چون نيستي آنچنان که مي‌بايد

چون نيستي آنچنان که مي‌بايد شاعر : انوري تن در دادم چنانکه مي‌آيد چون نيستي آنچنان که مي‌بايد الحق نه که هيچ درنمي‌بايد گفتي که از اين بتر کنم خواهي گر خواب دگر نبينيم شايد با اين همه غم که از تو مي‌بينم هر فتنه که روزگار مي‌زايد با فتنه‌ي روزگار تو عيدست گفتي ندهم وگرچه مي‌بايد گفتم که دلم به بوسه خرسندست دل بين که همي چه باد پيمايد زين طرفه ترت حکايتي دارم باشد که کناري اندر افزايد بوسي نه بديد و هر زمان گويد از دست تو پشت...
شنبه، 28 اسفند 1389
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چون نيستي آنچنان که مي‌بايد
چون نيستي آنچنان که مي‌بايد
چون نيستي آنچنان که مي‌بايد

شاعر : انوري

تن در دادم چنانکه مي‌آيدچون نيستي آنچنان که مي‌بايد
الحق نه که هيچ درنمي‌بايدگفتي که از اين بتر کنم خواهي
گر خواب دگر نبينيم شايدبا اين همه غم که از تو مي‌بينم
هر فتنه که روزگار مي‌زايدبا فتنه‌ي روزگار تو عيدست
گفتي ندهم وگرچه مي‌بايدگفتم که دلم به بوسه خرسندست
دل بين که همي چه باد پيمايدزين طرفه ترت حکايتي دارم
باشد که کناري اندر افزايدبوسي نه بديد و هر زمان گويد
از دست تو پشت دست مي‌خايددستي برنه که انوري اي دل


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.