امام صادق(علیه السلام) به مردى که در آستانه ازدواج بود فرمود:
قبل از آنکه براى ازدواج اقدام کنى جوانب کار را با دقّت بررسى کن و ببین که مىخواهى خودت را در چه موقعیّتى قرار بدهى و چه کسى را شریک مال خود مىسازى و چه کسى را نسبت به اعتقادات و اسرار خود، آگاه مىکنى؟! (1)
شناخت دقیق و انتخاب آگاهانه و با اختیار و آزادى، اساس ازدواج پایدار و موفق است. حال در پى پاسخ به این سؤال هستیم که چگونه به چنین شناختى برسیم و زندگى نوین همراه با خوشبختى را پی ریزى کنیم.
براى دستیابى به شناخت صحیح نسبت به طرف مقابل و چگونگى شکل گیرى خانواده جدید، مراحلى به ترتیب زمانى و منطقى با شرح لازم پیشنهاد می شود تا در دو دوره قبل و بعد از خواستگارى اجرا شود.
قبل از بیان مراحل، تذکر چند نکته ضرورى است:
مراحل آشنایى طرفین، در ضمن دیگر مراحل مقدماتى ازدواج بیان شده است تا مطالب از جامعیّت نسبى برخوردار شود.به حسب ترتیب زمانى و منطقى، ورود به هر مرحله جدید، منوط به موفقیت مرحله قبل است.
مى توان ادّعا کرد که دین اسلام، به طور منحصر به فرد، براى حیثیّت شخصى و خانوادگى آحاد جامعه، حرمت و قداست فراوانى قائل شده و بسیارى از مقررات را بر محور حفظ آبروى اشخاص استوار کرده است و از آنجا که ممکن است یکى از طرفین به هر دلیلى از ادامه مراحل منصرف شود؛
پس سزاوار است که اولیاى طرفین زمینه هایى فراهم آورند که حتّىالمقدور همه مراحل آشنایى در فضایى محرمانه تر و به دور از دید و نظر همسایه ها و دیگر بستگان طى شود و همه یافته ها را « راز ناگفتنى» قلمداد کنند.
گفتنى است رعایت کتمان ، با نظرخواهى و مشورت که از جایگاه برجسته اى در تشکیل خانواده برخوردار است ، منافاتى ندارد.
اساس این نوشتار برمعرفى فرهنگ «بایسته و شایسته» اسلامى درخصوص تشکیل خانواده است نه ارائه گزارش از «آنچه هست». پس غیرمتداول بودن و سابقه نداشتن بعضى مراحل در فرهنگ کنونى جامعه نباید ما را نسبت به حقانیت و تأثیر آن مرحله دچار تردید کند.
دوره پیش از خواستگارى
مرحله اوّل: کسب دانش خانوادگى
ولاتَقْفُ ما لَیْسَ لَکَ بِهِ عِلْمٌ...؛چیزى را که به آن علم ندارى، دنبال مکن. (2)
برحسب کلام خداوند که پیروان خود را از اقدام ناآگاهانه برحذر می دارد و آنان را به سوى «علم» فرا می خواند، بر هر دختر و پسرى لازم است که با مطالعه کتابهاى معتبر و دریافت تجربه
هاى موفق دیگران در زمینه «خانواده» و شرکت در جلسات آموزشى، خود را به روشنایى دانش برسانند و از تاریکی هاى جهل و تقلید و الگو پذیری هاى باطل برهانند.
دختر و پسرى که جایگاه با اهمیت خود را در خانواده بشناسند و از حقوق خانوادگى و احکام ویژه آن و نیز از وظایف خود نسبت به طرف مقابل و «بایدها و نبایدها»ى دوره «آشنایى اوّلیّه تا فرزنددارى» آگاه باشند، کمتر دچار شکست خواهند شد.
جوانى که عوامل موفقیت یا تلخ کامی هاى خانوادگى را میداند. و تجربه دیگران را محترم میشمارد، میتواند قدرت تجزیه و تحلیل امور خانوادگى و پیشبینى خطرهاى احتمالى را در خود قوى سازد و از ابتدا راه عذرهاى غیر موجّهى همچون «نمیدانستم»، «گول خوردم»، «کسى به من گوشزد نکرده بود»، «فکرش را نمىکردم»، «اى کاش...» را به روى خود ببندد و با درایت و هوشیارى ، قدم به مراحل تشکیل خانواده بگذارد.
در پرتو همین آگاهى، جوان میتواند معیارهاى متناسب با موقعیت خود را براى گزینش همسر تعیین و فهرستى از شرایط، شاخصها و بایستگىها را فراهم کند که در مرحله دوم به توضیح آن می پردازم.
به دوستان جوان توصیه می شود علاوه بر افزایش سطح آگاهى نسبت به کلّیّات معارف اسلامى و اخلاق اجتماعى و مطالعات سیاسى - اجتماعى، به بررسى ارزش و ضرورت خانواده، هدف از تشکیل خانواده، وضعیّت خانواده در اسلام و جوامع غیر اسلامى،
علل طلاق و ستیزهاى زناشویى، ضرورت ازدواج، اهداف و مزایاى ازدواج، عوامل موفقیت ازدواج، (3) تأثیر بزرگان خانواده و استقلال رأى ، مَهر ، (4) جهیزیه ، شیوه صحیح خواستگارى ، حقوق زن و شوهر در مراحل قبل از عقد و در حین عقد و پس از آن، (5) متن عقد و سند ازدواج ، (6) شروط ضمن عقد ، (7) تمهیدات پذیرش فرزند ، صله رحم و دیگر امور ذى ربط بپردازند.
مرحله دوم: تعیین معیار
داشتن هدف مشخص، لازمه زندگى هر موجود زنده است؛ ولى در تبیین جایگاه «معیار» ، به نظر می رسد همانگونه که هر کارفرما براى تهیه واحد مسکونى ، کمّ و کیف ساختمان مطلوب خود را براى معمار بیان میکند تا معمار بر طبق همان نیاز و سلیقه عمل کند،در تشکیل خانواده نیز لازم است طرفین ، نوع نیاز و سلیقه شخصى را به صورت شفّاف و به عنوان شاخصِ مطلوبیت تعیین کنند و براساس همان شاخصها حرکت را از نقطه «زندگی مجردى» آغاز و تا مقصد «زندگى خانوادگى» ادامه دهند.
تعیین شاخص براى گزینش همسر ، همانند داشتن چراغ روشن براى وسیله نقلیه در جاده تاریک است که عموماً اولیاء و به خصوص جوانان نسبت به جایگاه این دو عنصر (هدف و معیار) در سرنوشت انسان بی توجه اند؛ زیرا چه بسیار خانواده هایى تشکیل می شود که طرفین یا هدف مشخّصى از ازدواج ندارند و یا در اثر نداشتن معیار روشن ، به صورت تصادفى در زیر یک سقف قرار می گیرند
و در نتیجه، از استحکام لازم برخوردار نیستند و باکوچکترین لغزشى سقوط می کنند. بنابراین ، ازدواجى که فقط با معیار ناقص « زیبایى» یا «تمکّن مالى» شکل گرفته باشد، به پایدارى و موفقیت آن چندان امیدى نیست.
«معیار» در همه ابعاد زندگى دختر یا پسر قابل تعیین است؛ از جمله نسبت به میزان تدیّن ، افکار سیاسى – اجتماعى ، فرهنگ ملى و اقلیمى ، اصل و نسب خانوادگى ، خُلق و خو ، سطح تحصیلات ، توانمندىهاى فنّى – هنرى ، اندام و ظواهر جسمى ، سن و سال، (8) تمکّن مالى ، خویشاوند یا غیر خویشاوند بودن ، شغل ، اعتبار خانوادگى و اجتماعى ، سلیقهها ، خانه دارى ، نحوه معاشرت ، حساسیتها ، عواطف و غیره.
پس سزاوار است هر جوان (دختر و پسر) از روى تدبیر و مآل اندیشى، با مطالعه کتابها و منابع معتبر و نیز مشورت و بهره گیرى از تجربه هاى دیگران، در هر یک از ابعاد زندگى طرف مقابل، داراى معیار باشد، تا همسر آینده خود را بر طبق همان معیارها گزینش کند.
براى عملى کردن این مرحله، هر یک از ابعاد ذکر شده را بر روى صفحه نوشته و خواسته هاى خود را پیرامون آن موضوع، مشخص کنید ؛ مثلاً در موضوع « میزان تدیّن» بنویسد:
- همسرم باید کسى باشد که از روى عمد ، کار واجب مثل نماز و روزه را ترک نکند؛
- دانسته و عمداً مرتکب گناه نشود؛
- طهارت و نجاست را رعایت کند؛
- در مسائل شرعى از مرجعى مشخّص تقلید کند؛
- از مصرف کردن اموال دیگران به خصوص اگر ناراضى باشند اجتناب کند؛
- اهل دروغ و غیبت نباشد؛
- مقیّد به پرداخت خمس و زکات باشد؛
- در آمد حلال داشته باشد.
یا پسر در زمینه « شغل» ، یکى از گزینه هاى زیر را بنویسد:
- دوست دارم همسرم به صورت پاره وقت در بیرون از منزل کار کند؛ امّا در محیطى که همه همکارانش زن باشند؛
- دوست دارم خانم در داخل منزل ، فعالیت در آمدزا داشته باشد؛
- دوست دارم همسرم فقط به تحصیلات علمى بپردازد تا سطح آگاهى او افزایش یابد.
همچنین دختر نسبت به شغل همسر آینده، یکى از موارد زیر را انتخاب میکند:
- اگر همسرم کارمند دولت باشد بهتر است؛
- همسرم نظامى باشد؛
- چند شغلى نباشد؛
- شغلى که زمان آن محدود به ساعاتى از روز باشد؛
- شغل، آزاد ولى شرافتمندانه و محترم باشد.
در تعیین معیار، چند نکته حایز اهمّیّت است:
2. از آنجا که در زندگى «دنیا» همگى در مسیر «تکامل» (حرکت از نقص به سوى کمال) هستند، یافتن همسرى که از همه جهات، کمال یافته باشد، یا غیر ممکن است یا بسیار دشوار و طاقت فرسا. یکى از محققان در مقاله اى مىنویسد:
غالب دختران و پسران جوان به دنبال همسرى میگردند که از هر لحاظ به دلخواه آنان باشد. هیچ عیبى نداشته، سراپا حُسْن باشد؛ همسرى که سالها در رؤیاهاىشان با او زندگى کرده و از بودن با او لذّت بردهاند.
این قبیل آرمان گرایى در ازدواج، مخلّ بهداشت روانى و منشأ تنیدگى هاى فزاینده است. هم زن و هم شوهر بایستى این نکته را بپذیرند که همسر ایده آل اساساً وجود ندارد. هر کس داراى یک سلسله ویژگى هاى خوشایند و یک سلسله ویژگى هاى ناخوشایند (آن هم از زاویه دید ما) است و ما باید تصمیم بگیریم
که آیا ویژگى هاى مثبت او از دید ما بر ویژگى هاى منفى برترى دارد یا نه. بدین ترتیب، انتظار ما از همسرمان کمتر شده، توقعاتى از همسرمان خواهیم داشت که او قادر به برآوردن آنهاست. (10)
3. وجه مشترک همه معیارها، تشابه، جور بودن و هم سطح بودن طرفین است که در متون اسلامى، از آن به «کُفوِیَّت» تعبیر شده است.
محقق نامبرده در مقاله اش مىنویسد:
دختر و پسر بایستى از جنبه هاى مختلف با یکدیگر تشابه داشته باشند تا زندگى آنها خوشایند و با دوام باشد. در زیر به پاره اى از این وجوه تشابه اشاره مىکنیم:
1. مذهب؛
2. فرهنگ؛
اگر دختر در خانواده اى بزرگ شده باشد که واجد ویژگى «زن سالارى» باشد و مرد در خانواده «مرد سالار» تحول یافته باشد، امکان زندگى خوشایند و مداوم کاهش میابد....مردى که به خرافات خاص یک فرهنگ اعتقاد دارد نمىتواند زندگى راحتى داشته باشد؛ مگر اینکه با دخترى که داراى باورهاى مشابهى است ازدواج کند.
3. ویژگى هاى جسمانى از نظر رنگ پوست، قد و غیره؛
4. تحصیلات؛
5. طبقه اقتصادى - اجتماعى؛
هر چه سطح اقتصادى دو خانواده دختر و پسر به هم نزدیکتر باشد، امکان بروز تنیدگى ها بیشتر کاهش مى یابد....6. هوش؛
7. سنخیّت شخصیّتى. (11)
کارشناس ارشد علوم تربیتى و مشاوره، آقاى محمدباقر نظرى، در همین خصوص مى گوید:ازدواج، پیوند دو انسان است و آن دو باید در فرهنگ، اقتصاد، اندام، محیط زندگى، سواد و غیره با هم سنخیّت داشته باشند و این درسى است که «طبیعت» به ما مى دهد؛ زیرا در بین درختان میوه، آلبالو را به گیلاس پیوند مى دهند،امّا گردو با گیلاس قابل پیوند نیست؛
چون سنخیّت ندارند. این سنخیّتى که مورد تأکید اسلام است، عین عدالت است؛ زیرا به تجربه ثابت شده که ازدواج دو نفر با نداشتن سنخیّت، یا ازدواج ناپایدارى است و یا ثمره آن پیوند (فرزند)، ثمره مفیدى نخواهد بود.
یکى از کارشناسان ارشد روانشناسى در تحقیقى تحت عنوان «کبوتر با کبوتر، باز با باز» مى نویسد:
در تحقیقى که روى 1800 جوان انجام شد، این نتیجه به دست آمد که داشتن نگرشها و ارزشهاى مشابه، جزء مهمى از روابط دوستانه و روبه رشد است؛ پرسش شوندگان در موضوع ازدواج پاسخ دادند ما سعى مىکنیم با فردى ازدواج کنیم که هر چه بیشتر شبیه خودمان باشد. (12)
هر چند که معیارها به حسب اختلاف سلیقه اشخاص، گوناگون است، امّا نباید از یاد برد که آن معیارها باید با وضع و موقعیّت فعلى سازگار باشد و از خیال بافى و ترسیم نقشه زندگى در فضاى رؤیایى و توأم با آرزوهاى دور و دراز که احتمال تحقق آن ضعیف است، اجتناب شود.
از امام على(ع) دراین خصوص روایت شده: «الْأَمَلُ خادعٌ غارُّ ضارُّ؛ آرزو، مکرکننده فریبدهنده زیان رساننده است». (13)
معیارها به شکلى تعیین شوند که در مرحله تحقیقاتِ میدانى، قابل بررسى و آزمون باشند؛ مثلاً «داشتن صفا و صمیمیّت» را نمىتوان از معیارها برشمرد؛ چون قابل تحقیق نیست.
به آداب و رسوم اصیل و سنتهاى جامعه احترام گذاشته شود و در تعیین معیارها دخالت داشته باشند؛ زیرا آن سنتهایى که به گفته علاّمه شهید مطهرى، از معالى اخلاق و مجاهدات و مبارزات گذشته و از خصایص مقدس انسانى و تلاشهاى او براى حاکم ساختن عدل و نیکى و (فضایل) نشأت گرفته اند،
حاصلشان زنده ماندن و حرکت و رفاه و شکوفایى ملت هاست. برخلاف آن سنت هایى که از جهل و دنیاپرستى و روابط ظالمانه اجتماعى سرچشمه مى گیرند؛ که نتیجه آنها عقب ماندن، انحطاط، تحمیق و اسارت مردم است. (14)
بناى زندگى ساده و داشتن خانوادهاى به دور از تجمّل را براى خود ضرورى بداند و از ابتدایى ترین مرحله، خود را بدان ملزم ببیند.
آقاى رضا اصفهانى، با بهره گیرى از کلام پیامبر اکرم(ص) در نهج الفصاحه که مىفرماید: «آکُلُ کما یأکُلُ العَبدُ و أجْلِسُ کما یَجْلِسُ العَبْدُ؛ من مانند بردگان غذا مىخورم و مانند آنها بر زمین مىنشینم»، می نویسند:
برخى از مردم عادت کرده اند که زندگى تجمّلى داشته باشند و به همین جهت، از منزلشان، میهمانى هایشان، لباس و رفتار و دیگر مسائل زندگىشان همه جا تجمّل مشاهده مى شود و از آن ساده زیستى که در زندگى بى آلایش و با صفاى انسانهاى وارسته وجود دارد هیچ ندارند که هیچ، بلکه ساده زیستان را که در راهى جز راه آنان گام برمى دارند، با برچسبهایى همچون «بى تمدن»، «عقب افتاده» و مانند اینها، مورد تمسخر قرار مى دهند؛
حال آنکه، آنان آن قدر در تجمّل پرستى خود غرق شده اند که معناى این تعبیرات را که بیش از هر کس شامل حال خودآنها مى شود نمى فهمند؛ چون اگر معناى تمدن را مى فهمیدند مى دانستند که ساده زیستى، با تمدن منافاتى ندارد؛
و نیز مى دانستند که برچسب عقب افتادگى، شایسته خود آنهاست که براثر فرورفتن در زندگى تجمّلى و دل بستن به مظاهر مادّى، از کاروان تکامل انسانیت عقب افتاده اند. به هر حال، ساده زیستى شیوه مردان خداست؛ همچنان که تجمّل پرستى راه کسانى است که به خاطر دور بودن از معنویت، دل به دنیا بسته اند. (15)
مرحله سوم: احراز آمادگى شخصى
لازم است جوان به رغم برخوردارى از سن بلوغ، آمادگى و صلاحیّت خویش را از جهات مختلف براى قدم نهادن به وادى ازدواج به اثبات رساند و توانمندى اش را در قبال پذیرش مسؤولیت خانواده احراز کند؛ که برجسته ترین جهات آمادگى عبارتند از:- بلوغ فکرى و رشد عقلى؛
- سلامت روانى؛
- داشتن حدّاقل بیست سال سن؛
- نداشتن اعتیاد؛
- سلامت جسمانى مرتبط با تولید مثل؛
- توانایى اداره خانواده جدید (مدیریت خانوادگى)؛
- خدمت نظام وظیفه یا معافیت دائم (ویژه پسران)؛
- اشتغال (ویژه پسران).
مرحله چهارم: جستوجو و شناسایى ابتدایى
به اقتضاى طبع انسانى، پسر خانواده پس از احراز صلاحیّت، تصمیم به ازدواج گرفته و تقاضاى خود را مبنى بر همسر گزینى، در درجه اوّل به اطلاع اولیا رسانده و سپس با بستگان و - در صورت فقدان آنها - با دوستان صمیمى خود در میان مى گذارد و از آنان در شناسایى همسر مطلوب خود استمداد مى جوید.این روش، عاقلانه ترین و کارآمدترین شیوه ممکن است که هر جوان دوراندیش آن را بر مى گزیند و در کمال وقار و عزّت نفس و نیز با حفظ متانت و حیثیّت، مسیر خردمندانه را مى پیماید. او با صرف نظر از تعهّدات دینى، بلکه برحسب شرافت و غیرت و مردانگى، هیچ گاه حاضر نمى شود
شخصاً در کوچه و بازار به امید واهىِ همسریابى، پرسه بزند و همچون صیادى در بوستانها و معابر و محل تلفن عمومى به کمین دختران نشسته و در صورت امکان، با آنان به گفتوگو نشیند؛ زیرا:
جوانى که صلاحیت هاى لازم براى تشکیل خانواده را داراست، احساس بى نیازى کرده، هرگز تن به خفّت نفس نمى دهد تا ذلیلانه همچون گدایان در حضور دیگران زانو به زمین زند و همچنانکه آن گدا «پول خُرد» طلب مى کند، او «زن» طلب کند؛
به ویژه اگر مورد تعرض و تمسخر و بى مهرى نیز قرار گیرد، که در این صورت، خود به مقام والاى انسانى خویش اهانت کرده است و از پیامبر اکرم(ص) در این خصوص روایت شده که فرمود: «لا یَنبَغی لمؤمن أن یُذِلَّ نَفْسَه؛ براى هیچ مؤمنى سزاوار نیست که خودش را نزد دیگران ذلیل کند». (16)
و «اُطْلُبُوا الحوائجَ بِعِزَّةِ الْاَنفس؛ نیازهاى خودتان را با عزّت نفس بطلبید». (17)
جوان وارسته با در پیش رو داشتن «راه» خردمندانه، به «بیراهه» نمى رود. پس مى توان پى برد که بیراهه رفتن، از آنِ کسانى است که در گفتار خود مبنى بر تشکیل خانواده صداقت ندارند. آقاى رضا اصفهانى در توصیه اخلاقى خود مى نویسد:
اگر مى خواهید در کارهاى خود با ناکامى روبه رو نگردید، باید قبل از هر چیز راه ورود به آن کارها را بیاموزید و اگر آموختن آن، مدتى هم وقت شما را بگیرد باز وقتى حساب کنید مى بینید ضرر نکرده اید؛ چون وقتى انسان راه ورود به چیزى را یاد گرفت ممکن است موفقیتى را که شاید ده سال دیگر هم به دست نمى آورد در عرض یک ساعت به دست آورد ...
که امام على(ع) مىفرماید: «التدبیر قَبْلَ العَمَل یُؤَمِّنُ العِثارَ؛ عاقبت اندیشى درست پیش از عمل، از لغزشها جلوگیرى مىکند». (18)
جوان پاکدامن هرگز حاضر نیست عفّت عمومى و امنیت عمومى را براى نفع شخصى خود، مختل کند.
جوان خردمند مىداند که دختران عفیف به گفتگوهاى خارج از محیط خانواده و دور از هدایت و اشراف اولیا، رضایت نمى دهند. پس ایجاد مزاحمت در مسیر زندگى آنها عملى غیر انسانى است و بازى با احساسات دیگران نیز گناهى نابخشودنى است.
جوان دور اندیش به خوبى مى داند دخترى که به آسانى با مرد بیگانه به گفتوگوى خصوصى مى نشیند، شایسته همسرى نیست و همچنانکه امروز از اعتماد اولیاى خود سوء استفاده مىکند، فردا نیز ممکن است به همسرخود خیانت کند و با دیگرى ارتباط مخفى برقرار سازد.
جوان نیکوکار به خوبى مى فهمد که اگر روزى با دخترى به خلوت بنشیند و یا تلفنى به صحبت بپردازد، قطعاً دیگر پسران هم به صورت تقلیدى از او الگو مى گیرند و با رواج یافتن چنین روابطى، جامعه دچار آنچنان فجایع انسانى نظیر قتل، خودکشى، آدم ربایى، ناامنى و فحشا مى شود که -به استناد آمار و ارقام و گزارشهاى خبرى - نظام ابرقدرت نیز از کنترل آن عاجز است
به تعبیر یکى از مشاوران خانوادگى:
فرد فهیم مى داند که ازدواج تلفنى و خیابانى، در همان خیابان و تلفن به پایان مى رسد.دختر و پسر خردمند به خوبى درک مى کنند که دو جنس مخالف، همانند دو جریان فاز و نول برق هستند که باید از مسیر سالم و در پوشش عایق بگذرند تا در جایگاه واقعى خود (نور افکن) به هم برسند و روشنایى بدهند. حال اگر در خارج از جایگاه اصلى به هم برسند، موجب اتصالى و فاجعه آتش سوزى خواهند شد. (19)
پیرامون این مرحله، رعایت چند نکته، خالى از لطف نیست:
الف) از آنجا که یکى از عوامل اختلاف خانوادگى و تنشهاى زناشویى، ناهمگونى طرفین در زمینه «فرهنگ» است، توصیه مى شود که جوان براى حفظ سنخیّت و کُفویّت، در محدوده هاى به تفحّص و شناسایى بپردازد که از لحاظ فرهنگ، آداب و رسوم خانوادگى و شرایط اقلیمى با محدوده زندگى او و خانوادهاش همخوان و هم افق باشد؛ مثلاً پسندیده نیست که جوان آذرى در سیستان و بلوچستان به تفحّص بپردازد.ب) بیشتر معیارها برحسب ذوق، احساسات و جنبه هاى روانى و فکرى هر شخص تعیین مى شود و قابل دیکته کردن یا تحمیل و تقلید نیست؛ و آنچه در روایات دینى درباره ویژگى هاى همسر شایسته بیان شده، توصیه هایى است که جنبه مشورتى دارد و کاملاً راه گشاست.
«مدل رفتار»، عنوان قطعه ادبى - تربیتى دیگرى است از حجةالاسلام و المسلمین آقاى جواد محدّثى که پایان بخش این مرحله خواهد بود. (20)
نقاشى را از روى «مدل» مى کشند؛ و خط را از روى «سرمشق» تمرین مى کنند؛ خیّاط ها، براى بریدن پارچه و دوختن لباس، به «الگو» نگاه مى کنند؛ معمارها براى ساختن ساختمان، «نقشه» را مرتّب باز مى کنند و طبق آن کارمى کنند؛ بنّاها هم، پیوسته «تراز» و «شاقول» را به کار مى گیرند تا دیوارى که بالامى آورند، کج و ناصاف نباشد. این همه دقّت براى چیست؟
هم جلوى اشتباه و اسراف و حیف و میل شدن مصالح و ابزار و پارچه و امکانات را مى گیرد، هم ضریب «صحّت عمل» و «دقّت کار» را بالا مى برد و .... چه کارى عاقلانه تر از این؟
نه ما کم بهاتر از «پارچه» و «آجر» و «صفحه» ایم،نه شکل دادن به روح و روان و منش و اخلاق ما، کم اهمّیّت تر از خیّاطى، بنّایى، خطّاطى و نقّاشى است.
پس، بجاست که ما هم در «چگونه بودن» خودمان، طبق الگو و مدل کار کنیم. رفتار و روحیّات ما نیز باید با ملاک و معیارى، سنجیده و تراز شود، تا «خشتِ اوّلِ» تربیتِ روحى ما، کج گذاشته نشود، و گرنه، تا ثریّا دیوار وجودى ما کج بالا مى رود.
و احتمال سقوط دیوار کج بسیار است. از قدیم هم گفته اند که: «بارِ کج به منزل نمىرسد»؛ مراقبتى دائمى و مواظبتى پیوسته لازم است. چرا بنّاها، هر ردیف که کار مى کنند، تراز مى گذارند، تا از میزان بودن کار خویش، اطمینان پیدا کنند؟ زیرا اگر کنترل نکنند و چند ردیف، اشتباهى ساخته شود، هم خراب کردنش سخت تر است، هم خسارتش بیشتر، هم معطّلى اش افزونتر!
از کجا که فکر و عملمان، روى «اصول» و «موازین» است؟
از کجا که رفتارمان، از دید عقل و شرع، «استاندارد» است؟
چگونه بودن خودمان را با کدام سرمشق، تطبیق مىدهیم؟
خصلت ها و خصوصیّات اخلاقى ما را، کدام دستگاه، کدام مدل، کدام الگو و کدام میزان، چک مى کند و سلامت و صحّت آن را تضمین مى نماید؟
حضرت عبدالعظیم حسنى(ع)، که بارگاهش در شهر رى است، عقاید و افکار خویش را بر امام عسکرى(ع) عرضه کرد، تا مطمئن شود «باور»ها و «معتقدات» او، درست است. امام هم صحّت عقایدش را تأیید کرد.
اینکه انسان خودش را به یک «معیار» و «الگو» عرضه کند، هم در زمینه هاى فکرى است، هم روحى و اخلاقى، هم دیدگاهها و مواضع سیاسى، هم عملکردها و رفتارهاى اجتماعى. هیچ کس هم از این کار، بى نیاز نیست.
مگر آنان که خودشان به مرحله اى رسیده اند که «میزان» شده اند. به على(ع) چنین سلام مى دهیم که: «السلام علیک یا میزان الأعمال».
وقتى آن حضرت، مدل و ملاک باشد، دیگران را با او مى سنجند، تا میزان و مرتبه مسلمانى، اخلاق، اخلاص، حق گرایى، عدالتخواهى، آخرت جویى، خداطلبى، بندگى و وارستگى آنان روشن شود.
چه کسى جرأت آن را دارد که بگوید: من هر چه مى گویم، هر چه مى کنم، هرگونه که هستم، همان است که «باید باشد»!... مگر آنکه «معصوم» باشد.
و امثال ماها، معصوم نیستیم، پس محتاج آنیم که همه روزه و همیشه، خودمان را با «اسوه هاى کمال» و «الگوهاى انسانیّت» و حقیقت هاى مجسّم بسنجیم و مقایسه کنیم و مطمئن شویم که راهى را که مى پوییم، همان است که باید باشد، و رو به سوى مقصد است، نه پشت به هدف!
و گرنه، اگر روزى بفهمیم که تا اینجا که آمدهایم، راه را عوضى و جادّه را اشتباه طى کرده ایم، با کدام نیرو مىتوانیم برگردیم و گذشته را جبران کنیم؟
جلوى «ضرر» را از هر جا که بگیرند، «نفع» است ....
مرحله پنجم: هماهنگى با اولیا (نظارت و هدایت خانواده)
«اسلام» در بُعد اجتماعى، دینِ همبستگىِ خانوادگى و اُلفت عشیره اى است که با توصیه هاى مؤکّد بر بزرگداشت مقام پدر و مادر، احترام به بزرگترها و دید و بازدید خویشاوندان، پیروان خود را از پراکندگى، فردگرایى و انزوا بر حذر مى دارد. همانطور که بخش وسیعى از احکام و مقررات اسلامى با رویکرد تثبیت و استحکام «خانواده» وضع شده است؛ زیرا:- خانواده، واحد بنیادى جامعه است؛ (21)
- خانواده، آمادگاه چگونه زیستن در جامعه بزرگتر است؛
- خانواده، محل نشو و نموّ جسمانى و رشد و تعالى روحانى است؛
- خانواده، آرام بخش دائمى و عامل اساسى تسکین روح و روان و زُداینده کدورتها و جبران کننده ضعفهاى عاطفى جامعه است.
- خانواده، بزرگترین حامى مالى و پشتوانه قوى و مستمر اقتصادى افراد جامعه است.
- خانواده، به انسان شخصیّت، عزّت، شرافت، اعتبار و حیثیّت اجتماعى مى بخشد.
- در خانواده است که نقاط قوّت و ضعف هر شخص بهطور محرمانه و محترمانه شناسایى و ارزیابى شده و به دور از افشاگرى و هتک حرمت، نقایص آن ترمیم مىشود.
- در خانواده است که انسان هویت خویش را باز مى یابد و آینده خود را برهمان اساس پىریزى مىکند.
- خانواده، ملجأ افراد جامعه بوده و تنها دژ مستحکمى است که اعضاى خود را از هرگونه خطر و آسیب مصون مى دارد.
- خانواده، یگانه کانون تجمّع است که اعضاى آن، بى چشم داشت مادّى، با یکدیگر در ارتباط بوده و در غم و شادى هم، بى تظاهر، شریکند.
- رابطه بین اعضاى خانواده، عمیق، فطرى، مستحکم و پایدار است و با عواطفى سرشار بنا نهاده شده است.... (22)
- خانواده، محل شکل گیرى ارزشها، وجه نظرها و باورهاى مختلف عقیدتى، سیاسى و غیره است. (23)
- خانواده، نیاز به هم زیستى انسانها را تأمین مى کند.
- خانواده، کانون نوع دوستى، تکریم شخصیّت و بروز استعدادهاى معنوى است.
و بالأخره، خانواده مرکز ثقل تحرّکات افراد جامعه و تنها قرارگاه مرکزى انسانها در گردونه زندگى است که فرار از آن و بریدن از خانواده، سقوط و تباهى همیشگى را در پى دارد.
پس با اذعان به این نکته مهم که شناخت طرفین پیش از مرحله خواستگارى، ضرورت انکار ناپذیر است، جا دارد که دختر و پسر جوان، درخواست آشنایى از طرف مقابل را به سمت خانواده سوق دهند و خط آشنایى با دیگرى را از ابتدا بر روى محور مستقیم خانواده رسم کنند
و از ایجاد زاویه اى هر چند کوچک، همانند گفتگوى پنهانى تلفنى و غیره اجتناب ورزند و با صبر، متانت، بردبارى و وقار که مطلوب همه جوانان است اجازه دهند تا اوّلین گفتگوها و ملاقات ها و مراحل ابتدایى آشنایى، به صورت محرمانه و خصوصى امّا با هدایت و نظارت و هماهنگى اولیا و درپرتو نور خانواده طرفین شکل گیرد.
با این توجه که با همفکرى اولیا و مشورت اهل نظر، خود تصمیم بگیرند و خود، همسر آینده را گزینش کنند.
براین شیوه که روش میانه اى است بین دو روش افراط و تفریط (ازدواج تحمیلى و ازدواج ولنگارى)، فواید قابل توجّهى مترتب مى شود؛ از جمله:
دختر و پسر مى توانند به دور از هر نوع ترس، اضطراب، احساس گناه و جرم اجتماعى، سرنوشت سرشار از اطمینان و عشق را براى آینده خود رقم بزنند.
حیثیّت اجتماعى و خانوادگى هر دو طرف، براى همیشه محفوظ مى ماند؛ و همراهى خانواده موجب آرامش خاطر آن دو و افزایش اعتبار آنها خواهد شد.
دختر و پسر مى توانند در سایه این هماهنگى، از مساعدت هاى فکرى و مالى بزرگترها و تجربه خانواده و نظرهاى خیرخواهانه و مصلحت آمیز آنان بهره مند شده و به راحتى به خواسته هاى منطبق بر معیارهاى از پیش تعیین شده خود، دست یابند.با فراغت و مدت زمان بیشترى، دوره آشنایى را مى گذرانند.
دختر و پسر با هدایت کردن جریان آشنایى همدیگر به سوى خانواده هاى خود، مراتب سپاس خویش را از زحمات بى دریغ اولیاى خود اعلام داشته و به صورت عملى به شخصیّت والاى آنها ارج مى نهند و حضور آنان را در صحنه، مغتنم مى شمارند.
دختر و پسر با حرکت در این جاده وسط، از خطر تصمیم گیرى احساساتى و هیجانى مصون مى مانند.
هر یک از دختر و پسر با حفظ احترام متقابل و رعایت جنبه هاى حقوقى و شخصیّتى، مراحل آشنایى را مى گذرانند.
با شیوع این روش، فضاى جامعه از آلودگى هاى اخلاق جنسى پاک شده و امنیت نوامیس جامعه تهدید نمى شود.
طرفین مى توانند با اِعمال این شیوه، میزان اهتمام و صداقت و جدّیت یکدیگر را نسبت به پیشنهاد ازدواج بی آزمایند؛ زیرا چه بسا «ازدواج» هر چند که موضوع حق و مطلوبى است امّا به ناحق، به صورت طعم هاى براى صیادان در مى آید، و با استفاده از ساده دلى، تطمیع پذیرى و زودباورى طرف مقابل و با خروج زیرکانه و تدریجى از روند «آشنایى تا ازدواج»، به هوسرانى و ارضاى تمایلات به صورت نامشروع دست مى بازند .
کلام استاد محترم آقاى جواد محدّثى تحت عنوان «پشت نقاب خنده» مى تواند زینت بخش این مرحله آشنایى قرار گیرد. (24)
تنها کودکان نیستند که در کوچه و خیابان، «ماسک» مقوّایى به صورت مى زنند و چهره واقعى خود را پشتِ آن پنهان مى کنند.
مرحله ششم: نگارش دریافت ها
امام صادق(ع) مى فرماید:مَنَّ اللَّهُ على النّاسِ، بِرّهم و فاجِرِهم، بالکتابِ و الحسابِ ولولاذلک لَتَغالطُوا؛
خداوند بر تمام مردم نیکوکار و بدکار منّت گذاشت به واسطه قدرت نوشتارى و حسابگرى و اگر این دو نبود به اشتباه گرفتار مىشدند. (25)
بر دختر و پسرى که پا به مرحله آشنایى مىگذارند لازم است که از ابتدایى ترین مرحله، با تشکیل پروندهاى ویژه، (26) همه دریافتهاى عینى و شنیدارى و مطالعاتى را با توضیح لازم یادداشت کنند و آن دریافتها عبارتنداز:
- نکته هاى مهم کتاب، مجلّه و روزنامه با ذکر مشخّصات منبع؛
- نکته هایى که از راه نظرخواهى و کسب تجربه و مشورت به دست مى آیند، با ذکر اسم مشورت شونده و زمان مشورت؛
- مشاهدات عینى از رفتار طرف مقابل خود، (27) با ذکر زمان و مکان مشاهده؛
- گفته هاى طرف مقابل، با ذکر اسم، تاریخ و مکان؛
- اطلاعات به دست آمده از تحقیقات میدانى.
پرونده مزبور در مرحله جمع بندى و استنتاج نهایى، براى تصمیم آخر بهترین اثر خود را خواهد گذاشت و طرفین را از تردید و به نبست فکرى خارج کرده و روند ازدواج را تسریع و تسهیل مى بخشد. علاوه براینکه همین نوشته ها مى توانند به عنوان «خاطرات»، براى انتقال تجربه به دیگران باقى بمانند.
آقاى رضا اصفهانى در زمینه ضرورت نگارش مى نویسد:
غالب انسانها به تصور اینکه خودشان مىتوانند آگاهى ها را در حافظه خود نگهدارى کنند، از یادداشت کردن آن بر روى کاغذ خوددارى مى نمایند... تنها عامل خوددارى از یادداشت کردن، تنبلى و غرور است.
آنها باید قبول کنند که ذهن آنها کامپیوتر نیست و آنها داراى حافظه «ابن سینا» هم نیستند... و مدتى بعد متوجّه مىشوند که اگر آن را یادداشت کرده بودند، به چه فواید بزرگى مى توانستند برسند. (28)
مرحله هفتم: خواستگارى
«خواستگارى» درخواست رسمى و قطعى ازدواج است که برحسب طبع انسانى، از سوى خانواده پسر صورت مى گیرد و این تصمیمى است که پسر پس از احراز آمادگى شخصى وطى مراحل پیشین آشنایى، اتخاذ مى کند.در این مرحله، خانواده پسر به دیدار خانواده دختر رفته، از آنها تقاضاى موافقت با پیشنهاد ازدواج مىکند و خانواده دختر ضمن موافقت کلّى، پاسخ قطعى و اعلان نتیجه نهایى را به آینده و پس از گذراندن مراحل بعدى موکول مى کند.
این شیوه کاملاً با مقتضیات روانى و شخصیّتى دختر منطبق بوده و با وقار، حیا و کرامت وجودى او سازگار است و نشانه والایى مقام و ارزشمندى وجود او در زندگى اجتماعى و عظمت جایگاه و نقش او در جوامع بشرى است.
ناگفته نماند که پیش از اجراى این مرحله، لازم است به نحوى آمادگى دختر و خانواده و نیز احتمالِ موافقتِ آنان با اصل خواستگارى، احراز شود.
پی نوشت ها :
1. وسائل الشیعه، ج 20، کتاب النکاح، ابواب مقدمات النکاح، باب 6، ح 1.
2. اسراء (17) آیه 36، ترجمه محمدمهدى فولادوند.
3. ر.ک: پیوست، کتابشناسى.
4. ر.ک: پیوست 3.
5. ر.ک: پیوست 1 و 4.
6. ر.ک: پیوست 6.
7. ر.ک: پیوست 2.
8. ر.ک: محسن ایمانى، مجله پیوند، ش 223؛ مجله راه زندگى، سال دوم، ش 21، ص 60.
9. غرر الحکم و درر الکلم، ج 2، فصل 78، ح 42.
10. علیرضا آقایوسفى، مجله پیوند، ش 219، ص 252.
11. همان جا.
12. علیرضا ملازاده، مجله راه زندگى، سال دوم، ش 21، ص 34.
13. غرر الحکم و درر الکلم، ج 1، ص 39، ح 1189.
14. خدمات متقابل اسلام و ایران، ص 24 - 25.
15. اخلاق براى همه، ج 1، ص 215؛ براى آگاهى بیشتر، ر.ک: مؤمنون (23) آیه هاى 64 و 65؛ زخرف(43) آیه 23؛ سبأ(34) آیه 34؛ اسراء(17) آیه 16 و واقعه (56) آیه هاى 45 و 46.
16. نهج الفصاحه، ح 2558، به نقل از اخلاق براى همه، ج 2، ص 36.
17. همان، ص 89، ح 325.
18. اخلاق براى همه، ج 1، ص 83.
19. این تمثیل از امام جمعه محترم شیراز، آیتاللَّه حائرى شیرازى در سمینار جوانان، ازدواج و خانواده در سال 1373، اقتباس شده است.
20. از همدلى تا همراهى، ج 1، ص 90.
21. مریم خزعلى، مجله پیوند، ش 217، ص 105.
22. همان جا.
23. مبانى جامعه شناسى، ص 180.
24. از همدلى تا همراهى، ج 1، ص 150.
25. وسائل الشیعه، ج 12، ص 245، به نقل از چهل حدیث نگارش، ص 41.
26. همانند دفتر یادداشت 100 برگ، کلاسور یا پوشهاى که بتواند برگههاى کاغذ را نگه دارد.
27. رفتار مثبت یا منفى حایز اهمّیّت و در خور توجّه.
28. اخلاق براى همه، ج 1، ص 311-310.