هر که بي او زندگاني مي‌کند

هر که بي او زندگاني مي‌کند شاعر : سعدي گر نمي‌ميرد گراني مي‌کند هر که بي او زندگاني مي‌کند سروبالا دلستاني مي‌کند من بر آن بودم که ندهم دل به عشق سنگ دل نامهرباني مي‌کند مهرباني مي‌نمايم بر قدش همچنان طبعم جواني مي‌کند برف پيري مي‌نشيند بر سرم آب چشمم ترجماني مي‌کند ماجراي دل نمي‌گفتم به خلق با قضاي آسماني مي‌کند آهن افسرده مي‌کوبد که جهد احتمال از ناتواني مي‌کند عقل را با عشق زور پنجه نيست چون دهانش درفشاني مي‌کند چشم سعدي...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
هر که بي او زندگاني مي‌کند
هر که بي او زندگاني مي‌کند
هر که بي او زندگاني مي‌کند

شاعر : سعدي

گر نمي‌ميرد گراني مي‌کندهر که بي او زندگاني مي‌کند
سروبالا دلستاني مي‌کندمن بر آن بودم که ندهم دل به عشق
سنگ دل نامهرباني مي‌کندمهرباني مي‌نمايم بر قدش
همچنان طبعم جواني مي‌کندبرف پيري مي‌نشيند بر سرم
آب چشمم ترجماني مي‌کندماجراي دل نمي‌گفتم به خلق
با قضاي آسماني مي‌کندآهن افسرده مي‌کوبد که جهد
احتمال از ناتواني مي‌کندعقل را با عشق زور پنجه نيست
چون دهانش درفشاني مي‌کندچشم سعدي در اميد روي يار
کاين همه شيرين زباني مي‌کندهم بود شوري در اين سر بي خلاف


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.
مقالات مرتبط