نداي پرطنين حق طلبي(2)
*نيم نگاهي به مبارزات شهيد آيت الله سيد اسدالله مدني در دهه 30
دكتر علي اصغر شعردوست
با عرض مراتب فوق به نظر هئيت كميسيون چنين ميرسد يگانه راهي كه كوچك ترين اتفاق سوئي رخ ندهد اين است كه شخص مزبور را به تبريز احضار يا دستور صريح دستگيري او را صادر فرمايند، والا در غير اين صورت بودن آقاي مدني در آذرشهر مستلزم خطري خواهد بود. بخشدار آذرشهر، رئيس شهرباني آذرشهر، رئيس پاسگاه ژاندارمري آذرشهر
پس از پيشنهاد دستگيري يا تبعيد آيت الله مدني، رئيس شهرباني آذربايجان و استاندار وقت به مشاوره پرداخته و با توجه به پاسگاه مردمي و نفوذ كلامي وي هيچ كدام از اين اقدامات را صلاح نميبيند. از طرفي آيت الله مدني همچنان به مخالفت ها و مبارزات خود ادامه ميدهند كه به دنبال آن، رئيس شهرباني آذرشهر استعفا ميكند. او دليل استعفاي خود را تهديد آيت الله مدني و ترس از جان خود عنوان ميكند مشاراليه در بخشي از استعفا نامه خود مينويسد:
«...معلوم نيست چرا اولياي محترم امور به گزارشات معروضه اين شهرباني و بخشدار محل و ساير ادارات دولتي که هرکدام به نوبه خود به ادارات مربوطه خودشان راجع به عمليات غيرقانوني مدني گزارش دادهاند تاكنون ترتيب اثر ندادهاند، چنانچه در روز بيست و هشتم ماه جاري در موقع وعظ و خطابه خود در مسجد نسبت به اينجانب اهانت و تهديد نموده و چنين اظهار داشتند كه در نظر دارم آقاي رئيس شهرباني آذرشهر را نيز تسويه حساب نمايم و علاوه نموده از هيچ كس ترس و واهمه ندارم. جسارتا عرض ميشود در اين کشور قانون وجود ندارد كه يك نفر شخص نامعلوم حال به اسم روحاني وارد آذرشهر شده و منظور شوم خود را با تبليغات مذهبي به عمل آورده، علناً با تهديد مأموران دولت در بالاي منبر دائماً درصدد توليد انقلاب و آشوب بوده تعقيب و رسيدگي نشود... استدعا دارم با اين وضع فعلي آذرشهر و تهديد كه ميراسدالله مدني نسبت به اينجانب مينمايد و چون تعقيب و جلوگيري نميشود، ايفاء وظيفه براي بنده در آذرشهر غير مقدور بوده، امر و مقرر فرمايند بنده را هر چه زودتر به شهرباني تبريز منتقل نمايند.
«... اين شخص درصدد است با ارعاب و اخلال و تهديد به قتل، انتظامات آذرشهر را مختل نموده و موجبات هرج و مرج و انقلاب را در آن منطقه فراهم نمايد، بنابراين قدغن نمائيد پرونده امر را در ظرف همين امروز براي تعقيب و اقدام قانوني به دادسرا احاطه و نتيجه را گزارش دهند. استاندار آذربايجان شرقي».
بعد از دستور استاندار، رئيس شهرباني ضمن صدور دستور تشكيل پرونده و تقاضاي صدور حكم دستگيري از سوي دادستان به شهرباني آذرشهر، دستور تعقيب و مراقبت وي را ميدهد و دادستان تبريز طي حكمي به شهرباني آذرشهر دستور ميدهد:
«با اخد توضيح از متهم، پرونده امر را ضمن اعزام متهم جهت رسيگي به دادسرا ارسال دارند».(7)
اما از آنجائي كه آيت الله مدني دسيسه هاي رژيم جهت دستگيرياش را حدس ميزده، سه روز قبل از رسيدن حكم به آذرشهر، آنجا را ترك مي كند كه اين موضوع خشم مقامات استان را برميانگيزد. استاندار و رئيس شهرباني از شهرباني آذرشهر طي تلگراف رمزي سئوال ميكنند:
«طبق اطلاع واصله آقاي مدني تقريباً سه روز است آذرشهر را ترك كرده. علت اينكه خروج او را فوراً اطلاع ندادهاند چيست؟ در مورد تحقيقات از او و تدوين پرونده مربوطه و احاله به دادسرا اقدام نكرده، اكيداً توضيح و معلوم داريد به قصد كجا ايشان از آنجا خارج و در كجا منزل نموده و مقصد و مقصودش چيست؟»(8)
در اين بين چند نكته جالب قابل توجه است. اول نحوه مطلع شدن آيت الله مدني از صدور حكم دستگيري و ترك آذرشهر قبل از اينكه مأموران رژيم بتوانند وي را دستگيركنند. دومين نكته نحوه خروج از آذرشهر است كه هم نزديك ترين افراد از محل اقامت وي اطلاع پيدا نكنند و هم آتش انقلاب با عزيمت وي باز هم افروخته مانده و حركت آغاز شده با رفتن وي به سكون نينجامد و بالاخره سومين نكته قابل توجه ادامه مبارزات آيت الله مدني در تبريز است كه مركز حساس ترين استان كشور بوده و تأثير فراواني در اقصي نقاط كشور داشت.
«با توجه به سوابق موجوده مربوط به عمليات و تحريكات نامبرده، مراجعت شخص نامبرده به آذرشهر در موقعيت حساس فعلي به نظر استانداري و اين شهرباني به هيچ وجه مصلحت نميباشد. مقرر فرمائيد به منظور خاتمه دادن به جريانات نامطلوب و وضع متشنج آذرشهر كه اين شخص در آنجا به وجود آورده و جلوگيري از هرگونه حوادث سوء احتمالي و اعاده آرامش، با ارائه سابقه مربوطه به مقامات صلاحيت دار به هر نحوي است از مراجعت وي به اين منطقه ممانعت نمايند و حتي با عمليات و گفتارهاي تحريك آميز و تبلغات و تلقينات سوء خطرناكي كه اين شخص دارد بهتر است موجبات مسافرتش را به خارج از ايران فراهم نمايند، زيرا نامبرده در هر كجا و در هر شهري باشد، در اندك زماني توليد تشنج و نارحتي نموده و مأمورين دولت را در مشكل بزرگي قرار خواهد داد...»(10)
همچنان كه ملاحظه ميشود تمامي فرازهاي اين نامه كه به وسيله دشمنان آيت الله مدني نگاشته شده، آكنده از نمونه هاي شجاعت، شهامت و فعاليت ريشه دار اين عالم رباني است. اين كه مينويسد «نامبرده در هر كجا و در هر شهري باشد، در اندك زماني توليد تشنج و ناراحتي نموده و...» حاكي از شور و شجاعت عالم رباني است. مأمورين رژيم سعي ميكنند با تلگراف هاي مفصل و نامه هايي پي در پي موجبات تبعيد آيت الله مدني را از ايران فراهم كنند. آيت الله كاشاني بازگشت وي به منطقه را به صلاح اسلام و مسلمين ميداند و مردم تبريز و آذربايجان با اطلاع از موضوع، مشتاقانه در انتظار ورود ايشان به سر ميبرند. در اين بين خبر عزيمت مجدد ايشان در آذربايجان به گوش مردم رسيده و رئيس شهرباني به محض مشاهده اشتياق مردم، تلگراف محرمانه و رمزي به شهرباني كل كشور فرستاده و براي چندمين بار تبعيد ايشان را خواستار ميشود. در قسمتي از اين تلگراف اين گونه آمده است:
«.. طبق اطلاع واصله حاج ميراسدالله مدني در تهران با حضرت آيت الله كاشاني ملاقات و مورد توجه ايشان واقع و گويا قصد مراجعت به آذرشهر را دارد. مريدانش نيز تصميم دارند هنگام ورود او استقبال و تجليل و تكريم فراوان از وي بنمايند. با توجه به سابقه عمليات و گفتار تحريك آميز و تلقينات سوء اين شخص كه در صورت مراجعت قطعاً ايجاد تشنج خواهد نمود، مقرر فرمائيد به هر نحوي است از معاودت مشاراليه به اين منطقه ممانعت نمايند، شوراي كميسيون امنيت نيز قبل از حركت نامبرده به تهران، تبعيد او را از اين منطقه تصويب نموده است...» اما تمامي تلاش هاي مذبوحانه رژيم و ايادي دستپاچهاش به جائي نميرسد و آيت الله مدني به قصد مراجعت به تبريز و سپس آذرشهر، تهران را ترك ميكند.
و در پاسخ، شهرباني کل کشور خواستار تکميل پرونده وي جهت ارسال به دادسرا و محاكمهاش در همان روزها ميشود. رئيس شهرباني طي تلگرامي به مركز بيان ميدارد:
«... با وضع فعلي اعزام او با پرونده امر به دادسرا با وجود داشتن هزاران نفر مريد غيرمقدور و به مصلحت نمي باشد».
بدين گونه آيت الله مدني بار ديگر رحل اقامت در آذربايجان افكنده و اين بار با عزمي راسخ تر به مبارزه خود ادامه مي دهد و از آنجائي كه بعضي از خواسته هايش، از جمله برچيده شدن كارخانه مشروب سازي، جمع آوري اماكن فساد از شهر و ساير خواسته ها عملي شده بود، اين بار حمله را متوجه دستگاه سلطنت و ايادي آن مي سازد. در آغاز به دفعات به استاندار و رئيس شهرباني را حمله مي كند و مردم هم با امضاي طومار و اداي سوگند عهد مي بندند كه هرچه وي مي گويد تبعيت كنند. شهيد آيت الله مدني در اين راه تا آنجا موفق مي شود كه جهت نظارت بر كار ادارات دولتي، شهرباني و بخشداري هيئتي را تعيين كند.و در تاريخ 1331/11/28در مسجد بازار آذر شهر چندين هزار نفر جمع شده و هيئت تعيين شده را طي طومار مفصلي معرفي مي كنند كه تحمل اين امر به معناي استقرار نمايندگان آيت الله مدني در ادارات و عملا قطع حاكميت رژيم قلمداد شده و براي ايادي رژيم غيرقابل تحمل ميگردد. بدين جهت رئيس شهرباني آذرشهر مراتب را بدين گونه به رئيس شهرباني آذربايجان گزارش ميدهد:
«...مريدان مدني عهد و پيمان بستهاند و بر كلامالله مجيد سوگند ياد نمودهاند هر دستوري مير اسدالله مدني بدهد بدون فوت وقت عمل نمايند. چنانچه قبلاً نيز به عرض رسيده است، چند روز است مدني مجداً تحريكات خود را شروع كرده...»
آنچه گماشتگان رژيم شاهنشاهي از آن به عنوان تحريكات ياد ميكنند، در واقع اقدامات اسلامي و تشويق مردم به مخالفت با مظاهر طاغوت و فساد بوده است كه رژيم را سخت بيمناك ميساخت. آيت الله مدني اين بار نيز در كنار مبارزات سياسي به مبارزه با فحشا ميپردازد و گروه هاي ايجاد فساد را كه وسيله اغفال اقشار مختلف مردم را فراهم ميآورند، مورد حمله قرار داده و در اثر ارشادات ايشان عده كثيري از آنها توبه كرده و با سرمايهاي كه به وسيله آيت الله مدني از مردم جمع آوري و در اختيارشان گذاشته ميشود، به كارهاي آبرومندانهاي مشغول ميشوند.
در اين بحبوحه آيت الله مدني با درک هدف هاي شوم استعماري كه تحت عنوان فرهنگ و بسط آموزش در مدارس دخترانه به واسطه حضور معلمان مرد كه فساد آشكار و تبليغات سوء عليه مذهب داشتند، مردم را از فرستادن دخترانشان به مدارسي اين چنيني كه فرهنگ بي ديني و فساد را ترويج ميكردند، منع مينمايد و از آنجائي كه معلمي را شغل بسيار شريف و متعلق به انبياء ميداند، حضور معلمان فاسد و شارب الخمر را در شهر ممنوع اعلام و فروختن نان و گوشت و ساير مايحتاج زندگي را به آنان همانند جنگ با امام زمان(عج) دانسته و بدين ترتيب آنان را از شهر اخراج و توطئه ديگري را نيز خنثي ميسازد. همچنين با درك ميزان مفسده انگيزي راديوي طاغوت كه علاوه بر ايجاد فساد اخلاقي، به تبليغات سوء سياسي و فرهنگي اقدام كرده، به تحريم آن پرداخته، گوش دادن، خريد و فروش و حتي حضور در قهوه خانه هائي را كه راديو دارند، حرام اعلام ميكند. مردم متدين شهر نيز با استقبال از اين امر و تعطيل قهوه خانه هاي داراي راديو عملاً از اين دام خطرناك رهايي مييابند. شهيد آيت الله مدني همچنين گذاشتن كلاه پهلوي و مهم تر از همه خريدن اجناس امريكايي را تحريم كرده و بدين وسيله در نيم قرن پيش با شعور عميق سياسي تمام راه هاي نفوذ فرهنگ طاغوت و غرب را تشخيص داد و به مبارزه با آن پرداخت و الحق كه با پشتيباني قاطع مردم از اين مبارزه، سرافرازانه و پيروزمندانه بيرون آمد.
/ج
دكتر علي اصغر شعردوست
طرح دستگيري آيت الله مدني
با عرض مراتب فوق به نظر هئيت كميسيون چنين ميرسد يگانه راهي كه كوچك ترين اتفاق سوئي رخ ندهد اين است كه شخص مزبور را به تبريز احضار يا دستور صريح دستگيري او را صادر فرمايند، والا در غير اين صورت بودن آقاي مدني در آذرشهر مستلزم خطري خواهد بود. بخشدار آذرشهر، رئيس شهرباني آذرشهر، رئيس پاسگاه ژاندارمري آذرشهر
پس از پيشنهاد دستگيري يا تبعيد آيت الله مدني، رئيس شهرباني آذربايجان و استاندار وقت به مشاوره پرداخته و با توجه به پاسگاه مردمي و نفوذ كلامي وي هيچ كدام از اين اقدامات را صلاح نميبيند. از طرفي آيت الله مدني همچنان به مخالفت ها و مبارزات خود ادامه ميدهند كه به دنبال آن، رئيس شهرباني آذرشهر استعفا ميكند. او دليل استعفاي خود را تهديد آيت الله مدني و ترس از جان خود عنوان ميكند مشاراليه در بخشي از استعفا نامه خود مينويسد:
«...معلوم نيست چرا اولياي محترم امور به گزارشات معروضه اين شهرباني و بخشدار محل و ساير ادارات دولتي که هرکدام به نوبه خود به ادارات مربوطه خودشان راجع به عمليات غيرقانوني مدني گزارش دادهاند تاكنون ترتيب اثر ندادهاند، چنانچه در روز بيست و هشتم ماه جاري در موقع وعظ و خطابه خود در مسجد نسبت به اينجانب اهانت و تهديد نموده و چنين اظهار داشتند كه در نظر دارم آقاي رئيس شهرباني آذرشهر را نيز تسويه حساب نمايم و علاوه نموده از هيچ كس ترس و واهمه ندارم. جسارتا عرض ميشود در اين کشور قانون وجود ندارد كه يك نفر شخص نامعلوم حال به اسم روحاني وارد آذرشهر شده و منظور شوم خود را با تبليغات مذهبي به عمل آورده، علناً با تهديد مأموران دولت در بالاي منبر دائماً درصدد توليد انقلاب و آشوب بوده تعقيب و رسيدگي نشود... استدعا دارم با اين وضع فعلي آذرشهر و تهديد كه ميراسدالله مدني نسبت به اينجانب مينمايد و چون تعقيب و جلوگيري نميشود، ايفاء وظيفه براي بنده در آذرشهر غير مقدور بوده، امر و مقرر فرمايند بنده را هر چه زودتر به شهرباني تبريز منتقل نمايند.
رئيس شهرباني آذر شهر.
«... اين شخص درصدد است با ارعاب و اخلال و تهديد به قتل، انتظامات آذرشهر را مختل نموده و موجبات هرج و مرج و انقلاب را در آن منطقه فراهم نمايد، بنابراين قدغن نمائيد پرونده امر را در ظرف همين امروز براي تعقيب و اقدام قانوني به دادسرا احاطه و نتيجه را گزارش دهند. استاندار آذربايجان شرقي».
بعد از دستور استاندار، رئيس شهرباني ضمن صدور دستور تشكيل پرونده و تقاضاي صدور حكم دستگيري از سوي دادستان به شهرباني آذرشهر، دستور تعقيب و مراقبت وي را ميدهد و دادستان تبريز طي حكمي به شهرباني آذرشهر دستور ميدهد:
«با اخد توضيح از متهم، پرونده امر را ضمن اعزام متهم جهت رسيگي به دادسرا ارسال دارند».(7)
اما از آنجائي كه آيت الله مدني دسيسه هاي رژيم جهت دستگيرياش را حدس ميزده، سه روز قبل از رسيدن حكم به آذرشهر، آنجا را ترك مي كند كه اين موضوع خشم مقامات استان را برميانگيزد. استاندار و رئيس شهرباني از شهرباني آذرشهر طي تلگراف رمزي سئوال ميكنند:
«طبق اطلاع واصله آقاي مدني تقريباً سه روز است آذرشهر را ترك كرده. علت اينكه خروج او را فوراً اطلاع ندادهاند چيست؟ در مورد تحقيقات از او و تدوين پرونده مربوطه و احاله به دادسرا اقدام نكرده، اكيداً توضيح و معلوم داريد به قصد كجا ايشان از آنجا خارج و در كجا منزل نموده و مقصد و مقصودش چيست؟»(8)
در اين بين چند نكته جالب قابل توجه است. اول نحوه مطلع شدن آيت الله مدني از صدور حكم دستگيري و ترك آذرشهر قبل از اينكه مأموران رژيم بتوانند وي را دستگيركنند. دومين نكته نحوه خروج از آذرشهر است كه هم نزديك ترين افراد از محل اقامت وي اطلاع پيدا نكنند و هم آتش انقلاب با عزيمت وي باز هم افروخته مانده و حركت آغاز شده با رفتن وي به سكون نينجامد و بالاخره سومين نكته قابل توجه ادامه مبارزات آيت الله مدني در تبريز است كه مركز حساس ترين استان كشور بوده و تأثير فراواني در اقصي نقاط كشور داشت.
اقامت در تبريز و تلاش براي روشنگري
اقامت در تهران و ملاقات با آيت الله كاشاني
«با توجه به سوابق موجوده مربوط به عمليات و تحريكات نامبرده، مراجعت شخص نامبرده به آذرشهر در موقعيت حساس فعلي به نظر استانداري و اين شهرباني به هيچ وجه مصلحت نميباشد. مقرر فرمائيد به منظور خاتمه دادن به جريانات نامطلوب و وضع متشنج آذرشهر كه اين شخص در آنجا به وجود آورده و جلوگيري از هرگونه حوادث سوء احتمالي و اعاده آرامش، با ارائه سابقه مربوطه به مقامات صلاحيت دار به هر نحوي است از مراجعت وي به اين منطقه ممانعت نمايند و حتي با عمليات و گفتارهاي تحريك آميز و تبلغات و تلقينات سوء خطرناكي كه اين شخص دارد بهتر است موجبات مسافرتش را به خارج از ايران فراهم نمايند، زيرا نامبرده در هر كجا و در هر شهري باشد، در اندك زماني توليد تشنج و نارحتي نموده و مأمورين دولت را در مشكل بزرگي قرار خواهد داد...»(10)
همچنان كه ملاحظه ميشود تمامي فرازهاي اين نامه كه به وسيله دشمنان آيت الله مدني نگاشته شده، آكنده از نمونه هاي شجاعت، شهامت و فعاليت ريشه دار اين عالم رباني است. اين كه مينويسد «نامبرده در هر كجا و در هر شهري باشد، در اندك زماني توليد تشنج و ناراحتي نموده و...» حاكي از شور و شجاعت عالم رباني است. مأمورين رژيم سعي ميكنند با تلگراف هاي مفصل و نامه هايي پي در پي موجبات تبعيد آيت الله مدني را از ايران فراهم كنند. آيت الله كاشاني بازگشت وي به منطقه را به صلاح اسلام و مسلمين ميداند و مردم تبريز و آذربايجان با اطلاع از موضوع، مشتاقانه در انتظار ورود ايشان به سر ميبرند. در اين بين خبر عزيمت مجدد ايشان در آذربايجان به گوش مردم رسيده و رئيس شهرباني به محض مشاهده اشتياق مردم، تلگراف محرمانه و رمزي به شهرباني كل كشور فرستاده و براي چندمين بار تبعيد ايشان را خواستار ميشود. در قسمتي از اين تلگراف اين گونه آمده است:
«.. طبق اطلاع واصله حاج ميراسدالله مدني در تهران با حضرت آيت الله كاشاني ملاقات و مورد توجه ايشان واقع و گويا قصد مراجعت به آذرشهر را دارد. مريدانش نيز تصميم دارند هنگام ورود او استقبال و تجليل و تكريم فراوان از وي بنمايند. با توجه به سابقه عمليات و گفتار تحريك آميز و تلقينات سوء اين شخص كه در صورت مراجعت قطعاً ايجاد تشنج خواهد نمود، مقرر فرمائيد به هر نحوي است از معاودت مشاراليه به اين منطقه ممانعت نمايند، شوراي كميسيون امنيت نيز قبل از حركت نامبرده به تهران، تبعيد او را از اين منطقه تصويب نموده است...» اما تمامي تلاش هاي مذبوحانه رژيم و ايادي دستپاچهاش به جائي نميرسد و آيت الله مدني به قصد مراجعت به تبريز و سپس آذرشهر، تهران را ترك ميكند.
ورود به آذربايجان و استقبال مردم
آن داشت كه مراتب را به شهرباني كل كشور بدين شرح گزارش دهند:
و در پاسخ، شهرباني کل کشور خواستار تکميل پرونده وي جهت ارسال به دادسرا و محاكمهاش در همان روزها ميشود. رئيس شهرباني طي تلگرامي به مركز بيان ميدارد:
«... با وضع فعلي اعزام او با پرونده امر به دادسرا با وجود داشتن هزاران نفر مريد غيرمقدور و به مصلحت نمي باشد».
بدين گونه آيت الله مدني بار ديگر رحل اقامت در آذربايجان افكنده و اين بار با عزمي راسخ تر به مبارزه خود ادامه مي دهد و از آنجائي كه بعضي از خواسته هايش، از جمله برچيده شدن كارخانه مشروب سازي، جمع آوري اماكن فساد از شهر و ساير خواسته ها عملي شده بود، اين بار حمله را متوجه دستگاه سلطنت و ايادي آن مي سازد. در آغاز به دفعات به استاندار و رئيس شهرباني را حمله مي كند و مردم هم با امضاي طومار و اداي سوگند عهد مي بندند كه هرچه وي مي گويد تبعيت كنند. شهيد آيت الله مدني در اين راه تا آنجا موفق مي شود كه جهت نظارت بر كار ادارات دولتي، شهرباني و بخشداري هيئتي را تعيين كند.و در تاريخ 1331/11/28در مسجد بازار آذر شهر چندين هزار نفر جمع شده و هيئت تعيين شده را طي طومار مفصلي معرفي مي كنند كه تحمل اين امر به معناي استقرار نمايندگان آيت الله مدني در ادارات و عملا قطع حاكميت رژيم قلمداد شده و براي ايادي رژيم غيرقابل تحمل ميگردد. بدين جهت رئيس شهرباني آذرشهر مراتب را بدين گونه به رئيس شهرباني آذربايجان گزارش ميدهد:
«...مريدان مدني عهد و پيمان بستهاند و بر كلامالله مجيد سوگند ياد نمودهاند هر دستوري مير اسدالله مدني بدهد بدون فوت وقت عمل نمايند. چنانچه قبلاً نيز به عرض رسيده است، چند روز است مدني مجداً تحريكات خود را شروع كرده...»
آنچه گماشتگان رژيم شاهنشاهي از آن به عنوان تحريكات ياد ميكنند، در واقع اقدامات اسلامي و تشويق مردم به مخالفت با مظاهر طاغوت و فساد بوده است كه رژيم را سخت بيمناك ميساخت. آيت الله مدني اين بار نيز در كنار مبارزات سياسي به مبارزه با فحشا ميپردازد و گروه هاي ايجاد فساد را كه وسيله اغفال اقشار مختلف مردم را فراهم ميآورند، مورد حمله قرار داده و در اثر ارشادات ايشان عده كثيري از آنها توبه كرده و با سرمايهاي كه به وسيله آيت الله مدني از مردم جمع آوري و در اختيارشان گذاشته ميشود، به كارهاي آبرومندانهاي مشغول ميشوند.
در اين بحبوحه آيت الله مدني با درک هدف هاي شوم استعماري كه تحت عنوان فرهنگ و بسط آموزش در مدارس دخترانه به واسطه حضور معلمان مرد كه فساد آشكار و تبليغات سوء عليه مذهب داشتند، مردم را از فرستادن دخترانشان به مدارسي اين چنيني كه فرهنگ بي ديني و فساد را ترويج ميكردند، منع مينمايد و از آنجائي كه معلمي را شغل بسيار شريف و متعلق به انبياء ميداند، حضور معلمان فاسد و شارب الخمر را در شهر ممنوع اعلام و فروختن نان و گوشت و ساير مايحتاج زندگي را به آنان همانند جنگ با امام زمان(عج) دانسته و بدين ترتيب آنان را از شهر اخراج و توطئه ديگري را نيز خنثي ميسازد. همچنين با درك ميزان مفسده انگيزي راديوي طاغوت كه علاوه بر ايجاد فساد اخلاقي، به تبليغات سوء سياسي و فرهنگي اقدام كرده، به تحريم آن پرداخته، گوش دادن، خريد و فروش و حتي حضور در قهوه خانه هائي را كه راديو دارند، حرام اعلام ميكند. مردم متدين شهر نيز با استقبال از اين امر و تعطيل قهوه خانه هاي داراي راديو عملاً از اين دام خطرناك رهايي مييابند. شهيد آيت الله مدني همچنين گذاشتن كلاه پهلوي و مهم تر از همه خريدن اجناس امريكايي را تحريم كرده و بدين وسيله در نيم قرن پيش با شعور عميق سياسي تمام راه هاي نفوذ فرهنگ طاغوت و غرب را تشخيص داد و به مبارزه با آن پرداخت و الحق كه با پشتيباني قاطع مردم از اين مبارزه، سرافرازانه و پيروزمندانه بيرون آمد.
پي نوشت ها :
6. به نقل از پرونده ساواك. كلاسه يك، شماره هاي 95 و 96.
7. شماره 18926 مورخ 1331/9/6 و شماره 123 جلد اول پرونده اطلاعات.
8. شماره 12286 مورخ 1331/9/9 و شماره 127 جلد اول پرونده اطلاعات.
9. منزل آيت الله انگجي از علماء موجه و گران قدر آذربايجان
10. از پرونده كلاسه يك به شماره 146 مربوط به نامه شماره 12512/ب.
/ج