تو را سريست که با ما فرو نميآيد شاعر : سعدي مرا دلي که صبوري از او نميآيد تو را سريست که با ما فرو نميآيد که آب ديده به رويش فرو نميآيد کدام ديده به روي تو باز شد همه عمر که مهرباني از آن طبع و خو نميآيد جز اين قدر نتوان گفت بر جمال تو عيب بر اوفتاده مسکين چو گو نميآيد چه جور کز خم چوگان زلف مشکينت بد از منست که گويم نکو نميآيد اگر هزار گزند آيد از تو بر دل ريش که هيچ حاصل از اين گفت و گو نميآيد گر از حديث تو کوته کنم زبان اميد...