مقدمه
۱. بیان مسأله
در دهههای اخیر، جامعه ایران در معرض مجموعهای از تحولات نوپدید، جنگهای ترکیبی، تهاجم شناختی، فشارهای رسانهای، تحریفهای تاریخ انقلاب، چالشهای اقتصادی و تنشهای منطقهای قرار گرفته است. از سوی دیگر، نقش ایران در معادلات منطقه و جهان، اهمیت «قدرت ملی»، و جایگاه «مردم» در معادله پیشرفت و امنیت، بیش از هر زمان دیگر برجسته شده است.در چنین شرایطی، بیانات رهبر معظم انقلاب نه صرفا «سخنرانی»، بلکه متنی راهبردی برای فهم منطق قدرت ایران، الزامات تداوم انقلاب، تربیت اجتماعی و سیاسی نسل جدید، تبیین رفتارهای دشمن و تقویت امید و انسجام ملی به شمار میرود.
اما مسأله اینجاست که:
* بخش زیادی از این بیانات در فضای رسانهای در حد تیتر و گزاره باقی میماند؛
* محتوای عمیق آن بهصورت لایهمند فهم نمیشود؛
* و در نهایت از «نقشه عملیاتی» آن استفاده نمیشود.
بنابراین، تحلیل روشمند، متنمحور و لایه به لایه فرازهای بیانات، یک «نیاز» است، نه یک «کار ارزش افزوده».
۲. ضرورت پرداختن به این بحث
پرداختن تحلیلی به این بیانات، دستکم از چهار جهت ضروری است:الف) ضرورت معرفتی
بیانات مقام معظم رهبری زنجیرهای از «مفاهیم راهبردی» ایجاد میکند:
بسیج، مقاومت، غرب آسیا، وحدت ملی، جنگ ترکیبی، نقش ملت، بازدارندگی، و معنویت اجتماعی.
این مفاهیم بدون تحلیل عمیق، درک دقیق و کاربست عملی پیدا نمیکنند.
ب) ضرورت اجتماعی
در فضای چندقطبی، پرتنش و پرفشار روانی جامعه، مردم نیاز دارند بدانند:
* ریشه مشکلات چیست؟
* منطق دشمنیها چیست؟
* نقاط قدرت ملی کدام است؟
* چه کارهایی از مردم ساخته است؟
این بیانات پاسخ به همین نیازهاست.
پ) ضرورت اخلاقی_معنوی
رهبر معظم انقلاب در کنار تحلیل سیاسی، بر: اصلاح سبک زندگی (پرهیز از اسراف)، اخلاق اجتماعی (وحدت) و معنویت (ارتباط با خدا) تأکید میکنند.
این امتزاج «سیاست + اخلاق + معنویت»، الگوی تربیت اجتماعی انقلاب است و نیاز به تحلیل تخصصی دارد.
ت) ضرورت جهاد تبیین
تبیین بیانات مقام معظم رهبری، به معنای: کشف لایه معنایی سخن، روشن کردن جهت تاریخی، باز کردن گرههای مفهومی و تبدیل معنا به راهکار عملی است.
تحلیل این بیانات راهگشا، وظیفهای در دل جهاد تبیین است؛ زیرا این فرازها «عصاره سیاست و اخلاق» در منظومه فکری رهبریاند.
۳. هدف نگارش مقاله
هدف این نوشتار، بازخوانی صرفِ بیانات مقام معظم رهبری نیست، بلکه:الف) تبدیل متن بیانات به «ساختار مفهومی»
هر فراز یک «هسته معنایی» دارد: بسیج، مقاومت، غرب آسیا، وحدت، دولت، اقتصاد رفتاری (اسراف)، معنویت، تحریف رسانهای، خیانت قدرتها، نقش ملت، شکست دشمن، و…
هدف، استخراج این هستههای معنایی و فهم ارتباط آنها با یکدیگر است.
ب) ارائه یک «تحلیل لایهمند»
برای هر فراز:
۱. متن کامل بیانات رهبر معظم انقلاب آورده میشود؛
۲. تحلیل تبیینی مبسوط، مرحله به مرحله انجام میشود؛
۳. راهکارهای تحقق محتوای آن ارایه میشود؛
۴. جمعبندی اختصاصی هر فراز ارایه میگردد.
این ساختار هدفش «فهم + اجرا» است.
پ) تبیین برای استفاده پژوهشگران، فعالان فرهنگی، طلاب، دانشجویان و نیروهای جبهه فرهنگی
این مقاله میکوشد:
* ابزار فهم دقیق بیانات را فراهم کند؛
* محتوا را قابل استفاده برای حلقههای صالحین، پایگاههای بسیج، دانشگاهها، رسانهها و تحلیلگران سازد؛
* و یک «منبع مرجع» برای تبیین سخنان مقام معظم رهبری ارائه دهد.
ت) تقویت سواد سیاسی_اجتماعی جامعه
درک دقیق رهنمودهای مقام معظم رهبری میتواند:
* امید را افزایش دهد؛
* شناخت دشمن را واقعی کند؛
* وظایف مردم و دولت را روشن سازد؛
* و تصویر دقیقی از وضعیت کشور ارائه دهد.
این نوشتار برای رسیدن به همین اهداف تدوین شده است. به این ترتیب، مقالهای که پیش روست تلاشی است برای: فهم منظومه فکری رهبر معظم انقلاب در حوزه قدرت ملی، جنگ شناختی، مقاومت، جامعهسازی، رفتار اقتصادی و معنویت اجتماعی.

فراز اول: سلام به ملت ایران و طرح محورهای اصلی سخن
به ملّت عزیز ایران سلام عرض میکنم. این روزها، روزهای مربوط به بسیج است. من یکی دو نکته دربارهی مسألهی بسیج میخواستم عرض بکنم؛ مایل بودم در جمع بسیجیان این را بگویم که متأسّفانه توفیق پیدا نکردم، و حالا آن را با ملّت عزیز ایران در میان میگذارم. یکی دو مطلب هم دربارهی مسائل غرب آسیا و مسائل خودمان عرض خواهم کرد.تحلیل فراز اول: سلام به ملت ایران و طرح محورهای اصلی سخن
۱. سلام افتتاحیه: تثبیت چارچوب گفتمانی و مخاطبشناسی
سلام رهبر معظم انقلاب به «ملت عزیز ایران» یک سلام تشریفاتی نیست. از نظر گفتمانی سه پیام کلیدی دارد:* مخاطب اصلی مردماند، نه نهادها: یعنی آغاز سخنرانی با بازگشت به مردم، نشان میدهد که تمام موضوعات بعدی - بسیج، غرب آسیا، امنیت داخلی - به عنوان موضوعاتی «مردممحور» دیده میشوند، نه صرفا سازمانی و حکومتی.
* سلامی از موضع مسئولیت، نه اطلاعرسانی: این نوع سلام حس «ورود به یک گفتگوی ملی» را میدهد؛ یعنی سخنرانی از ابتدا قالب «تبیین» دارد نه «گزارش».
* برساخت هویتی واحد: وقتی ایشان در فرازهای آغازین ملت را مخاطب میگیرند، نشان میدهد که بسیج و مسائل منطقه نیز امتداد همان ملتاند؛ یعنی موضوعات محوری بعدی به هویت ملی و ایمانی ملت گره میخورند.
این نکته در گفتمان رهبری بسیار تکرار شده: بسیج از مردم است و برای مردم است و سیاست خارجی جمهوری اسلامی ادامه عمق مردمی و هویتی داخل است.
۲. اشاره به «روزهای بسیج»: نامگذاری، زمینهسازی و قاببندی
مقام معظم رهبری با این جمله: «این روزها، روزهای مربوط به بسیج است»، دو کار انجام میدهند:* قاببندی زمانی: یعنی سخنرانی را در یک بافت ارزشی قرار میدهد. این باعث میشود تمام محورها - حتی مسائل غرب آسیا - در سایه مفهوم «بسیجیگری» معنا پیدا کنند.
* تقویت حافظه تاریخی: روز بسیج برای رهبر معظم انقلاب، یک مناسبت تشریفاتی نیست؛ «یادآور یک فکر» است.
بسیج یعنی:
- حضور مردم در مسئولیتهای بزرگ
- نقشآفرینی در امنیت ملی
- پیوند اخلاق انقلابی با کنش اجتماعی
- الگوی انسان ایرانی در برابر جنگ روایتها
پس اشاره به این مناسبت، صرفا اعلام تاریخ نیست؛ باز کردن درِ ورود به یک گفتار هویتی است.
۳. بیان یک واقعیت انسانی: «مایل بودم در جمع بسیجیان بگویم اما توفیق نشد»
این جمله چند پیام دارد:الف) مخاطب مستقیم؛ بسیج
ایشان تأکید میکنند که بحث مربوط به بسیج بوده و به طور طبیعی باید در جمع بسیجیان مطرح میشده است. این نشان میدهد که محورهای پیش رو به هویت و کارکرد بسیج مرتبط و مهم است.
ب) روحیه مردمی و صمیمیت
عبارت «توفیق پیدا نکردم» بیان یک واقعیت است و در عین حال نشانهای از: فروتنی کلام، صداقت و شفافیت در ارتباط و یادآوری اینکه بسیج برای ایشان صرفا یک «نهاد» نیست، بلکه یک «جامعه زنده» است که دوست دارد با آن بیواسطه سخن بگوید.
پ) انتقال پیام از «جمع بسیج» به «ملت»: تعمیم گفتمان
وقتی ایشان میگویند: «حال آن را با ملت عزیز ایران در میان میگذارم»، یعنی:
* پیام بسیج فقط مخصوص اعضای سازمان بسیج نیست
* همه ملت باید روح بسیجی را درک و دنبال کنند
* بسیج = گفتمان عمومی اداره جامعه در عصر جدید
این دقیقا همان نقطهای است که میتوان آن را مهمترین بخش این فراز دانست:
سخنرانی قرار است «یک تبیین ملی درباره بسیج» باشد، نه یک سخنرانی مناسبتی.
۴. طلایه ورود به مسائل منطقه: نشانهگذاری میدان اصلی نبرد
جمله: «یکی دو مطلب هم دربارهی مسائل غرب آسیا و مسائل خودمان عرض خواهم کرد»مقدمهای بسیار مهم است. چند لایه معنایی دارد:
الف) اولویتبندی زمانی
اول بسیج، بعد غرب آسیا و مسائل داخلی.
این یعنی: مسأله اصلی در این سخنرانی «بسیج» است، اما بسیج بدون نگاه منطقهای و داخلی معنا ندارد؛ پس سه سطح تحلیل در کنار هم قرار میگیرند:
* سطح مردم (ملت)
* سطح نهاد تمدنی مردممحور (بسیج)
* سطح میدان تمدنی منطقه (غرب آسیا)
این یک معماری گفتمانی هماهنگ است.
ب) غرب آسیا = محل ظهور قدرت ملت ایران
با توجه به تجربیات سالهای اخیر (از سوریه و عراق تا غزه و لبنان)، مقام معظم رهبری وقتی میگویند «مسائل غرب آسیا»، معمولا اشاره به: جبهه مقاومت، بیداری ملتها، شکست پروژههای واشنگتن_صهیونیسم و نقش ایران در شکلدهی آینده منطقه دارند.
ذکر «مسائل خودمان» بعد از «غرب آسیا» نیز نشان میدهد که این دو از هم جدا نیستند؛ مسأله داخلی متأثر از پویاییهای منطقه است.
پ) جهاد تبیین: خط اصلی سخن
وقتی محورها این گونه چیده میشود، یعنی قرار است:
* برداشتهای غلط غربی اصلاح شود
* تحلیلهای مخدوش رسانهای پاسخ داده شود
* کارکرد بسیج در میدان جنگ روایتها توضیح داده شود
پس این مقدمه در حقیقت اعلام ورود به یک سخنرانی تبیینی ـ راهبردی است.
۵. جمعبندی تحلیلی فراز:
این فراز کوتاه در ظاهر فقط «سلام و اعلام موضوع» است، ولی در ساختار سخنرانی رهبر معظم انقلاب، همین فراز:* مسیر فکری سخن را تعیین میکند؛
* نسبت مردم، بسیج، منطقه و مسائل داخلی را روشن میکند؛
* هویت سخنرانی را از «گزارشی» به «تبیینی» ارتقا میدهد؛
* و مهمتر از همه، بسیج را از یک مجموعه نظامی ـ اجرایی به یک «مدل تمدنی» برای همه ملت معرفی میکند.
به زبان ساده:
این چند جمله نقشه کل سخنرانی را ترسیم میکند؛ ابتدا هویت، سپس جامعه، سپس منطقه، و نهایتا عمل.

فراز دوم: چرا بزرگداشت بسیج ضروری است؟
نکتهی اوّلی که دربارهی بسیج میخواهم مطرح کنم، این است که چرا مسئولین کشور مقیّدند که همهساله این ایّام را به یاد بسیج باشند و بزرگداشت بسیج و تمجید از بسیج را برنامه قرار بدهند؟ علّت چیست؟جواب این سؤال این است که بسیج باید در نسلهای پیدرپی جریان پیدا کند و ادامه پیدا کند. بسیج یک حرکت ارزشمند ملّی است. انگیزههای بسیج، هم انگیزههای خدایی است، هم انگیزههای وجدانی است، هم ناشی از غیرتمندی و اعتماد به نفْس است.
امروز بحمدالله بسیج با این خصوصیّات در همهجای کشور پراکنده است و نسل چهارم بسیج که همین نوجوانان تازه به دوران رسیده هستند، مشغول آماده شدن برای حرکت و تلاش و کار در مجموعهی کارهای بسیجی هستند که حالا بعداً توضیح خواهم داد. این برای کشور ثروت بزرگی است؛ این را نباید از دست داد؛ این ثروت بایستی نسل به نسل در کشور باقی بماند.
در همهجای دنیا، در همهی کشورها اگر چنین چیزی وجود داشته باشد، برای آنها ارزشمند و بسیار مهم و مفید و لازم است؛ بخصوص در کشوری مثل کشور ما که علناً در مقابل قلدرهای زورگوی جهانی و در واقع چاقوکشهای بینالمللی سینه سپر کرده و ایستاده و جبههای به عنوان «جبههی مقاومت» پدید آورده، نیاز کشوری مثل کشور ما با این خصوصیّات به بسیج از همهی کشورها بیشتر است.
تحلیل فراز دوم: چرا بزرگداشت بسیج، یک ضرورت راهبردی و نه یک مراسم تقویمی است؟
۱. طرح پرسش راهبردی: انتقال بحث از مناسبت به هویت ملی
مقام معظم رهبری سخن را با یک سوال شروع میکنند:«چرا مسئولین کشور مقیّدند که هر سال، یاد بسیج را زنده نگه دارند؟»
این سؤال، یک «پرسش آگاهانه» است. هدف چیست؟
* جلوگیری از تبدیل بسیج به یک مناسبت تشریفاتی
* کشاندن ذهن مخاطب از ظاهر بروز بسیج به «کارکرد تمدنی» آن
* فعال کردن ذهن برای پذیرش یک پاسخ راهبردی، نه احساسی
این تکنیک یکی از الگوهای ثابت رهبر معظم انقلاب در جهاد تبیین است: ابتدا ایجاد پرسش، سپس ارائه چارچوب تحلیلی.
۲. پاسخ کلیدی: بسیج باید «نسلی» بماند، نه موسمی
جواب ایشان دقیق است:«بسیج باید در نسلهای پی در پی جریان داشته باشد.»
این جمله محور کل فراز است. بسیج در این نگاه یک نهاد سازمانی نیست، یک جریان اجتماعی ـ هویتیِ مستمر است.
این جمله سه لایه دارد:
الف) لایه جامعهشناختی: استمرار سرمایه اجتماعی
بسیج یک شبکه از انسانهای مسئولیتپذیر، غیرتمند و فداکار است؛ حذف آن مساوی است با:
* از دست رفتن ظرفیت مردمی در دفاع و امنیت
* از بین رفتن نیروی داوطلب خدمترسانی
* قطع شدن «زنجیره انتقال هویت» بین نسلها
یعنی بسیج فقط یک نهاد نیست؛ زیربنای امنیت ملی و انسجام اجتماعی است.
ب) لایه روانشناختی: انتقال انگیزهها
ایشان انگیزههای بسیج را سهگانه معرفی میکنند: الهی، وجدانی و غیرتمندانه.
هر سه، عناصر «هویتساز» هستند؛ یعنی اگر منتقل نشوند، نسل جدید دچار خلاء معنایی و هویتی خواهد شد.
پ) لایه تمدنی: حفظ مدل انسان ایرانی
در منظومه فکری مقام معظم رهبری، بسیج «مدل انسان تمدنساز» است.
پس استمرار بسیج = استمرار پروژه تمدنی انقلاب اسلامی.
۳. تأکید بر «نسل چهارم بسیج»: تثبیت روایت امید و آینده
جمله «نسل چهارم بسیج همین نوجوانان تازه به دوران رسیده هستند» بسیار مهم است.چرا ایشان «نسل چهارم» را نام میبرند؟
* نسل اول: دفاع مقدس
* نسل دوم: سازندگی و تثبیت
* نسل سوم: مقابله با فتنهها و جنگ نرم
* نسل چهارم: نوجوانانی که میدان جنگ ترکیبی و روایت را تجربه میکنند
این نامگذاری چند پیام دارد:
* بسیج متوقف نشده؛ پویا و در حال تکثیر است.
* آینده کشور فقط بر دوش گذشته نیست؛ نسل جدید نیز وارد میدان شده است.
* روایت دشمن درباره «بیاعتقادی نسل جدید» باطل میشود.
در واقع ایشان از بسیج به عنوان شاخص سلامت نسلی انقلاب یاد میکنند.
۴. اشاره به بسیج به مثابه «ثروت ملی»
این بخش از مهمترین جملات فراز است: «این (بسیج) برای کشور ثروت بزرگی است؛ نباید از دست برود.»در ادبیات رهبر معظم انقلاب، «ثروت» فقط اقتصادی نیست. اینجا منظور «سرمایه راهبردی تمدنی» است.
چرا بسیج ثروت است؟
* نیروی انسانی داوطلب = بزرگترین سرمایه هر کشور
* آمادگی برای فداکاری = کمیابترین سرمایه اجتماعی
* روحیه مسئولیتپذیری و خدمترسانی = مزیت رقابتی در دنیای بحرانزده
* پیوند مردم و حاکمیت = اساس امنیت پایدار
این نگاه بسیج را از «نیروی عملیاتی» به «دارایی ملی» ارتقا میدهد.
۵. مقایسه جهانی: اگر هر کشور چنین نیرویی داشت…
ایشان میفرمایند: «در همه جای دنیا اگر چنین چیزی بود، ارزشمند بود.»این بخش چند کارکرد دارد:
* تثبیت عقلانیت بسیج: بسیج را از روایت «ایدئولوژیک» خارج کرده و در قالب یک «الگوی عقلانی و جهانی» معرفی میکند.
* نشان دادن کمبود جهانی در حوزه سرمایه انسانی: در بیشتر کشورها نیروهای داوطلب دارای انگیزه معنوی وجود ندارند؛ همهچیز یا اقتصادی است یا اجباری.
* تقویت اعتماد به نفس ملی: یعنی ما چیزی داریم که دیگران ندارند؛ این دقیقا منطق «هویت تمدنی مستقل ایران» است.
۶. چرا نیاز ایران بیشتر از دیگران است؟
ایشان دلیل را روشن بیان میکنند:* کشور ما در برابر «قلدرهای جهانی» ایستاده
* ساختار مقاومت منطقهای شکل داده
* به طور آشکار نظم آمریکایی را به چالش کشیده
نتیجه: کشوری با این سطح از استقلالطلبی و نقش منطقهای، بدون بسیج نمیتواند ثبات، امنیت و پیشرفت را تضمین کند.
اینجا سه تحلیل راهبردی قابل استخراج است:
الف) منطق موازنه قدرت:
ایران یک کشور معمولی نیست؛ یک بازیگر «نظامساز» است. بنابراین هزینه و مسئولیتش نیز متفاوت است.
ب) منطق جنگ ترکیبی:
اتهامات، تحریمها، جنگ شناختی، عملیات خرابکاری، فشار امنیتی منطقهای و… که در این فضا بدون شبکهای از مردم آگاه و مسئول، کشور آسیبپذیر میشود.
پ) پیوند بسیج و جبهه مقاومت:
مقام معظم رهبری با آوردن عبارت «جبهه مقاومت» نشان میدهند که: بسیج فقط برای داخل نیست؛ مدل الگوی انسانیِ مقاومت منطقهای نیز از بسیج الگو گرفته است.
۷. جمعبندی تحلیلی فراز:
این بخش از سخنرانی در حقیقت «بیانیه هویتی برای تداوم بسیج» است. به زبان ساده، مقام معظم رهبری میخواهند بگویند:* پاسداشت بسیج یک مراسم سالانه نیست؛ یک «ضرورت ملی» است.
* استمرار بسیج = استمرار امنیت و استقلال کشور.
* بسیج باید نسلی بماند، نه تشکیلاتی و نه تاریخمصرفدار.
* نسل چهارم بسیج یعنی آینده انقلاب زنده و فعال است.
* در جهانی که نیروهای داوطلب معنوی کمیابند، بسیج گوهری بیبدیل است.
* کشوری که در برابر استعمار نو ایستاده، بدون بسیج دوام ندارد.
این فراز هم یک «تبیین» است، هم یک «هشدار»، هم یک «نقشه راه».

فراز سوم: مقاومت؛ رویشی جهانی و ثمرهای ایرانی
دشمنیها زیاد است، طمعورزیها زیاد است، دخالتهای قدرتها در کشورها زیاد است و یک عنصر مقاومت در مقابل همهی این ظلمها و زیادهرویها و زیادهخواهیها باید وجود داشته باشد در دنیا؛ امروز این عنصر ــ [یعنی] عنصر مقاومت که در ایران پایهگذاری شده و روییده ــ گسترش پیدا کرده، رشد پیدا کرده و وجود دارد و شما میبینید که امروز در خیابانهای کشورهای غربی ــ کشورهای اروپا و حتّی خود آمریکا ــ به نفع مقاومت شعار میدهند؛ به نفع مقاومت غزّه و مقاومت فلسطین شعار میدهند. یعنی این رویش عظیم و ارزشمند که از ایران آغاز شد، امروز بتدریج در بخش عظیمی از دنیا گسترش پیدا کرده؛ این لازم است؛ این باید وجود داشته باشد.
تحلیل فراز سوم: مقاومت؛ از یک تجربه ملی تا یک زبان جهانی
این فراز از سخنان رهبر معظم انقلاب دارای سه محور اساسی است:* توصیف واقعیت جهانی: افزایش دخالتها و فشار قدرتهای بزرگ
* معرفی «مقاومت» به عنوان واکنش طبیعی ملتها در برابر این فشار
* تأکید بر اینکه شکلگیری امروزین مقاومت در جهان، الهامگرفته از تجربه ایران است.
اکنون به لایهبندی تحلیلی آن میپردازم.
۱. صورتبندی مسأله: جهان امروز و افزایش فشار قدرتها
ایشان سخن را از توصیف یک واقعیت آغاز میکنند:* «دشمنیها زیاد است»
* «طمعورزیها زیاد است»
* «دخالتهای قدرتها زیاد است»
از منظر تحلیل اجتماعی ـ سیاسی:
* این توصیف، اشاره به ساختار نابرابر قدرت جهانی دارد.
* بیان میکند که رفتار دولتهای قدرتمند، صرفا تحلیل ایران نیست بلکه پدیدهای جهانی است.
بنابراین مسألهای که طرح میشود، «ایرانی» نیست؛ «انسانی» است.
به تعبیر دیگر، ایشان میگویند فشار قدرتهای فرادست، یک واقعیت است؛ پس پرسش بعدی این است: «ملتها چگونه با این فشار روبهرو میشوند؟»
۲. پاسخ: ضرورت وجود یک «عنصر مقاومت»
اینجا مقام معظم رهبری از سطح توصیف به سطح نسخهنویسی میروند:«باید یک عنصر مقاومت وجود داشته باشد»
در این بیان چند نکته تحلیلی نهفته است:
الف) مقاومت به عنوان واکنش طبیعی
این جمله، مقاومت را نه «ایدئولوژیک» بلکه «عقلانی» معرفی میکند. یعنی وقتی فشار بیرونی و دخالت وجود دارد، واکنش طبیعی، مقاومت است.
ب) تبدیل یک تجربه ناحیهای به یک قاعده جهانی:
ایشان نمیگویند «باید در ایران مقاومت باشد»، بلکه میگویند «در دنیا باید یک عنصر مقاومت باشد».
این یعنی:
* مقاومت یک نیاز بشری است
* نه یک ابزار سیاسی مخصوص ایران
در منطق جهاد تبیین، این نوع تبدیل «محلی به جهانی» کاری کلیدی است.
۳. خاستگاه: مقاومت امروزین از ایران شروع شده
جمله مهم: «این عنصر مقاومت که در ایران پایهگذاری شد…»این ادعا از نظر تحلیلی به دو معناست:
الف) معنای تاریخی
پس از انقلاب ۱۳۵۷، ایران یکی از اولین کشورهایی بود که:
* در برابر نفوذ سیاسی و امنیتی قدرتهای خارجی ایستاد
* توانست «استقلال تصمیمگیری» را تثبیت کند
* هزینههای سنگین این استقلال را پذیرفت
در ادبیات سیاسی، این نوع پایداری «مقاومت» نامیده میشود.
ب) معنای الگویی
رهبر معظم انقلاب معتقد است:
* مقاومت ایران یک «نمونه قابل مشاهده» بوده
* این نمونه توانسته در محیط منطقهای اثر بگذارد
* و بعدها در افکار عمومی دیگر کشورها نیز الهام ایجاد کند
این تحلیل مقام معظم رهبری ارتباط مستقیم با نظریه «عمق راهبردی مردمپایه» در سیاست خارجی ایران دارد.
۴. گسترش جهانی: از منطقه تا خیابانهای غرب
ایشان اشاره میکنند: «در خیابانهای اروپا و حتی آمریکا به نفع مقاومت شعار میدهند.»این نکته مهم است. زیرا نشان میدهد مقاومت از یک «جریان سیاسی» به یک «ادراک اجتماعی جهانی» تبدیل شده است.
لایههای این پدیده:
الف) لایه رسانهای:
افکار عمومی در عصر شبکههای اجتماعی، بیش از گذشته میتواند تصاویر و تجربههای انسانی را بدون فیلترهای رسمی مشاهده کند. این امر حساسیت نسبت به: جنگها، اشغال سرزمینها و فشارهای نظامی و اقتصادی را بالا برده است.
ب) لایه اخلاقی:
بسیاری از مردم جهان (بهویژه نسل جوان غرب) خود را متعهد به: عدالت، کرامت انسانی و مخالفت با تبعیض و خشونت میدانند. وقتی این نسل با واقعیتهای غزه یا فلسطین رو به رو میشود، واکنش اخلاقی «حمایت» شکل میگیرد.
پ) لایه سیاسی:
رهبر معظم انقلاب در این فراز از «مقاومت غزه و فلسطین» نام میبرند؛ اما در سطح تحلیل، منظور «مقاومت به مثابه حق مردم برای دفاع از خود» است و نه لزوما تأیید یک گروه یا جریان خاص نیست. با این نوع بیان، مفهوم مقاومت «انسانمحور» معرفی میشود، نه «جغرافیا محور».
۵. مقاومت به عنوان یک زبان مشترک جهانی
جمله پایانی ایشان: «این رویش عظیم و ارزشمند از ایران آغاز شد و در دنیا گسترش یافت؛ این لازم است.»تحلیل این جمله:
* «رویش» یعنی پدیده پویا و زنده: مقاومت از نگاه ایشان یک «حرکت زنده» است، نه یک ساختار ثابت.
* «ارزشمند» یعنی هم اخلاقی، هم استراتژیک: در این بیان، مقاومت هم واکنش عقلانی به فشار و هم واکنش اخلاقی به ظلم معرفی میشود.
* «باید وجود داشته باشد» یعنی ضرورت جهانی: این جمله پیام کلیدی دارد: «مقاومت فقط برای ایران مهم نیست؛ برای سلامت نظام بینالملل حیاتی است.» در این دیدگاه، مقاومت نقش «تعادلبخش قدرت» را ایفا میکند.
۶. جمعبندی تحلیلی فراز:
این فراز از بیانات حکیمانه مقام معظم رهبری، یک «گزارش» نیست؛ یک «تحلیل راهبردی» است:* جهان امروز پر از دخالت و فشار قدرتهای بزرگ است؛
* طبیعی است که ملتها نیاز به ظرفیتی برای دفاع داشته باشند؛
* ایران یکی از نمونههای اولیه مقاومت مدرن بوده است؛
* این الگو امروز در افکار عمومی غرب نیز بازتاب یافته؛
* مقاومت یک زبان جهانیِ عدالتخواهی است، نه یک پدیده محلی.
بنابراین، رهبر معظم انقلاب میخواهند بگویند:
«مقاومت یک ضرورت اخلاقی و اجتماعی در دنیای نابرابر امروز است؛ و تجربه ایران توانسته در شکلگیری این زبان جهانی سهم داشته باشد.»
.jpg)
فراز چهارم: ضرورت ماندگاری و تقویت بسیج در زادگاه مقاومت
این جریان مبارک، این جریان بسیج، [این] جریان مقاومت در زادگاه خود که ایران اسلامی است، باید بماند؛ بایستی نسل به نسل، دست به دست بگردد و پیش برود و روزبهروز هم انشاءالله قویتر و کاملتر بشود.بنابراین هر سال ما باید بیش از سال قبل، از بسیج تمجید کنیم، تقدیس کنیم و در بین جوانان کشورمان، جوانان آمادهبهکار کشور، آن را ترویج کنیم. با زنده بودن بسیج، مقاومت زنده میماند.
اگر بسیج سرحال باشد، بانشاط باشد، زنده باشد، آن پدیدهی مقاومت در مقابل زورگویان عالم، در مقابل ستمگران عالم، زنده خواهد ماند و رشد خواهد کرد و مستضعفان عالم احساس پشتگرمی خواهند کرد؛ احساس میکنند نیرویی وجود دارد که از آنها حمایت کند، از آنها دفاع کند، به نفع آنها حرف بزند و سخن آنها را به دنیا برساند. این نکتهی اوّل.
تحلیل فراز چهارم: تبیین مفهومی، هویتی و راهبردی فراز بنیادین سخنان رهبر انقلاب
۱. صورتبندی مسأله: چرا «ماندگاری بسیج» محور بنیادین سخن است؟
مقام معظم رهبری، این بخش از سخنان خود را با جملهای آغاز میکنند که ساختار استدلالی روشن دارد:«جریان بسیج، جریان مقاومت در زادگاه خود باید بماند.»
در این جمله چند محور اساسی نهفته است:
* بسیج یک پدیده مقطعی یا مناسبتی نیست
* «زادگاه مقاومت» در این دیدگاه، ایران است
* ماندگاری این جریان عامل اصلی پایداری مقاومت تلقی میشود
در حقیقت رهبر فرازنه انقلاب، میخواهند توضیح دهند که مقاومت جهانی، بدون حفظ و پویایی ریشههای آن در ایران، دچار اختلال میشود؛ این لایه یکی از پایههای اندیشه سیاسی ایشان درخصوص مفهوم «عمق مردمپایه مقاومت» است.
۲. تحلیل کلیدواژه «زادگاه مقاومت»
جمله «زادگاه مقاومت ایران اسلامی است» یکی از محورهای مفهومی این فراز است. این جمله دو پیام دارد:الف) پیام تاریخی:
در روایت مقام معظم رهبری، مقاومت به شکل منسجم و سازمانیافته در دوره جدید از تجربه انقلاب اسلامی برآمده است. تجربه «نه گفتن به سلطه» و تأسیس ساختار مستقل سیاسی، به صورت طبیعی شکلگیری یک الگوی مقاومت را رقم زده است.
ب) پیام هویتی:
زادگاه یک پدیده، تعیینکننده هویت آن پدیده است. یعنی از نظر ایشان، مقاومت امروز جهان هویت و منطق خود را از تجربه ایران گرفته و بنابراین حفظ این ریشه برای حفظ جهان مقاومت ضروری است.
این بخش از سخن، بازتاب تفکر «نقش الگوآفرینی انقلاب اسلامی» در شکلگیری جریانهای عدالتخواهانه است.
۳. ضرورت «نسلی بودن» بسیج: انتقال از یک نهاد به یک جریان تمدنی
ایشان میفرمایند:«باید نسل به نسل، دست به دست بگردد و پیش برود و روزبهروز قویتر شود.»
این بخش نشان میدهد:
* بسیج بهعنوان «سرمایه اجتماعی ـ هویتی» باید همانند زبان، فرهنگ و حافظه تاریخی، از نسلی به نسل دیگر منتقل شود.
* اگر این انتقال قطع شود، جریان مقاومت جهانی دچار گسست میشود.
* از نگاه ایشان، بسیج یک «نهاد اداری» نیست، بلکه یک «مدل انسان مؤمن، مسئول و عدالتخواه» است.
در ادبیات جامعهشناختی، این نوع پدیدهها را «سرمایه نمادینِ تولیدکننده معنا» مینامند.
۴. «تمجید سالانه» به مثابه حفظ حافظه جمعی
ایشان میگویند:«هر سال باید بیش از سال قبل از بسیج تمجید کنیم.»
این عبارت در ظاهر توصیهای اجرایی است؛ اما در عمق خود چند نکته مهم دارد:
الف) تقویت حافظه جمعی:
تمجید سالانه، باعث «یادآوری جمعی» میشود. رویدادهایی که به طور سالانه یادآوری شوند، تبدیل به «هویت مشترک» میگردند.
ب) مقابله با فرسایش معنایی:
هر پدیده اجتماعی اگر یادآوری نشود، در ذهن نسلهای جدید کمرنگ میشود. بنابراین تمجید، نوعی «صیانت از معنای بسیج» است.
پ) تبیین برای نسل جدید:
منظور ایشان از «تمجید بیشتر از سال قبل» این نیست که مدح بیشتر شود، بلکه توضیح، تحلیل و معنابخشی بیشتری صورت گیرد تا برای نسل جدید قابل فهم باشد.
۵. «بسیج زنده = مقاومت زنده»
در جمله کلیدی ایشان:«با زنده بودن بسیج، مقاومت زنده میماند.»
این جمله بیانگر یک نسبت «علّی» است، نه یک تشبیه. یعنی:
* بسیج موتور درونی مقاومت است؛
* مقاومت نتیجه طبیعی کارکرد بسیج است؛
* هرگونه ضعف در بسیج، باعث کاهش قدرت مقاومت میگردد.
از نگاه ایشان، مقاومت یک موجود زنده است که حیاتش به «تولید معنایی و انسانی» بسیج بستگی دارد.
۶. نقش «سرحال بودن بسیج» در سطح بینالمللی
ایشان ادامه میدهند:«اگر بسیج سرحال باشد … آن پدیده مقاومت در مقابل زورگویان زنده میماند.»
این جمله اهمیت دارد، زیرا در این نگاه، پویایی بسیج در داخل ایران، پیامدهای جهانی دارد و به طور مستقیم در روحیه ملتهای تحت فشار تأثیر میگذارد. به تعبیر دیگر، بسیج تنها «عامل داخلی امنیت» نیست؛ عامل «روحیهبخش بینالمللی» نیز هست.
این دیدگاه با نظریه مقام معظم رهبری درباره «مردم بهعنوان بازیگر راهبردی در سیاست منطقهای» پیوند میخورد.
۷. احساس پشتگرمی مستضعفان
بخش پایانی فراز:«مستضعفان عالم احساس پشتگرمی میکنند.»
در این بخش چند نکته نهفته است:
الف) نقش روانی بسیج در سطح جهانی:
رهبر معظم انقلاب اینجا درباره نقش «نمادین» بسیج صحبت میکنند: بسیج بهعنوان نماد پایداری، الهامبخش ملتهای تحت فشار است نه لزوما مداخله مستقیم یا عملیاتی.
ب) انتقال پیام:
ایشان تأکید میکنند که بسیج از مستضعفان دفاع میکند، به نفع آنان سخن میگوید و صدای آنان را به دنیا میرساند. این بخش نشاندهنده نگاه «گفتاری ـ روایی» به بسیج است؛ یعنی بسیج نه فقط عمل میکند، بلکه «روایت» نیز تولید میکند.
۸. جمعبندی تحلیلی فراز:
این بخش از سخنان رهبر معظم انقلاب بر یک محور کلیدی استوار است:«برای زنده ماندن مقاومت جهانی، ریشه اصلی آن یعنی بسیج در ایران باید پویا و زنده بماند.»
این گزاره سه لایه دارد:
۱. لایه هویتی: ایران بهعنوان زادگاه مقاومت، مسئول حفظ این هویت است.
۲. لایه نسلی: بسیج باید همانند یک «سرمایه معنوی» نسلبهنسل منتقل شود.
۳. لایه جهانی: پویایی بسیج در ایران، پیامدهای انسانی و روانی در مقیاس جهانی دارد و مستضعفان تحت فشار از آن الهام و احساس حمایت دریافت میکنند.
.jpg)
فراز پنجم: بسیج چیست؟ تعریف هویتی و سازمانی بسیج
نکتهی دوّم دربارهی شناسهی بسیج است؛ بسیج یعنی چه؟ بسیج چیست؟این خیلی چیز مهمّی است. بسیج یک چهرهی رسمی و سازمانی دارد که بخشی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است؛ این چهره، [هم] چهرهی باصلابتی است، [هم] چهرهی خدومی است. آنجایی که در مقابل دشمن قرار میگیرد، به معنای واقعی کلمه دشمنشکن و قوی است؛ آنجایی که در مقابل مردم قرار میگیرد، خدوم است.
در زلزلهها، در سیلها، در حوادث طبیعی، در مسائل گوناگون، شما بسیج را در خدمت مردم مشاهده میکنید؛ این، آن چهرهی رسمی بسیج است که جزئی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است، یک نیرویی [از آن] است؛ لکن عقبهی این چهرهی رسمی و آشکار، یک صحنهی بسیار وسیع و قابل شمارش وجود دارد که خیلی مهم است برای کشور؛ هر شخصی، هر مجموعهی غیور و آمادهبهکار و پُرانگیزهای که در کشور وجود داشته باشد، جزو آن مجموعهی بسیجی است که عقبهی این چهرهی آشکار بسیج و چهرهی سازمانی است.
کسانی که در عرصههای گوناگون فعّالند، پُرتلاشند، پُرانگیزه هستند، در علم، در صنعت، در اقتصاد، در دانشگاه، در حوزه، در محیط کسب و کار، در محیط تولید، در همه جا، همهی کسانی که با انگیزه، با ایمان، با همّت، با امید مشغول کار هستند، در واقع اجزای این بسیج بزرگ و وسیعی هستند که سرتاسر کشور بحمدالله متنعّم به وجود آنها است.
چنین مجموعهای که امروز بحمدالله وجود دارد و باید ادامه پیدا کند، میتواند در مقابل نقشهی دشمن بِایستد، با کار جهادی خود نقشهی دشمن را خنثی کند؛ چه در زمینهی مسائل نظامی، چه در زمینهی مسائل اقتصادی، چه در زمینهی تولید، چه در زمینهی تولید علم، چه در زمینهی پیشرفتهای فنّاوری و امثال اینها.
تحلیل فراز پنجم: تبیین شناسه هویتی و سازمانی بسیج از منظر رهبر انقلاب
۱. صورتبندی پرسش: چرا مقام معظم رهبری ابتدا «بسیج یعنی چه؟» را مطرح میکنند؟
ایشان با دو پرسش آغاز میکنند: بسیج یعنی چه؟ بسیج چیست؟این پرسشها نشاندهنده چند نکته بنیادین است:
الف) خطر تقلیل مفهومی بسیج:
در ادراک عمومی بخشهایی از جامعه، بسیج گاهی صرفا یک نهاد نظامی یا اداری تلقی میشود. رهبر معظم انقلاب برای جلوگیری از این «تقلیل»، ابتدا سوال را مطرح میکنند تا ذهن آماده شود.
ب) لزوم بازتعریف در دوره جدید:
در شرایط فعلی کشور ـ پیشرفتهای فناورانه، جنگ روایتها، پیچیدگی جنگ اقتصادی ـ بازتعریف بسیج ضروری است.
پ) پایهگذاری تحلیل بر «شناسه»:
شناسه یعنی «هویت بنیادین». ایشان میخواهند توضیح دهند که بسیج، پیش از آنکه یک سازمان باشد، یک هویت است.
۲. تعریف اول: «چهره رسمی» بسیج
مقام معظم رهبری ابتدا تعریف سازمانی را مطرح میکنند:«بسیج یک چهره رسمی و سازمانی دارد که بخشی از سپاه پاسداران انقلاب اسلامی است.»
این تعریف چند پیام مهم دارد:
الف) پیوند ساختاری بسیج با سپاه
پیوند نهادی با سپاه یعنی:
* انضباط
* فرماندهی روشن
* نقش در امنیت ملی
* حضور در ساختار دفاعی کشور
این پایه «اقتدار امنیتی» بسیج است.
ب) دو ویژگی کلیدی چهره رسمی
رهبر معظم انقلاب دو صفت را بهصورت همزمان ذکر میکنند: باصلابت و خدوم.
این دوگانه، تعریفی بسیار دقیق است:
* «صلابت» برای مواجهه با تهدید خارجی
* «خدمت» برای مواجهه با نیاز داخلی
بسیج در این نگاه، ترکیبی از «قدرت» و «خدمت» است؛ نه صرفا نیروی رزمی، نه صرفا نیروی امدادی.
پ) تفکیک میدانها
ایشان دو میدان را کاملا جدا میکنند:
* میدان دشمن ← دشمنشکن
* میدان مردم ← خدمترسان
با این تفکیک، نسبت بسیج با جامعه و دشمن روشن میشود.
۳. مصادیق چهره رسمی: حضور در بلایای طبیعی
ایشان حضور بسیج در زلزله، سیل، حوادث طبیعی و کمک به زندگی مردم را مثال میزنند. این بخش به ظاهر فقط مصداق است، اما از نظر تبیینی بسیار مهم است.الف) سرمایه اجتماعی:
خدمترسانی مداوم در بحرانها باعث شکلگیری «اعتماد اجتماعی» میشود.
ب) مردمگرایی در متن سازمان نظامی:
در دستگاههای نظامی دنیا، خدمترسانی مستقیم به مردم محوریت ندارد؛ اما ایشان میخواهند بگویند: در مدل ایرانی، «مأموریت اجتماعی» بخشی از هویت دفاعی است.
۴. تعریف دوم: «عقبه بسیج»
اینجاست که ایشان بحث را از سطح نهاد رسمی به سطح اجتماعی گسترش میدهند:«عقبه این چهره رسمی، یک صحنه بسیار وسیع و غیرقابل شمارش است.»
این جمله، نقطه عطف این فراز است.
الف) بسیج فقط سازمان نیست:
بسیج یک «شبکه بزرگ مردمی» است که: رسمی نیست، کتابچه عضویت ندارد، سلسله مراتب ندارد، اما هویت و انگیزه دارد.
ب) بسیج به مثابه سرمایه انسانی کشور:
این «عقبه» ستون اصلی تحلیل رهبر معظم انقلاب است. یعنی بسیج واقعی، بدنه اجتماعی آن است.
پ) معیار عضویت چیست؟
چند عنصر کلیدی: غیرت، آمادگی عمل، انگیزه، ایمان، امید و همت. با این تعریف، بسیج به «هویت» تبدیل میشود نه «نهاد».
۵. تعریف سوم: «بسیج گسترده در همه عرصههای زندگی اجتماعی»
ایشان میگویند:«کسانی که در علم، صنعت، اقتصاد، دانشگاه، حوزه، محیط کسبوکار، محیط تولید… با انگیزه کار میکنند، جزء بسیجاند.»
این جمله، در واقع رادیکالترین و پیشروترین تعریف بسیج در ادبیات انقلاب است.
الف) بسیج یعنی کارآمدی + ایمان:
این تعریف گستره بسیج را از میدان نظامی به میدان: علم، فناوری، اقتصاد، تولید، دانشگاه و فرهنگ گسترش میدهد.
ب) بسیج به مثابه «مدل انسان تراز انقلاب»:
در این منطق: دانشمندِ مومن، صنعتگرِ باانگیزه، استاد دانشگاهِ متعهد، کارآفرینِ امیدوار، پرستارِ بااخلاص و کارگرِ پرتلاش، همه و همه اجزای بسیجاند. این تعریف، بسیج را از سطح «نیروی دفاعی» به سطح «هویت تمدنساز» ارتقا میدهد.
۶. نتیجه راهبردی: چرا این تعریف وسیع اهمیت دارد؟
ایشان در پایان، نتیجه طبیعی این تعریف را بیان میکنند:«چنین مجموعهای میتواند در مقابل نقشه دشمن بایستد و کار جهادی او را خنثی کند.»
در این بخش، چهار عرصه کلیدی مطرح میشود: نظامی، اقتصادی، تولید، علم و فناوری.
چرا این مهم است؟
الف) دشمنی امروز صرفا نظامی نیست:
دشمنی مشتمل بر تحریم اقتصادی، فشار رسانهای، جنگ روایتها، رقابت علمی و تهاجم فرهنگی است که در این شرایط، بسیج باید از «نهاد نظامی» به «شبکه ملی کارآمدسازی» تبدیل شود.
ب) مدل ایرانی قدرت، مردمپایه است:
این تعریف تطبیقپذیر با نظریه رهبر معظم انقلاب درباره «مردمپایه بودن امنیت، اقتصاد و دفاع» است.
پ) کار جهادی، ابزار خنثیسازی نقشه دشمن است:
کار جهادی یعنی: سرعت بالا، کیفیت بالا، روحیه بالا، انگیزه معنوی و تمرکز بر نیاز واقعی مردم.
۷. جمعبندی تحلیلی فراز:
این فراز از بیانات رهبر معظم انقلاب، یک «تعریف جامع از بسیج» ارائه میکند که شامل چهار لایه است:۱. لایه سازمانی: بسیج = بخشی از سپاه، دارای نقش امنیتی و امدادی، دشمنشکن و مردمیار.
۲. لایه هویتی: بسیج = مجموعهای از انسانهای مومن، باانگیزه، غیرتمند، اهل امید و آماده به کار.
۳. لایه اجتماعی: بسیج = شبکهای عظیم در همه عرصههای علم، اقتصاد، فرهنگ و تولید.
۴. لایه راهبردی: این شبکه مردمی = قدرت اصلی خنثیکننده نقشههای دشمن در تمام حوزهها.
در این نگاه، بسیج تنها یک «ساختار» نیست؛ یک «روح جمعی»، یک «هویت ملی» و یک «مدل انسان تمدنساز» است.
.jpg)
فراز ششم: بسیجِ فراگیر؛ از دانشمند شهید تا قهرمان ورزشی
دانشمندانی که در این جنگ دوازدهروزه به شهادت رسیدند، همه بسیجی بودند؛ اینها درواقع کار بسیج را میکردند؛ رسماً عضو سازمان بسیج نبودند امّا واقعاً جزو بسیج بودند و آنها را باید یک بسیجی خالص و ارزشمند دانست.سازندگان ابزارهای نظامی، بسیجیاند؛ آن که موشک را یا دیگر ابزارهای نظامی را طرّاحی میکند، آن که میسازد، آن که پرتاب میکند، آن که دهها خدمات پیرامونی آنها را انجام میدهد، همهی اینها بسیجی هستند؛ با اینکه عضو سازمان بسیج هم نیستند امّا به معنای واقعی کلمه بسیجیاند.
آن کسی که صاحب منطق محکم و بیان رسا و زبان گویا است و در مقابل شبهههای دشمن، شبههپراکنیها، وسوسهها، میایستد و حرف میزند و مسائل را تبیین میکند، بسیجی است.
آن پزشک یا پرستار فداکاری که در ایّام جنگ بیمارستان را رها نمیکند و به مجروحان رسیدگی میکند، یک بسیجی است.
آن قهرمان ورزشی که در میدانهای بینالمللی در مقابل چشم میلیونها انسان به خدای خود، به دین خود، به ملّت خود، به کشور خود ابراز ارادت میکند، یک بسیجی است.
در واقع بسیجی به معنای وسیع کلمه شامل همهی اینها هست. بسیج همگانیای که امام در پی آن بود، یک چنین بسیجی است که وجود دارد و امام افتخار میکرد که خودش بسیجی است. (صحیفه امام، ج ۲۱، ص ۱۹۴؛ پیام به ملّت ایران و بسیجیان، ۱۳۶۷/۹/۲)
تحلیل فراز ششم: تبیین گستره هویتی و اجتماعی بسیج در اندیشه رهبر انقلاب
این بخش از سخنان مقام معظم رهبری، یکی از مهمترین فرازهای هویتی درباره «بسیج» در سالهای اخیر است. در این فراز، ایشان تعریف بسیج را از «سازمان» به «هویت» و از «نیروی رزمی» به «شبکهای فراگیر از انسانهای مؤمن، مسئول و خدمتمحور» گسترش میدهند.در حقیقت، این فراز پاسخ به یک پرسش اساسی است: «بسیجی کیست؟»
رهبر معظم انقلاب، با ذکر چند طیف اجتماعی بسیار متفاوت، نشان میدهند که بسیج در اندیشه ایشان «یک الگوی انسان» است، نه یک «ساختار اداری». همین گستردگی، آن را به یک سرمایه اجتماعی-هویتی در سطح ملی تبدیل میکند.
۱. «دانشمندان شهید جنگ ۱۲روزه»؛ بسیج در میدان علم و جهاد فناورانه
مقام معظم رهبری میفرمایند:«دانشمندانی که در این جنگ دوازدهروزه به شهادت رسیدند… همه بسیجی بودند.»
این جمله چند لایه تحلیلی دارد:
الف) انتقال مفهوم «جهاد» از میدان نظامی به میدان علمی:
در ادبیات رهبر معظم انقلاب، جهاد علمی همان اهمیت جهاد نظامی را دارد. با بیان اینکه «دانشمند شهید» بسیجی است، ایشان علم را بخشی از منظومه جهاد، دانشمند را رکن مقاومت و شهادت علمی را امتداد شهادت میدانی معرفی میکنند.
ب) بسیج به مثابه «هویت خدمتمحور»:
این دانشمندان «عضو سازمان بسیج نبودند» اما «روح بسیجی» داشتند. این نقطه مهم است: بسیج در این تعریف رفتار است، نه عضویت.
پ) پیام جامعهشناختی:
مقام معظم رهبری میخواهند فرهنگ عمومی بفهمد: هرکس که در خدمت امنیت، پیشرفت و عزت کشور تلاش کند - بدون لباس، بدون کارت عضویت - در زمره «نیروی مردمپایه» است. این تعریف، هویت بسیج را از «گروه» به «گفتمان» تبدیل میکند.
۲. «سازندگان ابزارهای نظامی»؛ بسیج در عمق صنایع دفاعی
ایشان میگویند:«طراح موشک، سازنده، پرتابکننده و حتی خدمات پشتیبانی… همه بسیجیاند.»
این جمله دو معنا دارد:
الف) پیوند توان ملی با مقاومت:
مقاومت تنها با «اراده» شکل نمیگیرد؛ به زیرساخت علمی، صنعتی و تکنولوژیک نیاز دارد. ایشان با ذکر این افراد نشان میدهند: اقتدار امروز نتیجه «جهاد فناورانه» هزاران انسان بینام و نشان است و این جهاد هم بخشی از هویت بسیجی است.
ب) تغییر مفهوم بسیج از «صف» به «شبکه»:
این بیان نشان میدهد که: بسیج فقط یک نیروی صفی (میدانی) نیست، بلکه شامل نیروهای صنعتی، طراحان، محققان و پشتیبانان نیز هست. این نقطه مهمی است در تبیین «عمق راهبردی مردمپایه».
۳. «صاحب منطق محکم و زبان رسا»؛ بسیج در میدان جنگ روایتها
ایشان مثال دیگری میآورند:«کسی که با منطق و بیان رسا در برابر شبههها میایستد، بسیجی است.»
در این بخش، رهبر معظم انقلاب، ماهیت نبرد امروز را تبیین میکنند:
الف) جنگ امروز، ترکیبی است:
در جنگ ترکیبی، رسانه، روایت، شبههسازی و جنگ روانی، بخش مهم میدان است.
ب) جهاد تبیین یک مؤلفه هویتی بسیج است:
هرکسی که شبهه را پاسخ دهد، قیقت را روشن کند و از منطق دفاع کند، در این نگاه، در میدان «مقاومت روایی» حضور دارد.
پ) بسیج = «قدرت نرم» جامعه:
این فراز نشان میدهد که قدرت بسیج تنها در «زور بازو» نیست؛ قدرت «زبان»، «استدلال» و «روشنگری» نیز جزیی از هویت بسیجی است.
۴. «پزشک و پرستار فداکار»؛ بسیج در میدان انسانیت و خدمت
ایشان میفرمایند:«آن پزشک یا پرستار فداکار… بسیجی است.»
این جمله نقطه اتصال میان اخلاق حرفهای، خدمت به مردم و احساس مسئولیت انسانی با هویت بسیجی است.
الف) بسیج یعنی «ترکیب تعهد اخلاقی + مسئولیت اجتماعی»:
پزشکی که بیمارستان را ترک نمیکند، در نگاه مقام معظم رهبری: همان روحیهای را دارد که جوان بسیجی در میدان دارد و «ترجیح تکلیف بر راحتی» را نشان میدهد.
ب) تعریف خدمت به مثابه جهاد:
رهبر معظم انقلاب، بار دیگر مصادیق جهاد را از میدان جنگ به میدان سلامت میبرند. این نگاه اهمیت ویژهای دارد، مخصوصاً بعد از تجربه کرونا.
۵. «قهرمان ورزشی»؛ بسیج در میدان هویت و نماد ملی
ایشان میگویند:«قهرمان ورزشی که در میدان بینالمللی ابراز ارادت میکند، بسیجی است.»
این مثال چند معنا دارد:
الف) نقش نمادها در شکلدهی هویت جمعی:
ورزشکاران در نگاه عمومی «نمایندگان غیررسمی ملت» هستند. ایشان با یک اشاره، هویت ایرانی و باور شخصی خود را به جهان نشان میدهند.
ب) مقاومت فرهنگی:
اینجا صحبت از «عمل سیاسی» نیست؛ بلکه بیان «تعلق فرهنگی و ایمانی» در سطح نمادین است.
پ) بسیج به مثابه الگوی رفتار اخلاقی:
احترام، دیانت، جوانمردی، ادب و فروتنی در میدانهای جهانی بهعنوان «رفتارهای بسیجی» معرفی میشوند.
۶. بسیج به مثابه «هویت اجتماعی فراگیر»
مقام معظم رهبری در پایان این بخش میفرمایند:«بسیج به معنای وسیع کلمه شامل همه اینهاست.»
سپس جملهای بسیار کلیدی اضافه میکنند:
«این همان بسیج همگانی است که امام در پی آن بود.»
معنای این جمله:
۱. بسیج، یک طبقه اجتماعی نیست: یک هویت و الگوی کنش است.
۲. بسیج، محدود به سازمان نیست: افق آن تمام طبقات اجتماعی، علمی، فرهنگی، صنعتی و ورزشی است.
۳. بسیج، «مردمپایه بودن قدرت» را نشان میدهد: در این نگاه، اقتدار ملی محصول: دانشمند، پزشک، ورزشکار، استاد، صنعتگر، کارآفرین، رسانهگر حقیقتگو و حتی هنرمند اخلاقمدار است.
۴. بسیج = سبک زندگی مسئولانه: این جمله آخر مقام معظم رهبری که امام «افتخار میکرد بسیجی است»، تعریف نهادی بسیج را به «الگوی انسان مؤمنِ مسئولِ متواضع» پیوند میدهد.
۷. جمعبندی تحلیلی فراز:
این بخش از بیانات رهبر معظم انقلاب، «گستردهترین تعریف هویتی» از بسیج در گفتمان رسمی جمهوری اسلامی است:* بسیج یک سازمان نیست؛ یک شبکه انسانی گسترده با روحیه خدمت، ایمان و مسئولیت است.
* بسیج یک طبقه نظامی نیست؛ از دانشمند تا پزشک، از پرستار تا ورزشکار، از کارگر تا استاد دانشگاه را شامل میشود.
* بسیج یک ابزار حکمرانی نیست؛ بلکه یک «سرمایه اجتماعی مردمپایه» است که در برابر تهدیدها ـ چه علمی، چه رسانهای، چه فرهنگی، چه نظامی ـ نقش حفاظتی دارد.
* بسیج یک حرکت فردی نیست؛ یک الگوی تمدنی و تربیتی است که امام پایه گذاشت و رهبری آن را بازتعریف و گسترش مفهومی میدهند.
.jpg)
فراز هفتم: بسیج برای همه ملت است؛ نتیجهگیری درباره تقویت قدرت ملی
این بسیج متعلّق به قشر خاصّی نبود و نیست و همهی اقوام، همهی اشخاص گوناگون، همهی اصناف، همهی قشرهای کشور جزو این بسیجند.نتیجهای که من از این بیان میگیرم، این است که برای افزایش قدرت ملّی باید بسیج را قدر دانست، باید بسیج را تقویت کرد، باید بسیج را به نسلهای بعدی منتقل کرد که همه بتوانند از برکات بسیج استفاده کنند و توصیهی من به دستگاههای دولتی همیشه این بوده که بسیجی عمل کنند، کار و وظایفشان را بسیجی انجام بدهند؛ به معنای واقعی کلمه بایستی بسیجی عمل بکنند؛ یعنی عملِ باایمان، باانگیزه، باهمّت و باغیرت. این راجع به مسائل مربوط به بسیج.
تحلیل فراز هفتم: بسیج برای همه ملت؛ جایگاه بسیج در قدرت ملی و وظیفهمندی نسلها
۱. نقطه عزیمت: «بسیج متعلق به قشر خاصی نیست»
این جمله، ستون فقرات اندیشه مقام معظم رهبری درباره بسیج است. وقتی ایشان در ابتدای بحث میفرمایند:«بسیج متعلّق به قشر خاصّی نبود و نیست…»
در حقیقت در حال نفی سه تصور تقلیلگرایانه هستند:
* بسیج «سازمانی»
* بسیج «طبقهای»
* بسیج «سیاسی-جناحی»
یعنی: بسیج یک هویت عمومی است نه یک گروه اجتماعی.
لایههای این عبارت:
الف) بسیج = فراطبقاتی:
اقوام، اصناف، گروههای سنی، قومیتها، طبقات اقتصادی و… همه در دایره هویت بسیجی تعریف میشوند. این بیان، مانع از تبدیل بسیج به یک «طبقه اجتماعی» یا «هوادار یک جریان» میشود.
ب) بسیج = مردمپایه:
این کلیدواژه اصلی مفهوم بسیج در اندیشه امام و رهبری است. مردمپایه بودن یعنی: منشاء قدرت، منبع مقاومت و پشتوانه امنیت در میان مردم است، نه ساختارهای صرفا اداری.
پ) بسیج = ظرفیت ملی:
وقتی ایشان میگویند «همه اقشار»، به معنای این است که بسیج نه تنها یک «نیرو» بلکه یک شبکه انسانی گسترده و درهمتنیده است.
۲. مفهومشناسی: چرا رهبر انقلاب از این مقدمه، «نتیجه قدرت ملی» میگیرند؟
فراز بعدی جمله کلیدی است:«نتیجهای که من از این بیان میگیرم این است که برای افزایش قدرت ملی باید بسیج را قدر دانست…»
این جمله ثابت میکند که بحث ایشان صرفا هویتی یا احساسی نیست، بلکه کاملا راهبردی و در چارچوب نظریه قدرت ملی است.
تحلیل قدرتمحور:
الف) قدرت ملی بر سه پایه است:
این همان سهگانه مشهور در مطالعات استراتژیک است: قدرت سخت (نظامی)، قدرت نرم (فرهنگی، ارزشها، هویت) و قدرت هوشمند/ترکیبی (ترکیب توان مردم و ساختار). در این نگاه، بسیج به صورت همزمان در هر سه بخش سهیم است.
ب) بسیج = سازماندهی انرژی اجتماعی:
قدرت ملی تنها از ارتش، اقتصاد یا دولت حاصل نمیشود. بخش اساسی آن از «مردم متعهد و باانگیزه» بهدست میآید. بسیج در اینجا مانند یک «موتور محرک» برای تقویت این انرژی اجتماعی است.
پ) چرا بسیج ابزار قدرت ملی است؟
چون بسیج: داوطلبانه است، مردمی است، مبتنی بر ایمان و انگیزه است، سیاسی-جناحی نیست و در همه حوزهها (علم، اقتصاد، امنیت، فرهنگ، سلامت) نقش دارد.
این خصایص در هیچ نهاد دیگری یکجا دیده نمیشود.
۳. سه وظیفه راهبردی در قبال بسیج
ایشان پس از بیان رابطه بسیج و قدرت ملی، سه مطالبه اساسی را مطرح میکنند:* قدر دانستن بسیج
* تقویت بسیج
* انتقال بسیج به نسلهای بعدی
این سه مورد در واقع «نقشه راه حفظ سرمایه اجتماعی» هستند.
الف) قدر دانستن بسیج
قدرشناسی یعنی:
* هویتبخشی
* احترام اجتماعی
* ممانعت از تحقیر و تمسخر
* معرفی دستاوردهای واقعی
* بازنمایی درست در رسانه
این مرحله یعنی «حفظ» سرمایه اجتماعی.
ب) تقویت بسیج
تقویت یعنی:
* بالا بردن مهارتها
* بهروزسازی دانش
* توانمندسازی اقشار مختلف
* افزایش سازماندهی
* توسعه برنامههای فرهنگی، علمی، اجتماعی
این مرحله یعنی «رشد دادن» سرمایه اجتماعی.
پ) انتقال به نسلهای بعد
این قسمت بسیار مهم است. در تمام ادبیات مقام معظم رهبری درباره «نسل چهارم و پنجم انقلاب»، بخش اصلی نگرانی ایشان همین انتقال هویت است.
هویت بسیجی باید از دهه ۶۰ به دهه ۷۰، از دهه ۷۰ به دهه ۸۰ و امروز به دهه ۹۰ و آینده منتقل شود تا دوام یابد. این انتقال، قلب «قدرت ملی پایدار» است.
۴. چرایی انتقال بسیج به نسلها: از «حادثه» به «سنت»
در علم جامعهشناسی سیاسی، دو نوع رفتار جمعی داریم: رفتار حادثهای و رفتار سنتی/نهادینه.بسیج اگر تنها یک حادثه دفاعی در دهه ۶۰ بماند، عمرش تمام میشود. اما اگر به یک «سنت ملی» تبدیل شود، دائم الوجود خواهد بود. بیان مقام معظم رهبری تلاش برای تبدیل «روحیه بسیجی» به یک سنت پایدار است.
۵. توصیه کلیدی به دولتها: «بسیجی عمل کنید»
ایشان میفرمایند:«توصیه من به دستگاههای دولتی همیشه این بوده که بسیجی عمل کنند.»
این بخش، نکته مدیریتی مهمی دارد. منظور رهبر انقلاب از «بسیجی عمل کردن» چیست؟
در همان جمله توضیح میدهند: عمل با ایمان، انگیزه، همت و غیرت.
این چهار عنصر، تبدیل میشود به یک الگوی مدیریتی:
۱. با ایمان: کار بر پایه باور درونی، نه صرفا وظیفه اداری.
۲. با انگیزه: بازدهی بالا + خلاقیت + احساس مسئولیت.
۳. با همت: کارِ سنگین، سخت و پیگیر؛ فاصله از تنبلی و روزمرگی.
۴. با غیرت: دفاع از منافع ملی و حساسیت نسبت به مشکلات مردم.
این چهار عنصر اگر در مدیریت دولتی باشد، دستگاهها «مردمپایه» میشوند.
۶. جمعبندی تحلیلی فراز:
این فراز از بیانات رهبر معظم انقلاب چند پیام کلیدی دارد:* بسیج یک «هویت عمومی» است نه یک «نهاد محدود».
* گستره بسیج همه ملت را شامل میشود: اقوام، اصناف، طبقات، نسلها.
* بسیج یکی از ستونهای اصلی «قدرت ملی» است.
* برای تقویت این قدرت باید بسیج را قدر دانست، توانمند کرد و به نسلها منتقل نمود.
* مدیریت کشور اگر «بسیجی» عمل کند - با ایمان، انگیزه، همت و غیرت - ظرفیتهای ملی چند برابر میشود.
در یک جمله:
در نگاه مقام معظم رهبری، بسیج یک منبع هویتساز و قدرتساز است که آینده ایران به تداوم، انتقال و تقویت آن گره خورده است.

فراز هشتم: آغاز بحث منطقهای؛ شکست آمریکا و صهیونیستها در جنگ دوازدهروزه
امّا دو سه نکته دربارهی مسائل منطقه که شما هر روز بخشی از اخبارِ آنها را در تلویزیونها میشنوید و میبینید، عرض میکنم.نکتهی اوّل این است که ملّت ایران در جنگ دوازدهروزه، هم آمریکا را شکست داد، هم صهیونیستها را شکست داد؛ بدون تردید. آمدند شرارت کردند، کتک خوردند و دست خالی برگشتند؛ شکست به معنای واقعی کلمه این است.
بله، شرارت کردند امّا دست خالی برگشتند؛ یعنی به هیچ کدام از هدفهای خودشان نرسیدند. بنا به قولی، رژیم صهیونی بیست سال برای این جنگ برنامهریزی و آمادهسازی کرده بود؛ بعضی اینجور نقل کردند. بیست سال برنامهریزی برای اینکه یک جنگی در ایران رخ بدهد و مردم تحریک بشوند و با آنها همراهی کنند و با نظام بجنگند؛ برای این برنامهریزی شده بود. [امّا] دست خالی برگشتند؛ قضیّه بعکس شد و ناکام شدند و حتّی کسانی هم که با نظام زاویه داشتند، در کنار نظام قرار گرفتند؛ یک اتّحاد عمومی در کشور به وجود آمد که باید این را قدر دانست و نگه داشت.
بله ما خسارتهایی دیدیم، جانهای عزیزی از دست ما رفتند، در این تردیدی نیست؛ خب این طبیعت جنگ است؛ در آیهی شریفهی قرآن [میفرماید:] «فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون» (سوره توبه، بخشی از آیه ۱۱۱)؛ در طبیعت جنگ همین هست لکن جمهوری اسلامی نشان داد که کانون «اراده» و «قدرت» است؛ میتواند تصمیم بگیرد، میتواند قدرتمندانه بِایستد و از هایوهوی این و آن واهمه نکند.
خسارتهای مادّیای که بر دشمن وارد شد، بسیار بیشتر بود از خسارتهای مادّیای که بر کشور ما وارد شد؛ ما هم البتّه خسارت دیدیم امّا او که حمله را شروع کرد، بیشتر از ما خسارت دید.
تحلیل فراز هشتم: تبیین راهبردی یک رخداد منطقهای در چارچوب قدرت ملی ایران
۱. چرا رهبر انقلاب پس از بحث بسیج، وارد موضوع منطقه میشوند؟
این پیوند کاملا معنا دارد:* بخش قبلی سخنان مربوط به «قدرت داخلی» بود (بسیج).
* این بخش مربوط به «قدرت خارجی» و صحنه منطقه است.
در واقع، ایشان میخواهند بگویند:
قدرت داخلی (بسیج) و قدرت خارجی (مقاومت منطقهای) دو پایه یک حقیقتاند.
به همین دلیل تحلیل جنگ ۱۲ روزه طبیعیترین امتداد بحث بسیج است.
۲. زمینهسازی: «شما هر روز اخبار منطقه را میبینید…»
این تعبیر نشان میدهد که مقام معظم رهبری میخواهند:* تحلیل سطحی رسانهها را ارتقا دهند
* نتیجه راهبردی را از میان اخبار روزانه بیرون بکشند
* و مخاطب ملی را از سطح خبر به سطح فهم عمیق برسانند
این یکی از هستههای «جهاد تبیین» است.
۳. گزاره محوری: «ملت ایران هم آمریکا را شکست داد، هم صهیونیستها را»
این جمله نیاز به تحلیل قوی دارد؛ زیرا ظاهر آن ساده است، اما لایههای عمیق راهبردی در آن نهفته است.الف) شکست در نگاه رهبر انقلاب، نظامی صرف نیست
ایشان صریح میگویند:
«آمدند شرارت کردند، کتک خوردند و دست خالی برگشتند.»
یعنی: نه به اهداف سیاسی رسیدند، نه به اهداف امنیتی، نه به اهداف اجتماعی و نه به اهداف روانی، پس شکست در اینجا، شکست راهبردی است.
ب) چرا این شکست را به «ملت ایران» نسبت میدهند، نه فقط «جمهوری اسلامی»؟
زیرا: واکنش مردم، آرامش عمومی، عدم همراهی با تحریک بیرونی و وحدت داخلی، عامل اصلی این شکست بوده است. این «مردمپایه بودن امنیت» همان نکتهای است که در بخشهای قبل درباره بسیج توضیح دادند.
۴. محور مهم: «هدف دشمن تحریک مردم بود، اما نتیجه عکس شد»
در این جمله، یک مفهوم کلیدی از «جنگ شناختی و ترکیبی» بیان میشود.لایههای تحلیلی:
الف) هدف جنگ ۱۲ روزه نظامی نبود
هدف اصلی:
* ایجاد شکاف اجتماعی در ایران
* تحریک نارضایتی
* ایجاد آشوب و همراهسازی مردم
این همان الگوی جنگ شناختی-ترکیبی است.
ب) «برنامهریزی ۲۰ ساله» دشمن
مقام معظم رهبری نقل قول میکنند:
«بنا به قولی بیست سال برای این جنگ برنامهریزی کرده بودند.»
این نکته نشان میدهد: دشمن در حال انباشت ظرفیت برای «یک نقطه ضربه» بوده، اما هزینه انباشتهشده در لحظه اجرا بیاثر شده است. یعنی شکست در سطح طراحی، نه فقط اجرا.
پ) نتیجه معکوس: «حتی کسانی که زاویه داشتند، کنار نظام قرار گرفتند»
این نقطه بسیار مهم است. در تحلیل امنیت اجتماعی به آن میگویند: «اثر معکوسکننده».
در این جنگ:
* جامعه به جای شکاف، منسجم شد
* حتی اقشاری که منتقد بودند، در صف دفاع از کشور ایستادند
* هنجار «دفاع ملی» بر همه هویتهای سیاسی غلبه کرد
این تجربه برای هر جامعهای «رخداد امنیتساز» محسوب میشود.
ت) پیام مقام معظم رهبری: «این اتحاد را باید حفظ کرد»
این جمله نشاندهنده یک واقعیت جامعهشناختی است:
* انسجام ملی، گاهی محصولات لحظههای بحران است
* حفظ آن نیازمند مراقبت، تبیین و فرهنگسازی است
* و این جایی است که نقش بسیج، رسانه، نخبگان و دولت اهمیت پیدا میکند
۵. ارزش معنوی-تمدنی جنگ: «فَیَقتُلونَ وَ یُقتَلون»
رهبر معظم انقلای، در بخش میانی سخن، به قرآن کریم استناد میکنند.این بخش از آیه 111 سوره توبه درواقع دو پیام دارد:
الف) جنگ واقعیتی تلخ اما اجتنابناپذیر است:
قربانی دادن جزء طبیعت هر نزاع دفاعی است. ایشان با این آیه «انتظار واقعبینانه» میسازند.
ب) مشروعیت اخلاقی مقاومت:
استناد به قرآن کریم، عمل دفاعی ایران را در جایگاه اخلاقی، دینی و عادلانه قرار میدهد. این عنصر برای «تابآوری اجتماعی» ضروری است.
۶. پیام کلیدی: «جمهوری اسلامی نشان داد کانون اراده و قدرت است»
این تعبیر، از نظر ادبی و سیاسی بسیار مهم است.چرا «اراده» قبل از «قدرت» آمده است؟
در گفتمان رهبری، «اراده ملی» مقدم بر «توان ملی» است. یعنی: اول تصمیم برای ایستادگی و بعد توان دفاعی. قدرت بدون اراده، به سکوت میانجامد؛ اما اراده بدون قدرت، به فوریت «قدرتسازی» میانجامد.
«کانون» یعنی چه؟
یعنی مرکز، منبع، هسته. درک این جمله برای فهم سیاست منطقهای ایران ضروری است:
ایران سرمنشأ شکلگیری اراده مقاومت در منطقه است.
در نبردهای ترکیبی، همین «نترسیدن از های و هوی» اهمیت دارد.
۷. نکته پایانی: «خسارت دشمن بیشتر از خسارت ما بود»
این جمله آخر، نوعی «موازنهسنجی» است:الف) دشمن آغازگر بود؛ پس قاعدتا باید بیشتر هزینه دهد؛ و داد.
ب) ایران در وضعیت دفاعی، اما فعال بود؛ این نشاندهنده هزینهسازی برای دشمن، بازدارندگی فعال و توان ضربه متقابل است.
پ) جمعبندی مقام معظم رهبری از جنگ دوازدهروزه:
* ما خسارت دیدیم ← طبیعی
* دشمن خسارت بیشتری دید ← نتیجه بازدارندگی
* اهداف او محقق نشد ← شکست راهبردی
* جامعه ایران منسجم شد ← پیروزی اجتماعی
* نظام اراده و توان خود را نشان داد ← پیروزی سیاسی
در ادبیات نظامی به این میگویند: «غلبه راهبردی بر دشمن حتی در شرایط فشار.»
۸. جمعبندی تحلیلی فراز:
این بخش از بیانات رهبر معظم انقلاب چند پیام کلیدی دارد:* جنگ ۱۲ روزه یک حمله نظامی صرف نبود، یک عملیات ترکیبی علیه ایران بود.
* هدف اصلی آن شکاف اجتماعی در ایران بود، اما نتیجه معکوس شد.
* ملت ایران با حضور آرام، وحدت و هوشیاری، عامل اصلی شکست دشمن بود.
* حتی منتقدان در کنار نظام ایستادند → انسجام اجتماعی.
* جمهوری اسلامی توانست «اراده» و «قدرت» خود را نشان دهد.
* دشمن هزینه بیشتری پرداخت و به اهدافش نرسید → شکست راهبردی.
* این تجربه باید حفظ و تبدیل به سرمایه اجتماعی پایدار شود.
در یک جمله:
این فراز تشریح میکند که پیروزی ایران در جنگ ۱۲ روزه نه در میدان تسلیحات، بلکه در میدان اراده، جامعه و هوشمندی ملی رقم خورد.

فراز نهم: در این جنگ، آمریکا شدیدا ضرر کرد
مطلب دوّم اینکه در این جنگ دوازدهروزه، آمریکا بشدّت ضرر کرد؛ آخرین تسلیحات و پیشرفتهترین تسلیحات را در آفند و پدافند به کار برد: از زیردریاییهایش استفاده کرد، از هواپیماهای جنگندهاش استفاده کرد، از پیشرفتهترین پدافندش استفاده کرد امّا نتوانست به آنچه میخواهد برسد.او میخواست ملّت ایران را فریب بدهد، ملّت ایران را به دنبال خودش بکشد، قضیّه بعکس شد؛ همانطور که گفتم اتّحاد ملّت ایران در مقابل آمریکا بیشتر شد و توانستند به معنای واقعی کلمه طرف را ناکام کنند.
تحلیل فراز نهم: تبیین راهبردی شکست قدرتهای بزرگ در مواجهه با جامعهای مقاوم
۱. چرا رهبر انقلاب پس از «شکست آمریکا و صهیونیستها»، دوباره به آمریکا میپردازند؟
مقام معظم رهبری در فراز قبل بیان کردند که «ملت ایران» توانست هم آمریکا و هم رژیم صهیونیستی را در جنگ ۱۲ روزه ناکام کند.در این فراز جدید، ایشان دقیقا به یک محور فرعیِ مهم میپردازند:
آمریکا نه تنها ناکام شد، بلکه «ضرر راهبردی» دید.
این تفکیک (ناکامی ← ضرر) نشان میدهد که ایشان قصد دارند:
* شکست را از سطح «میدانی» به سطح «راهبردی» ارتقا دهند
* هزینههای واقعی آمریکا را تبیین کنند
* و نگاه عمومی را از «اتفاق» به «تحلیل» منتقل نمایند
این دقیقاً جوهره جهاد تبیین است.
۲. جمله کلیدی: «آمریکا بشدّت ضرر کرد»
این عبارت کوتاه، لایههای تحلیلی متعدد دارد.الف) «ضرر» ≠ «ناکامی»:
در منطق مقام معظم رهبری، ناکامی یعنی به هدف نرسیدن و ضرر یعنی از دست دادن سرمایه است. بنابراین وقتی میگویند «ضرر کرد»، نشاندهنده از دست رفتن اعتبار، از دست رفتن بخشی از بازدارندگی روانی، آشکار شدن ناتوانی تجهیزات پیشرفته و شکست ریسکمحاسبهای آمریکا است.
ب) «بشدّت ضرر کرد»:
استفاده از این تعبیر، نشان میدهد که ایشان هزینه واردشده را «سطحی» یا «نمایشی» نمیدانند، بلکه آن را هزینهای عمیق، ملموس و راهبردی ارزیابی میکنند.
۳. تحلیل استفاده از «آخرین و پیشرفتهترین تسلیحات»
رهبر معظم انقلاب، بلافاصله بعد از جمله اول، فهرستی از تجهیزات را ذکر میکنند: زیردریایی، جنگندههای پیشرفته، سامانههای پدافندی و فناوریهای آفندی مدرن.این بخش از سخن، یک پیام ضمنی دارد:
الف) این جنگ، آزمون فناوریهای آمریکا بود:
وقتی قدرتی مانند آمریکا تجهیزات فوقپیشرفتهاش را در میدان به کار میگیرد، آن میدان تبدیل به: آزمایشگاه واقعی قدرت نظامی میشود. نتیجه این آزمایش، از نگاه مقام معظم رهبری، ناتوانی فناوری در تحقق هدف سیاسی بود.
ب) قدرت تکنولوژیک ≠ قدرت راهبردی:
مقام معظم رهبری در این فراز یادآوری میکنند که قدرت نظامی هرچقدر هم پیشرفته باشد، در برابر: انسجام اجتماعی، اعتماد داخلی، آمادهباش مردم و قدرت تصمیمگیری طرف مقابل به تنهایی نمیتواند نتیجهساز باشد. این یک نکته کلیدی در تحلیلهای امنیت منطقه است.
پ) اتکای بیش از حد به فناوری، خطای محاسباتی آمریکا:
این فراز نشان میدهد که از نگاه رهبر معظم انقلاب، آمریکا تصور میکرد: برتری تکنولوژیک، منجر به برتری سیاسی میشود، اما واقعیت صحنه چیز دیگری بود.
۴. هدف اصلی آمریکا از نگاه رهبر انقلاب: «فریب ملت ایران»
این جمله بسیار مهم است:«او میخواست ملّت ایران را فریب بدهد، ملّت ایران را به دنبال خودش بکشد…»
این یعنی: هدف، «تغییر رفتار مردم» بوده، نه تصرف، نه تخریب، نه یک عملیات کلاسیک نظامی. در منطق جنگ شناختی، این هدف را «مهندسی برداشت عمومی» مینامند.
تحلیل این هدف:
الف) جنگ ۱۲ روزه، جنگ «ادراکات» بود:
در چارچوب جنگ ترکیبی، آمریکا به دنبال: ایجاد دوگانگی اجتماعی، ساختن احساس «تهدید بزرگ»، القای ضعف در ایران و تحریک هیجانی جامعه بوده است.
ب) نقطه تمرکز دشمن: «مردم»:
این نگاه، اهمیت ویژه مردم در معادلات امنیتی را نشان میدهد. به همین دلیل مقام معظم رهبری شکست آمریکا را «شکست در تاثیرگذاری بر مردم» توصیف میکنند.
۵. نتیجه معکوس خواست دشمن: «اتحاد ملت ایران»
این بخش مهمترین لایه تحلیلی فراز است.«قضیه بعکس شد؛ اتحاد ملت ایران در مقابل آمریکا بیشتر شد.»
چرا این جمله اهمیت ویژه دارد؟
الف) آمریکا به جای جذب، طرد شد: هدف آمریکا:
ایجاد کشش اجتماعی بود ولی نتیجه واقعی: افزایش نفرت عمومی، افزایش انسجام و بازسازی گفتمان استقلال شد.
ب) انسجام، بزرگترین دارایی امنیت ملی:
در ادبیات امنیت اجتماعی، «انسجام ملی» بزرگترین قدرت بازدارنده است. وقتی جامعه در لحظه تهدید خارجی، متحد، آرام و حساس نسبت به دخالت بیرونی میشود، طرف مقابل شکست خورده است حتی اگر از نظر نظامی برتر باشد.
پ) «ناکامی آمریکا» نه فقط چون به هدفش نرسید، بلکه چون نتیجه معکوس شد:
این همان نقطهای است که مقام معظم رهبری میفرمایند: «توانستند به معنای واقعی کلمه طرف را ناکام کنند.» لذا ناکامی واقعی یعنی: هدف از دست رفت،اعتبار ضربه خورد و نتیجه برعکس شد.
۶. جمعبندی تحلیلی فراز:
این بخش از بیانات مقام معظم رهبری، پنج پیام کلیدی دارد:* آمریکا در جنگ ۱۲ روزه نه فقط شکست خورد، بلکه «ضرر راهبردی» دید.
* استفاده از پیشرفتهترین تجهیزات نظامی نتوانست برای او نتیجه سیاسی بسازد.
* هدف اصلی آمریکا «تأثیرگذاری بر مردم ایران» بود، نه عملیات فیزیکی.
* جامعه ایران با واکنش معکوس، وحدت و مقاومت بیشتری نشان داد.
* این انسجام ملی، بزرگترین شکست راهبردی آمریکا و مهمترین دستاورد ایران بود.
در یک جمله:
این فراز نشان میدهد که پیروزی در جنگ ۱۲ روزه، پیروزی در میدان تکنولوژی نبود؛ پیروزی در میدان آگاهی، انسجام و قدرت اجتماعی بود.

فراز دهم: فاجعه غزه؛ رسوایی تاریخی رژیم صهیونیستی و آمریکا
در این فاجعهی غزّه که امروز یکی از مهمترین فجایع تاریخ منطقهی ما است، رژیم صهیونی بشدّت بیآبرو و بدنام شد و آمریکا هم در این بدنامی و بیآبرویی در کنار آن رژیمِ غاصب و ظالم قرار گرفت و او هم بیآبرو شد، او هم بشدّت لطمه دید.مردم دنیا میدانند که اگر آمریکا نبود، رژیم صهیونیستی قادر به اینهمه فاجعهآفرینی نبود. امروز منفورترینِ انسانهای دنیا رئیس دولت صهیونی است؛ امروز منفورترین انسان دنیا او است و منفورترین سازمان و باندِ حاکم در دنیا رژیم صهیونی است و آمریکا هم در این جهت، در کنار او است و از منفوریّت او به آمریکا هم حتماً سرایت کرده.
تحلیل فراز دهم: تبیین یک واقعیت تاریخی در نظام معناشناسی بیانات رهبر انقلاب
۱. چرا رهبر انقلاب پس از تبیین «جنگ ۱۲ روزه»، به سراغ «فاجعه غزه» میروند؟
این جابجایی از جنگ محدود به «فاجعه انسانی در غزه» یک انتقال معنایی مهم دارد:* جنگ ۱۲ روزه ← سنجش قدرت ایران و اراده داخلی
* فاجعه غزه ← سنجش چهره اخلاقی و سیاسی آمریکا و صهیونیسم
در واقع، مقام معظم رهبری این فراز را برای نشان دادن «ابعاد اخلاقی و انسانی بحران منطقه» طرح میکنند؛ تا توازن تحلیل حفظ شود:
* پیش از این، شکست نظامی/سیاسی دشمن
* در اینجا، سقوط اخلاقی/اعتباری دشمن
این ترکیب، تصویر یک «شکست جامع» را ارائه میدهد.
۲. گزاره محوری: «فاجعه غزه یکی از مهمترین فجایع تاریخ منطقه است»
این جمله نشاندهنده چند لایه تحلیلی است:لایه اول: «تاریخی» بودن:
ایشان فاجعه غزه را در حد یک رخداد مقطعی نمیبینند؛ بلکه آن را در ردیف: کهنترین تراژدیهای غرب آسیا، حوادث بزرگ انسانی و رخدادهای تغییردهنده افکار عمومی جهان قرار میدهند.
لایه دوم: «اهمیت منطقهای»:
از نگاه مقام معظم رهبری، غزه فقط یک بحران انسانی نیست؛ بلکه: محور آشکار شدن ماهیت سیاست بینالمللی در خاورمیانه است.
لایه سوم: «بار معنایی واژه فاجعه»:
استفاده از واژه «فاجعه» (نه حادثه، نه بحران) نشاندهنده حجم گسترده: تلفات انسانی، تخریب شهری، محاصره و ناتوانی جامعه جهانی در مهار آن است.
۳. محور نخست: «بیآبرو شدن رژیم صهیونیستی»
این بخش از سخنان رهبر معظم انقلاب دو بُعد دارد:الف) سقوط اخلاقی:
در ادبیات مقام معظم رهبری، «بیآبرو شدن» یعنی: افشا شدن ماهیت، شکسته شدن نقاب و زیر سؤال رفتن مشروعیت اخلاقی. رژیم صهیونیستی در اثر حجم بالای تلفات غیرنظامیان و تخریب گسترده، در برابر افکار عمومی جهان دچار سقوط تبیینی شده است.
ب) سقوط رسانهای:
بخش مهمی از قدرت صهیونیسم در گذشته «کنترل روایت» بود. این فاجعه نشان داد: روایت صهیونیستی کارآمدی خود را از دست داده، اعتبار رسانهای آن فرو ریخته و افکار عمومی دنیا به سمت «صداهای مستقل» رفته است. این یکی از ویژگیهای دوران جدید ارتباطات است.
۴. محور دوم: «آمریکا نیز شریک این بدنامی شد»
این بخش بسیار کلیدی است. مقام معظم رهبری نمیگویند آمریکا فقط «حمایت» کرده؛ بلکه میگویند: آمریکا در این بدنامی شریک است.این عبارت سه معنا دارد:
الف) مسئولیت مشترک
از نگاه رهبر معظم انقلاب، افکار عمومی جهان امروز معتقد است:
اگر حمایتهای نظامی و سیاسی آمریکا نبود، اسرائیل توان ادامه عملیات در غزه را نداشت.
این یک تغییر جدی در برداشت جهانی است.
ب) انتقال منفوریت
جمله مهم: «از منفوریت او به آمریکا هم سرایت کرده.»
این یعنی:
* نفرت جهانی از جنایات غزه، تنها بر اسرائیل متمرکز نمانده
* بلکه به سیاست رسمی آمریکا نیز منتقل شده
* از سطح دولت صهیونیستی، به سطح شریک اصلی آن گسترش یافته
این موضوع در علوم سیاسی به آن میگویند: «اثر موجی در برداشت افکار عمومی».
پ) هزینه حیثیتی
در گذشته، آمریکا معمولا توانسته بود حمایتهای خود را در سطح تبلیغاتی توجیه کند. اما در این فاجعه:
* ادعاهای حقوق بشری تضعیف شد
* اعتبار اخلاقی آسیب دید
* تصویر جهانی آمریکا با رفتار غزه سنجیده شد
۵. «مردم دنیا میدانند…» اهمیت این جمله در جهاد تبیین
این جمله یکی از نقاط طلایی متن است. رهبر معظم انقلاب نمیگویند: «ایران معتقد است» یا «تحلیلگران منطقه میگویند»، بلکه میگویند: «مردم دنیا میدانند»این واژه چند پیام دارد:
الف) اعتبار تحلیل:
یعنی این برداشت، ناشی از یک روایت مصنوعی نیست؛ بلکه: وجدان جمعی، افکار عمومی جهانی و جریانهای مستقل رسانهای به آن رسیدهاند.
ب) جهانیشدن فهم فاجعه غزه:
این به معنای: شکست سانسور، عبور روایتها از دیوار رسانهای و تحول در افکار عمومی جهانی است.
پ) آغاز یک «چرخش معنایی»:
یعنی فاجعه غزه نهفقط سیاسی، بلکه آیینه اخلاق جهانی شده است.
۶. «منفورترین انسانها و سازمانها»؛ تحلیل معنایی و سیاسی
این بخش درواقع یک «شاخصگذاری اخلاقی» است.مقام معظم رهبری میگویند:
* منفورترین انسان دنیا = رئیس دولت صهیونیستی
* منفورترین باند حاکم = رژیم صهیونیستی
* و آمریکا نیز در این مسیر، همراه او قرار گرفته است
تحلیل:
الف) سقوط در سطح «شخص»
اشاره به «رئیس دولت صهیونیستی» یعنی:
* چهره نمادین قدرت
* مسئول مستقیم تصمیمات
* فردی که بیشترین مسئولیت اخلاقی و سیاسی را دارد
ب) سقوط در سطح «ساختار»
وقتی میگویند «باند حاکم»، یعنی:
* سقوط فقط متوجه یک فرد نیست
* کل ساختار تصمیمسازی، نظامی، سیاسی و امنیتی دچار بحران مشروعیت شده
پ) سرایت به آمریکا
این سرایت در حقیقت یعنی:
* هزینه داشتنِ همپیمانی با اسرائیل در افکار عمومی جهان.
* این یک تحول معنادار در روابط بینالملل است.
۷. جمعبندی تحلیلی فراز:
این بخش از سخنان مقام معظم رهبری چند پیام کلیدی دارد:* فاجعه غزه صرفا یک بحران منطقهای نیست؛ یک فاجعه تاریخی است.
* رژیم صهیونیستی در سطح اخلاقی، رسانهای و سیاسی دچار سقوط شد.
* آمریکا نیز به دلیل حمایت از این روند، شریک بدنامی و منفوریت شده است.
* افکار عمومی جهان بیش از گذشته به ارتباط مستقیم میان «حمایت آمریکا» و «فاجعه انسانی» پی بردهاند.
* منفوریت صهیونیسم از سطح یک فرد یا دولت فراتر رفته و به یک ساختار سیاسی تبدیل شده است.
* این فراز در واقع «روایت جهانی» فاجعه غزه را تبیین میکند و رهبری آن را به زبان مردم جهان ترجمه میکنند.
در یک جمله:
این فراز توضیح میدهد که فاجعه غزه، مرزهای سیاسی را کنار زد و ماهیت اخلاقی و حقیقی صهیونیسم و آمریکا را در برابر وجدان عمومی جهان آشکار کرد.

فراز یازدهم: دخالتهای جهانی آمریکا و گسترش نفرت جهانی
دخالتهای آمریکا در نقاط مختلف عالم هم یکی از عواملی است که روزبهروز آمریکا را در دنیا بیشتر منزوی میکند؛ ولو حالا رؤسای بعضی از کشورها تملّق او را بگویند امّا در میان ملّتها، روزبهروز آمریکا را منفورتر میکند.هر جا که دخالت کرده یا جنگافروزی است یا نسلکشی است یا ویرانی و آوارگی است؛ اینها نتایج ورود آمریکا است. جنگ پُرخسارت اوکراین را آمریکا به راه انداخت و به نتیجه هم نرسید. این رئیس[جمهور] کنونی آمریکا میگفت که سهروزه قضیّه را حل خواهد کرد؛ الان بعد از یک سال، یک طرح بیست و هشت مادّهای را دارد بِزور تحمیل میکند بر آن کشوری که خودش او را وارد جنگ کرده.
و حملات رژیم صهیونیستی به لبنان، تجاوز به سوریه، جنایاتش در کرانه[ی باختری] و غزّه هم که همهی دنیا شاهد وضع آن هستند، همه با پشتگرمی آمریکا است و آمریکا در این زمینه به معنای واقعی کلمه ضرر کرد و منفور واقع شد.
حالا البتّه شایعاتی درست میکنند که دولت ایران به واسطهی فلان کشور به آمریکا پیغام فرستاده؛ دروغ محض که چنین چیزی حتماً وجود نداشت.
تحلیل فراز یازدهم: فروپاشی اخلاقی و سیاسی آمریکای مداخلهگر
۱. چرا رهبر انقلاب بعد از «فاجعه غزه» به «دخالتهای جهانی آمریکا» میپردازند؟
این تغییر موضوعی درواقع ادامهی یک خط تحلیلی است:* ابتدا سقوط اخلاقی اسرائیل ← فاجعه غزه
* سپس شریک اصلی آن ← آمریکا
* اکنون چرایی نفرت جهانی از آمریکا ← دخالتگری و جنگافروزی
این پیوستگی نشان میدهد که مقام معظم رهبری در حال ترسیم یک «صورتبندی جامع از بحران مشروعیت آمریکا» هستند؛ نه فقط در یک پرونده، بلکه در سطح رفتار جهانی.
۲. جمله کلیدی: «دخالتهای آمریکا روزبهروز او را منزویتر و منفورتر میکند»
این گزاره به ظاهر ساده، اما بسیار عمیق است.الف) تفکیک مهم: دولتها ≠ ملتها
رهبر معظم انقلاب صریحاً میفرمایند:
ممکن است «برخی دولتها» تملّق آمریکا را بگویند، اما «ملتها» روز به روز از او دورتر و متنفرتر میشوند.
این تفکیک سه پیام دارد: مقام معظم رهبری معتقدند محبوبیت یک قدرت را باید در «افکار عمومی» سنجید، نه در رفتارِ دولتمردان وابسته و این معیار، معیار «پایداری سیاسی» است، نه «ظاهر دیپلماتیک».
ب) انزوای واقعی از منظر ملّتها
از نگاه رهبر معظم انقلاب، انزوای حقیقی زمانی است که: تصویر جهانی یک کشور مخدوش شود، قدرت اقناع او سقوط کند و سخنش در جهان شنیده نشود.
این همان چیزی است که در ادبیات روابط بینالملل، «سقوط قدرت نرم» نام دارد.
۳. چرا این نفرت روز به روز گسترش مییابد؟
مقام معظم رهبری میفرمایند:«هر جا دخالت کرده، نتیجهاش جنگافروزی یا نسلکشی یا ویرانی و آوارگی بوده.»
این جمله سه محور دارد:
۱. جنگافروزی: یعنی مداخله آمریکا اغلب: آغازگر جنگ، تشدید کننده بحران و فلجکننده امنیت منطقهای است.
۲. نسلکشی: به معنای: کشتار گسترده غیرنظامیان، نابودی بافت جمعیتی و حمله به ساکنان و کودکان است که نمونههای معاصر آن در افغانستان، عراق و اکنون در غزه دیده میشود.
۳. ویرانی و آوارگی: یعنی مداخله آمریکا نه فقط جنگ، بلکه: بیخانمانسازی مردم، نابودی زیرساخت، گسترش فقر و فروپاشی اجتماعی را به دنبال دارد.
نتیجه: مردم جهان «آثار» مداخله آمریکا را میبینند و همین آثار منبع نفرت جهانی شده است.
۴. نمونه اول: جنگ اوکراین
مقام معظم رهبری با یک گزاره دقیق وارد پرونده اوکراین میشوند:«این جنگ را آمریکا به راه انداخت و به نتیجه هم نرسید.»
الف) تحلیل این گزاره
این اشاره نشاندهنده سه نکته راهبردی است:
* آغاز بحران از سوی آمریکا
* طولانی شدن جنگ برخلاف محاسبات اولیه
* شکست در دستیابی به هدف مطلوب
ب) جمله مهم: «رئیسجمهور آمریکا میگفت سه روزه حل خواهد شد…»
این جمله دو معنای مهم دارد:
* غلط بودن محاسبات دولت آمریکا
* ناتوانی در مدیریت تبعات جنگ ترکیبی
پ) طرح ۲۸ مادهای تحمیلی
رهبر معظم انقلاب میفرمایند:
«اکنون، بعد از یک سال، طرح بیستوهشت مادهای را به زور میخواهد بر همان کشوری تحمیل کند که خودش او را وارد جنگ کرد.»
این جمله کلیدی است:
* آغاز جنگ با تصمیم آمریکا
* ادامه جنگ برخلاف محاسبات
* اکنون تلاش برای تحمیل یک طرح سیاسی بر طرف درگیر
یعنی آمریکا هم «شروعکننده» جنگ بوده هم «بازیگردان پساجنگ».
۵. نمونه دوم: تجاوزات رژیم صهیونیستی و نقش آمریکا
مقام معظم رهبری به چهار نقطه بحران: حملات علیه لبنان، تجاوز به سوریه، جنایات کرانه باختری و فاجعه غزه اشاره میکنند و میفرمایند: «همه با پشتگرمی آمریکا است.»تحلیل پشتگرمی
پشتگرمی در ادبیات رهبر معظم انقلاب یعنی: پشتیبانی نظامی، اطمینان سیاسی، حمایت دیپلماتیک و چراغ سبز اطلاعاتی و نظامی.
بنابراین، شریک بودن آمریکا فقط یک «اتهام» نیست؛ بلکه یک «تحلیل رفتارشناختی» است.
ایشان درنتیجه میفرمایند: «آمریکا در این زمینه به معنای واقعی کلمه ضرر کرد و منفور واقع شد.»
این جمله نشان میدهد: فاجعه غزه و حملات منطقهای، شتابدهنده نفرت جهانی از آمریکا بوده و تحمیل هزینه حیثیتی سنگینی بر سیاست خارجی آمریکا داشته است.
۶. مواجهه با جنگ روایتها: «شایعه پیغام ایران»
در پایان فراز، مقام معظم رهبری به جنگ رسانهای دشمن اشاره میکنند:«شایعاتی درست میکنند که ایران از طریق فلان کشور به آمریکا پیغام فرستاده… دروغ محض است.»
تحلیل این بخش:
الف) هدف دشمن؛ القای ضعف:
چنین شایعاتی معمولا برای القای چند پیام ساخته میشود: ایران عقبنشینی کرده، ایران نیازمند مذاکره است یا ایران از موضع قدرت پایین آمده است.
ب) پاسخ رهبر انقلاب؛ اقناع مردم با بیان حقیقت:
مقام معظم رهبری بدون ورود به جزییات، اصل شایعه را رد میکنند: «حتما چنین چیزی وجود نداشت.» این پاسخ صریح، فضای ابهام را از بین میبرد، از سوءاستفاده رسانههای خارجی جلوگیری میکند و اعتماد مردم را حفظ مینماید. در جهاد تبیین، شفافسازی سریعِ شایعات، یکی از اصول اصلی است.
۷. جمعبندی تحلیلی فراز:
بیانات روشنگرانه رهبر معظم انقلاب در این فراز، چند پیام بنیادین دارد:* رفتارهای مداخلهگرانه آمریکا در جهان، عامل اصلی نفرت روبهگسترش ملتهاست.
* نمونههای عینی این نفرت: اوکراین، لبنان، سوریه، کرانه باختری و غزه است.
* آمریکا در همه این پروندهها «شروعکننده بحران» بوده اما «به نتیجه نرسیده».
* در فاجعه غزه، منفوریت اسرائیل به آمریکا نیز منتقل شده و هزینه سیاسی بزرگی برای واشنگتن رقم زده است.
* شایعات درخصوص ارسال پیغام از سوی ایران به آمریکا، بخشی از جنگ شناختی دشمن است و با صراحت تکذیب شده است.
در یک جمله:
این فراز توضیح میدهد که چگونه رفتار مداخلهگرانه آمریکا، جایگاه جهانی آن را فرسوده کرده و در وجدان مردم دنیا، چهرهای منفور و ناکارآمد از آن ساخته است.

فراز دوازدهم: خیانت آمریکا حتی به دوستان خود
آمریکاییها به دوستان خودشان هم خیانت میکنند؛ یعنی به کسانی هم که دوستان آنها هستند خیانت میکنند؛ از باند جنایتکار صهیونیِ حاکم بر فلسطین حمایت میکنند؛ به خاطر نفت و معادن زیرزمینی حاضرند در هر جای دنیا جنگافروزی کنند که امروز این جنگافروزی به آمریکای لاتین هم رسیده؛ و به طور قطع یک چنین دولتی درخور آن نیست که دولتی مثل جمهوری اسلامی، به دنبال ارتباط با او و همکاری با او باشد.تحلیل فراز دوازدهم: تبیین ماهیت غیرقابل اعتماد قدرتی که بر منفعت بنا شده است
۱. پیوند این فراز با فرازهای قبلی
رهبر معظم انقلاب پیش از این موضوعاتی را مطرح کردند:* نقش آمریکا در فجایع غزه
* تشدید نفرت جهانی نسبت به آمریکا
* انزوای واقعی این کشور در میان ملتها
* دخالتهای جنگآفرین واشنگتن در نقاط مختلف جهان
اکنون در این فراز، ایشان از سطح «رفتار بیرونی» آمریکا یک لایه بالاتر میآیند و به ماهیت درونی و ساختاری آن میپردازند:
آمریکا حتی به دوستان خود نیز وفادار نیست.
این جمله، تصویری ژرفتر از ماهیت نظام سیاسی آمریکا ارائه میدهد؛ تصویری که برای فهم رفتار خارجی آمریکا کاملاً کلیدی است.
۲. گزاره اصلی: «آمریکاییها به دوستان خودشان هم خیانت میکنند»
این جمله به ظاهر ساده، در واقع حاوی چهار لایه مهم است:الف) ماهیت منفعتمحور:
رهبر معظم انقلاب ماهیت آمریکا را چنین توصیف میکنند: رابطهمحور، ارزشمحور و پیمانمحور نیست، بلکه صرفا منفعتمحور است. یعنی: تا زمانی با یک دولت رفیق است که از آن سود میبرد. وقتی سود تغییر کند، تمام تعهدات و رفاقت را کنار میگذارد.
ب) خیانت به دوستان یک «نشانه ساختاری» است:
این رفتار از نگاه مقام معظم رهبری یک «اتفاق» نیست؛ بلکه: محصول جهانبینی لیبرالیستی، وابسته به سلطهجویی اقتصادی و خروجی طبیعی ساختار قدرت در واشنگتن است.
پ) هشدار به افکار عمومی منطقه:
وقتی رهبر معظم انقلاب این جمله را بیان میکنند، در واقع به کشورهایی هشدار میدهند که: به آمریکا اعتماد کردهاند، تصور میکنند رابطه با واشنگتن «امنیتآفرین» است و میپندارند آمریکا یک «حامی وفادار» است. لذا این فراز تحلیل میکند که: این تصور، خطای راهبردی است.
ت) تحلیل جهاد تبیین:
این جمله یک کارکرد مهم در جهاد تبیین دارد: شکستن هیبت ساختگی آمریکا، آشکار کردن چهره واقعی سیاست آمریکا و تصحیح برداشت عمومی در کشورهای منطقه.
۳. مورد اول: «حمایت آمریکا از باند جنایتکار صهیونی»
مقام معظم رهبری با یک مصداق عینی، گزاره «خیانت به دوستان» را توضیح میدهند.تحلیل این بخش:
رژیم صهیونیستی بزرگترین شریک آمریکا در خاورمیانه است. آمریکا آن را «دوست» و «متحد استراتژیک» معرفی میکند، اما حتی همین دوست را نیز قربانی منافع خودش میکند.
از نگاه رهبر معظم انقلاب: آمریکا به خاطر حفظ هژمونی جهانی، به خاطر لابیهای داخلی و بهخاطر فشارهای کمپانیهای اسلحهساز، اسرائیل را وارد مسیرهای خطرناک میکند؛ مسیرهایی که در نهایت حتی برای خود اسرائیل هم پرهزینه و نابودکننده است.
درنتیجه، حمایت آمریکا از رژیم صهیونیستی، نه از سر وفاداری، بلکه از سر بهرهکشی است.
۴. مورد دوم: «جنگافروزی برای نفت و معادن زیرزمینی»
این جمله یکی از روشنترین شاخصهای ماهیت سیاست خارجی آمریکا است.الف) انگیزه اصلی:
مقام معظم رهبری درباره انگیزه اصلی آمریکا را نفت، معادن و ذخایر زیرزمینی برمیشمارند. این بیان، انگیزه اقتصادی پشت مداخلات آمریکا را آشکار میکند.
ب) تحلیل راهبردی:
* جنگها، ابزار تسلط اقتصادی هستند
* مداخلات نظامی برای «بازار» و «منابع» است
* دموکراسی و حقوق بشر، پوششهای تبلیغاتیاند
این یکی از کلیدیترین محورهای نقد رهبر معظم انقلاب نسبت به ساختار قدرت آمریکا است.
پ) گسترش جنگافروزی به آمریکای لاتین
این جمله مهم است:
«و امروز این جنگافروزی به آمریکای لاتین هم رسیده»
یعنی: آمریکا فقط خاورمیانه را بیثبات نکرد، بلکه دامنه بحرانسازیاش به حیاطخلوت خودش نیز کشیده شده و منطقههایی مانند ونزوئلا، بولیوی، کلمبیا و شیلی نیز درگیر این سیاست شدهاند.
از نظر مقام معظم رهبری، این «گسترش جهانی» ماهیت آمریکاست.
۵. نتیجهگیری: «دولتی با چنین ماهیتی شایسته همکاری با جمهوری اسلامی نیست»
این جمله نتیجه بخشهای قبلی است.رهبر معظم انقلاب ابتدا ماهیت آمریکا (خیانت)، رفتار آمریکا (جنگافروزی)، آثار سیاست آمریکا (ویرانی و بیثباتی) و تحقق اراده آمریکا (با زور و خیانت) را بیان میکنند. سپس به نتیجه طبیعی این تحلیل میرسند:
چنین دولتی شایسته ارتباط و همکاری با جمهوری اسلامی نیست.
تحلیل این نتیجه:
الف) سیاست خارجیِ عزتمحور:
این جمله به شعار اصلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی اشاره دارد: نه سلطهپذیر، نه سلطهگر و نه وابسته.
ب) تفکیک ارتباط با «ملت آمریکا» از «دولت آمریکا»:
مقام معظم رهبری مشخصا دولت آمریکا را نفی میکنند، نه ملت را.
پ) تعریف استقلال سیاسی در گفتمان انقلاب:
استقلال سیاسی یعنی: ارتباط بر پایه احترام، نه ترس، نه اجبار و نه وابستگی که آمریکا چنین چارچوبی ندارد.
۶. جمعبندی تحلیلی فراز:
این فراز از بیانات رهبر معظم انقلاب پنج پیام بزرگ دارد:* آمریکا به دوستان خود وفادار نیست؛ منفعتمحور است، نه ارزشمحور.
* حمایت آمریکا از صهیونیسم، نه از سر محبت، بلکه از سر بهرهکشی است.
* واشنگتن برای برداشت نفت و منابع طبیعی، جنگ را به هر نقطهای صادر میکند.
* دامنه جنگافروزی آمریکا از خاورمیانه به آمریکای لاتین هم رسیده است.
* بنابراین، ارتباط جمهوری اسلامی با این دولت منطقی، سالم و عزتمندانه نیست.
در یک جمله:
مقام معظم رهبری در این فراز، ماهیت غیرقابل اعتماد و خیانتکارانه آمریکا را تبیین میکنند، و نتیجه میگیرند که کشورِ بر پایه منفعت و جنگ، شریک راهبردی جمهوری اسلامی نخواهد بود.

فراز سیزدهم: توصیههای پایانی به ملت: وحدت، حمایت از دولت، پرهیز از اسراف، انس با خدا
و امّا چند جمله هم به عنوان نصحیت به فرزندان خودم، به ملّت عزیز ایران عرض بکنم:در برابر دشمن، همه با هم باشید. در بین اقشار مختلف یا جناحهای سیاسی مختلف اختلافاتی وجود دارد، اختلافاتی هست، باشد؛ لکن در مقابل دشمن مثل دوران جنگ دوازدهروزه همه در کنار هم قرار بگیریم؛ این یک عامل بسیار مهم برای اقتدار ملّی کشور عزیزمان است.
توصیهی بعدی: از رئیسجمهور محترم و دولت خدمتگزار حمایت کنیم. کارهای خوبی را شروع کردهاند؛ بعضی از کارهایی را که شهید رئیسی شروع کرده بود و نیمهکاره مانده بود، ادامه دادند؛ این کارها دارد انجام میگیرد و انشاءالله نتایج این کارها را مردم بعدها خواهند دید. بایستی از دولت حمایت کرد؛ دولت بار سنگینی بر دوش دارد؛ ادارهی کشور کار آسانی نیست، کار سختی است و این بر عهدهی دولت است.
توصیهی بعدی: همهی ما از اسراف اجتناب کنیم؛ اسراف در آب، اسراف در نان، اسراف در گاز، اسراف در بنزین، اسراف در خوراکیها و ارزاق روزانه. از اسراف باید پرهیز کرد که یکی از مهمترین خطرها و ضررها برای کشور و برای خانوادهها اسراف در اینها است؛ و اگر اسراف نباشد، در واقع اگر دور ریختن این عوامل لازم زندگی، این نیازهای ضروری زندگی نباشد، بلاشک اوضاع کشور خیلی بهتر از این خواهد بود.
و آخرین توصیهی من: ارتباط با خدا را بیشتر کنید؛ برای باران، برای امنیّت، برای عافیت، برای همهچیز از خدای متعال کمک بخواهید؛ با خدا حرف بزنید، از خدا بخواهید، متضرّعانه به درگاه خدا بروید؛ انشاءالله خدای متعال اسباب اصلاح همهی امور را فراهم خواهد کرد.
تحلیل فراز سیزدهم: چهار فرمان پدرانه مقام معظم رهبری برای سلامت ملی
۱. «نصحیت به فرزندان خودم»؛ چرا این لحن؟
این فراز با یک جمله بسیار مهم شروع میشود:«چند جمله هم به عنوان نصحیت به فرزندان خودم…»
این جمله سه نقش دارد:
* تبدیل فضای سخنرانی از «موضع حاکمیتی» به «موضع پدرانه»
* جانمایی مخاطب در جایگاه «امت» و «خانواده»
* تقویت پذیرش و اثرگذاری توصیههای اخلاقی و اجتماعی
در جهاد تبیین، این تغییر لحن از «تحلیل سیاسی» به «پند پدرانه»، نشانه انتقال از بخشهای سخت به «حوزه تربیت اجتماعی» است.
۲. توصیه اول: وحدت ملی در برابر دشمن
متن توصیه:«در برابر دشمن، همه با هم باشید… اختلافات هست، باشد؛ لکن در مقابل دشمن… مثل دوران جنگ دوازدهروزه همه در کنار هم قرار بگیریم.»
لایههای تحلیلی این گزاره:
الف) تفکیک اختلافات داخلی از مواجهه با دشمن
مقام معظم رهبری «اختلاف» را نفی نمیکنند؛ بلکه: اختلاف نظر را طبیعی میدانند، اما اجازه نمیدهند که اختلاف، «امنیت ملی» را تضعیف کند. این یک اصل کلاسیک در علوم سیاسی است:
وحدت در برابر تهدید خارجی ≠ حذف اختلاف داخلی
ب) ارجاع به تجربه جنگ دوازدهروزه
این تجربه برای ایشان «شاهد عملی» است:
تمام جناحها کنار هم ایستادند، حتی منتقدان و مخالفان نیز در نقطهٔ مشترک قرار گرفتند.
در جهاد تبیین، این نوع ارجاع تاریخی برای تقویت حافظه جمعی و «فراخوانی الگوهای موفق» به کار میرود.
پ) نتیجه راهبردی
وحدت، از نگاه رهبر معظم انقلاب، نه یک شعار، بلکه: ابزار تولید قدرت ملی، بازدارنده تهدید دشمن و ساماندهنده انسجام اجتماعی است.
۳. توصیه دوم: حمایت ملت از دولت
متن توصیه:«از رئیس جمهور محترم و دولت خدمتگزار حمایت کنیم… دولت بار سنگینی بر دوش دارد.»
لایههای تحلیلی:
الف) تعریف «حمایت»
در این فراز، حمایت صرفا به معنای «تأیید سیاسی» نیست؛ بلکه شامل این موارد است:
* همراهی اجتماعی
* تقویت روانی و امید عمومی
* پرهیز از تضعیف ساختار اجرایی کشور
* صبر در برابر سختیهای اصلاح ساختارها
ب) اشاره به ادامه راه شهید رئیسی
این اشاره سه پیام در خود دارد:
* پیوستگی پروژه کلان دولتسازی
* احترام به میراث مدیریتی
* تقویت ثبات نهادی دولت
پ) یادآوری سختی اداره کشور
جمله مهم: «اداره کشور کار آسانی نیست.»
این جمله یک نکته تربیتی برای افکار عمومی دارد:
* کاهش انتظارات غیرواقعی
* افزایش صبر اجتماعی
* و جلوگیری از بیثباتی روانی در جامعه
۴. توصیه سوم: مبارزه با اسراف
متن توصیه:«همه ما از اسراف اجتناب کنیم… آب، نان، گاز، بنزین، خوراکیها… اگر اسراف نباشد، اوضاع کشور خیلی بهتر از این خواهد بود.»
لایههای تحلیلی:
الف) «اسراف» بهعنوان مسأله ملی، نه فردی
این بیان، اسراف را از حوزه اخلاق فردی خارج میکند و به سطح: اقتصاد ملی، امنیت انرژی، عدالت اجتماعی و تابآوری کشور میبرد.
ب) دقت در مصادیق انتخابشده
مصادیق کاملا «ضروریات زندگی» هستند: آب، نان، گاز، بنزین و ارزاق روزانه.
این انتخاب نشان میدهد که مقام معظم رهبری اسراف را نه یک رفتار اخلاقی، بلکه تهدید معیشتی و ساختاری کشور میدانند.
پ) گزاره مهم: «اگر اسراف نباشد اوضاع کشور بهتر میشود»
این جمله به یک نکته کلیدی اشاره دارد:
بخشی از مشکلات موجود، «درونی» و قابل اصلاح با رفتار مردم است و همه بحرانها «سیستمی و دولتی» نیست که نقش مردم در اقتصاد مقاومتی برجسته میشود.
۵. توصیه چهارم: انس با خدا، رازِ پنهانِ آرامش جمعی
متن توصیه:«ارتباط با خدا را بیشتر کنید… برای باران، امنیت، عافیت، برای همه چیز از خدا کمک بخواهید… متضرعانه به درگاه خدا بروید.»
لایههای تحلیلی:
الف) نگاه توحیدی به اداره جامعه
در این بخش، مقام معظم رهبری به ریشههای اصلی امنیت اجتماعی اشاره میکنند: توکل، دعا، تضرع، ارتباط قلبی و طلب یاری در امور عمومی.
این نگاه، در سبک فکری ایشان، مکمل عقلانیت سیاسی و برنامهریزی اجرایی است.
ب) پیوند میان معنویت و امور دنیوی
ایشان مواردی مانند باران، امنیت، عافیت و اصلاح امور را در کنار هم میآورند، تا نشان دهند:
معنویت در نگاه اسلامی از زندگی جدا نیست.
این برخلاف نگاه سکولارِ رایج در جهان جدید است.
پ) پیام تربیتی
جمله پایانی: «خدا اسباب اصلاح امور را فراهم خواهد کرد.»
این عبارت، هم جنبه امیدبخشی دارد و هم جنبه تربیتی: دعوت به توکل، حفظ آرامش اجتماعی و افزایش امید ملی.
۶. نتیجهگیری کلی چهار توصیه رهبر انقلاب
اگر بخواهیم پیام این نصایح را به زبان ساده بیان نماییم:* وحدت = قدرت ملی و بازدارندگی
* حمایت از دولت = ثبات اجرایی و مدیریت بحران
* پرهیز از اسراف = بهبود معیشت و کاهش فشار بر اقتصاد
* انس با خدا = آرامش ملی و امید اجتماعی
به عبارت دیگر: این چهار توصیه چهار ستون «تابآوری ملی» هستند.
۷. جمعبندی تحلیلی فراز:
این فراز پایانی بیانات مقام معظم رهبری، نقشه سلامت اجتماعی جامعه ایرانی را در چهار محور: وحدت ملی، حمایت از دولت، اصلاح رفتارهای اقتصادی و تقویت معنویت بیان میکند؛ چهار محوری که در واقع، هم پایه امنیت ملیاند و هم شرط آرامش درونی ملت.
جمعبندی نهایی:
بیانات رهبر معظم انقلاب در ۶ آذر ۱۴۰۴، تصویر منسجمی از منطق قدرت ملی ایران، نقش مردم، جایگاه بسیج، ماهیت دنیای استکباری، ابعاد جنگهای نوین و الزامات اخلاقی-معنوی جامعه ارائه میدهد. در یک نگاه جامع، میتوان این ۱۳ فراز را در قالب چهار محور کلیدی خلاصه کرد:۱. هویت و سرمایه اجتماعی
بیانات ایشان درباره بسیج، ضرورت انتقال نسل به نسل هویت انقلابی، نقش نوجوانان و اهمیت عقبه مردمیِ جبهه مقاومت، همگی بر یک اصل بزرگ تکیه دارد:هویت مردممحور، راز ماندگاری قدرت ایران است.
۲. موقعیت منطقهای و جهانی ایران
تحلیل مقاومت در غرب آسیا، گسترش الگوی ایران در سطح بینالمللی، شکست جبهههای سیاسی و نظامی آمریکا و صهیونیسم، و رسوایی فاجعه غزه، نشان میدهد که:قدرت ایران محصول مقاومت فعال و استقلالطلبانه است، نه صرفا یک موقعیت ژئوپلیتیک.
۳. شناخت دشمن و ماهیت نظام سلطه
بیان خیانتهای آمریکا، ناکامی در جنگ دوازدهروزه، دخالتهای جهانی، و رفتارهای دوگانه قدرتها، مخاطب را دعوت میکند به:فهم واقعبینانه از ساختار سلطه و دوری از سادهباوری در روابط بینالملل.
۴. الزامات درونی پیشرفت
چهار توصیه پایانی - وحدت ملی، حمایت از دولت، پرهیز از اسراف، و انس با خدا - نشان میدهد که:اصلاح اجتماعی و تقویت قدرت ملی از درون جامعه آغاز میشود.
به این ترتیب، منظومه ۱۳ فراز، تنها یک مجموعه توصیه یا موضعگیری نیست؛ بلکه یک «نقشه فکری» برای حکمرانی الهی-مردمی، پیشرفت، تابآوری و معنویت اجتماعی است.
راهکارهای پیشنهادی تحقق منویات رهبر انقلاب
راهکارهای کاربردی تحقق منویات مقام معظم رهبری، در چهار سطح قابل دستهبندی است:الف) سطح فردی
* مطالعه و بازخوانی منابع معتبر تاریخ انقلاب برای تقویت هویت ملی* انضباط مصرف آب، نان، انرژی و خوراکیها (الگوی اقتصاد رفتاری)
* تقویت ارتباط روزانه با خدا، دعا برای آرامش اجتماعی، و تمرین شکرگزاری
* افزایش سواد رسانهای برای مقابله با تحریف و شایعات
ب) سطح خانوادگی
* گفتگوهای هفتگی در خانواده درباره ارزشهایی مانند مسئولیتپذیری، امید و تعاون* آموزش عملی «پرهیز از اسراف» به فرزندان با الگوهای ساده
* تبدیل خانه به محیطی آرام، معنوی و استوار در برابر فشارهای رسانهای
پ) سطح اجتماعی-فرهنگی
* تشکیل گروههای کوچک جهاد تبیین در دانشگاهها، مدارس، پایگاههای بسیج و مساجد* تولید محتوای دقیق، مستند و آرام در فضای مجازی برای پاسخگویی به تحریفها
* ترویج فرهنگ کار جهادی و خدمترسانی اجتماعی (افطاری ساده، کمکهای محلهای، آموزش رایگان و…)
* تقویت ارتباط مردم با نهادهای خدمترسان و دولتی برای مشارکت در بهبود امور
ت) سطح سیاستگذاری فرهنگی-اجتماعی
* بازطراحی برنامههای تربیتی مدارس و دانشگاهها بر پایه هویت ایرانی-اسلامی* تقویت گفتمان امید در رسانههای داخلی
* حمایت از پژوهشهایی درباره جنگ شناختی، ثبات اجتماعی و بسیج دانشجویی-نخبگانی
* شفافسازی مستمر دستگاهها برای افزایش سرمایه اجتماعی و وحدت داخلی
سخن پایانی:
قدرت یک ملت تنها در ابزار و امکاناتش نیست؛ در دلهای پاک، نیتهای روشن و امیدی است که نسل به نسل منتقل میشود.ایران نه با هیاهوی دشمن میلرزد، نه با سختیها میایستد؛ ایرانیان با «وحدت»، «معنویت»، «هویت» و «خدمت» راه خود را با قدرت ادامه میدهند.
اگر هر ایرانی، هر خانواده، هر جوان، حتی یک قدم کوچک در این مسیر بردارد، راه بزرگِ پیشرفت این سرزمین، روشنتر و مطمئنتر خواهد شد.
نویسنده: سیدامیرحسین موسوی تبار
منبع: تحریریه راسخون
© استفاده از این مطلب، فقط با ذکر منبع بلامانع است.