هرکرا عشقت به هم برميزند
هرکرا عشقت به هم برميزند
شاعر : انوري
عاقبت چون حلقه بر در ميزند هرکرا عشقت به هم برميزند هرکرا دستيست بر سر ميزند طالعي داري که از دست غمت اينچنين کت حسن بر در ميزند در هواي تو ملک پر بفکند بر سر از عشق تو سنجر ميزند من کيم کز عشق تو بر سر زنم عشق با ما خود برابر ميزند عشق را در سر مکن جور و جفا اين حريف اين نقش کمتر ميزند راي وصلت خواستم زو هجر گفت عشق صدبارم به سر بر ميزند درد هجرانت گرم اشکي دهد خندهي شيرين چو شکر ميزند اين نه بس کز عيش تلخ من لبت گرنه اندر روي کافر ميزند تير غمزهت را بگو آهستهتر وين دعاگو حلقه بر در ميزند تو نشسته فارغ اندر گوشهاي عاشقي با کافري بر ميزند عاشقي هرگز مباد اندر جهان هر زماني لاف ديگر ميزند از تو خوبي چون سخن از انوري