لاابالي چه کند دفتر دانايي را

لاابالي چه کند دفتر دانايي را شاعر : سعدي طاقت وعظ نباشد سر سودايي را لاابالي چه کند دفتر دانايي را نتواند که کند عشق و شکيبايي را آب را قول تو با آتش اگر جمع کند ور نبيند چه بود فايده بينايي را ديده را فايده آنست که دلبر بيند يا غم دوست خورد يا غم رسوايي را عاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست نه چو ديگر حيوان سبزه صحرايي را همه دانند که من سبزه خط دارم دوست که مقيد شدم آن دلبر يغمايي را من همان روز دل و صبر به يغما دادم گو ببين آمدن...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
لاابالي چه کند دفتر دانايي را
لاابالي چه کند دفتر دانايي را
لاابالي چه کند دفتر دانايي را

شاعر : سعدي

طاقت وعظ نباشد سر سودايي رالاابالي چه کند دفتر دانايي را
نتواند که کند عشق و شکيبايي راآب را قول تو با آتش اگر جمع کند
ور نبيند چه بود فايده بينايي راديده را فايده آنست که دلبر بيند
يا غم دوست خورد يا غم رسوايي راعاشقان را چه غم از سرزنش دشمن و دوست
نه چو ديگر حيوان سبزه صحرايي راهمه دانند که من سبزه خط دارم دوست
که مقيد شدم آن دلبر يغمايي رامن همان روز دل و صبر به يغما دادم
گو ببين آمدن و رفتن رعنايي راسرو بگذار که قدي و قيامي دارد
ناگزيرست مگس دکه حلوايي راگر براني نرود ور برود بازآيد
حد همينست سخنداني و زيبايي رابر حديث من و حسن تو نيفزايد کس
يا مگر روز نباشد شب تنهايي راسعديا نوبتي امشب دهل صبح نکوفت


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.