تو را سريست که با ما فرو نمي‌آيد

تو را سريست که با ما فرو نمي‌آيد شاعر : سعدي مرا دلي که صبوري از او نمي‌آيد تو را سريست که با ما فرو نمي‌آيد که آب ديده به رويش فرو نمي‌آيد کدام ديده به روي تو باز شد همه عمر که مهرباني از آن طبع و خو نمي‌آيد جز اين قدر نتوان گفت بر جمال تو عيب بر اوفتاده مسکين چو گو نمي‌آيد چه جور کز خم چوگان زلف مشکينت بد از منست که گويم نکو نمي‌آيد اگر هزار گزند آيد از تو بر دل ريش که هيچ حاصل از اين گفت و گو نمي‌آيد گر از حديث تو کوته کنم زبان اميد...
چهارشنبه، 3 فروردين 1390
تخمین زمان مطالعه:
موارد بیشتر برای شما
تو را سريست که با ما فرو نمي‌آيد
تو را سريست که با ما فرو نمي‌آيد
تو را سريست که با ما فرو نمي‌آيد

شاعر : سعدي

مرا دلي که صبوري از او نمي‌آيدتو را سريست که با ما فرو نمي‌آيد
که آب ديده به رويش فرو نمي‌آيدکدام ديده به روي تو باز شد همه عمر
که مهرباني از آن طبع و خو نمي‌آيدجز اين قدر نتوان گفت بر جمال تو عيب
بر اوفتاده مسکين چو گو نمي‌آيدچه جور کز خم چوگان زلف مشکينت
بد از منست که گويم نکو نمي‌آيداگر هزار گزند آيد از تو بر دل ريش
که هيچ حاصل از اين گفت و گو نمي‌آيدگر از حديث تو کوته کنم زبان اميد
بمرد آتش معني که بو نمي‌آيدگمان برند که در عودسوز سينه من
چه مجلسست کز او هاي و هو نمي‌آيدچه عاشقست که فرياد دردناکش نيست
که پير گشت و تغير در او نمي‌آيدبشير بود مگر شور عشق سعدي را


ارسال نظر
با تشکر، نظر شما پس از بررسی و تایید در سایت قرار خواهد گرفت.
متاسفانه در برقراری ارتباط خطایی رخ داده. لطفاً دوباره تلاش کنید.