همه چيز درباره بني صدر (2)
تهيه كننده : محمود كريمي شروداني
منبع : سایت راسخون
منبع : سایت راسخون
ممنوعيت مصاحبه براي جلوگيري از افزايش تشنج
خود امام(ره) نیز آیت الله مهدوی كنی را به عنوان نماینده اش در این هیئت معرفی كردند، حضرت امام(ره) خطاب به آیت الله مهدوی كنی نوشتند :
" جناب عالی را به نمایندگی خویش تعیین نمودم تا با نماینده ای كه جناب آقای بنی صدر و نماینده دیگری كه جناب حجت الاسلام آقای بهشتی و جناب حجت الاسلام آقای هاشمی رفسنجانی و جناب آقای رجایی تعیین می نمایند ، موارد تخلفات از حقوق قانونی هر یك را رسیدگی بنمایید .
و نیز در زمان جنگ كه زمانی استثنایی است به اقوال و اعمال هر كس كه موجب اختلاف و تشنج در كشور می شود رسیدگی بنمایید و نیز در همین زمینه مطبوعات و رسانه های گروهی را مورد بررسی قرار دهید تا هر كس و هر چه به حسب رأی اكثریت متخلف و تخلف به شمار آمد در مرتبه اول به آنان تذكر دهید تا در اصلاح خود بكوشند و در مرحله بعد به وسیله رسانه های گروهی به مردم شریف كشور معرفی و در تمام موارد فوق به دادستان كل كشور گزارش دهید .
و دادستان كل كشور شرعاً موظف است تا با بی طرفی كامل پس از طی كردن مراحل قانونی موافق موازین شرعی و قانونی با آنان عمل نمایند ، انتظار می رود كه آنچه را كه بر عهده آقایان گذاشته شده است كه یك تكلیف شرعی است قاطعانه و بدون غمض عین عمل نمایند .
لازم به تذكر است كه برای اتحاد بیشتر بین نمایندگان هیچ كدام از سه نماینده در خارج از جلسه حق بازگو كردن نظر خود و اظهار مخالفت با رأی اكثریت را كه موجب تضعیف هیئت گردد ، نداشته و در صورت تخلف كه موجب جنجال است دادستان كل كشور با خود نماینده متخلف چون سایرین عمل خواهد نمود .
لازم است نمایندگان و افرادی كه آنان را تعیین می نمایند و همه نویسندگان و گویندگان برای حل معضلات جامعه دست در دست یكدیگر دهند و در حدود قانونی وظایف خویش برای پیشبرد مقاصد عالی اسلام تلاش نمایند ."
صحیفه نور ، ج 14 ، ص 159
غائله 14 اسفند 59 : چماق و چماق بدستان
در اين روز بني صدر از عبارت چماق به دست و امثال آن استفاده بسيار كرد. نگاهي به پيش زمينه ها و حاشيه نگاري كيهان در آن روز:
طیف بنی صدر همواره تلاش می كرد تا جریان مقابل یعنی حزب الله و مدافعان ارزش ها و دین را افرادی ماجراجو ، خشونت طلب ، افراطی ، چماق دار ، بی منطق و طرفدار استبداد معرفی كند و در مقابل خود را اهل منطق ، گفتگو ، گفتمان و طرفدار آزادی بیان و عقیده !
این گروه با در اختیار داشتن بیش از 50 روزنامه و هفته نامه سعی در تحریك افكار عمومی علیه جریان فكری طرفدار اسلام و ارزش ها داشت ، بنی صدر با همراهی احزاب جبهه ملی و نهضت آزادی و گروه های چپ و توده ای ، مدافعان اسلام ناب را هدف قرار می داد و در این راه از هیچ كوششی دریغ نمی ورزید .
وی در حالی كه در هر سخنرانی این مطلب را تكرار می كرد و طرفداران نظام اسلامی را به باد تمسخر می گرفت می گفت :
" هر حرفی كه می زنیم تو یك چماقی برداری و بكوبی بر سر طرف كه خط تو فلان ! آخر در كجای مكتب ما چنین چیزهایی هست ؟ .... قرآن می گوید تا رسیدی با چماق توی كله طرف بزن و بگو مرحمت زیاد ؟! اینهاست كه ما را ضعیف و زبون می كند و به تدریج فكر كردن ترس ایجاد می كند و این ترس بیشتر از ترس چماق های ساواك است و نتیجه این می شود كه جوان های ما دنبال عمل و دانش و تفكر نمی روند ."
روزنامه انقلاب اسلامی ، 2 آذر 59 ، ص 9
بنی صدر و همفكرانش سعی می كردند با دروغ و تهمت طرفداران نظام را چماق دارانی معرفی كنند كه حتی از شكستن و ویران كردن مساجد هم ابایی ندارند ، به این خبر توجه كنید :
" به دعوت دفتر هماهنگی همكاری های مردم با رئیس جمهور استاد شیخ علی تهران به مسجد ارگ دعوت شده بودند تا در مورد مسائل جاری كشور سخنرانی نمایند .... بعد از مدتی از زمان سخنرانی عده ای كه از قبل برای به هم زدن سخنرانی مهیا شده بودند ناگهان حمله و هتاكی به استاد علی تهران نمودند .
گروه اندك چماق دار چندین نفر را مضروب كرده و شیشه های مسجد را شكستند و در پی درگیری و ایجاد آشوب بودند ،این عده كه از 20 نفر تجاوز نمی كرد با شعارهایی از قبل مرگ بر منافقین ، درود بر بهشتی یاور مستضعفان سعی در داخل شدن به مسجد را داشتند ."
روزنامه انقلاب اسلامی ، 15 اسفند ، 59
پس از آن بنی صدر در سر مقاله روزنامه انقلاب اسلامی با عنوان چماق داری محكوم است در صدد برآمد كه شهید بهشتی و حزب جمهوری اسلامی را عامل اغتشاشات معرفی كند ، وی نوشت:
" دو سال ارشاد و هدایت و بالاخره ارشاد و اخطار نتوانست جلوی چماق داری را بگیرد ، نتوانست چماق داران را متقاعد كند كه كشور با چماق قابل اداره نیست ، نتوانست چماق داران را مجاب كند كه راه برخورد درست با مخالفت بحث آزاد است و نه چماق و بدتر از همه نتوانست آنها را كه مقامات مسئول هستند و موظف به حفظ نظم و امنیت قضایی مردم ، وادار به انجام وظیفه به طور قاطع و عاجل نماید .
در این دو سال چماق داران در اینجا و آنجای كشور آزادی و امنیت مردم و آبرو و حیثیت انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی ما را به بازی گرفتند و آنها كه مقامات مسئولند و وظیفه شان جلوگیری از همین اعمال خیلی كه لطف می كردند به صرف یك محكوم می كنیم ولی .... از كنار مسئله به سادگی می گذشتند و اجتماعات و سخنرانی ها و حتی مساجد خدا از حمله و فتنه اینها در امان نماند .
اما چرا ارشاد و هدایت و هشدار و اخطار كارگر نیفتاد و چماق داران آزادانه آنچه می خواستند می كردند ؟ علت بیشتر در عدم برخورد قاطع مسئولین با اینان و در حمایت های مستقیم و غیر مستقیم از ایشان بوده است ."
روزنامه انقلاب اسلامی ، 17 اسفند ، 59
مهندس بازرگان نیز به كمك بنی صدر آمد و با عبارت " مكتبی ها هم با همه تندی و تلخی و بد خلقی كه دارند از ما هستند ، " ( روزنامه میزان ، 10 اردیبهشت 60 ) سعی می كر د مصداق چماق داران را روشن تر كند و سپس دكتر ابراهیم یزدی با این ادعا كه " امروز همه طرفداران استبداد سیاه خود را در زیر شعار مقدس حزب الله مخفی كرده اند ، " ( روزنامه میزان ، 13 خرداد 60 ) چنین وانمود كرد كه جریان حزب الله و مردمی كه به عشق دین و مكتب سر از پا نمی شناسند طرفداران استبداد سیاه هستند !
همین اتهام را محمد رضا پهلوی قبلاً به جریان مذهبی كشور وارد می كرد و آنها را طرفداران ارتجاع سیاه می خواند !
بنی صدر در نطق 14 اسفند 59 با مظلوم نمایی بسیار گفت :
" ترجیح می دهم امروز به دست تبهكار چماق داران كشته بشوم ، بلكه رسم چماق داری در این كشور از بین برود ."
روزنامه انقلاب اسلامی ، 16 اسفند 59 ، تیتر اول
شعارهایی كه در مراسم 14 اسفند در حضور بنی صدر سر داده می شد عمدتاً متوجه قشر متدین جامعه و حزب جمهوری اسلامی و یاران حقیقی حضرت امام مانند شهید بهشتی بود .
در اینجا قسمتی از گزارش كیهان را كه با عنوان در حاشیه سخنرانی رئیس جمهور در دانشگاه تهران آمده است مروی می كنیم :
بعدازظهر پنج شنبه گذشته دكتر بنی صدر به مناسبت سالگرد درگذشت دكتر مصدق برای گروه های مختلف كه در زمین چمن دانشگاه تهران گره آمده بودند سخنرانی می كرد ، شركت كنندگان در این مراسم در زمین چمن و در قسمتی از خیابان ضلع جنوبی و شرقی زمین چمن جمع شده بودند و جایگاه سخنرانی نیز در مقابل جایگاه خطبه های نماز جمعه بر روی بالكن ساختمان واقع در شمال زمین چمن در نظر گرفته شده بود .
اكثر شركت كنندگان كه در زمین چمن خصوصاً در جلو و شرق زمین نشسته بودند را دختران و پسران محصل بین سنین 14 تا 18 سال تشكیل می دادند و نظمی كه در شعارها ، نشستن ، حركات و تهاجم از خود نشان می دادند نشان دهنده یك نظم و تشكیلات از قبل سازمان داده شده بود و به نظر می آمد كه غالب آنان از اعضا و میلیشیای سازمان مجاهدین خلق باشند .
در وسط زمین حدود 400 نفر دختر با روپوش های غالباً به رنگ سورمه ای به طور منظم نشسته و پلاكاردهایی با عناوین زیر در دست داشتند :
" چوب ، چماق ، شكنجه دیگر اثر ندارد ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد ، مسلمان به پاخیز ، حزب شده رستاخیز ، صدا و سیمای ما از انحصار حزبی آزاد باید گردد و چند پلاكارد با عناوین درود بر مصدق و سلام بر آزادی ."
در خارج از دانشگاه و خیابان های جنوبی و شرقی زمین گروه مخالف در دسته هایی چند در حالی كه پلاكاردها و عكس هایی متعدد از دكتر مصدق در حین تعظیم و بوسیدن دست شاه معدوم و همسرش ثریا و صباغیان در حین فشردن دست و تعظیم در برابر هویدای معدوم ، را در دست داشتند شعارهایی با این عناوین می دادند :
" جمهوری اسلامی راه مصدق نمیره ، پینوشه پینوشه ایران شیلی نمی شه ، گوینده توده ای ولایت فقیه است ، ضد ملی گرایی ولایت فقیه است ، اینها بودند می گفتند بختیار سنگرت را نگه دار ، مگر بر لیبرال ."
عنوان تعدادی از پلاكاردهایی كه مخالفین در دست داشتند جملاتی از بیانات امام و به شرح زیر بود : ما چقدر از ملی گراها سلی خورده ایم ، افراد ملی گرا به درد ما نمی خورند .
چند دختر چادر مشكی نیز در میان زمین چمن پلاكاردهایی از سخنان امام بر ضد ملی گرایی و عكس هایی از امام در دست داشتند كه مورد یورش جوانی در بین جمعیت واقع شده و جوان مذكور پلاكاردها و عكس امام را پاره پاره كرد و به هوا پرتاب كرد ، در این هنگام جمعیت با كف زدن از جوان مذكور تشویق به عمل آوردند .
قبل از شروع سخنرانی دكتر بنی صدر یكی از سخنرانی های دكتر مصدق پخش شد كه مرتب با شعارهای " چوب ، چماق ، شكنجه دیگر اثر ندارد ، حزب چماق به دستان در پیشگاه ملت افشا باید گردد ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد " با كف زدن و سوت های ممتد ابراز احساسات به عمل می آمد .
در ساعت 40/3 دقیقه بعدازظهر دكتر بنی صدر در میان كف و سوت های حضار به جلوی جایگاه آمد و برای ابراز احساساتی كه می شد دست تكان می داد ، دختران و پسرانی كه در جلو جایگاه بودند به صورت كاملاً منظم شعارهای زیر را می دادند : " حزب چماق به دستان افشا باید گردد ، زندانی سیاسی آزاد باید گردد ."
بنی صدر سپس پشت میكروفون قرار گرفت و شروع به سخنرانی كرد ، در خیابان های ضلع جنوبی و شرقی زمین چمن همچنان شعارهایی موافق و مخالف سر داده می شد و عده ای هم به بحث با یكدیگر مشغول بودند .
چند تن از نمایندگان مجلس شورای اسلامی به اسامی دكتر كاظم سامی ، تقوی ، معین فر ، صباغیان ، دكتر سحابی و همچنین شمس آل احمد منصور فرهنگ ، سعید سنجابی ، علیرضا نوبری نیز در جایگاه حضور داشتند .
در حین سخنرانی چند بار از جانب گروهی كه به نظر می رسید میلیشیا باشند گفته شد : بنی صدر ، بنی صدر بلندگو را قطع كردند ، در این هنگام بنی صدر به مخالفان اخطار كرد كه اگر مأموران انتظامی از عهده آنها بر نیایند این كار را به مردم خواهد سپرد .
در پی این وقایع این شعارها از طرف دختران و پسران و سپس جمعیت موافق داده شد ، " اخلال تو میتینگ ها كار حزبه ، حزبه ، چماق دار ، چماق دار مرگت فرا رسیده ، نصر من الله و فتح قریب مگر بر این حزبك مردم فریب ، بنی صدر ، بنی صدر افشا كن ، بهشتی را رسوا كن ."
بنی صدر در قسمتی از سخنانش در حالی كه چند برگه و كارت شناسایی را نشان می داد آنها را متعلق به چند تن از افراد كمیته و حزب جمهوری اسلامی خواند كه آنان را به عنوان چماق دار دستگیر كرده اند .
پس از اعلام این مطلب بنی صدر با شعارهای " مرگ بر بهشتی سر دسته چماق داران بهشتی " مورد تشویق قرار گرفت ، سپس بنی صدر از مردم خواست كه دور گروهی را شعار مخالف می دهند خالی كنند تا مشخص شوند كه این كار عملی نشد .
در این هنگام از ضلع غربی و جلوی جایگاه گروهی در حالی كه پا به زمین می كوبیدند این شعار را دادند " بنی صدر ، بنی صدر حكم تهاجم بده " پس از مدتی كه این شعار را تكرار كردند بنی صدر گفت : " شما مردم اینها را با آرامش از اینجا بیرون كنید ، اینها را بیرون كنید ."
ناگهان آن دسته از پسرهایی كه در كنار دیوار ضلع شرقی مستقر بودند از دیوار با كمك یكدیگر بالا رفتند و پس از چند لحظه افرادی كه سر و صورت شان را ضربه های مشت شكافته و خونین كرده بود در حالی كه به شدت با مشت و لگد بر سر و صورت و بدنشان می كوبیدند از دیوار به پایین پرتاب می كردند و افراد پلیس و افراد گارد ریاست جمهوری آنها را گرفته و به زیر جایگاه منتقل می كردند.
صحنه های فجیعی به وجود آمده بود ، افرادی كه از زمین چمن بالا رفته بودند مرتب اشخاصی را كه ریش و اوركت آبی به تن داشتند در حالی كه با مشت به سر و صورتشان می كوبیدند و خطاب به آنها شعار مرگ بر چماق دار می دادند ! به پایین و به میان هواداران شان در زمین چمن پرتاب می كردند .
هواداران شان هم در زمین چمن با ولعی وصف ناشدنی به جان آنها می افتادند و تا آنجا كه در توان داشتند با مشت و لگد آنان را زده و تحویل پلیس هایی كه در جلو جایگاه بودند می دادند .
این صحنه ها مدتی ادامه یافت و مهاجمین در حالی كه حالتی وحشیانه به خود گرفته بودند با شعارهایی كه به وسیله دوستان شان داده می شد بیشتر تحریك می شدند و شعارهایشان عبارت بود از : " چماق دار ، چماق دار مرگ فرا رسیده ، مگر بر بهشتی ، ایران را گورستان چماق دار می كنیم ."
بنی صدر در ادامه سخنانش یك بار هم به صدا و سیمای جمهوری اسلامی حمله كرد كه با كف و سوت برایش ابراز احساسات شد ، بنی صدر در رأس ساعت 6 به سخنان خود پایان داد و شركت كنندگان در حالی كه شعارهایی علیه دكتر بهشتی می دادند دانشگاه را ترك گفتند.
قدم به قدم تا سقوط
سازمان مجاهدین بلافاصله به این سخنان واكنش نشان داده و در نامه خود بدون پذیرش خلع سلاح از موضع مظلوم و حق به جانب و در عین حال مدعی قدرت خطاب به امام این گونه به تهدید برخاست: «باز هم به عنوان انقلابیون یكتاپرست به عرض می رسانیم تا وقتی راه های مسالمت آمیزِ ابراز عقیده وفعالیت انقلابی مطلقاً مسدود نشده و به اصطلاح حجت تمام نگردیده است [تلاش خواهیم نمود] از عكس العمل های خشونت بار و قهرآمیز بپرهیزیم اما در برابر«تكلیفی» كه گوشزد فرمودید چه چاره ای جز نوشتن و تقدیم وصیت نامه ها باقی می ماند؟»
بنیانگذار انقلاب در سخنرانی مورخ 21 اردیبهشت 60 در پاسخ به نامه سازمان كه در واقع آخرین اتمام حجت ها با سازمان محسوب می شود دیگر بار ایشان را از تحمیل هزینه به كشور بر حذر می دارند و تاكید می كنند: «آنهایی كه این طور باقلم هایشان علاوه برتفنگ هایشان با ما معارضه دارند به آنها كراراً گفته ایم و حالا هم می گوییم كه در آن نوشته ای كه نوشتید در عین حالی كه اظهار مظلومیت های زیاد كرده اید لكن باز ناشی گری كردید و تهدید به قیام مسلحانه كردید. ما چه طور با كسانی كه می خواهند بر ضد اسلام قیام مسلحانه بكنند می توانیم تفاهم كنیم؟»
در ادامه روند این اختلافات و در اوج گیری تنش در فضای سیاسی كشور بنی صدر در مقابله با مجلس شورای اسلامی و دولت رجایی و در شرایط حساس ناشی از جنگ عراق علیه ایران با حمایت تبلیغاتی سازمان مجاهدین خلق، مدعی وقوع «بن بست سیاسی در كشور» شده و تنها راه پیش رو را برگزاری "رفراندوم " عنوان نمود. «نهضت آزادی» نیز با حمله به دولت و مجلس از طرح بنی صدر اعلام حمایت كرد. روزنامه های حامی ایشان نیز با تحلیل ها و مواضعی مشابه و هماهنگ برای اثبات وجود بحران غیرقابل حل و ضرورت رجوع مستقیم به آرای عمومی مقالات بسیاری را منتشر ساختند. مسعود رجوی كه همفكری و هماهنگی قبلی و بعدی منافقین با بنی صدر را هدایت می كرد طی نامه ای با تبریك به رییس جمهور به خاطر ارائه طرح رفراندوم او را در پی گیری این طرح تشجیع و تشویق نمود و تأكید كرد: «هیچ یك از حضرات را یارای حذف شما نیست... طرف دیگر به خوبی می داند كه شما چه از نظر سیاسی و چه به لحاظ اجتماعی در وضعی هستید كه اگربخواهید و اگر بایستید می توانید فی الواقع جارویش كنید!»
حضرت امام خمینی (ره ) در دیدار با نمایندگان مجلس شورای اسلامی در تاریخ 6 خرداد 60 طی سخنان مشروحی مواضع آشكار و قاطعی در برابر طرح بن بست و رفراندوم ارائه داد و رییس جمهور و متحدانش را نسبت به تخطی از قانون انذار نمود، امام به ایشان خاطر نشان داشت: «اگر پایتان را از اسلام كنار بگذارید این طلبه ای كه اینجا نشسته با كمال قوا با شما مخالفت می كند...آقای رییس جمهور حدودش در قانون اساسی هست. یك قدم آن ور بگذارد من با او مخالفت می كنم...نمی شود از شما پذیرفت كه ما قانون را قبول نداریم.غلط می كنی قانون را قبول نداری، قانون تو را قبول ندارد... همه باید مقید به این باشید كه قانون رابپذیرید ولو برخلاف رأی شما باشد... آن چیزی را كه قوانین یا قانون اساسی پذیرفته است، بپذیرد. آن چیزی را كه مجلس به آن رای می دهد و شورای نگهبان آن را موافق قانون شرع می داند باید بپذیرد اینها را اگر می خواهید از صحنه بیرونتان نكنند بپذیرید قانون را...»
با این حال سازمان مجاهدین در سرمقاله اولین شماره نشریه مجاهد پس از سخنان امام بر دیدگاه خود مبنی بر وجود بن بست سیاسی تأكید مجدد كرد و مقابله خود با رهبری انقلاب را آشكارتر ساخت. بنی صدر نیز در مصاحبه مطبوعاتی خود مجدداً بر موضع خود پافشاری نمود و انگیزه اصلی خود از طرح این موضوع را جلوگیری از تضعیف خود برشمرد و موقعیت خود را در« مخاطره » توصیف كرد. وی همچنین در سخنرانی پایگاه هوایی شیراز برخلاف توصیه امام مبنی بر عدم سخنرانی تحریك آمیز سخنان تندی علیه سایر قوا به ویژه قوه قضائیه ایراد نمود و تصریح كرد "من در خطی كه هستم با استقامت می ایستم."
تظاهرات گسترده و میلیونی مردم در سالگرد قیام 15 خرداد در سراسر كشور و اعلام حمایت سراسری مجدد از روحانیت آشكار ساخت كه اكثریت مردم در برابر جبهه ائتلافی بنی صدر قرار دارند. در این میان و به دنبال تحركّات غیرقانونی و غوغاگری طرفداران بنی صدر در برخی روزنامه ها و نشریات و ضمناً محرز اعلام كردن تخلفات آنها توسط هیئت سه نفره حل اختلاف دادستانی انقلاب در اطلاعیه 18 خرداد ماه 1360 اعلام كرد: «به حكم دادستان انقلاب اسلامی مركز نشریات آرمان ملّت[ارگان حزب ملّت ایران به رهبری داریوش فروهر] انقلاب اسلامی [ارگان بنی صدر] جبهه ملّی [ارگان جبهه ملی ایران] میزان [ارگان بازرگان و نهضت آزادی] نامه مردم [ارگان حزب توده ایران] و عدالت [ارگان حزب رنجبران] به دلیل نشر مقالات تشنّج آفرین تا اطّلاع ثانوی توقیف شدند.»
همان روز مجاهدین خلق به دنبال توقیف نشریات یاد شده با صدور اطلاعیه ای اعلام داشت: «توطئه تعطیلی روزنامه های غیرحزبی به ویژه روزنامه انقلاب اسلامی ایران گام بلندی است در مسیرحذف رییس جمهور دكتر بنی صدر كه جزخفقان هرچه بیشتر وخشنودی دشمنان این میهن و سركوب و كشتار داخلی را در پیش ندارد.» همچنین 9 تن از نمایندگان مجلس از جمله مهدی بازرگان سلامتیان غضنفرپور یدالله سحابی و كاظم سامی طی نامه ای به رییس مجلس توقیف نشریات توسط دادستانی انقلاب را غیرقانونی دانسته و محكوم نمودند. در همین تاریخ نامه سرگشاده بازرگان و بیانیه شیخ علی تهرانی با مضمون صریح و تحریك آمیز درمقابله با امام به چاپ رسید. در بیانیه نهضت آزادی نیز ضمن حمایت از رییس جمهور اقدام قوه قضائیه و دادستانی محكوم گردیده و تلویحاً تلاطم ها و تشنج ها امری موجه توصیف شده بود.
امام خمینی (ره) در یك سخنرانی پرشور و قاطع در مورد اقدامات بنی صدر و مؤتلفین وی آخرین اتمام حجت ها را اعلام نمود و مقاومت در برابر قانون و مصوبات قانونی مجلس را دیكتاتوری نامید و صریحاً به تشنج آفرینان هشدار داد. اما با دعوت بنی صدر از مردم برای مقاومت و ایستادگی در دفاع از وی، در چند نقطه تهران و برخی شهرستان ها مورخ 18 و 19 خرداد تجمعات غیرقانونی و آشوبگرانه ای برگزار گردید. روز بعد این حوادث امام خمینی (ره) در حكمی ابوالحسن بنی صدر را از فرماندهی نیروهای مسلّح عزل نمود تا سازمان چنین اطلاعیه ای صادر نمایند: «...مجاهدین خلق ایران با اخطار قاطع انقلابی علیه هرگونه سوءنیّت به جان رییس جمهور از تمامی خلق قهرمان ایران روشنگری هوشیاری آمادگی و حضور دایمی درصحنه ها و مقاومت پیگیر را طلب می نماید.» سازمان تحولات سیاسی كشور و اقدامات قانونی رهبری انقلاب و مجلس شورای اسلامی برای جلوگیری از قانون شكنی بنی صدر و دفاع از حریم قانونی اركان نظام را «كودتای مرتجعین» نام گذاری كرد و مردم را به مقابله با نظام فراخواند.
بنیصدر در دفتر ریاست جمهوری خود طیف وسیعی از تحصیل كردگانی را گردهم آورده بود كه اغلب وابسته به گروههای مخالف انقلاب بودند. این دفتر تحت نظارت دكتر رضا تقوی- از دیپلمات های وزارت امور خارجه حكومت پهلوی- افرادی را كه به جبهه ملی، سازمان مجاهدین خلق، حزب رنجبران و دیگر گروهها و سازمانهای مخالف انقلاب وابسته بودند، گردهم آورد. علاوه بر این دفتر هماهنگی مردم با رئیس جمهور به كانونی برای تحریك غیرمستقیم مردم علیه ارگانها و نهادهای برخاسته از انقلاب تبدیل شده بود.
این عملكرد كه جامعه ایران را در اولین سالهای پس از پیروزی انقلاب با موجی از بحران و تنش و درگیری مواجه كرده بود، همراه با عدم شایستگی و صلاحیت بنیصدر در مقام فرماندهی كل نیروهای مسلح به ویژه در شرایط جنگی و همچنین حمایت صریح و علنی وی از سازمان مجاهدین خلق (منافقین) و نقش وی در میدان دادن به این سازمان در عرصه اجتماعی و سیاسی كشور، سبب شد تا امام خمینی روز 20 خرداد 1360 طی حكمی وی را از سمت فرماندهی كل نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران بركنار و برای حل اختلاف بین مسئولان نظام، دستور تشكیل كمیتهای را صادر كردند. (البته به موضوع بني صدر و نقش او در دوران جنگ مفصلا در قسمتهاي بعدي خواهيم پرداخت. )در این كمیته، آیتالله مهدوی كنی، شیخ شهابالدین اشراقی از طرف بنیصدر و شیخ محمد یزدی از طرف حزب جمهوری اسلامی عضو بودند و مهدوی كنی در این هیأت به عنوان نماینده امام انتخاب شد. (صحیفه امام، ج 14، ص 248) بعد از بحث و بررسی فراوان بنا بر نظر هیأت، موارد تخلف رئیسجمهوری از وظایف قانونیش اعلام شد. (خاطرات آیتالله محمد یزدی، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامی، ص 506)
در نهایت با توجه به قانونشكنی و عدم التزام بنیصدر به مصوبات كمیته حل اختلاف، لایحه بررسی عدم كفایت سیاسی رئیسجمهور در دستور كار مجلس قرار گرفت. بنیصدر برای فرار از دستگیری از روز 25 خرداد به مخفیگاه رفت و در ایام اختفا، برای امام نامهای نوشته و ایشان را به رعایت قانون دعوت كرد.
از صبح پنجشنبه 21 خرداد ماه 1360 بعد از بركناری بنی صدر از فرماندهیِ كلّ قوا با پشتیبانی اعضای سازمان درگیری های خشونت بار پراكنده ای در تهران و چند شهر بین گروه های طرفدار بنی صدر با مردم رخ داد كه به شهادت و زخمی شدن برخی نیروهای مردمی و پاسدار منجر شد. بنی صدر بار دیگر در بیانیه مورّخ 22 خرداد 60 مردم را به مبارزه علنی علیه نظام و حاكمیت جمهوری اسلامی فراخواند. وی در بخشی از این بیانیه بلند با تأكید بر اینكه آزادی و امنیت از بین رفته خاطر نشان كرد: « ... اگر امروز كه هنوز وقت باقی است نایستادید و استبداد را كه هنوز قوام نگرفته دفع شر نكردید همه آنچه را كه گفتم و بدتر از آن را برشماخواهند آورد.»
از سوی دیگر نهضت آزادی نیز در تاریخ 24 خرداد 60 با صدور بیانیه ای تحت عنوان «احساس خطر و پیشنهادات به رهبری و دولتمردان و مردم» مضمون و مفاد بیانیه بنی صدر و مواضع مجاهدین خلق درباره شرایط سیاسی كشور را تكرار نمود. در این بیانیه كه از ساختار كاملاً مشابه متن اطلاعیه بنی صدر برخوردار بود در حمایت از وی تصریح شد كه انقلاب چنان از شعارهای اصلی خود فاصله گرفته كه «رییس جمهور منتخب مردم ناچار است روی پنهان كند». سازمان مجاهدین خلق نیز طی اطلاعیه مورخ 24 خرداد خود در واكنش به طرح بررسی كفایت سیاسی رییس جمهور «اخطار »كرد كه عزل رییس جمهور در مجلس عملاً مفهومی جز اعلام جنگ مرتجعین به تمامی خلق ایران ندارد نشریه « مجاهد » همچنین اطلاعیه های گوناگونی از افراد و گروه های مختلف با گرایش های سیاسی گوناگون در مخالفت با اقدامات قانونی رهبری انقلاب و مجلس انتشار می داد و به شدت فضای كشور را در معرض فروپاشی ترسیم می كرد. جبهه ملی طی اعلامیه ای كه بهانه آن نفی و حمله شدید به لایحه قصاص بود مردم را به یك راهپیمایی در مسیر خیابان انقلاب به سمت دانشگاه تهران در بعدازظهر روز 25 خرداد 1360فراخواند. اجتماع مورد نظر جبهه ملی و بنی صدر شكست خورد و خیابان ها در اختیار نیروهای طرفدار انقلاب قرار گرفت و آخرین امید بنی صدر به اینكه شاید اجتماع 25 خرداد مفرّی برای او در پی داشته باشد به یأس مبدّل شد. در 27 خرداد پس از سخنان موافقان و مخالفان مورد تصویب قرار گرفت. میلیون ها تن از مردم در تجمع ها و تظاهرات مختلف سراسر كشور و نیز نمازهای جمعه 29 خرداد از اقدام مجلس حمایت كردند و خواستار عزل و محاكمه بنی صدر شدند. در این میان مجاهدین خلق پی آن بود تا به هر تمهیدی چرخه سقوط قانونی بنی صدر را از حركت بیندازند. از این رو با صدور اعلامیه های پیاپی در روزهای 27 و 28 خرداد به منظور تكمیل فرایند تحریك و تقویت انگیزه خشونت در برابر نظام ادعا شد كه هم زمان با «كودتای ارتجاعی امپریالیستی» احتمال كشتار زندانیان وابسته به گروه ها و از جمله سازمان وجود دارد و تهدید شده بود كه پاسخ لازم مشابه آنچه «در حق طاغوت و شكنجه گران و دژخیمانش روا بود» توسط سازمان داده خواهد شد.
پنجشنبه 28 خرداد 1360 مصادف بود با صدور پیام مهمی از سوی امام خمینی (ره) به مناسبت نیمه شعبان با محوریّت هشدار در مورد توطئه های جبهه داخلی ضدّانقلاب. در قسمتی از این پیام آمده بود: «... امروز و روزهای آینده روز شكست جریان دشمنان قسم خورده اسلام است.» فردای آن روز آیة الله خامنه ای در مراسم نماز جمعه تهران در حالی كه شعار«خمینی بت شكن بت شكن بت جدید را بشكن » لحظه ای قطع نمی شد به شكلی مستوفی و جامع دلایل سقوط بنی صدر را بیان نمود. همچنین میلیون ها تن از مردم در نمازهای جمعه سراسر كشور با شعارهای خود و تأیید مواضع امامان جمعه خواستار رأی قاطع مجلس شورای اسلامی به عدم كفایت سیاسی رییس جمهور شدند. پس از تصویب آیین نامه نحوه رسیدگی به كفایت سیاسی رییس جمهور در جلسه مورخ 27 خرداد مجلس شورای اسلامی و اعلام آغاز بحث و بررسی آن در اولین جلسه بعد از تعطیلات (پنجشنبه 28 خرداد نیمه شعبان و جمعه 29 خرداد) سازمان در روز 28 خرداد ماه 1360 رسماً حركت مسلحانه علیه رژیم جمهوری اسلامی را اعلام كرد تا به زعم دیرین رجوی ایران به لبنان تبدیل گردد.
در راستاي همين تحريكات در روز 30 خرداد تظاهراتی با حضور هواداران بنی صدر برگزار شد كه به خشونت كشیده شد و عدهای از جمله عذرا حسینی همسر بنیصدر دستگیر شدند.سازمان مجاهدین بعدازظهر همان روز با بالا بردن عكسهای رجوی و تغییر شعار و توسل به قهر، فضای متشنجی را در كشور به وجود آورد.
عصر روز سی ام خرداد در تهران و چند شهر بزرگ دیگر هواداران و وابستگان سازمان حركتی را انجام دادند یا شروع كردند كه سرانجامی جز تباهی برای آنها نداشت. سازمان بعداً مدّعی شد كه 500 هزار نفر در تظاهرات 30 خرداد شركت كردند؛ لیكن تعداد افراد سازمان دهی شده سازمان و گروه هایی كه به آنها پیوستند و در حمایت از بنی صدر و سازمان به تظاهرات خشونت بار و مسلحانه دست زدند بیش از چند هزار نفر نبود.
خبرگزاری رویترز چنین گزارش داد: «بیش از حدود 3 هزار نفر از افرادی كه به سازمان چریكی مجاهدین خلق تعلق دارند خیابان ها را بسته و تعدادی اتومبیل و موتورسیكلت را آتش زدند و علیه حكومت اسلامی به شعار دادن پرداختند.»مردم در خلال این درگیری ها متحمّل جرح و ضرب شدند. اما پایان ماجرا مشخص است. حضور خودجوش و گسترده مردم نقاط مختلف كشور در تظاهرات خیابانی روزهای 30 و 31 خرداد شصت در تجدید پیمان با رهبری انقلاب ( همچون حضور گسترده مردم در نماز جمعه تاریخی 29 خرداد 88) عملیات ارعابی و شورشگرانه سازمان را با ناكامی مواجه ساخت.
ماجراي 30 خرداد 1360: عملیات خودزنی منافقین
همه كسانی كه ادبیات آن روزهای منافقین را پیگیری می كردند ، دقیقا می دانند كه رجوی و باند تبهكارش در سازمان چند چهره مجاهدین خلق از چندین ماه قبل برای جمهوری اسلامی ایران شاخه و شانه مسلحانه می كشید . رجوی در سخنان سال 59 خویش در ورزشگاه شهید شیرودی كه تحت عنوان " چه باید كرد " ؟ ایراد كرد.
در شیفتگی تمام جوانان و نوجوانان هیجان زده فریاد زد و گفت : " وای بر آن روزی كه مشت را با مشت و گلوله را با گلوله پاسخ دهیم " . و در همان جا گفت كه ایران شبیه لبنان است یعنی آمادگی جنگ داخلی را دارد . رجوی و مجاهدین ماجراجو ، در تب كسب قدرت سیاسی سر از پا نمی شناختند . آنها با تكیه بر سراب هواداران فراوان خویش كه در مقایسه با سایر گروهها ضد انقلاب از تعداد بیشتری برخوردار بود ، وارد فاز نظامی شدند . با صدور اولین اطلاعیه سیاسی – نظامی و اعلامیه برگزاری تظاهرات 30 خرداد ، دستور اكید صادر شد كه همگی با سلاح سرد و گرم حضور یابند. تیغ موكت بری ، چاقو ، قمه ، كاتر گوشت و پیچ گوشتی و ... سلاحهایی بودند كه قصد داشتند به قول خودشان حال حزب اللهی ها را حسابی جا بیاورند .
ساعت 4 بعد از ظهر منافقین با سلاح سرد و گرم به جان مردم افتادند . خیابانهای طالقانی ، ولیعصر ، انقلاب ، سهروردی ، میدان فردوسی در حالی شاهد وحشی گری مجاهدین دروغین بود كه مجاهدین راستین اسلام در بازی دراز ، دارخوین ، سوسنگرد و آبادان حماسه می آفریدند . منافقین فكر كردند شهر خالی از سنگربان است و قبل از سقوط بنی صدر ، شهر را به سقوط خواهند كشید و مانع سقوط بنی صدر خواهند شد . شهر را در آتش و دود سیاه كردند و 14 مرد و 2 زن را شهید كردند و صدها نفر را مجروح ، تا ثابت كنند كه آمده اند ، بمانند و مخالفان را برانند.
هر چه كه نمادی از دین و دینداری داشت مورد حمله منافقین قرار گرفت حتی چهره های معصوم دختران محجبه از خشم ماركسیست های دهه 50 و التقاطیون اسلام نمای امروز در امان نماند و پذیرای اسیدهای سوزنده آنان شد .
بر خلاف تصور منافقین ، شهر از رزمنده خالی نبود ، حزب اللهی ها آمدند تا جمهوری اسلامی بماند . امام چندین بار به منافقین گوشزد كرده بود كه این مردم را از دست ندهید . امام با همین مردمش ماند . اما منافقین نصیحت پذیر نبودند . هواداران فریب خورده در دام خوش باوری و ذهنیت گرایی مسعود افتادند . مسعود به آنها گفته بود كه ظرف چند ساعت تمامی كمیته ها را تسخیر خواهد كرد.
اما بعد مشخص شد كه مسعود رجوی در محاسباتش دچار اشتباه شده است . همه مانور مسلحانه از ساعت 4 بعد از ظهر شروع شد و اوایل شب شكست خورد . جمهوری اسلامی كه تا آن زمان متحمل تلفات فراوانی به لحاظ انسانی ، سیاسی ، فرهنگی و اقتصادی شده بود ، فرصت را مغتنم شمرد و همان گونه كه منافقین می خواستند ، تظاهرات مسلحانه آنها و كشتار مردم بی گناه را پاسخ داد .
این روند به سمتی رفت كه 30 خرداد برای منافقین به یك فاجعه و یك شكست تبدیل شد . خروج رجوی از ایران به فاصله كمتر از یك ماه و به دنبال آن خروج تشكیلات از ایران بزرگترین شكست برای سازمانی بود كه مدعی بود نزدیك به 40% ارتش و50 % مردم پشتیبان او هستند .
موج عظیمی از بازگشت و انابه هواداران به راه افتاد و كاملا هواداران را نسبت به ادامه سرنوشت بعدی منافقین بی توجه كرد . رهبری سازمان مجاهدین در داشتن پایگاه اجتماعی و قدرت سازماندهی مردمی خود را با امام برابر می دانست ، اما پس از 30 خرداد گرایش به رویكرد مكانیسم های قیم مآبانه آنها با مردم به شدت افول كرد .
آنها درك كردند كه نوع رهبری امام با آنچه كه مسعود رجوی دنبال آن است از زمین تا آسمان تفاوت دارد . از فردای 30 خرداد عده زیادی مسئله دار شدند و با سازمان قطع رابطه كردند . اگر رجوی قدری صداقت داشت به جای آن كه در مصاحبه با نشریه ایرانشهر وانمود كند كه عملیات 30 خرداد در مناسب ترین زمان انجام گرفته ، باید اظهار می داشت كه در 30 خرداد ما " خودزنی " كردیم . اما بسیار روشن است كه در جریان نفاق قرار نیست چیزی به نام صداقت وجود داشته باشد حتی به مقدار بسیار كم.
لايحه عدم كفايت
تصویب لایحه عدم كفایت سیاسی بنیصدر توانست به حیات سیاسی، پرتشنج و ماجراجویانه اولین رئیس جمهور ایران پس از پیروزی انقلاب اسلامی كه تنها 17 ماه به طول انجامید خاتمه دهد.
حضرت امام خمینی(ره) در انتخابات پنج بهمن 1358 به بنیصدر رأی نداد، ولی به احترام رأی مردم، حکم ریاست جمهوری او را ده روز بعد 15/11/1358 قانوناً تنفیذ فرمودند و در آن مراسم به بنیصدر تذکر داده و نصیحتشان کردند که قبل از ریاست جمهوری و بعد از ریاست جمهوری در اخلاق روحیشان تفاوتی نباشد. فرزند حضرت امام خمینی(ره) مرحوم حجتالاسلام و المسلمین حاج سید احمد خمینی(ره) هم این موضوع را تأیید کردند. قسمتی از نامة حضرت امام خمینی(ره) که به موضوع این نوشتار برمیگردد، چنین است: «... والله قسم، من رأی به ریاست جمهوری بنیصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذیرفتم.»
فرزند حضرت امام خمینی(ره) در خصوص سرعت بخشی به اعلام عزل بنیصدر میگوید: «دربارة عزل بنیصدر از فرماندهی کل قوا که متن را امام قبول کرد و امضا نمود، یکی دو ساعتی طول کشید. امام فرمودند: چرا معطل کردید؟ فوراً بدهید رادیو و نگذارید برای صبح. امام فرمودند: فرماندهان ارتش را بخواهید. شبانه تلفن کردم و همه را پیدا کردم. آنها صبح زود آمدند و امام برای آنها صحبت کردند و گفتند: بروید سراغ کارهایتان و بدانید که هیچ قضیهای اتفاق نیفتاده است. بعد بنیصدر خواست خدمت امام برسد، امام راهش ندادند... این را باید بدانیم که اگر بنیصدر روزی زورش میرسید، جلو امام میایستاد و از این هم بدتر میکرد... حرکاتی که او میکرد، حرکاتی بود صد در صد به نفع آمریکا و استعمار جهانى... من بارها خدمت امام عرض میکردم که او میخواهد بین سپاه و ارتش را به هم بزند. او تمام بچههای خوب مذهبی را میکوبد.»
بعد از عزل بنیصدر توسط حضرت امام خمینی(ره) از فرماندهی کل نیروهای مسلح، حضرت آیتالله خامنهای (رهبر معظم انقلاب اسلامی) که در آن موقع نماینده حضرت امام(ره) در شورای عالی دفاع بودند در خطبههای نماز جمعه 29 خرداد 1360 که تظاهرات مردم نمازگزار علیه بنیصدر به اوج و شدت رسیده بود، درباره خیانتها و بحرانهای ایجاد شده توسط بنیصدر و هوادارانش، مطالبی بیان فرمودند که قسمتی از آن میآید:
«نزدیک به هفت ماه قبل از جنگ، شما فرماندة کل قوا بودید. چرا نیروهای نظامی ما هنگام شروع جنگ نتوانست مقاومت کند؟ حضرت امام شما را در اول اسفند 58 به فرماندهی کل قوا برگزیدند. در اول مهرماه 59، یعنی هفت ماه تمام بعد از فرماندهی کل قوای شما، جنگ شروع شد. در این هفت ماه شما چه کردید؟ چرا ارتش را مرمت نکردید؟ چرا نظامیها را آموزش ندادید؟ آیا اینها را چه کسی میبایست انجام میداد؟ چرا شما وقتی جنگ شروع شد و خرابی کار شما در هفت ماه گذشته آشکار میشود، تقصیرها را به گردن این و آن میاندازید؟ وقتی از ایشان میپرسند چرا ارتش را سر و سامان ندادهاید، میگوید چون کسانی دیگر در ارتش دخالت کردهاند. منظور ایشان دادگاههای انقلاب در ارتش است. چون افراد متهم به کودتا را دستگیر کرده بودند. آقای بنیصدر توقع داشتند در ارتش، علیه جمهوری اسلامی کودتا بشود و کودتاچیان آزاد گردند و دستگیر نشوند.
منابع تحقیق :
مرکز اسناد انقلاب اسلامی
سایت فرهیختگان
پايگاه حوزه
خبرگزاری فارس
دفتر مطالعات و تدوين تاريخ ايران
ویکیپدیا
jahannews.com
كتب:
مکاتبات شهید رجایی و بنی صدر
غائله چهاردهم اسفد 1359، ظهور و سقوط ضد انقلاب، تهران، دادگستری جمهوری اسلامی ایران، 1364.
فاطمه حیدریان، بن بست غرور، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1382.
قاسم روان بخش، بازخوانی پرونده یك رئیس جمهور، قم، دفتر جریانشناسی تاریخ معاصر، 1382. یحیی فوزی، تحولات سیاسی اجتماعی بعد از انقلاب اسلامی در ایران، جلد اول، تهران، نشر عروج، 1384.
مسعود رضوی، هاشمی و انقلاب، تهران، انتشارات همشهری، 1376.
محمد جواد مظفر، اولین رئیس جمهور، تهران، انتشارات كویر، 1378.
اكبر خوشزاد، مجلس شورای اسلامی دوره اول، تهران، مركز اسناد انقلاب اسلامی، 1386.
صحیفه نور
ادامه دارد...