زيباي دشت هاي ايران
نويسنده : محمود رضا همامي
سعيده اسمعيلي
سعيده اسمعيلي
پرونده اي درباره جانور بومي تاريخ و جغرافياي سرزمين ما
«همه دشت پر خرگه وخيمه گشت / از انبوه آهو سراسيمه گشت» حکايت اين بيت از شاهنامه فردوسي ، حکايت کهنه اي است از انبوهي جانور زيبايي که هنوز هم در ايران يافت مي شود. حکايت روزگاري که دشت هاي سرتاسر سرزمين ما جاي پاي "آهو برخود داشت ؛ جانوري سازگار با مناطق خشک و دماي بالاي محيط که زيستگاهش دشت است و به همين دليل در مقابل انسان بسيار آسيب پذير .ايرانيان از ديرباز با اين جانور زيبا ارتباط عاطفي خاصي داشته اند؛ شاهد اين مدعا ضرب المثل ها ، حکايات ، شعرها و نقاشي هاي به جامانده از تاريخ است و تصاويري که توسط هنرمندان ايراني بر سفال و زر و سيم و سنگ نقش بسته است . آهو، اين جانور زيبا که نامش از صفت اوستايي «آسو» به معناي تيزرو آمده ، از تبار آنتلوپ ها (Antilopini) است ؛ همان دسته بندي خاصي که به گونه هايي از خانواده گاوسانان(Bovidae) که نمي توان آنها را به گاوها ، گوسپندان و بزها منتسب کرد، اطلاق مي شود . اين جانور که از حدود 15 گونه مختلف در سطح دنيا ، سه گونه اش در ايران زندگي مي کند، از جنس غزالان (Gazaella) است : واژه اي عربي معادل آهو در فارسي که واژه لاتين Gazelle از آن گرفته شده است .
همه ما اين داستان را شنيده ايم وآن را صياد ، به امام رضا(ع) پناه آورده و به واسطه ضمانت آن امام بزرگوار جان به سلامت برده است . در بعضي از روايت مثل روايتي که ابومنصور محمدبن عبدالرزاق طوسي نقل مي کند هم اين طور آمده که آهو به مزار آن حضرت پناه برده است . به همين دليل هم ايرانيان آهو را به واسطه ضامن اش بيش از ديگر گونه ها دوست دارند و حتي بعضي از شکارچيان ، شکار اين جانور زيبا را خوش يمن نمي دانند، اگر چه اين موضوع باعث نشده تا نسل آهو کاملا در امان بماند. اين پستاندار زيبا و ظريف در مقابل تهديد انساني کاملا بي دفاع و شکننده است و پس از سال ها دويدن در دشت ها و شعرها و نقش ها ، در معرض خطر قرار گرفته است .
پشت، پهلو و دست و پاي آهوي ايراني به رنگ دارچيني متمايل به زرد نخودي و خاکستري است که به اصطلاح به آن رنگ شکار مي گويند . البته در تابستان آهوي ايراني بدن روشن تر و براق تري دارد و به رنگ نخودي تا خاکي ديده مي شود.در پهلوي هاي آهوي ايراني نوار تيره رنگي وجود دارد و گاهي يک نوار روشن وتقريبا سفيد هم در بالاي آن ديده مي شود . زير بدن ونيمه داخلي دست ها و پاهاي کشيده اش ، سفيد رنگ است و گردني افراشته دارد. دم اين جانور زيبا کوتاه و سياه رنگ است که هنگام خطر براي هشدار به ديگر افراد گله آن را به سمت بالا نگه مي دارد. صورت آهو ظريف و گوش هاي آن نسبت به صورت بلند است . چشم ها سياه رنگ و درشت هستند و به حالت مورب روي صورت قرار گرفته اند. رنگ صورت روشن و داراي نوارهايي تيره و سفيد است که از گوشه چشم ها شروع شده و تا پوزه ادامه مي يابد. البته با بالارفتن سن ، صورت روشن تر شده و به تدريج کاملا سفيد مي شود.
آهوي نر ايراني را با شاخ سياه رنگ چنگک شکلش مي شناسند . شاخ هايي که طول آنها به 45 سانتي متر مي رسد، از قاعده خيلي به هم نزديکند و به تدريج از هم دور شده و نسبت به خارج و عقب خميدگي پيدا مي کنند. روي اين شاخ ها ، حلقه هاي برجسته زيبايي وجود دارد.
جبير گونه ديگري از آهو در ايران است که جثه اي کوچک و ظريف تر از آهوي ايراني دارد و پراکندگي آن محدود به ايران ، پاکستان وهندوستان است . اين جانور در ايران بيشتر در کوير مرکزي ، شرق و جنوب کشور ديده مي شود . گرچه انتشار جبير در سطح ايران بسيار محدودتر از آهوي ايراني است ، ولي چون اين جانور محتاط است و اجتماعي نيست ، گله هاي آن نسبت به آهوي ايراني کمتر مورد تهاجم شکارچيان غيرقانوني قرار گرفته . با وجود اين ، تخريب زيستگاه به دلايل گوناگون در سطح کشور به ويژه در سال هاي اخير ، بقاي اين گونه کويري را با مشکل روبه رو کرده است . درست است که جبير در بيابان هاي 9 استان ايران زندگي مي کند، اما بزرگ ترين جمعيت آن در حال حاضر درپارک ملي کوير در فاصله اي نه چندان دور از جنوب شرقي تهران ديده مي شود.
به طور کلي جبير نسبت به آهوي ايراني زيستگاه خشک تري را انتخاب مي کند. پوشش بدن جبير در تابستان نرم و براق وبه رنگ نخودي مايل به قرمز است . در زمستان رنگ سفيد گلو و شکم تمايز بيشتر با پشت بدن پيدا مي کند. رنگ بدن در نژادهاي مختلف اين گونه کمي با يکديگر متفاوت است ؛ جبير هاي جنوب کشور رنگ سرخ تري دارند در صورتي که رنگ بدن جبيرهاي نواحي مرکزي ايران تقريبا زرد گندمگون است . شاخ جبير با شاخ آهوي ايراني تفاوت زيادي دارد؛ طول شاخ جبير با شاخ آهوي ايراني تفاوت زيادي دارد؛ طول شاخ جبير کوچک تر و امتداد دو شاخ تا حدي با هم موازي اند و نوک آنها هم اندکي به سمت داخل تمايل شده است . نکته جالب در اين است که در هر دو جنس نر و ماده جبير شاخ ديده مي شود.
آهوي کوهي ، سومين گونه آهو در ايران است که در عربستان ، عمان ، فلسطين و جنوب لبنان پراکندگي داشته و فقط يک جمعيت از آن در جزير فارور در استان هرمزگان زندگي مي کند. درباره منشاء اين جمعيت نظرات مختلفي وجود دارد اما با توجه به پراکندگي وسيع آهوي کوهي در سواحل جنوبي خليج فارس ، اين احتمال وجود دارد که آهوان جزيره فارور در گذشته از يکي از کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس به اين جزيره منتقل شده باشند.
متفاوت است . بزرگ ترين گله هاي آهوي ايراني در فصل زمستان است كه از نرها ، ماده ها و نابالغان تشكيل مي شود، و در فصل بهار كوچك ترين گله ها در آهوي ايراني ديده مي شود كه شامل ماده و فرزندان است ؛ چرا كه نرهاي بالغ در اين فصل از ماده ها و نابالغ ها جدا شده و گله نرها را تشكيل مي دهند.اين فصل كه در مركز ايران تقريبا از اواسط ارديبهشت تا اوايل خرداد ادامه دارد ، فصل زادآوري آهوي ايراني است و ماده هاي باردار براي زايمان از گله جدا شده اند. آنها پس از گذشت حدود 150 روزه دوره بارداري ، در محل امني كه معمولا ميان بوته هاي بلند است نوزاد خود را به دنيا مي آورند. آهوها در هر زايمان معمولا يك تا دو نوزاد به دنيا مي آورند ، نوزاداني كه پس از تولد تا مدتي ناتوان هستند و روي زمين پهن مي شوند و يكي دو روز طول مي كشد تا بتوانند با مادر خود راه بروند. اين نوزادان فقط حدود 2/3 كيلوگرم وزن دارند و طول بدن شان تقريبا نيم متر است . بدن آنها از موهاي نرمي پوشيده شده كه نسبت به رنگ بالغان تيره تر است اما پس از يكي دو هفته روشن تر شده و همرنگ بالغ ها مي شوند. آهوي ماده معمولا نوزاد خودرا ميان بوته ها پنهان مي كند و هر از چند گاهي براي شيردادن به آن باز مي گردد. البته پس از چند روز ، بره به همراه مادر به چرا مي رود اما هنوز به اندازه كافي قوي نشده و در صورت حمله طعمه خوار به راحتي شكار مي شود.
در تابستان و اوايل پاييز ساختار گله هاي آهوي ايراني مشابه بهار است با اين تفاوت كه ماده هاي بيشتري همراه با بره هايش در يك گله يافت مي شوند. تابستان گذشته در پارك ملي كلاه قاضي متوسط اندازه گله ها براي ماده ها هفت راس و براي نرها بيش از ده راس بود. در اين هنگام آب يكي از عوامل محدود كننده زيستگاه براي آهوي ايراني است ، به ويژه ماده ها و نوزادان نياز بيشتري به آب دارند و در نتيجه روزانه مساحت كمتري را نسبت به گله نرها مي پيمايند.
فصل جفت گيري يا مستي در مركز كشور از اواسط پاييز آغاز و تا اوايل زمستان ادامه دارد . به اين ترتيب آرامش گله نرها بر هم مي ريزد. نرها با علامتگذاري بوته ها بوسيله غدد پيش چشمي خود قلمرو خود را مشخص مي كنند. نرهاي بالغ يكديگر را تهديد مي كنند. در صورتي كه تهديدها كارساز نباشد ممكن است بين نرها براي دسترسي به ماده ها نبردهايي اتفاق افتد .نر برتر
تعدادي ماده را در كنار خود نگه مي دارد و همواره مشغول حراست از قلمرو خود و مراقبت از ماده ها در مقابل رقيبان است . پس از جفتگيري قلمروها شكسته شده و ماده ها و گله هاي نرهاي نابالغ به هم مي پيوندند باز گله هاي بزرگ آهو تشكيل مي شود.
بيشتر زيستگاه هاي آهوي ايراني در ايران را مناطق استپي خصوصا درمنه زارها و دشت هاي پشويده از علف شور كه از كوهپايه ها زياد دور نيستند. تشكيل مي دهند. درمنه و علف هاي شور از گونه هاي مورد استفاده آهو هستند. درمنه گونه اي است كه به واسطه داشتن اسانس زياد مورد استفاده دام قرار نمي گيرد ولي آهوان از اين گونه و بعضي ديگر از گونه هاي غير خوشخوراك براي دام ، استفاده مي كنند. با اين وجود ، در صورتي كه گونه هاي گياهي خوشخوراك تر در اختيار آهوان قرار گيرد، مطمئنا از آنها هم استفاده مي كنند. در صورت وجود كشتزارها در حاشيه زيستگاه آهوان ، آنها معمولا به سمت آنها متمايل مي شوند. آهوي ايراني براي استفاده از مزارع گندم يا سبزه زارهاي اطراف روستاها ممكن است مسافت هاي طولاني را طي كند و حتي ديده شده كه از كتان و صيفي جاتي مانند خربزه هم استفاده كرده است.
برف زمستاني يكي ديگر از عوامل محدود كننده آهو است . جمعيت هاي ساكن مناطق برفگير در زمستان به مناطق گرم تر مهاجرت مي كنند. اما اكنون توسعه شهرها و جاده ها در بسياري از مناطق ارتباط بين زيستگاه ها و جمعيت هاي متفاوت آهوي ايراني را قطع كرده است كه اين مساله علاوه بر اثرات كوتاه مدتي مانند تلف شدن حيوانات به دليل سرماي زياد ، موجب قطع ارتباط ژنتيكي و در نهايت انقراض جميعت هاي محلي در بلند مدت خواهد شد.
جبير نسبت به آهوي ايراني در زيستگاه هاي خشك تري مي تواند زندگي كند. معمولا زيستگاه جبير به حاشيه هاي بيابان محدود مي شود و بر خلاف آهوي ايراني از كشتزارها و سكونتگاه هاي انساني دوري مي كند.
با پرش هاي بلند را براي آهو ميسر ساخته است.
آهو دونده سريعي است و در صورت لزوم مي تواند با سرعت حدود 70 كيلومتر بر ساعت از دست شكارچيان ماهري چون يوز و گرگ و ديگر طعمه خواران فرار كند. اما مشكل اينجاست كه اين سرعت راتنها براي مدت كوتاهي مي تواند حفظ كند و پس از آن خسته شده و از دويدن باز مي ماند.
متأسفانه شكارچيان هم از اين نقطه ضعف آهو سوءاستفاده كرده و با وسايل نقليه موتوري مانند جيپ و موتورسيكلت به دنبال آن مي روند. حيوان بيچاره شايد بتواند از چنگال گرگ ها ويوز جان سال بدر برد اما توان رقابت با موتور را ندارد و در نهايت به صورت ناجوانمردانه اي با ضربات چوب يا زنجير كه بر سرش وارد مي شود ، از پا در مي آيد.
روزگاري يوزها مهم ترين شكارچي آهو در ايران بوده اند اما از آنجا كه جمعيت يوزپلنگ ها در بسياري از زيستگاه هاي ايران كاهش چشمگري داشته ، گرگ ها در رتبه اول قرار گرفته اند.گله گرگ ها معمولا عضو ضعيف تر يا پيرتر گله آهو را انتخاب كرده و با تعقيب گروهي ، حيوان جدامانده از گله را پس از طي مسافتي شكار مي كنند. در بسياري از زيستگاه ها از جمله پارك ملي كلاه قاضي مهم ترين عامل مرگ و مير آهوان شكار آنها توسط گرگ عنوان شده است . البته دشمنان طبيعي آهو تنها يوز و گرگ نيستند؛ بره ها و به ويژه نوزادان آهو در فصل زادآوري طعمه گوشتخواران ديگري مثل كاراكال ، روباه و حتي پرندگان شكاري مانند عقاب مي شوند.
ممكن است افراد ديگري از جمعيت هم پس از توجه به فرد هشدار دهنده ، همان حركات را انجام داده و صداي هشدار دهنده اي از خود خارج سازند. اين عمل ، ديگر اعضاي گله را كه به طور ثابت به سمت منبع خطر متوجه شده اند ، هشيار مي كند. افرادي كه به منبع خطر نزديك ترند به توليد صداي خرناسه مانند يا سوت مانند خود ادامه داده ، در حالي كه افراد ديگر به حالت هشيار باقي مي مانند. قبل از فرار ، يكي از حيوانات با پاهاي كشيده چند قدم به سمت منبع خطر حركت كرده ، با دقت به آن سمت نگاه مي كند و سپس در حالي كه توسط ديگر افراد گله دنبال مي شود به تاخت فرار مي كند.
حيواناتي كه در حال استراحت اند، هنگامي كه متوجه خطري در نزديكي خود شوند، به
تندي بلند شده ، جست و خيز كنان و به سرعت فرار مي كنند.«جبيرها» در اين حالت ،صدايي خرناسه مانند هم از بيني هاي خود خارج مي سازند . به همين دليل در هندوستان به جبير ، «چينكارا» مي گويند كه در زبان هندي به معني «خرناسه كشنده» است.
بسياري از جمعيت هاي آهوي ايراني طي چند دهه اخير كه به دليل دگرگوني هاي گوناگون ، فشار بر زيستگاه هايشان بيش از پيش بوده است ، منقرض شده اند؛ به عنوان مثال تا قبل از دهه 60 جمعيت هايي از آهو در استان هاي اردبيل ، گيلان ، مركزي ، كردستان ، همدان ، لرستان ، چهارمحال و بختياري و كهكيلويه و بويراحمد وجود داشته كه در حال حاضر همگي منقرض شده اند. علاوه بر اين جمعيت هاي آهوي ايراني استان هاي ايلام و مناطق مرزي استان خوزستان در طول سال هاي جنگ تحميلي به شدت كاهش يافت و وضعيت جمعيت هاي آهوي ايراني در استان كرمانشاهان هم نامعلوم است .آهو كه با طنازي و كرشمه اش روزگاري مقبول همه ايرانيان بوده ، حالا شديدا به كمك نيازمند است تا نسل اش در اين كشور پايدار بماند.
منبع:همشهري ماه، شماره 47
/ج
«همه دشت پر خرگه وخيمه گشت / از انبوه آهو سراسيمه گشت» حکايت اين بيت از شاهنامه فردوسي ، حکايت کهنه اي است از انبوهي جانور زيبايي که هنوز هم در ايران يافت مي شود. حکايت روزگاري که دشت هاي سرتاسر سرزمين ما جاي پاي "آهو برخود داشت ؛ جانوري سازگار با مناطق خشک و دماي بالاي محيط که زيستگاهش دشت است و به همين دليل در مقابل انسان بسيار آسيب پذير .ايرانيان از ديرباز با اين جانور زيبا ارتباط عاطفي خاصي داشته اند؛ شاهد اين مدعا ضرب المثل ها ، حکايات ، شعرها و نقاشي هاي به جامانده از تاريخ است و تصاويري که توسط هنرمندان ايراني بر سفال و زر و سيم و سنگ نقش بسته است . آهو، اين جانور زيبا که نامش از صفت اوستايي «آسو» به معناي تيزرو آمده ، از تبار آنتلوپ ها (Antilopini) است ؛ همان دسته بندي خاصي که به گونه هايي از خانواده گاوسانان(Bovidae) که نمي توان آنها را به گاوها ، گوسپندان و بزها منتسب کرد، اطلاق مي شود . اين جانور که از حدود 15 گونه مختلف در سطح دنيا ، سه گونه اش در ايران زندگي مي کند، از جنس غزالان (Gazaella) است : واژه اي عربي معادل آهو در فارسي که واژه لاتين Gazelle از آن گرفته شده است .
به دنبال آهو
همه ما اين داستان را شنيده ايم وآن را صياد ، به امام رضا(ع) پناه آورده و به واسطه ضمانت آن امام بزرگوار جان به سلامت برده است . در بعضي از روايت مثل روايتي که ابومنصور محمدبن عبدالرزاق طوسي نقل مي کند هم اين طور آمده که آهو به مزار آن حضرت پناه برده است . به همين دليل هم ايرانيان آهو را به واسطه ضامن اش بيش از ديگر گونه ها دوست دارند و حتي بعضي از شکارچيان ، شکار اين جانور زيبا را خوش يمن نمي دانند، اگر چه اين موضوع باعث نشده تا نسل آهو کاملا در امان بماند. اين پستاندار زيبا و ظريف در مقابل تهديد انساني کاملا بي دفاع و شکننده است و پس از سال ها دويدن در دشت ها و شعرها و نقش ها ، در معرض خطر قرار گرفته است .
گوسپند يا آهو ؟
پشت، پهلو و دست و پاي آهوي ايراني به رنگ دارچيني متمايل به زرد نخودي و خاکستري است که به اصطلاح به آن رنگ شکار مي گويند . البته در تابستان آهوي ايراني بدن روشن تر و براق تري دارد و به رنگ نخودي تا خاکي ديده مي شود.در پهلوي هاي آهوي ايراني نوار تيره رنگي وجود دارد و گاهي يک نوار روشن وتقريبا سفيد هم در بالاي آن ديده مي شود . زير بدن ونيمه داخلي دست ها و پاهاي کشيده اش ، سفيد رنگ است و گردني افراشته دارد. دم اين جانور زيبا کوتاه و سياه رنگ است که هنگام خطر براي هشدار به ديگر افراد گله آن را به سمت بالا نگه مي دارد. صورت آهو ظريف و گوش هاي آن نسبت به صورت بلند است . چشم ها سياه رنگ و درشت هستند و به حالت مورب روي صورت قرار گرفته اند. رنگ صورت روشن و داراي نوارهايي تيره و سفيد است که از گوشه چشم ها شروع شده و تا پوزه ادامه مي يابد. البته با بالارفتن سن ، صورت روشن تر شده و به تدريج کاملا سفيد مي شود.
آهوي نر ايراني را با شاخ سياه رنگ چنگک شکلش مي شناسند . شاخ هايي که طول آنها به 45 سانتي متر مي رسد، از قاعده خيلي به هم نزديکند و به تدريج از هم دور شده و نسبت به خارج و عقب خميدگي پيدا مي کنند. روي اين شاخ ها ، حلقه هاي برجسته زيبايي وجود دارد.
جبير گونه ديگري از آهو در ايران است که جثه اي کوچک و ظريف تر از آهوي ايراني دارد و پراکندگي آن محدود به ايران ، پاکستان وهندوستان است . اين جانور در ايران بيشتر در کوير مرکزي ، شرق و جنوب کشور ديده مي شود . گرچه انتشار جبير در سطح ايران بسيار محدودتر از آهوي ايراني است ، ولي چون اين جانور محتاط است و اجتماعي نيست ، گله هاي آن نسبت به آهوي ايراني کمتر مورد تهاجم شکارچيان غيرقانوني قرار گرفته . با وجود اين ، تخريب زيستگاه به دلايل گوناگون در سطح کشور به ويژه در سال هاي اخير ، بقاي اين گونه کويري را با مشکل روبه رو کرده است . درست است که جبير در بيابان هاي 9 استان ايران زندگي مي کند، اما بزرگ ترين جمعيت آن در حال حاضر درپارک ملي کوير در فاصله اي نه چندان دور از جنوب شرقي تهران ديده مي شود.
به طور کلي جبير نسبت به آهوي ايراني زيستگاه خشک تري را انتخاب مي کند. پوشش بدن جبير در تابستان نرم و براق وبه رنگ نخودي مايل به قرمز است . در زمستان رنگ سفيد گلو و شکم تمايز بيشتر با پشت بدن پيدا مي کند. رنگ بدن در نژادهاي مختلف اين گونه کمي با يکديگر متفاوت است ؛ جبير هاي جنوب کشور رنگ سرخ تري دارند در صورتي که رنگ بدن جبيرهاي نواحي مرکزي ايران تقريبا زرد گندمگون است . شاخ جبير با شاخ آهوي ايراني تفاوت زيادي دارد؛ طول شاخ جبير با شاخ آهوي ايراني تفاوت زيادي دارد؛ طول شاخ جبير کوچک تر و امتداد دو شاخ تا حدي با هم موازي اند و نوک آنها هم اندکي به سمت داخل تمايل شده است . نکته جالب در اين است که در هر دو جنس نر و ماده جبير شاخ ديده مي شود.
آهوي کوهي ، سومين گونه آهو در ايران است که در عربستان ، عمان ، فلسطين و جنوب لبنان پراکندگي داشته و فقط يک جمعيت از آن در جزير فارور در استان هرمزگان زندگي مي کند. درباره منشاء اين جمعيت نظرات مختلفي وجود دارد اما با توجه به پراکندگي وسيع آهوي کوهي در سواحل جنوبي خليج فارس ، اين احتمال وجود دارد که آهوان جزيره فارور در گذشته از يکي از کشورهاي عربي حاشيه خليج فارس به اين جزيره منتقل شده باشند.
زيباي چهارفصل
متفاوت است . بزرگ ترين گله هاي آهوي ايراني در فصل زمستان است كه از نرها ، ماده ها و نابالغان تشكيل مي شود، و در فصل بهار كوچك ترين گله ها در آهوي ايراني ديده مي شود كه شامل ماده و فرزندان است ؛ چرا كه نرهاي بالغ در اين فصل از ماده ها و نابالغ ها جدا شده و گله نرها را تشكيل مي دهند.اين فصل كه در مركز ايران تقريبا از اواسط ارديبهشت تا اوايل خرداد ادامه دارد ، فصل زادآوري آهوي ايراني است و ماده هاي باردار براي زايمان از گله جدا شده اند. آنها پس از گذشت حدود 150 روزه دوره بارداري ، در محل امني كه معمولا ميان بوته هاي بلند است نوزاد خود را به دنيا مي آورند. آهوها در هر زايمان معمولا يك تا دو نوزاد به دنيا مي آورند ، نوزاداني كه پس از تولد تا مدتي ناتوان هستند و روي زمين پهن مي شوند و يكي دو روز طول مي كشد تا بتوانند با مادر خود راه بروند. اين نوزادان فقط حدود 2/3 كيلوگرم وزن دارند و طول بدن شان تقريبا نيم متر است . بدن آنها از موهاي نرمي پوشيده شده كه نسبت به رنگ بالغان تيره تر است اما پس از يكي دو هفته روشن تر شده و همرنگ بالغ ها مي شوند. آهوي ماده معمولا نوزاد خودرا ميان بوته ها پنهان مي كند و هر از چند گاهي براي شيردادن به آن باز مي گردد. البته پس از چند روز ، بره به همراه مادر به چرا مي رود اما هنوز به اندازه كافي قوي نشده و در صورت حمله طعمه خوار به راحتي شكار مي شود.
در تابستان و اوايل پاييز ساختار گله هاي آهوي ايراني مشابه بهار است با اين تفاوت كه ماده هاي بيشتري همراه با بره هايش در يك گله يافت مي شوند. تابستان گذشته در پارك ملي كلاه قاضي متوسط اندازه گله ها براي ماده ها هفت راس و براي نرها بيش از ده راس بود. در اين هنگام آب يكي از عوامل محدود كننده زيستگاه براي آهوي ايراني است ، به ويژه ماده ها و نوزادان نياز بيشتري به آب دارند و در نتيجه روزانه مساحت كمتري را نسبت به گله نرها مي پيمايند.
فصل جفت گيري يا مستي در مركز كشور از اواسط پاييز آغاز و تا اوايل زمستان ادامه دارد . به اين ترتيب آرامش گله نرها بر هم مي ريزد. نرها با علامتگذاري بوته ها بوسيله غدد پيش چشمي خود قلمرو خود را مشخص مي كنند. نرهاي بالغ يكديگر را تهديد مي كنند. در صورتي كه تهديدها كارساز نباشد ممكن است بين نرها براي دسترسي به ماده ها نبردهايي اتفاق افتد .نر برتر
تعدادي ماده را در كنار خود نگه مي دارد و همواره مشغول حراست از قلمرو خود و مراقبت از ماده ها در مقابل رقيبان است . پس از جفتگيري قلمروها شكسته شده و ماده ها و گله هاي نرهاي نابالغ به هم مي پيوندند باز گله هاي بزرگ آهو تشكيل مي شود.
دونده دشت ها
بيشتر زيستگاه هاي آهوي ايراني در ايران را مناطق استپي خصوصا درمنه زارها و دشت هاي پشويده از علف شور كه از كوهپايه ها زياد دور نيستند. تشكيل مي دهند. درمنه و علف هاي شور از گونه هاي مورد استفاده آهو هستند. درمنه گونه اي است كه به واسطه داشتن اسانس زياد مورد استفاده دام قرار نمي گيرد ولي آهوان از اين گونه و بعضي ديگر از گونه هاي غير خوشخوراك براي دام ، استفاده مي كنند. با اين وجود ، در صورتي كه گونه هاي گياهي خوشخوراك تر در اختيار آهوان قرار گيرد، مطمئنا از آنها هم استفاده مي كنند. در صورت وجود كشتزارها در حاشيه زيستگاه آهوان ، آنها معمولا به سمت آنها متمايل مي شوند. آهوي ايراني براي استفاده از مزارع گندم يا سبزه زارهاي اطراف روستاها ممكن است مسافت هاي طولاني را طي كند و حتي ديده شده كه از كتان و صيفي جاتي مانند خربزه هم استفاده كرده است.
برف زمستاني يكي ديگر از عوامل محدود كننده آهو است . جمعيت هاي ساكن مناطق برفگير در زمستان به مناطق گرم تر مهاجرت مي كنند. اما اكنون توسعه شهرها و جاده ها در بسياري از مناطق ارتباط بين زيستگاه ها و جمعيت هاي متفاوت آهوي ايراني را قطع كرده است كه اين مساله علاوه بر اثرات كوتاه مدتي مانند تلف شدن حيوانات به دليل سرماي زياد ، موجب قطع ارتباط ژنتيكي و در نهايت انقراض جميعت هاي محلي در بلند مدت خواهد شد.
جبير نسبت به آهوي ايراني در زيستگاه هاي خشك تري مي تواند زندگي كند. معمولا زيستگاه جبير به حاشيه هاي بيابان محدود مي شود و بر خلاف آهوي ايراني از كشتزارها و سكونتگاه هاي انساني دوري مي كند.
از يوز تا گرگ
با پرش هاي بلند را براي آهو ميسر ساخته است.
آهو دونده سريعي است و در صورت لزوم مي تواند با سرعت حدود 70 كيلومتر بر ساعت از دست شكارچيان ماهري چون يوز و گرگ و ديگر طعمه خواران فرار كند. اما مشكل اينجاست كه اين سرعت راتنها براي مدت كوتاهي مي تواند حفظ كند و پس از آن خسته شده و از دويدن باز مي ماند.
متأسفانه شكارچيان هم از اين نقطه ضعف آهو سوءاستفاده كرده و با وسايل نقليه موتوري مانند جيپ و موتورسيكلت به دنبال آن مي روند. حيوان بيچاره شايد بتواند از چنگال گرگ ها ويوز جان سال بدر برد اما توان رقابت با موتور را ندارد و در نهايت به صورت ناجوانمردانه اي با ضربات چوب يا زنجير كه بر سرش وارد مي شود ، از پا در مي آيد.
روزگاري يوزها مهم ترين شكارچي آهو در ايران بوده اند اما از آنجا كه جمعيت يوزپلنگ ها در بسياري از زيستگاه هاي ايران كاهش چشمگري داشته ، گرگ ها در رتبه اول قرار گرفته اند.گله گرگ ها معمولا عضو ضعيف تر يا پيرتر گله آهو را انتخاب كرده و با تعقيب گروهي ، حيوان جدامانده از گله را پس از طي مسافتي شكار مي كنند. در بسياري از زيستگاه ها از جمله پارك ملي كلاه قاضي مهم ترين عامل مرگ و مير آهوان شكار آنها توسط گرگ عنوان شده است . البته دشمنان طبيعي آهو تنها يوز و گرگ نيستند؛ بره ها و به ويژه نوزادان آهو در فصل زادآوري طعمه گوشتخواران ديگري مثل كاراكال ، روباه و حتي پرندگان شكاري مانند عقاب مي شوند.
هميشه محتاط!
ممكن است افراد ديگري از جمعيت هم پس از توجه به فرد هشدار دهنده ، همان حركات را انجام داده و صداي هشدار دهنده اي از خود خارج سازند. اين عمل ، ديگر اعضاي گله را كه به طور ثابت به سمت منبع خطر متوجه شده اند ، هشيار مي كند. افرادي كه به منبع خطر نزديك ترند به توليد صداي خرناسه مانند يا سوت مانند خود ادامه داده ، در حالي كه افراد ديگر به حالت هشيار باقي مي مانند. قبل از فرار ، يكي از حيوانات با پاهاي كشيده چند قدم به سمت منبع خطر حركت كرده ، با دقت به آن سمت نگاه مي كند و سپس در حالي كه توسط ديگر افراد گله دنبال مي شود به تاخت فرار مي كند.
حيواناتي كه در حال استراحت اند، هنگامي كه متوجه خطري در نزديكي خود شوند، به
تندي بلند شده ، جست و خيز كنان و به سرعت فرار مي كنند.«جبيرها» در اين حالت ،صدايي خرناسه مانند هم از بيني هاي خود خارج مي سازند . به همين دليل در هندوستان به جبير ، «چينكارا» مي گويند كه در زبان هندي به معني «خرناسه كشنده» است.
خانه خراب ها
بسياري از جمعيت هاي آهوي ايراني طي چند دهه اخير كه به دليل دگرگوني هاي گوناگون ، فشار بر زيستگاه هايشان بيش از پيش بوده است ، منقرض شده اند؛ به عنوان مثال تا قبل از دهه 60 جمعيت هايي از آهو در استان هاي اردبيل ، گيلان ، مركزي ، كردستان ، همدان ، لرستان ، چهارمحال و بختياري و كهكيلويه و بويراحمد وجود داشته كه در حال حاضر همگي منقرض شده اند. علاوه بر اين جمعيت هاي آهوي ايراني استان هاي ايلام و مناطق مرزي استان خوزستان در طول سال هاي جنگ تحميلي به شدت كاهش يافت و وضعيت جمعيت هاي آهوي ايراني در استان كرمانشاهان هم نامعلوم است .آهو كه با طنازي و كرشمه اش روزگاري مقبول همه ايرانيان بوده ، حالا شديدا به كمك نيازمند است تا نسل اش در اين كشور پايدار بماند.
منبع:همشهري ماه، شماره 47
/ج