مرو به خواب که خوابت ز چشم بربايد شاعر : سعدي گرت مشاهده خويش در خيال آيد مرو به خواب که خوابت ز چشم بربايد دگر مپاي که عمر اين همه نميپايد مجال صبر همين بود و منتهاي شکيب تو خود بيا که دگر هيچ در نميبايد چه ارمغاني از آن به که دوستان بيني چو آفتاب برآيد ستاره ننمايد اگر چه صاحب حسنند در جهان بسيار که شرم داشت که خورشيد را بيارايد ز نقش روي تو مشاطه دست بازکشيد که دشمني کند و دوستي بيفزايد به لطف دلبر من در جهان نبيني دوست که مرده...