اختراني که به شب در نظر ما آيند اختراني که به شب در نظر ما آيندشاعر : سعدي پيش خورشيد محالست که پيدا آينداختراني که به شب در نظر ما آيندگر چه در چشم خلايق همه زيبا آيندهمچنين پيش وجودت همه خوبان عدمندپاکبازان بر شمشير تو عمدا آيندمردم از قاتل عمدا بگريزند به جانکه جمال تو ببينند و به غوغا آيندتا ملامت نکني طايفه رندان رامردمان از در و بامت به تماشا آينديعلم الله که گر آيي به تماشا روزيتا مريدان تو در رقص و تمنا آينددلق و سجاده ناموس به ميخانه فرستکاندر اين ره ادب آنست که يکتا آينداز سر صوفي سالوس دوتايي برکشهر کجا خيمه زني اهل دل آن جا آيندميندانم خطر دوزخ و سوداي بهشتخرم آن روز که از خانه به صحرا آيندآه سعدي جگر گوشه نشينان خون کرد