راز موفقیّت علّامه جعفری (رحمة الله علیه)
نویسنده : سعید یداللهی گرجی
مقدمه :
علّت اصلی موفقّیت چه در زمینه علمی و چه زندگی و شهره شدن خیلی از مـــــردان خدا این است که در لحظات حسّـــاس ، لحظــات امتحان های سرنوشت ساز ، لحظــاتی که امکـــان دارد پـــای هـــــر کسی بلغزد ، تصمیمی می گیرند که شاید من شما در آن لحظات هرگز چنین کـــتاری نکنیم . خدا نیز در مقــــابل به احسن وجوه پاسخ انتخابشان را می دهد ( طبق آیه شریفۀ 38 سورۀ مبـــتارکۀ نور : لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ : تا خدا در مقـــابل بهترین اعمـال ایشـان ( که خلــوص قلب و خــوف از خـدا و معرفت اوست ) جزا و ثواب فرماید و از فضل و احســان خویش بر آنها بیفزاید و خدا هرکه را خواهد روزی بی حد و حساب بخشد ( ترجمۀ مرحوم مهدی الهی قمشه ای (ره) )
برای مثال :
حضراتی همچون : دست گیر بی دست صحرای کربلا ، قمر ماه بنی هاشم (ع) ( در لحظه ای که امــتتان نامه به او دادند ، امّــا او ساقیی دشت کربلا و بـــرادش حسین (علیه السلام) را بـــا هیچ امتیازی عوض نکرد) – حرّ ( زمـــتانی که از سپاه شمر و مال و منصب دل برید و راه بهشت و فنای فی الحسین (علیه السلام) شدن را برگزید ) و ...
در میــــــان دانشمندان و علمـــا : میرداماد (ره) ( زمانی که شبی را با دختـــر شــاه عبّاس ( البتّـــه ایشــــان ابتدا نمی دانستند که آن دختر کیست) تنهـــا در اتـاقی بود امّا تا صبح دست نفس خویش را در آتش چــــراغ مطالعه شان ســـوزاندند امّا عِنـان اسب سرکش نفس را محکم نگاه داشت ) – علّامه محمّد تقی جعفــــتتری ( ره ) ( که ماجرای ایشان در ذیل خواهد آمد ) و ...
راز موفقّیت علّامه جعفری (رحمة الله علیه)
علامه محمّد تقی جعفری ( قدّس سرّه) در تابستان 1376 شمسی در جمع تعدادی از خوّاص در پاسخ به سوالی دربارۀ مهّمترین عامل موفقّیت در تحصیل علوم و ترویج معارف نورانی اسلام نکته ای تکان دهنده و آموزنده را بیان فرمودند که برای مشتاقان سعادت مفید می باشد. ایشان فرمودند :
توفیقی را که در زمینه تحصیل علوم و ترویج مبانی اعتقادی کسب کرده ام از توجه خاصّ مولای متقیّان حضرت علی (علیه السلام) نسبت به خود دارم.
در سال های جوانی و هنگام اقامت در نجف اشرف در شبی گرم از تابستان دعوت فردی را جهت پیوستن به جمع طلّابی که در منزلش بودند ، پذیرفتم.
در آن جلسه شخصی که به بذله گویی و شوخی معروف بود طبق معمول به شوخی گفت : من تصویر زن شایسته و زیبای را که مربوط به کشورهای اروپایی است و در جراید و روزنامه ها چاپ شده را با خود آورده ام ، تا دوستان حاضر در جلسه آن را ببیند و قضاوت کنند.
آن شخص از دوستان خواست که بدون تظاهر به دین داری و تقدّس ، هرکس این تصویر را مشاهده کرد با صراحت و بدون تعارف بگویید بین یک لحظه دیدار با حضرت علی (علیه السلام) و یک عمر زندگی زناشویی با صاحب این عکس کدام یک را بر می گزینند.
عکس آن زن را به نوبت به افـراد نشـان می داد و هر کدام به فــراخـور سلیقـۀ خـود در مـورد آن تصـویر نظـری می دادند ، معمولاً افراد مشاهده کننده اظهار می نمودند : حضرت علی (علیه السلام) را انشاء الله در لحظه مرگ و عالم برزخ از نزدیک خواهیم دید – زیرا تمامی انسانها چه خوب و چه بد در لحظۀ احتضار ائّمۀ معصومین ( علیهم السّلام ) را ملاقات خواهند کرد امّا به فراخور اعمال محتضر برای هر یک با سیمای متفاوتی ظاهر خواهند شد . - امّا در این دنیا زندگی با چنین زنی خوب است.
من پنجمین نفر بودم، وقتی می خواستند تصویر را به من نشان بدهند طوفانی در قلبم پدید آمدد ، ناگاه به خود لرزیدم و با خویشتن زمزمه کردم: چه آزمون حساس و بزرگی! آیا به راستی سزاوار است لحظه ای دیدار با علی بن ابیطالب (علیه السلام) را با شهوات مبادله کنیم؟!
بدون اینکه تصویر را ببینم از جا برخاستم و جلسه را ترک کردم و مورد اعتراض حاضران واقع شدم امّا اعتنایی نکردم و خود را با ناراحتی به حجره رساندم.
به دلیل گرمای خشن و خفه کننده و نیز سختی اقامت در حجره در را گشودم ولی داخل حجره نشدم روی پلّه نشستم و در حالی که سرم را به دیوار تکیه داده بودم به خواب رفتم.
ناگهان در عالم رؤیا خود را در سالنی بزرگ یافتم که عدّه ای از علمای سلف (گذشته) در آن حضور داشتند و در صدر جلسه یک صندلی دیده می شد که حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بر روی آن نشسته بودند، قنبر غلام آن حضرت (ع) ، مالک اشتر و ... نیز همراه مولای متقیّان (علیه السلام) بودند.
نخستین پیشوای شیعیان مرا مورد خطاب قرار داده و با نام به محضر خویش فرا خواندند. دیدم آن حضرت (ع) مرا مورد لطف و محبّت قرار داده اند من نیز امام (ع) را با همان خصوصیّاتی که در روایات خوانده بودم، دیدم و لذّت بردم.
در همین حال بیدار شدم و متوّجه شدم از لحظه نشستن روی پلّه ها تا ملاقات و بیدارشدن هشت دقیق طول کشیده است .
با حالتی وصف ناپذیر خود را به جلسه اپآقایان رساندم و دیدم هنوز سرگرم دیدن آن تصویرند . به آنان گفتنم : من نتیجه انتخابم را گرفتم . از آن لحظه به بعد موفقیّت ها در پس هم در زندگی علمی نصیبم گشت . (1)
پایان مقاله ام را با شعری از امام مظلوم امت امام خمینی ( ره ) آذین می دهم :
فارغ از هر دو جهانم به گل روی علی (علیه السلام)
از خم دوست جوانم به خم موی علی (علیه السلام)
طی کنم عرصه ملک و ملکوت از پی دوست
یاد آرم به خرابات چو ابروی علی (علیه السلام) (2)
/ج
علّت اصلی موفقّیت چه در زمینه علمی و چه زندگی و شهره شدن خیلی از مـــــردان خدا این است که در لحظات حسّـــاس ، لحظــات امتحان های سرنوشت ساز ، لحظــاتی که امکـــان دارد پـــای هـــــر کسی بلغزد ، تصمیمی می گیرند که شاید من شما در آن لحظات هرگز چنین کـــتاری نکنیم . خدا نیز در مقــــابل به احسن وجوه پاسخ انتخابشان را می دهد ( طبق آیه شریفۀ 38 سورۀ مبـــتارکۀ نور : لِيَجْزِيَهُمُ اللَّهُ أَحْسَنَ مَا عَمِلُوا وَيَزِيدَهُم مِّن فَضْلِهِ وَاللَّهُ يَرْزُقُ مَن يَشَاء بِغَيْرِ حِسَابٍ : تا خدا در مقـــابل بهترین اعمـال ایشـان ( که خلــوص قلب و خــوف از خـدا و معرفت اوست ) جزا و ثواب فرماید و از فضل و احســان خویش بر آنها بیفزاید و خدا هرکه را خواهد روزی بی حد و حساب بخشد ( ترجمۀ مرحوم مهدی الهی قمشه ای (ره) )
برای مثال :
حضراتی همچون : دست گیر بی دست صحرای کربلا ، قمر ماه بنی هاشم (ع) ( در لحظه ای که امــتتان نامه به او دادند ، امّــا او ساقیی دشت کربلا و بـــرادش حسین (علیه السلام) را بـــا هیچ امتیازی عوض نکرد) – حرّ ( زمـــتانی که از سپاه شمر و مال و منصب دل برید و راه بهشت و فنای فی الحسین (علیه السلام) شدن را برگزید ) و ...
در میــــــان دانشمندان و علمـــا : میرداماد (ره) ( زمانی که شبی را با دختـــر شــاه عبّاس ( البتّـــه ایشــــان ابتدا نمی دانستند که آن دختر کیست) تنهـــا در اتـاقی بود امّا تا صبح دست نفس خویش را در آتش چــــراغ مطالعه شان ســـوزاندند امّا عِنـان اسب سرکش نفس را محکم نگاه داشت ) – علّامه محمّد تقی جعفــــتتری ( ره ) ( که ماجرای ایشان در ذیل خواهد آمد ) و ...
راز موفقّیت علّامه جعفری (رحمة الله علیه)
علامه محمّد تقی جعفری ( قدّس سرّه) در تابستان 1376 شمسی در جمع تعدادی از خوّاص در پاسخ به سوالی دربارۀ مهّمترین عامل موفقّیت در تحصیل علوم و ترویج معارف نورانی اسلام نکته ای تکان دهنده و آموزنده را بیان فرمودند که برای مشتاقان سعادت مفید می باشد. ایشان فرمودند :
توفیقی را که در زمینه تحصیل علوم و ترویج مبانی اعتقادی کسب کرده ام از توجه خاصّ مولای متقیّان حضرت علی (علیه السلام) نسبت به خود دارم.
در سال های جوانی و هنگام اقامت در نجف اشرف در شبی گرم از تابستان دعوت فردی را جهت پیوستن به جمع طلّابی که در منزلش بودند ، پذیرفتم.
در آن جلسه شخصی که به بذله گویی و شوخی معروف بود طبق معمول به شوخی گفت : من تصویر زن شایسته و زیبای را که مربوط به کشورهای اروپایی است و در جراید و روزنامه ها چاپ شده را با خود آورده ام ، تا دوستان حاضر در جلسه آن را ببیند و قضاوت کنند.
آن شخص از دوستان خواست که بدون تظاهر به دین داری و تقدّس ، هرکس این تصویر را مشاهده کرد با صراحت و بدون تعارف بگویید بین یک لحظه دیدار با حضرت علی (علیه السلام) و یک عمر زندگی زناشویی با صاحب این عکس کدام یک را بر می گزینند.
عکس آن زن را به نوبت به افـراد نشـان می داد و هر کدام به فــراخـور سلیقـۀ خـود در مـورد آن تصـویر نظـری می دادند ، معمولاً افراد مشاهده کننده اظهار می نمودند : حضرت علی (علیه السلام) را انشاء الله در لحظه مرگ و عالم برزخ از نزدیک خواهیم دید – زیرا تمامی انسانها چه خوب و چه بد در لحظۀ احتضار ائّمۀ معصومین ( علیهم السّلام ) را ملاقات خواهند کرد امّا به فراخور اعمال محتضر برای هر یک با سیمای متفاوتی ظاهر خواهند شد . - امّا در این دنیا زندگی با چنین زنی خوب است.
من پنجمین نفر بودم، وقتی می خواستند تصویر را به من نشان بدهند طوفانی در قلبم پدید آمدد ، ناگاه به خود لرزیدم و با خویشتن زمزمه کردم: چه آزمون حساس و بزرگی! آیا به راستی سزاوار است لحظه ای دیدار با علی بن ابیطالب (علیه السلام) را با شهوات مبادله کنیم؟!
بدون اینکه تصویر را ببینم از جا برخاستم و جلسه را ترک کردم و مورد اعتراض حاضران واقع شدم امّا اعتنایی نکردم و خود را با ناراحتی به حجره رساندم.
به دلیل گرمای خشن و خفه کننده و نیز سختی اقامت در حجره در را گشودم ولی داخل حجره نشدم روی پلّه نشستم و در حالی که سرم را به دیوار تکیه داده بودم به خواب رفتم.
ناگهان در عالم رؤیا خود را در سالنی بزرگ یافتم که عدّه ای از علمای سلف (گذشته) در آن حضور داشتند و در صدر جلسه یک صندلی دیده می شد که حضرت علی بن ابی طالب (علیه السلام) بر روی آن نشسته بودند، قنبر غلام آن حضرت (ع) ، مالک اشتر و ... نیز همراه مولای متقیّان (علیه السلام) بودند.
نخستین پیشوای شیعیان مرا مورد خطاب قرار داده و با نام به محضر خویش فرا خواندند. دیدم آن حضرت (ع) مرا مورد لطف و محبّت قرار داده اند من نیز امام (ع) را با همان خصوصیّاتی که در روایات خوانده بودم، دیدم و لذّت بردم.
در همین حال بیدار شدم و متوّجه شدم از لحظه نشستن روی پلّه ها تا ملاقات و بیدارشدن هشت دقیق طول کشیده است .
با حالتی وصف ناپذیر خود را به جلسه اپآقایان رساندم و دیدم هنوز سرگرم دیدن آن تصویرند . به آنان گفتنم : من نتیجه انتخابم را گرفتم . از آن لحظه به بعد موفقیّت ها در پس هم در زندگی علمی نصیبم گشت . (1)
پایان مقاله ام را با شعری از امام مظلوم امت امام خمینی ( ره ) آذین می دهم :
فارغ از هر دو جهانم به گل روی علی (علیه السلام)
از خم دوست جوانم به خم موی علی (علیه السلام)
طی کنم عرصه ملک و ملکوت از پی دوست
یاد آرم به خرابات چو ابروی علی (علیه السلام) (2)
پي نوشت ها :
(1) توجهّات خاندان عصمت ( علیه االسّلام) به دانشمندان شیعه، ص 79 به نقل از غوّاص اقیانوس اندیشه، ص 58 .
توجّهات خاندان عصمت (علیهم السّلام) به دانشمندان شیعه، عبدالرّحمن باقرزاده، قم، مؤسسه فرهنگی سماء، چاپ اوّل، 1381ش.
(2) دیوان امام خمینی (ره) ، روح الله خمینی موسوی (ره) ، تهران، مؤسسه تنظیم و نشر آثار امام خمینی (ره) ، چاپ چهارم، 1373ش.
/ج