الگوي برتر(2)
عباسعلي شاملي**
اين دوره تحصيلي بخشي از نظام آموزش و پرورش جمهوري اسلامي ايران است كه آموزش عمومي را به آموزش عالي پيوند ميدهد، بنابراين، هر نوع نارسايي در آن، به طور مستقيم در عملكرد و كيفيت مراحل قبل و بعد از آن تأثير بسزايي خواهد داشت. دانش آموزان اين مقطع تحصيلي، تقريباً مرحله نوجواني اوليه را گذرانده و به مرحله نوجواني دوم و شايد جواني اوليه وارد شدهاند. از مهم ترين ويژگي هاي دانش آموزان اين دور، دور شدن از دوران كودكي و داشتن احساس استقلال فكري و عاطفي است. در اين دوره، غريزه جنسي بيدار و شكوفا ميشود و نوجوانان نياز شديد به يك راهنماي عاقل، مهربان و با تدبير دارند. اين راهنما ميتواند برنامه زندگي آينده و راه صحيح را براي آنها ترسيم كند و از انحراف هاي احتمالي آنان جلو گيري كند.
نوجواني و جواني دوره استقلال طلبي، آينده نگري، خوسازي، شور، عشق اميد، نشاط، تحرك، تهور، تخيل، تلاش و كنجكاوي است. جوان در اين دوران بحراني و پرتلاطم به يك راهنماي با تجربه، خير خواه، دلسوز و با تدبير نياز دارد كه موقعيت حساس، عواطف و خواسته هاي دروني او را بخوبي درك كند و نتيجه تجربيات خود را مخلصانه در اختيار او قرار دهد؛ در كارها با او مشورت كند و در حل مشكلات زندگي به ياريش بشتابد.
از نگاه نگارنده، بهترين نهادي كه ميتواند اين خلأ را پركند و در اين موقعيت حساس به ياري جوانان بشتابد، مدرسه است. مدرسه جايگاه مهمي است و مسئوليت سنگيني را بر عهده دارد. كار مدرسه، در آموزش دانش آموران و انتقال برخي مفاهيم علمي و كلاسيك به آنان خلاصه نميشود، بلكه اين نهاد مسئوليت سنگين تري نيز بر عهده دارد كه عبارت است از تربيت معنوي و اخلاقي دانش آموزان و پيشگيري از وقوع انحراف و فساد در ميان آنان.(1)
نقش معلم در مقام الگو در شكل گيري شخصيت اخلاقي دانش آموزان
شايد مهم ترين نقش معلم، سرمشق بودن وي براي دانش آموزان است.(2) از عوامل مهمي كه نقش اساسي و تعيين كنندهاي در تربيت دارد، محيط آموزشي يا مدرسه است كه چهره شاخص يا نماينده برجسته آن معلم است. آنچه در فرايند تعليم و تربيت به متعليم انتقال مييابد، تنها معلومات و مهارت هاي معلم نيست، بلكه تمام صفات، خلقيات، حالات نفساني و رفتارهاي ظاهري او نيز به شاگردان منتقل ميشود. بر همين اساس بود كه بزرگان و انديشه وران، در انتخاب استاد، بسيار دقيق بودند.(3)
اصلاح و تربيت به ندرت به صورت خود به خود پديدميآيد؛ اين فرايند بيشتربا تلاشي آگاهانه انجام ميگيرد. هر معلمي ميتواند از برخوردهايي كه بيگانگي ايجاد ميكند، كلمات اهانت آميز و اعمال رنجش آور آگاه شود. اوميتواند در ارتباطش با دانش آموزان احتياط كند و كمتر آزارنده و تحريك كننده باشد. معلم نميتواند از تابوهاي امتحان نشده پشتيباني كند؛ او نميتواند در گرو تعصباتي باشد كه ذهن را فلج ميكنند، و به احساساتي متوسل شود كه نا اميد كننده باشيد. معلم براي اينكه دنيا را از ديد دانش آموزان بنگرد، بايد انعطاف عاطفي بي حد و حصري داشته باشد و فاصله زماني و ذهني كوكان و افراد بالغ را از هم جدا كند. براي از بين بردن اين فاصله، ميتوان فقط از همدلي خالصانه استفاده كرد.(4)
هركس تقويت كننده ها را در اختيار داشته باشد، ميتواند سر مشق خوبي براي ديگران باشد. معلمان تقويت كننده هاي بسياري را در اختيار دارند؛ مانند نمره درسي و يا تشويق هاي مختلف ديگر كه به دست آوردن آنها براي شاگرد، به معناي كسب حيثيت و اعتبار اجتماعي، افتخار و سربلندي است. يك معلم مهربان و مؤمن به كار خود، ميتواند سرمشقي بسيار خوب براي دانش آموزان كلاس خود باشد. چنين معلمي به زودي خواهد ديد كه دانش آموزان از رفتار، گفتار او تقليد ميكنند. بنابراين، با استفاده از اين ويژگي ميتواند گفتار، رفتار و كارهاي آنان را هدايت كند.(5)
هيچ سازمان تربيتي، در هيچ شرايطي نميتواند اهميت و ارزش معلم را انكار كند؛ در اين صورت، ارزش انساني را انكار كرده است. چنان كه ارسطو ميگويد: «كساني كه كودكان را تربيت ميكنند، بايد بيش از افرادي كه آنان را بار ميآورند مورد احترام قرار بگيرند؛ زيرا اينان به كودك تنها زندگي ميبخشند، در حالي كه معلمان، هنر زيستن را به او ياد ميدهند».(6)
ويژگي ها و صفات شخصيتي معلم نقش بسزايي در شكل گيري شخصيت دانش آموز دارد. وي با پذيرش رفتارهاي معلم در مقام يك الگو هويت اجتماعي متزلزل خويش را استحكام ميبخشد. اگر معلم داراي صفات انساني مانند مهرورزي، نوع دوستي، درستكاري، همكاري، خويشتن داري و ايمان باشد، تقليد چنين ويژگي هايي، سلامت رواني دانش آموز را تضمين خواهد كرد، اما ولي اگر شخصيت معلم دچار اختلال و نابساماني باشد، يعني رفتارهايي خلاف هنجارهاي فرهنگي و اجتماعي انجام دهد و يا فاقد صفات اسلامي و انساني باشد، در چنين وضعي همانندسازي دانش آموز از معلم، حاصلي جز رفتارهاي نا بهنجار نخواهد داشت. بديهي است دانش آموز ميتواند ناسازگاري ها را از معلمان ناسازگار و سازگاري ها را از معلمان سازگار تقليد كند.
بر اساس يافته هاي علمي، رفتار و اخلاق معلم در ساختار شخصيت اخلاقي دانش آموزان هم تأثير منفي دارد هم تأثير مثبت. بر همين اساس، معلمان بايد بكوشند در رفتار و اخلاق خود، سعادت دانش آموزان را در نظر بگيرند، و در تمام برنامه ريزي هاي تربيتي و اخلاقي به ايجاد رفتار مطلوب در متربيان توجه كنند.
ايجاد رفتارهاي مطلوب در دانش آموزان از راه الگوپذيري
معلمي كه خود از قوانين پيروي ميكند، نشان ميدهد كه بايد از قوانين پيروي كرد. تأثير معلمان بر رفتارهاي دانش آموزان از راه الگوبرداري، هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفي. بنابراين، معلمي كه با دانش آموزان خود با فرياد صحبت ميكند، بايد انتظار داشته باشد كه دانش آموزان او نيز در برخورد با همديگر همين روش را به كار برند. (7) معلم تعليم ديده و آگاه، دانش آموزان را دوستان ساده و معمولي خود به شمار نميآورد. او دانش آموزان را انسان هايي پيچيده ميداند كه ميتوانند از چيزي نفرت داشته باشند؛ چيزي را دوست بدارند و دمدمي مزاج باشند.(8)
دانش آموز اگر ويژگي اخلاقي، ادب، رفتار، كار و يا عقيدهاي را ميپسندد و آن را به كار ميگيرد، از آدمي كه صاحب آن است، به همراه قبول همان آدم، در خود پذيرفته است و اگر بخواهيم دانش آموز را از آن صفت يا رفتار دور سازيم، چارهاي نداريم جز آنكه به تدريج اسوهاي با صفات مناسبي كه ميخواهيم در متعلم به وجود آيد، در نظر دانش آموز نمايش دهيم، عزيز بداريم و بزرگ كنيم تا علاقه فرد را به او جلب كنيم.(9)
بنابراين، پرسش اساسي اين است كه اگر خواهان اصلاح و بهبود روابط موجود در كلاس هستيم، بايد از كجا شروع كنيم؟ چگونگي ارتباط معلم با دانش آموز اهميتي حياتي دارد. نوع اين ارتباط تأثير مثبت يا منفي بر شخصيت دانش آموز ميگذارد. معلماني كه خواهان اصلاح روابط شان با دانش آموزان هستند، بايد آن گفتار هميشگي را كه رنگ و بوي طرد دارد، كنار بگذارند و گفتار تازه و مورد پذيرش را فراگيرند و بكار ببندند. معلم براي اينكه به ذهن دانش آموز راه يابد، ابتدا بايد دل او راه پيدا كند. دانش آموز زماني ميتواند درست فكر كند كه درست احساس شود.(10)
ويژگي هاي معلمان موفق ديني
«معلمان موفق كساني هستند كه در دو عامل مهم، جذب و تدريس دانش آموزان به موفقيت نايل گردند. آنان براي جذب دانش آموزان بايد از سه عنصر مقبوليت، محبوبيت و موفقيت بر خوردار باشند. اگر معلم ديني و قرآن قدرت ايجاد رابطه روحي و عاطفي را با دانش آموزان داشته باشد و آنها برتري هاي محسوسي را در شخصيت معلم مشاهده كنند – به طوري كه او را به عنوان راهنمايي آگاه ولسوز بپذيرند وقلباً نيز به او عشق بورزند – مجذوب وي ميگردند».(11)
«مربي – معلم دين و زندگي – هنگامي در كار تربيتي خود، به ويژه در برخورد با جوان موفق است كه بتواند پل ارتباطي تفاهم آميز و افقي ايجاد كند؛ آن سان كه متربي احساس كند مربي نه تنها از دانش تربيتي برخوردار است، بلكه حتي ابعاد و ويژگي هاي شخصيتي و منزلت متربي خود را نيز به خوبي شناخته و درك كرده و از اين رو ميتواند به گرمي با او ارتباط برقرار كند».(12)
امروزه معلمان و به ويژه معلمان ديني را بايد كارگزاران اصلي نظام تعليم و تعلم دانست، زيرا آنچه دانشآموزان كسب ميكنند، متأثر از خصوصيات، كيفيات، شايستگي علمي ، فرهنگي، اجتماعي، اخلاقي و معنوي معلمان ، به ويژه معلم ديني است كه افزون بر داشتن تمام خصوصيات و وظايف ساير معلمان و مسئوليت تربيتي و اخلاقي ديگران، با توجه به فراخور محتواي درسي كه تدريس ميكند و نگرشي كه بيشتر دانش آموزان نسبت به وي دارند، او را در موقعيت ممتاز و ويژهاي قرار ميدهد؛ موقعيتي كه هيچ انسان ديگري از آن برخودار نيست.
معلم خوبي كه با رفتار نيك و گفتار پسنديدهاش دانش آموزان را خوب پرورش دهد، بزرگ ترين خدمت را به اجتماع كرده است. در برابر، و برعكس يك معلم بداخلاق و منحرف كه با رفتار خود دانش آموزان را به انحراف و تباهي ميكشد، بزرگترين خيانت ها را به اجتماع كرده است. بنابراين، شغل او حساس ترين شغل هاست و معلم نميتواند نسبت به اخلاق و رفتار خود بي تفاوت باشد. معلم بايد به مسئوليت سنگين و ارزشمند خود و مقدار نفوذش در دانش آموزان خوب بينديشد و با اصلاح اخلاق و رفتار خويش، بهترين الگو را در اختيار دانش آموزان قرار دهد.
پي نوشت ها :
* دانشجوي مقطع كارشناسي ارشد اخلاق دانشگاه پيام نور
**استاديار مؤسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني قدس سره
1. ابراهيم اميني، اسلام و تعليم و تربيت، ص 103.
2. گينات هايم، روابط معلم و دانشآموز، ترجمه سياوش سرتيپي، ص 74.
3. محمد رضا شرفي، تربيت اسلامي با تاكيد بر ديدگاههاي حضرت امام خميني قدس سره، ص 149.
4. گينات هايم، روابط معلم و دانشآموز، ترجمه سياوش سرتيپي، ص 75.
5. جاي دي كرومبولتز و هلن، دي كرومبولتز، تغيير دادن رفتارهاي كودكان و نوجوانان، ترجمة يوسف كرمي، تهران، فاطمي، ص 93- 95.
6. ر.ك: علي علاقهبند، جامعهشناسي آموزش و پرورش.
7. علياكبر سيف، روان شناسي پرورشي، ص 442.
8. گينات هايم، روابط معلم و دانشآموز، ص 91.
9. رجبعلي مظلومي، گامي در مسير تربيت اسلامي، ج3، ص 164.
10. گينات هايم، روابط معلم و دانشآموز، ص 91.
11. محمدعلي سادات، راهنماي معلم (ويژه معلمان ديني)، ج1، ص 4.
12. عباسعلي شاملي، مجموعه مقالات تربيت اخلاقي، ص 207.
ادامه دارد...
/ج