مباني فلسفي – کلامي حقوق بشر در اديان (3)

داستان هابيل و قابيل (يا قاين؛ به تعبير تورات) که در قرآن و تورات با اندک تفاوتي آمده از جمله موارد بزرگداشت بشر در اين دو کتاب مقدس به شمار مي‌آيد. هنگامي که قابيل برادرش هابيل را مي‌کشد، خداوند اين عمل او را معادل کشتن نيمي از بشريت تلقي کرده، آن را نسل کشي معرفي مي‌کند.
سه‌شنبه، 16 آذر 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
مباني فلسفي – کلامي حقوق بشر در اديان (3)

 مباني فلسفي – کلامي حقوق بشر در اديان (3)
مباني فلسفي – کلامي حقوق بشر در اديان (3)


 





 

 

هابيل و قابيل در تورات
 

داستان هابيل و قابيل (يا قاين؛ به تعبير تورات) که در قرآن و تورات با اندک تفاوتي آمده از جمله موارد بزرگداشت بشر در اين دو کتاب مقدس به شمار مي‌آيد. هنگامي که قابيل برادرش هابيل را مي‌کشد، خداوند اين عمل او را معادل کشتن نيمي از بشريت تلقي کرده، آن را نسل کشي معرفي مي‌کند.
حوّا به قاين حامله شد و پس از او هابيل را به دنيا آورد. هابيل شبان بود و قاين کشاورز. اتفاقاً يک بار قاين از ميوة زمينش هديه‌اي و قابيل نيز از بهترين گوسفندانش قرباني به پيشگاه خداوند آورد و پروردگار قرباني هابيل را پذيرفت و به قرباني قاين نظر نکرد. قاين از اين مسأله به خشم آمد.... و پس از گفتگو با برادرش هابيل، او را کشت. پروردگار از قاين پرسيد که برادرت کجاست. او پاسخ داد که نمي‌دانم زيرا نگهبان او نبوده‌ام. پروردگار به او فرمود چه کرده‌اي که اينک خون‌هاي برادرت به سوي من فرياد مي‌کنند و اکنون تو لعنت شده در زمين مي‌باشي.... (تورات، سفر پيدايش، باب4، آيات 1 الي16)
دربارة «خونهاي برادرت» مفسران تورات گفته‌اند که هر چند قاين تنها يک نفر را کشته بود ولي او با اين کار خود در واقع همه افرادي را که ممکن بود از نسل هابيل در طول تاريخ متولد شوند نابود ساخته بود و به همين علت خداوند به او فرمود اينک خون‌هاي برادرت فرياد مي‌کنند.
خداوند به قاين فرمود: اين آواز خونهاي برادر توست که از زمين به سوي من فرياد مي‌کنند. در سفر پيدايش باب4، آيه10 تورات گفته نشده «خون برادرت» بلکه «خون‌هاي برادرت» ذکر شده، به معناي خون او و خون اولاد و اعقاب او. به همين جهت آدم ابوالبشر در آغاز خلقت به صورت يک فرد آفريده شد تا به ما اين درس را بياموزد که هر کس جاني را تباه سازد و او را هلاک کند، تورات در حق او چنين حکم مي‌کند که گويي همه جهانيان را نابود کرده است و هر کس که جان کسي را از نابودي نجات دهد به مثابه آن است که همه جهانيان را نجات داده باشد. (راب، 313)

هابيل و قابيل در قرآن کريم
 

قرآن کريم به حکم آن که مهيمن بر کتب آسماني پيش از خود مي‌باشد، بسياري از داستان‌هاي تورات را احياء کرده است و در مواردي خطاهاي عمدي يا غيرعمدي مستحدث در تورات را اصلاح نموده، در بسياري از موارد نيز حکايات فاقد پيام آن را با پيامهاي سازنده و نويد بخش تکميل فرموده است. از حمله اين حکايات، داستان هابيل و قابيل مي‌باشد که در سورة مائده (آخرين سورة قرآن از نظر نزول آيات) به صورت جالبي روايت شده است:
«واتل عليهم نبأ بني‌‌آدم....»: براي آن‌ها سرگذشت دو پسر آدم را متذکر باش هنگامي که آن دو قرباني کردند و قرباني يکي پذيرفته و قرباني ديگري پذيرفته نشد، پس آن گاه به برادرش گفت تو را خواهم کشت. برادرش به او گفت اين خداوند است که تنها از پرهيزگاران مي‌پذيرد ولي بدان که اگر تو دست به سوي من دراز کني تا مرا بکشي، من دست به سوي تو دراز نخواهم کرد؛ چه، از پروردگار عالميان وحشت دارم و من اميدوارم که تو با کشتن من گناهان مرا نيز به اضافه گناهان خود به عهده بگيري و به خاطر اين عمل وارد جهنم شوي؛ زيرا سزاي ظالمان همين است.
امّا قابيل را هواي نفس به کشتن برادر فرمان داد و او نيز برادر را کشت و با کشتن او بر خويش ستم کرد و هنگامي که سرگردان بود و نمي‌دانست جنازة برادر را چگونه پنهان کند خداوند کلاغي را فرستاد که زمين را مي‌کند، تا به او بفهماند که چگونه جسد برادر را در خاک دفن نمايد. قابيل که چنين ديد ناله کرد و گفت: واي بر من که از اين کلاغ نيز عاجزترم و آن گاه از کاري که کرده بود سخت پشيمان شد. (مائده/31-27)
آن گاه قرآن کريم مي‌فرمايد:
به همين جهت بود که ما بر بني‌اسرائيل تشريح کرديم که هر کس جاني را نابود سازد بدون اين که مرتکب قتلي يا موجب فسادي در زمين شده باشد (از نظر گناه) همانند آن است که همه بشريت را نابود ساخته است و هر کس جاني را از خطر برهاند (از نظر ثواب) همانند آن است که همه مردم را از مرگ رهانيده باشد..... (مائده/32)
حکايت قرآن از سرگذشت هابيل و قابيل، تفاوتهاي جالبي با آنچه در تورات آمده، دارد؛ چه، در حکايت قرآن سخني از گفتگوي مستقيم قابيل با خداوند مطرح نيست بلکه در قرآن، هم مخاطب و هم پاسخ دهنده قابيل، همانا برادرش هابيل مي‌باشد که باعث شده حکايت قرآن در قياس با تورات که مي‌گويد: «خداوند به قابيل گفت چه کرده‌اي...» زيباتر و طبيعي‌تر نمايد.
اما در کل بايد گفت: اين دو منبع بزرگ احکام الهي، علي‌رغم برخي تفاوت‌هاي جزئي از قبيل آنچه ذکر شد، نتيجه واحدي را بيان داشته‌اند و هر دو منبع به اهميت خون بشر اشاره کرده و آثار خطرناک قتل نفس و عکس‌العمل متناسب در برابر اين جرم را بيان کرده‌اند.
کتاب تورات و تفسير آن ـ يعني کتاب تلمود؛ که اکثريت يهوديان آن را به عنوان «ميشنا» (يا «مثني» در زبان عربي) به عنوان نسخه شفاهي تورات مي‌شناسند ـ کشتن يک انسان را همانند کشتن همه بشريت تلقي نموده است، خواه اين مقتول زن باشد يا مرد، کودک باشد يا بالغ، سياه باشد يا سفيد. قرآن کشتن انسان را تنها در صورتي مجاز دانسته است که او مرتکب قتلي شده و يا امنيت را از مردم سلب نموده باشد. همچنين نجات يک انسان و رهانيدن او از مرگ را همانند نجات بشريت دانسته است؛ با اين استدلال که همه بشر در آغاز آفرينش جز يک تن ـ که حضرت آدم باشد ـ نبوده و همگي آن‌ها از اين يک تن پديد آمده‌اند؛ چرا که گفته مي‌شود حوا، همسر آدم، نيز از باقيماندة گل او و يا از پهلوي چپ او آفريده شده است؛ بنابراين از آن جا که اگر کسي حضرت آدم را در آغاز آفرينش مي‌کشت، در واقع همه بشريت را نابود ساخته بود، قابيل نيز بايد پاسخگوي همه خونهايي باشد که امکان پديدار شدن آنها از نسل هابيل وجود داشت.
اين مطالب که عيناً در قرآن کريم با روشي زيباتر و آموزنده‌تر حکايت شده، بيانگر حرکت خون انسان و عظمت گناه کسي است که فردي را بي‌آنکه مرتکب قتل يا فسادي شده باشد بکشد. اين مسأله نشانگر آن است که جان و امنيت بشر در پيشگاه خداوند بسيار حائز اهميت مي‌باشد و خداوند در شرايع خويش هرگونه تعدي به اين مسائل بشري را شديداً تقبيح کرده و مجازات بسيار سختي را براي خلافکاران وعده مي‌دهد.
چه در متن تورات و چه در قرآن، اين احترام به خون انسان و عظيم شمردن گناه ناشي از ريختن آن به هيچ قيدي از قبيل عقيده، نژاد، زبان، جنس، سن، رنگ، سلامت و.... مقيد نشده و لذا مي‌توان گفت آيات فوق اولين و جامعترين لايحه حقوق بشر را تبيين مي‌کند که بي‌شک لايحه جهاني حقوق بشر که امروز مطرح است از نظر منابع خود، وامدار شرايع الهي تورات و قرآن مي‌باشد و قهراً از اعتبار لازم برخوردار است؛ لذا بايد گفت: افتخار اين انديشه و فکر پيش از آن که به نام طرفداران تفکر پروتستان ثبت گردد، بايد به حساب تورات و قرآن گذاشته شود که جهان و انسان را مخلوق خداي واحد و اقدام بشر را ناشي از ارادة الهي دانسته‌اند.
اما شگفت آنکه با وجود همه اين آيات الهي و تأکيد پيامبران خدا بر فضيلت خدمتگزاري به خلق خدا، پيروان اديان الهي در طول تاريخ جنگهاي خانمان سوز فراواني را رقم زده‌اند که حتي از منکران توحيد نيز نظاير آن مشاهده نشده است.
بديهي است نبايد اين انحرافات و جنايت‌ها را معلول انگيزة فطري پيروان آيين توحيد به حساب آورد؛ همه انسان‌ها فطرتاً از ظلم و جنايت بيزارند بلکه اولين و مهمترين عامل اين خونريزي‌ها را بايد تفاسير غلطي دانست که متاسفانه به هر دليل مطرح مي‌گردد و انشاءالله در مباحث آتي از علل و عوامل پيدايش اين بينش انحصارگر و تفرقه‌انگيز بحث نموده و اثبات خواهيم کرد که اين گرايش معلول هيچ فکر منطقي نيست بلکه پايه آن بر اوهامي از قبيل برتري‌هاي نژادي و عدم احترام به افکار و عقايد ديگران مي باشد.
فطرت اصيل انسان و نيز همه مکاتب اخلاقي، خلاف اين معنا را اقتضا دارند و اصول حقوق بشر و کرامات انساني را نه تنها اديان الهي بلکه همه مکاتب غيرالهي تأييد مي‌کنند.
رنه کامين اميکورم در سخنراني خود در پنجم مارس 1971 در مجمع ملل خاطر نشان کرد که در گزارش تهيه شده در سال 1960 براي سازمان ملل، همه مذاهب، عقايد و اصول اخلاقي به مثابه اصلي مطرح شده‌اند که لزوم معاونت تمامي افراد بشر را مي‌طلبد. همچنين در کنفرانس توکيو تأييد شده است که علاوه بر مسيحيت، ساير اديان نيز در راه به ثمر رساندن اصول حقوق بشر تلاش مي‌کنند. اين کنفرانس در اوت 1970 درباره مساله خلع سلاح و حقوق بشر در کشور ژاپن تشکيل گرديد و در آن 250 نفر از طرفداران مذاهب مختلف شرکت داشتند. قطعنامه اين کنفرانس اعلام مي‌کند که بين صلح جهاني و رعايت حقوق بشر ارتباط ناگسستني وجود دارد و دولتهايي را که برخلاف اصول اعلاميه حقوق بشر، صلح جهاني و رعايت حقوق بشر را ناديده مي‌گيرند، محکوم مي‌کند و همچنين ايجاد سازمان جهاني و منطقه‌اي را براي به ثمر رساندن مفاد اين اعلاميه توصيه مي‌کند.
مسيحيان حقوق بشر را با اين آيه از انجيل موافق يافته‌اند که مي‌گويد: «با ديگران کاري مکن که دوست نداري آنان دربارة تو چنان کنند» و همين طور يهوديان نيز آن را با نظرات موجود در «ده فرمان» کتاب تورات تطبيق مي‌دهند. (ابراهيمي ورکياني، ص236)

انسان از ديدگاه ديگر مکاتب
 

از آنچه گفته شد، پيش از هر چيز اين نتيجه به دست مي‌آيد که منابع مقدس مورد قبول نيمي از جمعيت جهان (يعني جمعيتي قريب سه ميليارد نفر) انسان را موجودي الهي و برترين موجود در پيشگاه خداوند مي‌داند و لذا قهراً انتظار مي‌رود اين جمعيت عظيم، خود، به حقوق بشر پايبند بوده و آن را مراعات نمايند.
خوشبختانه ديگر مکاتب الهي و غيرالهي نيز در اصل اين معنا که بشر برترين موجود کره خاکي و داراي رسالتي ارجمند مي‌باشد و هر فرد انساني بايد در خدمت انسان‌هاي ديگر و بلکه همه موجودات ديگر باشد، با پيروان قرآن و تورات نظر موافق و يکسان دارند. به عنوان مثال در آيين زردشت نيز که به اعتقاد بسياري شريعتي الهي است و يا ريشه الهي دارد، علي‌رغم آن که متاسفانه در منابع ديني اين آيين موجودات به اهورايي و اهريمني تقسيم شده و موجودات بسياري حکم اهريمني و مستحق فنا و نابودي معرفي شده‌اند، خوشبختانه اين آيين نيز انسان را يکي از برترين موجودات اهورايي دانسته و ارادة جهان و مبارزه با همه آلودگي‌ها را به عهده او گذاشته است تا با عمل به سه اصل بس ارجمند و هميشه جاويد رفتار نيک، گفتار نيک و پندار نيک بهترين شرايط را بر جهان حاکم سازد.
در «هات» دوازده يک تن از پيروان آيين «مزدا» فرمانبرداري و پيروي و پاکدلي خود را باز مي‌گويد و براي آن که در راه نيک و خوش سرانجام پاکي و راستي گامي استوار داشته باشد سوگند ياد مي‌کند.
در اين جا سخن از ستايش پاکي، راستي، زيبايي، زندگي، آزادگي و نکوهش پليدي، دروغ، زشتي، خشم و کين است. «مرد مزداپرست» به زبان رسا باز مي‌گويد که انديشه و گفتار و کرداري نيک دارد و پيوند خويش را با همه ديوان و ناپاکان و دروغ‌زنان مي‌گسلد. او با دلي پاک مي‌گويد که آزادي، جان و دارايي کسان را گرامي خواهد شمرد و با مردمان جز به نيکي و پاکي رفتار نخواهد کرد. «مرد مزداپرست» به آييني باور دارد که آب‌ها، گياه‌ها، زمين، آسمان، اديان و چهارپايان را ارج مي‌گزارد و هيچ آفريده نيکي را بيهوده و پليد نمي‌داند.
سرانجام در پايان اين «هات» مي‌بينيم که «مرد مزداپرست» در جهان بشر، هزار سال پيش از اين، به اين آيين باور دارد که افزار رزم را به يک سو نهاده و آهنگ دل انگيز آشتي را در ميان آفريدگان مزدا سر داده است. (دوستخواه، اوستا، ص111-از گزارش استاد ابراهيم پوردارد)
دوستخواه مي‌نويسد:
من آييني را باور دارم که به آبها، به گياهها و به چهارپايان خوب ارج مي‌گزارد. آييني که مي‌گويد اهورامزدا چهارپايان و مردان و مردان پاک را بيافريد، آيين «زردشت» را، آيين «کي‌گشتاسب» را يک آيين «فرشوشتر» و «جاماسب» را آيين هر يک از «سوشيانت‌هاي» راستي پرور پاک را. من که مزدا پرستم، اين آيين راستين را باور دارم. من به زبان رسا باز مي‌گويم که مزداپرست و زردشتيم و اين آيين را باور دارم. من انديشه و گفتار و کردار نيک را باور دارم. من دين راستين «مزديسنا» را باور دارم که جنگ را براندازد و رزم‌افزار را به گوشه‌اي نهد. و اين پاکي که در ميان همه دينهايي که هست و خواهد بود، بزرگترين و بهترين و زيباترين است، دين اهورايي زردشتي. همه چيزهاي نيک را سزاوار «اهورامزدا» مي‌دانم. (دوستخواه، ص129)
همان گونه که مي‌نگريم، در آيين زردشت نيز همه موجوداتي که مخلوق يزدان هستند و در رأس همه آن‌ها بشر، محترم داشته شده و مردم آزاري و خود آزاري و آزار همه جانداران پاک، گناه بزرگ معرفي شده است. بنابراين در اين آيين نيز اصل بر دوستي و صفا و صميميت انسان‌‌‌ها و اجتناب از جنگ و خونريزي بوده و نه تنها کشتن انسان بلکه کشتن حيوانات و نابودي گياهان اهورايي نيز گناهي بزرگ مي‌باشد.
اين چيزي است که نه تنها در اديان الهي و پيروان مکاتب اسلام، يهود، مسيحيت و زردتشت، بلکه در ميان همه ملل جهان کم و بيش مطرح مي‌باشد.
باير مي‌گويد:
هنگامي که نخستين انسان‌ها به شکار جانوران مي‌پردازند مورد سرزنش خداوند قرار مي‌گيرند و «نيامبه» خدا به آنان مي‌گويد: تو اي انسان، راهي را براي زندگي انتخاب کرده‌اي که بسيار زشت است. اين جانوران را براي چه مي‌کشي؟ اينان برادران تواند. آنان را مخور، زيرا شما همگي فرزندان من هستيد. (باير، اسطورة/32)
در اسطوره ديگري از مردم «يوروبا» حتي معلولان و ناقص الخلقه‌ها مانند نابينايان، گوژپشت‌ها، کرها و افليج‌ها را مقدس و در خور ستايش و احترام مي‌شمارد چون همه مخلوق و فرزندان يک خدا هستند. (باير، اسطورة6 و 65) و در اسطورة «کونو» تأکيد مي‌کند که نژادهاي سفيد و سياه همه برادران يکديگرند و همه از يک پدر و مادر مي‌باشند. (باير، اسطورة26)
اين درک و دريافت از وجهه جهاني بشر که در جوامع انساني با اشکالي گوناگون ادامه مي‌يابد، چنان که گفتيم در اغلب فرهنگ‌ها و اصول اخلاقي و مواد حقوقي، ولو به صورت متفرقه بروز مي‌کند.
در اصول مذهب ملت آسه نيز دقيقاً به اين نگرش دربارة انسان برمي‌خوريم:
اصول مذهب آسه (قومي از يهود) اين بود که نسبت به تمام افراد بشر رعايت عدالت را بنمايند و به هيچ کس بدي نکنند و از ظلم بري باشند و با زيردستان خود به اعتدال رفتار نمايند و در فرماندهي ملايمت را از دست ندهند و همواره طرفدار حقيقت بوده، خواهان سودهاي نامشروع نباشند. (منتسکيو، ص676)
منتسکيو در روح القوانين در تاکيد بر لزوم هماهنگي قوانين با عقايد مي‌نويسد:
حتي در کشورهايي که مذهب آسماني وجود ندارد نيز لازم است قوانين مذهبي با قوانين اخلاقي تطبيق شود؛ زيرا مذهب ولو باطل باشد بهترين ضامن امانت و درستي انسان مي‌باشد. مذهب «پگو» در هندوستان با اينکه يک مذهب آسماني نيست ولي اين حسن را دارد که با قوانين اخلاقي تطبيق مي‌شود و اصول آن عبارت از اين است که مؤمنين هيچ کس را به قتل نرسانند و سرقت نکنند و از ناپاکي بپرهيزند و کاري نکنند که باعث عدم رضايت ديگري شود. همين اصول اخلاقي موجب شده اين ملت با وجود اين که فقير و داراي نخوت است، رئوف و ملايم شده و نسبت به تيره بختان ترحم مي‌کند. (منتسکيو، ص676)
وي مي‌افزايد:
در ادوار گذشته مسلک‌هاي فلسفي چندي در ميان افراد بشر پيدا شد که هر يک از آنها را مي‌توان به منزله يک مذهب دانست. در بيان مسالک فلسفي مختلف که در ادوار قديم به وجود آمد، هيچ يک از آنها براي سعادت نوع بشر بهتر و شايسته‌تر از مسلک فلسفي که «زنون» آن را وضع کرد نبود.
من اگر يک مسيحي نبودم، به جرات مي‌گفتم که از بين رفتن مسلک فلسفي زنون يکي از بدبختي‌هاي نوع بشر بود. در اين مسلک بزرگ، کراهت و نفرت از هيچ چيزي وجود نداشت مگر نفرت‌ها و کراهت‌هايي که بالذاته جزو فضائل خوب و فطري بشر است.... از قبيل عيش و عشرت زياد و بي‌اعتنايي به درد و رنج و غيره. تنها در ميان پيروان اين مکتب بود که افرادي بزرگ تربيت مي‌شد و مردان شريف به وجود مي‌آمد و در سايه اين مسلک عالي بود که امپراطوران بزرگ و خوب تربيت مي‌شدند.
اگر لحظه‌اي از حقايقي که بر نوع بشر کشف شده صرف نظر کنيد، خواهيد ديد در تمام اعصار زندگي، انساني بزرگتر از «آنتوان»، امپراطور عدالت پرور رم وجود نداشته، حتي «ژوليين» آري ژوليين نيز به پاي او نمي‌رسد؛ به شرط اين که تصور نکنيد من طرفدار تغيير مذهب مسيحي هستم. او يگانه زمامداري بود که به تمام معنا لياقت زمامداري نوع بشر را داشت. اما «آنتوان» اصول عالي خود را در زمامداري از فلسفه رواقيان اقتباس کرده بود.
طرفداران مسلک زنون هيچ توجهي به ثروت و عظمت دنيوي و درد و رنج شخصي و عيش و عشرت نداشتند و در عين حال اوقات آن‌ها مصروف اين بود که براي سعادت افراد بشر کار کنند و حقوق جامعه را محترم شمارند. آنها عقيده داشتند که فقط براي جامعه به وجود آمده‌اند.... . (منتسکيو، ص678)
در دائره المعارف بريتانيکا در ذيل «حقوق بشر» چنين نوشته است:
در حال حاضر، منظور از حقوق بشر حقوقي است که از اواخر قرن هيجدهم با انقلاب آمريکا و انقلاب فرانسه مطرح شده است؛ گرچه اين فکر که هر فرد بشر داراي حقوقي مي‌باشد که تجاوز به آن ممنوع است از زمان‌هاي بسيار قديم وجود داشته؛ چنان که نمايشنامه «سوفوکل» شاعر و نويسندة بزرگ يوناني، دربارة سرگذشت «آنتي گون» و محققان او با کرئون پادشاه وقت، بر اين ديدگاه استوار است.

پی نوشت ها :
 

1.در شماره اول مجله آينة معرفت دربارة همزيستي مسالمت آميز و بردباري مذهبي و ديني از ديدگاه اسلام با خوانندگان محترم سخن گفتيم. عکس‌العمل و اظهارنظر علاقمندان به اين مبحث مختلف بود: عده‌اي به آن با ديدة ترديد نگريستند و برخي نيز آن را تأييد و نويسنده را مورد تشويق قرار دادند. ضمن احترام به همگان، ترجيح داده شد اين مبحث تحت عنوان مباني فلسفي و کلامي حقوق بشر در اديان الهي و غيرالهي پي گرفته شود؛ به اين اميد که به هدف اصلي مجله که تقريب ديدگاه‌هاي پيروان اديان و رفع اختلاف نسبي از ميان آنها است نزديکتر شويم.
2.امام خميني(ره) در کتاب چهل حديث، فصلي را مي‌گشايد تحت عنوان «در بيان آن که آدم مظهر تام الهي و اسم اعظم حق جلي و علاست» و در اين فصل از جمله مي‌فرمايد:
و از اينجا معلوم مي‌شود که انسان کامل مظهر اسم جامع و مرآت تجلي اسم اعظم است؛ چنان که به اين معنا در کتاب و سنت اشاره بسيار شده است: قال تعالي: و علم آدم الاسماء کلّها و اين تعليم الهي به تخمير غيبي «جمع بيدي الجلال و الجمال» نسبت به باطن آدم واقع شد و در حضرت احديت، چنانکه تخمير صورت و ظاهر او در عالم شهادت به ظهور «يدي الجلال و الجمال» به مظهريت طبيعت واقع شد. و قال تعالي شأنه: «انا عرضنا الامانه علي السموات و الارض» امانت در مشرب اهل عرفان ولايت مطلقه است که غير از انسان هيچ موجودي لايق آن نيست و اين ولايت مطلقه همان مقام فيض مقدس است که در کتاب شريف اشاره به آن فرموده بقوله تعالي: «کل شيء هالک الا وجهه» و در حديث شريف کافي حصرت باقرالعلوم(ع) مي‌فرمايد: «نحن وجه الله» و در دعاي ندبه است: «اين وجه الله الذي اليه يتوجه الاولياء، اين السبب المتصل بين الارض والسماء؟» و اين «مثليت» و «وجهيت» همان است که در حديث شريف فرمايد: «ان الله خلق آدم علي صورته»؛ يعني آدم مثل اعلاي حق و آيت کبري و مظهر اتم و مرآت تجليات اسماء و صفات و وجه‌الله و عين الله و يدالله و جنب الله است: هو يسمع و يبصر و يبطش بالله و الله يبصر و يبطش و يسمع به.» اين وجه الله، همان نوري است که در آيه شريفه فرمايد: «لله نور السموات والارض» و جناب باقرالعلوم عليه‌السلام به ابوخالد کابلي در حديث شريف کافي مي‌فرمايد: «هم (اي الائمه) و الله نور الله الذي انزل و هم نور الله في السموات و الارض....» و با جمله انسان کامل که آدم ابوالبشر يکي از مصاديق آن است، بزرگترين آيات و مظاهر اسماء و صفات حق و مثل و آيت حق‌تعالي است و خداي تبارک و تعالي از مثل و شبيه، منزه و مبراست ولي ذات مقدس را تنزيه از «مثل» به معناي آيت و علامت نبايد نمود. «و له المثل الاعلي....». (امام خميني، ص634)
2. علامه آلوسي در تفسير روح المعاني در تفسير جمله «اني اعلم ما لاتعلمون» مي‌نويسد:
مراد از اين آيه بيان حکمت در خلافت به ظريفترين وجه و اکمل آن است. گوئيا خداوند فرموده است: من در صددم با همه اسماء و صفاتم ظاهر شوم و اين مقصود با خلقت فرشتگان حاصل نخواهد شد؛ چه اينکه من مي‌دانم آنچه را شما نمي‌دانيد؛ زيرا استعداد شما قاصر و لياقت شما اندک است؛ بنابراين توانايي آن را نداريد تا همه اسماء و صفات الهي در شما ظاهر شود؛ پس شناخت من به وسيله شما تمام نمي‌شود و جواهر مکنون من بر شما ظاهر نخواهد شد. از اين جهت بايد موجودي که توانايي او کامل باشد بوجود آيد تا محل تجلي من و آيينه اسماء و صفات و مظهر اسماء متقابل من باشد و هر آنچه در ذات من مخفي است را نمودار باشد و به وسيله من بشنود و ببيند و... . (آلوسي، ج1، ص223)
3.استاد حسن زاده آملي در شرح فصوص مي‌نويسد:
ظلوم است بر نفس خود که منيت اوست و مفني ذات خود است در ذات حق سبحانه و تعالي و جهول است غير حق را وفاني است، سواي او را و گويندة لا اله الا الله و نافي غير و مثبت اله به حقيقت اوست.
اين سخن از استاد علامه حسن‌زاده مشابه تعابير جالبي است که صدرالمتالهين در بسياري از آثار خود از جمله رساله اجوبه المسائل آورده است. ملاصدرا مي‌گويد:
اين امانت عبارت از پذيرفتن فيض الهي بدون واسطه است، از اين رو امانت ناميده شد که اين فيض الهي از صفات حقتعالي است و هيچکس مالک آن نمي‌شود.... و چون هيچ يک از نفوس سماوي و ارواح ارضي و ملائکه الجبال به اشعه نور الهي به طور کامل روشن نبود آنگونه که شايسته بود حق تعالي را نشناخت و شايسته حمل امانت الهي نگرديد.... . انه کان ظلوماً جهولاً زيرا ظالم کسي است که به غير خود ظلم کند و ظلوم کسي است که به خود ستم کند و جاهل کسي است که ديگري را نشناسد ولي جهول کسي است که خود را نشناسد.... (حسن‌زاده آملي، ص100)
4.دقيقي شاعر نامدار ايراني دربارة شريعت زرتشت مي‌گويد:

 

چو يک چندگاهي برآمد بر اين
درختي پديد آمد اندر زمين

از ايوان گشتاسب تا پيش کاخ
درختي گشن بيخ و بسيار شاخ

همه برگ او پند و يادش خرد
کسي کو چنان بر خورد کي مرد

خجسته پي و نام او زردهشت
که اهريمن بدکنش را بکشت

(رک به: دوستخواه، آغاز کتاب)
5.زنون فيلسوف يوناني رواقي که در حدود 300 سال پيش از ميلاد مي‌زيسته است.
منابع و مأخذ
قرآن کريم
نهج‌البلاغه. سيدرضي، ترجمه دکترسيد جعفر شهيدي، تهران: شرکت انتشارات علمي و فرهنگي، 1374.
دوستخواه، جليل، اوستا، تهران: مرواريد، 1370.
مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، تهران: چاپ اساطير، 1372.
تورات، متن عربي، [بي‌جا]: [بي‌نا]، [بي‌تا].
راب، ا. کهن، گنجينه تلمود، ترجمه فريدون گرگاني، ـ[بي‌جا]: زيبا، 1350.
کليني، اصول کافي، تهران: مکتب الاسلاميه، [بي‌تا.]
شيخ صدوق. عيون اخبارالرضا. [بي جا] : نور، [بي تا].
اسلام از ديدگاه ولتر، ترجمه شيخ الاسلامي، تهران: انتشارات جوان و بهمن 1351.
مولوي، جلال‌الدين محمد بلخي، ديوان مثنوي، حسين ميرخاني، تهران: چاپ جاويدان.
امام خميني، اربعين، (چهل حديث)، تهران: موسسه تنظيم و نشر آثار امام خميني، 1374.
آلوسي، تفسير روح المعاني، بيروت: اداره الطباعه المنيريه و احياء التراث العربي، 1985م/1405 ه‍، چ4.
فخر رازي، تفسير کبير، بيروت: دارالفکر، 1995 م/1415ه‍ .
ابن ابي الحديد، شرح نهج‌البلاغه، تهران: نشر ني، 1375.
تيسن، هنري، الهيات مسيحي، ترجمه ط ميکائيليان، بي‌جا، بي‌تا، بي‌نا.
ابراهيمي ورکياني، محمد، در آمدي بر حقوق اسلام، تهران: انتشارات سمت، 1368.
علامه محمدتقي جعفري، حقوق جهاني بشر، تهران: دفتر خدمات حقوقي جمهوري اسلامي ايران، 1370.
منتسکيو، روح‌القوانين، تهران: اميرکبير، 1349.
ملاصدرا، اجوبه المسائل، تصحيح و تحقيق دکترعبدالله شکيبا، تهران: بنياد حکمت اسلامي صدرا و موسسه امام خميني، 1378.
Encyclopedia Britanica. Walter Yust (Editor in chief). Chicago: Encyclopedia Britanica, 1953.
نشريه پايگاه نور شماره 28

ادامه دارد...



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط