گر از جفاي تو روزي دلم بيازارد

گر از جفاي تو روزي دلم بيازارد شاعر : سعدي کمند شوق کشانم به صلح بازآرد گر از جفاي تو روزي دلم بيازارد اسير عشق چه تاب شب دراز آرد ز درد عشق تو دوشم اميد صبح نبود چه جاي موم که پولاد در گداز آرد دلي عجب نبود گر بسوخت کتش تيز ز رشک سرو روان را به اهتزاز آرد تويي که گر بخرامد درخت قامت تو مگر کسي ز توام مژده‌اي فرازآرد دگر به روي خود از خلق در بخواهم بست چو بت پرست که در پيش بت نماز آرد اگر قبول کني سر نهيم بر قدمت که سوز عشق سخن‌هاي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
گر از جفاي تو روزي دلم بيازارد
گر از جفاي تو روزي دلم بيازارد
گر از جفاي تو روزي دلم بيازارد

شاعر : سعدي

کمند شوق کشانم به صلح بازآردگر از جفاي تو روزي دلم بيازارد
اسير عشق چه تاب شب دراز آردز درد عشق تو دوشم اميد صبح نبود
چه جاي موم که پولاد در گداز آرددلي عجب نبود گر بسوخت کتش تيز
ز رشک سرو روان را به اهتزاز آردتويي که گر بخرامد درخت قامت تو
مگر کسي ز توام مژده‌اي فرازآرددگر به روي خود از خلق در بخواهم بست
چو بت پرست که در پيش بت نماز آرداگر قبول کني سر نهيم بر قدمت
که سوز عشق سخن‌هاي دلنواز آرديکي به سمع رضا گوش دل به سعدي دار


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.