كند و از لحاظ فردي هر شخص را نزد خداوند مسئول مي داند كه براي كشف حقيقت و پيدا كردن عقيده صحيح توحيدي تلاش كند واز شرك وكفر دوري جويد ولي در عين حال ، اجبار واكراه را در دين نفي مي كند ، تمام كوشش بر اين است كه دين حق با برهان و دليل براي انسان تبيين شود و آنوقت او آزاد است كه آنرا انتخاب كند يا باز هم از پذيرش آن سرباز زند و در گمراهي بماند يعني خويشتن را در مرحله پست فكري نگه دارد و از فضيلت عبوديت حق محروم گرداند و مستجب عذاب الهي گردد : « لا اكراه في الدين قد تبين الرشد من الغي فمن يكفر بالطاغوت و يومن باالله فقد استمسك بالعروه الوثقي لا انفصام لها والله سميع عليم - سوره بقره آيه 256 » ( قد جائكم بصائر من ربكم فمن ابصر فلنفسه و من عمي فعليها و ما انا عليكم بحفيظ – سوره انعام آيه 105 ).
آنچه در مورد برخورد با كفار و مشركين در قرآن كريم آمده است در رابطه با موضع گيري آنها وتوطئه آنها عليه اسلام و مسلمين و خيانت وعهد شكني آنان است .
اصولاً اگر سيري در آيات قرآني بكنيم خواهيم ديد هرجا مجازات و كيفر دنيوي پيش بيني شده كه وسيله حكومت اسلامي بايد اجرا گردد، صرفاً در برابر اعمال و رفتار واقدامات مخالف نظام اسلامي يا گفتارها و فتنه انگيزيهائي كه نظم جامعه را بر هم ميزند يا ارتكاب اعمالي كه براي همه جرم و خلاف شناخته شده ، مي باشد . اعتقادات خلاف اسلام و شرك آميز هرچند كه بسيار تقبيح قرار گرفته ولي درباره آنها مجازات قانوني كه بوسيله دستگاه حاكم اعمال شود پيش بيني نشده اگر چه درباره كفار همواره از عذاب اخروي و عقوبت الهي و محروم ماندن از سعادت جاويد سخن رفته است .
در آيات 9 و 10 سوره ممتحنه خطاب به مسلمانها آمده است : « خداوند شما را از احسان و نيكي و اجراي قسط و عدالت نسبت به كفاري كه با شما برسر دينتان نجنگيدند و شما را از سرزمينتان بيرون نكردند ، نهي نمي كند بلكه او مجريان قسط وعدل را دوست دارد . همانا خداوند شما را از برقراري دوستي و رابطه مودت با كفاري كه با شما برسر دين پيكار كردند و شما را از سرزمين خودتان بيرون راندند و يا بر اخراج شما كمكي كردند ، نهي مي كند.
اين كه برخي از مفسرين گفته اند اين آيه منصرف و به كفار معاهد و اهل ذمه است و همه مشركين را شامل نمي شود معلوم نيست منطبق با واقع باشد، ظاهر اين است كه آيه فوق بطور كلي در مورد تمام كفار صادق است .
قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران با همين برداشت از آيه مزبور، پس از آنكه در اصل سيزدهم، اديان داراي ريشه آسماني يعني كليمي، مسيحي و زرتشتي را به رسميت ميشناسد. در مورد ديگر فرق كفار ونحوه رفتار با آنها در اصل 14 مي گويد : « بحكم آيه شريفه : لاينهكم الله عن الذين لم يقاتلوكم في الدين ولم يخرجو كم من ديار كم ان تبروهم وتقسطوا اليهم ان الله يحب المقسطين » دولت جمهوري اسلامي ايران و مسلمانان موظف نسبت به افراد غير مسلمان با اخلاق حسنه و قسط و عدل اسلامي عمل نمايد و حقوق انساني آنان را رعايت كنند . اين اصل در حق كساني اعتبار دارد كه برضد اسلام و جمهوري اسلامي ايران توطئه و اقدام نكنند .»
فقيه بزرگ اسلام ، بنيانگذار جمهوري اسلامي ايران حضرت امام خميني (ره) نيز در سئوالي كه از ايشان در مورد وضع كفار غير اهل كتاب شده بود پاسخ فرمودند : همه كفار كه در پناه حكومت اسلامي زندگي مي كنند جان و مالشان محفوظ است.
نتيجه : از آنچه گفته شد مي توان بطور خلاصه چنين نتيجه گيري كرد كه از نظر اسلام ، انسان ذاتاً موجودي است شريف و داراي كرامت انساني و برخوردار از نعمت آزادي و حق انتخاب . ولي همراه با اين خاصيت آزادي و اختيار مسئول نيز هست و بايد عقيده توحيدي صحيح و رفتار و كرداري درست كه آنگونه كه فطرت پاك انساني و تعليمات انبياءالهي او را راهنمايي مي كند انتخاب نمايد در عين حال ، اسلام در مقام اعمال حكومت در اعمال و رفتار خصوصي اشخاص محدوديتي قائل نيست و هرگونه تفتيش و تجسس و دخالت در اين زمينه را منع مي كند ، جز ايمان باطني و وجدان خداجوي هركس كه ممكن است ، اعمال فردي او را كنترل كند ، انسان از هرگونه تعرضي مصون است و مي تواند احساس امنيت كامل كند .
در زمينه اعمال و رفتار اجتماعي افراد نيز حكومت اسلامي ، نه تنها مانع اعمال اين آزاديها نيست بلكه مشوق آزاديهاي مزبور نيز هست آزادي شغل و كسب و كار ، آزادي بيان و قلم و شركت دراداره امور كشور وانتخاب شيوه بهتر براي اداره جامعه ، مورد حمايت اسلام است و يك حكومت مبتني بر ئيدولوژي اسلامي بايد آنها را رعايت كنند3 قرآن مجيد ، مسلمانها را به صفت ممتاز شوارئي بودن كارشان ميستايد : ( وامرهم شوري بينهم سوره شوري آيه 38 ) و به پيامبر اسلام امر مي كند كه در كارها با مردم مشورت كند : ( و شاورهم في الامر - سوره آل عمران آيه 154 ) و قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران كه با بينش اسلامي تنظيم شده در اصل 6 مقرر مي دارد : « در جمهوري اسلامي ايران امور كشور بايد به اتكاء آراء عمومي اداره شود … » و اصل هفتم مي گويد : « طبق دستور قرآن كريم : ( وامر هم شوري بينهم ) و ( شاورهم في الامر ) شوراها : مجلس شوراي اسلامي ، شوراي استان ، شهرستان ، شهر ، محل ، بخش، روستا و نظائر اينها از اركان تصميم گيري و اداره امور كشورند … » .
استفاده از اين آزاديها تا جايي است كه به حقوق ديگران يا مصالح ونظم عمومي خلل وارد نياورد كه دراين صورت در حق ضرورت تبعاً به حكم مقررات قانوني محدوديتهايي برقرار مي شود .
در پايان مايلم نگراني خود را از وضع اسف بار حاكم بر دنياي كنوني در خصوص نقض اولي ترين و اساسي ترين حقوق انساني با همه بحثهاي داغي كه تحت عنوان حقوق بشر انجام مي گيرد ، ابراز دارم ، اين همه كشتار و شكنجه و آوارگي براي مردم كه طالب حقوق اوليه خود هستند در مناطق مختلف جهان چون فسلطين اشغالي و آفريقاي جنوبي و لبنان و كشمير و ميان مار ( برمه ) ، و جاهاي ديگر لكه ننگي است بر پيشاني بشريت متمدن امروز ، جنايات بي سابقه اخير صربها در نسل كشي مسلمانان در قلب اروپاي متمدن و سردمدار آزادي و عدم واكنش جدي و بلكه بي تفاوتي مجامع و كشورهاي منادي و مدافع آزادي و رعايت حقوق بشر دل هر انسان آزاده اي را به درد مي آورد و صداقت و جديت طرفداران بحث پرغوغاي سالهاي اخير حقوق بشر بطور جدي زير سئوال مي برد . بنگريد به سخن يك رهبر اسلامي ( علي ابن ابيطالب ) (ع) در چهارده قرن پيش وقتي مطلع مي شود كه يكي از فرماندهان ستمگر معاويه به ناحيه اي يورش برده و ضمن قتل و كشتار و غارت مردم ، يك زن غير مسلمان ذمي را نيز مورد تعرض قرار داده و ضمن ضرب و شتم او ، زر و زيور او را به زور برده اند ، خطاب به مردم و سپاهيانش مي گويد : چرا براي دفع ظلم اين ستمگران و دفاع از مظلومين تجهيز نمي شويد و به جنگ نمي پردازيد و مي گويد اگر انسان از شنيدن چنين ظلمي از غصه بميرد جا دارد ؟
و حال مقايسه كنيد آن را با واكنش و سخن رهبر پيشرفته ترين كشور جهان در پايان قرن بيستم در مورد درخواست دخالت و اقدام جدي جهت جلوگيري از اقدام فجايع و مظالم كم نظير صربها نسبت به مسلمانان بوسني و هرزگوين چنان كه خبرگزاري ها از قول او نقل كردند گفته است چون منافع آمريكا در بوسني هرزگوين در خطر نيست ويا آمريكا منافعي درآنجا ندارد مداخله آمريكا لزومي ندارد . اوج انسانيت و احساس بشر دوستي را در آن دوران تاريك تاريخ در سخنان علي ابن ابيطالب پيشواي مسلمين و نهايت سقوط اخلاقي و انحطاط انسانيت و روح نوع دوستي را در اين دوران طلايي تاريخ از زبان پرادعاترين مدافعين حقوق بشر بنگريد . فاعتبروا يا اولي الابصار .
منبع:www.lawnet.ir



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط
موارد بیشتر برای شما