آن روزگار کو که مرا يار يار بود

آن روزگار کو که مرا يار يار بود شاعر : انوري من بر کنار از غم و او در کنار بود آن روزگار کو که مرا يار يار بود زان گونه روزگار که آن روزگار بود روزم به آخر آمد و روزي نزاد نيز بدرود دي که کار من اميدوار بود امروز نيست هيچ اميدم به کار خويش اين هجر بي‌شمار کجا در شمار بود دايم شمار وصل همي برگرفت دل کارم ز خرمي و خوشي چون نگار بود با روي چون نگار نگارم هزار شب گويم که يارب آن چه نشاط و چه کار بود واکنون هزاربار شبي با دريغ و درد ...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
آن روزگار کو که مرا يار يار بود
آن روزگار کو که مرا يار يار بود
آن روزگار کو که مرا يار يار بود

شاعر : انوري

من بر کنار از غم و او در کنار بودآن روزگار کو که مرا يار يار بود
زان گونه روزگار که آن روزگار بودروزم به آخر آمد و روزي نزاد نيز
بدرود دي که کار من اميدوار بودامروز نيست هيچ اميدم به کار خويش
اين هجر بي‌شمار کجا در شمار بوددايم شمار وصل همي برگرفت دل
کارم ز خرمي و خوشي چون نگار بودبا روي چون نگار نگارم هزار شب
گويم که يارب آن چه نشاط و چه کار بودواکنون هزاربار شبي با دريغ و درد


نظرات کاربران
ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط