حسن را از وفا چه آزارست شاعر : انوري که همه ساله با جفا يارست حسن را از وفا چه آزارست وين که در عادتست گفتارست خود وفا را وجود نيست پديد کاثرش ز اندرون پديدارست از برون جهان وفا هم نيست که ازو حسن را چه آزارست چه وفا اين چه ژاژ ميگويم علم عافيت نگونسارست تا مصاف وفا شکسته شدست لاجرم کار عاشقان زارست عشق را عافيت به کار نشد هر کجا عشق بر سر کارست دست در کار عافيت نشود دايه بيشير و طفل بيمارست عشق در خواب و عاشقان در خون ...