گل رخسار تو چون دسته بستند

گل رخسار تو چون دسته بستند شاعر : انوري بهار و باغ در ماتم نشستند گل رخسار تو چون دسته بستند چو چين زلف تو بر هم شکستند صبا را پاي در زلف تو بشکست که نوک خار و برگ گل نرستند که خواهد رست از اين آسيب فتنه از آن دلها که در زلف تو بستند کرا در باغ رخسارت بود راه ز غمزه‌ت يک جهان ترکان مستند که در هر گلستانش گاه و بي‌گاه همه خواهندگان لبها ببستند چو در پيش لبت از بيم چشمت چه خواهي کرد مشتي زيردستند منه بر کار اين بيچارگان پاي ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گل رخسار تو چون دسته بستند
گل رخسار تو چون دسته بستند
گل رخسار تو چون دسته بستند

شاعر : انوري

بهار و باغ در ماتم نشستندگل رخسار تو چون دسته بستند
چو چين زلف تو بر هم شکستندصبا را پاي در زلف تو بشکست
که نوک خار و برگ گل نرستندکه خواهد رست از اين آسيب فتنه
از آن دلها که در زلف تو بستندکرا در باغ رخسارت بود راه
ز غمزه‌ت يک جهان ترکان مستندکه در هر گلستانش گاه و بي‌گاه
همه خواهندگان لبها ببستندچو در پيش لبت از بيم چشمت
چه خواهي کرد مشتي زيردستندمنه بر کار اين بيچارگان پاي


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط