تو را ناديدن ما غم نباشد

تو را ناديدن ما غم نباشد شاعر : سعدي که در خيلت به از ما کم نباشد تو را ناديدن ما غم نباشد وليکن چون تو در عالم نباشد من از دست تو در عالم نهم روي که سرو راست پيشت خم نباشد عجب گر در چمن برپاي خيزي که رويت بيند و خرم نباشد مبادا در جهان دلتنگ رويي که با من مي‌کني محکم نباشد من اول روز دانستم که اين عهد پري را با بني آدم نباشد که دانستم که هرگز سازگاري که هيچم در جهان مرهم نباشد مکن يارا دلم مجروح مگذار که بخل و دوستي با هم نباشد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو را ناديدن ما غم نباشد
تو را ناديدن ما غم نباشد
تو را ناديدن ما غم نباشد

شاعر : سعدي

که در خيلت به از ما کم نباشدتو را ناديدن ما غم نباشد
وليکن چون تو در عالم نباشدمن از دست تو در عالم نهم روي
که سرو راست پيشت خم نباشدعجب گر در چمن برپاي خيزي
که رويت بيند و خرم نباشدمبادا در جهان دلتنگ رويي
که با من مي‌کني محکم نباشدمن اول روز دانستم که اين عهد
پري را با بني آدم نباشدکه دانستم که هرگز سازگاري
که هيچم در جهان مرهم نباشدمکن يارا دلم مجروح مگذار
که بخل و دوستي با هم نباشدبيا تا جان شيرين در تو ريزم
که طيب عيش بي همدم نباشدنخواهم بي تو يک دم زندگاني
که غم با يار گفتن غم نباشدنظر گويند سعدي با که داري
که هرگز مدعي محرم نباشدحديث دوست با دشمن نگويم


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط