نقش خاندان ماذرائي در مصر (1)
ماذرائيان نام خانداني ايراني صاحب منصب در مصر وشام است. اعضاي اين خاندان توانستند در فاصله سال هاي 266-335ق و در سه دوره: طولونيان (254-292ق)،واليان (292-323ق) و اخشيديان(323-358ق) امور اقتصادي وسياسي را به دست بگيرند. آوازه قدرت آنان تنها به مصر محدود نشد بلكه نامشان در بغداد هم در فهرست نامزدان منصب وزارت قرار گرفت. از ميان افراد اين خاندان ابو زنبور حسين بن احمد و ابوبكر محمد بن علي مشهورترند و قدرت و آوازه اين خاندان، بيشتر مديون اين دو نفر است. در اين مقاله سعي بر آن است اعضاي اين خاندان كه نامشان در تاريخ باقي مانده است معرفي و نقش آ نان در امور اقتصادي و سياسي مصر و شام و گاه بغداد بررسي گردد.
واژهاي كليدي: ماذرائي، مصر، خراج، طولونيان، واليان،اخشيديان،خلفاي عباسي، وزرا.
نسب
1. ابوبكر احمد بن ابراهيم بن حسن الاطروش
2. علي بن احمد بن ابراهيم الماذرائي
پس از خمارويه، وي، دبير جيش بن خمارويه (270- 283 ق) شد. (21) طبري نمونهاي از اعتبار و نفوذ علي بن احمد ماذرائي را بيان داشته است؛ در سال 283 ق. كه سپاهيان مغربي و بربري بر جيش بن خمارويه شوريدند و خواستار عزل وي شدند، علي بن احمد به عنوان دبير جيش با آنها مذاكره كرد. (22)
علي بن احمد در همان سال در مصر كشته شد. (23) درباره كشته شدن وي روايت شده كه يك روز قبل از كشته شدنش، گروهي براي جنگ با روم از مصر خارج مي شدند و ماذرائي براي بدرقه آنان بيرون رفت. در ميان سپاهان پيرمردي را ديد كه علي رغم ناتواني، شمشيري به دست گرفته و با آنان همراه است. او با ديدن اين منظره آن چنان متأثر شد كه دستور داد به آن پيرمرد يك غلام و مركب هديه دهند و قول داد كه اگر آن مرد سالم برگردد، هر سال مثل آن را به وي بدهد. پيرمرد نيز در حق وي دعا كرد تا شهادت نصيب ماذرائي شود و فرداي آن روز ماذرائي كشته شد و قاتلش هيچ گاه شناخته نشد. مردم از مرگ وي بسيار اندوهگين شدند و قصايد بسياري در وصفش سرودند. (24) البته در محبوبيت وي، نزد مردم با اقدامي كه در مورد پنهان كردن مال ابن طولون انجام داد جاي تامل وجود دارد. در تحليل اين مسئله مي توان احتمال داد كه پنهان داشتن مال ابن طولون اتهامي بوده كه حاسدان و رقيبان سياسي ماذرائي به او بسته اند و مقريزي خبر آن را از منابع پيشين روايت كرده است و يا اين كه حقيقت داشته اما مردم از آن بي خبر بودند.
3. ابوزنبور حسين بن احمد بن ابراهيم الماذرائي
پس از عيسي النوشري، ابومنصور تكين از طرف المقتدر بالله (295- 320 ق) والي- الصلاهًْ شد. (36) در اين زمان حباسه بن يوسف كه مردي بربري از قبيله كتامه بود قيام كرد و با سپاهي 100 هزار نفري در محرم 320 ق. وارد اسكندريه شد. ابومنصور تكين از خليفه در خواست كمك كرد. در ميان كساني كه براي كمك آمدند حسين بن احمد كه در آن هنگام در بغداد بود و ابوبكر محمد بن علي حضور داشتند. (37) پس از آن المقتدر، ابوبكر محمد بن علي را بر ولايت مصر و نظارت بر امور شام گماشت.(38) اينكه در اين زمان ابوزنبور مسئوليت رسمي بر عهده داشت يا نه، اطلاع روشني وجود ندارد. اما اين نكته جالب به نظر مي رسد كه گويي در ميان افراد خاندان ماذرائي، بر سركسب قدرت، رقابت وجود داشت و اين حس رقابت را به ويژه مي توان در رفتار محمد بن علي و عمويش ابوزنبور مشاهده كرد. بدين گونه كه، هميشه بركناري يكي از اين دو نفر از قدرت، روي كار آمدن ديگري را نتيجه داده است. همچنين خاندان ماذرائي، هميشه سعي مي كردند. كه رابطه نزديكي با دستگاه خلافت داشته باشند تا از پشتيباني قدرتمندي برخوردار باشند. اين رابطه سبب شد كه آنها در ميدان كشمكش قدرت وزراي آن دوره به ويژه علي بن عيسي و علي بن محمد بن موسي بن فرات قرار گيرند. و در اين ميان ماذرائيان از علي بن عيسي طرفداري مي كردند. و ابن فرات نيز از مخالفان سرسخت آنان بود. اگرچه علي بن عيسي از ماذرائيان طرفداري مي كرد اما اين كه وي در سال 304 ق. ابوبكر محمدبن علي را عزل كرد و جانب ابوزنبور را گرفت خود نشانه اين است كه رابطه تك تك خاندان ماذرائي با اين وزرا يكسان نبود و براساس شواهد ابوزنبور با علي بن عيسي رابطه بهتر و نزديكتري داشته است. به عنوران مثال؛ در سال 311 ق. زماني كه ابن فرات از ابوزنبور خواست كه درباره خراج مصر و ديوان مغرب با علي بن عيسي مقابله كند، وي نپذيرفت و گفت: چگونه از من مي خواهيد كه اين كار را انجام دهم با آن همه نيكويي و خوبي كه وي در حق من كرده است. (39)
در سال 303 ق وزير المقتدر، علي بن عيسي، ابوبكر محمد بن علي را از امور مصر بركنار و به جاي وي، ابوزنبور حسين بن احمد را مسئول خراج كرد. (40) ابن فرات در سال 404 ق. به جاي علي بن عيسي در منصب وزارت قرار گرفت، وي بلافاصله ماذرائيان را از منصب هايشان عزل كرد و به مصادره اموال آنان پرداخت. (41) وي، ابوالحسن محمد بن احمد- خواهرزاده ابراهيم بن احمد- را كه دبير بدر الحمامي و نايب ابوزنبور حسين بن احمد بود، دستگير و اموالش را مصادره كرد. ابن فرات مال زيادي را نيز از ابوزنبور گرفت. (42)
وزارت ابن فرات تنها يكسال طول كشيد. زيرا به المقتدر خبر دادند كه ابن فرات نامهاي به يوسف بن ابي الساج نوشته و او را به سركشي دعوت كرده است. او را دستگير كردند و براي محاكمه اش جلسهاي در حضور المقتدر تشكيل شد. در اين جلسه، علي بن عيسي، حامدبن عباس و ابوزنبور حسين بن احمد شركت داشتند. (43) در حين جلسه، ابوزنبور به ابن فرات پيشنهاد كرد كه اگر كار به مصادره اموالت انجاميد من 50 هزا دينار آن را مي پردازم. ابن فرات نيز در سومين دوره از وزارتش، زماني كه علي پسر بزرگ ابوزنبور را دستگير كرد؛ بدهي مالياتي او را به مبلغ 25 هزار دينار نگرفت و تنها وي را در زندان نگه داشت و به ابوزنبور گفت: «به پاس آن كمكي كه تو به من كردي، من اين بدهي ماليات را به او بخشيدم». (44)
پس از ابن فرات، در سال 305 ق، عدهاي براي منصب وزارت نامزد شدند اسامي نامزدان را نزد علي بن عيسي بردند تا در مورد آنان نظر دهد. ابوزنبور حسين بن احمد يكي از اين نامزدها بود و علي بن عيسي زير نام وي نوشت: «اين شخص در اداره ناحيه خويش كفايت دارد». (45) در نهايت حامد بن عباس وزير شد.
شواهد نشان مي دهد كه در وزارت حامد بن عباس ابوزنبور مسئول خراج مصر و شام بود. (46) زيرا، در سال 310 ق. كه دوباره علي بن عيسي روي كار آمد ابوزنبور را از خود راند و از منصبش عزل كرد و به جاي او ابوالحسين محمد بن الحسن بن عبدالوهاب را بر كار گماشت. (47) در سال بعد كه ابن فرات دوباره وزير شد. ابوالحسين محمد بن الحسن بن عبدالوهاب را بر كارش ابقا كرد و به او نوشت كه ابوزنبور را نزد وي به بغداد بفرستد. او جلسهاي در حضور قضات و صاحب منصبان تشكيل داد و ابوزنبور حسين بن احمد را به پرداخت دو هزار هزار (دو ميليون) و چهارصد هزاردينار مجبور كرد و املاكي را نيز از وي مصادره كرد و آنها را به المقتدر عرضه داشت. (48)
ابن فرات، دوباره در سال 312 ق. عزل شد. با عزل وي، براي دومين بار نام ابوزنبور حسين بن احمد به پيشنهاد المقتدر در ميان نامزدان وزارت قرار گرفت، اما مؤنس المظفر مخالفت كرد و گفت: ابوزنبور در مصر است و آوردنش زمان مي خواهد و ابوالقاسم خاقاني وزير شد. (49) در زمان وزارت وي و پس از ابواعباس خصيبي مصادره اموال و املاك ماذرائيان ادامه داشت. (50) در زمان وزارت دوباره علي بن عيسي، ابوزنبور به رياست «ديوان ديه هاي فراتي» منصوب شد. (51) سال بعد در زمان وزارت ابوعلي بن مقله، ابوزنبور ناظر ابوعبدالله بريدي بود. (52)
پس از آن ابوزنبور تا هنگام وفاتش در سال 314 ق (53) يا 317 ق (54) مسئول خراج مصر بود. (55) ابوزنبور از مشهورترين اعضاي اين خاندان است. به گزارش منابع، در زمان طولونيان وي در شمار بزرگان و فضلاي آن دوره بود. (56) او و ابوبكر محمدبن علي دو تن از اعضاي اين خاندان بودند كه امور مالي و سياسي دولت طولونيان را اداره مي كردند. (57) او بارها مسئول خراج مصر و شام و حتي دوبار نامزد منصب وزارت گرديد. (58) به گزارش ابن سعيد، املاك ابوزنبور و محمد بن علي در مصر و شام، زميني به مسافت 100 فرسخ (59) در 10 فرسخ بود، (60) كه البته درست به نظر نمي رسد زيرا اين مسافت به مقياس كنوني در حدود 600 كيلومتر در 600 كيلومتر يعني معادل يك سوم مساحت ايران است، كه هيچ عقل سليمي آن را نمي پذيرد و شايد بتوان اين مبالغه را صرفاً به ثروت و دارايي كلان اين خاندان تفسير كرد. به وي، «الطحان» نيز مي گفتند. دليل انتساب وي را مي توان از داستاني كه مقريزي روايت كرده است فهميد. به گزارش وي زماني كه ابن مؤنس از بغداد به مصر آمده بود، ابوزنبور مقدار زيادي گندم به وي و سربازانش داد كه مقدار آن شش هزار اردب (61) بود. وي به مدت يك ماه تمام احتياج او و سپاهيانش به آرد را تامين كرد. (62) بر اساس اين روايت، گويي بازار گندم مصر در دست ابوزنبور بوده است. ابن فرات مخالف سرسخت وي او را اين چنين وصف كرده است: «من كارگزاري زيرك تر و زرنگ تر از ابوزنبور نديدهام».( 63) وي همچنين ابوزنبور را داناتر و برجسته تر از برادرزادهاش، ابوبكر محمد بن علي مي دانست. (64) ابوزنبور در زمان خلافت المقتدر هديه و پيشكش هايي براي وي فرستاد كه در آن زمان بسيار نادر و عجيب بود اين هدايا شامل: يك استر با كره اش كه دنبال او مي رفت و شير مي خورد، يك غلام كه زبانش چنان دراز بود كه به نوك بيني اش مي رسيد و يك زرافه. (65)
پي نوشت ها :
1. مقريزي، تقي الدين ابي العباس احمد بن علي، المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار(بغداد: مكتبه المثني، بي ت) ج 2، ص 155.
2. به گزارش يعقوبي قريه ماذرايا منزل اشراف عجم (ايراني ها) بوده است نك: احمد بن ابي اليعقوب، يعقوبي، البلدان (بيروت: دارالكتب العلميه، 1422 ق) ص 158، همچنين نك: سيده اسماعيل كاشف، مصر في عصر الاخشيدين، ص 37.
3. بغدادي، صفي الدين عبدالمومن بن عبدالحق، مراصد الاطلاع، (بيروت: دارالجيل، 1412ق) ج 3، ص 1218؛ شهاب الدين احمد بن عبدالوهاب، يافوت حموي، معجم البلدان، به كوشش فريد عبدالعزيز الجندي (بيروت: لبنان، دارالكتب العلميه، 1410 ق) ج 5، ص 40؛ شهاب الدين عبدالله، حافظ ابرو، جغرافيا (تهران: ميراث مكتوب، 1375 ق) ج 2، ص 79.
4. حدود العالم (قاهره: الدارالثقافه للنشر، 1422 ق) ص 160؛ يعقوبي، پيشين، ص 158.
5. ياقوت حموي، پيشين، ج 5، ص 40؛ ابوسعيد عبدالكريم بن حمد، سمعاني، الانساب، به كوشش عبدالرحمن بن يحيي اليماني، (حيدرآباد: مجلس دائرهًْ المعارف العثمانيه، 1382 ق) ج 12، ص 13.
6. حموي، همانجا؛ بغدادي، ج 3، ص 1218.
7. همان.
8. مقريزي، المقفي، ج 1، ص 343.
9. نك، مقريزي، الخطط، ج 2، ص 155.
10. مقريزي، المقفي، به كوشش محمد اليعلاوي (بيروت، لبنان: دارالمغرب الاسلامي، 1411 ق) ج 1، ص 343، ابومحمد عبدالله بن محمد، بلوي، سيره احمد بن طولون، به كوشش محمد كرد علي،(دمشق بي نا، 1358 ق)، ص 161.
11. همان.
12. همان.
13 شهاب الدين احمد بن عبدالوهاب، نويري، نهايه الارب في فنون الادب (قاهره: دارالكتب و الوثائق القوميه،1423 ق)، ج 28، ص 33.
14. عريب بن سعد، القرطبي، ذيل تاريخ طبري، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم (قاهره: دارالمعارف، 1119 ق)، ص 31.
15. همان و نيز نك: بلوي، پيشين، ص 161-164.
16. مقريزي، المقفي، ج 1، ص 343.
17. ابن عثمان، موفق الدين، مرشد الزوار الي قبور الابرار (قاهره: الدار المصريه اللبنانيه 1415)، ج 1، ص 226.
18. همان.
19. مقريزي، المقفي، ج 6، ص 234؛ ابن عثمان، پيشين، ج 1، ص 226.
20. همو، الخطط، ج 1، ص 331.
21. همو، المقفي، ج 6، ص 234؛ ذهني وي را كاتب جيش بن خمارويه ذكر كرده است نك: شمس الدين ابو عبدالله محمد بن احمد، تاريخ اسلام، به كوشش عمر عبدالسلام تدمري، (بيروت: دارالكتاب العربي، 1413 ق)، ج 21، ص 13.
22. محمد بن جرير طبري، تاريخ الرسل و الملوك، به كوشش محمد ابوالفضل ابراهيم (بيروت: دارالصادر، 1378 ق)، ج 10، ص 283.
23. مقريزي، المقفي، ج 6، ص 234-235؛ ابن عثمان، پيشين، ج 1، ص 266.
24. ابن عثمان، پيشين، ج 1، ص 266.
25. همان، ج 3، ص 466، ياقوت حموي آن را به صورت ابن زنبور آورده است. نك حموي، پيشين، ج 5، ص 40.
26.همان.
27. ابوالقاسم علي بن حسن، ابن عساكر، تاريخ مدينه دمشق، (بيروت: دارالفكر، 1415ق)، ج 14، ص 15؛ مقريزي، الخطط، ج 2، ص 155.
28. همان.
29. ابوعمر محمد بن يوسف كندي، كتاب الولاهًْ و كتاب القضاهًْ به كوشش دكتر حسين نصّار (بيروت: دار بيروت، دارالصادر، 1379 ق) ص 277.
30. همان، ص 277؛ ابي الحسن المحلال بن المحسن، صابي، تحفه الامراء في تاريخ الوزارء، به كوشش عبدالستار احمد فراج، بي جا: دارالكتب العلميه، 1365 ق)، ص 258؛ مقريزي، الخطط، ج 1، ص 327.
31. منصبي بوده براي مراقبت بر امور نمازها، نظارت برمساجد قرائت خطبه، امورتبليغي و... كه مقام آن از طرف خليفه منصوب مي شد. نك: شهاب الدين احمد بن عبدالله قلقشندي، صبح الاعشي في صناعه الانشاء، به كوشش محمد حسين شمس الدين (بيروت: دارالفكر، 1407) ج 10، ص 266- ص 268.
32. كندي، پيشين، ص 278، جمال الدين ابي المحاسن، ابن تغري بردي، النجوم الزاهره في ملوك مصر و القاهره (مصر: الموسسه المصريه العامه، 1351)، ج 3، ص 145.
33. همان، ص 281.
34. همان، ص 280- 281؛ ابن عساكر، پيشين، ج 14، ص 15؛ ابن تغري بردي، پيشين، ج 3، ص 148.
35. كندي، پيشين، ص 282؛ ابن تغري بردي، پيشين، ج 3، ص 141.
36. همان، ص 286.
37. همان، ص 288؛ مقريزي، المقفي، ج 6، ص 235؛ ابن تغري بردي، پيشين، ج 3، ص 173.
38. طبري، پيشين، ج 10، ص 148.
37. همان، ص 288؛ مقريزي، المقفي، ج 6، ص 235؛ تغري بردي، پيشين، ج 3، ص 173.
38. طبري، پيشين،ج 10، ص 148.
39. ابوعلي احمد بن محمد، مسكويه، تجارت الامم، ترجمعه علينقي منزوي (تهران: انتشارات توس، 1367) ج 5، ص 176- 177.
40. كندي، پيشين، ص 293؛ مقريزي، المقفي، ج 6، ص 235؛ همو، الخطط، ج 1، ص 328؛ ابن تغري بردي، ج 3، ص 183.
41. عريب بن سعد، ص 59.
42. همان، ص 63.
43. مسکويه، پيشين، ج 5، ص 117، و نيز نك: ابن سعيد الاندلسي،المغرب في حلي المغرب، به كوشش دكتر شوقي ضيف و دكتر سيده كاشف (قاهره: مطبعه جامعه فؤاد الاول، 1346 ق)، ج 1، ص 103؛ صابي، پيشين، ص 103-104.
44. مسكويه، پيشين، ج 5، ص 119؛ عريب بن سعد، پيشين، ص 102- 103 ابن سعيد، پيشين، ج 1، ص 110-111.
45. عريب بن سعد، پيشين، ص 68.
46. ابن سعيد پيشين، ج 1، ص 51.
47. همان، صابي، پيشين، ص 51، همچنين نك، كندي، پيشين، ص 297.
48. مسكويه، پيشين، ج 5، ص 176، عريب بن سعد، پيشين، ص 51؛ ابن سعيد، پيشين، ج1، ص 51؛ ذهبي، پيشين، ج 23، ص 25، ابن عساكر مبلغ گرفته شده را سه هزار هزار و ششصد هزار دينار ذكر كرده. نك: ابن عساكر، تاريخ مدينه دمشق، ج 14، ص 15.
49. مسكويه، پيشين، ج 5، ص 192؛ به گزارش ابن سعيد نام ابوبكر محمد بن علي نيز در كنار ابوزنبور در فهرست نامزدان بود. نك: ابن سعيد، پيشين، ج 1، ص 375.
50. همان، ج 5، ص 776؛ عريب بن سعد، پيشين، ص 41.
51. همان، ج 5، ص 220.
52. همان، ابن اثير اين جريان را در حوادث سال 316 ذكر كرده است. نك: ابوالحسن علي بن محمد، الكامل في التاريخ (بيروت: دارالصادر، 1358 ق)، ص 8، ص 186.
53. ابن تغري بردي، پيشين، ج 3، ص 315.
54. ابن عساكر، پيشن، ج 14، ص 16؛ عريب بن سعد، پيشين، ص 125؛ مقريزي،المقفي، ج 5، ص 416.
55 همان.
56. ابن تغري بردي، پيشين، ج 3، ص 216.
57. عريب بن سعد، پيشين، ص 375.
58. نك در ادامه همين مقاله.
59. هر فرسخ معادل 3 مايل و يا 12 هزار ذراع است. نك: ابن سعيد، پيشين، ج 1، ص 107.
60. ابن سعيد، پيشين، ج 1، ص 107؛ و نيز نك: صابي، پيشين، ص 107.
61. اردب در مملكت مصر واحد كيلي بزرگي براي جامدات است كه معادل 42 صاع، 156كيلوگرم است. نك: خاروف، محمد احمد اسماعيل، اوزان و مكاييل و مقاييس با مقايسه آنها به اوزان و مكاييل و مقاييس بين المللي كنوني (رساله دكتري)، تهران: دانشكده الهيات و معارف اسلامي دانشگاه تهران، 1353، 54 ش، ص 330-333.
62. مقريزي، الخطط، ، ج 1، ص 331-332.
63. مسكويه، پيشين، ج 5، ص 176.
64. ابن سعيد، پيشين، ج 1، ص 52.
65. مسكويه، پيشين، ج 5، ص 143؛ ابن عساكر، پيشين، ج 14، ص 15، ابن اثير، پيشين، ج 8، ص 137.
ادامه دارد...
/ج