متون دينىِ هندو (2)

اصل ماجراى راماينه از اين قرار است: رامه، يكى از چهار پسر پادشاهِ كُشَلَه،[93]، به عزلت رفت. بهارته كه جوانى حق شناس و جوانمرد بود و سلطنت را حق خويش نمى دانست، از جلوس بر تخت فرمانروايى كُشَلَه خوددارى كرد و خويش را فقط قائم مقام سلطنت خواند و مدتى بعد به جايگاه برادر رفته اورا به پايتخت بازگرداند تا سلطنت را به او بازپس دهد. اما رامه با سپاسگذارى از برادر جوانمرد خود خواهش وى را نپذيرفت و با دادن كفش هاى خود به بهارته به نوعى سلطنت را به او تفويض كرد. بهارته نيز كفش هاى رامه را به نشانِ وى روى
سه‌شنبه، 17 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
متون دينىِ هندو (2)

متون دينىِ هندو (2)
متون دينىِ هندو (2)


 

نويسنده:على موحديان عطار




 
اصل ماجراى راماينه از اين قرار است: رامه، يكى از چهار پسر پادشاهِ كُشَلَه،[93]، به عزلت رفت. بهارته كه جوانى حق شناس و جوانمرد بود و سلطنت را حق خويش نمى دانست، از جلوس بر تخت فرمانروايى كُشَلَه خوددارى كرد و خويش را فقط قائم مقام سلطنت خواند و مدتى بعد به جايگاه برادر رفته اورا به پايتخت بازگرداند تا سلطنت را به او بازپس دهد. اما رامه با سپاسگذارى از برادر جوانمرد خود خواهش وى را نپذيرفت و با دادن كفش هاى خود به بهارته به نوعى سلطنت را به او تفويض كرد. بهارته نيز كفش هاى رامه را به نشانِ وى روى تخت پادشاهى جاى داد وخود دركنارآنها مى نشست وبه نام رامه حكومت مى كرد.
رامه با همسر و برادرِ ديگرش در جنگل هاى دور مسكن گزيد. در آن ديار اهريمنان براى زاهدان و مرتاضانِ خلوت نشين مزاحمت ايجاد مى كردند. رامه عليه اهريمنان قيام كرد و با تيرهاى معجزه آسا آنان را از ميان برداشت. سلطان اهريمنان، راوَنه[94] به كين خواهى از رامه برخواست. او خويش را به صورت غزال زيبايى درآورد و به خلوتگاه رامه نزديك شد. رامه و برادرش لَكْشْمَنه به تعقيب غزال از صومعه دور شدند. آن گاه راونه به هيأت راهبى به صومعه درآمد و سى ته را بِربود و به پايتخت خويش برد.
دو برادر پس از بازگشت و آگاهى از ماجرا سخت اندوهگين و پريشان شدند. اما ندايى از آسمان راه رهايش سى ته را به رامه نشان داد. رامه با پادشاه بوزينگان پيمان يارى بست و يكى از سرداران پادشاه به نام هَنومان[96] خداى باد، آراسته بود و خورشيد بر نوك آن جاى داشت و به سنگينى كوه مِرو بود. اين تير سينه راونه را شكافت و سلطان اهريمنان را بكشت.
رامه ابتدا از ملاقات با همسرش خوددارى كرد تا پاكى سى ته و بى گناهى او را بيازمايد و بر همگان ثابت كند. سى ته كه از بى اعتنايى رامه پريشان شده بود آتشى برافروخت و خويش را در شعله هاى فروزان آتش افكند. اما، در حالى كه تماشاگران ناله و شيون برآورده بودند، آتش مانند ستونى بزرگ برآمد و سى ته را همچون خورشيدى تابناك بر تاج خود نگاه داشت. اين داورىِ الهى پاكى سى ته را بر همه ثابت كرد (برگرفته از نقل 6 ـ 243: 8).
از جنبه سرگرمى و خيالپردازانه داستان كه بگذريم، راماينه تا به اين زمان در هند به مثابه منبعى اخلاقى نقش آفريده است و احساسات انسانى و فضيلت خواهانه را به شدت بر مى انگيزد. هندوها از شنيدن داستان يا ديدن نمايشِ آن چنان برانگيخته مى شوند كه مى گريند. رامه، در اين حماسه، مظهر انسان كامل و نماينده بزرگمنشى و مناعت طبع است. سى ته، مظهر پاكى و معرفت و عشق خدايى است. بْهارَته، مظهر مردانگى و حق شناسى است، و لَكْشْمَنَه و هَنومان مظاهر وفادارى و خدمتِ عاشقانه اند. شخصيت هاى اين اسطوره چنان در نزد هندوان محبوب افتاده اند كه رامه را به عنوان اَوَتاره (تنزّل) ويشنو مى ستايند و براى هنومان مجسمه هاى بسيار مى سازند و او را تقديس مى كنند. حتّى كشور هند را به نام برادر رامه بْهارَته مى خوانند. علاوه بر اين ها، انديشمندان هندو و غير هندو سعى كرده اند تا تعبير و تفسيرها و برداشت هاى فلسفى و عرفانىِ دقيقى از اين حماسه ارائه دهند (بنگريد به: 247: 8)
مهم ترين انديشه ها و نگرش هاى مطرح در راماينه از اين قرار است: نظريه هندويى سه هدفِ زندگى، كه بنابرآن هر هندو بايد به دنبال اين سه هدف باشد و از هيچ يك غفلت نكند: 1. دْهَرْمه، يا كسب فضيلت و ثواب، 2. اَرْتْهه،[98]كاميابى از لذات و خوشى هاى زندگى. از اين سه، دْهَرْمه اولويّت دارد و دو ديگر با وجودِ آن مطلوب اند. خدايان در عصرى كه راماينه شكل مى گرفت ويژگى هاى انسانىِ بيشترى به خود گرفته بودند. از اين رو در راماينه خدايان جاودانگى مطلق ندارند. بلكه كمى بيشتر از انسان معمولى عمر مى كنند و آدميان نيز با پرهيزكارى و پارسايى مى توانند به مقام ايشان برسند. سه خداى برتر (دِوَه ها) در راماينه عبارت اند از: شيوه، ويشنو و برهما، كه هريك به ترتيب نماينده جنبه نابودگرى، حفظ و نگهدارى و آفرينندگى خداى متعال اند. در عين حال ذات مطلق غير شخصى، آتمن يا پْرَم آتمن نيز مطرح است. آموزه مايا نيز براى توجيه ربط خدا با جهان مادى و پيدايش كثرات از ذات واحد الوهى به كار گرفته شده است.
در راماينه بر فضيلت هايى نظير بلندهمتى، زهد و بى رغبتى به دنيا، وفادارى و جوانمردى، خدمت عاشقانه و فداكارانه به محبوب، پاكدامنى و صداقت و... تأكيد بسيار شده است. راماينه منبع الهامى براى آداب اخلاقى مانند دلسوزى نسبت به همه، پرداخت صدقه، عفو و گذشت، ميهمان نوازى حتّى در حقِ دشمن، احترام به پدر، مادر، آموزگار، برادرِ بزرگ تر، شوهر و ارباب، و محبت متقابل آنها به هم است. در راماينه همراهى زن با شوهر و شركت او در طلبِ دْهَرمه (فضيلت و ثواب) و احترام زن در خانواده با تأكيد زياد مطرح است. در اين كتاب، پادشاه عادل و نيك منش به منزله خدايى در خور ستايش و فرمانبردارى تلقى مى شود كه در عين حال وظايف سنگينى بر دوش دارد كه نبايد از آن تخطّى كند. راماينه احكام اجتماعى نيز در خود دارد; انسان مى تواند براى حفظ جان خويش متجاوز را بكشد، در جنگ نبايد به دشمنى كه نمى جنگد يا پناه مى خواهد، يا در حال گريز است تعدّى كرد، و قتلِ پادشاه و زن و بچه يا پيرمرد و پيرزن گناه است.
در راماينه فلسفه اى عملى براى حل مسئله جبر و اختيار قابل تشخيص است. اعتقاد به تقدير و اين كه سرنوشت تعيين كننده همه حوادث است، به نوعى با آموزه كَرْمه، اثر بر جاى مانده از زندگانى هاى پيشين، در هم آميخته است و به اين ترتيب نقش انسان در رقم زدن به سرنوشت محفوظ مى ماند (15 ـ 12: 21).
راماينه را نيز به زبان هاى مختلف دنيا ترجمه كرده اند. نخستين ترجمه هاى فارسىِ راماينه در زمان اكبرشاه (متوفاى 1614 ـ 1605 م) از زبان سنسكريت انجام شد. اول بار عبدالقادر بدايونى به فرمان اكبر اين كتاب را در مدت چهار سال به فارسى برگرداند. ترجمه ديگرى نيز از راماينه هست كه آن را نيز به بدايونى نسبت مى دهند. در دوره جهانگيرى (متوفاى 1037 هـ.ق./ 1628 م.) دو ترجمه ديگر از اين اثر به عمل آمد: ترجمه منظومِ «ملا سعدالله مسيح پانى پتى كه نسخه هاى متعدد آن در اكثر كتابخانه هاى هند و خارج از هند موجود است. و ترجمه ديگر مربوط به «گردهرداس» است، كه در سال (1036 هـ.ق/1658 م.) راماينه را به نظم فارسى درآورده است. پس از اين «چندرمن بيدل» در 1104 هـ.ق، راماينه را به نظم و نثر فارسى درآورد و نامش را «بزگستان» نهاد. اين ترجمه در 1875 م (1253 هـ.ق.) در لكهنو به چاپ رسيد. در سال 1268 هـ.ق. «امانت راى لالپورى» منظومه راماينه را در قالب چهل هزار بيت به شعر فارسى نقل كرد. وى ترجمه خود را به شش باب تقسيم كرده و در پايان هر باب، غزلى از خود به آن افزوده است. ترجمه ديگر متعلق به «سر رام داس قابل» است كه در 1281 هـ.ق. چهار باب از راماينه را به شعر فارسى برگردانده است. وى باب اول را "مبارك"، باب دوم را "فراق" و باب سوم را "جنگ" و باب چهارم را "جلوس" نام نهاده است. شخص ديگرى به نام «منشى چگن» (متوفاى 1899 م.) متخلص به «حسن» در سن بيست و يك سالگى كتابى به نمام «نيرنگِ حسن» معروف به «بهار اجودهيه» سروده و قسمتى از آن را به خلاصه كتاب راماينه اختصاص داده است. ترجمه هاى كامل و ناقص ديگرى نيز از راماينه در كتابخانه هاى هند يافت مى شود. اما دو ترجمه كاملى كه از زبان سنسكريت راماينه را به فارسى برگردانده اند، يكى همان ترجمه منسوب به ملاعبدالقادر بدايونى است كه ميكروفيلم آن در كتابخانه مركزى دانشگاه تهران موجود است، و ديگرى از آن اِمِرسنْگهه (اِمِرسينگ) با تصحيح اِمِركاش است كه در لكهنو به چاپ رسيده است. اين ترجمه به سال 1350 هـ.ش. به كوشش عبدالودود اظهر دهلوى در تهران چاپ شد (11 - 10: 21، داده هاى اخير تماماً برگرفته از اين منبع است).

ب) پورانه ها
 

دومين دسته از متون سْمْرتى پورانه هايند. پورانه به معناى «داستان باستان» و «دانش قديم» است. به اين معناى دوم لفظ «پورانه» را در اَتْهَروهوِده، بْراهمنهها و برخى ديگر از متونِ شروتى به كار برده اند. اما تركيب و محتواى پورانه هاى كنونى با معناى نخست سازگارتر است (86: 12 ج: 7). اين كه پورانه ها دسته مستقلى از متون سْمرتى را تشكيل مى دهد يا در زمره ايتى هاسهها و متون حماسى محسوب مى گردد محل مناقشه بوده است (495: 1 ج: 24، در اين كتاب شواهدى بر حماسى بودن پورانه ها ارائه مى كند).
بارى، پورانه ها مجموعه اى از آثار دايرة المعارف گونه، يا بهتر بگويم، كشكول مانندى است كه در خود شمار زيادى افسانه و داستان و اسطوره و نيز مباحثى درباره آداب و رسوم دينى و حتّى موضوعات غير دينى مانند نجوم، طب و مهندسى دارد. اين مجموعه از حجيم ترين متون دينى جهان در شمار است، به طورى كه ترجمه انگليسىِ فقط پورانه هاى بزرگ (مَهاپورانه ها)، كه هنوز تكميل نشده است، گويا به يكصد و ده جلد بالغ مى شود (22).
برخى پورانه ها نزد پيروان مذاهب سه گانه هندو همپايه وِده ها و به عنوان يك متنِ شروتى (وحيانى) تلقى مى شود. اما خود پورانه ها اعتبار خويش را حتّى برتر از وِده ها مى شمارد (143: 4). از اين مدعيات كه بگذريم، نقش پورانه ها در بالندگى مذاهب متأخر هندو بسيار مهم بوده است. شمار زيادى از ابعاد و آموزه هاى آيين هندوى جديد، مانند آموزه اَوَتاره هاى ويشنو، پرستش خدابانوان، عبادت در برابر تماثيل و تصاوير و ... در پورانه ها تبيين و تفصيل يافته است. و نيز منبع عمده دين هندوىِ عرفى و مردمى پورانه هاست. به تعبير يكى از محققان در زمينه ادبيات هندويى، پورانه ها همان نقشى را در قبال آيين هندوى متأخر (كه هندوئيزم مى خوانندش) ايفا مى كند كه وِده ها در قبال آيين هندوى باستانى (برهمنيزم) (سى: مقدمه: 1ج: 24). پورانه ها از اين حيث نيز مهم اند كه به مثابه ابزارى براى آموزش دينى همگانى به كار مى رفته اند، و از اين جهت كاركردهاى دينى، فرهنگى و مردمىِ آشكارى داشته اند. گذشته از اين، پورانه ها منبع مهمى براى آگاهى از تاريخ هند باستان اند (همان). جايگاه دينى اين آثار آن گاه آشكارتر مى شود كه بدانيم پورانه ها را در مراكز و اماكن زيارتى به قصد ثواب، با صوت بلند تلاوت مى كنند و به نيت تبرّك آنها را در خانه نگاه مى دارند. فضيلت و آثار و بركات قرائت و نگهدارى پورانه ها در خانه ها را در آثارى به نام ماهاتْميَه ها،[99] كه معمولا به ضميمه هر پورانه چاپ مى كنند، شرح داده اند (97: 11).
سنّت هندو پورانه ها را به وياسَه[105] وجود دارد كه درباره مكان هاى مقدس و اساطير و حوادث معجزه آسايى، كه گفته مى شود در آن مكان ها رخ داده است، سخن مى گويند (13: 23).
ساختارِ سه قسمتىِ پورانه هاى بزرگ با فرضيه گونه ها[109] مربوط به حالت تَمَسْ، يا تاريكى و خمودى، مى نامند. انتساب هر دسته از سه گروه مهاپورانه به يكى از سه خدا اين تصور را برمى انگيزد كه هر دسته مربوط به يكى از مذاهب سه گانه هندو است. اما در واقع اين نامگذارى تا حدودى تصنّعى است و هيچ يك از اين سه بخش به تمام معنا به يكى از سه خدا اختصاص ندارد. البته اين هست كه هر يك عمدتاً به تكريم و ستودن يكى از آنها مى پردازد (78: 12: 7).
بنابراين، مهاپورانه ها عبارت اند از:

الف) وَيْشنَوه (ساتْويكه) پورانه ها; شاملِ:
 

1. ويشنو پورانه[110]
2. نارَده پورانه[111]
3. بهاگَوَتَه پورانه
4. گَرودَه پورانه[112]
5. پَدْمَه پورانه[113]
6. وَراهه پورانه[114]

ب) شَيْوه (تامَه) پورانه ها; شاملِ:
 

1. مَتْسيَه پورانه[115]
2. كورْمَه پورانه[116]
3. لينْگَه پورانه[117]
4. شيوَه پورانه[118]
5. سْكَنْده پورانه[119]
6. اَگْنى پورانه[120]

ج) براهمه (راجَسَه) پورانه ها; شاملِ:
 

1. بْراهْمه پورانه[121]
2. برَهمانْده پورانه[122]
3. بْرَهْمَهوَيْوَرْتَه پورانه[123]
4. مارْكَنْدِيَه پورانه[124]
5. بْهَويشْيَه پورانه[125]
6. وامَنَه پورانه[126]
تعداد اوپه پورانه ها يا پورانه هاى فرعى بسيار است. اما بنابه اين كه از كدام يك از پيروان سه مذهب هندو بپرسى، فهرست آنها فرق مى كند، زيرا هر مذهب پورانه مربوط به خداى خويش را يك پورانه اصلى و بلكه جزء متون شروتى (وحيانى) و هم رديف وِده ها مى شمارد; بنابراين آن را از فهرست پورانه هاى فرعى خارج مى كند. براى مثال، شاكْته ها،[127]يعنى پيروان مذهب شَكتى، بْهاگوَته پورانه را يك پورانه بزرگ (مَهاپورانه) مى دانند، در حالى كه ديگران آن را يك پورانه فرعى (اوپه پورانه) مى شمارند (13: 23).
درباره محتواى پورانه ها هرگز نمى توان در چنين مجال مختصرى اداى مطلب كرد، اما به طور اجمال، چنان كه خود سنّت هندو توضيح مى دهد، پورانه ها به پنج موضوع (پَنْچَه لَكْشَنَه[133] گرچه پنج موضوعِ ذكر شده براى پورانه ها در پورانه هاى امروزى يافت مى شود اما موضوع پورانه ها به همين پنج تا محدود نيست. گويا اين پنج موضوع در نسخه هاى اوليه پورانه برجسته تر بوده است. پورانه هاى كنونى به موضوعات زيادى مى پرازد: ستاره شناسى، جغرافيا، گاه شمارىِ حوادث، طب و بهداشت، و حتّى اسلحه شناسى. بيشتر داده ها در شكل گفتگويى ارائه مى شود كه معمولا ميان فرزانه اى الوهى و شاگردش صورت گرفته است. پورانه ها در خود مبانى مذاهب هندو را نيز تبيين مى كنند. براى مثال، مبحث اَوَتارَه هاى ويشنو، لينْگه شيوه، و پرستش خدابانوان، كه به ترتيب از مهم ترين موضوعات و مبانى مذاهب ويشنو، شيوه و شكتى است، در پورانه ها بسط داده شده است.
از پورانه ها ترجمه به فارسى سراغ نداريم. به زبان انگليسى، چنان كه ياد شد، ترجمه اى از مهاپورانه ها در دست است كه هنوز به اتمام نرسيده اما همين مقدار تا كنون بالغ بر 110 مجلد گشته است.(25)

ج) قانون نامه ها
 

سومين دسته از متون سْمْرتى را «قانون نامه ها» تشكيل مى دهد. اين متون دو دسته اند: يك دسته آنهايى كه عنوان سْمْرتى را يدك مى كشند، و دسته ديگر بدون اين عنوان. بنابراين، عنوان سْمْرتى در مورد دسته نخست به معناى اخص كلمه به كار مى رود.[136] يا «دستورنامه هاى دينى» هستند كه شامل برخى از همين قانون نامه هاى سْمْرتى نيز مى شوند. (860: 3) چنان كه پيداست، اين جا عرصه اطلاق مفاهيم و عناوين مختلف بر متونى است كه هر يك به ملاحظه اى تحت چندين عنوان جاى مى گيرد.
بارى، مهم ترين سمرتى ها (قانون نامه ها) عبارت اند از مَنوسْمرتى يا همان قانون مَنو، يَجْنَه والْكيَه سْمْرتى[138] از اين ميان مَنوسْمْرتى شهرت بيشترى دارد.
مَنوسْمْرتى: اين اثر مهم و مؤثر در سنّت هندويى را به مانْوَه دْهَرْمه شاسْتْره،[140] از دوره طلب علم تا دوره خانه مندى، عزلت و دوره ترك دنيا را شامل مى شود و براى هر يك دستور العمل ها و قواعد خاص خود را شرح مى دهد. همه اين قواعد در ضمن يك طرح كيهانشناختى ويژه اى بيان مى شود. مَنو در اين كتاب همانا اولين انسان و نياى بشريت است كه در چارچوب برنامه برهمن وحى دريافت مى كند. او در عين حال، همان كسى است كه سْمْرتى، يعنى «سنّت به ياد آمده» را ترويج و ابلاغ مى كند (117ـ116: 10) منوسْمْرتى به دوازده باب تقسيم مى شود. به جز باب اول كه در باره آفرينش جهان است، و باب دوازدهم كه در موضوع تناسخ و رستگارى اخروى سخن مى گويد، ساير باب ها به قوانين و احكام و آداب مى پردازد، موضوعات آن شامل موارد زير است: احكام و آداب مربوط به دوره كسب علم (اولين مرحله از مراحل چهارگانه زندگى هندو)، غسل، دوره خانه مندى و كار و ازدواج (دومين دوره) عبادات و آداب يوميه، ميهمانى، احكام پيش كش گزارى، اطعمه و اشربه (خوراكى ها و نوشيدنى ها)، احكام و آداب مربوط به كار و كسب، طهارت و نجاسات، آداب دوره زهد، خصال پادشاهى و وظايف او، احكام حقوقى و جزايى، شهادت بيّنه، احكام لقيطه (مالِ پيدا شده)، احكام كيل و توزين، احكام دين و رهن، احكام تعهد و كفالت، احكام امانت، عهد و نقض عهد، دعاوى، حدود، احكام اهانت، تحقير، قتل و جرح، احكام سرقت، احكام زنا و فحشا، وظايف همسرى، حقوق و وظايف نسبت به فرزندان، ازدواج و طلاق، ارث، احكام نوشيدن مست كننده ها، قصاص و رشوه، نظام ادارى، منزلت برهمنان، وظايف اهل هر طبقه از طبقات چهارگانه، احكام مربوط به چند طبقه اى (كسانى كه از اختلاط و امتزاج دو طبقه متولد شده اند)، كفاره گناه و علامت گناهكارى.
در منوسمرتى چند نكته بسيارمورد اهتمام است; يكى جايگاه ويژه برهمنان است، كه گاه رنگ و بويى تند و افراطى مى گيرد. ديگرى اهميت دادن به نظام طبقه اى و آداب آنانست. و سوم استفاده از شيوه هاى تشويق و تخذير، شبيه به وعد و وعيدهاى بسيار بزرگ براى اعمال به ظاهر كوچك، است كه در سراسر اين كتاب ديده مى شود. از منوسمرتى به فارسى ترجمه اى سراغ نداريم. اما به عربى و انگليسى ترجمه شده است.

3. سوتره ها[141]
 

سومين دسته از متون هندو، پس از شْروتى ها و سْمْرتى ها، سوتره هايند. گويا آن گاه كه به خاطرسپارى محتويات متون اوليه هندويى كه مجلدات آن روز به روز افزايش پيدا كرده بود، دشوار و بلكه ناممكن گشت، فرهيختگان سنّت هندو دست به تأليف مجموعه هايى به نام سوتره زدند كه در خودْ جوهره هر يك از نظام ها و مكتب ها را به نحوى كه بتوان به خاطر سپرد، به صورت مختصر و مفيد گردآورده بود. در طى دوره اى معين، هر كدام از مواد و موضوعات آموزشى سنّت هندو داراى سوتره مخصوص خود شد. اين موارد عبارت اند از: شْرَوْته سوتره ها،[146] در بردارنده مهندسى و قواعد ساخت محراب آتش و مانند آن.

4. وِدانْگه ها:[147]
 

چهارمين دسته از متون هندى وِدانْگه ها هستند. فلسفه پيدايى وِدانْگه ها نيز از جهتى شبيه به سوتره هاست. وقتى فهم وِده ها به سبب زبان باستانى كه به آن نوشته شده بودند و فاصله زمانى زياد ميان مؤلفان آن و نسل هاى بعدى، مشكل شده بود، ودانگه ها پديد آمد. اين متون علوم و فنون كمك آموزشى مربوط به مطالعه و استفاده از وِده ها را آموزش مى داد. به همين سبب ودانگه ها شامل موضوعات زير مى شود:
فنون آوانويسى (شيكْشا[153])

5. اوپَه وِده ها[154]
 

از آنجا كه برهمنان براى انجام وظايف دينيارى خود علاوه بر موضوعات دينى محتاج علوم فرعى ديگرى نير بودند، متونى با عنوان وِده هاى فرعى (اوپه وِده ها) شكل گرفت. اين علوم به مستقيم به دانش وِده ها مربوط نمى شود، اما در كل در خدمت اين سنت بود. موضوعات سنّتى اين متون عبارت است از: طب، موسيقى و رقص، كمانكشى و معمارى، كه به ترتيب متون زير را شكل داده است: آيورْ وده،[158]

6. متون فرقه اى
 

علاوه بر حجم زياد متونى كه در بالا ذكر شد و تشكيل دهنده ميراث همگانى آيين هندو بود، متون فرقه اى متعددى نيز وجود دارد كه هر يك تبيين كننده ديدگاه ها و باورهاى مذهبى (سَمْپَرَ دايه[165])

7. متون دينىِ غير سنسكريت
 

در جنوب هند، برخلاف شمال كه سنسكريت را تنها زبان دينى واجد قداست مى داشتند، زبان تأميل را قديمى تر از سنسكريت مى شمردند. حتّى برخى نوشته هاى تأميلى را همپايه متون سنسكريت شروتى معرفى مى كردند (همان). در قرون ميانه در تأميل نادو، آچاريه ها يا رهبران دينىِ شرى رنْگم، سروده هاى آلوارهاى ويشنويى را در كنار سروده هاى سنسكريت تلاوت مى كردند، اينها سروده هاى دوازده زاهدر شاعرى بود كه در قرن هاى ششم تا نهم ميلادى در جنوب هند مى زيستند[170] به پايه اى اهميت يافته است كه حتى آنها را برتر از آثار سنسكريت جاى داده اند.
رشد نهضت بهكتى، كه نوعى ديانت مردمى و مبتنى بر دلدادگى و شور مذهبى بود، رسوم و سنّت هاى برهمنى را به حاشيه راند، و از اين رهگذر برخى نوشته هاى بومى ـ زبان به عرصه مراسم عبادى راه يافت. از جمله، نمونه بازآفرينى شده اى از حماسه رامايانه بود به نام رام چريت مَنَسه[173] نام اثرى از اوست كه بخشى از ا شعار وى را در خود دارد. اين اشعار حتّى نزد سيك ها و مسلمانان همچون وسيله اى براى ابراز عواطف مذهبى و نگرش هاى معنوى مورد توجه قرار گرفته است. (520: 3)
علاوه بر اينها، آثارى از رهبران معنوى و شاعران معاصر نيز به حلقه متون دينى هندو راه يافت. پيروان برخى گوروها كلمات ايشان را چنان ارزشمند مى يافتند كه آنها را با امانت حفظ مى كردند و ورد زبان قرار مى دادند. گفته هاى ثبت شده از رامه كْرْشْنه پْرَمَهَمْسَه،[176] گورو و زاهده نام آور بنگالى (1983ـ1896 م) همگى مانند متن مقدسى به وسيله هوادارانشان در همايش هاى دينى تلاوت مى شود. (16 و 15: 23) آنچه ذكر شد تمام آثار دينى هندويى نبود و چنان كه يداست رويه آفرينش و افزونى متون دينى در آيين هندو نيز به اين جا پايان نمى گيرد.
كتاب نامه
1. البيرونى، محمد بن احمد ابوريحان، تحقيق ماللهند من مقولة مقبولة فى العقل او مرذوله، انتشارات بيدار، قم، 1418/1376 هـ . ش.
2. جلالى نايينى، سيد محمدرضا، مهابهارات، كتابخانه طهورى، تهران، 1358.
3. شايگان، داريوش، اديان و مكتب هاى فلسفى هند (2 جلد)، مؤسسه انتشارات اميركبير، تهران، 1362.
4. وال ميكى، تلسى داس، رامايانا، ترجمه اِمرِسنكهه، امر پركاش، انتشارات الست فردا، تهران، 1379.
_. A Board of Scholars, Ancient Indian Tradition & Mythology Ed, Dr. G.P. Bhatt, Delhi, Motilal Banarsidass.
_. Agarwal, Satya P., Selections From the Maha¦bha¦rata, Urmila Agarwal, New Delhi, 2002.
_. Arga, Dr Ravi Prakash, Yajurveda Sam­hita¦, Parimal Publications, Delhi, 1999.
_. Bowker John, The Oxford Dictionary of World Religions, Oxford University Press, 1997.
_. Buitenen, A.B Van, The Maha¦bha¦rata, The University of Chicago Press, 1980.
_. Chand, Devi, The Atharvaveda, Munshiram Manoharlal P., Delhi, 1990.
_. Criffith Ralph T.H. , Hymns of the Rgveda 2. V., Munshiram Manoharlal P. , Delhi, 1999.
_. Eliade Mircea, The Encyclopedia of Religion, Macmilan P.C. , New York, 1987.
_. Fischer Ingrid & ... the Encycloped a of Estern Philosophy and Religion, Shambhala, Boston, 1994.
_. Flood, Gavin, An Introduction to Hinduism, Cambridge U. P., 1996.
_. Hastings, James: Encyclopedia of Religion and Ethics, Charles Scribner's Sons, New York.
_. Joshi, K. L., Rg-Veda Sam­hita¦, Rarimal Publications, Delhi, 1997.
_. Klostermaier Klaus K., A Concise Encyclopedia of Hinduism, Oneworld, Oxford, 1995.
_. Klostermaier, Klaus K, A Survey of Hinduism, 2th E, State University of New York Press, 1994.
_. Klostermaier, Klausk., Hinduism: A Short History, Oneworld Oxford, 2000.
_. Olivelle, Patrick, The Early Upanis¤ads, Oxfor U. P., U.S., 1998.
_. Renou, Louis, Hinduism, George Braziller, New York, 1962.
_. Shastri, Priof. J.I, Ancient Indian Tradition 8 Mytholog Motilal Banarsidass Publishers, Delhi, 1998.
_. Stutley Margaret and James, A Dictionary of Hinduism Routledge & kegan Paul, London, 1985.
_. Van Voorst, Robert E., Anthology of Asian Scriptures, Wadsworth, 2001.
_. Winternitz, Maurice, A History of Indian Litrature, Motilal Banarsidass Publishers, Delhi< 1996.

پي نوشت ها :
 

[89]. Kos¨ala
[90]. Janaka
[91]. Si¥ta
[92]. Bha¥rata
[93]. Laks¤mana
[94]. Ra¥vana
[95]. Hanuma¥n
[96]. Va¥yo
[97]. artha
[98]. Ka¥ma
[99]. Ma¥ha¥tmyas
[100]. Vya¥sa
[101]. Vais¤nava Pura¥n¤as
[102]. Saiva Pura¥n¤as
[103]. Brahma¥ Pura¥n¤as
[104]. Upa Pura¥n¤a
[105]. Stha¥la Pura¥na
[106]. Gun¤a
[107]. sa¥ttvika
[108]. ra¥jasika
[109]. ta¥masika
[110]. Vis¤nu Pura¥n¤a
[111]. Na¥rada Pura¥n¤a
[112]. Garud¤a Pura¥n¤a
[113]. Padma Pura¥n¤a
[114]. Vra¥ha Pura¥n¤a
[115]. Matsya Pura¥n¤a
[116]. Ku¥rma Pura¥n¤a
[117]. Lin­ga Pura¥n¤a
[118]. Siva Pura¥na
[119]. Skanda Pura¥n¤a
[120]. Agni Pura¥n¤a
[121]. Bra¥hma Pura¥n¤a
[122]. Brahma¥n¤d¤a Pura¥n¤a
[123]. Brahmavaivarta Pura¥n¤a
[124]. Ma¥rkandeya Pura¥n¤a
[125]. Bhavis¤ya Pura¥n¤a
[126]. Va¥mana Pura¥n¤a
[127]. Sa¥ktas
[128].Pan¬ca Laks¤an¤a
[129]. Sarga
[130]. Pratisarga
[131]. Va¥m­s¨a
[132]. Manvantaras
[133]. Vam­s¨a¥nucarita
[134]. به اين ترتيب اصطلاح سْمْرتى نيز در سنّت هندو به دو اصطلاح عام و خاص به كار رفته است. به معناى عام براى همه متون اصلىِ غير وِده اى (282: 1)، و به اصطلاحِ خاص براى تعدادى از قانون نامه ها (174: 4).
[135]. S¨a¦stras
[136]. Dharma S¨a¦stras
[137]. Yajn¬a¦lkya-Smr¤ti
[138]. Na¦rada-Smr¤ti
[139]. Ma¦nva dharma S¨a¦stra
[140]. a¦s¨ramas
[141]. Su¦tras، به معناى «ريسمان»
[142]. S¨rauta Su¦tras
[143]. Grhya Su¦tras
[144]. Kalpa Su¦tra
[145]. Dharma Su¦tras
[146]. S¨ulva Su¦tras
[147]. Veda¦nas
[148]. S¨iks¤a¦
[149]. Chandas
[150]. Vya¦karana
[151]. Nirukta
[152]. Jyotisa
[153]. Klpa
[154]. Upavedas
[155]. A¦yur Veda
[156]. Gandharva Veda
[157]. Dhanur Veda
[158]. Sthapatya Veda
[159]. Samparada¦ya
[160]. Visnu Samhita¦s لازم به ذكر نيست كه اينها غير از سمهيتاهاى وِده اى اند.
[161]. Siva¦ gamas
[162]. Prames¨vara Samhita¦
[163]. S¨ri¦rangam
[164]. Samas¨mthupaddhati¦
[165]. در مطالب اين بخش بيشتر به اين منبع، كه دربردارنده تحقيقات كلاوستر ماير است، اتكا كرده ايم. اما به نظر مى رسد جاى مطالب و اطلاعات بيشترى درباره سمهيتاها، آگمه ها و تنتره ها خالى است.
[166]. آلوار يعنى كسى كه به درون خدا جسته ا ست. آلوارها خود را پرستندگان مال (Ma¦l) مى دانستند كه همان صورت تأميلىِ كرْشْنه و ويشنو ناراينه (Vis¤nu¦ Na¦ra¦yana) است.
[167]. Nalayira Divya Prabandham
[168]. Tiruvaymoli
[169]. Na¦mma¦lva¦r، احتمالا قرن نهم ميلادى، مهم ترين شخص از آلوارها و صاحب چند اثر مهم است. او را به نام شْتْهَكُيَه (S¨athakopa) نيز مى شناسند. تنديس او را در معابد زيادى نصب كرده اند و اشعار وى را در معبدهاى ويشنويى براى مراسم عبادى به كار مى برند. به جز كتاب تيرووَيْمُلى، سه اثر ديگر نامّالوار عبارت اند از: تيروويروتّم (Tiruviruttam)، تيرووَسَريَم (Tiruvasariyam) و پِريَه تيرووَنْدَدى (Periya tirurandadi)، تيرووَسَريَم (Tiruvasariyam) و پِريَه تيرووَنْدَدى (Periya Tiruvandadi) (125،124:4)
[170]. Vadagalais
[171]. Ra¦mcaritmanasa، يا رامَه چَريَته مَنَسَه.
[172]. Kabir
[173]. Bi¦jak
[174]. Ra¦makr¤s¤na Pramahamsa
[175]. Ramana Mahar¤s¤i
[176]. A¦nandamayi¦ Ma¦

منبع : پایگاه دانشگاه ادیان و مذاهب



 



نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.