هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست

هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست شاعر : سعدي پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نيست هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نيست در که خواهم بستن آن دل کز وصالت برکنم صنع را آيينه‌اي بايد که بر وي زنگ نيست شاهد ما را نه هر چشمي چنان بيند که هست کاين زمانم گوش بر چنگست و دل در چنگ نيست با زماني ديگر انداز اي که پندم مي‌دهي بعد از آن نامت به رسوايي برآيد ننگ نيست گر تو را کامي برآيد دير زود از وصل...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست
هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست
هر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست

شاعر : سعدي

پنجه بر زورآوران انداختن فرهنگ نيستهر چه خواهي کن که ما را با تو روي جنگ نيست
چون تو در عالم نباشد ور نه عالم تنگ نيستدر که خواهم بستن آن دل کز وصالت برکنم
صنع را آيينه‌اي بايد که بر وي زنگ نيستشاهد ما را نه هر چشمي چنان بيند که هست
کاين زمانم گوش بر چنگست و دل در چنگ نيستبا زماني ديگر انداز اي که پندم مي‌دهي
بعد از آن نامت به رسوايي برآيد ننگ نيستگر تو را کامي برآيد دير زود از وصل يار
صلح با دشمن اگر با دوستانت جنگ نيستسست پيمانا چرا کردي خلاف عقل و راي
دوستان را جز به ديدار تو هيچ آهنگ نيستگر تو را آهنگ وصل ما نباشد گو مباش
خود دلت بر من ببخشايد که آخر سنگ نيستور به سنگ از صحبت خويشم براني عاقبت
از چه مي‌ترسي دگر بعد از سياهي رنگ نيستسعديا نامت به رندي در جهان افسانه شد


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط