تابع محض امام راحل
*«سلوك اجتماعي شهيد مدني» در گفتگو با حجت الاسلام و المسلمين علي اصغر فريدي
مسجد روستا رونق بسيار خوبي پيدا كرده بود. هر شب ما از همدان به آنجا ميرفتيم و از منبرهاي انقلابي و روشنگرانه ايشان استفاده ميكرديم كه واقعاً تحولي در منطقه ايجاد كرده بود. اهالي همدان از ايشان استقبال خوبي كردند و پروانه وار حول محور ايشان گرد آمدند. جلسات ايشان اكثراً در منزل مرحوم حاج سيد حاجي حسيني سير(معروف به دباغ) برقرار مي شد. در آن جلسه بود كه طرح تأسيس موسسه قرض الحسنه مهديه از طرف ايشان مطرح شد و مورد استقبال قرار گرفت. قبوض ده ريالي چاپ شدند و هر كسي به فراخور توان خود از يك قبض تا صد بسته بيشتر و كمتر خريداري كرده و در اين عمل خير سهيم شدند. به پيشنهاد آن حضرت تعداد قابل توجهي قبض خدمت مرحوم آيت الله آخوند ملا علي معصومي فرستاده شد كه آن مرحوم خريداري كردند. به فرموده و نظر آيت الله مدني، اين پول سبب خير و بركت شد و ايشان رونق موسسه را در گرو بركت آن ميدانستند.
آن بزرگوار از همان اوائل تشريف فرمائي شان به همدان، جلسات دعاي ندبهاي را كه البته از قديم الايام در همدان وجود داشت، به قدوم پربركتشان مزين فرمودند. در ابتدا، اين جلسه در منطقه چال قام دين بود، اما به دليل جلوگيري زمان رضا شاه، به منازل منتقل شده بود و در خانه ها برگزار ميشد. بعداً به دستور ايشان هر صبح جمعه، دعاي ندبه در مسجد مهديه همدان منعقد ميشد.
شهيد مدني منبرهاي كوبنده و انقلابي و بيداركنندهاي داشتند و عاشقان شنيدند مطالب ايشان نه تنها از شهر همدان، بلكه از شهرهاي ديگر استان و حتي عدهاي از متدينين تهران، در اين جلسات شركت ميكردند و بنده ي كمترين، مقداري از اواخر دعا را ميخواندم و دعاي آخر و ختم دعا به عهده بنده بود كه براي سلامتي و موفقيت و تأييد حضرت امام خميني با اين عبارات (اللهم ايد حمات الدين لا سيما سيدنا و مولانا آيه الله العظمي الخميني) دعا ميكردم و مردم با شور و حرارت خاصي آمين ميگفتند.
اين در زماني بود كه ساواك و حكومت ننگين محمد رضا پهلوي، بردن نام ايشان را در مجالس و دعا براي ايشان در منابر و غيره را ممنوع اعلام كرده بود و شديداً برخورد ميكرد و افراد دلسوز مدام به بنده تذكر ميدادند كه دعا براي ايشان را ترك كنم ولي بنده ادامه ميدادم، لذا چند هفته ميكروفون جلسه را در اختيار بنده قرار ندادند و دعاي ياد شده، ترك شد. بعد از اينكه براي سه جلسه بنده از اينكه نام آيت الله خميني را ببرم، محروم شدم، همان روز، يعني در جلسه سوم، هنگامي كه آقاي مدني از منبر پايين تشريف آوردند و پاي منبر نشستند و جمعي هم در خدمت ايشان حضور داشتند، رو به بنده كردند و فرمودند:« آقاي فريدي! چرا چند هفته است دعا نميكنيد؟» بنده عرض كردم: «حضرت آقا! مثل اينكه افرادي دلسوزي ميكنند و نظرشان اين است كه مبادا براي بنده گرفتاري پيش بيايد و دعاي براي امام سبب تعطيل شدن جلسه دعاي ندبه توسط ساواك شود و لذا ميكروفون را در اختيار بنده قرار نميدهند و ديگر برادران، دعا را به طور ساده اجرا ميكنند.» آيه الله مدني قدري ناراحت شدند و فرمودند:« از هفته بعد يا شما دعا ميخواني يا نه من و نه شما هيچ كدام در جلسه شركت نميكنيم.» لذا از هفته بعد كماكان ميكروفون در اختيار بنده قرار داده شد و دعا بر سبيل گذشته انجام گرديد.
از برخورد شهيد مدني با انجمن حجتيه به نكاتي اشاره كنيد.
در همين مجالس بود كه جلوي انجمن حجتيه را در آن سال ها گرفتند و ايشان در آن زمان فرمودند ريشه انجمن حجتيه در دربار است و جوانان را در همدان آگاه كردند. البته عدهاي از افراد مؤمن و متدين، قضيه را نميدانستند و وقتي ايشان روشنگري كردند، انجمن حجتيه در همدان كاسه كوزهاش را جمع كرد و رفت.
از مديريت و تدبير شهيد مدني سخن ها گفته اند. شنيدن خاطراتي در اين زمينه از شما شنيدني است.
در تشييع جناز مرحوم آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني، ايشان واقعاً مديريت و رهبري جانانهاي داشتند. پيكر آن مرحوم را به باغ بهشت بردند و يك تابوت خالي را به دست جوانان سپردند و آنها با گفتن مرگ بر شاه، تابوت را در خيابان ها گرداندند و به اين ترتيب، هم به پيكر آيت الله ملاعلي بي حرمتي نشد و هم جوانان، مردم شهر را هشيار كردند؛ مراكز فساد و مشروب فروشي ها برچيده شدند و طبق برنامه به محل فساد زنان كه در نزديكي باغ بهشت بود، يورش برده شد و آنجا را نيز برچيدند. كل اين ماجرا، چند نفر زخمي بيشتر نداشت و غائله هاي زيادي ختم پيدا كرد.
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 57
/ج
*درآمد
چگونه با شهيد مدني آشنا شديد؟
مسجد روستا رونق بسيار خوبي پيدا كرده بود. هر شب ما از همدان به آنجا ميرفتيم و از منبرهاي انقلابي و روشنگرانه ايشان استفاده ميكرديم كه واقعاً تحولي در منطقه ايجاد كرده بود. اهالي همدان از ايشان استقبال خوبي كردند و پروانه وار حول محور ايشان گرد آمدند. جلسات ايشان اكثراً در منزل مرحوم حاج سيد حاجي حسيني سير(معروف به دباغ) برقرار مي شد. در آن جلسه بود كه طرح تأسيس موسسه قرض الحسنه مهديه از طرف ايشان مطرح شد و مورد استقبال قرار گرفت. قبوض ده ريالي چاپ شدند و هر كسي به فراخور توان خود از يك قبض تا صد بسته بيشتر و كمتر خريداري كرده و در اين عمل خير سهيم شدند. به پيشنهاد آن حضرت تعداد قابل توجهي قبض خدمت مرحوم آيت الله آخوند ملا علي معصومي فرستاده شد كه آن مرحوم خريداري كردند. به فرموده و نظر آيت الله مدني، اين پول سبب خير و بركت شد و ايشان رونق موسسه را در گرو بركت آن ميدانستند.
نحوه ي روشنگري ايشان به چه شكل بود؟
آن بزرگوار از همان اوائل تشريف فرمائي شان به همدان، جلسات دعاي ندبهاي را كه البته از قديم الايام در همدان وجود داشت، به قدوم پربركتشان مزين فرمودند. در ابتدا، اين جلسه در منطقه چال قام دين بود، اما به دليل جلوگيري زمان رضا شاه، به منازل منتقل شده بود و در خانه ها برگزار ميشد. بعداً به دستور ايشان هر صبح جمعه، دعاي ندبه در مسجد مهديه همدان منعقد ميشد.
شهيد مدني منبرهاي كوبنده و انقلابي و بيداركنندهاي داشتند و عاشقان شنيدند مطالب ايشان نه تنها از شهر همدان، بلكه از شهرهاي ديگر استان و حتي عدهاي از متدينين تهران، در اين جلسات شركت ميكردند و بنده ي كمترين، مقداري از اواخر دعا را ميخواندم و دعاي آخر و ختم دعا به عهده بنده بود كه براي سلامتي و موفقيت و تأييد حضرت امام خميني با اين عبارات (اللهم ايد حمات الدين لا سيما سيدنا و مولانا آيه الله العظمي الخميني) دعا ميكردم و مردم با شور و حرارت خاصي آمين ميگفتند.
اين در زماني بود كه ساواك و حكومت ننگين محمد رضا پهلوي، بردن نام ايشان را در مجالس و دعا براي ايشان در منابر و غيره را ممنوع اعلام كرده بود و شديداً برخورد ميكرد و افراد دلسوز مدام به بنده تذكر ميدادند كه دعا براي ايشان را ترك كنم ولي بنده ادامه ميدادم، لذا چند هفته ميكروفون جلسه را در اختيار بنده قرار ندادند و دعاي ياد شده، ترك شد. بعد از اينكه براي سه جلسه بنده از اينكه نام آيت الله خميني را ببرم، محروم شدم، همان روز، يعني در جلسه سوم، هنگامي كه آقاي مدني از منبر پايين تشريف آوردند و پاي منبر نشستند و جمعي هم در خدمت ايشان حضور داشتند، رو به بنده كردند و فرمودند:« آقاي فريدي! چرا چند هفته است دعا نميكنيد؟» بنده عرض كردم: «حضرت آقا! مثل اينكه افرادي دلسوزي ميكنند و نظرشان اين است كه مبادا براي بنده گرفتاري پيش بيايد و دعاي براي امام سبب تعطيل شدن جلسه دعاي ندبه توسط ساواك شود و لذا ميكروفون را در اختيار بنده قرار نميدهند و ديگر برادران، دعا را به طور ساده اجرا ميكنند.» آيه الله مدني قدري ناراحت شدند و فرمودند:« از هفته بعد يا شما دعا ميخواني يا نه من و نه شما هيچ كدام در جلسه شركت نميكنيم.» لذا از هفته بعد كماكان ميكروفون در اختيار بنده قرار داده شد و دعا بر سبيل گذشته انجام گرديد.
از برخورد شهيد مدني با انجمن حجتيه به نكاتي اشاره كنيد.
در همين مجالس بود كه جلوي انجمن حجتيه را در آن سال ها گرفتند و ايشان در آن زمان فرمودند ريشه انجمن حجتيه در دربار است و جوانان را در همدان آگاه كردند. البته عدهاي از افراد مؤمن و متدين، قضيه را نميدانستند و وقتي ايشان روشنگري كردند، انجمن حجتيه در همدان كاسه كوزهاش را جمع كرد و رفت.
از تبعيد هاي شهيد مدني چه خاطراتي داريد؟
از ويژگي هاي اخلاقي شهيد شمهاي را ذكر كنيد
از مديريت و تدبير شهيد مدني سخن ها گفته اند. شنيدن خاطراتي در اين زمينه از شما شنيدني است.
در تشييع جناز مرحوم آيت الله آخوند ملاعلي معصومي همداني، ايشان واقعاً مديريت و رهبري جانانهاي داشتند. پيكر آن مرحوم را به باغ بهشت بردند و يك تابوت خالي را به دست جوانان سپردند و آنها با گفتن مرگ بر شاه، تابوت را در خيابان ها گرداندند و به اين ترتيب، هم به پيكر آيت الله ملاعلي بي حرمتي نشد و هم جوانان، مردم شهر را هشيار كردند؛ مراكز فساد و مشروب فروشي ها برچيده شدند و طبق برنامه به محل فساد زنان كه در نزديكي باغ بهشت بود، يورش برده شد و آنجا را نيز برچيدند. كل اين ماجرا، چند نفر زخمي بيشتر نداشت و غائله هاي زيادي ختم پيدا كرد.
از روزي كه تانك ها ميخواستند به سمت تهران حركت كنند، چه خاطرهاي داريد؟
و سخن آخر؟
منبع: ماهنامه شاهد یاران، شماره 57
/ج