بدو چشم تو که تا زندهام بدو چشم تو که تا زندهامشاعر : انوري تو خداوندي و من بندهامبدو چشم تو که تا زندهامکه من از بهر رخت زندهامسر زلف تو گواه منستکه من از عشق تو تا زندهامبه رخ خويش بنازي چنانز دو صد گريه بود خندهامچه زنم خنده که در عشق تو