ديگران مي گويند...(1)
نويسنده: محمد علي كعبي
امام صادق(ع)، از ديدگاه دانشوران اهل تسنن
نه تنها شيعيان درباره عظمت امام صادق(ع) به فراواني سخن گفته اند، بلكه بسياري از دانشوران و بزرگان اهل تسنن و جماعت نيز در اين باره لب به سخن گشوده اند. پيشوايان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامي و صاحب نظران زيردست، درباره برجستگي هاي علمي، عملي، اخلاقي، كرامت و عظمت آن امام هدايت، امام جعفر صادق(ع) بسيار سخن گفته اند. در اين نوشتار، به بيان برخي نظرها و سخنان درباره امام صادق(ع) مي پردازيم.
ابوحنيفه و امام صادق(ع)
نعمان بن ثابت بن زوطي، معروف به ابو حنيفه (80- 150 هـ .ق)، پيشواي فرقه حنفي و معاصر با امام صادق(ع)، درباره عظمت امام صادق(ع) سخنان خوبي دارد، از جمله درباره آن حضرت گفته است:
«ما رايت افقه من جعفربن محمّد وانه اعلم الامه؛ من فقيه و داناتر از جعفر بن محمد نديده ام او داناترين فرد اين امت است».(1)
در زمان امام صادق(ع)، منصور دوانقي، خليفه مقتدر عباسي، قدرت سياسي را در اختيار داشت. منصور، همواره از بزرگي و محبوبيت بني علي وبني فاطمه به ويژه امام صادق(ع) رنج مي برد و براي رهايي از اين رنج، گاهي ابو حنيفه را تحريك مي كرد كه در برابر امام صادق(ع) بايستد. منصور عباسي نيز ابوحنيفه را به عنوان مهم ترين دانشوران عصر، تكريم مي كرد تا شايد بتواند، با مجد و عظمت علمي امام جعفر بن محمد(ع) مقابله كند. ابو حنيفه در اين باره نقل مي كند: «روزي منصور دوانقي كسي را نزد من فرستاد و گفت: اي ابوحنيفه! مردم شيفته جعفر بن محمد شده اند. او درميان مردم از پايگاه اجتماعي گسترده اي بهره مند است. تو براي اينكه پايگاه جعفر بن محمد را از بين ببري و در ديد مردم از عظمت او به ويژه عظمت علمي او بكاهي، چند مسئله پيچيده و سخت آماده كن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلكه با ناتوان شدن جعفربن محمد از پاسخ گويي، او را تحقيركني و ديگر، مردم شيفته او نباشند و از او فاصله بگيرند.» پس چهل مسئله مشكل آماده كردم و در يكي از روزها كه منصور در حيره بود و مرا طلبيد، به حضورش رسيدم. همين كه وارد شدم، ديدم جعفربن محمد در سمت راسش نشسته است. وقتي چشمم به آن حضرت افتاد، چنان تحت تأثير ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه از توصيف آن ناتوانم؛ حالتي كه با ديدن منصور، خليفه عباسي به من دست نداد، درحالي كه منصور، خليفه است و خليفه به دليل بهره مندي از قدرت سياسي، بايد ابهت داشته باشد. سپس سلام گفتم و اجازه خواستم تا در كنارشان بنشينم. خليفه با اشاره اجازه داد و در كنارشان نشستم. آنگاه منصور عباسي به جعفربن محمد نگريست و گفت: «ابو عبدالله! ايشان ابوحنيفه هستند».
امام صادق(ع) پاسخ داد: «بله او را مي شناسم.» سپس منصور به من نگريست و گفت: «ابوحنيفه! اگر پرسشي داري، از ابو عبدالله جعفربن محمد بپرس و با او در ميان بگذار!» من فرصت را غنيمت شمردم و چهل مسئله اي را كه از پيش آماده كرده بودم، يكي پس از ديگري، با آن حضرت در ميان گذاشتم. پس از طرح هر مسئله اي، امام صادق(ع) در پاسخ آن مي فرمود: «عقيده شما در اين باره چنين و چنان است. عقيده علماي مدينه در اين مسئله اين چنين است و عقيده ما نيز اين است». در برخي مسائل، نظر آن حضرت با نظر ما و در برخي نيز با ديدگاه علماي مدينه موافق بود و گاهي نيز با هر دو نظر مخالفت و خودش نظر سومي را انتخاب و بيان مي كرد.
من تمامي چهل پرسش مشكلي را كه برگزيده بودم، يكي پس ديگري، با او در ميان گذاشتم و جعفربن محمد نيز بدين گونه، به همه آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصي كه داشت، پاسخ گفت.
ابو حنيفه ، در سخني ديگر در وصف امام صادق(ع) گفته است:«ان علم الناس اعلمهم باحتلاف الناس؛ همانا دانشمندترين مردم كسي است كه به آرا و نظريه هاي گوناگون دانشوران در مسائل علمي احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفربن محمد اين احاطه را دارد، بنابراين، او داناترين فرد است.»(2)
ابوحنيفه در كلامي ديگر مي گويد: «من فقيه تر و داناتر از جعفر بن محمد نديده ام. او داناترين فرد اين امت است».
همودرباره عظمت علمي امام صادق(ع) گفته است: «لولا جعفر بن محمّد ما علم الناس مناسك حجهم؛ اگرجعفربن محمد نبود، مردم احكام و مناسك حجشان را نمي دانستند».(3)
مالك بن انس و امام صادق(ع)
مالك بن انس (97-179 هـ .ق)، از پيشوايان چهارگانه اهل سنت و جماعت و رئيس فرقه مالكي است كه مدتي افتخار شاگردي امام صادق(ع) نصيب وي شد.(4) او درباره عظمت و شخصيت علمي و اخلاقي امام صادق(ع) چنين مي گويد: «مدتي به حضور جعفربن محمد مي رسيدم. آن حضرت اهل مزاح بود و همواره تبسم ملايمي بر لب هايش داشت. هنگامي كه در محضرآن حضرت، نام مبارك رسول گرامي اسلام به ميان مي آمد، رنگ رخساره جعفر بن محمد، به سبزي و سپس به زردي مي گراييد. در طول مدتي كه به خانه آن حضرت رفت و آمد داشتم، او را نديدم جز در يكي از اين سه حالت؛ يا در حال نماز خواندن يا در حالت روزه داري و يا در حالت قرائت قرآن.
من نديدم كه جعفر بن محمد(ع)، بدون وضو و طهارت از رسول خدا حديثي نقل كند. من نديدم كه آن حضرت سخني بي فايده و گزاف بگويد. عالمان زاهدي بود كه از خدا خوف داشت و ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.
هرگاه به محضرش شرفياب مي شدم، زيراندازي را كه زير پايش گسترده شده بود، از زير پايش برمي داشت و زير پاي من مي انداخت».(5)
مالك بن انس درباره زهد، عبادت و عرفان امام صادق(ع) نيز گفته است: «به همراه امام صادق(ع)، به قصد مكه و براي انجام دادن مناسك حج از مدينه خارج شديم. به مسجد شجره، ميقات مردم مدينه رسيديم و لباس احرام پوشيديم. در هنگام پوشيدن لباس احرام، تلبيه گويي (گفتن لبيك اللهم لبيك) لازم است. ديگران طبق معمول اين ذكر را بر زبان جاري مي كردند. من متوجه امام صادق(ع) شدم. ديدم حال حضرت منقلب است. هرگاه امام صادق(ع) مي خواست لبيك بگويد، رنگ رخساره اش متغير مي شد، هيجاني به امام دست مي داد، صدا در گلويش مي شكست و مهار اعصاب خويش را ازدست مي داد، چنان كه نزديك بود از مركب به زمين بيفتد. من جلو آمدم و گفتم: اي فرزند پيامبر! چاره اي نيست، هرطور كه شده، بايد اين ذكر را بر زبان جاري ساخت. حضرت فرمود: «اي پسر ابي عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرئت و اجازه لبيك گفتن بدهم؟ لبيك گفتن به اين معناست كه خداوندا! من آنچه تو مرا به آن مي خواني، با سرعت تمام اجابت مي كنم و همواره آماده انجام دادن آن هستم. با چه اطميناني با خداي خود اين گونه گستاخي كنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفي كنم؟! اگر در پاسخ گفته شود: «لالبيك و لا سعديك؛ آنگاه چه كنم؟»(6)
مالك بن انس در سخني ديگر درباره فضيلت و عظمت امام صادق(ع) مي گويد: « هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است، مردي با فضيلت تر از جعفربن محمد باشد».(7)
در باره مالك بن انس نيز نوشته اند: «مالك بن انس، از جعفربن محمد(ع) حديث مي شنيد و آنچه را از او مي شنيد، بيان مي كرد و مي گفت: اين حديث را مرد ثقه نقل كرده است كه مرادش، جعفر بن محمد بود.«(8) حسين بن يزيد نوفلي مي گويد: «شنيدم كه مالك بن مي گويد: «همانا دانشمندترين مردم كسي است كه به آرا و نظريه هاي مختلف دانشوران در مسائل علمي احاطه و تسلط داشته باشد و چون جعفر بن محمد اين احاطه را دارد، بنابراين، او داناترين فرد است».(9)
از مالك بن انس فقيه نيز شنيدم كه گفت: «به خدا سوگند! چشمان من نديد فردي را كه از نظر زهد، علم، فضيلت، عبادت و پرهيزكاري، برتر از جعفربن محمد باشد. من به نزد او مي رفتم و او با روي باز مرامي پذيرفت و گرامي مي داشت. روزي از او پرسيدم: اي پسر پيامبر! ثواب روزه ماه رجب چه ميزان است؟ او در پاسخ، روايتي از پيامبر نقل كرد. به خدا سوگند! هرگاه چيزي از كسي نقل كند، درست و راست نقل مي كند. او در پاسخ گفت: «پدرم از پدرش و از جدش و از پيامبر نقل كرده است كه ثواب روزه ماه رجب اين است كه گناهانش بخشيده مي شود.» سپس اين پرسش را درباره روزه ماه شعبان نيز بيان كردم و حضرت همان پاسخ را داد».
ادامه دارد...
/ع
نه تنها شيعيان درباره عظمت امام صادق(ع) به فراواني سخن گفته اند، بلكه بسياري از دانشوران و بزرگان اهل تسنن و جماعت نيز در اين باره لب به سخن گشوده اند. پيشوايان مذاهب اهل سنت، عالمان نامدار اسلامي و صاحب نظران زيردست، درباره برجستگي هاي علمي، عملي، اخلاقي، كرامت و عظمت آن امام هدايت، امام جعفر صادق(ع) بسيار سخن گفته اند. در اين نوشتار، به بيان برخي نظرها و سخنان درباره امام صادق(ع) مي پردازيم.
ابوحنيفه و امام صادق(ع)
نعمان بن ثابت بن زوطي، معروف به ابو حنيفه (80- 150 هـ .ق)، پيشواي فرقه حنفي و معاصر با امام صادق(ع)، درباره عظمت امام صادق(ع) سخنان خوبي دارد، از جمله درباره آن حضرت گفته است:
«ما رايت افقه من جعفربن محمّد وانه اعلم الامه؛ من فقيه و داناتر از جعفر بن محمد نديده ام او داناترين فرد اين امت است».(1)
در زمان امام صادق(ع)، منصور دوانقي، خليفه مقتدر عباسي، قدرت سياسي را در اختيار داشت. منصور، همواره از بزرگي و محبوبيت بني علي وبني فاطمه به ويژه امام صادق(ع) رنج مي برد و براي رهايي از اين رنج، گاهي ابو حنيفه را تحريك مي كرد كه در برابر امام صادق(ع) بايستد. منصور عباسي نيز ابوحنيفه را به عنوان مهم ترين دانشوران عصر، تكريم مي كرد تا شايد بتواند، با مجد و عظمت علمي امام جعفر بن محمد(ع) مقابله كند. ابو حنيفه در اين باره نقل مي كند: «روزي منصور دوانقي كسي را نزد من فرستاد و گفت: اي ابوحنيفه! مردم شيفته جعفر بن محمد شده اند. او درميان مردم از پايگاه اجتماعي گسترده اي بهره مند است. تو براي اينكه پايگاه جعفر بن محمد را از بين ببري و در ديد مردم از عظمت او به ويژه عظمت علمي او بكاهي، چند مسئله پيچيده و سخت آماده كن و در وقت مناسب از او بپرس تا بلكه با ناتوان شدن جعفربن محمد از پاسخ گويي، او را تحقيركني و ديگر، مردم شيفته او نباشند و از او فاصله بگيرند.» پس چهل مسئله مشكل آماده كردم و در يكي از روزها كه منصور در حيره بود و مرا طلبيد، به حضورش رسيدم. همين كه وارد شدم، ديدم جعفربن محمد در سمت راسش نشسته است. وقتي چشمم به آن حضرت افتاد، چنان تحت تأثير ابهت و عظمت او قرار گرفتم كه از توصيف آن ناتوانم؛ حالتي كه با ديدن منصور، خليفه عباسي به من دست نداد، درحالي كه منصور، خليفه است و خليفه به دليل بهره مندي از قدرت سياسي، بايد ابهت داشته باشد. سپس سلام گفتم و اجازه خواستم تا در كنارشان بنشينم. خليفه با اشاره اجازه داد و در كنارشان نشستم. آنگاه منصور عباسي به جعفربن محمد نگريست و گفت: «ابو عبدالله! ايشان ابوحنيفه هستند».
امام صادق(ع) پاسخ داد: «بله او را مي شناسم.» سپس منصور به من نگريست و گفت: «ابوحنيفه! اگر پرسشي داري، از ابو عبدالله جعفربن محمد بپرس و با او در ميان بگذار!» من فرصت را غنيمت شمردم و چهل مسئله اي را كه از پيش آماده كرده بودم، يكي پس از ديگري، با آن حضرت در ميان گذاشتم. پس از طرح هر مسئله اي، امام صادق(ع) در پاسخ آن مي فرمود: «عقيده شما در اين باره چنين و چنان است. عقيده علماي مدينه در اين مسئله اين چنين است و عقيده ما نيز اين است». در برخي مسائل، نظر آن حضرت با نظر ما و در برخي نيز با ديدگاه علماي مدينه موافق بود و گاهي نيز با هر دو نظر مخالفت و خودش نظر سومي را انتخاب و بيان مي كرد.
من تمامي چهل پرسش مشكلي را كه برگزيده بودم، يكي پس ديگري، با او در ميان گذاشتم و جعفربن محمد نيز بدين گونه، به همه آنها، با متانت تمام و با تسلط خاصي كه داشت، پاسخ گفت.
ابو حنيفه ، در سخني ديگر در وصف امام صادق(ع) گفته است:«ان علم الناس اعلمهم باحتلاف الناس؛ همانا دانشمندترين مردم كسي است كه به آرا و نظريه هاي گوناگون دانشوران در مسائل علمي احاطه و تسلط داشته باشد.» و چون جعفربن محمد اين احاطه را دارد، بنابراين، او داناترين فرد است.»(2)
ابوحنيفه در كلامي ديگر مي گويد: «من فقيه تر و داناتر از جعفر بن محمد نديده ام. او داناترين فرد اين امت است».
همودرباره عظمت علمي امام صادق(ع) گفته است: «لولا جعفر بن محمّد ما علم الناس مناسك حجهم؛ اگرجعفربن محمد نبود، مردم احكام و مناسك حجشان را نمي دانستند».(3)
مالك بن انس و امام صادق(ع)
مالك بن انس (97-179 هـ .ق)، از پيشوايان چهارگانه اهل سنت و جماعت و رئيس فرقه مالكي است كه مدتي افتخار شاگردي امام صادق(ع) نصيب وي شد.(4) او درباره عظمت و شخصيت علمي و اخلاقي امام صادق(ع) چنين مي گويد: «مدتي به حضور جعفربن محمد مي رسيدم. آن حضرت اهل مزاح بود و همواره تبسم ملايمي بر لب هايش داشت. هنگامي كه در محضرآن حضرت، نام مبارك رسول گرامي اسلام به ميان مي آمد، رنگ رخساره جعفر بن محمد، به سبزي و سپس به زردي مي گراييد. در طول مدتي كه به خانه آن حضرت رفت و آمد داشتم، او را نديدم جز در يكي از اين سه حالت؛ يا در حال نماز خواندن يا در حالت روزه داري و يا در حالت قرائت قرآن.
من نديدم كه جعفر بن محمد(ع)، بدون وضو و طهارت از رسول خدا حديثي نقل كند. من نديدم كه آن حضرت سخني بي فايده و گزاف بگويد. عالمان زاهدي بود كه از خدا خوف داشت و ترس از خدا سراسر وجودش را فراگرفته بود.
هرگاه به محضرش شرفياب مي شدم، زيراندازي را كه زير پايش گسترده شده بود، از زير پايش برمي داشت و زير پاي من مي انداخت».(5)
مالك بن انس درباره زهد، عبادت و عرفان امام صادق(ع) نيز گفته است: «به همراه امام صادق(ع)، به قصد مكه و براي انجام دادن مناسك حج از مدينه خارج شديم. به مسجد شجره، ميقات مردم مدينه رسيديم و لباس احرام پوشيديم. در هنگام پوشيدن لباس احرام، تلبيه گويي (گفتن لبيك اللهم لبيك) لازم است. ديگران طبق معمول اين ذكر را بر زبان جاري مي كردند. من متوجه امام صادق(ع) شدم. ديدم حال حضرت منقلب است. هرگاه امام صادق(ع) مي خواست لبيك بگويد، رنگ رخساره اش متغير مي شد، هيجاني به امام دست مي داد، صدا در گلويش مي شكست و مهار اعصاب خويش را ازدست مي داد، چنان كه نزديك بود از مركب به زمين بيفتد. من جلو آمدم و گفتم: اي فرزند پيامبر! چاره اي نيست، هرطور كه شده، بايد اين ذكر را بر زبان جاري ساخت. حضرت فرمود: «اي پسر ابي عامر! چگونه جسارت بورزم و به خود جرئت و اجازه لبيك گفتن بدهم؟ لبيك گفتن به اين معناست كه خداوندا! من آنچه تو مرا به آن مي خواني، با سرعت تمام اجابت مي كنم و همواره آماده انجام دادن آن هستم. با چه اطميناني با خداي خود اين گونه گستاخي كنم و خود را بنده آماده به خدمت معرفي كنم؟! اگر در پاسخ گفته شود: «لالبيك و لا سعديك؛ آنگاه چه كنم؟»(6)
مالك بن انس در سخني ديگر درباره فضيلت و عظمت امام صادق(ع) مي گويد: « هيچ چشمي نديده و هيچ گوشي نشنيده و به قلب هيچ بشري خطور نكرده است، مردي با فضيلت تر از جعفربن محمد باشد».(7)
در باره مالك بن انس نيز نوشته اند: «مالك بن انس، از جعفربن محمد(ع) حديث مي شنيد و آنچه را از او مي شنيد، بيان مي كرد و مي گفت: اين حديث را مرد ثقه نقل كرده است كه مرادش، جعفر بن محمد بود.«(8) حسين بن يزيد نوفلي مي گويد: «شنيدم كه مالك بن مي گويد: «همانا دانشمندترين مردم كسي است كه به آرا و نظريه هاي مختلف دانشوران در مسائل علمي احاطه و تسلط داشته باشد و چون جعفر بن محمد اين احاطه را دارد، بنابراين، او داناترين فرد است».(9)
از مالك بن انس فقيه نيز شنيدم كه گفت: «به خدا سوگند! چشمان من نديد فردي را كه از نظر زهد، علم، فضيلت، عبادت و پرهيزكاري، برتر از جعفربن محمد باشد. من به نزد او مي رفتم و او با روي باز مرامي پذيرفت و گرامي مي داشت. روزي از او پرسيدم: اي پسر پيامبر! ثواب روزه ماه رجب چه ميزان است؟ او در پاسخ، روايتي از پيامبر نقل كرد. به خدا سوگند! هرگاه چيزي از كسي نقل كند، درست و راست نقل مي كند. او در پاسخ گفت: «پدرم از پدرش و از جدش و از پيامبر نقل كرده است كه ثواب روزه ماه رجب اين است كه گناهانش بخشيده مي شود.» سپس اين پرسش را درباره روزه ماه شعبان نيز بيان كردم و حضرت همان پاسخ را داد».
پي نوشت ها :
1.شمس الدين ذهبي، سيراعلام النبلاء، ج 6، ص 256؛ تاريخ الكبير، ج 2، صص 198 و 199، ح 2183.
2. سير اعلام النبلاء، ج 6، ص 258؛ بحارالانوار، ج 47، ص 217.
3.شيخ صدوق، من لا يحضره الفقيه، ج 2، ص 519.
4. سيراعلام النبلاء، ج 6، ص 256.
5.ابن تميمه ، التوسل و الوسيله ، ص52؛ جعفريان، حيات فکري و سياسي امامان شيعه، ص327.
6. شيخ صدوق، امالي، ص 143، ح 3.
7. مرتضي مطهري، سيري در سيره ائمه اطهار (ع)، ص 149.
8. شرح الاخبار في فضايل الائمه الاطهار، ج 3، ص 299، ح 1203.
9. امالي، صص 435 و 436، ح 2.
ادامه دارد...
/ع