مست از درم درآمد دوش آن مه تمام
مست از درم درآمد دوش آن مه تمام
شاعر : انوري
دربر گرفته چنگ و به کف برنهاده جام مست از درم درآمد دوش آن مه تمام وز مشک سوده بر گل سوري نهاده دام بر روز روشن از شب تيره فکنده بند شکر همي فشانده ز ياقوت لعلفام آهنگ پست کرده به صوت حزين خويش درجام او ز عکس رخ او شراب خام گفتي که لعل ناب و عقيق گداخته است آن ماه سروقامت و آن سروکش خرام بنشست بر کنار من و باده نوش کرد با من شبي به روز نياوردهاي به کام گفت اي کسي که در همه عمر از جفاء چرخ بيزحمت رسول و فرستادن پيام اينک من و تو و مي لعل و سرود و رود مخمور تا به صبح سفيد از نماز شام با چنگ بر کنار بد اندر کنار من زان عشرت به غايت و زان مستي تمام در گوشهاي که کس نبد آگه ز حال ما او بود و انوري و مي لعل والسلام نه مطرب و نه ساقي و نه يار و نه حريف