ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد شاعر : سعدي ابري که در بيابان بر تشنهاي ببارد ديدار يار غايب داني چه ذوق دارد پيغام وصل جانان پيوند روح دارد اي بوي آشنايي دانستم از کجايي فرمان عقل بردن عشقم نميگذارد سوداي عشق پختن عقلم نميپسندد ور نه کدام قاصد پيغام ما گذارد باشد که خود به رحمت ياد آورند ما را گر عارفي بنالد يا عاشقي بزارد هم عارفان عاشق دانند حال مسکين بر دل خوشست نوشم بي او نميگوارد زهرم چو نوشدارو از دست يار شيرين گوييم جان...