رياضت بگذرد سختي سر آيد | | نگفتم روزه بسياري نپايد |
وليکن آدمي را صبر بايد | | پس از دشواري آسانيست ناچار |
هلال آنک به ابرو مينمايد | | رخ از ما تا به کي پنهان کند عيد |
درش بگشاي تا دل برگشايد | | سرابستان در اين موسم چه بندي |
کنيزک را بگو تا مشک سايد | | غلامان را بگو تا عود سوزند |
در اين دم تهنيت گويان درآيد | | که پندارم نگار سروبالا |
هنوز از حلقهها دل ميربايد | | سواران حلقه بربودند و آن شوخ |
مغني را بگو تا کم سرايد | | چو يار اندر حديث آيد به مجلس |
بلي گر گفته سعديست شايد | | که شعر اندر چنين مجلس نگنجد |