توسعه و تمدن سازي در حکومت هاي ديني

سليمان (ع) به دريا نيز توجه ويژه اي داشت و از آن براي توسعه حکومت خود بهره مي برد، اما چون قوم عبراني او در اين زمينه تخصصي نداشتند، بر آن شد تا با توافق پادشاه صور در بندر «عصيون جابر» کشتي بسازد و از مهارت فينيقيان در کشتي سازي استفاده کند. در تورات نيز مي خوانيم:«سليمان در عصيون جابر در کنار أيله در کناره درياي سوف در
چهارشنبه، 6 بهمن 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
توسعه و تمدن سازي در حکومت هاي ديني

 توسعه و تمدن سازي در حکومت هاي ديني
توسعه و تمدن سازي در حکومت هاي ديني


 

نويسندگان: اصغر منتظر القائم
زهرا سليماني




 
مطالعه تاريخي حکومت حضرت داود و حضرت سليمان (ع)
چکيده
دولت حضرت داود و سليمان (ع) بر اساس قانون، عدالت گستري، توسعه علمي و خداباوري بود و آثاري بر جاي گذاشت که هنوز پس از سه هزار سال، از تمدني پويا در زمان ايشان حکايت دارد.
نگرش حکومتي به الگوي حاکميت داوود و سليمان (ع) ما را با افق هاي روشني از ترکيب دين و دولت، تمدن سازي و پويايي علم آشنا مي کند. به ويژه که تعبير « خليفه خدا» براي داوود (ع) و تعبير « بنده نمونه خدا» براي حضرت سليمان (ع) به کار رفته و بدين صورت مي توان نظام حکومتي آنها را در شرايط زماني خود معيار کاملي از حکومت مورد رضاي خدا دانست و الگويي براي اقتصاد پيشرو متکي بر معنويت، توسعه علمي و تمدن سازي بر پايه باورهاي ديني مي باشد.
کليد واژه ها: حضرت داود (ع)، حضرت سليمان (ع)، توسعه، حکومت و تمدن سازي.
مقدمه
در مقاله حاضر، شاخصه هاي توسعه و تمدن سازي در حکومت حضرت داوود (ع) و حضرت سليمان (ع) بررسي خواهد شد. براي شناخت اين شاخصه ها لازم است ابتدا با زمينه هاي ظهور اين دو پيامبر ابراهيمي آشنا باشيم. قرآن کريم اين پيشينه را از زمان پيامبري توضيح مي دهد که بعد از موسي (ع) براي هدايت بني اسرائيل مبعوث شد. قرآن مي فرمايد: « اي پيامبر، آيا حکايت آن اشراف بني اسرائيل، پس از موسي را مي داني که به پيامبر زمان خود مي گفتند براي ما (حاکمي) برگزين تا در راه خدا بجنگيم...» (بقره: 246) و اين چنين پيامبر خدا (اشموئيل) بر اساس وحي الهي طالوت را حکمران آنان معرفي کرد. (بقره: 247) آنچه در اين انتخاب مبنا بود، مديريت و فرماندهي بر مبناي دانش و قدرت بود.(1) بنابراين ما در اين نوشتار ابتدا واژه هاي دولت، حکومت، تمدن سازي و توسعه را تعريف کرده و به تبيين موضوع مقاله مي پردازيم.
دولت، نهادي سياسي و حقوقي دانسته شده که در رأس هرم قدرت در يک کشور جاي مي گيرد. دولت از حاکميت برخوردار است؛ يعني براي اضمحلال بي نظمي يا مقاومت، قدرت قانوني دارد.(2) تمدن سازي نوع خاصي از توسعه مادي و معنوي است که در جامعه اي ويژه رخ مي نمايد.(3)
حکومت به گستره کلمه، عبارت از نهادي است که امتياز فرمانروا و فرمانبردار را در يک جامعه مشخص مي کند و در مفهوم محدودتري به ترکيب نوع ويژه اي از اجتماع انساني به نام ملت توصيف شده است.(4)
مراد از توسعه در اين مقاله، مفهوم عام اين کلمه است. امروز وقتي از مديريت توسعه سخن مي گويند آن را موضوعي سياسي قلمداد مي کنند، در حالي که ممکن است معناي آن به فرد و زمينه اي که آن را به کار مي برد بستگي داشته باشد.(5)
روش تحقيق در اين مقاله، توصيفي ـ تحليلي با تکيه بر منابع تاريخي است. فرضيه تحقيق آن است که حضرت داود و سليمان (ع) به عنوان دو پيامبر دولتمرد توانستند با محور قرار دادن عواملي چون عدالت گستري و خدا باوري، زمينه هاي توسعه و تمدن بي نظيري را در حکومت خود ايجاد کنند و مدلي براي نخبگان و متفکران دين مداري باشند که در پي علمي کردن جامعه بر پايه دين هستند.

شاخصه هاي توسعه و تمدن در حکومت داود (ع)
 

حضرت داود (ع) اولين پيامبري بود که به حکومت گسترده دست يافته، موفق به اجراي وسيع احکام الهي شده است. نام داود (ع) شانزده بار در قرآن آمده و داستان زندگي و دعوتش طي حدود دوازده آيه ذکر شده است. به موجب آيه 163 سوره نساء به داود (ع) کتاب زبور داده شده است: « وآتينا داود زبوراً». از نکات برجسته شخصيت او آن بود که به رغم منصب نبوت و حکومت، با تواضع تمام از دسترنج خويش زندگي مي گذارند و در حرفه هايي چون آهنگري، زره بافي و ... تخصصي شايان داشت. داود (ع) را مي توان اسوه کار و تلاش و صنعت دانست، چرا که زندگي او حتي در زمان حکومت، مشحون از فعاليت هاي فني، هنري و صنعتي به منظور رفاه مردم و معاش خود بود. از محورهاي توسعه و تمدن در حکومت او مي توان به موارد زير اشاره کرد:

1. مبارزه با فساد
 

در سپاه طالوت شاهد حضور دو طيف نيروي انساني و به عبارتي دو حزب هستيم. گروهي از اشراف که در پي خواسته هاي شخصي خويش بودند و در مقابل، گروهي که با ايمان و توکل به خدا به جنگ پرداختند و توانستند خطر دشمن را بر طرف سازند.(6) بنابراين مي توان گفت همه جوامع براي رفع چالش ها نيازمند اشموئيل (رهبر)، طالوت (دولت) و احزابي هستند که در از بين بردن تهديدها پيشرو باشند. داود (ع) پس از شرکت در جنگ در حزب اقليت قرار گرفت و جالوت را به قتل رساند و پس از طالوت به پادشاهي انتخاب شد. خداوند درباره وي مي فرمايد:
خداوند به داود (ع) پادشاهي و حکمت عطا کرد و از آنچه مي خواست به او علومي آموخت و اگر خدا خطر مردم را به وسيله خودشان از يکديگر دفع نمي کرد، زمين را فساد در بر مي گرفت...(بقره:251)
داود (ع) در اينجا قهرمان بر کندن ريشه فساد است. اساساً در جوامع امروزين، همچون جوامع سنتي نيز مسئله فساد از چالش هاي مهم زندگي اجتماعي محسوب مي شود. در جوامع مدرن از شاخصه هاي بارزي چون دموکراسي، تقويت احزاب، بهبود مديريت در سطح کلان و نظارت هاي قانوني به عنوان عواملي براي تقليل فساد يا جلوگيري از آن ياد شده است، اما بايد توجه داشت که اين عوامل و امثال آن، شرايط کافي براي از بين بردن فساد نيست. راه حل قرآن در رفع اين نوع فساد، دفع خطر بعضي مردم به وسيله بعض ديگر است. سيد قطب نيز با اشاره به نبرد طالوت و جالوت مي گويد: داود در آن زمان نوجواني بيش نبود و جالوت پادشاهي نيرومند و گردنکش، اما خدا خواست که کار بر مجراي ظواهر قدرت و حشمت دنيوي نچرخد، بلکه حقيقت امور آشکار شود. بر اين اساس، هر کس موظف است به وظيفه خود عمل کند. اما آنچه خداي تعالي اراده کند تحقق خواهد يافت.(7) در قصص الانبياء نيز به شجاعت داود اشاره شده و او را جنگ جويي شجاع و با صلابت معرفي کرده، که هرگز از صحنه نبرد نگريخت و با دشمن سازش نکرد.(8) بنابراين، داود (ع) مصداق اصلي مبارزه با جالوت يا مبارزه با فساد و تباهي است و از آنجا که راهکار اصلي مبارزه با فساد از نظر منطقي، قانون است و محور قانون، عدالت است، مي توان چنين استنباط کرد که داود (ع) تجسم قانون و تحقق آن در جامعه بني اسرائيل بود، زيرا با فساد مبارزه کرد.

2. مشروعيت الهي و مقبوليت مردمي
 

جمع حاکميت و رسالت در مورد پيامبران حکومت گري چون داود (ع) نمونه اي از چگونگي معيارهاي الهي در حکومت است، زيرا بي ترديد خداوند اراده داشته تا رسالت خود را به داود (ع) بدهد. در عين حال، داود شايسته ترين فرد از نظر مردم براي حکومت هم بود و اين مسئله تحقق يافتن هماهنگي دين و مردم در مسئله حکومت را نشان مي دهد. قرآن درباره حکومت حضرت داود (ع) مي فرمايد: « واتاه الملک ...؛ خداوند به او پادشاهي داد...» (بقره:251) يا «وشددناه ملکه...؛ پادشاهي او را تقويت کرديم».(ص:20) پديده حاکميت داود (ع) در عين حال که نتيجه اقبال مردم و مناسبات اجتماعي است، پديده اي منبعث از خدا نيز مي باشد. بنابراين، اقبال مردم براي پادشاهي داود (ع) پديده اي اجتماعي و انساني بود، اما جامعيت داود براي نبوت و حکومت، امري الهي تلقي مي شود؛ بدين معنا که در حکومت انبياي الهي توفيق ظاهري آنان به اقبال مردمي وابسته است.

3. برپايي عدالت و احقاق حق
 

داود (ع) پيامبري عدالت گستر و قانون محور بود تا آنجا که حضرت علي (ع) و ديگر اولياي الهي در قضاوت ها و احکام خويش به معيار بودن قضاوت هاي آن پيامبر استناد مي کردند. اين قضاوت ها را مي توان در کتاب هايي چون عيون اخبار الرضا (ع) و الامالي شيخ صدوق، قصص النبياء راوندي، التهذيب شيخ طوسي و ديگر کتب حديثي و تاريخي يافت. مزيت حکومت توانا تا سنجش قانون را به دقيق ترين شکل در همه شئون دولتي و ملتي به کار اندازد.(9) « پس ميان مردم به حق داوري کن و زنهار از هوس پيروي نکن».(ص:26)
از قضاوت هايي که داود به منظور برپايي عدالت انجام داد، کار قضاوتي مشترک با فرزند خود، سليمان بود. اين قضاوت مربوط به داوري بين صاحب گله دام و کشاورزي بود که کشت او توسط دام آن فرد آسيب ديده بود و در اين زمان سليمان(ع) نوجوان بود.(10) اين پديده تاريخي، اشاره هايي به محوريت عدالت در حکومت داوود(ع)، و تداوم آن در روش حکومتي سليمان دارد. نقش سليمان در حاکميت ابتدا با همان قضاوت آغاز شد، اما به توسعه اقتصادي ـ فرهنگي و علمي منجرگرديد. بنابراين، ميوه هاي درخت عدالت زمان داوود، همان رشد و بالندگي علمي و اقتصادي و تمدن باشکوه دوره سليمان است.

4. ايجاد فرهنگ کار و توليد
 

با اينکه داوود حکومتي نيرومند داشت و قادر به تصرفاتي خارق العاده در طبيعت بود، از در آمد و حاصل کارهاي دستي و صنعتي خود بهره مي برد که عبارت بود از ساخت جامه و لوازم جنگي. قرآن مي فرمايد: « به او ساختن زره ( لباس جنگ) را آموختيم تا شما را از تأ ثير سلاح جنگ نگاه دارد. پس آيا شما سپاسگذاريد».(انبياء: 8)
تفسير هاي مختلفي در مورد اين آيه، وجود دارد. طبرسي در مجمع البيان از قول امام صادق (ع) روايت کرده که داود به دست خود زره مي بافت و بدين ترتيب از بيت المال بي نياز شد.(11)
و آهن را براي او نرم گردانيديم و امر کرديم که زرهاي گشاده بساز و حلقه هاي آن را به اندازه قرار داده و کار شايسته انجام دهيد. (سبأ: 10ـ11)
در تفسير اين آيه گفته شده است که آهن در دست او از صلابت مي افتاد و استواري خود را از دست مي داد. (12) داوود (ع) به ساختن زره مشغول بود تا اينکه از هر زرهي که مي ساخت يک سوم آن را مي بخشيد و با يک سوم ديگر مايحتاج خود و خانواده اش را تهيه مي کرد و يک سوم باقيمانده را نگه مي داشت تا زرهي ديگر بسازد.(13)
سر فلندرز پتري، در حفاري هاي خود در جمه و عصيون جابر، نزديک خليج عقبه به معادني از آهن دست يافته که زمان آنها به عصر داود و سليمان (ع) بر مي گردد و به نظر مي رسد که داود پس از جنگ ادوميان بر آنها دست يافته است.(14)

5. ارتباط با حاميان
 

داود(ع) دولتي را بنيان گذارد که سراسر شام و جزيرة العرب را شامل مي شد.(15) وي تلاش گسترده اي براي استوار داشتن روابطش با حاميان و پشتيباناني که در دور ترين نقطه شمال کشورش قرار داشتند، مبذول داشت.(16) او حتي در صدد ارتباط با مخالفان خود بود و از آنان خواست که به او بپيوندند، چنان که بسياري نيز دعوت او را پذيرفتند.(17)

6. التزام به نظم و نظارت و وقت شناسي
 

در حکومت داود (ع)، نظم و انضباط جايگاهي بس مهم داشت و مي توان آن را يکي از شاخصه هاي مهم توسعه حکومت اين پيامبر دانست. گفته شده است داود (ع) روزهاي خدا را بر چهار قسم کرده بود، روزي را براي خانواده اش، روزي را براي عبادت، روزي را براي رسيدگي به امور مسلمانان و يک روز براي بني اسرائيل اختصاص داده بود که با آنان (براي حل مسائلشان) گفت و گو مي کرد و نشست پرسش و پاسخ داشت.(18) همچنين براي حفظ نظم و هماهنگي و انسجام امور، به نظارت کارها مي پرداخت، چنان که طبرسي مي گويد: او پيامبر و در عين حال پادشاه بود و به صورت ناشناس در کشور مي گشت و بر امور کارگزاران و احوال مردم نظارت مي کرد.(19)
به طور کلي نقش داود (ع) را در بنيان تمدن مي توان اين گونه ذکر کرد:
الف: آهن در دست وي نرم شده بود که مي توانست آن را بدون گرم کردن در آتش به هر شکلي که مي خواهد در آورد (صنعت ذوب آهن).
ب: صنعت زره بافي به او تعليم شد که در جنگ ها بسيار مورد استفاده بود و سبب پيروزي بني اسرائيل مي گرديد.
ج: پايه هاي فرمانروايي و سلطنت او محکم بود و از خليج عقبه تا رود فرات را تحت فرمان و اطاعت خويش در آورد و شهرهاي فلسطين را پس از جنگ هاي بسيار گرفت. وي شهرهاي ساحلي فرات را فتح کرد و به طور کلي از خليج عقبه تا مرزهاي کشور ايران را تحت حکومت خود در آورد.(20)
د: او حکمت، نفوذ کلام، علم داوري و قضاوت داشت:«و آتيناه الحکمه و فصل الخطاب».(ص:20)
ذ: او قواعد پرستش را منظم ساخت و حکومتي عادلانه آميخته با حکمت ايجاد کرد. حکمت و غيرت او حکومت يهود را قدرتمند ساخت و صنعت زره سازي و مهارت جنگي اش او را بر دشمنان پيروز گرداند.(21)
ر: خداوند کوه ها را (براي صنايع معماري و فلزات) در تسخير وي در آورد و با وحي خود به او صنعت ذوب فلزات و زره بافي با آهن را آموخت. «و سخّرنا مع داود الجبال يسبّحن و الطّير و کنّا فاعلين؛ و علمناه صنعه لبوس لکم لتحصنکم من بأسکم».(انبياء:79-80)

حکومت سليمان (ع)
 

حکومت سليمان (ع) نمونه اي از ساختار توسعه مند در ميان حکومت هاي الهي است. او با برخورداري از موهبت پيامبري، حکمت، علم و نيروهايي که در تسخير او بودند، به توسعه اي جامع مبادرت ورزيد. در آيات مربوط به حاکميت حضرت سليمان (ع) شواهد روشني بر نوع مديريت علمي او به دست مي آيد و بعضي از مورخان نيز به توسعه عملي در زمان او صحه گذاشته اند. همچنين در زمان حضرت سليمان (ع) پيشرفت هايي در هر معماري و حجازي پديد آمد و همچنين امور بازرگاني و توسعه شهرها و تزئينات ساختماني اهميتي بسزا يافت.(22) سليمان در قرآن وارث داود (ع) خوانده شده است. «وورث سليمان داود»(نمل:16)
صفاتي که در قرآن براي اين پيامبر ذکر شده عبارتند از:
الف: علم؛«و هر آينه داود و سليمان را دانشي بداديم.»؛(نمل:15)
ب:منطق الطير؛«يعني زبان مرغان و سخن گويي با آنان: «و گفت اي مردم ما را سخن مرغان آموختند.»؛(نمل:16)
ج:تسخير نيروهاي نامرئي (مثل جنيان)؛ «لشکريان سليمان (ع) مشتمل بر جنيان، انسانها و آدميان بر گردش بودند».(نمل:17)
د:تسخير عوامل طبيعي (مثل باد): « و براي سليمان باد را مسخر کرديم، چندان که يک شبانه روز مسير دو ماه (پياده) را مي پيمود»؛(نمل:12)
در آيه ديگر چنين آمده است :« و باد تند و سخت را براي سليمان [رام کرديم] که به فرمان او به سوي سرزمين که در آن برکت نهاده ايم- سرزمين شام- روان بود و ما به همه چيز دانا بوديم».(نمل:81)
اين نيروي طبيعي گاهي خود او يا لشکريانش را به جايي مي برده و گاهي به امر او در جريان بوده تا در اموري مثل کشاورزي به کار آيد.
گفتني است حفريات باستان شناسي نشان مي دهد طراحي کوه به گونه اي بوده که از بادهايي که از عربه (نام محلي) مي وزيده بيشترين استفاده را مي کردند و اين همان معناي تسخير باد براي سليمان است.(23)
سليمان (ع) با داشتن اين توانايي ها، توانست به توسعه و گسترش فرهنگ و حدانيت بپردازد. در همه شهرها و کشورهايي که به تسخير اين پيامبر در مي آمد، گسترش عدالت، عمران و آبادي و ترويج فرهنگ خداپرستي جزء اساسي ترين برنامه بود. ساخت عمارت هايي در شهرهاي بيت المقدس، بعلبک (لبنان) و سرزمين سباء همگي سبب شد نام تمدن سليمان در تاريخ جهان ثبت شود.(24) مورخان معتقدند سيطره حکومت او بر تمام سرزمين حجاز و يمن و سرزمين هاي فلسطين و شام تا اطراف بلاد روم قديم بود.(25)
شناخت و به کار گيري زبان پرندگان:
در قرآن آمده است که حضرت سليمان فرمود:«... اي مردم به ما زبان مرغان آموخته شده است».(26) همچنين پرندگان جزء لشکريان سليمان محسوب شده اند. در تفسير اين آيات برخي آنها را جزء معجزات حضرت سليمان دانسته اند.(27) ولي اگر بخواهيم با نگاه پيشين (چگونگي تسخير باد) تبيين کنيم اين مسئله جزء علوم و توانايي دستگاه حکومتي سليمان (ع) است.
گر چه بعضي مدعي هستند که تعبير نطق و سخن گفتن در مورد غير انسان ها جز به عنوان مجاز ممکن نيست، ولي اگر غير انسان نيز اصوات و الفاظي از دهانش بيرون بفرستد که بيانگر مطالبي باشد دليل ندارد که آن را نطق نگوييم، زيرا نطق به هر لفظي گفته مي شود که بيان گر حقيقتي و مفهومي باشد.(28) در همين آيه اين گونه آمده است؛ سليمان گفت:« و از همه چيز به ما داده شده است، و اين فضيلت آشکاري است»؛ يعني تمام وسائلي که از نظر معنوي و مادي براي تشکيل اين حکومت الهي لازم است به ما داده شده است.(29)

نيروهاي نامرئي طبيعت:
 

قرآن از تسخير گروهي از جنيان و شياطين براي سليمان (ع) حکايت دارد که او از آنها در کارهايي چون بنايي، غواصي، ساخت بناهاي بلند، تنديس ها و ديگ هاي محکم بهره مي گرفت.(30) بايد توجه داشت که اگر بخواهيم با نگاه علمي، اما به صورت غير پوزيتيويستي به مسئله بنگريم، آن را امري ممکن مي يابيم، چنانکه در مواردي مثل تسخير باد شاهد تحقق آن هستيم. به تعبير ابن سينا، فيلسوف بزرگ مسلمان، کليه اموري را که در نظر اول عجيب و شگفت بوده، اما منجر به تناقض نيستند بايد با نگاه امکان نگريست و آنگاه تا حد توان به تحليل علل آن پرداخت.(31) بنابراين اگر بخواهيم تمام کارهاي فوق العاده دولت حضرت سليمان را صرفاً با کليد معجزه تبيين کنيم، بايد آنها را ـ چنان که گفته شد و دلايل و قرايني براي آن هم موجود است ـ به رشد علمي و توسعه يافتگي اين حکومت تفسير کنيم؛ توسعه اي که مديون گسترش عدل و داد در زمان داود و دولت سليمان بود.

الف) شاخصه هاي توسعه و تمدن در حکومت سليمان (ع)
 

1. سياست داخلي
سليمان ارزش و فضيلت قانون و نظم را به ملت خويش آموخت و آنان را از جنگ باز داشت و به صنعت و صلح و آرامش رساند.(32) سليمان براي توسعه حکومت خود در صدد ايجاد ملت يکپارچه و حذف قبايل مستقل بود. او تمامي تلاش خود را در راه در هم شکستن هر گونه پيماني صرف کرد که امکان ايجاد آن در ميان قبايل مي رفت. بنابراين، سليمان کشور خويش را به دوازده ولايت تقسيم کرد و بر هر ولايتي کارگزار مي گمارد تا به امور ماليات بپردازد.(33) او بر همه رعاياي خود، ماليات سرانه قرار داده بود. تجارت ريسمان، اسب و ارابه در انحصار دولت بود. وي بيشتر درآمد مملکت را براي تحکيم اصول حکومت و زيباسازي پايتخت هزينه مي کرد.(34)
2. سياست خارجي
سليمان (ع) سياست مداري فرزانه، جنگاوري بزرگ و مديري توانا بود. او با انديشه مدارا گونه اش به اين حقيقت رهنمون شده بود که تنها در صورتي خواهد زيست که با همسايگانش به تفاهم برسد. يکي از وسايل براي رسيدن به اين تفاهم و نيز انتشار دعوت او، آن بود که با پادشاهان و اميران همسايه رابطه خويشاوندي برقرار کند، از اين رو از دختران هر يک از اميران عموني، موآبي، آرامي، کنعاني، حبشي و ... يکي را به زني گرفته بود. وي با فرعون مصر نيز چنين رابطه اي برقرار کرد، چنانکه اميره مصري، بانوي نخست کشور او بود.(35) چيزي که هيچ ترديدي در آن باقي نمي ماند اين است که اين ازدواج بنا بر رأي سيل روث، مورخ يهودي، به سليمان کمک کرد که اقليم جارز را نيز به کشور خويش ضميمه کند. جارز از مهم ترين مراکز بازرگاني در خاور نزديک کهن بود.(36)
3. تشکيلات نظامي و مجهز کردن سپاه به تکنولوژي روز
مورخان در اين باره اتفاق نظر دارند که سليمان (ع) به ضرورت تشکيل لشکري نيرومند براي دفاع از دولت پي برده بود. منابع تاريخي کاربرد نخستين بار «ارابه هاي جنگي» را در سپاه اسرائيل به سليمان نسبت مي دهند.(37) در تورات مي خوانيم: وقتي که داود (ع) مملکت «آرام صوبه» را شکست داد، بر صدها اسب دست يافت.(38) وي با اينکه در جنگ هايش با آراميان به اهميت چنين سلاحي پي برده بود، اما يک ارابه جنگي در اختيار نداشت. اما سليمان آن را در دستور کار خود قرار داد. و حتي آن را به عنوان يک نيروي نظامي اصلي در ارتش خود در نظر گرفت.(39)
4. استفاده بهينه از تمام نيروها
در دولت سليمان اگر کسي براي خدمت نظامي فرا خوانده نمي شد، به اموري مانند ساختن پناهگاه ها و مقر ويژه ارابه ها گمارده مي شد، ضمن آنکه در موارد ساختماني نيز او را به کار مي گرفتند. بنا بر کشفيات ثابت شده، افراد موظف به خدمات عمومي را براي انجام دادن کارهايي که در حد توان آنها بود، از قبيل کشاورزي و صنعت فرا مي خواندند.(40) طبق کشفيات به عمل آمده، در کنار کوره هاي ذوب فلزات، اردوگاه هاي کارگران ذوب آهن و ذوب مس وجود داشته است.(41)
5. فعاليت تجاري
از ويژگي هاي ممتاز روزگار سليمان فعاليت عظيم تجارتي است، حتي يکي از اهداف به کارگيري ارابه هاـ در صورتي که در دفاع از دولت و نشر دعوت به آن نياز نبود استفاده از آنها براي تجارت بود. سيطره سليمان (ع) بر راه هاي تجارتي در سوريه و فلسطين و ديگر راه هايي که در زمان فرمانروايي پدرش مقرر بود، به توفيقات او در امور بازرگاني کمک شايان توجهي کرد. وي در بهسازي مراکزي که در راه هاي مهم کاروان هاي تجارتي کشورش قرار داشت، اهتمام ويژه اي داشت، چنانکه فلسطين به پلي ميان آسيا و افريقا تبديل شده بود و سليمان (ع) از يک سو از روابط دوستانه و از ديگر سو از مهارت سياسي اش در اين را ه بهره مي گرفت.(42)
توجه وي به اسب ها، به جهت کارآيي شان در کسب و وسيله اي براي جهاد در راه خدا بود. هيئت حفاري امريکايي در «مجدو» به اسطبل هاي نگهداري اين اسبان دست يافته اند.(43)
6. فعاليت هاي دريايي
سليمان (ع) به دريا نيز توجه ويژه اي داشت و از آن براي توسعه حکومت خود بهره مي برد، اما چون قوم عبراني او در اين زمينه تخصصي نداشتند، بر آن شد تا با توافق پادشاه صور در بندر «عصيون جابر» کشتي بسازد و از مهارت فينيقيان در کشتي سازي استفاده کند. در تورات نيز مي خوانيم:«سليمان در عصيون جابر در کنار أيله در کناره درياي سوف در سرزمين ادوم کشتي هايي ساخت».(44)
7. فعاليت صنعتي
عصيون جابر تنها بندر بازرگاني نبود، بلکه مرکز صنعتي نيز به شمار مي رفت و گزينش آن به عنوان مرکز تجارتي، در واقع گزينشي موفق بود، به گونه اي که مي توانست از بادي که از شمال مي وزيد تا دورترين مرزهاي خويش استفاده بهينه کند؛ بادي که در ميانه صحراي عربه به نهايت سرعت خويش مي رسيد. اين پديده براي بهره برداري از آن باد در شعله ور ساختن مکرر آتش مورد نياز (در ذوب فلزات) بود. در زمان سليمان (ع) منابع مس و آهن به ميزان بسيار استخراج و ذوب شد. تا امروز هيچ کارگاهي براي ذوب مس در هيچ جاي دنياي کهن کشف نشده است که بتواند با کارگاه هاي عصيون جابر برابري کند.(45) اين کشفيات با آيه «النّا له الحديد؛ ما آهن را در دست او نرم کرديم» و «و اسلنا له عين القطر؛ چشمه مس را براي سليمان روان ساختيم» منطبق است.
کشفيات باستان شناسي نشان مي دهد که برخي از اصول ساختمان کوره هاي ذوب فلزات امروزي در بناي کوره هاي ذوب آهن و مس داود و سليمان (ع) رعايت نشده است.(46)

ب) گستره حکومتي سليمان (ع)
 

حکومت هاي انبياء (ع) ذاتاً فرهنگ آفرين بود، و بنابراين بيشتر آنها شرايط گسترش سياسي را به دست مي آورد. حکومت حضرت سليمان (ع) به دليل برخورداري از زمينه ها و استعدادهاي ويژه که مهم ترين آنها تسخير نيروهاي طبيعي و قدرت تصرف در طبيعت بود، اين گسترش را در بالاترين حد خود به دست آورد. ساختن شهرهاي بيت المقدس، بعلبک و غير آن و فتح شهرها و کشورها در توسعه فرهنگي و گسترش سياسي حکومت سليمان (ع) جاي دارند. داستان ملکه سبأ و دعوت سليمان از او براي پذيرش آيين توحيد از مصاديق مهم اين گسترش محسوب مي شود. اين مسئله سرشار از راهبردهاي حکومتي در توسعه فرهنگ، شيوه روابط خارجي و گسترش سياسي در حکومت ديني و الهي است.

ج) راهبردهايي در مواضع سياسي و ارتباطات فرهنگي
 

داستان فتح سرزمين سبأ با کشف اين سرزمين توسط پرنده اي از لشکريان سليمان آغاز مي شود؛(47) به اين صورت که سليمان با گزارش اين پرنده پي به غير الهي بودن اين حکومت مي برد، از اين رو، تصميم مي گيرد آنان را به پرستش خداي يکتا فرا خواند. او طي نامه اي مردم اين سرزمين را به خدا پرستي دعوت مي کند. به هر حال، مضمون نامه در اوج برتري و حزم و محتواي آن، در نهايت سادگي بوده و مهم تر اينکه اين نامه با نام خدا (بسم اله الرحمن الرحيم) آغاز شده توحيد و تسليم، اصل و دليل ارتباط قرار گرفته است.(48) در مجموع مي توان گفت که اخلاق و خداپرستي دلايل اين ارتباط سياسي ـ فرهنگي معرفي شده است.
ماجراي قوم و ملکه سبأ با تفصيلي که دارد سرانجام به تسليم ملکه سبأ و فتح آن سرزمين منجر شد. برخي از مسائلي که در گسترش روابط خارجي وسياسي مورد توجه دولت سليمان بود، عبارت بود از:1. اطلاع يابي دقيق از اوضاع جغرافيايي و سياسي کشور مورد نظر- چنانکه هدهد تصويري دقيق از آن ارائه داد؛ 2.مبناي گسترش روابط که در نامه سليمان اخلاق و خداپرستي به عنوان مباني اساسي جلوه گرند؛ 3.برخورد ملکه سبأ با حکومت سليمان است. ابتدا هديه اي ملوکانه براي حضرت سليمان فرستاد که عدم قبول آن توسط سليمان او را به اين مسئله آگاه کرد که با يکي از نيکوترين برگزيدگان روبه رو است.(49) ملکه سبأ در صدد آزمايش سليمان بود و براي اين کار از هديه استفاده کرد.
پادشاهان علاقه زيادي به هدايا دارند و يکي نقطه ضعف و زبوني آنها نيز همين جاست و آنها را مي توان با هداياي گران بها تطميع کرد. از نظر ملکه سبأ اگر او با اين هدايا تسليم مي شد، معلوم بود که شاه است و گرنه پيامبر خداست و در اين صورت، لازم بود عاقلانه با او برخورد شود. اما سليمان با ديدن هدايا خوشحال نشد و گفت: مي خواهيد مرا با مال کمک کنيد (فريب دهيد) آنچه خداوند به من داده بهتر است از آنچه به شما داده است.(50)
در حکومت ديني اگر چه منافع مادي جايگاه مهمي دارد، اما در تضاد با اعتقادات، اهميت خود را از دست مي دهند و اولويت با مسائل اعتقادي است. سليمان قوم سبأ را به توحيد و ترک بت پرستي فرا خواند و در اين فراخوان، منافع مادي را جست و جو نمي کرد. سخن حضرت سليمان در اين موضوع که اگر قرار بر طلب مال باشد، آنچه خداوند به من داده بسيار بيشتر و بهتر از چيزي است که به شما داده است، (51) جلوه ديگري از قدرت يک حکومت الهي را به نمايش مي گذارد.

د) رابطه حکومت ديني و توسعه يافتگي
 

در گزارشي که از قوم سبأ ارائه شده است، ملکه آنان از هر نعمتي برخوردار بود.(52) در بقيه ماجراي سليمان (ع) سه مؤلفه بيان شده که حاکي از اقتصاد، مديريت و توسعه برتر آن حکومت در مقايسه با مردم سرزمين سبأ است و نشان مي دهد که دولت الهي سليمان با خداپرستي به توسعه اي فراتر از آنان دست يافته است. در اين ماجرا مسئله مهم، هوشمندي حکومت ديني، قدرت و سرعت عمل در روابط خارجي و توجه به توسعه علمي و اقتصادي را مي توان يافت.
اولين مؤلفه در شيوه سليمان براي احضار بلقيس و تخت اوست که کمتر از چشم به هم زدن نزد سليمان حاضر شد.(53) مفسران معتقدند قصد سليمان از اين عمل، نشان دادن قدرت خارق العاده اي بود که خدا در اختيارش گذاشته و مي خواسته با آن، آنان را از قدرت الهي و شأن و شکوه آن با خبر کند.(54) مؤلفه دوم، خلاقيت سليمان در برخورد با تخت بلقيس و تغيير دادن آن است.(55) مؤلفه سوم، ملکه سبأ از عظمت و ظرافت قصر سليمان است؛ او با قصري از آبگينه روبه رو شد و آن شيشه ها را آب پنداشت و جامه از ساق پا بالا زد (56) و با ديدن اين آثار شگفت به خدا ايمان آورد.
به هر حال، در دوران حاکميت سليمان شاهد پيشرفت عظيم اقتصادي و صنعتي هستيم. صنعت ذوب فلزات در زمان او رونق يافت. خداوند مي فرمايد:«و چشمه مس را برايش روان کرديم».(57) خداوند دانش ذوب کردن مس را به او آموخت، آن چنان که نرم کردن آهن را به پدرش آموخت.
امروزه با کاوش هاي ديرينه شناسان معلوم شده است که شهر عصيون جابر، بندر و مرکز صنعتي در زمان دولت سليمان بوده است.(58) او در صدد گسترش فعاليت هاي تجاري و دريايي بود، در برخورد با همسايگان بسيار دقيق عمل مي کرد. بازرگانان فينيقي را تشويق مي کرد تا کاروان هاي بازرگاني خود را از اراضي فلسطين عبور دهند. در زمان وي، تجارت پرسودي از مبادله محصولات کشاورزي فلسطين با مصنوعات صور و صيدا براي مردم آن سرزمين فراهم شد.(59)
ويژگي هاي تمدني حکومت حضرت داود و سليمان (ع)
اطاعت خداوند با همه گسترش دايره حکومتشان؛
اجراي عدالت با دستگاه قضايي نيرومند؛
توجه به طبقات محروم و رعايت حقوق آنان؛
گزينش وزرايي عادل، عالم و پاکدل؛
گسترش صنايع، به خصوص صنعت ذوب آهن و ذوب مس و زره سازي؛
گسترش بازرگاني به طوري که کشتي هاي تجارتي سليمان (ع) همواره در درياي مديترانه و هند در حرکت بودند؛
توجه به شهر سازي و عمران و آبادي که آثار بعضي از آنها هم اکنون موجود است، توجه به گسترش فرهنگ و ابداع حروف عربي و سرياني.(60)
به هر حال، باستان شناسي صنايع فلزات در عصر داود و سليمان (ع) بر پيشرفت فرهنگ و تمدن بشر در اين دوران حکايت مي کند.(61)
نتيجه
حکومت داود و سيلمان (ع) که نمونه هاي بي نظيري از پيوستگي دين و دولت تلقي مي شود، و نمونه هاي مهمي از همراهي مشروعيت الهي همراه با مقبوليت مردمي است؛ بدان گونه که مقبوليت هاي مردم با مشروعيت الهي تقويت شده. و مقام هاي حاکميت به طور تشريعي و نه تکويني، داود و سليمان (ع) به داده شده است.
در حکومت اين دو بزرگوار، عدالت مانند سرمايه اي است که توسعه را به وجود مي آورد. اين ويژگي، به خصوص در دولت سليمان که آغازش با يک حکم عادلانه بود، ظهور بيشتري دارد. حکومت سليمان با توسعه علمي تعريف مي شود. آموزش، تربيت، تسخير نيروهاي طبيعت و شناخت زبان پرندگان، همگي از ارکان اين دولت و راهبردهاي آن به سمت توسعه هستند.
توسعه روابط سياسي با محوريت گسترش توحيد و نه با محوريت منافع مادي، از ديگر مؤلفه هاي دولت سليمان است. ايجاد ارتباط و دعوت به آيين توحيد و نشان دادن قدرت و عظمت حکومت الاهي، راهبردهاي مهم و موفق در شناخت مواضع سياسي و ارتباط فرهنگي در حکومت الاهي و ديني است.
معيارها و دستاوردهاي حکومتي حضرت داود(ع) و حضرت سليمان (ع)
 

توسعه و تمدن سازي در حکومت هاي ديني

پي نوشت ها :
 

1.ر.ک: ابو علي بلعمي، تاريخ نامه طبري، تصحيح محمد روشن، ج1، ص 392ـ393.
2. آلن بيرو، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه باقر ساروخاني، ص 777.
3. همان، ص 47.
4. غلامرضا ظريفيان شفيعي، دين و دولت در اسلام، ص 26.
5. مارک ترنر و ديويد هيوم، حکومت داري، مديريت و توسعه، ترجمه عباس منوريان، ص 54. 6. عبدالوهاب نجار، قصص الانبياء، ص 366ـ 367.
7. سيد قطب، في ظلال القرآن، ج2، ص 27.
8. ثعلبي، قصص الانبياء، المسمي عرائس المجالس، ص 247.
9. فخر الدين حجازي، نقش پيامبران در تمدن انسان، ص 90ـ 93.
10. ابو علي طبرسي، مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، ج 7، ص 79.
11. طبرسي، مجمع البيان، ج7، ص 58.
12. تفسير نسفي، مدارک التنزيل و حقائق التاويل، ج 3، ص 319.
13. محمد بيومي مهران، بررسي تاريخي قصص قرآن، ترجمه مسعود انصاري، ج3، ص 28ـ 30.
14. ويليام آلبرايت، آثار فلسطين، ترجمه زکي اسکندر و محمد عبدالقادر، ص 27.
15. محمد بيومي مهران، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، ص 55ـ 56.
16. همان، 53ـ 57/ عبدالوهاب نجار، قصص الانبياء، 369.
17. کتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمه فاضل خان همداني، صموئيل دوم، 8:2 . 18. ثعلبي، قصص الانبياء، ص 249.
19. طبرسي الاحتجاج، ج7، ص 58.
20. رسولي محلاتي، قصص قرآن يا تاريخ انبياء، س 512ـ 515.
21. عبدالکريم (38) بي آزار شيرازي، باستان شناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، ص 139.
22. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام، ص 359ـ 360.
23. عبدالکريم بي آزار شيرازي، باستان شناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، 141.
24. رسولي محلاتي، قصص قرآن يا تاريخ انبياء، ص 541ـ 544 .
25. عبدالرحمن بن محمد ابن خلدون، مقدمه، ترجمه محمد پروين گنابادي، ج1، 409.
26. نمل: 16ـ 17.
27. طبرسي، الاحتجاج 7، ص 278 و ابوالقاسم محمد بن عمر زمخشري، الکشاف عن حقائق التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التاويل، ص 14.
28. مکارم شيرازي و ديگران، تفسير نمونه، ج 15، ص 418.
29. احمد علي بابايي، برگزيده تفسير نمونه، ج3: 414.
30. سبا، 12، 13.
31. ابو علي ابن سينا، الاشارات و التنبيهات، تحقيق دکتر دنيا سليمان، ج4، ص 116.
32. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ص 357.
33. محمد بيومي مهران، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، 139 و ص 140.
34. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ص 359.
35. کتاب مقدس، اول پادشاهان، 1:3/ ابن خلدون، تاريخ ابن خلدون، ج2، 112/ ابن واضح يعقوبي، تاريخ يعقوبي، ج 1، ص 57.
36. بيومي مهران، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، ص 143.
37. همان، ص 143.
38. کتاب مقدس، صموئيل دوم، 5:8 ـ 3.
39.،o. Eissfeldt, " The Hebrew Kingem" , CAH, II, part 2 Cambridge, 1975. P. 583-589
40. بيومي، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، 145.
41. ويليام آلبرايت، آثار فلسطيني، ترجمه زکي اسکندر و محمد عبدالقادر: ص 128.
42. بيومي، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، ص 136.
43. همان، ص 147.
44. کتاب مقدس، اول پادشاهان، 26:9.
45. ويليام آلبرايت، آثار فلسطيني، 128.
46. جان الدر، باستانشناسي کتاب مقدس، ترجمه سهيل آذري، ص 74.
47. کتاب مقدس، اول پادشاهان، 1:15 ـ 13.
48. نمل: 29ـ 31.
49. بيومي، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، ص 128ـ 130.
50. نمل: 36.
51. نمل: 20ـ 44.
52. نمل: 23.
53. نمل: 4.
54. بيومي، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، ص 133.
55. نمل: 41.
56. نمل: 44.
57. سبأ: 12.
58. بيومي، بررسي تاريخي قصص قرآن، ج3، ص 91.
59. ويل دورانت، تاريخ تمدن، ص 357 و 358.
60. دائره المعارف الاسلاميه، ترجمه احمد شتنتاوي و ابراهيم زک خورشيد.
61. بي آزار شيرازي، باستان شناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، 138ـ 641.
 

منابع
آلبرايت ويليام، آثار فلسطين، ترجمه زکي اسکندر و محمد عبدالقادر، قاهره، 1971.
ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه، ترجمه پروين گنابادي، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1340.
ـــــ ، تاريخ ابن خلدون، بيروت، دارالکتب العلميه، 1971.
ابن سينا، ابوعلي، الاشارات و التنبيهات، تحقيق دکتر سليمان، دنيا، بيروت، موسسه الانعمان، 1413، ج4.
جان، الدر، باستان شناسي کتاب مقدس، ترجمه سهيل آذري، تهران، نور جهان، 1335.
بابايي، احمد علي، برگزيده تفسير نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه چ سيزدهم، 1382.
بيرو، آلن، فرهنگ علوم اجتماعي، ترجمه باقر ساروخاني، تهران، کيهان، چ دوم، 1370.
بلعمي، ابوعلي، تاريخ نامه طبري، تصحيح محمد روشن، تهران، سروش، چ دوم، 1378.
بيومي مهران، محمد، بررسي تاريخي قصص قرآن، ترجمه مسعود انصاري، تهران، علمي و فرهنگي، 1383، ج 3.
بي آزار شيرازي، عبدالکريم، باستان شناسي و جغرافياي تاريخي قصص قرآن، تهران، فرهنگ اسلامي، چ پنجم، 1386.
نسفي، عمر بن محمد، مدارک التنزيل و حقائق التأويل، بيروت، بي نا، 1980.
ترنر، مارک، هيوم، ديويد، حکومت داري، مديريت و توسعه، ترجمه عباس منوريان، تهران، مرکز آموزش مديريت دولتي، 1379.
ثعلبي، قصص الانبياء، المسمي عرائس المجالس، قاهره، بي نا، بي تا.
حجازي، فخر الدين، نقش پيامبران در تمدن انسان، تهران، بعثت، چ شانزدهم، 1360.
دائره المعارف الاسلاميه، ترجمه احمد الشنتاوي، ابراهيم زکي خورشيد، مصر، بي نا، بي تا.
رسولي محلاتي، قصص قرآن تاريخ انبياء، بي جا، نشر فرهنگ اسلامي، چ هشتم، 1374.
زمخشري، ابوالقاسم محمد بن عمر، الکشاف عن حقائق التنزيل و عيون الاقاويل في وجوه التأويل، بيروت، دارالفکر، 1426.
سيد قطب، في ضلال القرآن، بيروت، دار العربيه، چ چهارم، بي تا.
طبرسي، ابوعلي، مجمع البيان في تفسير القرآن، تحقيق سيد هاشم رسولي محلاتي، بيروت، دار احياء التراث العربي، بي تا.
ظريفيان شفيعي، دين و دولت در اسلام، تهران، ميراث ملل، 1376.
کتاب مقدس (عهد عتيق و عهد جديد)، ترجمه فاضل خان همداني، تهران، اساطير، 1379.
مکارم شيرازي، ناصر، تفسر نمونه، تهران، دار الکتب الاسلاميه، 1374.
نجار، عبدالوهاب، قصص الانبياء، بيروت، دارالجيل، چ دوم، بي تا.
نيشابوري، ابواسحاق، قصص الانبياء، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1359.
ويل دورانت، تاريخ تمدن، ترجمه احمد آرام، تهران، سازمان انتشارات و آموزش انقلاب اسلامي، چ دوم، 1367.
يعقوبي، ابن واضح، تاريخ يعقوبي، بيروت، دار صادر و دار بيروت، 1379.
O.Eissfeldt, "The Hebrew Kingem", CAH,II, part 2 Cambridge, 1975.
تاريخ در آينه پژوهش 24



 



ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.