چون صبا نکهت آن زلف پريشان آرد شاعر : خواجوي کرماني دل پر درد مرا مژدهي درمان آرد چون صبا نکهت آن زلف پريشان آرد هر نسيمي که مرا مژدهي جانان آرد جان بشکرانه کنم پيشکش خدمت او بلبل دلشده را بوي گلستان آرد چه تفاوت کند از نکهت انفاس نسيم هر زمان گوي دلم در خم چوگان آرد زلف چوگان صفت ار حلقه کند بر رخسار حيف باشد که بافسوس بپايان آرد هر که را دست دهد حاصل اوقات عزيز که به زنار سر زلف تو ايمان آرد در ره عشق مسلمان حقيقي آنست نرگس مست...