چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت

چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت شاعر : سعدي ز ابر ديده کنارم به اشک تر مي‌گشت چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت جواب تلخ تو شيرينتر از شکر مي‌گشت ز شور عشق تو در کام جان خسته من وجود مرده از آن آب جانور مي‌گشت خوي عذار تو بر خاک تيره مي‌افتاد ز سيم سينه تو کار من چو زر مي‌گشت اگر مرا به زر و سيم دسترس بودي نشان حالت زارم که زارتر مي‌گشت دل از دريچه فکرت به نفس ناطقه داد فتاد و چون من سودازده به سر مي‌گشت ز شوق روي تو اندر سر قلم سودا ...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت
چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت
چو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت

شاعر : سعدي

ز ابر ديده کنارم به اشک تر مي‌گشتچو ابر زلف تو پيرامن قمر مي‌گشت
جواب تلخ تو شيرينتر از شکر مي‌گشتز شور عشق تو در کام جان خسته من
وجود مرده از آن آب جانور مي‌گشتخوي عذار تو بر خاک تيره مي‌افتاد
ز سيم سينه تو کار من چو زر مي‌گشتاگر مرا به زر و سيم دسترس بودي
نشان حالت زارم که زارتر مي‌گشتدل از دريچه فکرت به نفس ناطقه داد
فتاد و چون من سودازده به سر مي‌گشتز شوق روي تو اندر سر قلم سودا
که در دماغ فراغ من اين قدر مي‌گشتز خاطرم غزلي سوزناک روي نمود


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.